eitaa logo
در حرم یار
1.7هزار دنبال‌کننده
780 عکس
36 ویدیو
3 فایل
جلسات مباحث آیت الله محمدشجاعی(ره) و گزیده ای از نکته های بزرگان اخلاق و عرفان اسلامی از لسان استاد سیدعربی نشر و نسخه برداری از مطالب با ذکر کانال و منبع آن بلامانع است ارتباط با آدمین : @DarharameyarAdmin «تبادل و تبلیغ نداریم»
مشاهده در ایتا
دانلود
گزیده ای از جلسه جمعه گذشته مقالات جلد ۳ امر سوم _تسبیحات حضرت زهرا(س) یکی از مقدماتی که در رسیدن به مقام ذکر و ورود به وادی ولایت نبی اکرم و اهل بیت علیهم السلام و راه یافتن به آستان امام و در رسیدن به وادی توحید بسیار کمک می‌کند همین اذکار زبانی توام با توجه قلبی است منتها باید بیشتر مقید باشیم که به همان کیفیت و عددی که معصومین فرمودند انجام شود... (نجات و سعادت کمال ابدی انسان در رسیدن به اسماء جمالی خدای متعال است که در مباحث مختلف تشریح شده) مانند اسماء عَفُوّ و غفور و رحیم و ودود و... یعنی انسان باید خود را در معرض تجلی این اسماء قرار دهد.. امام صادق (ع) فرمودند : «مَنْ سَبَّحَ تَسْبِيحَ فَاطِمَةَ ع قَبْلَ أَنْ يَثْنِيَ رِجْلَيْهِ مِنْ صَلَاتِهِ الْفَرِيضَةِ غَفَرَ اللَّهُ لَه‏» یکی از راه های رسیدن به غفران الهی و اسم غفور حق همین تسبیحات است منتهی نکته ای دارد و آن اینکه در روایات تاکید شده که رسیدن به اسماء الهی مانند گنج‌هایی است که مختصات آن در اذکار باید رعایت شود یعنی این اعدادی که در ذکر های مختلف گفته میشود یا زمان و مکان و مختصاتی که برای اذکار ذکر شده است مانند وَجَب و اندازه گیری است اگر کم و زیاد شد، به آن محیط گنج نمی‌رسید، یا بدون بهره کافی عبور می‌کنید فرض کنید نقشه گنجی در اختیار شماست و در آن نقشه قید شده که چند قدم به راست ، چند قدم به چپ ، .... که اگر تعداد قدمها را ولو یک عدد کم و زیاد کنید به گنج نمیرسید لذا یکی از مختصات آن حقیقتی که باید به آن برسیم در رعایت زمان و مکان و اعداد ذکر است که در تسبیحات حضرت زهرا (س) نیز تاکید شده بدون اینکه موقعیت خود را در نماز تغییر دهید و با همان ترتیب و با همان عدد انجام شود یعنی حتی اگر عدد از دست رفت و شک کردید از اول تکرار کنید و با اقبال قلب هم گفته شود... اصلا آداب هر ذکری اقبال قلب است حضور وتوجه است ، زبان به چه درد مي‌خورد اگر زبان آوردن به درد مي‌خورد ابن ملجم هم زبان آورد. ‌اباسفيان هم زبانش از همه چرب‌تر بود. زبان به چه درد مي‌خورد! خدا قلب مي‌خواهد. اگر زبان بخواهد ارزش پيدا كند ارزش آن به قلب است چون مترجم است،‌ گوياي قلبي است كه خدا را مي‌خواهد... بعضی‌ها ظاهر عملشان خیلی خوب ولی باطن عمل آن‌ها خراب است قرآن می‌فرماید «وَ إِذا رَأَيْتَهُمْ تُعْجِبُكَ أَجْسامُهُمْ» خدا کنایه میزند که عده ای صحبت‌های آن‌ها، زبان آن‌ها، چقدر زیباست، آدم‌لذّت می‌برد، چقدر زیبا صحبت می‌کنند، چقدر جذّاب هستند امّا دل آن‌ها خراب است «كَأَنَّهُمْ خُشُبٌ‏ مُسَنَّدَة» می‌فرماید مانند یک چوب خشک هستند، یعنی کلام روح ندارد. به چوب خشک شده خَشَب می‌گویند. «خُشُبٌ‏ مُسَنَّدَة» یعنی چوب‌هایی که هیچ تکان نمی‌خورد، هیچ بادی هم آن را نمی‌لرزاند «إِنَّكَ‏ لا تُسْمِعُ‏ الْمَوْتى‏ وَ لا تُسْمِعُ الصُّمَّ الدُّعاءَ» قرآن می‌فرماید: «لا تُسْمِعُ‏ الْمَوْتى» این‌ها اصلاً مُرده‌اند امّا انسان زنده آن کسی است که «اسْتَجِيبُوا لِلَّهِ‏ وَ لِلرَّسُولِ إِذا دَعاكُمْ لِما يُحْيِيكُمْ‏»... با اجابت هر دستوری و انجام هر فریضه ای از ناحیه حق و اولیاء حق حیات پیدا می‌کنند، حرکت می‌کنند، جان می‌گیرند، زنده می‌شوند نه اینکه مانند چوب خشک باشند همینطور از آداب دیگر ذکر طُمأنینه داشتن است، خوب اَدا شود، معمولا حق تسبیحات حضرت زهرا(س) خوب اَدا نمی‌شود حق این تسبیحی که این قدر عظمت دارد رعایت نمی‌شود، هر یک از اذکارش باید با یک تَنَفُّس گفته شود در احوالات بعضی از بزرگان نقل شده که یک ساعت تسبیحات حضرت زهرا(س) برایشان طول می‌کشید... Eitaa.com/darharameyar
جلد دوم در صفحه 256 فرمودند : حُسن خلق، به معنی خوش‌خلقی از صفات فاضله روحي و خصوصیات وجودی بسیار بالاست خوش رویی، خوش برخورد بودن خوش گفتار بودن، گشاده روی بودن، و نرمی و ملاطفت داشتن از آثار این صفت است گاهي هم ميشود گفت خوش خلقي يعني دندان روي جگر گذاشتن در برابر مشكلات، حوادث، مصيبت ها صاحب این صفت در برخورد با هر کسی موجب خشنودی و انبساط روحی طرف مقابل می‌شود و کسی از برخورد با او رنج نمی‌برد، اذیت نمی‌شود، دل‌ها از او راضی می‌شوند... همه ما به نوعي به سوء خلقها و برخوردهاي نامناسب گرفتاریم... دستوراتي هست كه مي‌گويد چه چيزي خُلق حَسَن است؟ چه چيزي خلق قبيح است؟ با عائله چه‌طور بايد رفتار كرد ؟ با پدر و مادر چه‌طور بايد رفتار كرد؟ در محيط خانه چه‌طور؟ ، در محيط علمی چه‌طور؟ در محيط اقتصاد چه‌طور بايد رفتار بكنيد؟ با مردم چگونه رفتار كنيد؟ با حكومت چگونه بايد برخورد كنيد؟‍ با ديگران چه‌طور رفتار كنيد؟ و.... متاسفانه اغلب سوء خلقهاي ما هم در محيط خانواده و منزل است.. یکی از عوامل مهم برای زندگی مشترک و آرامش در زندگی و رسیدن به فضیلت حسن خلق حفظ حرمت یکدیگر است احترام به مقام و جايگاه ديگران زمینه مناسب برای سازگاری در زندگی اجتماعی است تا جایی که شما در روایات می‌بینید که می‌فرمایند احترام مومن از احترام كعبه بیشتر است به قدری این مسئله از اهمیت برخوردار است که بدن فاقد روح مومن را نیز باید احترام کرد چرا که روزگاری این بدن با روح مؤمن ارتباط داشته... امثال ما كه خيلي در برخورد هاي خانوادگي مشكل داريم اولین نکته‌ای که باید مورد توجه قرار بگیرد تفاوت‌های است که میان زن و مرد وجود دارد برای آنکه به همسر خود احترام کنیم و نماد حسن خلق باشیم ابتدا باید روحيات و مطالبات او را در نظر بگیریم دنیای او را درک کنیم، بفهمیم چه رفتاری از ما برای او نماد احترام محسوب می‌شود ، چه رفتاري از ما نماد سوء خلق است؟ مطمئنا همان رفتاري كه ما بايك دوست داريم يا با پدر و مادر داريم ممكن است دربرابر او حسن خلق نباشد... حالت‌های متفاوتی که هر یک از زن و شوهر دارند نوع رفتار مورد انتظار را تعیین می‌کند يعني نوع رفتار ما بستگي به روحيه و نياز طرف مقابل دارد البته در محدوده شرع مقدس... مطمئن باشید در میان ما انسان‌های عادی ، برنده کسی است که گاهی هم بازنده باشد. يكي از نشانه هاي حسن خلق در وجود من وشما درك طرف مقابل و درك نيازهاي آن، درك موقعيت هاي هركس، و درك جايگاه آنهاست... اینکه چه برخوردي با كسي كه بيمار است حسن خلق است؟ چه برخوردي با همسري كه باردار است حسن خلق است؟ چه برخوردي با مادري كه ناخوش احوال است حسن خلق است؟ چه برخوردي با كسي كه ناتوان تر از ماست؟... همینطور درك موقعيتهاي روحي و نيازهاي روحي چه برخوردي با كسي كه مصيبت ديده است حسن خلق است؟ چه برخوردي با همسري كه والدينش را از دست داده حسن خلق است؟ چه برخوردي با همسري كه پناهي ندارد حسن خلق است؟ چه برخوردي با كسي كه در تشويش و اضطراب است حسن خلق است؟... Eitaa.com/darharameyar
مقالات جلد سوم مبحث طهارت دائم انسان داراي سه مرحله وجود ملكوتي است كه عبارت هستند از وجود عقلي، وجود نفسي و وجود مثالي، و داراي يك وجود مادي است. انسان‌ها در مرتبه عقل اول در نهایت تقرب به خدای متعال بودند و چنان محو جمال او بوده و در فنا بودند که نه تنها از خودشان بلکه از نقصشان هم غافل بودند خداوند خواست آن‌ها را از نقص خارج کرده و به نهایت کمال برساند و براي اين كار هم می‌بایست این انسان اول متوجه خودش بشود و بعد هم متوجه نقصش لذا باید این وصال به فراق تبدیل میشد تا انسان از آن حالت فنا خارج شود و لازمه آن هبوط به عالم ماده بود... یعنی کلا هدف از هبوط انسان در قوس نزول از عالم قدس به عالم ماده به جهت تطهیر شدن از نقص بوده یعنی همه مراتب وجودی این انسان باید تطهیر شود تا بتواند مجدد بدون نقص در قوس صعود به عالم قدس راه پیدا کند خب رسیدن به خدایی که هم قدوس است و هم سبوح نیاز به تطهیر محض دارد “سبوح” و “قدوس” که از اسماء خدای متعال هستند به این معناست که خدا هم ذاتش پاک است هم فعلش پس این انسان در سنخیت پیدا کردن با خدا و ورود به عالم سلام و بهره مندی از آثار آن باید هم ذاتش مطهر باشد هم فعلش باید لیاقت پیدا کند به حریم مقدس و خدای سبحان برسد پس لحظه به لحظه باید ظاهر و باطنش را از نجاسات تطهیر کند، دور نگه دارد از نجاسات بدنی؛ مانند خون و بول و جنابت و....که در رساله آمده و نجاسات خلقی ؛ طمع – کبر – حسد که در مباحث اخلاق مطرح است و نجاسات عقلانی و نجاسات اعتقادی که با تحصیل در دروس فلسفه و اعتقادی و دریافت استدلالهای مُتقن تطهیر میشود و نجاسات روحانی که راه تطهیر آن ورود به عالم ذکر است... به هر حال انسان لحظه به لحظه در مقابل خدای خود یا در حال ذکر است یا غفلت که غفلت نمونه یک نجاست روحانی است... هر کدام از این نجاسات ظلمتی را بر روی قلب و روح انسان میگذارد که میشود (ظُلُماتٌ فوقَ بَعض) که دیگر نه تنها از طهارت خبری نیست بلکه به مرگ روح و ممات قلب میرسد... اگر قرار باشد انسان به وادی ذکر ورود کند و خود را با یاد حق زینت دهد مقدمه و لازمه هر تحلیه و زینتی تخلیه است تخلیه از موانع و آلودگی های جسمانی و روحانی همانگونه که وقتی شما میهمان به منزل دعوت میکنید ابتدا آب وجاروب میزنید و منزل را از آلودگی پاک میکنید یا اگر میخواهید به اباعبدالله (ع) سلام دهید اول به قاتلین حضرت لعن می‌فرستید بعد سلام می‌دهید... پس هم آلودگی های جسمی و هم آلودگی های روحانی باید از بین برود تا انسان بتواند به ذکر و حضور برسد و استوار بماند... با توجه به غفلتها و انواع نجاساتی که مرتب انسان را احاطه می‌کند خودِ وضو داشتن و طهارت با وضو تا حد زیادی ظلمتهایی که از ناحیه این نجاسات به روح عاید میشود را از بین می برد... مثلا خواب که نمودی از غفلت است نجاست روح محسوب میشود و هرچه مدت زمان خواب بیشتر باشد، لذت آن بیشتر باشد نجاست روح هم افزون میشود لذا هم توصیه به کم خوابیدن هست و هم گفته میشود که قبل از خواب و بعد از خواب انسان با طهارت باشد و این خواب بین دو طهارت قرار گیرد چون خود خواب ناقض طهارت و وضوست... در فقه و رساله بعضی امور ناقض وضو هستند اما در مراتب بالاتر و سلوک نواقض دیگری هم مطرح است. مانند دروغ یا ظلم یا شعر باطل خواندن که وضو را نقض میکند که این مبطلات ناظر به باطن وضو است، ناظر به آثار وضوست پس باید مراقب بود آثار وضو و طهارت را حفظ کرد ... Eitaa.com/darharameyar
جلد سوم امر هشتم تجدید عهد و جلب نظر حضرت ولی عصر(ع)... ما عهدی با خدای متعال بستیم که موحدانه زندگی کنیم و در صراط مستقیم قدم برداریم (یس /60-61) صراط مستقیم هم صرفا قاعده و قانون و دستورات شریعت نیست بلکه قاعده و قانون و شریعتی است که تحت ولایت امام معصوم باشد وَ أَمَّا الصِّرَاطُ الَّذِي فِي الدُّنْيَا فَهُوَ الْإِمَامُ الْمُفْتَرَضُ الطَّاعَة » وادي ولايت امام وادي صراط مستقيم است و خود امام هم صراط مستقيم است یعنی این طور نیست که ما مستقل از راه اولیاء حق بتوانیم حرکت کنیم بنابراین بلافاصله بعد از عهد توحید عهد ولایت مطرح است و به یک نظر یکی است یعنی انوار هدايت الهي بیرون از خانه ولایت نیست بيرون از اين خانه هر چه نماز بخوانی و ذکر بگویی سلوکی برای تو نمی آورد فقط درون این خانه است که اجازه حضور در محضر خدا داده شده است و ذکر و نماز شما سیر ایجاد می‌کند... در عالم خلقت دونوع ولايت مطرح مي شود يكي ولايت تكويني و ديگر ولايت تشريعي .... ولی و ولایت به معنی سرپرستی و واسطه فیض بودن، هم در وجود، هم در بقاء، هم در سلوک... هر رزق مادي و معنوي و هر فيضي به هر موجودي كه مي رسد و يا از بلا و مصيبت رهانيده ميشود و هر نوع كنش و واكنشي كه در عوالم خلقت رخ ميدهد همه بواسطه و مجراي اين حقيقت و ولایت تکوینی خلیفه الله است يعني وليّ حق كاملا در نظام وجود نقش اساسي دارد و خواهد داشت بنابراین اصل سلوک را ولیّ خدا رهبری میکند اوست که از عوالم ظلمت عبور میدهد و سالک هر قدمی که برمیدارد از مجرای اوست خیلی مهم است که انسان در قلب این خلیفه الله و سلطان عوالم وجود جایی داشته باشد... ولایت و آن چيزي كه امام عهده دار اوست سرپرستي عبادت و بندگي خداست نه اینکه فکر کنید حضرت ولی عصر (ع) قرار است کاری بکنند که ما بهتر بخوریم بهتر بپوشیم بهتر بخوابیم بهتر تفریح کنیم بهتر درآمد داشته باشیم و ... چون اينگونه نيست كه ما خلق شده باشیم براي خوردن و آشاميدن و استراحت كردن و حالا امام بيايد و يك نظمي ايجاد كند كه همه راحت بخوابند، راحت بخورند و راحت استراحت كنند؛ شئون امامت اين نيست. این کارها که از یک رئیس جمهور وسیستم حکومتی مطلوب نیز تا حدودی ساخته است شأن امام که این نیست اگرچه انسانی که به عالم بندگي ميرسد و تحت ولایت امام به صراط مستقیم می افتد طبیعتا به هر آنچه مطلوب اوست رسیده و دنیای او تامین میشود و طبق ولایت تشریعی اگر حکومت دست ولی خدا باشد همگان به رفاه و امنیت و عدالت می‌رسند... Eitaa.com/darharameyar
جلد سوم گزیده شب گذشته مبحث حضور دل : امام صادق (ع) فرموده اند که «هل الدّین الّا الحبّ و البغض» آیا دین و دینداری چیزی جز حبُّ و بغض است ؟ محل حبُّ و بُغض کجاست ؟ آیا عقل است؟ تفکر است؟ قوه خیال و وَهم است؟ اعتقادات است؟ شما عشق و نفرت را کجا میابید؟ آیا غیر از دل و قلب است؟ قلب انسان محل حبُّ و بغض است ، یعنی تا زمانی که در درون قلب خود عشق خدا و بغض دنیا را پیدا نکردید دیندار نیستید ، اگر روزی هزار رکعت نماز بخوانید و تمام روزها را هم روزه باشید ولی این نماز بدون حضور دل باشد و خود را در محضر او نبینید دردی از شما دوا نمی‌کند... قرآن به مومنین و اهل ایمان هشدار می‌دهد که این ایمان شما تصدیقی بیش نیست تاکید دارد که دوباره ایمان بیاورید و از خدا و رسول تبعیت کنید تا قلب شما زنده شود «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اسْتَجِيبُوا لِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاكُمْ لِمَا يُحْيِيكُمْ ۖ» چون تا حیات قلبی پیدا نکنید و تا از حیات دنیوی و حیوانی میرانده نشوید دیندار واقعی نیستید مرده ای بیش نیستید... ایمان قلبی و حضور خدا در قلب انسان دو اثر دارد یا قلب را خائف می‌کند یا عاشق یا هردو قلبی که نه خوف و خشیت دارد و نه شوق و بهجت نسبت به خدا دارد قلبی مرده است که نور مطلق در آن قلب حضور ندارد و طبیعتا آن قلب نیز هر کار کند نمی‌تواند در محضر حق باشد... دین یک حقیقتی است که دارای دو بُعد است در بُعد ظاهر و رساله عملی واحکام و شریعت جسمانی، انسان را از کفر به اسلام می‌رساند که اکثریت فقها و مراجع و علماء اسلامی نیز متاسفانه فقط روی همین لایه دین کار می‌کنند در حالیکه دین، یک مرتبه باطنی و لایه زیرین دارد که قرار است انسان را از مرتبه اسلام و اعتقادات و تصدیق ظاهری و عبادات جسمانی به حیات قلبی و باطنی برساند از ممات دل به حیات دل برساند برای انسان موت نَفْس و موت حیوانی ایجاد کند تا در حیات ملکوتی زنده شود و اصولا هدف از احکام و شریعت و عبادات جسمانی رسیدن به همین حیات است که روی قلب را از دنیا به عوالم قدس و طهارت هجرت دهد لذا اگر این لایه اولیه دین و شریعت، انسان را در این طریق نیاندازد و این نتیجه اصلی را ندهد به جا نیفتاده... وقتی می‌بینید خشیت در قلب نیست، عشق در قلب نیست یعنی خدا در قلب حضور ندارد پس قلب به خدا اعتقاد ندارد قلب باور ندارد قلب مرده است خدا اگر در قلب حضور پیدا کرد خوف و خشیت می آید خضوع و خشوع می آید عشق و محبت می آید اینجاست که شما هم در محضر خدا قرار می‌گیرید حالا باید محک بزنیم ببینیم قلب ما زنده هست یا نه... Eitaa.com/darharameyar
هر عملى دو جنبه و دو بُعد دارد و هر يك از دو جنبه از نظر خوبى و بدى حسابى جداگانه دارد. اين دو بُعد چیست ؟ ۱_ شعاع و اثر مفيد و يا مضرّ عمل در ظاهر و اجتماع است (حُسن فعلی) ۲_ شعاع انتساب عمل به شخص فاعل یعنی نیت و انگيزه‏هاى نفسانى و روحى آن (حُسن فاعلی) ممكن است عملی که شما انجام میدهید در ظاهر عمل صالح باشد و اثرات مفیدی هم در خانواده و اجتماع داشته باشد اما در بُعد دیگر که نیت و اهداف و انگیزه درونی و روحی شماست عمل صالح محسوب نشود و بالعکس در مقبولیت اعمال نزد خدای متعال و تجارت با او ، بايد ديد كه عامل، در نظام روحى و فكرى خود چه سلوكى كرده و با این عمل به سوى كدام مقصد مى‏رفته است؟ قرآن مى‏فرمايد: الَّذِي خَلَقَ الْمَوْتَ وَالْحَيَاةَ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا «آنكه مرگ و زندگى را آفريد شما را در خصوص نيكوترين عمل و صواب‏ترين عمل مورد آزمون قرار میدهد. فرمود «صواب‏ترين» عمل و نفرمود «بيشترين عمل» عمده اين است كه بدانيم وقتی تحت تأثّی انگیزه یا نیت وهدفی عملی را انجام میدهیم ، گذشته از ظاهر عمل که فقط یک سلسله حرکات وسکنات است، فی الواقع باید دید از نظر روحی ومعنوی و حقیقی، قلب انسان به کدام سو در سلوک و حرکت است. امام صادق (ع) در خصوص این آیه فرمودند (كُلٌّ يَعْمَلُ عَلَىٰ شَاكِلَتِهِ) مقصود این نیست که خدا شما را آزمایش کند که کدامیک از شما اعمال زیادی دارید بلکه مقصود این است که کدامیک از شما عمل خوب دارید یا خوب عمل کردید لذا مطلب به اين سادگى نيست كه انديشه‏ها و نيّتها، ارزش مقدماتى داشته باشد بلکه به عکس ارزش عمل به خلوص آن است پس خوبى و بدى اعمال، از نظر بُعد اول بستگى به اثر خارجى آن عمل دارد؛ و از نظر بُعد دوم بستگى به كيفيّتِ صدور آن از فاعل دارد. علما اخلاق مثالي میزنند که وقتی شما شیر زیادی از یک حيوان میدوشید اگر در آن شیر رگه بسیار کوچکی از خون آمیخته شده باشد همه آن را ناپاک کرده و بيرون میریزید یا اگر در یک ظرف بزرگی مقدار زیادی غذا طبخ کرده باشید و یک فضله در آن ببینید کل آن غذا حرام شده و بلا استفاده است خیلی نکته ها در این مثال نهفته است. لذا برای همه و خصوصاً سالکان راه حق مسئله قصد ونيت و اخلاص از امور بسيارمهم تلقی می‌شود... Eitaa.com/darharameyar
(جلد سوم ترک مُشتهیّات) نفس آن نازل ترین مرتبه وجود ملکوتی انسان است که مستقیما با بدن در ارتباط است و به خاطر همین که با بدن در ارتباط است مجال برای انحرافش زیاد است و شیطان هم از همین مرتبه نفسانی ورود میکند لذا اینکه می گویند انسان نفسش را تهذیب کند یعنی این مرتبه وجودی خودش را از توجه و تعلق به ماده پاک کند سلوک نیز دنبال همین است لذا نفس مجموعه تعلقات انسان است به این دنیا مجموعه محبت های انسان است به این دنیا مجموعه لذت های انسان است از این دنیا مجموعه منفعت طلبی های انسان است از این دنیا... اینا همه نفس است همین که انسان از اینها لذت می برد میشود نفس لذا شما بیشتر اموراتی که انجام میدهید به خاطر لذت بردن است چرا سعی میکنیم غذایی که میپزیم لذیذ باشد، متنوع باشد ؟ یا فرشی که برای منزل تهیه می کنیم، یا پرده ای که می خواهیم تهیه کنیم، لباسی که تهیه میکنیم .... چرا می رویم دنبال فرش ولباس و پرده ای که فلان مدل و فلان رنگ باشد؟ اینها برای چیست؟ این جهات لذت برای چیست ؟ برای نفس نفسی که میخوادهد با قوه باصره اش، با قوه لامسه اش، سامعه اش... لذت ببرد لذا این است که زندگی مردم عقلانی نیست، نفسانی است انسان باید بتواند این جهات لذت را از خود دور کند یعنی آخر کار را ببیند دنیا در نظر انسان ضعیف شود یعنی آن حقیقت سراب بودن دنیا که قرآن می فرماید كَسَرَابٍ بِقِيعَةٍ در قلبش بنشیند تا بتواند نفس را به حال تعادل برساند لذا سعی کنید روی این مسئله خیلی کار کنید که نیت ها را اصلاح کنید و لذت های حلال را به چشم لذت نگاه نکنید و به خاطر لذت بردن دنباله روی نکنید زیاده روی نکنید و سعی کنید در یک حد متعادلی نگه دارید و به حداقل و آنچه کفاف است و دستور خداست قناعت کنید تا لذت بردن از آنچه کفاف شماست و خدا تفضل میکند عبادت شما محسوب شود نه مانع سلوک... Eitaa.com/darharameyar
اصول کافی ج۲ص۵۷ «فَمَا حَدُّ التَّوَكُّلِ قَالَ الْيَقِينُ قُلْتُ فَمَا حَدُّ الْيَقِينِ قَالَ أَلَّا تَخَافَ‏ مَعَ‏ اللَّهِ‏ شَيْئاً» امام صادق (ع) در پاسخ به ابو بصیر فرمودند هیچ چیز نیست، مگر این كه حدّ و نهایتی دارد. عرض كرد: فدایت شوم، حدّ و نهایت توكّل چیست ؟ فرمود: یقین. عرض كرد: حدّ و نهایت یقین چیست ؟ فرمود: این كه از چیزی جز خدا نترسی. توکل یعنی آن جایی که خدا با توست از هیچ چیزی نترسی یعنی وقتی خدا رو داری دیگه از چیزی واهمه نداشته باش، نگران نباش، مضطرب نباش. معنای توکل این است که وقتی تکلیف آمد، سرت را به خدا بسپاری و راه خدا را بروی و دیگر فکر هیچ کجا را نکنی. متوکل کسی است که تا با خداست نترسد و فقط وقتی بترسد که پایش را از مسیر خدا بیرون می گذارد. پس معنای توکل این نیست که کسی کار خودش را به عهده خدا بگذارد، بعد بگوید خدايا خودت درست كن من به تو واگذار کردم و دیگر کاری ندارم نه این غلط است بلکه معنای توکل این است که تو كارخودت را بكن و کار خدا را هم به خدا واگذار کن و در کار خدا و خواست او فضولی نکن و راضی به نتیجه و کار خدا باش انسان متوكل از منظر نهج البلاغه كسي است كه تا سرحد امكان به تلاش ادامه ميدهد ولي پيروزي را در میل و خواست خودش نمیبیند بلکه پیروزی را در مشيت الهي ميبيند دقت کردید؟ نه اينكه هركاري كرد هر تلاشي داشت بعد انتظار داشته باشد که نتيجه دلخواه خودش را بدست بياورد این ميشود خدايي كردن نه بندگي كردن. تو تكليف را انجام بده، خدا هم هر طور پاسخ داد يا تصميم گرفت ديگر با خود اوست ما كه نميتوانيم خدايي كنيم متاسفانه ما می‌گوییم به خدا واگذار کردیم ولی خدا آنطور که من دلم میخواهد انجام بدهد چرا جواب فلانی را نداد، چرا حق مرا نگرفت، چرا مشکل من حل نشد، چرا فلان کار جور نشد و.... ما فكر ميكنيم هميشه بايد كارها نتيجه دلخواه ما را بدهد و وقتي نميدهد ديگر تلاشمان را براي خدا ميگذاريم كنار در حاليكه اعتماد به خدا و واگذاری به خدا یعنی با نتیجه کار نداشته باش نتيجه از خداست ما بايد تكليف را عمل كنيم و یقین داشته باش که خدا در وقت مناسب و آنگونه که شایسته است و برای تو بهترین است رقم خواهد زد وقتی توکل میکنی به کار و مدیریت خدا باید اعتماد کنی لذا تنها کاری که از ما برمی آید بندگی است خدا فرموده: روزی تو، امنیت تو، آینده تو... با من، تو فقط به تکلیفت عمل کن و کاری با بقیه اش نداشته باش. حال اگر انسان این نقش را تغییر داد دائما در دنیا خسته است دائما افسرده است گرفتار است ولی اگر این نقش را به خدا واگذار کرد دائما راحت و در آسایش است پولمان زیاد می شود یک طور غصه می خوریم، کم بشود یک جور غصه می خوریم، چون می خواهیم این پول را ما اداره کنیم، و پول هم ما را اداره کند ولی وقتی به ما مربوط نباشد غصه نمی خوریم تلفيق اعتماد به خدا و تلاش ، از ويژگيهاي اصلي توكل در نهج البلاغه است... Eitaa.com/darharameyar
طهارت دائم یکی از جهات دائم الوضو بودن، طهارت و قابلیت حرکت روح است آلودگی های جسمانی با آب تطهیر می‌شوند اما یک سری از ظلمت ها و آلودگی های روحانی با وضو یا غسل از بین می روند و اگر انسان دقت داشته باشد می بیند که همین که گفته می شود بعد از خواب باید وضو گرفته شود باید متوجه شود که خواب نوعی آلودگی و نجاست است، سیاهی و ظلمتی همراه خود می آورد که نیاز است بعد از آن وضو گرفت یا حتی با وضو خوابید وضو مُطَهّر روح است و هرچه مدت زمان خواب انسان بیشتر باشد، نجس شدن روح یا ظلمت و آلودگی انسان بیشتر است. ما خیلی وقت ها از خوابیدن لذت می بریم. هرچه بیشتر تعطیل باشیم ، بیشتر می خوابیم. غافل از این که هرچه بیشتر می خوابیم، بیشتر روح خود را آلوده می کنیم. بنابراین همین که شارع فرموده خواب مبطل وضو است، یعنی همین خواب طهارت روح انسان را از بین می‌برد و آلوده می کند. و چقدر دستور داریم که طولانی و ممتد نخوابید یا امورات دیگری که شارع اشاره کرده است. مثلا: اگر انسان بول کرد باید وضو بگیرد. یعنی چی ؟ یعنی غیر از نجاست ظاهری ، روح انسان را نیز نجس می کند و باید روح را نیز با وضو از این ظلمت درآورد این است که دوستان دقت کنند روی همین جهات دائم الوضو باشند نگذارید روح در سیاهی و آلودگی مدام بماند. ظلمات بعضی از لذت ها چنان قوی هستند و روح را چنان آلوده می کنند که با غسل باید برطرف شود. و چقدر روایات داریم در آن حالتی که غسل واجب شده نمانید در حال سُکر نمانید، چیزی نخورید، چیزی نیاشامید، حتی با خوابیدن تداوم نبخشید بلکه بلافاصله غسل کنید که روح از آن ظلمت و آلودگی و لذتی که حتی از فعل حلال عایدش شده تطهیر شود لذا دوستان سعی کنند با کسانی که اهل غسل نیستند، زیاد معاشرت نداشته باشند و هم نشینی نداشته باشند ، سیاهی روح آن ها در شما تاثیر می کند. از آن ها فاصله بگیرید. همین طور که کنار آن ها نشسته اید تاثیر میکند به هر حال ‌غلبه روح بر روح بیشتر از جهت انفعال غلبه دارد تا فاعلیت. ما معمولا روحمان خیلی زود اثر می پذیرد. مانند آینه ای که خیلی زود عکس را می پذیرد. نفس ما در حالت عادی ( حالتی که ما در آن هستیم ) انفعال بر آن غلبه دارد وقتی کنار یک آدم بی نماز بنشینیم سیاهی او بر ما اثر دارد و امثالهم... Eitaa.com/darharameyar
گزیده جلسه شب گذشته مقالات جلد سوم ۱۴۰۴/۵/۱۷ در عرفان بحثی مطرح است به نام مسئله قرب قرب را عرفا به دو قسمت تقسیم می کنند. قرب فرائض و قرب نوافل آن قربی که از واجبات برای انسان به دست می آید،(قرب فرائض) قویتر است از قربی که از مستحبات برای انسان به دست می آید.. (قرب نوافل) نوافل هم دو قسم هستند : ۱.عام که در مفاتیح الجنان و اقبال سید ابن طاووس آمده و هر کسی می تواند آنها را انجام می دهد که این مستحبات انسان را تا اندازه ای بالا می برد. ۲. خاص برای سالکی که می خواهد سیر الی الله کند و تا مقام توحید پیش رود که باید از استاد طریقت دستورات خاص بگیرد... هر انسانی تا وقتی به مرحله توحید نرسیده، به مرحله کامل نرسیده است چون بالاخره کثرات را می بیند در واقع مشرک است الان هر انسانی اله های مختلفی برای خودش دارد اله یعنی سبب. یعنی وقتی میبینم آب سببی است که تشنگی من را برطرف می کند و رفع تشنگی را از آب میبینم این آب میشود اله من نان یک اله است که گرسنگی من را برطرف میکند،خورشید یک اله است ، یک سبب است ، ماه یک اله است و همه این ها هر کدام یک اله هستند... کلا عبادت، عملی است که انسان را شبیه به کمالی می کند که انسان آن کمال را برای خود در نظر گرفته است... همیشه موجودی که سهم بیشتری از وجود دارد، موجودی را که ضعیف تر است، جذب می کند. یعنی موجودی که تراکم وجودیش بیشتر است، قویتر است، ضعیف تر را جذب میکند چرا خورشید زمین را جذب می کند؟ چون خورشید تراکم وجودیش بیشتر است، جرم بیشتری از زمین دارد، لذا زمین را جذب می کند.... هر وجود قوی بر وجود ضعیف متناسب با خودش جاذبه وارد می کند. مثلا کره زمین، سنگ ریزه های آسمانی را که در حوزه وجودیش قرار بگیرد جذب میکند ... یکی از قوانین جاذبه ی عمومی نیوتن هم همین بود، منتهی نیوتن فقط در قسم مادیات این قانون را گفت، که هر ماده ای جرمش بیشتر باشد، آن ماده ای را که جرمش کمتر است، جذب می کند. ... این قانون از آنچه که نیوتن گفت خیلی بیشتر عمومیت دارد. هم جسم قوی جسم ضعیف را جذب می کند، هم خیال قوی خیال ضعیف را جذب می کند، هم عقل قوی عقل ضعیف را جذب می کند، هم روح قوی روح ضعیف را جذب می کند. یعنی در امور روحانی نیز این گونه است.... روح از عمل قوت می گیرد. انسان هر چه که عمل کند، قُوّتش بیشتر می شود. هر چه فعل بیشتر انجام دهد، قوتش بیشتر می شود.... اگر ما این عبادات را انجام می دهیم و به آن مقامی که ذکر شد نرسیدیم باید ببینیم که کجای مراحل قبلی خراب بوده؟ می دانید کجا خراب بوده؟ آن جا که من خدا را به عنوان قبله خودم انتخاب نکرده ام. چرا؟ برای این که خدا را نیاز خودم احساس نکردم. این قدر که احساس می کردم به پول محتاجم، هیچ وقت این احساس را نکرده ام که به خدا محتاجم! این قدر که در زمان روزه به یک استکان چای احساس نیاز کردم به خدا در طول عمر این احساس نیاز را نداشته ام! برای خدا به اندازه یک استکان چای اهمیت قائل نشدم. این مشکل ماست که خدا را به عنوان نیاز حقیقی درک نکرده ایم. عِلمش را داریم اما فرق می کند تا این که من در خود بیابم. چطور نزدیک افطار در خود می یابیم که من به آب و نان نیاز دارم ولی نسبت به خدا این نیاز را احساس نمیکنم وقتی خدا را نیاز نکنم، او قبله من نیست. وقتی خدا قبله من نیست ، هیچگاه خدا را نمی توانم قصد کنم، نیت کنم. وقتی قصدم خدا نشد، نمازی می خوانم نیز برای این نیست که مثل خدا بشوم پس عبادت محسوب نمیشود .... بنابراین اگر ما می بینیم که نسبت به عبادت سرد هستیم و بالاخره یک طوری می خواهیم آن را زود تمام کنیم، بدانیم که خدا را به عنوان نیاز خود احساس نکرده ایم. خدا را قبله و هدف خود قرار نداده ایم . بنابراین نمی خواهیم شبیه خدا شویم. بنابراین نماز ما تقلیدی از نماز است، تقلیدی از عبادت است... Eitaa.com/darharameyar
امر پنجم سجده گزیده جلسه شب گذشته : می گویند خلیفه الله شدن یعنی آینه خدا شدن یعنی اگر خدا عزیز است پس ما هرچه عزیزتر شویم و به عزت برسیم پس ما خدایی تر شدیم کامل تر شدیم، انسان تر شدیم یا خلیفه تر شدیم منتها باید عزت را درست معنا کرد بعضی ها فکر می کنند عزت یعنی ثروت و شهرت و پول و مقام و ... این ها عزت نیست این ها برای اعمال نفوذ بر دیگران است وسیله نفوذ و حاکمیت بر قلوب بقیه است... عزت اصلا یعنی تو از همه این ها بزرگ تر شوی و از همه این ها بالاتر بروی و از بالا به کل این عالم و این زندگی و این دنیا نگاه بکنی اصلا از بالا به طبیعت به بدنت به غریزه و به تمام وابستگی ها نگاه کنی و همه اینها برایت بی ارزش شود... عزیز یعنی کسی که نفوذپذیر نیست دقت کنید یعنی هیچ چیزی از او قوی تر نیست، او از همه قوی تر، از همه محکم تر است یعنی عزیز کسی است که ذلیل چیزی نیست نفوذ پذیر نیست... کسی که با پول و ثروت و شهرت و قدرت و ریاست و منزل و ماشین و حتی اولاد و حتی حسنات و عبادتش میخواهد خودش را عزیز کند این آدم عزیز نیست عزتمند نیست ذلیل آن اسباب است... عزت چطور به دست می آید باید بریم به محضر کسی که عزت برای اوست و از طرف اوست (هوالعزیز)... ارتباط آن با سجده کجاست... عدم سجود شما و عزتمندی شماست که باعث می‌شود از هر چیزی ایراد بگیرید، غر بزنید، بترسید استرس داشته باشید... ایراد و عیب گرفتن بر خدا در این فضاست در فضایی که با سجده و ذلت در برابر خدا به عزت نرسیدید به شهود و فنا نرسیدید و صعودی نداشتید که از بالا عالم را نگاه کنید به مقام عندیّت اگر برسید و عندالرّب باشید همه چیز را جای خودش می‌بینید... وقتی انسان نداند و نفهمد که محیط مدرسه محیط امتحان و سوال و جواب و درس و... است مسلم است که این سختی ها را اشکال بر محیط مدرسه می داند... انسان وقتی عالم را از منظر خودش دید عالم پر از عیب و ایراد است. ولی اگر از موضع خدا عالم را دید و در مقام عند الرب بود همه چیز را بجای خود می بیند و به تسبیح می پردازد. إِنَّ الَّذينَ عِنْدَ رَبِّكَ لا يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبادَتِهِ وَ يُسَبِّحُونَهُ وَ لَهُ يَسْجُدُون ما می خواهیم عالم بر محور اراده ما بچرخد و از منظر خودمان عالم را نظاره می کنیم. اگر با اهواء و میل های ما سازگاری نداشته باشد بر آن ایراد می گیریم « وَ لَوِ اتَّبَعَ الْحَقُ‏ أَهْواءَهُمْ‏ لَفَسَدَتِ السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ وَ مَنْ فيهِن»... Eitaa.com/darharameyar