#عید_بیعت
#جلسات_مقالات
در اين عشق هاي مجازي، وقتی کسی سر سفره معشوقش مينشيند، دیگر توجه به چگونه سفره انداختن و جمع كردن او ندارد
كاري ندارد چه چيزي سر سفره می آورد و برمیدارد
فقط خود معشوق را تماشا ميكند
مثلا كسي كه تازه ازدواج كرده و عشق وعلاقه اي به محبوبش دارد، وقتي به بهانه نهار يا شام به منزل آن معشوقه میرود، دیگر توجه ندارد که آن محبوبش سر سفره براي او چه گذاشته،
كباب آورده يا نان و ماست آورده
این عاشق، خود آن معشوق را میخواهد
و نهار وشام بهانه است
اين سفره بهانه اي بوده كه به ديدار او نائل بشود
غذای مناسبی هم نبود ناراحت نمیشود
اصلا توجه به سفره ندارد
خوش وناخوشی او در بود و نبود يار است
حال سفره ای که معشوق پهن کرده هرچه ميخواهد باشد...
اين جفاي به خداست، كه ما مدعي محبت و طلب خدائيم بعد بیاییم به سبب داشتن دنيا مسرور شویم يا از نبود آن محزون
پس معلوم میشود خدا را نميخواهيم بلکه سفره اش را ميخواهیم
كسي كه خدا را بخواهد بهار و پاييزِ خدا هر دو برایش زیباست
هوا گرم باشد زيباست، سرد باشد زيباست،
فقر باشد زيباست، ثروت باشد زيباست،...
از سفره الهي هر چه باشد لذت ميبرد از كار خدا و دگرگونيها لذت ميبرد...
يك تعبيري در دعاي عرفه از سيد الشهدا(ع) نقل شده است
که فرمود
«عَلِمْتُ بِاخْتِلَافِ الْآثَارِ وَ تَنَقُّلَاتِ الْأَطْوَارِ أَنَّ مُرَادَكَ مِنِّي»
من از دگرگوني آثار، رفت و آمد آثار، اينكه پاييز ميرود، بهار ميآيد، شب ميرود، روز ميآيد...
فهمیدم که تو ميخواهي خودت را در همه چيز به من معرفي كني،
«حَتَّى لَا أَجْهَلَكَ فِي شَيْءٍ»
تا اينكه در هيچ چيز نسبت به تو غافل نباشم.
در بهار هم با تو باشم. در پاييز هم با تو باشم. در شب هم با تو باشم. در روز هم با تو باشم.
در جواني با تو باشم در پیری هم با تو باشم...
اين آن چيزي است كه خداي متعال ميخواهد.
بنابراین انسان باید یک سلسله مفاهیمی را برای خودش حل کند
که این هستی چیست ؟
انسان کجای این هستی است ؟
کجاباید برود؟
عاقبتش چه خواهد شد؟
اگر اینها را حل نکند هر چقدر هم بخواهد یک نظام اخلاقی درست کند نمیشود
نظام اخلاقی منهای جهانبینی صحیح راه به جایی نمیبرد
بایدهای اعتقادی باید به یقین برسد «وبالآخره هم یوقنون»
اولیاء الهی کاری با این جلوه ها ندارند بلکه با آن حقیقتی که در وراء همه این جلوه ها هست و خودش را در این جلوه ها پنهان کرده سر و کار دارند
لذا تنها راه جدایی از این اضطرابها و غصه ها و نگرانیها همین است که انسان دل به محبوبی ببندد که
نه ما می توانیم از او جدا شویم و نه او از ما جدا می شود
فَلَمَّا جَنَّ عَلَيْهِ اللَّيْلُ رَأَىٰ كَوْكَبًا ۖ قَالَ هَٰذَا رَبِّي ۖ فَلَمَّا أَفَلَ قَالَ لَا أُحِبُّ الْآفِلِينَ...
#در_حرم_یار
#سیدعربی
Eitaa.com/darharameyar