eitaa logo
دانش حیاتی
339 دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
516 ویدیو
9 فایل
کانالی برای نخبگان: مطالب حیاتی با رویکرد بین-رشته‌ای: فلسفه، الهیات، سیاست و اقتصاد. هشتگ #مقاله، #تحلیل و #نقد برای مطالب خودم: https://eitaa.com/criticalknowledge/460 @mshessami87 تماس نامزد دکتری فلسفه اسلامی و محقق #سیاست و #اقتصاد و #رسانه و #تمدن
مشاهده در ایتا
دانلود
به نام خدای حکیم ✍️ کسب جمعیت از زلف پریشان در راهپیمایی ۲۲ بهمن! 🇮🇷 🎶از خلاف آمد عادت بطلب کام که من / کسب جمعیت از آن زلف پریشان کردم 🎶(حافظ شیرازی) واکنش‌های ضدو نقیضی که در بالا در واکنش به انتشار عکس زنان بی‌حجاب در راهپیمایی ۲۲ بهمن می‌بینید، نمونه‌ای است از فقر حکمی و علمی حاکم بر فعالین و نخبگان فرهنگی و اجتماعی کشور ما! 🔹کسانی که از انتشار این عکس‌ها به اسم جذب جمعیت مردم به انقلاب یا حتی با استدلال اصلی و فرعی کردن تعالیم دینی (مثلاً اصل گرفتن دفاع از نظام اسلامی و فرع گرفتن حجاب) یا خنثی کردن تبلیغات دشمن و ... دفاع می‌کنند، متوجه توالی فاسد حرف و عمل خود نیستند؛ مثلاً این که این رویکردِ مثلاً تسامحی یا رحمانیِ! آن‌ها، از طرف مخالفان حمل به «استفاده ابزاری از زنان بی‌حجاب در مواعد انتخابات و راهپیمایی» می‌شود و حتی با واکنش انزجارآمیز مردم عادی رو به رو می‌شود که جریان مذهبی را متهم به ریاکاری می‌کنند و همزمان ناخواسته باعث تشویق بی‌حجابی آن هم برای اولین بار در محافل انقلابی و مذهبی می‌شود! 🔹آن‌هایی هم که به حضور این خانم‌ها به خاطر غیرت مذهبی اعتراض می‌کنند، عنایت ندارند که ما نمی‌توانیم برخورد حذفی با زنان بی‌حجاب و مردم غیرمتشرع داشته باشیم و باید استراتژی مخصوصی برای قشر غیرمذهبی یا غیرمتشرع که امروز اکثریت جامعه را تشکیل می دهند داشته باشیم اما اقدام بالا هر چه باشد استراتژی فرهنگی نیست! 🔹اما آن‌هایی که نظام را به استفاده ابزاری از زنان بی‌حجاب متهم می‌کنند، پیچیدگی شرایط فرهنگی که نظام سیاسی با آن رو به رو است را متوجه نیستند. آن‌ها متوجه نیستند که تأیید حضور این زنان از طرف برخی انقلابیون، منبعث از ایده‌ای خام-مانده است به نام «جذب حداکثری» که مانند بسیاری دیگر از ایده‌های انقلابی در این کشور قربانی سطحی‌نگری و شعارزدگی‌های رایج شده است. 🔹این‌جا است که نداشتن فهم حکیمانه و همه‌جانبه از امر فرهنگی در شرایط تزاحم و تضاد فرهنگی معرکه‌ای از آراء مختلف درست می‌کند که هر کدام توجیهاتی سطحی و ناقص برای نظر خود دارند و لذا همگی در تحلیل نهایی و غایت امر محکوم به شکستند! ☯️اما استراتژی مناسب برای «کسب جمعیت از این زلف پریشان» چیست؟ 🔹شعر منقول از جناب حافظ در اول این نوشته، در سنت عرفانی، معنای خاصی دارد که البته از قضاء، در اینجا، در تلاقی با مسئله بی حجابی در اجتماع ۲۲ بهمن، ایهامی در حد اعجاز هم دست می‌دهد و التفات من به این شعر و ارتباط ظاهری و باطنی‌اش با مسئله التفاتی بسیار مغتنم بود! 🔹اما تأویل عرفانی شعر مذکور چیست؟ در طریقت عرفان، اعتقاد بر این است که انسان باید با أخذ یک رویکرد معرفتی ابتکاری در زندگی با مهار کردن تعلقات و عادت‌های مختلف خود و جهت‌دهی توحیدی به آن‌ها، به ادراک وحدت باطنی حاکم بر کثرت و تشتت ظاهری دنیا نائل گردد؛ یعنی در دنیایی که مانند یک زلف پریشان، هزاران میل و خواسته و کشش و رانش هر کدام قلب انسان را به سویی می‌کشد، انسان باید با مدیریت این امیال و فراتر رفتن از آن‌ها به جمعیت باطنی دست یابد که وصف مقام توحید است که در آن جایگاه هر امر جزئی و نسبت آن با عدالت و صواب روشن است و تزاحم‌ها و تشتت‌ها با تحلیل و اصلاح آن‌ها به هماهنگی و یکپارچگی و جمعیت منجر می‌شود و این وحدت و جمعیت عینِ خیر و طهارت و سعادت است، چنان که یک جمع سالم است نه جمع مکسر! 🔹اما نیل به چنین مقامی ضرورتاً با فرا رفتن از عادات و مشهورات رایج اهل دنیا ممکن است؛ عاداتی که نه برخاسته از ملکه اعتدال بلکه هوس‌ها و مشهوراتی که نه برخاسته از ملکه حکمت بلکه اوهام و ظنون است. 🔹اما مصداق این فراروری در خصوص ما نحن فیه و آراء متناقض بالا چیست؟ لازمه این فراروی، جمع کردن نکات صحیح هر موضع متضاد و دفع توالی فاسد هر یک است؛ این گونه می‌توان از «زلف پریشان» این وضعیت بغرنج فرهنگی «کسب جمعیت» کرد! 🔹پس حتماً باید به فکر جذب اقشار غیرمذهبی بود اما باید عنایت کرد که این جذب چون جذب به شریعت مقدسه است نمی‌تواند با مسامحه نسبت به احکام شریعت صورت گیرد که این کار نقض غرض است! این گونه می‌توان دلخوش به این بود که سیاهه لشگر انقلاب کمی بیشتر شده اما از سوی دیگر باید منتظر عادی شدن بی‌حجابی حتی در محافل مذهبی بود و به تبع فاصله گرفتن تدریجی برخی از نسل‌های آینده مذهبیون امروز از شریعت و یا بروز تدریجی خطاهای اخلاقی در بین خانواده های انقلابی! 🔹اما از سوی دیگر هم نمی‌توان در همان بادی امر، غیرمتدینینی که به محافل مذهبی راه می‌یابند را امر کرد که احکام شرعی را رعایت کنند چون در غالب موارد این اقدام منجر به دفع و ترک آن‌ها می‌شود! روشن خواهد شد که امر و نهی‌ای که ارتباطش با بنیان‌های باطنی شریعت را از دست داده باشد موفق یا کارآمد نیست...
☀️ نور تو در صاحب ما 🕋 شعری در وصف جلوهٔ انوار ربوبی در وجود مولانا امام زمان عج در دورهٔ غیبت مونس جان در دو جهان جز تو کسی نیست انس و ملک و جن و پری بی‌تو کسی نیست بـه دنبال پنـاهی و پگـاهـیم ز شررهای زمانه از مکـر و بـلاهـا معری در اینجا کسی نیست ظلمات اسـت سـراسـر هـمـه عـالـم ز خـرابـی دیوان و ددان‌اند چیره ز انسان خبری نیست دلداده‌ی تو منتظر نور تو در صاحب عصر است از پـس ابــر به جز لمـعـه‌ای از او خـبـری نیست گـر ذره‌ای از نـور رُخـت از پـس آفـاق بـتـابـد از ویـرانـگی گیـتـی و کـاشـانـه غـمـی نیست توضیح: تجلی نورانی و رحمانی حق آنچنان از جمال و صفا برخوردار و بهجت‌زا است که زایل‌کنندهٔ بزرگ‌ترین غم‌ها و جبران‌کنندهٔ بدترین مصیبت‌ها است. گرچه فرازهای اول این شعر حال اضطرار است، اما مؤمنین خاص در مصائب اخرالزمان با استمداد و استفاضه از نور پروردگار در وجود آخرین خلیفهٔ او بر زمین، برابر شدائد سهمگین استقامت می‌ورزند و هیچ چیز آن‌ها را مغموم نخواهد کرد حتی ویرانی دنیا در آستانهٔ ظهور حضرت حجت عج! مصرع آخر شعر زبان حال آنان است. بهترین جوشش‌ها را از سرچشمهٔ اوّلی و سرایدار عرش الهی در سالگرد میلاد فرخنده‌اش برایتان آرزو دارم. @criticalknowledge
دانش حیاتی
‼️وحدت شخصی وجود در ذکر شریف لاهو الا هو #مقاله #تقریر #طرائف #دروس_حوزوی_استاد_وکیلی 🆔eita
🤲 بسم من لا هو الا هو 🤲 ✍ وحدت شخصی وجود وحدت شخصی وجود، عمیق‌ترین، دقیق‌ترین و در عین حال حیرت‌انگیزترین و غامض‌ترین فهم از توحید است که از قضا در نصوص دینی در غایت ظهور است، چنان که در روایات منقول در متن بالا مشاهده می‌شود. وحدت شخصی عبارت است از این معنا که هیچ حقیقتی در هستی نیست جز خداوند و هر آنچه در ذهن ما غیر از خدا جلوه می‌کند، اولاً ناشی از وهم ما است و ثانیاً جلوه‌ای از همان حقیقت احد و واحد است. معروف است بین عرفا که: کل ما فی الکون وهم او خیال او عکوس فی المرایا او ظلال جز وهم و خیال در هستی نبود جز سایه و عکس در آبگین نبود گفته نشود که پس همه موجودات متکثر خدا هستند چون که گفته شود: آری اما نه به کثرت و استقلال خود بلکه به وحدتی که جامع همهٔ آن‌هاست. و گفته نشود که پس انسان‌ها خدایند و اعتقاد به خلقت و قیامت نفی می‌شود، چون گفته شود مادام که انسان یگانگی خود با خدا را نیافته جزئی است از آن کل فلذا مقهور اوصاف و حدود منفی خداوند است یا خداوند با حدود و اوصاف منفی خود در او حاضر است و وجود محدود او متعین به آن اوصاف محدود است. اما عارف که یگانگی خود با خداوند را ادراک می‌کند، کل از کل می‌شود و خدا با رحمت واسعه‌اش که وصف تمامیت و کلیت‌اش است بر او جلوه کند فلذا از اندکاک خود در ذات احدی غافل نباشد. سخن در این باب بیش از این مقال است، اما به نقل مؤید از تعلیم خضر نبی (ص) به امام علی (ع) در غزوه بدر که در فایل بالا آمده اختتام کنم: یا هو یا من لا هو الا هو ای او! ای آنکه جز او اویی نیست. یا ای هویت مطلقه! این هویتی که جز او هویتی نیست! @criticalknowledge 🧬 دانش حیاتی
Secret Garden - Pastorale.mp3
3.76M
✍️ موسیقی اشراقی و سببیت در شور معنوی و ابتهاج عرفانی 🎵😇🕋 استمداد معنوی و استفاضهٔ سلوکی از نغمه و در بین برخی اهالی الهی، مثل جلال الدین بلخی مسبوق به سابقه است و برخی علمای مذهب اثنی عشری اجمالاً این مساعدت را تصدیق کرده‌اند. قطعهٔ «روستایی» از زوج «باغ رازناک» تقیید شده است و شعر زیر بیان حال این حقیر هنگام استماع این صنع سرمدی بود: صوری ز اسرافیل است این، یا هـاتـفی از غیبْ کین نغمه هم جان مـی‌دهـد، هم می‌دهـد جان را یقین حیرت که در آن سـوی روُم از بـاغـی از اسـرار سِـلـت آ یـــد نــــد ا یــــی ا ز ر یــا ض رازهــای بــرتـــریــــن صـنـعـی ز وهـم آدمـی اسـت یـا بـانـگی از ورد مـغـان گـویـی نـبـاشـد لـغـو ایـن، آیـد ز انـواری مــکـیــن جان را بـه رقص می‌آورد، عـقـل را هـمی حیران کـنــد طـوفـانـی اندر رازها است، غـوغـایی در جمع مـهـیـن جـانـم بسوخـت در انتظار از شوقی که خواهد انـتـها دل مـی‌شـود امـیـدوار از سـکـر و شـور ایـن طـنـیـن @criticalknowledge 🧬 دانش حیاتی
❤️🌱بسم الغایة امال العارفین🌱❤️ ☀️تعریف ابن سینا از زاهد و عابد و عارف در فصل «مقامات العارفین» از الاشارات و التنبیهات — بخش اول☀️ 📚 المعرض عن متاع الدنيا و طيباتها يخص باسم الزاهد، و المواظب على فعل العبادات من القيام و الصيام و نحوهما يخص باسم العابد، و المتصرف بفكره إلى قدس الجبروت مستديما لشروق نور الحق في سره يخص باسم العارف. و قد يتركب بعض هذه مع بعض. ✍️ آنکه از متاع دنیا و خوشی‌هایش رویگردانی کند زاهد نامیده شود. و آن که بر عبادات مثل نماز و روزه و مثل آن مواظبت کند عابد نامیده می‌شود. و آن که فکرش را دائماً‌ به قدس جبروت مشغول کند تا نور حق در باطن‌اش بتابد عارف نامیده می‌شود. و گاه برخی از این سه گروه با هم ترکیب می‌شوند. @criticalknowledge 🧬 دانش حیاتی
❤️🌱بسم الغایة امال العارفین🌱❤️ ☀️تعریف ابن سینا از زاهد و عابد و عارف در فصل «مقامات العارفین» از الاشارات و التنبیهات — بخش دوم☀️ ✍ فصل مقامات العارفین و اسرار الایات از کتاب اشارات ابن سینا بسیار مورد توجه اهالی و بوده است چرا که در انتهای یک اثر فلسفی استدلالی آمده است و حال و هوای آن با بقیهٔ کتاب فرق دارد و نشان می‌دهد ابن سینا فیلسوف مشایی با احوال اهل عرفان آشنایی داشته چنان که از دیدار معروف او با ابوسعید ابوالخیر می‌دانیم. با این حال از آنچه در فصل پیشین از بهجت و سعادت عقلی گفته هم می‌توان «عقل اشراقی» را استفاده کرد که در آن انسان جان او است و با حقایق عالم قدس یگانه می‌شود و این مقام نمی‌تواند صرفاً ادراکی ذهنی باشد و اتفاقی تحول‌آفرین و روحانی نباشد که جان حکیم را دگرگون کند. لذا با ابن سینا در همان طلیعهٔ تاریخ حکمت اسلامی جهتی عرفانی پیدا می‌کند. در ادامه بخش دیگری از فصل مقامات العارفین تقدیم می‌شود که دارای نکات بسیار جالب و مفیدی است: 📚 العارف يريد الحق الأول لا لشي‏ء غيره، و لا يؤثر شيئا على عرفانه، و تعبده له فقط و لأنه مستحق للعباد و لأنها نسبة شريفة إليه لا لرغبة أو رهبة. و إن كانتا فيكون المرغوب فيه أو المرهوب عنه هو الداعي و فيه المطلوب، و يكون الحق ليس الغاية بل الواسطة إلى شي‏ء غيره هو الغاية و هو المطلوب دونه. عارف خواهان حق اول (خدا) است و نه چیزی غیر آن و هیچ چیز را بر او ترجیح نمی‌دهد. و فقط او را عبادت می‌کند چون او مستحق عبادت است و عبادت نسبت شریفی با خدا است نه برای میل به چیزی یا ترس از چیزی. که اگر برای میل یا ترس باشد موضوع میل و ترس انگیزه و هدف عبادت می‌شود و در این صورت خدا هدف نیست بلکه واسطه برای چیزی است که آن غایت و مطلوب است و نه خدا. @criticalknowledge 🧬 دانش حیاتی
❤️🌱بسم الغایة امال العارفین🌱❤️ ☀️فصل «مقامات العارفین» از الاشارات و التنبیهات ابن سینا — بخش سوم: تعریف اراده☀️ أول درجات حركات العارفين ما يسمونه هم الإرادة. و هو ما يعتري المستبصر باليقين البرهاني، أو الساكن النفس إلى العقد الإيماني من الرغبة في اعتلاق العروة الوثقى فيتحرك سره إلى القدس لينال من روح الاتصال. فما دامت درجته هذه فهو مريد اولین مرحله سیر عرفا اراده نام دارد. اراده آن رغبتی است که با یقین برهانی برای کسی که بصیرت یافته یا نفسی که با عقد ایمانی آرامش یافته حاصل می شود؛ رغبت به دست یاختن به طناب محکم و حرکت دادن باطنش به عالم قدس تا به روح اتصال دست پیدا کند و مادام که در این حال است او مرید است. 🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅 ✍️ جناب ابن سینا در این بخش از مقامات العارفین اولین درجه سیر عرفانی را بیان می‌کند و آن اراده است. اراده برای کسی حاصل می‌شود که با برهان نسبت به حقایق معنوی یقین پیدا کرده است و این یقین باعث می‌شود در او رغبت حرکت به سوی حقایق معنوی به وجود بیاید. این رغبت گاه همچنین برای کسی که نفس او به دلیل اعتقاد ایمانی نسبت به حقایق آرامش یافته نیز حاصل می‌گردد ولو منشأ این آرامش و ایمان برهان عقلی نباشد. به هر حال طبق گفته جناب ابن سینا اراده و رغبت برای سیر معنوی به سوی درجات قرب الهی با اطمینان و یقین به این مسیر حاصل می‌شود. بدیهی است که مادام که انسان گرفتار شک نسبت به حقایق معنوی است یا این حقایق برای او مجهول یا گنگ است، در او اراده یا رغبت برای سیر معنوی حاصل نمی‌شود. پس اولین مرحله سیر عرفانی رسیدن به یقین یا اطمینان به حقایق دینی است. @criticalknowledge 🧬 دانش حیاتی
هدایت شده از دانش حیاتی
Secret Garden - Pastorale.mp3
3.76M
✍️ موسیقی اشراقی و سببیت در شور معنوی و ابتهاج عرفانی 🎵😇🕋 استمداد معنوی و استفاضهٔ سلوکی از نغمه و در بین برخی اهالی الهی، مثل جلال الدین بلخی مسبوق به سابقه است و برخی علمای مذهب اثنی عشری اجمالاً این مساعدت را تصدیق کرده‌اند. قطعهٔ «روستایی» از زوج «باغ رازناک» تقیید شده است و شعر زیر بیان حال این حقیر هنگام استماع این صنع سرمدی بود: صوری ز اسرافیل است این، یا هـاتـفی از غیبْ کین نغمه هم جان مـی‌دهـد، هم می‌دهـد جان را یقین حیرت که در آن سـوی روُم از بـاغـی از اسـرار سِـلـت آ یـــد نــــد ا یــــی ا ز ر یــا ض رازهــای بــرتـــریــــن صـنـعـی ز وهـم آدمـی اسـت یـا بـانـگی از ورد مـغـان گـویـی نـبـاشـد لـغـو ایـن، آیـد ز انـواری مــکـیــن جان را بـه رقص می‌آورد، عـقـل را هـمی حیران کـنــد طـوفـانـی اندر رازها است، غـوغـایی در جمع مـهـیـن جـانـم بسوخـت در انتظار از شوقی که خواهد انـتـها دل مـی‌شـود امـیـدوار از سـکـر و شـور ایـن طـنـیـن @criticalknowledge 🧬 دانش حیاتی
هدایت شده از دانش حیاتی
✨بسم الرب النور فی الظلمات الارض✨ 🌔 انا انزلناه فی لیلة القدر... تنزل الملائکة و الروح فیها... 🌬 شب قدر در شب ۲۳ ماه رمضان که قطعاً شب قدر حقیقی است نه فقط سرنوشت هر سال را تعیین می‌کند، بلکه آغاز پایان ظلمانی به دست حضرت صاحب الزمان عج نیز در یک شب ۲۳ رمضان از جانب حضرت جبرئیل بر همهٔ نفوس بشری اعلام می‌گردد. آن شب قدر عظیم‌ترین شب قدر تاریخ است چرا که تقدیرات سهمگینِ سال ظهور که طلیعهٔ عصر طلایی بلکه دورهٔ نورانی تاریخ بشر است، در آن شب بر قلب ولی خاتم عج نازل می‌گردد! اما نزول و ملائکه در شب قدر به دنیا چند خصوصیت دارد: این نزول قاعدتاً به مرتبهٔ لطیف و مثالی دنیا است فلذا بر ما محجوبین دنیا محجوب است، اما بازدیده‌گان از اهل اخلاص و لابد آثاری از نزول آنان را در این شب درک می‌کنند. خصوصیت دوم عظمت این حادثهٔ ربوبی است: روح حقیقتی است که منشأ حیات تمام موجودات مُلکی و ملکوتی، حتی ملائکهٔ اعظم مثل جبرائیل است. روح در تمام عالم دنیا نیز ساری است، منتها نه به تمام حقیقت خود که قاعدتاً حقیقتی تشکیکی و ذو مراتب و ذو درجات است. پس نزول روح به دنیا در شب قدر به معنی نزول آن با جمعیت و جامعیت خود است اگر نه روح همیشه در همهٔ عوالم ساری و پاینده است. سوم، قاعدتاً چون دنیا قابل مقام جمعیت روح نیست، ناگزیر است دنیا از وجود نفسی که سعه و ظرفیت درک جمعیت روح را داشته باشد و این گونه وجود دائم ولی الهی در هر زمان در دنیا اثبات گردد. چهارم، امر تقدیر در شب قدر است. روح مقام تفصیل و قدرت و رحمت الهی است (چنان که در حدیث جعفری ع از سرور و نشاط قلب امام علیه السلام در شب قدر سخن رفته است) فلذا دسترسی به روح دسترسی به علم و قدرت و رحمت است. پس نزول روح بر نفس امام واجد علم به تقدیرات آتیه است و البته چون تجلی آن علم و قدرت و رحمت در خارجِ نفس امام، یعنی در دنیا، به قدر استعدادِ محدود دنیا است، پس سهم دنیا از علم و قدرت و رحمت روح در شب قدر بسیار ناچیز است، مگر در تمدن مهدوی عج که اهل زمین پذیرای عالی‌ترین امکانات روح گردند فلذا ۲۷ کلمهٔ باقی از علم تکمیل گردد و رحمت بر بندگان تمام گردد و قدرت در ارادهٔ انسیان تام گردد چه بسا که نیاز به صنایع و فنون به حداقل رسد... و دیگر آثار و لوازم تمدنی که مقام را فرصت و گوینده را اهلیت شرح و تفصیل نیست. الله اعلم. پنجم، نفس ایدهٔ تنزل و تطور روح در شب قدر، ناگزیر نکته‌ای از را به ذهن متبادر می‌کند. فردریش هگل بزرگ آلمانی، معتقد به وجود روح مطلق بود که در تطورات فکر و اندیشهٔ بشر آشکار می‌گردد و با تکامل جدلی اندیشه‌ها ظهوراتش بر بشر کامل‌تر می‌گردد. با این حال هگل که خود میراث‌دار ظلمات مدرنیته و مسیحیت کلیسایی بود، تنها جلوهٔ روح را در اندیشه‌های نظری و مفهومی فیلسوفان و مذهب مسیحیت میدانست، نه حقایقی ربوبی که بر قلب اولیای الهی نازل می‌گردد که او هیچ بهره‌ای از مکاشفات اولیاء الهی نداشت بلکه بدتر، از شدت حرمان معرفتی‌اش، تجربه‌های عرفانی را هم نوعی بیماری ذهنی می‌دانست. ↩️ لذا ایدهٔ روح مطلق هگل و تطوراتش در اندیشه‌ها را باید شبحی سافل از حقیقت روح در مکتب اهل بیت علیهم السلام، و افاضاتش بر ذهن فیلسوفان را ارذلِ علومِ آمیخته به ظلمات دانست. کاش هگل می‌دانست شبحی که او از حقیقت روح در کورنمای فلسفهٔ (!) یافته بود، در مکتب اسلام با چهرهٔ قدسی مشعشع خود از مجرای وجود اقطاب آل محمد ص بر قلوب شیعیان و اهل ولایت از مسلمانان هر روز و هر سال می‌تابد! 😇 به راستی که هانری کربن را که تنها فیلسوف غربی راه‌یافته به حقایق باطنی تشیع بود در این مقام سخن بسیار می‌بود! و الحمد لله علی نعمة معرفة اولیائه ملتمس دعا @criticalknowledge 🧬دانش حیاتی
«مقامات انسان» در بیان فیلسوف متأله و عارف مجاهد امام خمینی(ره) از کتاب عرفانی سرالصلوة بسم الله الرحمن الرحیم الغایة امال العارفین لب متن دشوار بالا را از امام خمینی (ره) توضیح می‌دهم. باید بگویم جنبۀ فلسفی و عرفانی شخصیت امام خمینی (ره) هنوز برای اکثریت ارادتمندان به انقلاب ناشناخته است و جز معدودی از دانشجویان و اساتید فلسفه و عرفان اسلامی به این جنبه‌ها اشراف علمی ندارند. چنان که در مطالب بعدی عرض خواهم کرد، همین محرومیت ما از اندیشه‌های بلند امام خمینی (ره) است که باعث انفعال جریان فرهنگی انقلاب بعد از رحلت ایشان و فاجعه فرهنگی و اجتماعی امروز شده است. نشان خواهم داد این قصور در اختلافات سیاسی هم بروز کرد. اما توضیح ساده این متن: انسان دارای دو مقام است: از یک سو سایۀ اسم رحمان خداوند و از سوی دیگر سایۀ اسم رحیم او است. کل مخلوقات از این دو اسم خداوند نشأت گرفته‌اند. این دو مقام در انسان کامل جمع است و شامل دو قوس وجود در لسان عرفا می‌شود: یکی قوس ظهور ارادۀ مطلق خداوند از مقام غیبی و احدی او تا تنگنای ماده یا زمین (یعنی تمام مراتب تجلی و خلاقیت خداوند) و قوس دوم از این تنگنای تراکم فیض در دنیا است تا نهایت مقام غیب ارادۀ خداوند؛ آنجا که وجود در نهایت آزادی و اطلاق است. لذا هستی دارای دو قوس نزولی و صعودی است که مبدأ و منتهای آن دو خداوند است؛ و انسان با احاطه بر این دو قوس نزول و صعود، بر همۀ دائرۀ وجود احاطه دارد. البته این مقام بزرگ در انسان عادی به حسب استعداد و قوه است اما در انسان کامل به حسب فعلیت و تحقق است. @criticalknowledge 🧬 دانش حیاتی
✍ بخشی دیگر از سرالصلوة امام خمینی رحمة الله علیه بیان ساده بخش علامتدار: چون انسان آیینۀ اسم جامع خداوند و پروریدۀ اسم اعظم او است، جامع همۀ تجلیات اسمائی تواند بود‌... قلب انسان پذیرندۀ این تجلیات، پس آشکارکنندۀ همۀ اسماء خداوند است. نکته: اصطلاح «اسم» در عرفان نظری اشاره به ذات خدا با توجه به یک کمال خاص خداوند است؛ مثلاً اشاره به ذات با توجه به علم خداوند می‌شود اسم «علیم». پس اسم اشاره به کمالات خداوند دارد. در قرآن کریم هم به اسماء خداوند اشاره شده است. @criticalknowledge 🧬  دانش حیاتی
✍️ بیان محمد صدر شیرازی مشهور به ملاصدرا از مقام خالقیت انسان: انسان مثال خداوند است و مثل او قادر بر خلق مخلوقات اما... بسم الرب الحکیم 🔹 مطلب ذیل از جلد ۱ اسفار ملاصدرا، بخش وجود ذهنی است. ملاصدرا توضیح می‌دهد که مفاهیم و تصاویر ذهنی صرفاً انعکاس امور خارجی نیستند بلکه نفس آنها را در خود ایجاد می‌کند همانطور که خدا اشیاء را در خارج ایجاد می‌کند گرچه موجودات ذهنی در نفس انسان موجوداتی ضعیف هستند اما برخی از انسانهای خالص قادر هستند در خارج هم گویی مثل خدا مخلوقاتی را خلق کنند! این مطلب اشاره به قدرت اولیاء الهی یا مرتاضین بر معجزات و کرامات دارد که البته می‌دانیم با قدرتی که نفس از خداوند دریافت می‌کند ممکن می‌شود. یک نکته‌ای که بعداً باهش کار داریم همین است که به هر حال انسان هم قدرت خالقیت دارد و این صفت منحصر در خداوند نیست. 💠 ...أن الباري تعالى خلاق الموجودات المبدعة و الكائنة و خلق النفس الإنسانية مثالا لذاته و صفاته و أفعاله فإنه تعالى منزه عن المثل لا عن المثال فخلق النفس مثالا له ذاتا و صفاتا و أفعالا ليكون معرفتها مرقاة لمعرفته فجعل ذاتها مجردة عن الأكوان و الأحياز و الجهات و صيرها ذات قدرة و علم و إرادة و حياة و سمع و بصر و جعلها ذات مملكة شبيهة بمملكة بارئها يخلق ما يشاء و يختار لما يريد إلا أنها و إن كانت من سنخ الملكوت و عالم القدرة و معدن العظمة و السطوة فهي ضعيفة الوجود و القوام‏ لكونها واقعة في مراتب النزول ذات وسائط بينها و بين بارئها و كثرة الوسائط بين الشي‏ء و ينبوع الوجود يوجب وهن قوته و ضعف وجوده فلهذا ما يترتب على النفس و يوجد عنها من الأفعال و الآثار الخاصة يكون في غاية ضعف الوجود «1» بل وجود ما يوجد عنها بذاتها من الصور العقلية و الخيالية أظلال و أشباح للوجودات الخارجية الصادرة عن الباري تعالى و إن كانت الماهية محفوظة في الوجودين فلا يترتب عليه الآثار المرتبة عليه بحسب وجودها في الخارج اللهم إلا لبعض المتجردين عن جلباب البشرية من أصحاب المعارج فافهم لشدة اتصالهم بعالم القدس و محل الكرامة و كمال قوتهم يقدرون على إيجاد أمور موجودة في الخارج مترتبة عليها الآثار ... (۲۶۵-۲۶۶) 💠 خالق متعالْ خلاق موجودات روحانی و مادی است و او نفس انسان را مثالی برای ذات و صفات و افعالش آفرید چرا که او که متعالی هست منزه از مِثل است نه از مثال. پس نفس انسانی را مثالی برای ذات و صفات و افعالش آفرید تا شناخت نفس نردبانی برای شناخت خودش باشد پس ذات آن را از تغییرها و مکانها و جهتها منزه کرد و آن را دارای قدرت و علم و اراده و حیات و شنوایی و بینایی قرار داد و آنرا مملکتی شبیه مملکت خالقش کرد که هر چه بخواهد می‌آفریند و بر می‌گزیند جز این که او (نفس) گرچه از سنخ ملکوت و عالم قدرت و معدن عظمت و اقتدار است اما در وجود و قوامش ضعیف است چرا که در مراتب سیر نزولی هستی قرار گرفته که مستوجب میانجی‌ها بین او و خالقش است و کثرت میانجی‌ها بین هر شیء و منبع وجود مستوجب ضعف قوت و وجود آن است و برای همین آنچه بر نفس مترتب می‌شود و از آن یافت می‌شود از جمله افعال و آثار خاص در نهایت ضعف وجودی خواهد بود بلکه وجود هر آنچه اعم از صور عقلی و خیالی (در ذهنش) صادر می‌شود در حد سایه‌ها و شبح‌های موجودات خارجی است که از خالق متعالی‌اش صادر می‌شود گرچه ماهیت این صور موجودات خارجی، و صور عقلی و خیالی‌شان در هر دو جایگاه ذهن و‌ خارج محفوظ است اما این صور عقلی و خیالی فاقد آثار خارجی هستند— ای خدای ما!— مگر برای بعضی از خالص‌شدگان از حجاب بشری، از کسانی که دارای معراج‌های معنوی هستند که به دلیل شدت اتصالشان به عالم قدس و محل کرامت و کمال قوتشان می‌توانند چیزهایی در خارج ایجاد کنند که دارای آثار باشند... @criticalknowledge 🧬 دانش حیاتی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این فیلم مربوط به انتخابات ۱۴۰۰ در ستاد ایشان است! جلیلی می‌گوید می‌خواهد پنج کتاب سیاسی مهم از امام خمینی رحمة الله علیه معرفی کند! اما او در ادامه کتابهای اخلاقی و عرفانی امام را معرفی می‌کند که همگی را پیش از سی سالگی نوشتند. مصباح الهدایه الی الخلافة و‌ الولایة سرالصلوة شرح دعای سحر اربعین حدیث شرح حدیث جنود عقل و جهل سخت‌ترین آنها مصباح الهدایه و شرح دعای سحر و سرالصلوة است که ایشان می‌گوید آنها را مدتها قبل مباحثه‌ای در حضور اساتید خوانده است! پیشتر از کتاب سرالصلوة مطالبی در کانال گذاشته بودم. ۱۵ ثانیه آخر هم جالب است: ظاهراً در مقام دلداری حامیان خود پس از انصراف به نفع آقای رئیسی می‌گوید این کتابها را که بخوانید حیرت می‌کنید که در هستی چه دنیایی است و ریاست‌جمهوری اندازه یک گندم هم نمی‌شود! آری! ما به سیاسیونی نیاز داریم که با استفاده از معارف الهی، دل از دنیا کندند و مسرور به حیات معنوی خود هستند و اگر به سیاست هم ورود می‌کنند برای خدمت به آرمانهای الهی است و به خود قدرت هیچ تمایلی ندارند! حالا هم سرّ تواضع و صدق و صفا آقای جلیلی را می‌بینید هم دلیل عدم ورود ایشان به معاملات سیاسی و در عوض ۱۱ سال صبر و ممارست ایشان در دولت در سایه برای اشراف به مسائل کشور تا روزی بتواند ورود مفید به عرصه خدمت داشته باشد و البته آنگاه که آمادگی‌های لازم را کسب کرد در عین صفا و تواضع، برای انجام خدمت مصرانه و مقتدرانه ورود می‌کند و حاضر نیست به نفع کسانی که قصورها و خطاهای زیادی در کارنامه خود داشتند کنار رود و اینگونه خود را در موضع اتهام قرار دهد. @criticalknowledge
Secret Garden - Songs from a Secret Garden - musicgeek.ir.mp3
8.98M
بسم الرب الحکیم بخشی از شعری که چندی پیش دریافتم: 🎵دل در بساط حکمت بیتوته کرد و عزلت گنجی چنین مبارک برخاست بر حکایت...🎵 ...حکایت‌ها در پیش است حکایت‌هایی که از آن بالا است آنجا که گنجینه حکمت و عظمت است و اگر دل به آن متصل شد حکایت‌گر خواهد شد... حکایت‌شناس خواهد شد... حکایت جمال حقیقت... حکایت شکوه حقیقت... حکایت کلام حقیقت... مثل آنچه در این قطعه حس می‌شود... که در وصفش باید گفت: 🎵صوری ز اسرافیل است این یا هاتفی از غیب کین نغمه هم جان می‌دهد هم می‌دهد جان را یقین صنعی ز وهم آدمی است یا آهنگی از ورد مغان گویی نباشد لغو این آید از انواری مکین🎵 @criticalknowledge 🧬 دانش حیاتی
دانش حیاتی
بسم الرب الحسین در حضرت اباعبدالله علیه السلام باید غرق شد، رها شد، سوخت و مرد و باز زنده شد! و این
بسم الرب الحکیم ✍️ راه شناخت جنبه‌های قدسی و ملکوتی شخصیت امام حسین علیه السلام و نسبت علم حصولی و سلوک عملی درباره این نوشته بالا، بحث مفیدی در یک گروه معرفتی پیش آمد که در ادامه می‌آورم. ❓پرسنده: یک سوال این حسین که این قدر آسمانی وصف میشه با حسین تاریخی ( حسین به عنوان یک انسان ) یکی هست ؟ فرض کن با ماشین زمان بری به اون دوره و با حسین واقعی مواجهه بشی ایا این امکان وجود نداره که این تصویر فوق بشری برات فرو بریزه ؟ 💡پاسخ: سلام و رحمت همان حسین علیه السلام تاریخی هست که البته برای شناخت باطن او باید به روایات مربوطه با تبیینی که در عرفان نظری برای آنها هست رجوع کرد. ❓پرسنده: از کجا معلوم ؟ شاید سوگیری ها در طول تاریخ انباشته شده و اون انسان نرمال واقعی به تدریجی به موجودی قدسی و فرابشری تعبییر شده چه راهی هست که بشه در این مورد مطمئن شد ؟ 💡پاسخ: راه های مختلفی هست. یکیش تاریخی هست. آیا این روایات بر اساس یک دراماتیزاسیون تدریجی به قول شما انباشت شده یا میشه نشون داده در همان زمان حادثه و حتی پیش از اون سابقه داره و اون اوصاف آیا از منابع مطمئن هم نقل شده یا نه. به هر حال مبنای همه این عقاید نبوت جد امام حسین حضرت محمد ص است که همین پرسش ها رو درباره ایشون هم میشه پرسید: کسی که بهش وحی میشده، کرامات داشته و از آینده و گذشته خبر داده ولی امی یعنی غیرکتابی بوده. راه دیگه اش نمونه های معاصر از انسان های قدسی است مثل عرفا. راه اصولی ترش یک دوره مطالعه عمیق در متافیزیک و عرفان عقلی است. راه اصولی دیگه اش مطالعه تحقیقات فرا روان شناسی. 💡پاسخ از علی سیفی: سلام جزوات حب نظری اهل بیت علیهم السلام استاد طاهرزاده... و کتب امام شناسی علامه طهرانی و کتب دروس معرفت نفس علامه حسن زاده آملی رحمه الله علیه کمک به شما خواهند کرد... در کل مباحث فلسفی و عرفانی اسلامی در مورد انسان کامل را مطالعه بفرمائید 💡پاسخ از سید حسن امین جواهری, این حسین تاریخی اگر همان شخصیت حسین باشد که این احتمالات و شاید ها می‌تونه باقی بمانه و چه بسا راهی برای اطمینانی که دنبالش هستید پیدا نکنید.. اما اگر این حسین تاریخی همان حقیقت حسین باشد که اصلا نیازی به مطالعه نقل مورخان و دلایل حکیمان نیست.. باید از خود غافل شد تا در ساحتی و عالَمی حاضر شویم که آن حقیقت نمایان شود در آن جا هم دیگر اثنینیتی و کثرتی نیست که صحبت از حسین و حسن و ناصر و نادر شود.. حقیقت واحد و یگانه ای هست. غرق در شخصیت حسین به همان میزان محجوب و محروم می‌کند که غرق در شخصیت ناصر و نادر شویم.. غرق در حقیقت حسین به همان میزان رفع حجاب و رفع محرومیت میکند که غرق در حقیقت ناصر و نادر شویم.. پ.ن اگر خواستید به جای ناصر و نادر ، بگذارید شمر و عمر.. بعید میدانم فرقی کند! 💡پاسخ من به سید حسن امین جواهری سلام برای آنها که در خود وجود امر قدسی و امکان انسانهای قدسی شک‌داشته باشند سخن از «حقیقت» هم مشکوک است. آنچه شما به بیانهای مختلف تکرار میکنید مربوط به مرحله سلوک عملی است. علم حصولی مقدمه سیروسلوک است. اگر اول تصدیق به مبدا و‌معاد و ولایت وجود نداشته باشد سیر و سلوک و گذشتن از خود و رفع حجاب و غیره معنایی ندارد ❓پرسش سید حسن امین جواهری: فرمایش شما نزدیک به تعبیر امام خمینی در شرح چهل حدیث هست که چنین ادعا میکنند: 👈♻️«من نيز چندان عقيده به علم فقط ندارم و علمى كه ايمان نياورد حجاب اكبر مى‌دانم، ولى تا ورود در حجاب نباشد خرق آن نشود. علوم بذر مشاهدات است.»♻️ و در ادامه توضیح میدهند دو رویه را: 👈♻️«گو كه ممكن است گاهى بى‌حجاب اصطلاحات و علوم به مقاماتى رسيد، ولى اين از غير طريق عادى و خلاف سنت طبيعى است، و نادر اتفاق مى‌افتد، پس طريقه خدا خواهى و خدا جويى به آن است كه انسان در ابتداى امر وقتش را [صرف‌] مذاكره حق كند، و علم باللّه و اسماء و صفات آن ذات مقدس را از راه معمولى آن در خدمت مشايخ آن علم تحصيل كند، و پس از آن، به رياضات علمى و عملى معارف را وارد قلب كند كه البته نتيجه از آن حاصل خواهد شد. و اگر اهل اصطلاحات نيست، نتيجه حاصل تواند كرد از تذكر محبوب و اشتغال قلب و حال به آن ذات مقدس. البته اين اشتغال قلبى و توجه باطنى اسباب هدايت او شود و حق تعالى از او دستگيرى فرمايد، و پرده‌اى از حجابها براى او بالا رود و از اين انكارهاى عاميانه قدرى تنزل كند، و شايد با عنايات خاصه حقّ تعالى راهى به معارف پيدا كند. إنّه ولىّ النّعم.»♻️
بسم الرب الحکیم ✍️ یک کتاب از پیتر کینگزلی مدتی است سراغ کتاب سوم پیتر کینگزلی رفتم. او را قبلاً در کانال تلگرام معرفی کرده بودم. آنجا توضیح دادم که او بانی یک تجدیدنظر اساسی در فهم متعارف از ریشه‌های فلسفه غرب است با این حال در ایران ناشناخته است. او با شواهد و استشهادهای بکر، پیشاسقراطیانِ الئایی و فیثاغورث را به عنوان کاهنان یا عاملان یک سنت عرفانی تصویر می‌کند که متفاوت از تصویر آنها در تواریخ رایج فلسفه است. کینگزلی در کتاب سوم خود، با عنوان «حقیقت» علاوه بر بیان اجمالی شواهد باستانشناسی درباره هویت پارمنیدس و امپدوکلس که در دو کتاب قبلی به تفصیل آورده بود، به شرح شعر معروف پارمنیدس می‌پردازد. این شعر که در ظاهر روایت یک عروج به عالم زیرین و رویارویی و محاوره با یک الهه یونانی است، هم حاوی اولین تلاش برای استدلال منطقی است و هم ضمناً تلاشی برای اثبات موضوعی نه کمتر از وحدت وجود! از زمان ارسطو این شعر صرفاً یک داستان تمثیلی شناخته می‌شده، اما کینگزلی با شواهد متنی و تاریخی نشان می‌دهد که عروج به عالم خدایان در حالت خلسه از باورهای سلسله کاهنان آپولو و پیروان آنها بوده است! سبک نوشتار و بیان کینگزلی جذاب، تأثیرگذار و گاه خیره‌کننده است و البته از کسی که گرایش عرفانی علاوه بر یک ذهن فلسفی چابک دارد چنین هم انتظار می‌رود! او با دانش واژه‌شناسی تاریخی معانی و صنایعی را در متن پارمنیدس شناسایی می‌کند که برای فیلسوفان مدرن قرنها مجهول مانده بود. روایت تاریخی او ریشه شرقی مذهب یونان را تصدیق و بر ماهیت آن نور زیادی می‌تابد. @criticalknowledge 🧬 دانش حیاتی
✍️ مصاحبه از پیتر کینگزلی و روندهای بازگشت به معنویت در جهان معاصر بسم الرب الحکیم بعد از خواندن پنج کتاب از کینگزلی و شواهد حیرت‌انگیزی که او از مبدأ عرفانی و شرقی فلسفه یونان جمع‌آوری کرده اما قرنها در غرب مغفول بوده اما مورد التفات فیلسوفان مسلمان چون سهروردی بوده، یکی دیگر از روندهای بازگشت به معنویت را در غرب شناسایی کردم. دو روند دیگر از مطالعات فراروان‌شناسی و فلسفه ذهن نشأت می‌گیرد و این یکی از بازخوانی صحیح تاریخ فلسفه. روند دیگری را از مطالعات مسیحیت و اثبات حقانیت نگاه اسلام به عیسی علیه السلام باید انتظار داشت‌. خلاصه همزمان با روندهای انحطاطی، چند روند فکری-پژوهشی مهم در غرب در حال زمینه‌سازی برای بازگشت به معنویت و در حقیقت استقبال از تمدن توحیدی آینده است! در این مصاحبه نشانۀ اصالت معنوی و عرفانی در کینگزلی واضح است: قلبی آرام و حلیم که با سکینه سخن می‌گوید و از حرکات گزاف و هیجانهای کاذب گفتارهای مدرن در او اثری نیست‌! مردی آرام نشسته و‌ فقط لبانش تکان می‌خورد و حکمت می‌بارد! https://youtu.be/Ow-_G26lpOk?si=fCYF2qMNu-Bi6cjJ @criticalknowledge 🧬 دانش حیاتی
هدایت شده از دانش حیاتی
❤️🌱بسم الغایة امال العارفین🌱❤️ ☀️تعریف ابن سینا از زاهد و عابد و عارف در فصل «مقامات العارفین» از الاشارات و التنبیهات — بخش اول☀️ 📚 المعرض عن متاع الدنيا و طيباتها يخص باسم الزاهد، و المواظب على فعل العبادات من القيام و الصيام و نحوهما يخص باسم العابد، و المتصرف بفكره إلى قدس الجبروت مستديما لشروق نور الحق في سره يخص باسم العارف. و قد يتركب بعض هذه مع بعض. ✍️ آنکه از متاع دنیا و خوشی‌هایش رویگردانی کند زاهد نامیده شود. و آن که بر عبادات مثل نماز و روزه و مثل آن مواظبت کند عابد نامیده می‌شود. و آن که فکرش را دائماً‌ به قدس جبروت مشغول کند تا نور حق در باطن‌اش بتابد عارف نامیده می‌شود. و گاه برخی از این سه گروه با هم ترکیب می‌شوند. @criticalknowledge 🧬 دانش حیاتی
هدایت شده از دانش حیاتی
❤️🌱بسم الغایة امال العارفین🌱❤️ ☀️تعریف ابن سینا از زاهد و عابد و عارف در فصل «مقامات العارفین» از الاشارات و التنبیهات — بخش دوم☀️ ✍ فصل مقامات العارفین و اسرار الایات از کتاب اشارات ابن سینا بسیار مورد توجه اهالی و بوده است چرا که در انتهای یک اثر فلسفی استدلالی آمده است و حال و هوای آن با بقیهٔ کتاب فرق دارد و نشان می‌دهد ابن سینا فیلسوف مشایی با احوال اهل عرفان آشنایی داشته چنان که از دیدار معروف او با ابوسعید ابوالخیر می‌دانیم. با این حال از آنچه در فصل پیشین از بهجت و سعادت عقلی گفته هم می‌توان «عقل اشراقی» را استفاده کرد که در آن انسان جان او است و با حقایق عالم قدس یگانه می‌شود و این مقام نمی‌تواند صرفاً ادراکی ذهنی باشد و اتفاقی تحول‌آفرین و روحانی نباشد که جان حکیم را دگرگون کند. لذا با ابن سینا در همان طلیعهٔ تاریخ حکمت اسلامی جهتی عرفانی پیدا می‌کند. در ادامه بخش دیگری از فصل مقامات العارفین تقدیم می‌شود که دارای نکات بسیار جالب و مفیدی است: 📚 العارف يريد الحق الأول لا لشي‏ء غيره، و لا يؤثر شيئا على عرفانه، و تعبده له فقط و لأنه مستحق للعباد و لأنها نسبة شريفة إليه لا لرغبة أو رهبة. و إن كانتا فيكون المرغوب فيه أو المرهوب عنه هو الداعي و فيه المطلوب، و يكون الحق ليس الغاية بل الواسطة إلى شي‏ء غيره هو الغاية و هو المطلوب دونه. عارف خواهان حق اول (خدا) است و نه چیزی غیر آن و هیچ چیز را بر او ترجیح نمی‌دهد. و فقط او را عبادت می‌کند چون او مستحق عبادت است و عبادت نسبت شریفی با خدا است نه برای میل به چیزی یا ترس از چیزی. که اگر برای میل یا ترس باشد موضوع میل و ترس انگیزه و هدف عبادت می‌شود و در این صورت خدا هدف نیست بلکه واسطه برای چیزی است که آن غایت و مطلوب است و نه خدا. @criticalknowledge 🧬 دانش حیاتی
هدایت شده از دانش حیاتی
❤️🌱بسم الغایة امال العارفین🌱❤️ ☀️فصل «مقامات العارفین» از الاشارات و التنبیهات ابن سینا — بخش سوم: تعریف اراده☀️ أول درجات حركات العارفين ما يسمونه هم الإرادة. و هو ما يعتري المستبصر باليقين البرهاني، أو الساكن النفس إلى العقد الإيماني من الرغبة في اعتلاق العروة الوثقى فيتحرك سره إلى القدس لينال من روح الاتصال. فما دامت درجته هذه فهو مريد اولین مرحله سیر عرفا اراده نام دارد. اراده آن رغبتی است که با یقین برهانی برای کسی که بصیرت یافته یا نفسی که با عقد ایمانی آرامش یافته حاصل می شود؛ رغبت به دست یاختن به طناب محکم و حرکت دادن باطنش به عالم قدس تا به روح اتصال دست پیدا کند و مادام که در این حال است او مرید است. 🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅 ✍️ جناب ابن سینا در این بخش از مقامات العارفین اولین درجه سیر عرفانی را بیان می‌کند و آن اراده است. اراده برای کسی حاصل می‌شود که با برهان نسبت به حقایق معنوی یقین پیدا کرده است و این یقین باعث می‌شود در او رغبت حرکت به سوی حقایق معنوی به وجود بیاید. این رغبت گاه همچنین برای کسی که نفس او به دلیل اعتقاد ایمانی نسبت به حقایق آرامش یافته نیز حاصل می‌گردد ولو منشأ این آرامش و ایمان برهان عقلی نباشد. به هر حال طبق گفته جناب ابن سینا اراده و رغبت برای سیر معنوی به سوی درجات قرب الهی با اطمینان و یقین به این مسیر حاصل می‌شود. بدیهی است که مادام که انسان گرفتار شک نسبت به حقایق معنوی است یا این حقایق برای او مجهول یا گنگ است، در او اراده یا رغبت برای سیر معنوی حاصل نمی‌شود. پس اولین مرحله سیر عرفانی رسیدن به یقین یا اطمینان به حقایق دینی است. @criticalknowledge 🧬 دانش حیاتی