💠ما « تنهای انبوه» هستیم!
🖋فردین عدالتخواه(جامعه شناس)
⬅️نه اینکه آدم بدبینی باشم یا دچار تکنوفوبیا (واهمه از تکنولوژی) شده باشم. ولی گاهی اوقات وقتی که در ذهنم آینده نه چندان دور را مجسم می کنم به این تصویر می رسم که افراد به تدریج توانایی حرف زدن را از دست خواهند داد. اگر زندگی به همین شکل پیش رود تکلم، به عنوان یکی از مهم ترین مهارت ها و هنرهای انسان سخنگو با او خداحافظی خواهد کرد.
⬅️این روزها در مهمانی ها، در کلاس درس، در سخنرانی ها، در مراسم سوگواری، در اتاق خواب، در دورهمی های دوستانه، در سالن موسیقی، هنگام کتابخوانی، موقع نوشتن انشاء، در کنار همسر یا فرزندمان، بر فراز قله و یا در کنار دریاچه، موقع کار اداری و حتی زمانی که مهم ترین چالش زندگی مان معنای زندگی است با انگشتانمان در حال تایپ و دنبال کردن کلمات و سطرهای بی روحِ روی صفحه نمایش تلفن همراه هستیم. همه موقعیت ها را فدا می کنیم تا بتوانیم با « او » یا « آنها» چت کنیم و یا در صفحه این یا آن گشتی بزنیم. مدام پیام می فرستیم و پیام می گیریم. سرمان بسیار شلوغ است. در خانه، در دانشگاه، در پارک، در کافه یا رستوران، در مهمانی و هر جایی که باید حرف زد مشغول تایپ و ارسال پیام به او یا آنها هستیم. مدام در انتظار رسیدن پیامی بسر می بریم ولی نمی دانیم دقیقا از طرف چه کسی، فقط منتظریم. کسی اعتنایی به دیگرانی که در کنارش نشسته اند ندارد. بی اعتنایی مدنی در اینجا به خوبی رخ داده است. دیگران هم به او که در حال تایپ و یا ُسر دادن انگشت روی صفحه نمایش است بی اعتنایند. چون آنها هم مشغول اند. میثاق اجتماعی نانوشتۀ این روزهای ما این جمله است:
" من تو را تنها می گذارم و کاری به کارت ندارم و تو هم قول بده کاری به کار من نداشته باشی. بیا هر دو با گوشی هایمان مشغول باشیم".
⬅️در سال 1950، و زمانی که رسانه های جمعی همه عرصه های اجتماعی را فراگرفتند دیوید رایزمن جامعه عصر خود را « انبوه تنها» The Lonely Crowd نامید. منظور او مردمی بودند که در شهرها متراکم اند و به شکل فشرده ای در کنار هم زندگی می کنند ولی از نظر تعامل و ارتباط جدا از یکدیگرند. او این مردمی را که «بی ارتباط» با یکدیگر بودند انبوه تنها نامید. ویژگی این تودۀ فشرده، تنهایی بود.
⬅️من فکر می کنم که پس از حدود 70 سال، عصر ما را نه عصر انبوهِ تنها؛ بلکه باید عصر « تنهای انبوه» نامید. در درون هر یک از ما هزاران شبکه اجتماعی و تصاویر آدم های جورواجور حضور دارند. وقتی به افرادی که می شناسیم فکر می کنیم در چند دقیقه می توانیم صدها نفر را نام ببریم که بیشتر آنها را از طریق شبکه های اجتماعی شناخته ایم. با برخی از آنها هر روز چت می کنیم. ولی مانند 70 سال پیش در عصر رایزمن، باز هم احساس تنهایی رهایمان نمی کند. ما تنهای انبوه هستیم. « تن های » « تنها» بهترین توصیفِ ماست.
⬅️ما نیاز داریم در دنیای واقعی با هم حرف بزنیم. گاهی اوقات گوشی تان را به گوشه ای پرتاب کنید.
#یادداشت
#نقد_و_نظر
#تکنولوژی
#فضای_مجازی
#جامعه
#گفتگو
http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
💠زوال #قهرمان در ساختارهای اجتماعی
👈نگاهی اجتماعی به محتوای فیلم "قهرمان"
🖊محمد وکیلی
🔸"قهرمان" تازهترین ساخته اصغر فرهادی که اخیرا به اکران عمومی درآمده، قصه ای سرراست و خطی دارد و به شکلی ساده و روان روایت می شود. قهرمانِ داستان یعنی رحیم، شخصیتی از طبقه فرودست جامعه که به دلیل بدهی در زندان است، تلاش دارد رضایت شاکی خود را به دست آورد اما اتفاقات، او را به مسیر دیگری می کشاند؛ در ابتدا، از او قهرمانی ساخته می شود اما در ادامه، همه چیز در هم شکسته و فرو می ریزد. داستانی که بسیاری از انسانهای امروزی به نوعی در زندگی روزمره با آن مواجه اند.
🔸داستان "قهرمان"، در دل یک #نظام_اجتماعی ساختارمندِ متشکل از ساختارهای درهم تنیده، اما ناپیدا و ناملموس شکل گرفته است. نظامی که #فضای_مجازی و #شبکه_های_اجتماعی نیز به کمک آمده اند تا این نظام، بیش از پیش درهم تنیده تر، فراگیرتر، مستحکم تر و غیرقابل مهارتر شود. از مهمترین ویژگی های چنین وضعیتی که به نظر می رسد کارگردان تلاش کرده بدان بپردازد عبارتند از:
🔹1.گم شدگی #حقیقت: در فضایی با چنین ساختار بدون مرکز و بدون تکیه گاه و بدون مرجعی، نفس عمل مهم نیست، بلکه درک و فهمی که ساختار از آن روایت می کند اهمیت می یابد. #امر_اصیل بی معنی می گردد. اصل عمل به حاشیه برده می شود و جامعه به لطف سیطره شبکه های اجتماعی، با ضریب دادن به حواشی، روایت مطلوب خود را دیکته می کند. در چنین وضعیتی، ارزش کارها و خدمات، توسط خود افراد تعیین نمی گردد بلکه توسط نظام و شبکه ارتباط و تعامل تعیین می گردد و به همین دلیل نیز حقیقت به محاق می رود و #تفسیر جای حقیقت می نشیند. در چنین دنیایی مرز بین خیر و شر از بین رفته و تابع روایت ها می شود و در نتیجه میتوان با کمک رسانه ها یک قهرمان ساخت و یک قهرمان را نابود کرد. همچنان که "رحیم"، حتی قادر نیست روایتی از آنچه که واقعا اتفاق افتاده را به دیگران توضیح دهد و با هر توضیحی به جای آنکه پرده از واقعیت ماجرا کنار رود، گرفتار حاشیه ای جدید می شود.
🔹2.امتناع قهرمان: در چنین وضعیتی که کار "خیر" کردن دارای هزینه می شود، قهرمان بودن یا ناممکن می شود یا بسیار پرهزینه. قهرمانان چنین جامعه ای یا مطرودند یا منزوی. قهرمان ها در چنین فضایی نمی توانند از خودشان دفاع کنند، فقط می توانند حس ترحم دیگران را برانگیزند تا شاید لطفی در حقشان شود، به مانند رحیم که فرزند بیمارش آخرین راه نجات او از فشارهاست. در چنین وضعیتی قهرمان ها نمی فهمند که در نزد چه کسی و از چه چیزی باید دفاع کنند.
🔹3.امتناع تغییر: در چنین وضعیتی، هرگونه تغییر و اصلاحی غیرممکن تلقی می گردد و از همین جاست که ساختارشکن ها ظهور می کنند و ساختارشکنی عصیانگرانه، تنها راه رهایی قلمداد می گردد. انسانها در چنین شرایطی در مقابل یک دوگانه گریز ناپذیر رها می گردند: یا تسلیم محض و تهی شدن از هرگونه خواست و اراده ای، یا عصیان و شورش ساختارشکنانه؛ در چنین جامعه ای، همچنان که کار خیر، بی معنی می شود، حماسه نیز جایی پیدا نمی کند. از این جهت می توان گفت فیلم اصغر فرهادی تصویرگر فضایی است که شخصیت هایی چون #جوکر و #راننده_تاکسی مارتین اسکورسیزی آماده ظهور می شوند.
🔹4.مرگ انسان: چنین جامعه ای در شکل افراطی خود منجر به مرگ انسان به عنوان سوژه ای اجتماعی می شود. انسان در چنین وضعیتی همچون عروسک خیمه شب بازی، چنان تسلیم اراده ساختارهای بنیادی می گردد که چه در درون زندان باشد و چه بیرون زندان، از این حصارها خلاصی نخواهد یافت؛ همچنان که رحیم در سکانس ابتدایی فیلم وقتی که از زندان رها می شود، مجبور است وارد دالانی از داربستهای درهم تنیده شود که هر چقدر به بالا می رود، درهم تنیده تر می شود. در چنین وضعیتی انسانها مجبورند برای زندگی کردن، مدام نقش بازی کنند، فیلم بازی کنند و امکان و اجازه اینکه خودشان باشند پیدا نمی کنند.
🔸فیلم قهرمان تلاش دارد روایتی ملموس، عینی و مینیمال شده و در عین حال انتقادی از جهان اجتماعی ساختارمند شده ارائه دهد، ساختاری که به مدد رسانه، فضای مجازی و شبکه های اجتماعی به عنوان بخش تفکیک ناپذیر ساختارهای اجتماعی امروزی، می توانند ایده #قفس_آهنین وبر را برای انسان تصویر کند. ساختارهایی که بعد از بسط، گسترش و سیطره حاکمیت آن، به مهمترین دغدغه انسان برای رهایی از آن بدل شده است. از این جهت، هر چند فیلم فرهادی در ایران روایت می شود، اما اختصاص به جامعه ایرانی ندارد و به مسئله و معضلی جهانی اشاره دارد.
➖➖➖➖➖➖➖➖
@daghdagheha
✳️هندسه #حکمرانی #فضای_مجازی
✍️علیرضامحمدلو، پژوهشگر و مدرس رسانه
▫️فضای مجازی، ابزار اورجینال حکمرانی نوین و خط مقدم تنازعات تمدنی امروزی است. نه می شود، چون دایره و بدون لبه گام برداشت و در جریان جهانی هضم شد و نه می توان با گارد بسته و بیتوجه عبور کرد. صریح و سریع و دقیق باید هندسه بازی را وضع یا کشف کنیم تا هویت و جمهوریت و اسلامیت جامعه را در سلامت و امنیت، راهبری نماییم.
▫️خیلی سریع اگر بخواهیم ابعاد و اضلاع فضای مجازی و شیوه حکمرانی مبتنی بر این هندسه و زیست بوم ویژه را مطرح کنیم به مثلث ها، مربع ها، چندضلغی ها و تقاطع های متعددی میرسیم که بایستی پیرامون آنها گفتگو کنیم و تصمیم جدی بگیریم.
1️⃣ لایههای موثر پیام رسانی را بایستی بازبینی و تقویت و بروزرسانی کنیم:
۱.اتاق فکر فضای مجازی
۲.ارگان تصمیم گیر و مدیریت
۳.لایه های کنشگری و راهبری میدانی
2️⃣ در فرایند تولید و توزیع پیام، پنجگانه ای داریم که باید اتخاذ مبنای مشخصی داشته باشیم:
۱.چه کسی پیام را تولید می کند؟(سیستم مولد مرجع)
۲.محتوای پیام چیست؟(سیستم اعتبارسنجی و منطق ارزشگذاری)
۳.ابزار و بستر پیام چیست یا کجاست؟(پلتفرم و شبکه)
۴.مخاطب پیام کیست؟(سطح بندی فاز مصرف)
۵.اهداف و نتایج پیام چیست؟(چشم انداز تولید و توزیع و مصرف)
3️⃣ سه لایه محتوایی از حیث راهبردی و ناظر بر نظریه مواجهه وجود دارد که بایستی تعیین مبنا صورت بگیرد:
۱.مبانی حکمرانی فضای مجازی(فلسفه و الهیات و فقه سایبری)
۲.مسائل حکمرانی مجازی(نسبت با فرهنگ و اقتصاد و سیاست و امنیت و...)
۳.نتایج حکمرانی مجازی(هویت و خانواده و علم و اخلاق و ارتباطات و حریم خصوصی و...)
4️⃣ در فرایند سیاستگذاری، تولید محتوا و کنشگری به یک فرایند جامع نیاز داریم که مطلوب حکمرانی و #حکمرانی_مطلوب را تامین کند:
۱.مشروعیت(تامین نظر نهاد دین)
۲.معقولیت(توانایی تاب آوری و توجیه نظری)
۳.مقبولیت(قدرت اقناع فراگیر و اتصال با مخاطب و تامین جمهوریت)
5️⃣ در بخش کلان رویکردها نیز از میان سه گانه و مثلثی بایستی عبور کرده و نظر نهایی و بی تعارفش را اعلام نماید:
۱.تکنوفیلی(تکنولوژی زدگی و سیاست درهای باز و توسعه حداکثری با همه لوازمش)
۲.تکنوفوبیایی(تکنولوژی هراسی و بدبینی حداکثری)
۳.مهندسی و مدیریت تکنولوژی(ارتقا سهم از ظرفیت تکنولوژی؛ نه اشتیاق حداکثری نه هراس حداکثری)
6️⃣ در ساحت تغییرات بنیادین و عملیاتی نیز بایستی محورهایی را مورد بازکاوی قرار داده و تامین ایده نماید که بالاخره قرار بر چه تغییراتی در چه سطوحی است؛
۱.تغییر و تاسیس زمین بازی(ناظر بر شبکه ملی اطلاعات)
۲.تغییر و تدوین قواعد بازی(آیین نامه ها و پروتکل های فعالیت شبکه ها و در شبکه ها)
۳.تغییر و تعیین نوع بازیگری(ارتقا توان سوژه ها و کاربران فضای مجازی و تعمیق و توسعه سوادرسانه برای حال عادی و بحرانی)
7️⃣ سیستم گردش اطلاعات را بایستی بومی سازی کنیم و قواعد و پروتکل های امن و ضدنفوذ برای هر سه سطح اتخاذ کنیم؛
۱. فرایند تولید پیام
۲.فرایند توزیع پیام
۳.فرایندمصرف پیام
8️⃣ سطوح کاربران و جامعه مصرف پیام نیز بایستی دسته بندی دقیق تری داشته باشد که امتداد اجتماعی حکمرانی و امنیت محتوایی از حیث محرمانگی یا عمومیت پیام، دچار اختلال نشده و عمق میدان بهتر و بیشتری داشته باشد؛
۱.عمومی و سرگرمی
۲.نیمه تخصصی و مهارتی
۳.تخصصی و آموزشهای ویژه
▫️آنچه که حائز اهمیت است، ضرب و ترکیب و تجمیع دادهها در سطوح مختلف این هندسه چندوجهی است که میتواند نقشه راه متحد با استراتژیهای پشتیبان متکثر را تحت عنوان پروژه های متعدد، ذیل خود تعریف کند.
▫️نکته اینجاست که تئوریسینها و مهندسین و کنشگران و مدیران این حوزه، دور میزهای واحدی به گفتگو نشسته و از حیث ۱.معنایی، ۲.راهبردی، ۳.امکان سنجی و ۴.عمق میدان، نظام مسائل فضای مجازی را بازطراحی و بازتنظیمگری نمایند.
@asre_Tabyin
➖➖➖➖➖➖➖
@daghdagheha