eitaa logo
سخنان ناب دکتر انوشه👌
9.3هزار دنبال‌کننده
4.7هزار عکس
14.5هزار ویدیو
34 فایل
روانشناسی دکتر انوشه 💫﷽💫 تبلیغات پر بازده https://eitaa.com/joinchat/624099682C3e1a6dd3b9
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💫💫 راه حلی برای متوجه شدن علاقه و مناسب بودن زوج‌ها نسبت به یکدیگر - پسر ۲۰ ساله‌ای که عاشق یک خانم مطلقه شده است/دکتر عزیزی 🎥
زن ها توانایی مخصوصی دارند که از کوچک ترین موارد زندگی به همان اندازه موارد بزرگ قدردانی می کنند. این برای مردها نعمتی است. بیشتر مردها برای موفقیت بیشتر تلاش می کنند، زیرا معتقدند که موفقیت به آنها شایستگیِ داشتن عشق و محبت را می دهد.
چه خوب گفته است سعدی: « دو چیز، تیرۀ عقل است: گفتن به‌ وقت خاموشی و خاموشی به وقت گفتن » از حکیمی پرسیدند که چرا: استماع تو از نطق تو زیادت است؟ گفت: زیرا که مرا دو گوش داده اند و یک زبان، یعنی دو چندان که می گویی، می شنوی ... کم‌گوی و بجز مصلحت‌خویش‌مگوی چیزی که نپرسند، تو از پیش مگوی از پیش دو گوش و یک زبانت دادند یعنی‌که دو بشنو و یکی بیش‌مگوی « خواجه نصیر الدین طوسی
اسرار جذابیت همسران 💘فشردن دست💘 🌼🌸یکی دیگر از عوامل جذابیت همسران فشردن دست همسر است. باید بدانید هنگامی که دست همسرتان را در دست خود قرار می دهید و دست و انگشت همسرتان را نوازش می کنید، درحال ارسال پیام عشق و محبت به همسرتان هستید🌼🌸 💎امام صادق علیه السّلام فرمودند: 📌به همدیگر دست دهید که دست دادن، کینه را از میان می‌برد. 👈تحف العقول، ص ۶۵۵ ❤️
9.16M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
☝️داستان زیبا ... تا زنده اید ببخشد ...! این که بگوییم با هر کس باید مثل خودش رفتار کنیم جمله اشتباهی است، ما اشرف مخلوقات خدا ما تکه ای از وجود خدا و ما روح خدا و جانشین خدا بر روی زمین هستیم پس باید رفتار ما هم خدا گونه باشد ، خدا ستاراالعیوب است خدا عیب همه را می پوشاند ..خداوند رحمان و رحیم است خدا کریم است سعی کنیم در حد توان رفتارمان را خدا گونه کنیم تا خدا گونه خالق زندگی خود باشیم اگر خدا گونه رفتار کردیم ما هم می توانیم مانند این آیه 👇 إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَیْئًا أَنْ یَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ (یس۸۲). اراده کنیم و بگوییم باش پس حاضر گردد ... ✨✨✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 کلیپ : این سه چیز را مخفی نگه دار ❤️ ·‌ ・ ┉┅━━━⋅.♥️.⋅━━━━┅┉ ・ ·‌ @daneshanushe
♦️روزی چندباربخون 🔹اگر واقعا نتوانید خودتان را دوست داشته باشید، داشتن یک زندگی شاد و سعادتمند برایتان بسیار مشکل خواهد بود. 🔹اولین کسی که باید یاد بگیرید دوستش داشته باشید خودتان هستید.هنگامی که بتوانید خودتان را دوست داشته باشید، توانایی شما در عشق ورزیدن بیشتر می‌شود و انواع دیگر دوست داشتن نیز برایتان آسان‌تر خواهد شد ❤️
زندگی هرکس "تصویری عینی" از براورد باورهایی ست که درذهن نیمه هشیار او نقش بسته است. پس به هرکجا که برود ، درست همان شرایط را باخود میبرد... @daneshanushe✍️
سخنان ناب دکتر انوشه👌
📜 #برشی_از_یک_زندگی🩷 #عبرت #ادامه_دارد . بااینکه این حرفا رو به عاطفه زدم وتونستم تا حدودی آرومش
📜 🩷 . عاطفه هم گریه میکرد والتماس میکرد آقا توروخدا اونا منو اذیت میکنن اونا منو دوست ندارن بزار بمونم آقا بخدا کلفتیتو میکنم . آقا:تورو بزارم بمونی اون توله تو شکمت چی اونو کجا بزارم اگه همه یکی برن ودوتا برگردن که مگه مریضیم دختر شوهر بدیم . مریم :با اینکه خون لبم بند نیومده بود ولی بلند شدم رفتم جلو آقامو گرفتم ودستامو دراز کردم وگفتم نمیزارم آقا ببریش اگه من یه ذره حق تو این خونه دارم اگه یه ذره هم شده تو این خونه زحمت کشیدم بخاطر من نبرش من خودم قول میدم ببرمش آقام دستشو بلند کرد که منو از سر راه برداره که عاطفه جیغ بلندی کشید وگفت آبجی ...... خودمو بهش رسوندم وگفتم چیه دردت به جونم تونترس من اینجام .رد چشمای عاطفه رو دنبال کردم لباسش خیس خیس بود وشلوارش خیس بود .ای وای خدا خاک به سرم شد بیایید کمک کنید ببریمش تو .مریم قابله اومد وکیسه آبش پاره شده بود ومریم گفت آب جوش وپارچه بیارید .رفتم سریع اب جوش گذاشتم وبا پارچه بهش دادم ورفتم جلوی آقامو گفتم :تا الان هرچی گفتی گفتم چشم هرکاری کردم مواظب بودم آبروت نره ازخیلی چیزا گذشتم بخاطر آبروی تو .زندگیمو وکسی که دوسش دارم رو فدا کردم بخاطر شما .ولی دیگه بسته دیگه خسته شدم دیوونه شدم کم آوردم اگه بلایی سر عاطفه یا بچش بیاد .پیت نفت رو برمیدارم وسط حیاط اول تورو بعد خودمو آتیش میزنم بسته دیگه پدری مثل تو نباشه بهتره کاش تو جای ننم مرده بودی کاش.. رفتم پیش عاطفه درد میکشید وداد میزد دستشو گرفتمو عرقشو پاک میکردم والتماس خدا رو میکردم خواهرم وبچش سالم بمونن . بعد از کلی درد که عاطفه کشید بالاخره بچه بدنیا اومد یه دختر سفید ولاغر با دماغ ولبی دهن کوچولو ونازک وموهای وابروهای بور . نفسی کشیدم خدایا شکرت ممنونم که ایندفعه هم هوامو داشتی . پاشو عاطفه پاشو مامانی زردکت بدنیا اومد مامانی ببین خاله مریم برام اسم گذاشته به من میگه زردک .الهی بمیرم برای خواهرم خیلی زجر کشید به زور جلوی اشکامو گرفته بودم که گریه نکنم . طفلک خواهرم حتی سیسمونی هم نداشت حتی یه لباس نبود برای بچش بپوشم .جلوی دهنمو گرفتم ورفتم تو اتاق کناری وبالش فشار دادم رو دهنمو تا صدام بیرون نره وبرای بی کسی خواهرم زار زدم .از لباسهای مرضیه بردم تن خواهرزادم کردم وگذاشتمش کنار عاطفه بلند شدم برم براش کاچی درست کنم که گفت:آبجی دیدی دوتا بچه هامو اینجا به دنیا آوردم کنار تو بدون اینکه شوهرم کنارم باشه .دلم آتیش گرفت براش خندیدم وگفت عیبی نداره بده اولین نفر من دخترتو دیدم.. .