eitaa logo
دغدغه‌های حوزوی
457 دنبال‌کننده
149 عکس
47 ویدیو
24 فایل
آئينه‌ای براى انعكاس مهمترين اخبار، دیدگاه‌ها، نقدها و تحليل‌هاى چالشی عرصه دين، فرهنگ، اجتماع، روحانيت و حوزه‌های علمیه... http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0 شناسه: @daghdagheha ادمین @a_r_moayedi
مشاهده در ایتا
دانلود
💠تصحیح یک برداشت از سکولاریسم حوزوی 🖊محمدعلی میرزایی ◀️تقلیل چهارگانه فرد، اجتماع، حکومت، امت به فردیت و حکومتی باعث بسیاری از بدفهمی‌ها شده است. اگر فقهی حکومتی نبود به معنای این نیست که سکولار است. اندیشه و فقه و نظریه سکولار در واقع معرفت و یا فقه غیر سیستماتیک و غیر اجتماعی است. اهداف اجتماعی و حوزه‌های سرنوشت جوامع در این اندیشه سکولاریستی مبنا و مناط نیست. دین به رابطه‌ای شخصی بین متدین و مبادی متعالی و قدسی او تنزل می‌یابد. ◀️از آن طرف، فقه غیر سکولار می‌تواند غیر حکومتی باشد. در عین اجتماعی بودن و عام بودن و واجد دغدغه‌های جامعه و سطوح بالاتر آن یعنی امت و تمدن بودن اما ممکن است حکومتی هم نباشد. در حقیقت فقه حکومتی سطح نازل‌تری دارد در قیاس با فقه امتی یا اجتماعی. فقه غیرسکولار غیرحکومتی ناظر به تحقق اهداف و غایات کلان اجتماعی حرکت می‌کند و حکومت یا دولت بخشی از این جریان است که ممکن است در شرایطی اصولا تحقق آن ملاک و مبنا نباشد و در عین حال فقه ما در عرصه اجتماعی فعالیت خود را داشته باشد. برای نمونه به سیر جریان فقه اجتماعی و تمدنی امام باقر علیه‌السلام و فرزند بزرگوار بنگرید. آنان فقه حکومتی تولید نکردند اما فقه آنان ذاتاً و از ریشه اجتماعی و کلی و تمدن ساز است. در واقع فقه امام صادق علیه‌السلام در عین این که حکومتی نبود اما اجتماعی و تمدنی و غیرسکولار بوده است. ◀️وقتی بزرگانی از تحلیل‌گران و متفکران میانی حوزه یا دولت ما این مقوله‌ها و مفاهیم دقیق و چند ساحتی و متعددالابعاد را در دوگانه‌های بسته‌ای حبس کنند باعث سوء تفاهم‌های بسیار زیادی می‌شوند. به عنوان مثال اگر ما تصور کنیم که فقه و حوزه یا سکولار‌اند یا حکومتی دیگر حاشیه و فضایی برای تسامح و بردباری نخواهد ماند. اگر فقیهی در دایره حکومت حرکت کرد فقه غیر سکولار و اسلامی و انقلابی است اما اگر این کار را نکرد حتی اگر فقه و فقاهت او کاملا اجتماعی و حتی تمدنی هم باشد او برجسب سکولار می‌خورد. این مشکل از سر غرض و مرض نیست بلکه به خاطر فروکاهش دادن مفاهیم چند لایه و بسیار پیچیده به دو گانه‌های بسته و جزم اندیشانه است. ◀️البته با بودن حکومتی رشید و ارجمند با بنیه‌ها و ریشه‌های انقلابی و کاملا اسلامی هر فقیهی باید برای برون رفت از معضلات نظری این حکومت در مسیر حق و حقیقت اسلامی تلاش کند و با فتوا و نظریه و نظام معرفتی به حمایت و کمک این تجربه بیاید. این یک تکلیف شرعی و اخلاقی و عقلی است. اما اگر به هر دلیلی فقه و فقیهی به میدان حل معضلات حکومت نیامد دلیل سکولار بودن او نیست و او ممکن است اعتقادی به الگوی حکومتی‌ای متفاوت داشته باشد. فکر کنید آیت‌الله سیستانی در عراق آیا به دنبال تولید فقه حکومتی برای دولت عراق است؟ و آیا چون نیست می‌شود گفت او سکولار است؟ ( به نقل از http://ijtihadnet.ir/ ) http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
💠طعم خوش گفتگو! 🔸به بهانه گفتگوی تلویزیونی احمد واعظی رئیس دفتر تبلیغات حوزه علمیه قم: 🖊محمد وکیلی ◀️شب گذشته برنامه تلویزیونی «شوکران» با موضوع "عدالت، آگاهی و آزادی در حوزه‌های علمیه" میزبان احمد واعظی رئیس دفتر تبلیغات اسلامی بود. برنامه ای که با تهیه کنندگی و اجرای پیام فضلی نژاد که به روزنامه نگار و فعال رسانه ای هوشمند و صریح‌گو شهرت دارد به گفت‌وگوهاى چالشى با متفکران و شخصیت‌هاى تراز اول فکرى و فرهنگى کشور می پردازد. حضور واعظی در این برنامه، زمینه ای شد برای طرح مهمترین سوالات و مسائل مطرح پیرامون حوزه های علمیه و روحانیت که به نظرم مهمترین مباحث مطرح شده در این برنامه را در چند محور می توان خلاصه کرد: 🔸1. حوزه علمیه نسبت به وضعیت امروز جامعه باید پاسخگو باشد و نمی تواند خود را کنار کشیده و بی تفاوت نشان دهد. چرا که این نظام و این مدل حکومت بر اساس ایده حوزوی و توسط یک مرجع تقلید پایه گذاری شده است و به همین دلیل، حوزه و روحانیت همچنان که نسبت به حدوث و ایجاد این نظام، در وسط میدان بوده، در بقا و تدام آن نیز در وسط میدان است. 🔸2. پذیرش تنوع و تکثر علمی، از ضروریات یک محیط علمی است و با توجه به اینکه محیط حوزه علمیه قم در درجه اول یک محیط علمی است، طیف های مختلف فکری نیز در این محیط فعال هستند، لذا توقع اینکه از چنین محیطی صدای واحد و یک دستی شنیده شود، توقعی بی جاست. در هیچ محیط علمی دیگری نیز نمی توان این یک دستی را پیدا کرد. 🔸3. حوزه علمیه طی سالهای اخیر در چند محور تولید و عرضه داشته است. از جمله کادرسازی و تربیت نیرو برای نظام اسلامی، تربیت افراد جهت حضور در محیط های علمی و دانشگاهی و نیز پژوهش و تولید علم؛ همه این ها در کنار تربیت مبلغ جهت تبلیغ و ترویج دین بوده است. 🔸4. یکی از دلائل وضعیت موجود که شکاف بین نهادهای حوزوی و عرصه جامعه ایجاد شده، به‌ کارگیری تولیدات است. امروزه در حوزه های علمیه تولید علم که شامل نظریه، تئوری، راهکارها و برنامه ها صورت می گیرد (ممکن است در حد مطلوب نباشد اما به هر حال تولید صورت می گیرد) اما امکان به کارگیری همین حد از تولید هم فراهم نمی شود که این مشکل را باید در جای دیگری جستجو کرد نه در حوزه علمیه. به عنوان مثال تبدیل این تولیدات به قانون که وظایف قوه مققنه است تا استفاده از آن در سایر قوا. ◀️در کنار این نکات، به چند محور از انتقادات نیز اشاره شد از جمله: 🔸5. بعد از انقلاب توسعه کالبدی و فیزیکی اتفاق افتاده است اما این توسعه کالبدی آنگونه که باید، به توسعه علمی منجر نشده است که نیاز به بررسی عوامل و دلائل دارد. 🔸6. فضای آزاد اندیشی که مقدمه تولید و توسعه علم، دانش و نظریه است، نسبت به قبل کمتر شده است و این مسئله می تواند در رونق حوزه علمیه اثر منفی بگذارد و مانع تحرک علمی گردد. مخصوصا نسبت به نواندیشان و مصلحان آستانه تحمل ها کم شده است. 🔸7. مراودات علمی با جهان اسلام کم شده است. در سابق طلاب با آثار و نظریات اندیشمندان مسلمان و مخصوصا جهان عرب آشنایی بیشتری داشتند و تعامل علمی بین مراکز علمی در جهان اسلام برقرار بود؛ ولی امروزه آشنایی طلاب با آثار نظریات غربی ها بیشتر از آشنایی با نظریات علمای جهان اسلام است. که در نتیجه آن، حضورمان در محیط های علمی جهان اسلام کم شده است که این می تواند خطرناک باشد. یکی از دلائل آن این است که نظام آموزشی تابع سیاست ها شده است. ◀️ادامه حضور مدیران مهمترین نهادهای حوزی و گفتگوی صریح و چالشی به آن شکلی که در برنامه شوکران اتفاق افتاد، می تواند فتح بابی باشد برای گفتگوهای بعدی تا بتوان در محیطی به دور از سیاست زدگی، به درکی واقعی و منصافه از وضعیت فعالیت های حوزه های علمیه دست یافت. http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
💠تعدد نهادهای حوزوی و تبعات ناخواسته!/آسیب شناسی وضعیت موجود نهادهای حوزوی ⬅️مدتیست حوزه علمیه از طرف مردم و حاکمیت مورد مطالبه قرار می گیرد و هردو به یک دلیل مشترک!. حوزه علمیه مبدع و محدث نظام جمهوری اسلامی بوده است و به همین دلیل نیز در تمام دستاوردها و بالتبع ضعف و ناکارآمدی های وضع موجود نیز شریک است. نکته ای که در گفتگوی اخیر رئیس دفتر تبلیغات حوزه علمیه قم در برنامه شوکران نیز بدان تصریح شد. ⬅️اما چرا حوزه های علمیه آنگونه که توقع می رود و آنگونه که مورد انتظار است، نمی تواند نقش فعال خود را بازی کند و تحرک لازم برخورد نیست؟ ⬅️اگر به صورت نسبی این فرضیه را بپذیریم، در کنار دلائل و عوامل متعددی که برای آن می توان برشمرد، یکی از مهمترین دلائل این کم تحرکی و انفعال را باید در تعدد ساختاری مراکز راهبری و سیاست گذاری حوزه های علمیه دانست. ⬅️تصور کنید کسی که بیرون از حوزه علمیه است وقتی از جامعه الزهرا اسم می برد، در پاسخ بشنود که جامعه الزهرا ارتباط ساختاری و سازمانی با مرکز مدیریت حوزه های علمیه خواهران ندارد و نهادی است مستقل از مرکز مدیریت حوزه های علمیه خواهران با مدیریتی مستقل. ⬅️و باز تصور کنید وقتی از مرکز خدمات حوزه های علمیه سوال می شود، پاسخ داده شود مرکز خدمات ساختاری است مستقل با هیئت امنا و مدیریت مستقل که هیچ ارتباط ساختاری و سازمانی با مدیریت حوزه های علمیه ندارد. ⬅️و باز دفتر تبلیغات حوزه علمیه قم، نهادی است مستقل از مدیریت حوزه های علمیه، مرکز خدمات حوزه های علمیه و مدیریت حوزه علمیه خواهران دارد. ⬅️و باز وقتی از مرکز مدیریت حوزه های علمیه نام برده می شود، منظور مدیریت حوزه های علمیه برادران است که حتی شامل حوزه علمیه خراسان و اصفهان هم نمی شود. ⬅️خلاصه آنکه مرکز مدیریت برادران از خوهران جداست، این دو از دفتر تبلیغات حوزه علمیه جداست، و این سه از مرکز خدمات حوزه های علمیه جداست و این چهار نهاد از حوزه علمیه خراسان و اصفهان جداست و جدا بودنشان هم بدین معناست که شورای سیاست گذار، هیئت امنای مستقل و مدیریتی مستقل دارند بدون هیچ ارتباط ساختاری و سازمانی با دیگری اما همه آنها پسوند «حوزه های علمیه» را یدک می کشند! ⬅️مشکل عدم ارتباط و تعامل سازمانی و ساختاری وقتی به سراغ مراکز تابعه این نهادها مثل دانشگاه ها، پژوهشگاهها و مراکز آموزشی پژوهشی و خدماتی می رویم حادتر می شود. ⬅️تبعات طبیعی چنین تعدد و تکثری این خواهد بود: 🔸پژوهشگاهی در حوزه علمیه روی مسائلی پژوهش می کند که نه از دانشگاههای حوزه بیرون آمده و نه از مراکز مطالعات حوزوی و نه از هیج اتاق مسئله یابی. 🔸هزینه های تبلیغی در جایی صرف شوند که مسئله حوزه های علمیه نیست و یا فاقد اولویت است. 🔸از طرف دیگر جذب و پذیرش طلبه بر اساس شاخصه هایی صورت میگیرد که بر اساس نیاز ماموریتهای تبلیغی یا پژوهشی یا تربیت نیرو نیست. 🔸به طلاب و روحانیونی خدمات ارائه می شود که هیچ فعالیتی در راستای وظایف و ماموریتهای حوزوی ندارند. 🔸به دلیل همین تعدد مراکز مدیریت و تصمیم گیری، امکان مدیریت بودجه های حوزه های علمیه از دست رفته است. 🔸تراکم طلبه هایی که بدون هیچ گونه ظرفیت سنجی و نیاز سنجی و استعداد سنجی پذیرش شده اند و اکنون به دلیل فراهم نبودن شرایط بکارگیری این حجم از طلاب، شاهد تراکم و در نتیجه فقر و محرومیت شدید اقتصادی و خدمات حمایتی آنها مواجهیم. 🔸همچنین موازی کاری، بر زمین ماندن مسئولیت ها و ماموریت ها و دهها مشکل دیگر، نتیجه چنین تنوع و تشتتی است. ⬅️مدیران و ‌مسئولان حوزی اگر به دنبال افزایش بهره وری هستند، اگر عزم جدی برای حضور فعال در جامعه و ایفای نقش محوری دارند، فقط کافیست از این همه تنوع و‌ تعدد و تشتت بکاهند. ( به نقل از مباحثات http://mobahesat.ir/ ) http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
💠یکی از نتایج کشاندن اختلافات سیاسی و جناحی به عرصه اجتماعی و رسانه ای: 🔴روحانیت و خطر سقوط به مرز لمپنیسم ✍️سعید معدنی(جامعه شناس) ⬅️در دهه 50 که دانش آموز بودیم الگوی مارا امام خمینی، طالقانی و مراجع تقلید آن زمان معرفی میکردند. آن زمان در رویای زیستن خوب و حرکت بسوی روشنایی و رستگاری بودیم. بخصوص در خانواده های مذهبی که با قرآن و مفاتیح و نهج البلاغه بزرگ می شدیم اما چهار دهه بعد به اینجا رسیده ایم که بخشی از روحانیت به ورطه ای دچار شده اند که همدیگر را به دروغ گویی و قتل و به تمسخر "1400 با گونی" یاد می کند. قرار بود روحانیت در این انقلاب، معنویت، عزت و احترام را برای ما به ارمغان بیاورد؛ اما این توییت رو ببینید و با فاصله به آن نگاه کرده، و کمی بیاندیشید؛ --یک روحانی ( حجت الاسلام رسایی) توییت میکند؛ --یک روحانی دیگر(حجت الاسلام روحانی رییس جمهور) را به دورویی متهم میکند. --یاد آور تابلویی می شود حاوی شعار "...استخر فرح در انتظارت"، که بر دوش یک حجت الاسلام دیگری با عمامه ای سفید در مراسمی در قم حمل می شود. --برخی این نوشته را دلیل مرگ مشکوک آیت الله هاشمی رفسنجانی (یک روحانی دیگر) فرض می کنند. برخی دیگر آنرا یک نوع شوخی در یک مراسم جدی می دانند! --رسایی در نهایت در توییت اش به جمله یک حجت الاسلام دیگر با عمامه مشکی اشاره می کند که در مراسم بزرگداشت عید غدیر "جوان معترض به دکتر مطهری" را تهدید به انداختن در گونی کرده است. روحانیت ما به کجا رسیده است؟ واین جامعه را به کجا رهنمون خواهد کرد؟ ⬅️شاید شما بگویید این نشانه های لمپنیسم مربوط به بدنه اصلی روحانیت نیست. کما اینکه در یادداشتی در هفته نامه کرگدن از آقای بطحایی که تحصیلات حوزوی دارد، خواندم که 30 درصد روحانیت وارد مناسبات روزمره سیاسی ، اقتصادی شده اند. بقیه به همان شیوه قدیم در راه علوم حوزوی تحصیل و تلاش می کنند. اما اصلی در جامعه شناسی وجود دارد به نام "ما و آنها". ما همه ی معلمان، کارمندان، دانشجویان، استادان دانشگاه و... را یک جور می بینیم و از پایگاه خود به آنها نگاه کرده و ارزیابی میکنیم. لذا سایر اقشار جامعه از طریق همین افراد ملبس به لباس روحانیت که در ویترین اقتصاد و سیاست قرار دارند در باره روحانیت قضاوت می کنند، ولو اینکه 70 درصد وارد این مناسبات نشده باشند. با خواندن این نوع توییت ها جامعه می اندیشد آیا این نوع سلوک "استخر و گونی مملو از دورویی" می تواند ما را به سرمنزل سعادت و خوشبختی رهنمون سازد؟ ⬅️قرار ما در آستانه انقلاب 57 و اون روحانیت که سردمدار رسالت خوشبختی ما بودند، این نبود که به این توییت ها رسیده ایم! یاد شعری از سید علی صالحی افتادم که بی مناسبت نیست دراینجا بخوانیم: ■■■ قرار بود يكی از ميان شما براي كودكان بی‌خواب اين خيابان فانوس روشنی از رويای نان و ترانه بياورد! قرار بود يكی از ميان شما برای آخرين كارتن‌خواب اين جهان گوشه‌ی لحافی لبريز از تنفس و بوسه بياورد! قرار بود يكی از ميان شما بالای گنبد خضرا برود برود برای ستارگان اين شب خسته دعا كند! پس چه شد چراغ آن همه قرار و عطر آن همه نان و خواب آن همه لحاف؟!..... (سیدعلی صالحی) http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
💠فراموش شدن پیام عاشورا در همهمه هیأت های مذهبی 🖋محمد باقر تاج الدین ⬅️از جمله پیام های مهم، درس آموز و تاریخی مکتب عاشورای امام حسین(ع) که در تمامی دوران های تاریخی معنا دار و عبرت آموز و بلکه مورد نیاز است همانا پیام مبارزه با بی عدالتی و نابرابری در جامعه است. افسوس و هزار افسوس که این پیام مهم اکنون به دست فراموشی و نسیان سپرده شد و به جای این که صدای عدالت خواهی و ظلم ستیزی بیشتر از همه بلند و رسا باشد با تأسف فراوان می بینیم و می شنویم که صدای طبل و سنج و موزیک از همه بلندتر است!!! و این دقیقا نشان از ⬅️انحطاط جامعه در ابعاد گوناگون آن دارد. جناب دکتر محدثی در نوشته ای با عنوان «تراژدی حسین(ع)، کمدی عزاداری» به خوبی اشاره داشتند که وقتی جامعه ای منحط می شود این چنین به «عزاداری های کارناوالی» روی می آورد و پیام اصلی قیام عاشورا را این چنین به ابتذال می کشد. من هم معتقدم که عزاداری ها در ایران کاملا «کارناوالی» شده اند و هر سال بر شدت این قضیه هم افزوده می شود، آن هم جهت دار و با برنامه!!!. هیأت های مذهبی در راستای کارناوالی شدن عزاداری ها در ایران آن چنان همهمه و سر و صدایی برپا کرده اند که دیگر هیچ جایی برای طرح پیام اصلی قیام عاشورا باقی نگذاشته اند و امروزه هر آن چه که دیده و شنیده می شود صدای غرش طبل و موزیک های جورواجور، نورپردازی های رنگارنگ، آرایش های متنوع و جدید دختران و پسران، گشت و گذارهای شبانه، شلوغی های سرسام آور، نوشیدنی ها و خوردنی های رنگارنگ و خوشمزه(از چای ذغالی گرفته تا پیتزا و لازانیا و انواع دسر و......)، گعده های فامیلی و همسایگی، قرارها و ملاقات های دوستانه و کاری و به نمایش گذاشتن لباس و آرایش و خودرو است. حالا به راستی باید پرسید که در چنین فضایی دیگر چه گونه می توان پیام عاشورا را به گوش مردمان این جامعه رساند و به آنان گفت که امام حسین(ع) شهید راه عدالت و حق طلبی و راستی بوده است و با شهادت خود می خواست به همه مردان و زنان تاریخ بیاموزد که همواره باید بی عدلتی ها و نابرابری ها را فریاد زد و هیچ فریادی نباید بلند تر از فریاد عدالت طلبان و حق طلبان باشد و هر فریاد و صدایی دیگر در راستای خاموش کردن و از بین بردن فریاد و صدای عدالت طلبی است. ⬅️اکنون در جامعه ایرانی این همه هیأت های مذهبی به جای برآوردن فریاد عدالت طلبی و برابری خواهی و حق طلبی دانسته و ندانسته فریاد گوش خراش طبل و سنج را به صدا درآورده اند و گویی نمی دانند که همه این ها برای این است که فریاد و ندای عدالت خواهی خاموش بماند!!!! ⬅️بیاییم بار دیگر فریاد عدالت طلبی و برابری خواهی را بلند کنیم و نگذاریم صدای عدالت طلبان و برابری خواهان جامعه در همهمه صداهای هیأت های مذهبی به دست فراموشی سپرده شود و ناشنیده باقی بماند. http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
💠در حاشیه سوزاندن کبوتر ها! 🖋یاسر عرب ⬅️ویدئویی در شبکه های اجتماعی در حال باز نشر است که متاسفانه دیدن آن قلب انسان را به درد میاورد! ⬅️72 کبوتر زنده درون و همراه خیمه عزاداری یا تعزیه ای به آتش کشیده شده و کبوتران در حال جزغاله شدن کف خیابان بال بال می زنند و اینهمه همراه با صدای شیون و ناله مردم است که به یاد سوختن خیمه ها (واحتمالا فرزندان امام حسین ع ) "حسین جان" می گویند! ⬅️شما بهتر از من می دانید که از این ویدئو در جهت تخریب چهره ی عزاداران و عزاداری محرم چه استفاده ها که نخواهد شد! لعن و نفرین و آه و افسوس بسیاری در پی خواهد داشت و خوراک مناسبی برای شبکه های آنطرف آب خواهد گشت! ⬅️بعد از یکی دو روز بر اثر فشار افکار عمومی مسئولان هیئت مذکور احتمالا خواهد گفت قبل از آتش زدن خیمه یادمان رفته کبوتر ها را آزاد کنیم و باقی ماجرا های تکراری که باز هم بهتر از من می دانید! ⬅️ولی در حد اشاره بد نیست یاد آوری کنم که این رفتار از یک سو حاصل ترویج نگاه اصالت درد است! خوانشی که برای گرفتن "اشک" از مردم ابتدا بر تحریفات کوچک روایت اش چشم می بندد و در ادامه اصالت عزاداری را به مثابه لیترِ اشک در دقیقه محاسبه می کند و غیر بالا بردن میزان اشک هیچ فکر دیگری در سر ندارد! ⬅️از چه زمانی؟ بسیار دور! ولی در تجربه زیسته ی من از زمانی که در هیئت ها حضور روحانیت شد فلفل و نمک (حاشیه عزاداری) و روحانی هر دهه را مداح هیئت مشخص کرد و سر و صدا و کش دادن ضجه، و هر چه بزرگ تر کردن آمپلی فایر و طبل و چرب و شور سفره قیمه و رنگ و لعاب بیرق شد عناصر هیئت فاخر! ⬅️یاد آوری نمایم این حال جامعه ای است که به شدت مسئله خشونت پیدا کرده و قسی القلب شده است! جامعه ای که از غرب اش داعش سر می برد و از شرق اش طالبان انتحاری می زند و از جنوب اش تکه پاره های بدن کودکان یمنی آویزان است و از داخل اش باتوم نیروهای انسدادگرای نظامی آماده است و همه اینها به اسم دین رخ می دهد! ⬅️تقلیل این رفتار (و مثل آن) به بد سلیقگی فلان مدیر هیئت همانقدر اشتباه است که توجیه بالا نشستن از ما بهتران در عزاداری امام حسین (ع) به بهانه ی گرمای هوا! ما می دانیم که آن بالا نشینی نشانه یک درد اجتماعی است (اشرافیت سیاسی) و باید قبول کنیم این قبیل رفتار ها نیز نشانه یک بیماری اجتماعی است (خشونت سیال و لجام گسیخته) و عملگرایی قائل به حرام برای اعاده مستحب! ⬅️گاه با خودم فکر می کنم آیا این افراط در مناسک سازی و بازگشت به گفتمان و روایتِ قجری از واقعه عاشورا و محوریت دادن به عناصرِ درد و اشک و آه، دهن کجی ناخواسته جامعه به خوانشِ سیاسی حاکمان ما از عاشورا است؟ آیا ترویج مذهب مداحی و بر صدر نشاندن مداحان نیز طعنه به روحانیتِ نشسته در مصدر امر سیاسی است؟ آیا نضج هیات ها و خالی شدن مساجد را هم می توان در همین بستر فهم کرد؟ نمی دانم ... 🔴پ.ن: دینی که من می شناسم و عزاداری که من می فهمم این نیست! http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
💠خطر ظهور "سکولاریسم ستیزه جو" در ایران! 🖋مهران صولتی ⬅️با جان باختن محمد تولایی؛ طلبه مضروب مشهدی، تعداد سوء قصدهایی که منجر به فوت روحانیون در مکان عمومی شده به انگشتان یک دست رسیده است. تعداد مجروحین البته بسیار بیشتر از این است. ⬅️به نظر می رسد انبان کینه ها آنچنان لبریز شده است که کسی توجه نمی کند این طلبه های جوانی که به سختی در پی معیشت خود در میان شهروندان دیگر زیست می کنند چندان نسبتی با آن روحانیون مسئولی ندارند که هرگز بدون محافظ در جامعه ظاهر نمی شوند. ⬅️روشن است که این رویداد را باید نشانه ای از عمیق تر شدن شکاف میان جامعه با خوانشی از دینداری حکومتی دانست که بیش از همه خود را در تحمیل یک سبک زندگی سختگیرانه از جنس گشت ارشاد به نمایش می گذارد. نگرشی که نه تنها در قبال تحولات اجتماعی، انعطافی از خود نشان نمی دهد بلکه تک صداهای مخالفی همچون نقویان، دانشمند، زائری و ... را نیز از عرصه رسانه های فراگیری همچون صدا و سیما حذف می کند! در چنین بستری است که نوعی برخورد هیستریک علیه نمادهای دینداری در جامعه شکل گرفته و شمایلی از ظهور یک سکولاریسم ستیزه جو در افق فردای ایران پدیدار شده است. ⬅️در قاموس چنین سکولاریسمی دین عامل تمامی ناکامی ها، عقب ماندگی ها و سرکوب ها قلمداد شده و لذا نمادهای دینی باید از عرصه جامعه حذف شود. ⬅️شاید بتوان حجم توهین های اخیر به ساحت امام حسین(ع) در فضای مجازی را نیز جلوه ای دیگر از این ستیزه جویی تلقی کرد. اینکه با عرب تلقی کردن حسین و یاران اش کوشیده می شود تا این نهضت را به درگیری دو طایفه غیر ایرانی فروکاسته و آن را پاک بی ارتباط به جامعه ایران نشان دهند! روایت عبدالکریم سروش نیز نشان می دهد که روشنفکران دینی مهاجر هم با محدودیت ها و تنگ نظری های بسیاری از سوی اپوزیسیون جمهوری اسلامی در خارج از کشور روبرو هستند. ⬅️در چنین فضایی روشن است که می توان بخشی از واکنش تند مردم نسبت به برخی نمادهای دینداری از جمله طلبه های جوان را به بازنمایی نقش منفی روحانیون از سوی کانال های ماهواره ای خارج از کشور نسبت داد. ⬅️اما در هر حال اگر چشمی بینا و گوشی شنوا برای رصد تحولات اجتماعی ایران در میان مسئولان وجود داشت باید نسبت به شکل گیری این پدیده نوظهور در فضای ایران امروز حساس می بود. ⬅️رویکردی که در پی ناکامی از انجام اصلاحات بنیادین در راستای بهبود وضعیت موجود، اکنون حاملان دین را هدف قرار داده و حتی به آنها فرصت توضیح نیز نمی دهد. کاهش تاب آوری جامعه ایران در برابر بحران های آوار شده، از آن دست نشانه های آشکاری است که نمی توان صرفا با تاکید بر حجم و شکوه عزاداری های موجود در این ایام، به آسانی از کنارش گذشت. ایران فردا باید همچون گذشته پرافتخار این سرزمین، مکانی امن برای گفت و گو و زیست مسالمت آمیز همه افکار و اقوام باشد! http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
💠و مگر بازار، طفولیت ما را درمان کند! 🔸نگاهی به انتقادات دکتر یوسف اباذری در انجمن علمی علوم اجتماعی ⬅️سمینار آغازین اتحادیه انجمن‌های علمی دانشجویی علوم اجتماعی کشور، خالی از حاشیه‌های دانشجویی نبود. کسانی در جلسه حاضر بودند که ادعای سمینار مبنی بر دانشجویی بودن آنرا به باد انتقاد می‌گرفتند. در نظر آنان کل صحنه با پشتیبانی دولت، و با ایده پیوند بازار آزاد و دانشگاه رقم خورده است. نوبت که به اباذری رسید، تقریبا همه درباره‌ی برنامه‌ی تجاری‌سازی دانشگاه و نتایج ناگواری که قرار است برای دانشگاه به بار بیاورد، حرف زده بودند. آنها که اباذری را دنبال می‌کنند، در این لحظه منتظرند که او استادانه تکمله‌ای نظری‌تر و البته عمیق‌تر از دیگران، بر ناگواری پیوند بازار آزاد و دانشگاه بزند و از جدیدترین یافته‌هایش درباره‌ی پروژه‌ی نئولیبرالیسم در ایران بگوید. اما اباذری باز هم همه را غافلگیر می‌کند. او می‌گوید نمی‌خواسته درباره‌ی بازار آزاد و دانشگاه حرف بزند، چون هیچ چیز پنهانی در اینباره وجود ندارد. دولت روحانی، آشکارا یک دولت بازارآزادی است و صراحتا گفته که می‌خواهد دانشگاه را خصوصی‌سازی کند. پس چه باید کرد؟ باید پذیرفت و کار کرد و کار کرد. او همزمان هم به آن دسته تلاش‌های نظری که بار دهشتناک وضعیت را با گفتارهای رواقی‌گرایانه و اخلاقی، تخفیف می‌دهند و هم آن جاروجنجال‌های به زعم او بچه‌گانه‌ای که گمان می‌کنند هنوز چیزی برای افشاکردن باقی مانده است؛ حمله می‌کند. چون هردوی اینها درباره «واقعیت» وضع موجود، دروغ می‌گویند. ⬅️حرف اباذری روشن است. بازار، آمده است. با کسی هم تعارف ندارد. پس بهتر است به جای «لوس بازی»، به این واقعیت مهیب، خیرمقدم بگوییم تا وظیفه‌ای که واقعا در برابر آن داریم را درست بشناسیم. یاد بگیریم و یاد بگیریم. http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
💠به پاس نقد منتشر شده در فضای مجازی بر دو پست اخیر بنده 🖋استاد محمدرضا نائینی ⭕️ برای برادر گرامیم حمید عنایت اللهی/۱ 1⃣ چرا پاسخ می دهم؟ قاعدتا کسی که وارد مباحثی جدی در فضای عمومی می شود باید خود را، هم برای شنیدن نقد دیگران و هم برای مباحثه با آنان آماده کند؛ اما نقد، چارچوبی دارد و مهم ترین رکن آن مراعات ادب و انصاف است؛ به سهم خودم اگر احساس کنم طرف من کفی از این دو عنصر مهم را دارا است حتما در حدی که وقتم اجازه دهد از گفتگو با او استقبال کرده و به قصد استفاده و یادگیری باب سخن را خواهم گشود؛ و این احساس را در مورد یادداشت این برادر محترمم نموده ام. 2⃣ ضرورت امروز همه ی اقشار جامعه درک متقابل و گفتگوی مؤدبانه و رو در رو است؛ من و برادرم عنایت اللهی عزیز که شاید هر دو طلبه ایم اگر نتوانیم در مورد یک مسأله ى ساده گفتگو کنیم چگونه خواهیم توانست هدایت گر جامعه باشیم؟ 3⃣ از سر صدق و صفا باید صمیمانه از مدیر عزیز حوزه های علمیه برادر فرهیخته و دانشمندم جناب آقای اعرافی تشکر کنم که تا کنون زمینه ی نقد در فضای عمومی را بر خود و همکارانشان باز گذاشته اند و در پی ایجاد فضائی که دیگران در آن نتوانند دیدگاه های خود را مطرح نمایند نبوده اند؛ ⬅️شهادت می دهم با این که این برادر عزیز می دانند بنده در مواردی به عملکرد زیر مجموعه ی ایشان نقد های جدی دارم اما به جز احترام و تکریم با من برخورد دیگری نداشته اند؛ این اخلاقی اسلامی است که شایسته است همگان بیاموزیم. 4⃣ نقد و اعتراض هرگز نباید ما را از دائره ی انصاف خارج سازد و خدمات شبانه روزی مدیران حوزه را فراموش نمائیم؛ قدردان همه ی آن زحمات هستیم و غرضمان از انتقاد نیز فقط و فقط کمک به رشد و بالندگی حوزه است. http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
💠"روحانیت و فقدان "خودآگاهی" 🔸چرا روحانیت به خودش نمی اندیشد؟ 🖋علی زمانیان ⬅️گرچه روحانیان نیز مانند سایر اقشار اجتماعی یک دست و یکسان نیستند و نمی توان حکم کلی در باره‌ی آن‌ها صادر کرد، اما می‌توان این قشر را در ترازوی سنجش و ارزیابی کلی نهاد و کم و بیش تحلیل‌شان کرد، با این شرط که باید آن تفاوت‌ها را نیز در میان آورد. می‌دانیم که هر توضیحی کافی نیست و باید ابعاد بیشتری را مورد واکاوی قرار داد. با این همه، آن چه در نوشته‌ی حاضر بدان اشاره می‌شود صرفا کلیاتی قابل بحث و تامل است و نه الزاما حکم قطعی. ⬅️روحانیان، با ورود به عرصه‌ی سیاست و مدیریت اجتماعی، خود را در آزمونی بزرگ و ترازوی حساس نگاه‌های اجتماعی قرار دادند. از این رو در سال‌های اخیر، با مسئله‌‌های متعددی مواجه شده‌اند. و مهمتر این که برای برون رفت از وضعیت پیچیده ی خویش، راه حلی سراغ ندارند. به گونه ای که احساس می شود به استیصال و درخود‌فروماندگی رسیده‌اند. برای برون رفت از مخمصه‌های چند گانه، تلاش هایی نیز اگر می‌کنند، عموما عقیم و بی توفیق است. از این رو نوعی وخامت و آشفتگی در این اردوگاه قابل مشاهده است. و عجیب‌تر این که خود را نه در زمان پرتلاطم و زمین ناهموار، که در آسودگی تاریخی می‌یابند. گویی اتفاقی نیفتاده و همه چیز همان طور است که باید باشد. در یک چشم انداز کلی، روحانیان، آگاهی به خویش و از شرایط و پیچ و خم‌هایی که در آن قرار گرفته‌اند، ندارند. خودآگاهی یعنی آگاهی به شرایطی که در آن زیست می‌کنند و مسئله‌ها و بحران‌هایی که از سر می‌گذرانند و سستی ها و بن بست‌هایی که پیش رو دارند. ⬅️روحانیت، خود را نقد نمی کند، زیرا به خویش آگاهی ندارد. همان گونه که هر صنف و گروهی، به صورت علنی و به صراحت خویش را تحلیل و نقد می کند، اما تا کنون سراغ نداریم که روحانیت، به تحلیل و نقد خویش اهتمام ورزیده باشد. نه تنها چنین نکرده اند که از نقدهایی که دیگران از ایشان دارند، هراسان و بیزارند. از این رو آن ها را وادار به سکوت می کنند. همان گونه که برخی روشنفکران دینی را به علت نقد روحانیت، از صحنه بیرون راندند. روحانیت نمی داند که آگاهی تاریخی نسبت به خویش را از رهگذر نقدها و تحلیل ها می تواند بدست بیاورد. "خودآگاهی"، در خود فرو رفتن و خویش را نگریستن نیست، بلکه از خود بیرون رفتن و از بیرون، خود را تماشا کردن است. خود را سوژه ی فهم خود قرار دادن است. خودآگاهی یعنی بدانند اکنون با چه مسئله هایی روبرو هستند و کجای کارشان می لنگد. ⬅️چه چیز مانع خودآگاهی تاریخی روحانیت شده است؟ و از آن مهم تر این که چه چیزی مانع شده که روحانیت با این پرسش روبرو نشود که چرا با فقدان خودآگاهی روبروست؟ به سخن دیگر، چرا پرسش از خویش، اساسا برای روحانیت مطرح نمی شود؟ احتمالا "خود مقدس پنداری" و "قدرت"، دو مانع بزرگی است که روحانیت را از خودآگاهی تاریخی‌اش تهی کرده است. به نحوی که مواجه شدن با پرسش بنیادین از خویش، در حال حاضر میسر و ممکن نیست. "خود مقدس پنداری" و تکیه زدن بر سریر قدرت، روحانیت را از خودبیگانه کرده است. "خود" را نمی شناسد و از خویش غافل است. مرحوم مطهری با نقد سازمان روحانیت، آغازی مبارک بود، اما چه زود شمعِ نقدی که او شروع کرد، در طوفان "قدرت" خاموش شد. 🔴روحانیت، به هر مسئله‌ای می‌پردازد اما خودش، مسئله‌ی خودش نیست، و این یعنی فقدان "خودآگاهی" http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
💠ابهامات «سند الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت» (بخش دوم) 🖋محمدتقی سهرابی فر ♦️مبانی دین‌شناسی «الگوی پیشرفت اسلامی» بدون تعریف روشن و دقیق از دین و اسلام، به دلیلِ تعاریفِ مختلف از دین در معرضِ سوءِ استفاده خواهد بود. 🔸1. مراد از دین چیست؟ آیا مراد، تسلیم در برابر حقیقت است؟ آیا مراد، باورهایی خاص و معین با انجام کارها و مناسک خاص دین محسوب می‌شود؟ آیا مراد از کافر کسی استکه شهادتین نگفته باشد؟ آیا مطلق انکار (چه بعد از علم و چه قبل از علم به حقانیت) کفر محسوب می‌شود؟ آیا انکار بعد از علم به حقانیت، کفر محسوب می‌شود؟ ـ با توجه به اینکه بسیاری از احکامِ دین مبتنی بر اسلام و کفر تنظیم شده است؛ ـ با توجه به اینکه برخی از ناباورمندی‌ها نسبت به برخی آموزه‌های دینی، نه از روی لجاجت با حق بلکه بخاطر شبهاتی است که برای اشخاص مطرح می‌شود. ـ و با توجه به اینکه نگاه جهانیِ نظام اسلامی با تعریفِ محدودِ مصداقی از دین سازگار نیست. ـ لذا تعریف دقیق و روشنی از اسلام لازم است. قرآن مرزبندی دینی با نام یهود و نصاری، و نگاه‌هایِ تعصب‌آمیزِ پیروانِ آنها را برنمی‌تابد. قرآن بر اسلام به عنوان دین فطری از زمان ابراهیم (ع)[1] تأکید دارد. در تعابیر قرآن «مُسلِم» واژه‌ای مشترک میان انبیای بعد از ابراهیم (ع) است از این‌رو ما در تعریف اسلام باید تعریفی شامل و جامع داشته باشیم تا همه حق‌مداران را ولو اینکه اشتباهاتی در مصادیق داشته باشند تحت لوای اسلام به حساب آوریم تا خدای ناکرده جزءِ گروه‌بندی‌های مذموم در قرآن نباشیم. ⬅️به نظر می‌رسد که با الهام گرفتن از کلام امیرالمؤمنین (ع) که «الاسلام هو التسلیم» همه کسانی که حق‌مدارند و عناد و لجاجتی در برابرِحق ندارند در محدوده فراخ اسلام قرار می‌گیرند.[2]   🔸2. فطری بودن دین رمز فرازمانی و فرامکانی بودن دین است. ازاین‌رو هر کدام از آموزه‌های دینی ابتدا باید از پیرایه‌های زمانی و مکانی پیراسته شود و سپس به عنوان آموزه دینیِ جهان‌شمول تلقی شود.   🔸3. «اسلام با نظام هستی و سرشت انسان، هماهنگی دارد و نقش بدیل‌ناپذیری در تأمین نیازهای نظری و عملی، فردی و اجتماعی و دنیوی و اخروی ایفا می‌کند. به همین جهت استطاعت کامل برای تمدن‌سازی و ارائهٔ الگوی پیشرفت دارد»   ـ با توجه به اینکه حدود هزار و دویست سال از منابعِ ناب و مفسران معصوم (ع) محروم بوده‌ایم؛ ـ و با توجه به اینکه دنیای امروز بسیار متفاوت از دنیای صدر اسلام است، امکان اظهارِ نظر از سوی دین در همه عرصه‌ها وجود ندارد و به احتمال زیاد منجر به افتراء بر خداوند خواهد شد از جمله شواهد این ادعا اختلافات بسیاری است که در میان آرایِ عالمانِ حتی یک مذهب دیده می‌شود. نتیجه اینکه ضمن تصریح به کامل بودن دین اسلام، ناگزیریم در شرایط فعلی جهت اجرای آموزه‌های دین در جامعه تنها بر مسلُّمات دین اکتفا کنیم. در غیر این‌صورت اختلافِ آرایِ عالمان دین، هر روز بر تَذَبذُبِ جامعه خواهد افزود و در این میان سودجویان، از دین به عنوان ابزاری برای سودجویی استفاده خواهند کرد. ما ناگزیریم که راه حلِّ برخی از مسائلِ امروزی را در محدوده «نمی‌دانیم» قرار دهیم و برداشت‌های احتمالی از منابع دین را به نام دین معرفی نکنیم. البته این امر هیچ منافاتی با لزومِ محتاط بودنِ آحاد مؤمنان درزندگیِ فردی جهت صعود به قله‌های معنوی ندارد.   🔸4. طبق ادله متقن و آرای بسیاری از علما، در صورتی می‌توانیم آموزه‌ای را منتسب به دین کنیم که علم به آن انتساب داشته باشیم و مظنونات و حدسیات را نمی‌توان به خدایِ متعال و دین او منتسب کرد.   🔸5. نگاه ما به موضوع ظهور حضرت ولی عصر(عج) دست‌کم دو نوع می‌تواند باشد:   الف) اینکه در چند دهه آتی ظهور اتفاق می‌افتد. ب) اینکه ضمن تأکید بر اصلِ ظهور، نزدیک یا دور بودنِ آن را لحاظ نکنیم. ⬅️این دو نگاه در سیاست‌گذاری‌های سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و .... کاملاً تأثیرگذار است. شواهد تاریخی نشان می‌دهد که قریب‌الوقوع دانستنِ ظهور و ابتنایِ برنامه‌ها و سیاست‌های روزمرّه جامعه بر آن صحیح نبوده است. -به نقل از دین آنلاین http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
💠ما « تنهای انبوه» هستیم! 🖋فردین عدالتخواه(جامعه شناس) ⬅️نه اینکه آدم بدبینی باشم یا دچار تکنوفوبیا (واهمه از تکنولوژی) شده باشم. ولی گاهی اوقات وقتی که در ذهنم آینده نه چندان دور را مجسم می کنم به این تصویر می رسم که افراد به تدریج توانایی حرف زدن را از دست خواهند داد. اگر زندگی به همین شکل پیش رود تکلم، به عنوان یکی از مهم ترین مهارت ها و هنرهای انسان سخنگو با او خداحافظی خواهد کرد. ⬅️این روزها در مهمانی ها، در کلاس درس، در سخنرانی ها، در مراسم سوگواری، در اتاق خواب، در دورهمی های دوستانه، در سالن موسیقی، هنگام کتابخوانی، موقع نوشتن انشاء، در کنار همسر یا فرزندمان، بر فراز قله و یا در کنار دریاچه، موقع کار اداری و حتی زمانی که مهم ترین چالش زندگی مان معنای زندگی است با انگشتانمان در حال تایپ و دنبال کردن کلمات و سطرهای بی روحِ روی صفحه نمایش تلفن همراه هستیم. همه موقعیت ها را فدا می کنیم تا بتوانیم با « او » یا « آنها» چت کنیم و یا در صفحه این یا آن گشتی بزنیم. مدام پیام می فرستیم و پیام می گیریم. سرمان بسیار شلوغ است. در خانه، در دانشگاه، در پارک، در کافه یا رستوران، در مهمانی و هر جایی که باید حرف زد مشغول تایپ و ارسال پیام به او یا آنها هستیم. مدام در انتظار رسیدن پیامی بسر می بریم ولی نمی دانیم دقیقا از طرف چه کسی، فقط منتظریم. کسی اعتنایی به دیگرانی که در کنارش نشسته اند ندارد. بی اعتنایی مدنی در اینجا به خوبی رخ داده است. دیگران هم به او که در حال تایپ و یا ُسر دادن انگشت روی صفحه نمایش است بی اعتنایند. چون آنها هم مشغول اند. میثاق اجتماعی نانوشتۀ این روزهای ما این جمله است: " من تو را تنها می گذارم و کاری به کارت ندارم و تو هم قول بده کاری به کار من نداشته باشی. بیا هر دو با گوشی هایمان مشغول باشیم". ⬅️در سال 1950، و زمانی که رسانه های جمعی همه عرصه های اجتماعی را فراگرفتند دیوید رایزمن جامعه عصر خود را « انبوه تنها» The Lonely Crowd نامید. منظور او مردمی بودند که در شهرها متراکم اند و به شکل فشرده ای در کنار هم زندگی می کنند ولی از نظر تعامل و ارتباط جدا از یکدیگرند. او این مردمی را که «بی ارتباط» با یکدیگر بودند انبوه تنها نامید. ویژگی این تودۀ فشرده، تنهایی بود. ⬅️من فکر می کنم که پس از حدود 70 سال، عصر ما را نه عصر انبوهِ تنها؛ بلکه باید عصر « تنهای انبوه» نامید. در درون هر یک از ما هزاران شبکه اجتماعی و تصاویر آدم های جورواجور حضور دارند. وقتی به افرادی که می شناسیم فکر می کنیم در چند دقیقه می توانیم صدها نفر را نام ببریم که بیشتر آنها را از طریق شبکه های اجتماعی شناخته ایم. با برخی از آنها هر روز چت می کنیم. ولی مانند 70 سال پیش در عصر رایزمن، باز هم احساس تنهایی رهایمان نمی کند. ما تنهای انبوه هستیم. « تن های » « تنها» بهترین توصیفِ ماست. ⬅️ما نیاز داریم در دنیای واقعی با هم حرف بزنیم. گاهی اوقات گوشی تان را به گوشه ای پرتاب کنید. http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
💠عیب رندان... 🔹نقدی بر یادداشت‌های سه‌گانه‌ی حجه الاسلام محمدتقی سبحانی(بخش اول) 🖋محمدرضا آتشین صدف 🔸۱. حجه الاسلام محمدتقی سبحانی در واکنش به نامه‌ حضرت آیت‌الله یزدی به حضرت آیت‌الله‌العظمی شبیری زنجانی یادداشتی منتشر کردند که بخشی از سه‌گانه‌ای است که خود در بخش سوم به دو بخش نخستین نیز ارجاع داده‌اند. (قابل‌مشاهده در وبگاه پژوهشکده‌ی فلسفه و کلام) 🔸۲. بنده ارتباط نزدیکی با آقای سبحانی نداشته‌ام و تنها گاهی در راهروی انجمن‌های علمی حوزه همدیگر را دیده‌ایم و یا گاه در جلساتی عمومی که ایشان سخنران یا حاضر بوده‌اند، من هم بوده‌ام. از قبل و قلب ایشان را دوست دارم و همواره ستایش کرده‌ام و او را وزنه‌ای سنگین و ارزشمند برای حوزه دانسته‌ام و می‌دانم. 🔸۳. من وارد این دعوای نامه و جنبه‌های آن و درست بودن یا نادرست بودن آن و حواشی گوناگونش نمی‌شوم. چند نکته‌ای درباره‌ی یادداشت آقای سبحانی می‌خواهم عرض کنم؛ هرچند ترجیح می‌دادم این چند جمله را هم نمی‌نوشتم و بلکه در موقعیتی قرار می‌گرفتم که در معرفی و بیان فضایل ایشان چیزی می‌نوشتم تا اینکه بخواهم بر سخن ایشان خرده بگیرم؛ ولی دیدم اینجا حقی در حال ضایع شدن است. و قاعدتاً باید حقیقت را از افلاطون بیشتر دوست داشت. 🔸۴. بخشی از ادعاها و تحلیل‌های ایشان در این یادداشت‌ها را نیز پذیرفتنی و بخشی را نیز بررسی پذیر می‌دانم و بخشی دیگر هم دغدغه‌ی من نیستند. این بخش‌ها همان‌هایی هستند که درباره‌شان چیزی نخواهم گفت. 🔸۵. این سه یادداشت را که می‌خوانی در آغاز خیال می‌کنی که کسی بی‌طرفانه و از بالا به قضیه نگاه می‌کند و تحلیل می‌کند؛ ولی جلوتر که می‌آیی، کمی بهت بر می‌خورد؛ چون احساس می‌کنی رودست خورده‌ای (اگر بخواهم از اصطلاحات خود ایشان استفاده کنم) که خیر نویسنده خود سنت‌گرایی است که نواصول‌گرایان را به توپ بسته است؛ ولی کوشیده نوشته‌اش آن‌گونه به نظر برسد که عرض کردم. همچنین در نگاه اول به نظر می‌رسد که نویسنده با آرامش و بدون درگیری احساسی، وضعیتی را تحلیل و توصیف کرده است؛ اما به‌تدریج متوجه می‌شوی که خیر در پشت این پوسته‌ی آرام چیزی وجود دارد که روان شناسان به آن پرخاشگری پنهان می‌نامند. و دیگر اینکه در پشت ادبیات ادیبانه و به‌ظاهر مؤدبانه، بدوبیراه‌هایی را نثار چند نفر و چند ایده کرده است که در ادامه عرض می‌کنم. 🔸۶. نویسنده در بخشی از یادداشت دوم خود این‌چنین می‌نویسد: «منابع معرفت: نواصول‌گرایان گام به گام از ریشه های معرفتی خود فاصله گرفته اند. سخنگویان اصول‌گرائی که روزی فقیهان نامدار و یا دست کم اساتید فاضل و یا فرهنگیان دین‌شناس و دنیادیده بودند، جای خود را به گویندگان مذهبی و سیاسی که فاقد پیشینه علمی و شخصیت اجتماعی‌اند، داده است و در بهترین حالت، این نقش بر عهده شخصیت‌هائی گذاشته شده که همسو با نیازهای نواصول‌گرایان سخن می گویند. آنان که روزی اسلافشان، فقه و نظام دانشی حوزه را چاره کار مدیریت خُرد و کلان کشور می دیدند، با رویگردانی از دانش های حوزوی ‌و نقد رادیکال به علوم انسانی، دست خویش را در اداره کشور تهی می بینند. بهره‌برداری از فلسفه های وجودی و پست‌مدرن و نیز برخی نظریات سیاسی و جامعه شناختی از سوی اصول‌گرایان جوان، تنها پادزهری در مقابل روشنفکران عصر اصلاحات بود که با فرو کش کردن التهاب نزاع های سیاسی و ایدئولوژیک، این زرادخانه اصطلاحات پرطمطراق نیز تاریخ مصرف خود را از دست داد. اسباب کشی به فلسفه اسلامی و تلاش برای استخراج سیاست و مدیریت از حکمت متعالیه -که در سال‌های جدید، در میان اصول‌گرایان حوزوی طرفدارانی یافته است- ظاهرا از همین اکنون علائم نازائی خود را آشکار کرده و و دست کم، اشتهای اصول‌گرایان در قدرت را که به دنبال نسخه‌های آماده برای بیماری های صعب العلاج اند، چندان تحریک نمی کند. اما مهم تر از همه این که نظام آموزش و پژوهش جدید در علوم انسانی و اسلامی که بیش از دو دهه در حوزه و دانشگاه به راه افتاده است، ظاهرا از دید نواصولگرایان حاصلی برای حمایت از حکومت نداشته و ناباورانه و ناامیدوارانه بدان می نگرند. با این وصف، قابل درک است که چرا تئوریسین‌های میدانی نواصول‌گرایان که غالبا نه در دانش‌های حوزوی دستی دارند و‌ نه از دانش های مدرن نصیبی می برند، امروز از حوزه و دانشگاه عصبانی هستند و معلوم است که چرا همه کاسه و کوزه ناکارآمدی حکومت را بر سر فقیهان حوزه و اساتید علوم انسانی فریاد می زنند. این فریادکشی ها در اجتماعات عمومی حوزه و دانشگاه، آن هم از سوی کسانی که سالها در صندلی شورای انقلاب فرهنگی جاخوش کرده اند و قرار بود به جای اساتید کهنه کار، کار تولید دانش و دولت فرهنگ را به سامان آورند، بسیار پرمعنا و رقت‌برانگیز است» 👈ادامه دارد http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
💠عیب رندان... 🔸نقدی بر یادداشت‌های سه‌گانه‌ی حجه الاسلام محمدتقی سبحانی(بخش دوم) 🖋محمدرضا آتشین صدف ⬅️پرسش: نوک پیکان این عبارت‌ها به سمت چه کسی است؟ تا آنجا که من می‌دانم یکی حضرت حجه الاسلام آقای دکتر حمید پارسانیا است و دیگری آقای حسن رحیم‌پور ازغدی است. تعابیر را یک‌بار دیگر ببینیم: گویندگان مذهبی و سیاسی که فاقد پیشینه علمی و شخصیت اجتماعی‌اند. اسباب‌کشی به فلسفه اسلامی و تلاش برای استخراج سیاست و مدیریت از حکمت متعالیه (به تعبیر تسخرآمیز اسباب‌کشی دقت کنید.) رقت‌برانگیز !!(تعبیر را ببینید) 🔸۷. این مته به خشخاش گذاشتن و برجسته کردن برخی تعابیر برای این است که خواننده‌ی محترم گمان نکند وقتی از لحن و طعنه سخن می‌گویم، سر بی‌صاحبی دارد تراشیده می‌شود. 🔸۸. در جاهای دیگری از این یادداشت‌ها نیز تعابیری مانند «به قلب قدرت کوچ کردن»، «روحانیت درون حاکمیتی» که سهل است خواننده استنباط کند شامل افرادی که نام بردم و مشابه آنها مثلاً حجه الاسلام آقای دکتر عبدالحسین خسروپناه هم می‌شود. 🔸۹. اینکه از افراد نام می‌برم؛ زیرا خود آقای سبحانی چنان وصف‌هایش را مشعر به کار برده است که به نظر می‌رسد برخی جاها حتی نگران بوده که نکند خواننده متوجه نشود که منظورشان با کیست؛ مثلاً تأکید می‌کند «که سالها در صندلی شورای انقلاب فرهنگی جاخوش کرده اند» به تعبیر «جاخوش کردن» کردن دقت بفرمایید. نمی‌گویم آقای سبحانی حتماً این معنا را قصد کرده اند؛ اما جاخوش کردن را گاهی کسی به کار می‌برد که انگار عصبانی است که چرا کسی مدتی بیش از حد انتظار او در جایی نشسته و باید نوبتی هم باشد دیگر بلند شود چون مثلاً من باید بنشینم. 🔸۱۰. احتمالاً برخی خوانندگان عزیز از این ریزه‌کاری‌ها اعصابشان خرد شده است و از دست من عصبانی شده‌اند؛ ولی دوستان اهل اطلاع می‌دانند که در روش‌های کیفی تحلیل محتوا به‌ویژه با رویکرد نشانه‌شناختی این دقت‌ها چقدر برای خواندن سطرهای سفید مهم است. 🔸۱۱. جناب آقای سبحانی عزیز: طوری از «قدرت» حرف می‌زنید که انگار این افراد مثلاً (نستجیر بالله) به حکومت طاغوت کوچ کرده‌اند و در تقویت آن می‌کوشند؛ •آیا تنها شما دارای پیشینه‌ی علمی و شخصیت اجتماعی‌ هستید؟ •بهتر نیست به جای گفتن دیالوگ ناامیدانه‌ای شبیه شخصیت منفی‌باف گالیور نسبت به مجاهدت‌های علمی برای یافتن پاسخ برای صدها پرسش نوظهور، از دل منابع بومی و اصیل علوم اسلامی، شما نیز به جای نبش قبرهایی از قبیل «ایده‌ی بلاکیف» و «کتاب مصقل صفا»، برای پاسخ‌دهی به پرسش‌ّهای بی‌پاسخ مانده‌ی امروز جامعه به کمک بیایید و روحیه بدهید و راه پیدا کنید و راه نشان دهید؟ 🔸۱۲. در باب اینکه من از افرادی اسم آوردم و گمان بردم که مرجع ضمیر آقای سبحانی آنها هستند، باید عرض کنم که حتی اگر ایشان یا کس دیگری بگوید، مراد ایشان، آنها نبوده‌اند، باز در اصل موضوع فرقی نمی‌کند که گمان می‌کنم اگر الآن شهید مطهری زنده بود، با توجه به جایگاهی که ایشان برای کار رسانه‌ای و به‌طور خاص تلویزیون قائل بودند، احتمالاً مسئولیت صداوسیما را به عهده می‌گرفتند و نیز به شهادت آثارشان برای مطالعه‌ی دانش‌های مدرن وقت می‌گذاشتند و به پرسش‌های نوپدید معاصر می‌پرداختند و به فلسفه‌ی صداریی اعتنای جدی می‌کردند؛ و آن وقت از نظر جناب آقای سبحانی باید می‌گفتیم او به قلب قدرت کوچ کرده است و به فلسفه‌ی صدرایی اسباب کشی و مشغول فعالیتی نازا. http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
💠درباره یادداشت روضه عصر عاشورای دکتر محسن رنانی(بخش اول) 🖋محمدرضا اسلامی ⬅️دکتر محسن رنانی در ادامه سلسله یادداشتهایی که به نظم (و وسواس) در باب توسعه می نویسد، یادداشتی را عصر روز عاشورا در کانال تلگرامی خود منتشر کرد که عنوان «روضه» برای آن برگزیده شده بود. حسن سلیقه در انتخاب "عنوان" متنِ این یادداشت، حاکی از این بود که برای عصر عاشورا، اسبابِ روضه گاه چقدر به ما نزدیک است. ⬅️یادداشت دکتر رنانی ناظر به سرنوشت دو شهروند افغانی در کشور ما بود. سرنوشتی که "احمد شاه فرهت" و "مير نجيب" ، «پس از سالها زندگی در ایران» دارند. سرنوشتی که برای بسیاری برادران افغانستانی همچون دكتر فرهت و استاد مير نجيب اتفاق می افتد و این ماجرا، روضه اى ست! عصر عاشورا با خواندن آن یادداشت در گوشه ای از کالیفرنیا، به ذهن رسید که «قصّه» ای برای این یادداشت تعریف کنم. قصّه ای که شاید بازخوانیِ ديگرى از روایتِ این روضه باشد. ♦️«قصه ی مُهَنَّد»: دو سال پیش یادداشتی در این کانال منتشر شد که طى آن بودجه پژوهشی برخی دانشگاههای آمریکا، با کلِ بودجه وزارت علوم ایران (شش هزار و هشتصد میلیارد تومان) مقایسه شده بود. این یادداشت که بعدا در خبرآنلاین هم منتشر شد. بحثی بود بر سر اینکه بودجه وزارت علوم ایران، در چه جایگاهی نسبت به بودجه های جهانی قرار دارد؟ بحث شد که گاه بودجه ی «پژوهش» در دو دانشگاه تگزاس-آستين و تگزاس-اى&ام از کل بودجه تمامی دانشگاههای کشور ما بیشتر است. اما، مطلب اصلی که در آن بحث اشاره شد اینکه : بحثِ کیفیت، الزاما متناسب با پول نیست؛ مفاهیمِ دیگری غیر از پول هم باید وسط باشد. مثالی که در این بحث (در آن یادداشت) مطرح شد ، مثال «مُهَنَّد» بود. (مهند، بر وزن محمّد) ⬅️چنین آمد که : «هفته گذشته دوست خوبم مهنّد ، از رساله دکترایش در گروه سازه دانشگاه میشیگان استیت دفاع کرد. موضوع رساله «مطالعه رفتار برشی تیر پل در آتش» بود. عصر با یکی از دوستان مروری می کردیم راجع به بحث های خوبی که در جلسه ی دفاع مطرح شد که ایشان پرسش رندانه ای مطرح کرد. گفت هزینه ی این رساله برای استاد/دانشگاه چقدر بوده است؟! سه سری تست اکسپریمنتال بر روی سه قطعه تیر پل با مقیاس واقعی (یک به یک) ، هر تست حدود پانزده هزار دلار که میشود چهل وپنج هزار دلار "کارِ آزمایشگاهی". هر ماه پرداختی به دانشجو هزار و ششصد دلار برای پنج سال می شود نود و شش هزار دلار. یعنی فارغ از قیمتِ وقتِ استاد و امکاناتِ جنبی دانشگاه (شامل آفیس ، شهریه، امور اداری و ...) برای این جلسه دفاع که نشستیم صدوچهل و یک هزار دلار نقد پرداخت شده است. یعنی بیش از پانصد میلیون تومان (به دلار آن روز) برای یک دانشجو و یک پایان نامه . ⬅️بدیهی است وقتی شما فقط برای یک پایان نامه، چنین هزینه ای کنید ، (آنهم پایان نامه ای که کاربرد عملی مستقیم و گسترده ندارد)، با کیفیت در تولید علم مواجه می شوید. اما هدف از این مثال چیز دیگری است. مهند ، از دبی آمده و خانواده اش جزو مهاجران مراکشی با اصلیت فلسطینی هستند. او در دبی به دنیا آمده و تمام دوره تحصیلش تا پایانِ فوق لیسانس در دبی بوده است اما می گوید : مسخره است که من شهروند دبی محسوب نمی شوم. یک عمرم آنجا بوده ولی هنوز من را خارجى محسوب می کنند. در فرودگاه که می روم باید بروم در صف خارجی ها بایستم [مشابه کاری که ما با افغانی ها می کنیم]. اما همین مهنّد به واسطه مقالات ژورنالش با استفاده از قانون NIW رفت و گرین کارتش را گرفت (حتی قبل از فارغ التحصیلی) و می داند سه سال دیگر شهروند کشوری است که بیست و شش سالگی واردش شده . ⬅️داستان، بها دادن به علم است و این احترام، فقط بحث پول نیست. بحث ریل هایی است که گذاشته شده تا قطار تولید علم روی آن حرکت کند. دور میز جلسه دفاع رسالۀ مهنّد ، سه نفر هندی ، یک نفر نپالى، سه نفر ایرانی، یک نفر از ترکیه، یک نفر مصری، دوچینی و یک نفر آمریکایی (!) بودند. بحث اینجاست که ساز و کار (بخوانیم همان ریل) چطور تعریف شده است. وگرنه پول را که دانشگاه کینگ عبدالعزیزعربستان هم دارد مثل ریگ خرج می کند. 🔸تا اینجای قصه، قبلا بحث شده بود. اما ادامه قصّه در بخش دوم: http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
💠در فقه چیزی به نام نظام نداریم/ اسلام در اقتصاد و سیاست و امور قضائی نظام ندارد! 🔸اظهارات چالش برانگیز استاد محمدجواد فاضل لنکرانی: ♦️اگر فقهی به نام فقه نظامات وجود داشت می بایست امام راحل به آن می رسید و می گفت. ♦️ما این مقدار که در فقه کار کردیم چیزی به نام نظام نداریم، نظام اقتصادی، نظام سیاسی، نظام قضایی، نباید این عنوان چشم و گوش ما را پر کند که بگوئیم اسلام نظام دارد، نه، اسلام در هر زمینه‌ای احکام جزئی دارد، قواعد دارد. ♦️آقایانی که قائل هستند که ما نظام اقتصادی داریم، می‌گویم هر موضوعی در نظام اقتصادی با هم ارتباط تنگاتنگ دارد، در نظام اقتصادی موضوعات را منفرداً و مستقلاً نمی‌شود دید، در فقه فردی هر موضوع مستقلی را فقیه استنباط می‌کند ولی در اقتصاد باید همه موضوعات را با هم و در کنار هم، و چیزهای عجیبی آدم در این مقالات می‌بیند. ♦️ما اگر بخواهیم شئون فرهنگی، شئون اقتصادی، شئون سیاسی را، رنگ دینی بدهیم، باید نظام را استخراج کنیم، اگر از مرحوم شهید صدر رضوان الله علیه(که معتقد به نظام سازی است) سوال کنیم کاشف این نظام چیست؟ بالاخره از کجا به این نظام که شما مدعی هستید پی ببریم؟ ایشان می‌گوید اتفاقاً اینجا باید از رو بنا به زیربنا رسید، از همین فقه موجود و احکام موجود باید به زیربنا رسید، می‌گوئیم اولین سؤال این است که این فقه موجود با اجتهاد مجتهدین مختلف است، پس هر مجتهدی خودش باید یک نظام خاصی استخراج کند چون شما کاشف دیگری برای رسیدن به آن نظام ندارید غیر از همین مسائل روبنایی. ♦️در مسائل روبنایی در اقتصاد، در هر فرعی از آن، در مالکیت خصوصی، اقوال، انظار، مختلط است، با اختلاف انظار چطور می‌شود به نظام رسید؟ اگر یک فقهی داشتیم، احکام واحدی داشت هیچ اختلافی هم در آن نبود اینجا ثبوتاً ممکن بود بگوئیم به نظام می‌رسیم ولی با وجود اختلاف چطور می‌توانیم به نظام برسیم؟ و ثانیاً شما وقتی در اقتصاد می‌گوئید ما نظام اقتصادی داریم، در سیاست می‌گوئیم نظام سیاسی داریم، در قضاوت باید بگوئید نظام قضایی داریم؟ باز یک سؤال دیگر پیش می‌آید که خود این نظام‌ها چه نظامی دارد؟ بالاخره اینها زیرمجموعه های دین هستند اگر زیرمجموعه‌های دین هست چطور می‌توانیم بگوئیم اگر شما می‌گوئید در خود اقتصاد نظام است باید در مرحله کلان هم یک نظامی باشد که اینها قابل التزام نیست. ♦️اگر ما ورای این فقه فردی یک فقهی به نام فقه نظامات داشتیم، آن کسی که باید به آن می‌رسید در درجه اول امام راحل است، امام با همین فقه فرمود که ما حکومت را اداره می‌کنیم. (۸ آذر ,۱۳۹۷ سایت شفقنا) -به نقل از کانال فقاهت http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
💠فقه کافی نیست! 🔸حاشیه ای بر سخنان اخیر استاد محمدجواد فاضل لنکرانی 🖋مهدی کاظمی زمهریر ♦️1- یکی از نیازهای فکری جامعه علمی در دوره معاصر، انجام مباحث فرانظریه ای درباره فقه و حدود امکانات آن است. در بعضی نوشته هایم بالاشاره به تاثیرات این بی توجهی و بحران زا بودن نوع کاربست فقه در نظام حکمرانی در دوره معاصر پرداخته ام. ♦️2- به گمانم دیدگاه آیت الله محمد جواد فاضل لنکرانی در دومین آئین نکوداشت موسس دانشگاه مفید از نمونه مباحثی است که افق های گفتگو را می گشاید. سخنان وی بیان مثبت حقیقتی بود که در ماههای گذشته توسط آقای رحیم پور ازغدی با زبان تند و تلخ بیان گردید. آقای ازغدی از این شکایت داشت که فقه مصطلح از پرداختن به مسائل مربوط به جامعه و نظام حکمرانی غافل مانده است؛ آیت الله لنکرانی نیز- با بیانی مثبت - این ایده را تکرار کردند و گفتند که فقهی تحت عنوان "فقه نظام " ورای فقه مصطلح وجود ندارد. ♦️3- دستاور این دو سخن یکی است؛ فقه سنتی توانایی پرداختن به نظام اجتماعی به مثابه یک هستی جمعی را ندارد و تنها از منظر فقه فردی می تواند، درباره امر اجتماعی حکمی صادر نماید. این بدان معناست که تلاش برای برکشیدن فقه به جایگاه دانشی جامع که جانشین فلسفه و علوم اجتماعی مدرن گردد، تلاشی ناکام است. این تلاش در سال های اخیر نه تنها به شکل گیری فقه مدرن یا فقه نظام کمکی نکرده، بلکه به آشفته سازی زبان فقهی و بحران در درک نظامند از جامعه معاصر انجامیده است. ماحصل این رخداد، بسط آشفتگی در نظام حکمرانی بوده است. ♦️4- فقه به مثابه دانش اجتماعی بخشی از حیات جمعی و فردی ما را در جامعه دینی سازمان می دهد، اما تلاش برای کاربست حداکثری آن و تصاحب کارکرد سایر دانش ها، بطور همزمان هم فقه را آشفته می کند و هم نظام دانش های مدرن را. اگر در عالم قدیم فقه در کنار دانش فلسفه، الهیات و سایر دانش ها ، در زندگی اجتماعی مشارکت داشت، امروزه نیز ناگزیر از پذیرش حدود امکانات خود و تلاش برای نقش آفرینی در زندگی جمعی بر مبنای آن است. -به نقل از نامه های حوزوی http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
💠فقه کلی نگر، فقه جزئی نگر 🔸نقدی بر یادداشت مهدی کاظمی زمهریر 🖋سیّد مرتضی اهری ♦️پیش از پاسخ به نوشته استاد و برادر بزرگوار دکتر مهدی کاظمی زمهریر، بایستی توجه داشت که بحث استاد بزرگوارم حضرت آیت الله محمّد جواد فاضل لنکرانی مبتنی بر سه مقدّمه است: ♦️مقدمه نخست: مراد آیت‌الله از نظام، همان «سیستم» (System) است که عبارت است از مجموعه یا گروهی از اشیاء مرتبط یا غیر مرتبط که هدف یا اهدافی خاص را دنبال کرده و روی هم یک «کلّ» به مثابة یک واحد پیچیده - را تشکیل می‌دهند. ♦️مقدمه دوم: در حوزۀ اجتهاد - از جهتی - دو منهج «جزءنگر» و «کلّ نگر» وجود دارند. محقق خوئی نماینده شاخص منهج نخست، و شهید صدر نماینده بارز منهج دوّم به شمار می آیند. ♦️مقدمه سوم: دو تفاوت عمده دو روش فوق به شرح زیر است: 🔹۱. در «روش کلّ‌نگر»، به مجموعۀ کتاب و سنّت به مثابة یک کلّ واحد نگریسته شده و برای این کلّ بما هو کلّ، اعتباری جداگانه نسبت به تک تک احادیث و آیات نهاده می‌شود. در حالی که «روش جزء نگر» به هر آیه و روایت وارد شده در خصوص هر مسأله، مستقل از آیات و روایت مربوط به دیگر مسائل می نگرد. بر این پایه ممکن است میوة اجتهاد فقیه جزء نگر در یک مساله - با توجه به روایت ویژه‌ای که در آن زمینه وجود دارد – متفاوت از میوة اجتهاد وی در خصوص مسائل دیگر باشد و به تعبیر کل نگرها، ممکن است فتوای ناسازوار با اهداف کلّی شریعت از فقیهان جزء نگر صادر شود. برای نمونه برخی «کل نگرها» معتقدند یکی از اهداف اسلام، حفظ بنیان خانواده است. از این رو اگر «حق حبس زن» منجر به طلاق شود، بهره گیری از این حق توسط زن جایز نیست. در برابر دیدگاه جزء نگر، چنین حقی را برای بانوان، به گونة مطلق قائل است. 🔹۲. روش کل نگر، نخست در پی روح یا «مقاصد شریعت» رفته و سپس بر اساس آن و با دخالت آن، به اخراج احکام از ادله می پردازد. برای نمونه مرحوم شهید صدر تلاش کرده روح شریعت را در خصوص مسائل اقتصادی به دست آورده و بر آن اساس نظام اقتصادی اسلام را صورت بندی کند. و در همین راستا ایشان در مقدمه «اقتصادنا» خود اذعان کرده که صرفاً بر اساس فتاوای خویش نتوانسته نظام اقتصادی اسلامی پی ریزی کند و گاه از فتاوای دیگران – که همسو با نظام مد نظر او بوده – بهره برده است. 🔹در برابر، روش جزء نگر اصولاً توجهی به مقاصد نداشته و صرفاً حکم به دست آمده از ادله را – بدون در نگر داشتن مقاصد – به مثابة میوه اجتهاد و فقه خویش بر می‌شمارد. ❤️مراد حضرت آیت الله از عدم وجود فقه نظام، در حقیقت اشاره به روش اجتهادی خودشان است. ایشان بر اساس مبنای خویش در اصول فقه – که برای مقاصد شریعت جز یکی دو مورد ویژه اعتبار چندانی قائل نیستند – تبعیت از نظام مبتنی بر مقاصد را نیز ناتمام دانسته و به تبع محقّق خوئی و دیگران، منهج مبتنی بر جزء نگری خویش را مورد تأکید قرار داده اند. ♦️بر این پایه ترابردن «فقه نظام» به «فقه اجتماعی» و این برداشت که آیت الله در صدد رویارو نهادن فقه فردی و اجتماعی بوده اند، ناتمام به نظر می‌رسد. 🔹امّا اصل مدعای جناب کاظمی مبنی بر ناتمام بودن تلاش برای نشاندن فقه به جای فلسفه و علوم اجتماعی مدرن فی الجمله تمام است. هر دانشی کارویژه ی خود را دارد و فقه نیز از این قاعده مستثنی نیست. هرچند گمان نمی برم آیت الله فاضل لنکرانی نیز چنان ادعایی (لزوم جایگزینی فقه به جای علوم اجتماعی) داشته باشد. -نامه های حوزوی http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
💠سخنی با مهدی نصیری! 🖋پاسخ حجت الاسلام رضا غلامی به یادداشت «فقه نظام ساز، داریم یا نداریم؟» ♦️چند سالی است جناب آقای مهدی نصیری در قامت یک صاحب نظر دینی ظاهر شده و به خود اجازه می دهند بدون ارائه بحثی روشمند و مستند، درباره همه موضوعات مبنایی دین اظهار نظر کنند؛ از نفی فلسفه اسلامی و ترویج نوعی اخباریگری، تا بازگویی و ترجمه امروزی نظرات فردیدی در باب غلبه مطلق مدرنیته بر عالم، از تحدید و کوچک نمایی مرزها و طاقت فقه شیعی و ناتوانی آن در نظام سازی، تا تردید افکنی و کمرنگ سازی بُروز و ظهور عینی اسلام در قالب تمدن نوین اسلامی در دوران غیبت امام زمان (عج) و غیره. ♦️جالب اینجاست که این همه اظهار نظر در شرایطی صورت می گیرد که دقیقاً معلوم نیست جناب نصیری در چه حوزه و مکتب علمی ای، و در چه سطح و عرصه ای تحصیل و سپس مورد آزمون قرار گرفته اند و اساساً چقدر شایستگی اظهار نظر قطعی در این موضوعات دارند؟ ♦️آیا سکوت فضلای حوزه در قبال این نظرات به مفهوم بی نظر بودن آنها در قبال این اظهار نظرهاست یا به معنای جدی نگرفتن نظرات ایشان است؟ آیا سزاوار نیست این دیدگاهها قبل از درج در رسانه های عمومی در مجامع تخصصی حوزه نقد شود؟ ♦️و نکته دیگر آنکه چقدر سوژه هایی که ایشان برای اظهار نظر انتخاب می کنند مسأله امروز انقلاب است و واقعاً پشت این نظرات که من از آن به " تقلیل گرایی " و " خنثی گری انقلاب اسلامی " تعبیر می کنم چیست؟ ♦️معتقدم گرچه آقای نصیری خود را مخالف فلسفه معرفی میکند اما به شدت از آن تفکر متأثر است. حتی اگر بگوییم که برآیند برخی از مباحث آقای نصیری با مباحث انجمن حجتیه شباهت دارد، سخن غیر دقیقی نگفته ام. ♦️لازم می دانم خیلی مجمل به چند نکته اشاره نموده و مابقی بحث را به فرصت دیگری مؤکول کنم: 🔸اولاً. اگر از موضع کلام سیاسی اسلام به بحث های ایشان بنگریم، گوهر مباحث آقای نصیری به خنثی سازی حکومت اسلامی در دوران غیبت معصوم (ع) منجر میشود. ایشان با زبان پنهان و آشکار این پیام را به مخاطبشان منتقل می کنند که حکومت اسلامی در دوران غیبت با محوریت فقه و فقیه اقامه میشود و در جایی که دستگاه فقه ما قدرت پاسخگویی به انتظارات، من جمله نظام سازی ندارد، حکومت اسلامی در دوران غیبت، یک حکومت حداقلی است و نباید آرزوی احیاء تمدن اسلامی را داشته باشد. 🔸ثانیاً. آقای نصیری در شرایطی وارد فاز زیراب فقه زدن شده اند که قبلاً به زعم خودشان حقانیت میراث فلسفی شیعه به خصوص حکمت صدرایی را نفی کرده اند و از صلاحیت مطلق فقه اخباری نسبت به فلسفه سخن رانده اند و حال که چندی است وارد کوتاه سازی قد و قواره فقه و به تبع آن حوزه های علمیه شده اند، معلوم نیست نهایتاً در منظر او چه چیزی از اندیشه اسلامی باقی مانده است و آیا از نظر ایشان امروز کاری جز به انتظار ظهور نشستن و دعاگویی، باقی مانده است یا خیر؟ 🔸ثالثاً: ما در اتمسفر انقلاب اسلامی تنفس می کنیم و عمل خود را در چارچوب تفکرات امام (ره) و رهبر بزرگوار انقلاب تعریف می کنیم، هر چند این به منزله بحث نکردن نیست لکن روشن است که در یک کار عظیم جمعی نمی توان خود رأی بود و یا بلبشوی فکری را مباح ساخت؛ ♦️در چنین شرایطی، چقدر نظرات آقای نصیری با محکمات دیدگاه های امام درباره فقه، درباره حکومت اسلامی و ولایت فقیه در دوران غیبت و بحث تمدن سازی و غیره انطباق دارد؟ به نظر میرسد یا جناب آقای نصیری سخنان صریح امام درباره رسالت حاکمیت اسلامی را ملاحظه نکرده اند و یا انتظار دارند نیروهای انقلاب به جای اندیشه های امام (ره) از اندیشه های ایشان تبعیت کنند؟! ♦️به هر حال، توصیه بنده به جناب آقای نصیری این است که بیشتر مطالعه کنند و قبل از آنکه جمعبندی های خود را عجولانه منتشر کنند، آن را متواضعانه با علما و فضلای حوزه در میان بگذارند و اصلاح و تکمیل کنند؛ ضمن اینکه دسترسی ایشان به رسانه ها و محافل انقلابی سبب نشود که انتظار داشته باشند این دیدگاهها، جزو تفکر انقلاب محسوب شود. -به نقل از کانال مهدی نصیری http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
💠عرصه را بر آزاد اندیشی تنگ نکنید 🖋پاسخ مهدی نصیری به نوشته رضا غلامی ♦با مطلبی نه زیبنده یک روحانی که عنوان عظیم «حجت الاسلام» را بر او می نهند، مواجه شدم پر از طعن و اهانت و از موضع یک عقل کل حرف زدن و نصیحت کردن. سخت متعجب شدم از این که یک روحانی شاغل در نهادی مهم و محترم، چگونه در مواجهه با یک مقاله ناظر به بحث های حوزوی اخیر در باره «فقه نظام ساز» این گونه قلم زده است. ♦️جناب غلامی که از داعیه داران اسلامی سازی علوم انسانی بر اساس فلسفه ملاصدراست و گاه و بیگاه خط و نشان های آبداری برای علوم انسانی موجود در دانشگاهها می کشد و نقدهای بنده بر فلسفه اسلامی را دیده، در نیافته که بنده با واژه فلسفه و مطلق فلسفه مخالفتی نکرده ام تا سخن گفتن و استناد اندک من به مرحوم فردید و یا هایدگر که حامل نوعی اندیشه ورزی فلسفی در باب مدرنیته هستند، در تناقض با موضع من در قبال فلسفه باشد بلکه انتقاد من و دیگر منتقدان به فلسفه اسلامی موجود است که کاملا منبعث و متخذ از مبانی فلسفی ارسطو و افلاطون و فلوطین و ... است و نسبتش با اسلام و معارف قران و اهل بیت(ع) تعارض و تقابل است. ♦️قصدم در مباحث اخیر پیرامون «فقه و تمدن سازی» زدن زیراب فقه (به تعبیر آقای غلامی) نیست بلکه به زعم خودم {چقدر درست باشد والله العالم، و البته آقای غلامی نگوید بیا سراغ من یا فلان عالم جلیل القدر تا مطمئن شوی درست است یا نه، چون این اطمینان فقط با مراجعه به فصل الخطاب معصوم به دست می آید و تا او در پرده غیبت است بنده اگر به نظری متفاوت با بزرگان غیر معصوم برسم، حق ندارم از نظرم دست بردارم مگر آن که به هر دلیل بطلان نظر کنونی ام برایم باورمند شود} نجات دادن فقه عصر غیبت و زمانه سیطره مدرنیته از زیر بار یک توقع و انتظاری است که بر عهده او نیست و گذاشتن چنین تکلیفی بر دوش فقه و به تبع آن بر دوش نظام مبارک جمهوری اسلامی به مصلحت دین و فقه و نظام نیست. قصدم این است که انتظارات واقعی و عملی را از فقه و نظام در تحقق احکام و آرمانهای اسلامی در این روزگار ترسیم کنم و بار فقه و جمهوری اسلامی را برای تداوم حاکمیت ولایت فقیه سبک کنم تا در آینده ای نزدیک پرچم این نهضت و انقلاب شکوهمند را به دست بقیة الله الاعظم بسپاریم. ♦️تفکر در اتمسفر انقلاب اسلامی به معنی نفی مباحثات علمی و لو آن که به نظراتی متفاوت با دیدگاه امام یا مقام معظم رهبری منجر شود، نیست. در شرایطی که مسئولیت اجرایی ندارم و به تحقیق و نوشتن و طلبگی اشتغال دارم، هم بر اساس مبنای امام و هم مبنای رهبری و نیز مبانی مسلّم شیعه، هیچ منعی برای رسیدن به دیدگاه های متفاوت با این دو عزیز عظیم القدر و طرح اصولی آنها در هیچ زمینه ای وجود ندارد. ♦️مگر آقای غلامی دستور العمل رهبری بزرگوار در مورد ضرورت و لزوم برگزاری کرسی های آزاد اندیشی را با آن مضامین بلند ندیده اند که این گونه از طرح نظرات طلبه ای چون بنده با سوابق معلوم الحالم! بر آشفته شده و قلم به توهین و انگ زنی برداشته اند. من مدتها فکر می کردم چرا این سند عالی و مایه مباهات، بر زمین مانده و به آن کما هو حقه (که رهبری باری گفتند من صد بار برای راه اندازی کرسی های آزاد اندیشی تذکر داده ام)، عمل نمی شود، اکنون با این مقاله آقای غلامی که با محافل و نهادهای مسئول برگزاری کرسی های آزاد اندیشی مرتبط است، در می یابم که ظاهرا مدیران مسئول برگزاری کرسی ها کم و بیش چون جناب غلامی فکر می کنند که اساسا طرح دیدگاه های متفاوت با امام یا رهبری غیر مجاز و گناه و جرم است و مقصود رهبری هم از برگزاری این کرسی ها این بوده که همگان بیایند و نظرات امام و رهبری را تکرار کنند و بعد فکر کرده اند خب تکرار این نظرات که نیاز به مناظره ندارد، پس کرسی های آزاد اندیشی تعطیل!! ♦️در دوران مسئولیتم حدودا هفت دیدار با رهبری معظم داشتم و در پنج دیدار آن مواجهه ای انتقادی داشتم به این معنا که یا از نهاد و مسئول و مساله ای در نظام به ایشان صریحا شکوه و شکایت کردم و یا حرف و دیدگاهی متفاوت با دیدگاه ایشان مطرح کردم. از جمله باری در دیداری، دیدگاه تازه ام در باره نسبت اسلام و تجدد را با ایشان در میان گذاشتم که ایشان فرمودند: با نیمی از حرف شما موافق و با نیمی مخالفم. در تمام این دیدارها، چیزی جز سعه صدر و بشاشت و گاه حتی تشویق از ایشان ندیدم و برای من که 20 سال از امروز جوانتر بودم، منبع دلگرمی و اعتماد به نفس و شجاعت بخشی بود. حالا این منش و روحیه را باید با منش جناب غلامی و امثال او که ادعای دفاع از رهبری و نمایندگی رسمی و غیر رسمی از خط و منویات ایشان را مطرح می کنند مقایسه کرد تا معلوم شود که چه جفایی در حق معظم له و شاکله روحی و بینشی و منشی ایشان صورت می گیرد. -متن کامل در کانال نویسنده http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
💠نسبتی میان ابتذال و پاسخگویی! 🔸گزارشی از اتفاقی کوچک اما مهم، در پایان جلسه هم اندیشی در باب گفتگوی میان هگل و فیلسوفان مسلمان(برگزار شده در مجمع عالی حکمت اسلامی قم) 🖋محمد مهدی هادی ♦️شاید به ندرت پیش آید که جلسه ای با موضوعی چنین با اهمیت برگزار گردد. چه رسد به آنکه اساتید شهره ای چون دکتر طالب زاده، بهشتی، یزدان پناه، پارسانیا و ... در کنار یکدیگر بنشینند و قصد گفت و گو کنند! پس چنین اتفاقی اهمیتی بسیار دارد و می تواند نشان دهنده نکات و مسائل بسیار مهمی باشد. ♦️یکی از این نکات بسیار مهم که در تمام طول جلسه قابل مشاهده بود، ناتوانی اساتید در گفت و گوی با یکدیگر بود که همین مسئله به چهره موضوع جلسه ای که برای آن جمع شده اند، خدشه ای سخت و غیر قابل چشم پوشی وارد می سازد. ♦️این نشست، نمایش وضعیت کنونی ما بود که هنوز حتی درباره گفت و گو هم نمی توانیم با یکدیگر گفت و گو کنیم. ♦️اما این نکته چندان هم غیرقابل پیش بینی نبود و آنچه من اتفاقی کوچک توصیفش کردم، نمایانگر مسئله ای دیگر است. همانگونه که ناخودآگاه آدمیان بیشتر نشان دهنده عمق شخصیت آنان است، حواشی جلسات نیز عمق و بنیاد بعضی مسائل را آشکارتر نمایان می کنند. ♦️متاسفانه بی ربط ترین و تکراری ترین سخنان در جلسه از زبان دکتر پارسانیا بیرون آمدند و به نظر می رسد تغییرات چهره دکتر محمدرضا بهشتی هنگام سخنان دکتر پارسانیا، موید خوبی برای این امر باشد. پارسانیا نقد های تکراری خود را مطرج کرد و هم بهشتی و هم طالب زاده به این نقد ها پاسخ گفتند. ♦️اصلی ترین ایراد بیان شده توسط پارسانیا ناظر بر ایده آلیست بودن هگل، همانندی شئون آگاهی و وجود و سوبژکتیویته بود. بهشتی و طالب زاده چندین بار توجه به این موضوع خواستار شدند که با مبانی خارج از فلسفه هگل، نمی توان این گونه نقد های جزئی و بیرون از چارچوب و سبستم را طرح کرد. همچنین در پاسخ به ایرادات نکات مهمی را بیان کردند و ایده آلیست بودن هگل را اوج رئالیسم تعبیر کردند. ♦️اما پاسخی که از پارسانیا شاهد بودیم، باز مواجهه ای بیرون از چارچوب بود! این بار نه به فلسفه هگل بلکه نسبت به سخنان اساتید دیگر. اینگونه انسان اسیر زندان خویشتن می گردد و هم فلسفه و هم علوم انسانی را مبتذل می کند. انتظار می رود چنین کسی حتی اگر نتواند از خود در برابر این سخنان دفاع کند، لا اقل طالب این مسئله باشد و به قول خود برای رفع اتهام از خود تلاش کند. در پایان جلسه ایشان حتی یک دقیقه هم حاضر به پاسخ گویی به سوالات دیگران نشدند. ♦️علیرغم اینکه این حقیر به ایشان عرض کردم از مسافت بسیار دوری برای این جلسه آمده ام و دقیقه ای چند را به پاسخ به سوالات اختصاص دهند، ایشان فرمودند که فرصت ندارند و باید به کلاس دیگری برسند و سپس عازم شهر مشهد شوند. ♦️مسئله این است که چرا چنین کسی اینقدر باید از اختصاص وقت به پاسخ گویی صرف نظر کند؟ و جالب ترین مسئله ای که تعجب و حیرت این حقیر را برانگیخت، این بود که جناب حجت الاسلام دکتر پارسانیا علیرغم نداشتن فرصت! منتظر دکتر بهشتی ایستادند تا صرفا به ایشان بگویند ببینید فضای قم چقدر خوب است! ما هر هفته از این جلسات برگزار می کنیم! ♦️اساتید جلسه همگی از اساتید بسیار پرمشغله بودند و اما هیچ کدام اینقدر زود و بی مقدمه به خود اجازه ترک جلسه را ندادند و با احترام، کرامت و صبوری -علیرغم عجله داشتن- به پرسشگران حتی المقدور پاسخ می دادند. امیدوارم اساتید ما آنقدری برنامه خود را فشرده نچینند که به مهمترین بخش از جلسات که همانا پرسش و پاسخ است وقتی اختصاص ندهند. ♦️پ.ن: حجت الاسلام دکتر حمید پارسانیا از تاثیرگذاران در فضای دانشگاهی و آموزش و پرورش هستند و از مولفین کتب جامعه شناسی مقطع دبیرستان می باشند. -به نقل از نقدنامه http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
💠نسبت میان اخلاق مداری و انفتاح باب گفت و گو؛ 🔸پاسخی بر یادداشت "نسبتی میان ابتذال و پاسخگویی؛محمدمهدی هادی 🖋شمس الملوک مصطفوی (دبیر علمی نشست گفت و گو میان هگل و فیلسوفان مسلمان) ♦️نشست روز پنجشنبه ۲۲ آذر ، با عنوان گفت و گو میان هگل و فیلسوفان مسلمان، که از طرف کمیته روش شناسی علوم انسانی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی و مجمع عالی حکمت اسلامی در قم برگزار شد ،آغاز مبارکی بود برای بسط و نشر و نهادینه کردن فرهنگ گفت و گو. ♦️بی‌شک در آغاز راه پر مخاطره و دشوار این کار نو و بدیع ، کاستی هایی وجود داشت اما امر مهم، آغاز گفت وگو در باب مسائل مهم عالم امروز ما، در قالب گفت و گو و مواجهه میان دو جهان اندیشه بود. در این راستا، وظیفه ای بر دوش همه کسانی قرار دارد که دغدغه مسائلی از قبیل ایجاد همگرایی و ترویج فرهنگ گفت و گو و تعامل سازنده میان اندیشمندان این مرز و بوم را در اندیشه خود دارند و آن عمل به گونه ای است که بر غنای برنامه هایی از این دست، بیفزاید و نیز موجب انسداد باب گفت و گو نشود. بر خود فرض می دانم که در راستای این مهم و جهت رفع بعضی شبهات ناشی از یادداشت یکی از دوستان حاضر در جلسه پنجشنبه، که متاسفانه با ادبیاتی مغایر روح گفت و گو و روا داری، حملاتی را متوجه استاد گرانقدر جناب حجت الاسلام و المسلمین دکتر پارسانیا کرده بودند ، نکاتی را عرض کنم: 🔸1-همان طور که این دوست عزیز خودشان اشاره کرده بودند ، تشکیل این جلسه با حضور اندیشمندان سرشناسی از حوزه و دانشگاه اتفاق نادری است که باید به فال نیک گرفته شود. خصوصا این که حاضران در نشست، با گشودگی به جانب یکدیگر و رعایت ادب و احترام متقابل ، مباحث سنگین مطرح شده را پیش بردند و ضمن غنا بخشیدن به گفت و گو ، تسلط خود را بر مبانی فلسفه اسلامی و غربی، که پیش شرط انجام و ثمر بخشی چنین گفت و گویی بود، نشان دادند. لذا می باید همه کسانی که قائل به فرهنگ سازی در بستر گفت و گو هستند ، برای استمرار این حرکت علمی، همه جوره بکوشند و از هیچ حمایت عملی و نظری، دریغ نورزند. 🔸2-قرار بود این جلسه در تهران برگزار شود ولی به پیشنهاد جناب آقای دکتر پارسانیا، و بنا به جهات علمی و عملی ،در مجمع عالی حکمت اسلامی برگزار شد و دست اندرکاران مجمع،به نحو تام و تمامی جهت برگزاری هر چه مطلوب تر این هم اندیشی تلاش کردند که حقیقتا در خور تقدیر و تشکر است. 🔸3-همان گونه که دکتر طالب زاده فرمودند، انگیزه نوشتن کتاب ایشان، پیشنهاد دکتر پارسانیا بوده است کما این که برگزاری این نشست نیز مدیون گفت و گوی اینجانب با ایشان- دکتر پارسانیا- بود که فرموده بودند ملاحظاتی در باب موضوعات مطرح شده در کتاب دارند و وقتی خدمت دکتر طالب زاده و دکتر بهشتی عرض کردم و پیشنهاد گفت و گو درباب این ملاحظات را دادم ، محبت کردند و پذیرفتند، با این هدف که از این رهگذر، امر مهم گفت و گو میان سنت اسلامی و غرب مفتوح شود‌. 🔸4-دانش ،سعه صدر و تواضع و فروتنی اساتید شرکت کننده در نشست، که هر یک در جایگاه خود شان علمی کم نظیر و قدر و منزلت والایی دارند، بر هیچکس پوشیده نیست. لذا در نوشتاری که داعیه نقد دارد، استفاده از تعبیر های ناروا و دور از انصاف علمی و اخلاقی، زیبنده نیست و با روح نقد علمی ناسازگار است. 🔸5-بدون تردید این هم اندیشی، فاقد اشکالات صوری و ساختاری نبود ولکن پرواضح است که هر اقدام اساسی و سرنوشت سازی، در گام های نخستین با نواقصی رو به رو خواهد بود که تذکرات بجا، دقیق و مصلحانه،می تواند به اصلاح آنها و ارتقاء سطح علمی و عملی آن یاری رساند. 🔸6-و نکته پایانی این که صبوری، حوصله ، آرامش و اخلاق مداری مخاطبان و رعایت شان اساتید معظم شرکت کننده در این هم اندیشی،که بدون حضور آنها امکان برگزاری این گونه نشست ها، مقدور نمی باشد، شرط ضروری ادامه روند گفت و گوست. ♦️بکوشیم از ایجاد فضای هیجانی رسانه ای، که زمینه ساز انسداد باب گفت و گوی جدی و تاثیر گذار و فرهنگ ساز میان اساتید حوزه و دانشگاه است، پرهیز کنیم و به جای نقد افراد ، اندیشه ها را به نحو عالمانه و اندیش ورزانه مورد توجه و تامل و نقادی قرار دهیم. خداوند ما را در ادامه مسیر پر مخاطره پیش رو از الطاف و یاری بی پایانش بهره مند فرماید. http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
💠 وحدت حوزه و دانشگاه 🖋مهراب صادق‌نیا ♦️در جلسه‌ی دفاع از رساله‌ی دکتری‌ام، خانم‌ام نیز حضور داشت. یکی از استادهای محترمِ حاضر در جلسه، با لحنی میانه‌ی شوخی و جدی، به ایشان گفت: " همسر شما جمع ضدین کرده است؛ هم آدم خوبی است و هم روحانیِ خوبی." آن روز همه خندیدیم و استرس برگزاری جلسه‌ی دفاع به من اجازه نداد که این حقیقت تلخ را به ایشان بگویم که از قضا من هم پیش از ورود به دانشگاه، فکر می‌کردم "انسان‌ها یا خوب‌اند یا دانش‌گاهی‌." ♦️من هیچ وقت با پروژه‌ی وحدت حوزه و دانش‌گاه موافق نبوده‌ام. من معتقدم این کار نه شدنی است و نه پسندیده. واقعیّت آن است که بعد از چهل سال، این آرمان به مجموعه‌ای از نمایش‌ها، ویترین‌ها، و شیرین‌کاری‌ها تبدیل شده است. اگر در این سال‌ها تمایزهای این دو سازمان به رسمیّت شناخته می‌شد، و هر کدام به کار خود می‌پرداخت، امروز هم حالِ حوزه خوب بود و هم حال دانش‌گاه. ♦️از وحدت حوزه و دانش‌گاه آبی گرم نمی‌شود، بیائید حوزویان و دانش‌گاهیان را به هم خوش‌گمان کنید. http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
💠روحانیت و چالشی به نام دوگانۀ روستایی/شهری 🖋جواد شریفی ♦️نوجوانان و جوانان روستایی از دیرباز و به فزونی، از بیشترین کسانند که خواهان درآمدن به حوزه علمیه هستند. انگاره آرمانی اینان از روحانی، بیشتر همان روحانی روستای خودشان است که با کارکردهایی چون پیش‌نمازی، برگزاری آیین‌های دینی، برآورد خمس و زکات و میانجی‌گری در کارهای نیکِ همگانی، در نزد مردم روستا ارجی بسیار دارد. ♦️علیررررضات آغاز چالش آنجاست که طلاب روستایی پس از درآمدن به حوزه علمیۀ شهری، در مدارسی جای می‌گیرند که کمابیش بسته و جدا از زندگی شهری واقعی است و این به فرآیند ادغام اجتماعی‌شان با انسان شهری آسیب می‌زند. آن‌ها پس از طلبگی در شهرند اما سامان اندیشگی و ارزشی و هنجاری‌شان همچنان روستایی است. ♦️شمار نه چندان کمی از این طلاب روستایی از همان سال‌های نخست آموزش دیدن، خرقه و دستار دین‌یاری بر می‌گزینند و نخستین کارهای دین گستری‌شان را نیز همزمان با آن از سر می‌گیرند. ولی چیزی که راه را بر کارگر افتادن تلاش‌هایشان در مخاطب شهری می‌بندد، این است که نه تنها اندیشه و رفتار، که گوهر وجودی‌شان هنوز روستایی است و شهری را همچون شهری نمی‌فهمند و آموخته‌های دینی‌شان نیز خرد آدم شهریِ دانش آموخته را خرسند نمی‌کند. از آنجا که دین‌یاران کمتر کسی از مردم شهر را می‌یابند که به سخن‌شان گوش دهد و به آرمان‌شان سر سپارد، بیشترین سفرهای دین گسترانه‌شان به سوی روستاها یا حاشیۀ کم بهرۀ شهرهاست. ♦️دین‌یاران همچنین در نبود شنونده و پیرو، با بهره گرفتن از توانی که فرمانروایی دینی به آن‌ها داده، راه دیگری پیش روی خود گشوده اند که همانا "شنوندگان ناگزیر" در صداوسیما و پادگان هاست. واکاوی من از بودن گستردۀ دین‌یاران در سیمای ملی و نیز پادگان ها، فراچنگ آوردن دوباره شنوندگانی است که در سالیان گذشته از سر ناتوانی در خرسند کردن خرد مردمِ دانش آموخته، از کف داده اند. http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
💠آیا مدارس می توانند دانش آموز غیر انقلابی تربیت کنند؟! ✍ مهران صولتی ♦️حجت الاسلام و المسلمین علی ذوعلم فرموده اند؛ " همان گونه که در قبل از انقلاب برخی مدارس سعی می کردند که دانش آموز انقلابی تربیت کنند، امروز برخی مدارس می کوشند دانش آموز غیر انقلابی تربیت کنند". بخش اول صحبت رییس سازمان پژوهش و برنامه ریزی وزارت آموزش و پرورش درست است. در دوران پیش از انقلاب( دهه پنجاه) رشد فزاینده ارزش های دینی همچون اقبال به مساجد، تمایل به حجاب، نمایش آشکار فرایض دینی همچون نماز و روزه و نام گذاری مذهبی فرزندان از تحولی نوین زیر پوست جامعه خبر می داد( صدایی که شنیده نشد، نشر نی). ♦️در چنین فضایی و به ویژه در سال های ۵۶ و ۵۷ مدارس هم به کانون تبلیغ انقلاب مبدل شده بودند. هژمونی انقلاب و تاثیر گذاری شگفت معلمان هم کار را به جایی رسانده بود که می شد به آن " تربیت دانش آموز انقلابی" در مدارس اطلاق کرد. پرواضح است که حتی در آن شرایط هم تاثیرات محیطی از جمله نارضایتی گسترده مردم از رژیم شاه عامل اصلی گرایش معلمان و دانش آموزان به سمت و سوی انقلاب بود. به عبارت دیگر اگر شرایط غیر انقلابی بود امکان تربیت انقلابی دانش آموزان در سطح وسیع وجود نداشت. ♦️حال به دوران پس از انقلاب می رسیم که به مثابه یک تز به ناگزیر آنتی تز خود را در بطن خویش پروراند. بر اساس این منطق حکومت های سکولار نوعی نگرش دینی را درون خود پرورش می دهند و بر عکس حکومت های دینی هم به سکولاریسم مجالی برای رویش و آشکار شدن می دهند. به تجربه در سال های بعد از انقلاب دریافته ایم که هر زمان حکومت کوشیده است که با مداخله در منطق حاکم بر جامعه آن را پیش بینی پذیر و قابل کنترل سازد نتیجه ای متفاوت حاصل آمده است. به حذف مظاهر ایران باستان از کتاب های درسی و اماکن عمومی بنگرید تا بتوانید علت تجلی شگفت انگیز آن ها را در سایر ساحت های خصوصی و به دورمانده از دخالت دولت فهم کنید. به همان نسبت سلوک معلمان نیز بر رفتار دانش آموزان تاثیر گذار بوده است. منش های تک بعدی که سعی در تحمیل نوعی خشونت انقلابی به عرصه مدارس داشته اند عمدتا با واکنش منفی دانش آموزان مواجه شده اند و به عکس معلمانی که کوشیده اند با برخوردی انسانی و محبت آمیز با مخاطبان خود روبرو شوند برای همیشه به عنوان معلمان الهام بخش در اذهان نسل های بعد به یادگار مانده اند. از سوی دیگر حجم عظیمی از ناکارآمدی ها که حاصل تداوم مسائل حل نشده، همزمانی بحران ها، فقدان نوآوری سیاسی، به محاق رفتن آزادی های اجتماعی و تیره شدن افق های آینده می باشد نسل جوان را به شدت ناامید و سرخورده کرده است. ♦️نسل آینده در چنین شرایطی بیش از شنیدن، نیازمند گوش هایی است که همدلانه دردها و ناکامی های او را بشنوند و خودبیانگری او را به رسمیت بشناسند. ♦️بنابراین هر گونه برخورد شعاری مدارس در زمینه دستاوردهای چهل سال گذشته به دیوار ستبر بی اعتنایی نسل آینده برخورد می کند. در چنین شرایطی است که هر گونه واکنش سرد دانش آموزان به بمباران تبلیغاتی و یک سویه آموزه های ایدئولوژیک چهاردهه گذشته در نگاه افرادی همچون حجت الاسلام ذوعلم به پرورش نسلی غیر انقلابی در مدارس تعبیر می شود. ♦️متاسفانه هم اکنون به دلیل بی اعتنایی حکومت به نقش ممتاز معلمان در مدارس شاهد افول بی سابقه نقش آفرینی این اندک سرمایه های انسانی موجود در مدارس هستیم. بیراه نیست اگر بگوییم در چنین مدارسی معلمان حتی اگر هم بخواهند نمی توانند با ذهنیت منفی شکل گرفته دانش آموزان در اثر نارسایی های موجود مبارزه کنند. ♦️بنابراین سخن از نقش مدارس در تربیت دانش آموزان غیر انقلابی در روزگاری که معلمان مرجعیت فکری خود را به دنبال بی اعتنایی های نظام تصمیم سازی از کف داده اند بیش از همیشه فانتزی و غیر واقعی به نظر می رسد. به قول سهراب؛ چشم ها را باید شست، جور دیگر باید دید... -به نقل از کانال نویسنده http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0