#آیت_الله_محمد_شجاعی_(ره):
#نور_ایمان
بعضیها را من دیدم خیلی از وقتها سؤال میکنند که در برزخ آفتاب هست؟
آفتاب هست امّا #نور آن برای ما نیست.
#نور اگر داشته باشیم #نور چیست؟
نوری است که از وجود ما است.
همه چیز در برزخ هست امّا دیگر اینطور نیست که آنجا آفتاب بیاید برای همه #نور هم بدهد.
نخیر
#نور اگر از اینجا بردیم، بردیم
اگر نوری باشد از ایمان و ارتباط با خدا و عقاید و ریاضات و عبادات و مجاهدتها است
اگر نبود نیست
«وَ مَنْ لَمْ يَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُوراً فَما لَهُ مِنْ نُور»
کسی که اینجا #نور ندارد آنجا هم #نور ندارد.
حتّی در قرآن میگوید آن بدها به خوبها میگویند، منافقین به مؤمنین وقتی که میبینند اینها #نور از وجود خود دارند و عالم آنها نورانی است میگویند که «انْظُرُونا نَقْتَبِسْ مِنْ نُورِكُم»
یک مقدار هم به سوی ما توجّه بکنید که از #نور شما به ما هم بتابد.
«قيلَ ارْجِعُوا وَراءَكُمْ» آنها میگویند که برگردید به مکان کسب #نور
جای کسب #نور اینجا نبود به دنیا برگردید.
«قيلَ ارْجِعُوا وَراءَكُمْ فَالْتَمِسُوا نُوراً»
گفته میشود برگردید به عقب.
«فَالْتَمِسُوا نُوراً» برگشتنی که دیگر امکان ندارد.
اینجا باید این #نور کسب شود آنجا فقط ظهور میکند.
فکر نکن که از چراغ باید #نور بگیری از خود باید #نور داشته باشی
یعنی از خدا
منتها از وجود خود از طریق وجود خود ارض دل با #نور خدا باید روشن شود
«اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْض» «وَ أَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّها»
عجب نوری است که در آن همه چیز هست،
همهی عوالم هست
این را میگویم که اشتباه نکنید فکر نکنید که از این نورهای اینجاست.
این #نور یک صورت نازلی از آن انوار است.
122 سورهی انعام میفرماید «أَ وَ مَنْ كانَ مَيْتاً فَأَحْيَيْناهُ وَ جَعَلْنا لَهُ نُوراً يَمْشي بِهِ فِي النَّاسِ كَمَنْ مَثَلُهُ فِي الظُّلُماتِ لَيْسَ بِخارِجٍ مِنْها»
آیا کسی که مرده بود ما او را زنده کردیم برای او نوری قرار دادیم که با آن #نور خود مشی میکند حرکت میکند این انسان مانند آن کسی است که در ظلمات است؟
آن هم ظلماتی که هر کجا روی نمیتواند خارج بشود این دو با هم یکی است؟
در آیات دیگر میگوید که در قیامت يَسْعى نُورُهُمْ بَيْنَ أَيْديهِمْ وَ بِأَيْمانِهِم
رسول الله (صلوات الله علیه) را میبینید مؤمنین را میبینید که انوار از وجود آنهاست
انوار الهی و مظهر انوار الهی در وجود آنها است میتابد و #نور آنها مقابل را طرف راست و همهجا را احاطه کرده است،
بعد مدام میگویند خدایا #نور ما را بیشتر بگردان و خدا هم #نور آنها را تکمیل میکند.
بالاخره راه در مخالفت با نفس است و امیدوار هستیم که در مقام اطاعت از نفس نباشیم و از انوار الهی بهرهمند باشیم.
سستی در مخالفت با نفس نکنیم و اگر تجربه هم بکنید میبینید بعدها لذّت هم دارد
شکستن نفس برای انسان لذّت دارد
البته بعدها نه اول
بعدها لذّت هم دارد
چطور شما در جهاد با دشمن ظاهری هر چه به دشمن غلبه بکنید مدام لذّت دارد
بعدها اینطور میشود
خرد کردن خود در برابر رضای خدا لذت بخش میشود
انشاءالله انسان برسد به مرحلهی فنا خلاصه سلوک و عبودیّت راه آن فنا است یعنی فنا از خود و خود را ندیدن و خود را در برابر خدا از میان برداشتن.....
#در_حرم_یار
Eitaa.com/darharameyar
#آیت_الله_محمد_شجاعی_(ره):
#نفس_انسان
انسان در مرحلهی اوّلیه حیات خود یک موجودیت نفسانی دارد
این مرتبه از موجودیت ما که نفسانی میگویم یعنی چه؟
یعنی جنبهی نفسانی در این مرتبه از موجودیت به ما غلبه دارد
و وقتی جنبهی نفسانی بر ما در مرحلهی اوّل غلبه دارد یعنی ما را به سوی این مظاهر دنیا میکشاند و قهراً ما از خدا در این مرحله محجوب هستیم.
و خدا را نمییابیم و به سوی خدا کشیده نمیشویم
این مرتبهی نازل وجود ما است که مرتبهی نفسانیت میگویند.
مادامی که ما در این مرتبهی نفسانیت خود قرار گرفتهایم به سوی این و آن کشیده میشویم.
این صلاحیت را نداریم که وجه حق را شاهد باشیم و با اشتیاق به سوی او برویم
اصلاً صلاحیت این را داریم که این موجودات را فقط دریافت بکنیم و به سوی اینها کشیده بشویم والسّلام
اگر این مرتبهی نفسانیت ما شکسته نشود و ما به مرحلهی روحانیت خود یا به تعبیری به مرحلهی قلب وارد نشویم کار درست نخواهد شد باید این مرحلهی نفسانی را شکست
اصلاً خاصیت مرتبهی نفسانی این است که انسان عشق به موجودات میورزد و به ضلالت میافتد
خاصیت مرتبه نفسانی این است که به تعبیر قرآن موجودات را در نظر انسان زینت میدهد. «الْمالُ وَ الْبَنُونَ زينَةُ الْحَياةِ الدُّنْيا
تأمّل بکنید خاصیت مرتبهی نفسانی انسان این است.
قرآن همیشه میگوید دنیا برای شما زینت داده شده است.
مال برای شما زینت داده شده است. اولاد برای شما زینت داده شده است. زنها برای شما زینت داده شده است. مردها برای شما زینت داده شداست ریاست...
همه چیز و متاع دنیا برای شما زینت داده شده است.
چرا زینت داده شده است؟
این تعبیر زینت داده شده است یعنی چه؟
یعنی حقیقت آنچنان که است، نیست و شما در مرتبهی نفسانی خود خلاف آنطور که هست مییابید.
وقتی میگویند یک موجود زینت داده شده است، معنای آن این است که حقیقت و چهرهی اصلی آن غیر از این است که دیده میشود
لذا موجودیت فعلی هر انسان یعنی موجودیت اوّل و دنیوی و نفسانی هر انسان اگر بنا باشد محفوظ باشد موجودیتهای بالاتر از درون جلوه نمیکند
این حجاب باید از میان برود تا آنها جلوه بکند تا برسد به موجودیت اصلی
که این رسیدن مساوی است با لقاء حق....
#در_حرم_یار
Eitaa.com/darharameyar
#آیت_الله_محمد_شجاعی_(ره):
#محبت
#محبت را با آثار و آداب آن می سنجند
از طریق آثار و آداب میشود فهمید #محبت هست یا نه و از طریق آنها می توان #محبت را از دعوی کاذب و همچنین از دعوی مبتنی بر پندار موهوم جدا ساخت.
اگر آثار و آداب #محبت را دیدیم میفهمیم #محبت هست و حقیقت دارد، و اگر از آنها خبری ندیدیم میفهمیم #محبت در بین نیست و حقیقت ندارد، و آنچه هست یا ادعای کاذب است یا ادعای مبتنی بر پندار باطل
همه آثار و آداب ،#محبت در حقیقت نشانه های #محبت و علایم حقیقت داشتن آن و به تعبیری دلایل صدق در میدان #محبت است و با آنها می توانیم بفهمیم «محبّ» واقعاً «محبّ» و صادق در #محبت است
و اگر از آنها چیزی ندیدیم، می توانیم بفهمیم آنکه به ظاهر «محبّ» است، مدعی است و بس یا مدعی کاذبی که خود نیز می داند، یا مدعی گرفتار پندار که خود هم نمی داند. (دقت شود)
همۀ آثار #محبت و آداب آن چنین است و همه علایم حقیقت داشتن #محبت است و در این بین، «بغض في الله» و همچنین «حُبّ في الله» از حساب مخصوصی در این باب
برخوردار است و گویی این دو نشانه های مخصوص و علامت های خاصی هستند که از طریق بود و نبود آنها بهتر میشود فهمید #محبت را حقیقت هست یا نه.....
این همه مدعیان بی حقیقت که هیچ یک از آثار و آداب #محبت را در حالات و اعمال آنان نمی بینی، خود دلیل این است که لفظ و دعوی، و پندار موهوم چیزی است، و حقیقت هم چیز دیگر.
اینکه می بینی در وجود این مدعیان، و در باطن و ظاهر آن هیچ گونه خبری از «بغض في الله» نیست و با هر چیز و هر کسی که مبغوض حق است رابطه گرم و توام با #محبت دارند و مبغوض جناب او را محبوب دل قرار داده اند، و نه تنها آن را مبغوض نمی دارند، بلکه دوست میدارند و سخت هم دوست می دارند، برای این است که #محبت آنان نسبت به خدای متعال حقیقت ندارد و ادعای محض است که یا خود نیز می دانند، و یا گرفتار پندار هستند و خود نمی دانند.
(کتاب رساله محبت بانضمام نه کلام از آثار عارف فرزانه آیت الله محمد شجاعی )
#در_حرم_یار
Eitaa.com/darharameyar
#آیت_الله_محمد_شجاعی_(ره):
#حسد
من خیلی از بچّهها را میبینم، خیلی از افراد را میبینم که مثلاً به این ریزهکاریها توجّه نمیکنند
آن وقت نمیتوانند محاسبه کنند که چرا در سلوک و راه حق موفق نیستند،
علت،، همین ریزهکاریها است که باید روی آن خیلی دقّت کرد.
فرضا کسی که وجودش پر از #حسد است وقتی خودش را در راه حق به کشتن هم بگذارد به جایی نمیرسد چون وجودش پر از شیطان است، شیطان جز تجسمی از #حسد چیز دیگری نیست
آن وقت این #حسد نخواهد گذاشت که انسان بسوی حق برود این به خودی خود مانع خواهد شد.
قطع نظر از اینکه #حسد انسان را در دنیا نیز ناراحت میکند زندگی دنیوی انسان را تلخ میکند حتّی در بیان حضرت علی (سلام الله علیه) است که حتّی جسم انسان با داشتن #حسد از سلامتی محروم است، حتّی جسم هم به مرض میافتد حضرت علی (سلام الله علیه) در نهج البلاغه میفرماید که کسی که حسود است از سلامتی جسد خود غفلت کرده است حتّی جسد سالم نیست
به قول بعضی از علمای اخلاق خدا کار خودش را انجام میدهد
فلان نعمت را به این میدهد، به آن میدهد
حالا به هر علتی
خودش میداند.
ولو شما و ما آن فرد را که ملاحظه میکنیم میگوییم که او صالح به این نعمت نیست
خدا خودش میداند چه کار میکند
خدا در تقدیر خودش آزاد است و حرف حاسد و غیر حاسد را هم نگاه نمیکند،
در تدبیر خود به درخواست من و شما هم هیچ توجهی ندارد
علی الاتصال نعمتها است که دنیوی و غیر دنیوی، به بندگان خود افاضه میکند.
خوب حسود همیشه در این بین ناراحت است
خدا هم که از کار خود دست بردار نیست
حرف این حسود این است که دلش میخواهد خدا از کار خودش دست بردارد
خدا هم که گوش نمیدهد
لذا این قهراً همیشه ناراحت است،
همیشه در درد و رنج است این درد و رنج جسم او را مریض میکند، روح او را مشغول میکند، زندگی او را تلخ میکند که علی (سلام الله علیه) فرمود هیچ ظالمی را ندیدم که مانند حسود مظلوم باشد
واقعاً بیان جالبی است یعنی واقعاً بیچاره مظلوم است
هیچ ظالمی که شبیه به مظلوم است مانند حسود ندیدیم
هم ظالم است هم از همهی ظالمها به مظلوم شبیهتر است .....
#در_حرم_یار
Eitaa.com/darharameyar
#آیت_الله_محمد_شجاعی_(ره):
زمینه داشتن #خوف_و_خشیت
نمیدانم شما میدانید که حضرت مسیح خودش چطور زندگی میکرده است از حالات ایشان شنیدهاید؟
خود حالات انبیا آموزنده است
خود مسیح کسی بود که در تمام زندگی خود از تمام لذّات دنیا به تمام معنی کلمه کلاً منقطع بود اصلاً با علف بیابان زندگی میکرد
اصلاً زندگی نداشت
در یکجا قرار نمیگرفت ، ازدواج نکرد یک مکان مشخص نداشت، منزلی نداشت
لابد شنیدهاید که کل انبیا اینطور بودند حالات انبیا عجیب است
من گاهی حالات انبیاء را مطالعه میکنم میبینم همه آنها خاص بودند، مقدس بودند.
یک وقتی خدایی نکرده این فکر در ذهن من و شما نیاید یا اطرافیان و شیطنت اطرافیان و دوستانتان در ذهن شما ایجاد نکنند که مگر خدا ما را برای زحمت آفریده است؟
خیر خدای برای زحمت نیافریده است
گفتم اگر این سؤالها را بخواهید باز کنید مانند این میشود که بگوییم مگر خدا گندم را برای زحمت آفریده است که آن همه فشارها را در زیر خاک باید متحمل شود تا سنبل بشود، بعد بیاید انسان بشود الی آخر
خدا برای زحمت نیافریده است
برای چه آفریده است؟
برای خیر آفریده است
امّا راه خیر سخت است،
خدا برای کمال آفریده است راه کمال سخت است.
هیچ وقت چنین فکری نداشته باشید
اگر از اهل دقّت چیزهایی یاد گرفته باشید متوجه میشوید یکی از مسائل، و عوامل و عللی که موجب میشود من و شما از این خوف و خشیتها و شعورها نداشته باشیم همین است
ما از اوّل فکر کردیم خدا ما را برای راحتی در اینجا آفریده است.
این برای من و شما خیلی مانع شده است
ممکن است شما بگویید ما اینطور فکر نمیکنیم میدانیم عبادت با زحمت توأم است ولی توجه داشته باشید ندانسته به این فکر گرفتار هستیم
یعنی ما فکر میکنیم خدا این دنیا را خلق کرده و ما را هم در اینجا آورده و فرصتی را هم که به ما داده برای این است که ما در این جا مثلاً 40 سال، 50 سال، 60 سال، 70 سال یک لذّتی ببریم
چون اینطور برداشت کردهایم سختیهای عبودیت و بعد خوف و خشیتها را داشتن برای ما خیلی سنگین میآید.
دلیل آن را هم به شما بگویم
مثلاً شب مهمان دارید جمعی منزل شما هستند بعد فرض کنید خدا عنایت کرد و خوف و خشیتی به شما رویآور شد مثلا گناهانتان به یادتان افتاد و خدا حالی به شما عنایت کرد که خیلی بعید است و گریه سختی پیدا کردید صدای گریهی شما بلند شدو...
آیا به دنبال آن مذمتها از سوی دیگران و آن افراد به شما تهاجم میکند یا نمیکند؟
با اینکه آنها هم از همین مومنین هستند
چرا مذمت ؟ این مذمت از کجا نشأت میگیرد؟
از کجا متولد است ؟
چون فکر میکنند خدا ما را خلق کرده است و این مهلت را داده است که این جا لذّت ببریم، بخوریم، بخوابیم، بخندیم، اصلاً عیش و نوش کنیم لذا میگویند پس این چه کاری است این داد و فریاد برای چیست مگر دیوانه شدهای و.....
ندانسته به این مسئله گرفتار هستیم مدام به صور مختلف بیان میکنم که بفهمیم بیماری ما چیست از اوّل اشتباه گرفتهایم، از اوّل نفهمیدیم که خدا این مهلت را که برای ما داده بود برای چه داده بود؟
برای عبادت،
یعنی برای اینکه راه ریاضت در پیش بگیریم
انسان میترسد صحبت کند
میترسد مستمعین درست برداشت نکنند
معنی این حرف ها این نیست که نباید در اجتماع کار کرد و اجتماع را در جهات اقتصادی و امثال آن معطل گذاشت آن باب دیگری است و در جای خود محفوظ
امّا عبادت و ریاضت در مقام عبودیت هم به جای خود محفوظ است.
این فکر را از دل خود بیرون کنید تا انشاءالله زمینه #خوف_و_خشیت فراهم شود و خدا شما را در این مسئله موفق بدارد....
#در_حرم_یار
Eitaa.com/darharameyar
#آیت_الله_محمد_شجاعی_(ره):
#نماز
#موقف_حضور
سعد بن عبدالله قمی میگوید «دَخَلْتُ مَعَ أَحْمَدَ بْنِ إِسْحَاقَ»
من با احمد بن اسحاق وارد شدم «عَلَى أَبِي مُحَمَّدٍ (عَ)» به محضر امام حسن عسکری (ع)
«وَ عَلَى فَخِذِهِ الْأَيْمَنِ غُلَامٌ يُنَاسِبُ الْمُشْتَرِيَ فِي الْخِلْقَةِ وَ الْمَنْظَرِ»
در روی پای حضرت دیدم بچّهای نشسته که
«يُنَاسِبُ الْمُشْتَرِيَ فِي الْخِلْقَةِ وَ الْمَنْظَرِ»
منظر و خلقت جذّابی داشت. بسیار جذّاب،
«فَأَرَدْتُ أَنْ أَسْأَلَهُ عَنْ مَسَائِلَ»
بعد میگوید که من خواستم از امام حسن عسکری (ع) از چندین مسئله سؤال کنم.
امام به من فرمود «سَلْ قُرَّةَ عَيْنِي عَنْهَا»
از این نور چشم من، مسائل خود را سؤال کن....
میگوید سؤال کردم که
«أَخْبِرْنِي يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ» «عَنْ أَمْرِ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لِنَبِيِّهِ مُوسَى (عَ) فَاخْلَعْ نَعْلَيْكَ إِنَّكَ بِالْوادِ الْمُقَدَّسِ»
به من خبر بدهید از این دستور خدا که به حضرت موسی میگوید که کفشهای خود را دربیاور که در وادی مقدّس هستی،
منظور از این کفش چیست؟
بعد گفتم که «فَإِنَّ فُقَهَاءَ الْفَرِيقَيْنِ» برای اینکه فقهایی از فریقین شیعه و سنّی «يَزْعُمُونَ» چنین گمان میکنند که «أَنَّهَا كَانَتْ مِنْ إِهَابِ الْمَيْتَةِ» که کفشهای حضرت موسی از جنس پوست میته بود لذا خدا دستور داد کفشهای خود را دربیاور ......
امام فرمود که «مَنْ قَالَ ذَلِكَ فَقَدِ افْتَرَى عَلَى مُوسَى وَ اسْتَجْهَلَهُ»
امامی که هنوز بچّه بود
«مَنْ قَالَ ذَلِكَ» فرمود هر کس این مطلب را میگوید
و کسی که این نظر را بدهد و به این مسئله قائل باشد، به حضرت موسی افترا زده است،
«وَ اسْتَجْهَلَهُ فِي نُبُوَّتِهِ» در عین اینکه حضرت موسی را نبی میداند او را به جهل نسبت داده است .....
این نسبت را به حضرت موسی دادن کفر است......
بعد میگوید من گفتم به امام «فَأَخْبِرْنِي يَا مَوْلَايَ عَنِ التَّأْوِيلِ فِيهِمَا» حالا شما مولای من به من خبر بدهید از تأویل این نعلین، که منظور از کفشها چیست؟
امام فرمود :
مسئله این است که حضرت موسی در وادی مقدّس با پروردگار خود مناجات کرد و در آن مناجات به پروردگار خود گفت پروردگار من
«إِنِّي قَدْ أَخْلَصْتُ لَكَ الْمَحَبَّةَ»
من محبّتم را خالص کردم برای تو
دلم را از غیر تو پاک کردم ....
«وَ كَانَ شَدِيدَ الْحُبِّ لِأَهْلِهِ»
امّا محبّت او به اهل و عیال خود زیاد بود،
یعنی در دل او محبّت شدیدی به اهلش بود،
لذا خدا که میخواست با او صحبت بکند و آنجا موقف حضور بود و موقف مقدّس بود،
و از آنجا که حضرت موسی نیز نسبت به اهل خود، محبتی در دلش باقی بود
خدا به او فرمود که «فَاخْلَعْ نَعْلَيْكَ» این کفشها را دربیاور و بیا داخل ،
«أَيْ انْزِعْ حُبَّ أَهْلِكَ مِنْ قَلْبِكَ»
آن را کنار بگذار.
«إِنْ كَانَتْ مَحَبَّتُكَ لِي خَالِصَةً»
اگر محبّت تو خالص است این را بگذار بیرون و بیا.
«وَ قَلْبَكَ مِنَ الْمَيْلِ إِلَى مَنْ سِوَايَ مَغْسُولاً»
قلب خود را پاک کن و بیا تو.
امام فرمود که آن بقعه اگر پاک هم بود پاکتر از #نماز که نبود!!!
آنجا موقف حضور بود، ادب حضور لازم است، در ادب حضور با آن کفش نمیشود.
در مقام حضور با آن کفش نمیشود، ادب ایجاب میکند باید گذاشت کنار، موقف حضور بود
امام زمان (ع) فرمود بالاترین موقف حضور در محضر حق کدام است ؟
#نماز است.
خود #نماز به عنوان یک موقف حضور اقدس و اطهر است از هر بقعهای،
وقتی انسان به #نماز میایستد باید «فَاخْلَعْ نَعْلَيْكَ» را توجّه داشته باشد.
گفتند که «لَا صَلَاةَ إِلَّا بِطَهُورٍ»
نمازی نیست مگر با طهارت.
طهارت ظاهر و طهارت باطن
تنها #نماز نیست.
مسئله این است که از این آیه و روایات و آیات دیگر به عنوان یک حقیقت قرآنی اینطور استفاده میشود، که در موقف حضور یعنی آنجا که انسان میخواهد به حضور حق راه پیدا بکند و قدم گذاشتن به موقف حضور یعنی راه یافتن به جوار حق، چه در اینجا چه در عوالم بعدی،
طهارت نیاز دارد.
این «فَاخْلَعْ نَعْلَيْكَ» یک ضابطهی کلّی برای هر کسی است که میخواهد به جوار حق راه پیدا بکند، و در جایگاه حضور قرار بگیرد
نشان میدهد که باید کفشها را درآورد و آمد داخل،
چه در اینجا چه در آخرت.
نمیشود انسان با آلودگی هایی که دارد به جوار قدس و به محضر حق راه یابد
حالا شما ببینید ما با این نعلین و هزار نعلین دیگر به #نماز میایستیم.
خب در موقف حضور نیستیم،
ما در #نماز میایستیم، امّا در موقف حضور نیستیم.
اگر #نماز ما بخواهد موقف حضور باشد یعنی راه پیدا کنیم به جوار خدا باید این ضابطه را ملاحظه کنیم
یعنی با این آلودگیها که داریم نمیشود به وادی مقدّس و موقف حضور قدم گذاشت....
#در_حرم_یار
Eitaa.com/darharameyar
#آیت_الله_محمد_شجاعی_(ره) :
#امام_زمان
متاسفیم از اینکه ما و شما در غیبت حضرت ولی امر و در فراق و هجران و محرومیت حضرت ولی عصر (عج) هستیم
کل عالم و کل انسانها و حتی ترها هم به آتش خشک ها میسوزند
کل انسانها چوب این معنا را میخورند که حسین ابن علی شهید شده است
چرا #امام_زمان ظهور نکرده و چرا غیبت طولانی شده؟
چرا چندین بار خدا خواسته ولی باز به تأخیر افتاده؟
این چراها را در قتل سیدالشهداء باید پیدا کرد
اصل غیبت #امام_زمان (ع) همان قتل سیدالشهداء است که اشتداد غضب خدا بر خلق است
گرچه خوبان در میانشان هست ولی غضب خدا به خاطر قتل سیدالشهداء است
گرچه خود حضرت راضی به قضاءالهی و به خاطر پیاده شدن مقاصد ربوبی بود اما با قتل حضرت غضب خدا اشتداد پیدا کرد
خونها باید ریخته شود
در این میان اینها همه اش آثار اشتداد غضب خداست
از وترالله الموتور و سرّالله و ثارالله بودن سیدالشهداست
در روایات هست که چندین بار ظهور حضرت را خدا خواسته ولی به تاخیر افتاده آن هم به خاطر اشتداد و غضب حق بر انسانها در قتل سیدالشهداست
ای بسا کس را که صورت راه زد
قصد صورت کرد و بر الله زد
#در_حرم_یار
Eitaa.com/darharameyar
#آیت_الله_محمد_شجاعی_(ره):
#عزم
«قَالَ الصَادِقُ (ع) طُوبَى لِعَبْدٍ جَاهَدَ لِلَّهِ نَفْسَهُ»
امام صادق (ع) فرمود خوشا به حال کسی که جدیّت بکند برای رسیدن به خدا،
با نفس خود جهاد کند،
تلاش کند به تلاش مشغول باشد،
«وَ مَنْ هَزَمَ جُنْدَ َّ نَفْسَه»
هر کسی که آن لشکر نفسانی و جنود نفسانی، را شکست دهد
«ظَفِرَ بِرِضَی اللَّهِ» به رضای خدا نائل میآید،
روایت طولانی است
میفرماید:
«وَ إِذَا رَأَيْتَ مُجْتَهِداً أَبْلَغَ مِنْكَ»
در مقام #عزم و تحقّق بخشیدن به قصد،
انسان آنچنان باید تلاش کند که وقتی به یک تلاشگر دیگری که بهتر و بیشتر از تو تلاش میکند رسید و او را دید
«فَوَبِّخْ نَفْسَکَ»
نفس خود را توبیخ کند
«وَ لُمْهَا» ملامت بکند
«وَ عَيِّرْهَا» مذمّت بکند
«تَحْثیِثاً عَلَى الِازْدِيَادِ» تا نفس خود را وادار کند که زیاد تلاش کند،
در مقام تلاش و جدیّت،
بعد میرسد به یک مثالی از رسول اکرم (ص) و میفرماید:
«وَ كَانَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) يُصَلِّي حَتَّى يَتَوَرَّمَ قَدَمَاهُ» رسول اکرم (ص) آنقدر نماز میخواند که پاهای او ورم میکرد،
این تلاش است،
این جد است، جدیّت است،
این #عزم است و این تحقّق بخشیدن به قصد است،
مسئله فقط این نیست که دل از همه چیز برداری
آن زمینه است،
یا بفرمایید قدمی است برای خود ،
یا بفرمایید یک بُعد قضیه است،
بُعد اصلی و دیگری که به قصد خدا و نیّت اصلی تحقّق میبخشد تلاش است،
ما در اینجا این نتیجه را میگیریم که وقت گذرانی ولو یک لحظه را از دست دادن همینقدر یک لحظه غفلت کردن تلاش نکردن است،
مثلاً شب انسان بیدار است وقت و فرصت دارد ولی همینطور وقت گذرانی میکند
راه میرود و میتواند در درون در تلاش باشد، اما نیست
در عین حال که کفّ نفس میکند امّا تلاش ندارد ،
همینطور ساکت نشستید ،
اما تلاش نکردن،
اینها هیچ کدام با مسئلهی #عزم مناسب نیست
خیلیها مدّعی سلوک هم هستند، قصد کردند، تصمیم گرفتند، نیّت خدا را کردند ولی تحقّق به این قصد خود نمیبخشند، جهاد نمیکنند، تلاش نمیکنند...
#در_حرم_یار
Eitaa.com/darharameyar
#ماه_شعبان
#امام_زمان
أَمَّن يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَيَكْشِفُ السُّوءَ وَيَجْعَلُكُمْ خُلَفَاءَ الْأَرْضِ أَمِلَهُ مَعَ اللَّهِ قَلِيلاً مَا تَذَكَّرُونَ)
«آیا کیست آن کس که درمانده و بیچاره را ـ (چون وی را بخواند و دعا کند) ـ اجابت میکند و گرفتاری و رنج و غم آنان را بر طرف میگرداند و شما را جانشینان این زمین قرار میدهد؟
آیا
معبودی با خداست؟
چه کم پند می پذیرید
این آیه با لحن عجیبی میگوید آیا غیر از خدا معبودی است؟
چرا نمی فهمید؟
آیا غیر از او مطلوبی هست؟
آیا غیر از او را باید خواست و طلب کرد؟
شما کم به خود می آیید
چرا به خود نمی آیید؟!
چه کسی است که دعا و درخواست مضطر و گرفتار را اجابت میکند؟
و شما را روی زمین جانشینان خویش قرار میدهد؟
خداوند متعال با چنین تعبیری این حقیقت را خاطرنشان میسازد که غیر از خداوند کسی دعای مضطر و درمانده را اجابت نخواهد کرد
اوست که با اجابت دعا
ظهور و رفع رنج و اندوه و بیچارگی انسانها را جانشینان خویش قرارمی دهد.
اکنون و در این زمان مضطر چه کسی است؟
چه فردی در رنج و اندوه است؟ کیست که غصه انحراف انسانها و حاکمیت باطل را می خورد؟
چه انسانی دردمند انحراف و کژروی ها در فهم و ارائه اسلام واقعی است؟ چه کسی نگران انحراف نوع انسان از مسیر و مقصد اصلی اوست؟
گرچه دل هر مؤمن دیندار و دین خواه از این مصائب خون است ولی قلب مبارک امام زمان (س) که ولی زمان و عصر خویش است از دل اهل ایمان خونتر و رنجورتر میباشد.
وی از گناه گناهکاران و بی تفاوتی انسانها نسبت به آن از بطلان باطلها و حاکمیت آنان از معبود بودن غیرخدا، برای انسانها، از دوری بشر نسبت به مسیر و مقصد خویش و اعراض از حقانیت و حق گرایی و ... اندوهناک و غمگین است.
این ناراحتی زمانی چنان به اوج میرسد که حضرت سر به سجده گذاشته و با دل شکسته از خدا می خواهد که زمان ظهورش فرا رسد؛ خداوند هم به دلیل آنکه دل ولی اش شکسته است،
دعای او را استجابت کرده و قیام حضرت آغاز می شود.
بنابراین یکی از مصادیق برجسته و اکمل آیه شریفه حضرت ولی عصر (س) است
که با استجابت دعایش و قرار گرفتن انسانها در مسیر و مقصد اصلی خویش رنجها و اندوهها بر طرف گشته و انسانهای صالح و مؤمن جانشینان این زمین خواهند گشت.
کتاب بقیه الله -
#آیت_الله_محمد_شجاعی_(ره)
#در_حرم_یار
Eitaa.com/darharameyar
#آیت_الله_محمد_شجاعی_(ره)
بی قراری دایم نهفته در دل
گفتیم انسان بعد از تنزل به این عالم و دور
گشتن از موطن اصلی و اولی و ازموطن شهود و وصال، و گرفتار شدن به فراق و هجران، به لحاظ اینکه آنچه داشته و ازآن دور
گشته در فطرتش هست، همیشه اگر چه به صورت سربسته باشد نا آرام و پریشان
و بی قرار است جز اوقاتی که خود را به چیزی به ظاهر تسکین می دهد، لکن در سر وجودش پریشانی و بی قراری ثابت است و از این رو با هیچ چیز آرام و قراری که آن راكاملاً راضی کند و برای همیشه ثابت باشد پیدا نمی کند.
این را گفتیم و حال چه بهتر توجه داشته باشیم که:
این بی قراری دایم نهفته در دل که در فطرت آن است چنان عمیق و ریشه داراست که هرگز از میان نمی رود.
آنچنان مهر توام در دل و جان جای گرفت
که اگر سر برود از دل و از جان نرود
(حافظ)
در باطن همه انسانها و در دل آنان در هر وضع و حالی باشند، همیشه این حالت که «چیزی از دست داده اند و باید آن را داشته باشند»
وجود دارد که خود نیز، جز عده قلیلی که با برخورداری از تعلیم الهی بیدار شده اند نمی فهمند این حالت چه حالتی است و آنچه از دست داده اند و از آن دور افتاده اند و باید آن را داشته باشند چه چیز است.
همیشه در باطن و در دل خود یک طلب مبهم نسبت به یک مطلوب از دست رفته مبهم را که بدون آن نمیتوانند آرام بگیرند به وضوح احساس می کنند.
رنج فقدان این مطلوب از دست رفته مبهم و این گمشده نامعلوم، و عذاب درونی و دایم این فقدان بر آن میدارد که این مطلوب و گمشده خود را به دست بیاورند تا دل نا آرام آنان آرام بگیرد و از رنج فقدان و عذاب درونی آن نجات یابند.
کتاب پنج رساله بانضمام نُه کلام
http://Eitaa.com/darharameyar
https://t.me/AyatollahShojaee1389
#آیت_الله_محمد_شجاعی_(ره):
قلب حضرت #زهرا مسکن مشیت حضرت حق بود
اگر دعا میکرد میشد آنچه که باید بشود ولی دعا نکرد
و مسئله اساسی علاوه بر خبرهایی که رسول الله(ص) به او داده بود
آن وصفی است که در مصحف #زهرا (س) بود
مقام بالای حضرت #زهرا
و اینکه راضی به قضای خداوند متعال بود
این بسیار مقام بالایی بود
لب به دعا نگشود اصلاً دعایی نکرد حتی بعد هم دعا نکرد
این یکی از خصوصیات بالای حضرت #زهراست که یک کلمه دعا نکرد
که اگر برای رفع همه مصائبی که برای ائمه پیش آمد دعا میکرد دعایش به سرعت اجابت مییافت
رضای به قضا مسئلهای است که من و شما نمیفهمیم و نه اهل آن هستیم
و شما هم ناشیگری نکنید نگویید خدایا من راضی به قضای تو هستم این جمله را هیچ وقت نگویید ما اهلش نیستیم
یک وقت میبینید اصرار میکنید و بعد مسائلی پیش میآید که تحمل آن را ندارید و هم دنیا و هم آخرت را از دست میدهید
ما باید بگوییم و از خدا بخواهیم که (ربنا لا تحملنا ما لا طاقه لنا به )
خدایا آنچه ما طاقت نداریم را برای ما پیش نیاور
یکی از شرایط اساسی و ارکان جدی این حقیقت که شیطان به کسی اصلاً راه نداشته باشد این است که آن شخص راضی به قضای حق باشد
وقتی رضای به قضای حق نبود از این منظر راه شیطان به سوی انسان باز است
حالا ابعاد دیگر در جای خود محفوظ اگر فرصت بود توضیح میدادم
آنها که شیطان به آنها راه ندارد یکی از خصوصیات آنها راضی بودن به قضای حق است
اینها همه رموز است در جای دیگر نمیتوانید بیابید
و این یکی از خصوصیات حضرت #زهرا(س) در آن مصحف بود
حساب کنید مادری که آن مصائب از طریق جبرئیل (س) به او گفته شد در حالیکه فرزندانش مقابل چشم ایشان بود
و اینکه با امام حسن(ع) با امام حسین (ع)چه میکنند و چه میشود و .....
که اگر جزئی دعا کند مسئله برطرف خواهد شد به عنایت خدا
ولی دعا نمیکند
این مادر اصلاً راضی بود به آنچه که پیش خواهد آمد
و این از شرایط و ارکان ادب عبودی است و بسیار فضیلت است ادب است
بنده در مقام بندگی این چنین است آنچه خدا میخواهد در برابر او حرفی نداشته باشد
این ادب را صاحبان ادب داشتند و ما اهلش نیستیم....
#فاطمیه
#در_حرم_یار
Eitaa.com/darharameyar
#آیت_الله_محمد_شجاعی_(ره)
هر روز تصمیم میگیریم که دیگر بعد از این خوب بشویم و برگردیم
بعد مسئله ای، مسائلی پیش میآید باز به همان مرحلهی اوّل میافتیم، چرا دنبالهی این توبهها و انابهها و آن بازگشتهای ما نمیآید؟؟
آن تصمیمهایی که میگیریم همیشه خراب میشود؟؟
علاقه داریم، تصمیم میگیریم، سعی میکنیم مثلاً در نماز حالی داشته باشیم، لذّت مناجات را بفهمیم یعنی به آن سو راه پیدا بکنیم ولی نمیشود
در هر دو مورد تصمیمهایی هم میگیریم ولی نمیشود علل آن چیست؟
مسئلهی عبودیّت و طریق عبودیّت پیچیده است اسرار عمیق دارد، ابعاد دارد، ریزهکاریها دارد،
این دو گرفتاری هر دو برای خودش چراها دارد، چراهای آن هم مشترک است
اوّلین مسئله که فکر میکنم این را در خلال صحبتها گفتیم
مسئلهی گناهان انسان است.
گناهان گذشته و حال
طبعاً کسی بخواهد در این دو باب
موفق باشد
اوّلاً باید گناهان فعلی ترک بشود
و ثانیا باید برای گذشته استغفار متناسب با ندامت متناسب به عمل بیاید
برای گذشته هم با شرایط آن به استغفار بپردازید نه لقلقهی زبان
با ندامت و گریهی مستمر
خوب دقّت کنید
چیزهایی که من عرض میکنم فقط گفتنیها است ناگفتنیها را نمیتوانیم بگوییم
دومین عامل
حق بندگی و عبودیّت را خفی شمردن است
این کار روزمرهی من و شما است
این نمیگذارد انسان در آن تصمیمهایی که میگیرد محکم بماند و بعد از یکی دو روز، بعد از یک دو ساعت خراب میشود
و نمیگذارد انسان حال راز و نیاز در عبودیّت پیدا بکند،
لذّت مناجات را بیابد، به باطن راه پیدا بکند
ممکن است شما بگویید
حق عبودیّت را سبک شمردن یعنی چه؟
مثلاً حق نماز را سبک بشمارد، حق هر بندهی دیگری را سبک بشمارد،
برای هر امری از امور دنیوی اهتمام بالا را داشته باشد، اما به امور بندگی که رسید همه را سهل بگیرد
صحبت در ترک بندگی نیست
صحبت چیست؟
نکتهها را بیابید
صحبت سر این است که انسان حق بندگی را خفی بشمارد
این مانع است.
مثلاً برای تهیّهی غذای یک مهمان خودتان را 24 ساعت، سه چهار روز خودتان را میکُشید امّا وقتی میخواهید نماز بخوانید با عجله، بدون مقدّمات، مؤخّرات
فقط متن قضیه را انجام میدهید
این حق بندگی را سبک شمردن است به این آدمها راه نمیدهند
برای درس خواندن بچّه، برای قبول شدن او و امثال اینها که در جای خودش کار خوبی است و پدر و مادر باید در تربیت بچّههای خود در این ابعاد هم باید سعیها بکنند، مراقبها بکنند، همّتها داشته باشند الی آخر
خب برای این موضوع خودتان را زیاد میکُشید امّا اگر بچّه در مسائل عبودی خود کوتاه بود زیاد خودتان را به اندازهی درس او نمی کُشید
حق بندگی را چه کردهاید؟
خفی شمردهاید.
راه نمیدهند
فهمیدید؟
این یکی از کارهای روزمرهی من و شما است
چه برای خودمان، چه برای نزدیکان خود..
#در_حرم_یار
Eitaa.com/darharameyar