eitaa logo
در حرم یار
1.5هزار دنبال‌کننده
626 عکس
35 ویدیو
3 فایل
کانال جلسات استاد سیدعلی سیدعربی پیرامون مباحث و آثار آیت الله محمد شجاعی رضوان الله تعالی علیه و بزرگان اخلاق و عرفان اسلامی نشر و نسخه برداری از مطالب با ذکر کانال و منبع آن بلامانع است ارتباط با آدمین @DarharameyarAdmin
مشاهده در ایتا
دانلود
در بسیاری از مواقف معرفت و شناخت راه صحیح از غلط ، حق از باطل به سواد نیست به معرفت است ، معرفتی که از تقوا بدست می آید اکثر مواقع مومنین اصول را شناختند ، فروع را یاد گرفتند ، احکام را بلدند، فضایل و رذایل را میشناسند ، حرام ،حلال ،مکروه ،مستحب اما وقتی در موقعیت های مختلف قرار میگیرند نمیدانند چطور باید عمل کنند نمیتوانند احکام را تطبیق بدهند ، تشخیص بدهند و راه صحیح را پیدا کنند بعد از اينكه سر به سنگ خورد مي‌فهمند كه بيراهه رفتند در فلان برخورد با فلان شخص ، در فلان معامله ، در فلان مشارکت اجتماعی ، در مواجهه با مسایل مختلف که الان این حرف را بزنم یا نزنم ، این کار انجام بدهم یا ندهم، این سرمایه را بدهم یا ندهم ، ادامه تحصیل بدهم یا ندهم، به این خواستگار جواب مثبت بدهم یا ندهم، این شغل را انتخاب بکنم یا نکنم ... هیچ تشخیص درستی نمیدهد چرا ؟ چون فرقان ندارد اهل تشخیص حق وباطل نیست، سواد خیلی چیزها را دارد اما اینکه بخوبی بداند و بفهمد چه باید بکند و چطور باشد به سواد دنیایی نیست، و حتی به سواد دینی و عقل نظری هم نیست، به معرفت و فرقانی است که میبایست از راه تقوی و عمل بدست می آورد، وقتي انسان این شناخت را داشت عمل را روي حساب انجام ميدهد. در نگاه كردنش، در خوردنش، در خوابيدنش، در پوشيدن، در خريدنش، در معاشرت، در افكار ونيات و سخن گفتنش، در ازدواجش، در شغلش و... در خواب وبيداري و ایضاً فهمی که در طریق سلوک نیاز داریم که اصل نیاز و حرکت ماست اما اگر كسي تقوا را از دست داد سواد ناشي از آن را هم از دست مي‌دهد براي اينكه یک سلسله از علوم از راه تقوا مي‌آيد وَاتَّقُوا اللَّهَ ۖ وَيُعَلِّمُكُمُ اللَّهُ ۗ وَاللَّهُ بِكُلِّ شَيءٍ عَليمٌ فرق بين حق و باطل, فرق بين صدق و كذب, فرق بين خير و شرّ, فرق بين حَسن و قبيح, سرانجام فرق بين مذموم و محمود به وسيله تقواست. كسي كه مشكل جدّي دارد و نمي‌تواند و نمي‌داند چه راهي را انتخاب كند؛ اين در اثر پناهندگي به ذات مقدس حق و تقوی حل مي‌شود. چرا ما همیشه دنبال اولیاء خدا و اهل باطن برای مشورت و تشخیص راه هستیم ؟ چرا آنها در مقام مشورت گره ها را باز میکنند ، از کجا این تشحیص را آوردند ؟ این شناخت برای چه کسانی است ؟ برای طالبان حقیقی و کسانی که صداقت خود را در طلب خدا را نشان میدهند که حضرت استاد رضوان الله تعالی علیه در این بند از جلد سوم کتاب مقالات اشاره فرمودند که «اگر حقيقت «طلب» در درون سالك و در دل او به تحقق برسد، يعنى اگر به معنى كلمه طالب باشد، با اشارتهاى ربوبى به آنچه بايد بكند، و به آنچه بايد بشود، به روشنى هدايت مى‏گردد» Eitaa.com/darharameyar https://t.me/AyatollahShojaee1389
عالم میزان در این دنیا برای سنجش هر چیزی واحدی و مقیاسی در نظر می‌گیرند برای اندازه گیری طول مقیاسی مانند متر وابزار آن برای وزن مقیاسی مانند گرم و ترازوی آن دقت کنید خود این ترازو یا متر میزان نیست بلکه وسیله اندازه گیری است مثلاً طول را گاهی با متر اندازه گیری می کنند گاهی با خط کش گاهی با مانومتر یا وزن را گاهی با باسکول گاهی با ترازوهای دستی گاهی دیجیتال مانند ترازوهای زرگری که همه اینها ابزار سنجش است... وقتی نماز من و شما را می‌خواهند بسنجند ابزار و واحد سنجش نیاز دارد که ببیند چقدر به حق نزدیک بوده یا چقدر دور بوده واحدی باید باشد مرتبط و از جنس خود نماز مثلاً برای اندازه گیری طول هیچ وقت ترازو بکار نمیبرند لذا برای اندازه گیری باید بهترین نماز را بیاورند و با آن مقایسه کنند که میشود نماز امیرالمومنین علیه السلام برای انفاق، برای صدقه، برای کارهای خیر، واحدی از جنس خودش می‌خواهد برای گفتار ما، تمام صحبت‌های ما، مقیاسی می‌خواهد از همان جنسِ حرف زدن وکلام... خب انفاق و صدقه و نماز و روزه و کلام و گفتار و.... چه کسی مقیاس باشد که ببینیم کلام ما به حق نزدیک بوده؟ ببینیم به خدا نزدیک بوده که ما را به سمت خدا بکشد یا خیر؟ کدام کلام و سخن گفتن مقیاس است ؟ کدام نماز مقیاس است که ببینیم آن نماز ما را به سمت خدا کشیده یا خیر ؟ به سمت حق وزن دارد یا خیر ؟ کدام صدقه و چه احسانی وانفاقی مقیاس است ؟ با احسان و انفاق چه کسی باید مقایسه شود ؟ بنابراین اگر بگوییم با خدا سنجش می شود یعنی میزان ذات مقدس حق است درست است اگر هم بگوییم میزان امیرالمومنین است درست است تفاوتی در اصل معنا نمی کند چون امیرالمؤمنین (ع) جز خدا را نشان نمی دهد... اگر بخواهند اعمال ما را، فکر ما را، خطورات ما را بسنجند که آیا حق بوده یا چقدر با حق فاصله داشته، چقدر نزدیک بوده یا باطل بوده، باید نمونه اعلای حق بودن اعمال را و نمونه اعلای نزدیک بودن به خدا را معیار قرار دهند که این نمونه این صحیفه از آن چه کسانی است ؟ صحیفه چه کسانی است ؟ خودتان خواهید گفت انبیاء و در رأس آنها نبی اکرم صلوات الله و امیرالمومنین (ع) و این معیار و محک در عالم قیامت بسیار کار را برای ما سخت خواهد کرد عبادت ما، خلق و خوی ما، اخلاقیات ما، تقوای ما، هیچ چیز ما قابل مقایسه کردن و محک زدن با انبیاء و اولیاء نیست قابل وزن کردن نیست حرفش را هم نمیشود زد اما معیار همین است به هر جهت باید دید که چقدر فاصله دارد و چقدر نزدیک است اصلا نزدیک هست یا خیلی خیلی دور است ؟... Eitaa.com/darharameyar
عده ای هستند که گره های زیادی در کارشان می افتد و بقول خودشان بدبیاری پشت بد بیاری، میگویند هر چه می دویم به جایی نمی رسیم، به هر دری میزنیم به بن بست می رسیم... خدای متعال برای هیچ بنده ای بد نخواسته و نمی خواهد لیکن انسانها میبایست این علل را در اعمال خودشان جستجو کنند همانطور که بارها عرض شده یکی از اساسی ترین راهکارهای برون رفت از بن بست ها استغفار است و حالت اعتذار داشتن نسبت به عهد شکنی هایی که در خصوص اوامر الهی داشته اند... استغفار و توبه و عزم بر بازگشت بسوی حق، مفتاح بسیاری از بن بست ها است اما نکته قابل توجه در این میان این است که این استغفار نسبت به خدای متعال، اعتذار از بندگان و مخلوقات او را نیز دربر می گیرد... افراد زیادی هستند که روزانه با آنها ارتباط دارید و یقینا بنده و شما در این مراودات اجتماعی و خانوادگی بسیاری از حقوق را پایمال کرده و یا ناخواسته موجب رنجش دیگران شده ایم یکی از راهکارهای خروج از بن بست ها طلب حلیت از دیگران است خصوصاً پدر و مادر،... عزیزانی که میگویند هر چه می رویم به هیچ جا نمی رسیم و بعد به زمین و زمان هم دشنام میدهند و توهین می کنند، بدانند که مشکل جای دیگر حل می شود. گاهی اوقات انسان همسرش را آزار می دهد، گاهی اوقات احترام و حقوق پدر و مادر را رعایت نمی کند ، گاهی اوقات حقوق بیت المال را در شغلش پایمال میکند و... اینها با دعا و صدقه که حل نمیشود ، باید احقاق حق کند ، طلب حلیت کند، تا هم بن بست ها باز شود و هم موانع اجابت دعای خود و دیگران در حقش گشوده شود. حتی بخشی از آسیب هایی که ما در خانواده ها می بینیم و یکی از اشتباهات راهبردی ما در مراوات خانوادگی همین است که خطا می کنیم، طرف مقابل می رنجایم، بعد به توجیه روی می آوریم. یعنی برای اینکه خود را از عذاب وجدان خلاص کنیم میگوییم که اگر شما آن طور رفتار نمی کردی من هم این طور نمی گفتم. در حالیکه اشتباه دیگران توجیهی برای اشتباه کردن من نیست. آسیب اینجاست که فرد نمی خواهد بپذیرد که من اشتباه کردم و اعتذار داشته باشد و بن بستی که تکوینا و از روی محاسبات ربوبی حق ایجاد کرده را باز کند لذا توصیه میکنیم که همسران از هم حلالیت بطلبند هم نسبت به گذشته هم حال، هم نسبت به والدین و اقوام و همکاران و دوستان، اصلا زمان هایی را برای همین کار اختصاص دهند برای حلالیت طلبیدن... در بسياري موارد قلوب دیگران و اهل ایمان مانع گشایش و افتتاح امور بنده و شماست... Eitaa.com/darharameyar https://t.me/AyatollahShojaee1389
یک عبارتی نهج البلاغه دارد که هشدار می‌دهد به کسانی که خیال می‌کنند خیلی زرنگ هستند، امیر المؤمنین (ع) میفرمایند : اگر کسی به خاطر آباد کردن دنیا دست به معصیتی بزند خدای منّان هزاران درب بلا را از جای دیگر به روی او باز می‌کند، این خیلی عجیب است، میفرماید : درست است که تو برای بدست آوردن منفعت دنیا (لِاسْتِصْلَاحِ دُنْيَاهُمْ ) یک دروغ گفتی یا یک تهمت زدی، یک غیبت کردی، آبروی کسی را بردی یا یکی را از نظر انداختی ‌که دنیای خود را آباد کنی اما « إِلَّا فَتَحَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مَا هُوَ أَضَرُّ مِنْهُ» خدا درهایی به روی تو باز می‌کند که ضرر آن خیلی بیشتر از این حرف‌ها است یعنی آدم می‌رود جلوی یک ضرری را بگیرد که صد تومان است ولی یک ضرر دیگر به روی او باز می‌شود که هزار تومان می‌شود همین کارهایی که مردم عوام و نادان می‌کنند، و حضرت میفرمایند این صلاح نیست که کسی آلوده به سخط خدا بشود به خاطر این‌که دنیای خود را اصلاح کند... گرفتاری‌هایی که مردم دارند بیخود نیست، شما به هر جایی می‌روید می‌بینید طرف می‌نشیند درد دل می‌کند که واقعاً سوز دل و درد دل او گاهی اشک از چشم آدم می‌چکاند، اینها بیهوده که نیست برو ببین کجای کار مشکل دارد، علّامه طباطبایی (ره) فرمود: کارهای امروز زندگی شما آینده‌ی شما را رقم می‌زند، آینده‌ی هر کسی را رفتار فعلی او رقم می‌زند، بر خلاف توهّم خیلی‌ها که خیال می‌کنند می‌شود زد و فرار کرد این‌طور نیست، قرآن رسماً میثاق با تو را محکم کرده «كُلُّ نَفْسٍ بِما كَسَبَتْ رَهينَةٌ» هر کاری که تو بکنی در مقابل آن عمل تو به گروگان رفتی، در عالم باطنی این دنیا یقه‌ی تو را در مقابل آن عمل گرفتند، این نصّ قرآن است؛ «كُلُّ نَفْسٍ بِما كَسَبَتْ رَهينَةٌ» هر کسی نسبت به آن رفتاری که انجام می‌دهد اگر رفتار، رفتار غلطی باشد این به گروگان می‌رود که به او نتیجه‌ی کار را بچشانند و لذا برادرها با خدا نمی‌شود شوخی کرد، با خدا نمی‌شود مسامحه داشت در قرآن چقدر داریم «إتَّقُوا اللَّهَ» این «اتَّقُوا اللَّهَ» یعنی مواظب باش جانب خدا را رعایت کن، در محضر خدا هستی، محضر خدا را به یاغی‌گری نگذران آن کسی که مراقب تو است، خرد و کلان زندگی تو هم دست او است، پیچ و مهره‌های زندگی تو دست او است... Eitaa.com/darharameyar https://t.me/AyatollahShojaee1389
آرزوها دو جور است بعضی آرزوها اصلاً ایده‌آلیستی و خیال‌بافی است که بی‌خود است و شدنی نیست. انسان یک خیالاتی برای خودش می‌بافد که چنین باشد و چنان شود و... که نشدني است از ظاهرش هم پيداست . یک آرزوهایی هم هست که ممکن است شدنی باشد اما آرزوهایی است که انسان را از تکامل باز می‌دارد، یعنی در پی آنها بودن باعث میشود آن راهی که برای تجلی روح انسانی مقدر شده باز نشود و راه را میبندد   یا انسان را به حرام مياندازد يا به ترك واجبي مياندازد يا به غفلت مياندازد يا مانع خير بالاتري ميشود يا مشغول دنيا ميكند. انسان مجبور می‌شود برای اینکه به آن آرزوها برسد، بالاخره يا به خلاف بيفتد يا راه خيلي از توجيهات برايش باز شود يا اقلش اين است كه از حركت به سمت خدا باز ميماند و به دام غفلت ميفتد اينها را بايد شما و بنده رويش فكر كنيم، تشخیص بدهیم، ببينيم ما كه فلان آرزو را داريم یا دوست داريم به فلان چيز برسيم، آيا اين مانع خير بالاتري هست يا نه؟ آيا ما را به غفلتي، حرامي، تضييع واجبي، ممكن است بياندازد يا خیر ؟ اینها آرزوهای طولانی است که انسان همواره می‌گوید منزل چنین، خودرو چنین، مقام چنین و رشته دانشگاهی فلان، مدرک فلان.... بچه ها را هم همينطور تربيت كرديم وقتي خودمان درست عمل نميكنيم چطور انتظار داريم بچه درست فكر كند، درست عمل كنند. بچه ها تعلقات ما را دارند می‌بینند. هر جا در جمعی مینشینیم حتی در خانواده با همسرمان ميشينيم درباره همین آرزوها و داشتن آنها صحبت میکنیم منزل و خودرو و باغ و تفریح و فلان وسایل و فلان لباس و فلان مراسم و.... بعد ميگوييم چرا هر چه از دين به بچه مي‌گوييم دنبال دنيا ميرود خودِ ما مرتب در پي آرزوهاي دور ودراز هستيم همين آرزوها براي ما چه درست كرده ؟ اقلش غفلت ازخداست. حتی غفلت از تربیت بچه که اثر تربیتی آن را می‌بینید بچه ها طوری بار آمدند كه در حسرت هزاران چيز هستند و ما پدر و مادرها را هم وادار ميكنند برايشان تهيه كنيم حالا عواقبش بماند... آرزوها را کم کنید آرزو های دور و دراز آنچنان شاخ دار نیست که فکر کنید ما دچار نیستیم. همین هاست... Eitaa.com/darharameyar
در همین عالم هر کدام از ما حریمی برای خودمان داریم که اجازه نمیدهیم دیگران به آن ورود کنند هرکدام از ما حصاری، مرزی برای منزل خودمان، برای ناموس خودمان برای کسب ومال خودمان، تعیین کردیم مانند دیواری که برای منزلمان کشیدیم و از قبل معین کردیم که هیچکس حق ندارد وارد آن حریم بشود حالا اگر یک شخصی از دیوار منزل شما همینطور پایین بیاید و از حیاط عبور کند اگر چه کاری هم انجام ندهد چه می‌کنید؟ به شما بگوید درست است که شما گفته بودید کسی نیاید و دیوار برای منزلتان کشیدید و حریم درست کردید ولی ما دلمان خواست بیاییم و برویم شما نادیده بگیرید و ببخشید می‌شود یا نمی‌شود ؟ شما غضب میکنید یا نمیکنید؟ تنبيه می‌کنید یا نمی‌کنید؟ میگویید من گفته بودم اینجا حریم من است نباید وارد بشوی ولی عامدانه ورود کردی.... گناه یا ترک واجب حریم خداست خدا برای خودش حریمی معین کرده ومرتب دستور داده که نباید ورود کنید والا غضب من را در پی خواهد داشت... حضور علي‏بن ابي‏طالب(ع ) بعضي عرض كردند: ما دوست شماييم. حضرت فرمودند تو دوست من نيستي. آن شخص سه‏بار گفت: من دوست شمايم. حضرت فرمود: دروغ مي‏گويي؛ زيرا در عالم ملكوت كه ارواح دوستان ما را به ما نشان مي‏دادند من روح تو را در بين ارواح ارادتمند و علاقمند خودمان نديدم و تو نسبت به ما تولّي نداري... چرا؟ چون تولی و دوستی تبعیت می آورد ما اهل بیت را نیز برای نفسمان می‌خواهیم صدوق(ره) در روايت ديگري نقل كرده كه رسول‏ خدا(ص) فرمود: «لايؤمن عبْد حتي أكون أحب إليه من نفسه» هرگز كسي مؤمن حقيقي نيست جز اين كه من نزد او محبوبتر از خودش باشم. خودش را براي من بخواهد نه مرا براي خود بطلبد... در وجود ما پر است از محبتهای به غیر مثلاً شما فرض کنید یک روزی که درآمد خوبی داشته باشید، جیبتان پرباشد، خبر خوشی به شما رسیده باشد، در آن روز با شور و شعف نماز می خوانید، با حال نماز می خوانید، اما اگر روزی پولی از دست شما رفته باشد، ضرری کرده باشید، مالی را از دست داده باشید، اصلا حال نماز ندارید یعنی چه ؟ یعنی محبت شما، تعلق شما به آن مال بیش از محبوب دیگراست. یعنی آن مال، خدای شما بود شما به عشق آن مال، به عشق آن خبر خوش، به عشق دنیا، نماز باحالی خواندی، نه به عشق خدا... یا نمازی که موقع سیری می خوانید و نمازی که موقع گرسنگی می خوانید چرا فرق می کند؟ چون ما وابسته به شکم هستیم و این اوصاف و خصوصیات ما هیچگاه برابر نیست با کسانی که پول برایشان مهم نیست، مشتری برایشان مهم نیست... برابر نیست با کسی که مالش را دزدیده باشند یا ندزدیده باشند فرقی نکند و نمازش همان نماز باشد گرسنه باشد یا سیر باشد، مصیبت زده باشد، یا مسرور باشد، نمازش فرقی نکند.... مسلما این دو نوع اشخاص با هم در عالم حشر مسیرشان و فشارشان یکی نیست اگر اهل بهشت هم شوند بهشتشان هم یکی نیست... Eitaa.com/darharameyar
... انما يتقبل الله من المتقين». يعنى «... حقيقت جز اين نيست كه خداى متعال عمل را از صاحبان تقوا قبول مى‏كند». پيداست كه اساس «تقوا» هم انجام دادن واجبات و ترك محرمات و معاصى است، و كسى از «تقوا» برخوردار خواهد بود كه اين دو را داشته باشد. در سوره مبارک بقره می‌فرماید يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيامُ كَما كُتِبَ عَلَى الَّذينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُون چرا اين روزه واجب شده ؟ لعلکم تتقون شايد تقوا پيدا کنيد ، یعنی اعمال صالحه و واجبات و ترک محرمات علت براي تقواست ، خداوند تبارک و تعالي اين واجبات را بر ما الزام کرده شايد تقوا پيدا کنيم معلوم مي شود که روزه گرفتن علت براي تقواست نه تقوا علت براي روزه ، تقوا به معناي حفظ کردن است ، انسان خودش را در معرض ضرر قرار ندهد اين تقواست ، مثلا شما يک جايي ميهمان مي شويد و سرکه و ترشیجات مي آورند نمي خورید، مي گوييد مي ترسم سرما خورده باشم ، این مي ترسم سرما خورده باشم و پرهیز تقواي بدني است براي اينکه بدن خودش را حفظ بکند که مبادا سرما خورده باشد و اين ترشی را بخورد بدتر شود ، می‌ترسد و پرهیز می‌کند تقواي معنوي نیز همين است ، تقواي عقلي نیز همین است ، يک کلامي را می‌خواهد بگويد شک مي کند که بگويد يا نه ، مي ترسد برايش ضرر داشته باشد، مي ترسد غيبت باشد، بهتان باشد یا يک لقمه اي از طريقي گيرش مي آيد شک دارد که اين مشروع است يا غير مشروع اجتناب مي کند و به سختي مي گذراند، مي ترسد حرام باشد ، اين مي ترسم حرام باشد و مي ترسم چنين باشد اين را مي گويند تقواي عقلي.... آیه‌ 125 از سوره‌ی انعام است «فَمَنْ يُرِدِ اللَّهُ أَنْ يَهْدِيَهُ يَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلْإِسْلام‏» هر کسی را که خدا اراده بکند او را هدایت کند «يَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلْإِسْلام‏» قلب او را برای اسلام شرح می‌کند. دل او را باز می‌کند که حال تسلیم پیدا بکند. دل در تسلیم باشد، تسلیم در برابر حق و حقیقت و در ابعاد وسیع آن تسلیم مطلق تسلیم در مرحله‌ی کامل را که ما فعلاً هیچ آرزوی آن را هم نمی‌کنیم، اما در همین حد که در برابر امر و نهی جدّی خدا که ما از آن‌ها به واجبات و ترک گناهان تعبیر می‌کنیم این اندازه برای ما لااقل تسلیم باشد، يعني دل ما این اندازه حالت تسلیم داشته باشد که مخالفت با خدای متعال در اوامر واجب و در نواهی او نکند. درسی که از وقایع عاشورا باید گرفت آیا جز تسلیم در برابر حق است ؟ تسلیم اباعبدالله (ع) را ببینید تسلیم قمر بنی هاشم (ع) را ببینید خب اگر محبتی هست نباید سنخیت با معشوق پیدا کرد ؟ معشوق ما چه اوصافی دارد ؟ در زیارتنامه ها ببینید مثلا در زیارتنامه قمر بنی هاشم ع هست که أَشْهَدُ لَکَ بِالتَّسْلِیمِ وَ التَّصْدِیقِ وَ الْوَفَاءِ وَ النَّصِیحَةِ لِخَلَفِ النَّبِیِّ الْمُرْسَل خب اگر سینه میدرید برای عباس ع این اوصاف حضرت کجاست در وجود من عاشق ؟ حالا بیایید این اوصاف را بررسی کنید ببینید در خودتان هست یا خیر ؟ أَشْهَدُ لَکَ بِالتَّسْلِیمِ قرآن می‌فرماید ما اگر بخواهیم یک زندگی را از شما بپذیریم آن زندگی را می‌پذیریم که تسلیم حق باشد در قرآن هر جایی اسلام بیان شده منظور این دین اسلام نیست تسلیم بودن در برابر حق است که البته تسلیم اتم آن پذیرش دین اسلام است ولی اصل حرف این نیست اصل حرف یعنی سلم محض بودن در برابر خدا رسیدن به تقوایی که از این تسلیم حاصل می‌شود و نفس انسان را مورد قبول حق کند... Eitaa.com/darharameyar
نازلترین درجه تسلیم اهتمام به واجبات است... اگر کسی به شما بگوید عظمت امیرالمومنین(ع) در چیست چه می‌گویید؟ اگر کسی بگوید مثلاً شجاعت درست است، رشادت درست است، علم و قدرت علی، قضاوت علی، عدالت علی، کرامت علی، جنگ و جهاد علی،... تاریخ را ببینید در جنگ صفین تک ضرب می‌زد طوری که به ضرب دوم نمی‌رسید و طرف به درک واصل میشد مالک اشتر گفت آقاجان، من این مقدار از لشکر دشمن را کشتم حضرت فرمودند منم این مقدار کشتم بعد فرمود می‌دانی فرق من با تو چیست؟ من هر کسی را می‌خواستم بزنم به نسلش تا قیامت نگاه می‌کردم اگر مومن و موحدی می‌بود نمی‌زدم... حالا شما بگردید شرق و غرب عالم یک نمونه چنین انسانی پیدا می کنید؟ آنوقت همین وجود نازنین را حضرت رسول خدا (ص) صدا زدند و فرمودند علی جان، ببین بعد از من اتفاقاتی بناست بیفتد حکومت تو غصب می‌شود به ناموس تو هتک حرمت می‌شود و چنین و چنان می‌شود و.... اما علی جان تو مأموری به سکوت و صبر می‌دانید عظمت امیرالمومنین را کجا باید پیدا کنید؟ آنجایی باید پیدا کنید که دستانش را با طناب بستند آوردند کشیدند به سمت مسجد که از حضرت بیعت بگیرند... عظمت مولا را در صفین و نهروان نگردید اینجا بگردید، این عظمت است امتثال امر مولا والا برای امیرالمومنین راحت‌ترین کار در آنجا این بود که دست به قبضه شمشیر ببرد، نهایتش این بود که شهید می‌شد شهادت که آرزوی مولاست اما عظمت امیرالمومنین در جنگ‌ها نیست در نجنگیدن است عظمت او در کف نفس است در تسلیم است اینکه خود را نگه داشت و آن قدرت عجیب را خرج نکرد عظمت اینجاست همین کاری که رسول خدا با امیرالمومنین کردند، روز عاشورا سیدالشهدا (ع) با قمر بنی هاشم(ع) کردند عظمت قمر بنی هاشم به جنگ‌ها و دلاوری‌ها نیست معلوم است فرزند اسدالله غالب است به میمنه و میسره می‌زند همه را تار و مار می‌کند معلوم است دست و بازو دست و بازوی علوی است قدرت قدرت علوی است این‌ها که معلوم است توقعی هم غیر از این نیست اما روز عاشورا برای کسی که ساقی و علمدار است و یکه تاز میدان است و بازوی علوی است مورد علاقه‌ترین کار چیست؟ اذن جنگ است بنا هم بر همین بود اما هرجا به رزم و جنگ می‌رفت با اجازه می‌رفت تسلیم محض است آقاجان هرچه شما بگویید... مهمترین نکته اینجا نوع تربیت و رشدی است که اباعبدالله (ع) برای قمر بنی هاشم درنظر گرفتند خوب منظور مرا بگیرید ببینید رشد در چیست و چگونه مقام قمر بنی هاشم را بالا می‌برند چرا اباعبدالله درخواست آب کردند یقینا جنگ آوری و دلاوری و کشتن هزاران هزار نفرات دشمن نمی‌توانست به اندازه این تسلیم قمر بنی هاشم را به اوج برساند وگرنه یقینا اباعبدالله (ع) این مقام را از برادرشان دریغ نمی‌کردند تربیت را ببینید، یاد بگیرید، هم برای خودتان هم برای اهلتان در دایره‌ی قسمت ما نقطه‌ی تسلیمیم لطف آنچه تو اندیشی حکم آنچه تو فرمایی.. فکرِ خود و رایِ خود در عالم رندی نیست    کُفر است در این مذهب خودبینی و خودرایی لذا خواست خدا این گونه است که عبد باشی حالا تسلیم مراتب و انواع دارد پایین‌ترین آن این است که انسان ملزم به واجبات و ترک محرمات باشد... Eitaa.com/darharameyar
تلاشهای ما، حزن و اندوههای ما، عزاداریها و گریه های ما، باید راه سلوک ما را باز کند، ارزان فروخته نشود کسی منکر اجر و مزد و پاداش این عزا و اشک و ماتم نیست اما برای چه کسی و به چه میزان؟ این برمیگردد به این که تا چه حد این اشک و ماتم حرکت داده سلوک ایجاد کرده موحد کرده قلب سلیم درست کرده تبری و تولی ایجاد کرده... ما داریم در خصوص اشک و ماتم و قافله ای صحبت میکنیم که این قافله ما را به رحمت ابدی حق برساند نه مقطعی دقت میکنید ؟ من و شما این را میخواهیم نه اینکه تا یک مسیری همراهی کند و تمام پس اشک و گریه نجات بخش ابدی آن اشکی است که در مسیر سلوک باشد در مسیر توبه انسان باشد شما میبینید یک دهه، دو دهه، سه دهه، عزاداری و سینه زنی و گریه برای امام حسین (ع) میکنند اما روزهای بعد هیچ تحولی نه در قلب ایجاد شده و نه در سیره و سنت و روش زندگی اصلا فکر میکنند مشکلی نداشته اند که بخواهند اصلاح کنند اگر میگویی من با حسینم من با اصحاب حسینم این ادعا اگر درست باشد و اگر بفهمی میبینی که تمام زندگی اشکال دارد باید یک به یک اصلاح کنی ولی خب بعد از عاشورا بعد از سفر اربعین هیچ تغییری نیست نه در خصائص، نه در سیره زندگی خب این اشک و پیاده روی ثمره اش همان میشود که یک مزدی در این دنیا یا برزخ به او میدهند و تمام... یکی از نیازهای ضروری همراهی و در معیت حضرت بودن رسیدن به حریت و آزادی است آزادی از دنیا ، آزادی از شهوات ، آزادی از تعلقات، مگر مکتب کربلا غیر از این بود ؟ اینکه از دنیا بزرگتر شوی، از حیات دنیوی بیرون بیایی فراتر بروی سر را از این آخور دنیا بیرون آوری تا درهای عالم غیب به روی تو باز شود.. در باب ترک محرمات ، عمل به واجبات، در باب ترک تعلقات در باب تنبلی ها ، راحت طلبی ها و .... اشک و عزای بر سیدالشهداء (ع) در همین جا باید خودش را نشان دهد در همین جهت بالاخره آنچه در دل داریم و آنچه به زبان می آوریم نباید حقیقت پیدا کند ؟ نباید دست ما را بگیرد و نجات بخش ما باشد ؟ عوامانه فکر نکنیم .... Eitaa.com/darharameyar https://t.me/AyatollahShojaee1389
هر عملی چه خوب چه بد  مجموعه مرکبی است از ارزش های عقیدتی، فکری، اهداف و مقاصد یانیت ها ، تصمیم و اراده و سرانجام حرکاتی که در اعضا و جوارح است بنابراین عمل فقط حرکات نیست ما اگر در تک‌تک اعمال خودمان دقت کنیم خواهیم دید که هیچ عملی از ما بدون مقدمات و موخرات نیست هر عملی تشکیل میشود از یکسری نیت‌ها و هدف ها و اراده تا اینکه بالاخره با حرکات ظاهری ما به آن هدف درون برسیم يا به آن چهره وصورتي كه در درون نياز داريم برسيم یعنی باز در خاتمه، آن هدف و نیت درونی و چهره دروني مطرح است و اگر آن نیت های درونی و اهداف و تصمیم ها و اراده ها وجود نداشته باشد اصلا هیچ حرکتی رخ نمی دهد هیچ عملی انجام نمی شود مثلا وقتی که ما احساس گرسنگی یاتشنگی می‌کنیم در واقع از این مسئله رنج می بریم می‌خواهیم این احساس را که به ما رنج میدهد را نداشته باشیم و به یک احساس سیراب بودن و آرامش برسیم مطلوب ما، هدف ما، معشوق ما این است که از یک وضع نامطلوب به وضع مطلوبی برسیم   از يك صورتي در درون به صورت ديگري در درون برسيم   در هر عمل همه اش صحبت از درون است نه بيرون خوب دقت كنيد در ظاهر این است که ما بلند شدیم و رفتیم آب خوردیم در صورتی که اصل حركت این چنین نیست اصل حرکت ما از درون ما شروع شده از تشنگی به سمت سیراب بودن تمام اعمال اینگونه است مثلا نگاه به نامحرم ، غيبت كردن ، مال به دست آوردن ،‌هر حركتي كه ما درچشم وگوش و دست وپا و همه اعضا و جوارح داريم تماما برای اینست که یک نقصی را، یک کمبودی را یک رنگی را، از درون برداریم و به لذتي در درون يا چهره آرامشي دردرون برسیم لذا نياز به يك ابزار ووسايل و  یک سلسله حرکات ظاهری داريم كه این هدف تحقق پيدا كند نمی‌گوییم حرکات ظاهری هیچ هستند اما حركات ظاهر براي تحقق حرکات درون است وقتی ما یک سلسله اعمالی را در ظاهر انجام میدهیم منظور ما نائل شدن به لذت هاست حالت درونی خاصی است که لذت می نامیم حالا با دقت در این مطالب و تامل در حالات و حرکات درونی و حرکت‌های ظاهری به این نتیجه میرسیم که حقیقت هر عملی از اعمال ما یک حقیقت درونی است و صورت اصلی هر عملی یک صورت خاص درونی و روحی است تمام صورت های درونی و روحی چهره خاصی برای خود دارند و حرکات ظاهری ما برای تحقق بخشیدن به صورت های اصلی آنهاست این مقدمات برای این بود که بفهمیم عمل فقط عمل ظاهر نیست... Eitaa.com/darharameyar
در آیات 4 و 5 سوره حدید می فرماید وَهُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ مَا كُنْتُمْ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ هر کجا باشید، در هر حالی باشید، در هر وصفی باشید، او با شماست این باشما بودن مثل با شما بودن من و شما نیست که من بگویم من اینجا هستم شما هم کنار من هستید نه این مَعیّت به نحو خاصی است یعنی ما او نیستیم و او هم ما نیست ولی نه ما بدون او هستیم و نه او بدون ما فرض کنید شما در ذهن خود یک افرادی را تصور میکنید ، خلق میکنید یا درختی، کوهی، زمینی را در ذهن خود خلق میکنید ، تصور می کنید آیا الان می توانید بگویید من با اینها هستم ؟ مسلما بله اما آیا اینها در کنار شما هستند و شما در کنار این ها؟ یا آیا آنها در درون شما هستند یا شما در درون آنها؟ خیر فراتر از این حرفهاست اصلا آنها وجودشان منوط به وجود شماست حقیقت وجود آن ها از شماست شما به آنها وجود دادید و حول وقوه آنها از شماست اینجاست که شما با آنها و آنها با شما مَعیّت دارید و وجود اینها چیزی جز وجود شما نیست این معیت معیت قیمومیه است اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ خدا قَیّوم همه چیز است این مخلوق جدا از خالق نیست و نمی‌تواند جدای از او وجودی داشته باشد لذا خدا و موجودات اصلاً جدا از هم نیستند و از یک نظر هم جدا هستند چون هیچ شباهتی به هم ندارند این معیت معیت حقیقی است هو معکم اینما کنتم منتهی آنقدر ما دور خودمان از آن اول که وارد دنیا شدیم پرده کشیدیم و گرفتار حجابهای مختلف شدیم که نمی توانیم الان ماهیت یک موجود را قائم به آن وجود حقیقی ببینیم این دیدن کار ما نیست کار اولیاء خداست آنها که درست برگشتند وتزکیه کردند و خودشان را از حجابها پاک کردند و چشم قلب باز شد آنها وقتی درختی را نگاه می‌کنند سنگی را نگاه می‌کنند فرشی را نگاه می کنند دیگر آن فرش بودن، سنگ بودن، درخت بودن، یعنی ماهیت آن را نمی بینند از آن ظاهر و پرده عبور می کنند، آن پرده را کنار می زنند به عمقش می‌رسند و جزو وجود حق چیزی نمی بینند به دریا بنگرم دریا تو بینم به صحرا بنگرم صحرا تو بینم لذا من و شمایی که این همه منیت داریم، ادعا داریم، برای خودمان حساب ها و برنامه ها داریم بدانید اصلاً منی در کار نیست این من مال ما نیست ما چیزی نداریم عدم هستیم هستی نما این منِ من روحِ من حقیقتِ من این وجودِ من مرتب دارد از ذات خدا نازل میشود این فیضِ خدا این قِیمومیّت خدا مرتب دارد می آید که من، من هستم و من منی برای خودم درست کردم ما چو ناییم و نوا در ما ز تست ما چو کوهیم و صدا در ما ز تست ما عدمهاییم هستیها نما تو وجود مطلقی فانی‌نما حالا در نظر بگیرید حتی آن معصیت کاری که در حال معصیت و مخالفت با خداست و مقابل حق ایستاده و هرکار دلش می خواهد انجام می‌دهد ببینید با مدد چه کسی گناه میکند حتی لذت گناه را از او می‌گیرد لذت گناه را او میچشاند لحظه به لحظه تمام هستی و وجودش قائم به خداست اصلاً وجودی از خود ندارد اگر آن نور اگر آن آفتاب رخ بردارد می شود عدم... Eitaa.com/darharameyar
هر موجودی از زمانی که خلق می‌شود و پا به عرصه وجود می‌گذارد در حال رشد و تکامل است حرکت جوهری دارد ساکن نیست به این موضوع دقت کرده اید که اَجِنّه و شیاطین هم از این قاعده مستثنی نیستند؟ چطور افکار و عقول بشر طی قرون مختلف رشد پیدا کرده و تکامل یافته شیطان هم مستثنی نیست هر موجودی در حال تسبیح و حرکت بسوی خداست و در همان مسیری که برای خود انتخاب کرده حرکت تکاملی دارد شیطان نیز وقتی روز به روز خود را به اسم مُضِّل حق نزدیک می‌کند یعنی قدرتش در به گمراهی کشاندن افزون می‌شود با توجه به گذر زمان بسط پیدا می‌کند، در به انحراف کشاندن توانایی بیشتری پیدا می‌کند، شیطان الان با شیطان چند هزارسال پیش تفاوت دارد دوره ای که ما زندگی می‌کنیم دوره بسط شیطان است، لذا ببینید چقدر در عصر حاضر اولیاء الهی به ندرت یافت می‌شود چقدر جریان ولایت ضعیف شده، چقدر مردم توجه بیشتری به دنیا دارند، دشمن روز بروز قدرتمندتر می‌شود و ما روز به روز ضعیف تر یکی از قدرت‌های شیطان تغییر سبک زندگی انسانهاست شیطان همان ترفندها و فریبکاری های گذشته را در قالب جدید و بروز شده بکار می‌برد چقدر زندگی ها وارونه شده، بجای اینکه بنده و شما با سلوک و بندگی در راه خدا و قرار گرفتن در مسیر اسم هادی حق در مقابل مُضِّل قدرت مقابله بیشتری با این دشمن قسم خورده و تقویت شده پیدا کنیم چه میکنیم!؟ Eitaa.com/darharameyar
اصلا با و اثبات خدا فرق میکند برخی گمان کرده‌اند که یعنی "خداشناسی"! در صورتی که با توجه به کلام امیرالمومنین (ع) متوجه میشویم که معرفت خدا و با دو مقوله جداست. حضرت راه رسیدن به معرفت خدا را عبور از اخلاص و ذکر میکنند ابلیس لعین و سامری گوساله‌ساز نیز خدا را می‌شناختند، رسول خدا را نیز می‌شناختند، اما آیا "موحد" بودند؟! بحث ما هم در این جلسات توحید همین است میخواهیم بدانیم کیست و چطور باید شد شعار اسلام [لا إله الاّ الله]، اثبات وجود خداوند متعال نیست، این معلوم است که عالَمِ هستی خالقی دارد. بلکه اثبات این است که «إلهی جز او نیست»؛ یعنی این شعار، اثبات وجود خدا نیست، بلکه رد الوهیت غیر خداست... اساس دین معرفت خداست و بنوعی تا معرفت حاصل نشود تبعاً چه ایمانی ؟ ایمان بعد از شناخت و معرفت مطرح میشود خوب دقت کنید یعنی کسی اگر توحیدش معطل باشد میتوانیم بگوییم ایمانش معطل است کسی اگر معرفتش ناقص بود یا اعوجاج داشت و خدا را درست نشناخته باشد خب به کدام شناخت پیدا کرده ؟ به یک چیز موهوم و ناشناخته!؟؟ یا ایمان به یک چیز غلط و معوج!؟؟ پس هرکس به اندازه معرفت خود دارد و به هر اندازه معرفتش کم باشد خلاء آن را در وجودش چه چیزی پر کرده ؟ جهل چون جهل و معرفت نقطه مقابل هم هستند یعنی به هر اندازه شما معرفتتان ناقص بود به همان اندازه جهلتان کامل است به همان اندازه از خدا وآثار رحمت او دور هستید که کم هم نیست و جهل ما در مقابل معرفت ما قابل قیاس نیست روی اینها دقت کنید فکر کنید پس نتیجتا معرفت ناقص و کم که جهل جایش را پر کرده باعث شده ایمان این فرد هم ناقص و معوج باشد و خلاء این را چه چیزی پر کرده ؟ لذا قرآن می فرماید اکثر مومنین چه هستند ؟ مشرک هستند چون کامل تابع معرفت است و معرفت هم با اخلاص و توحید و تصدیق به نهایت درجه می‌رسد... حضرت به صراحت میفرمایند برای رسیدن به باید از عبور کرد از درآمد خب آیا با مطالعه و استدلالات عقلی و تفکر وتدبر میشود به رسید ؟ که بعد به رسید؟ که بعد موحد شد و از درآمد؟ و معرفت و تصدیق و و یک چیز قلبی است نه عقلی که با مطالعه و تفکر بدست بیاد صحبت از معرفت قلبی است نه عقلی و قلب هم که تابع عمل است قبلا فکر کنم عرض کردم خدمتتان که اگر با مجاهدت توفیقی برایمان حاصل شد و از ظاهر شریعت عبور کردیم و وارد اولین لایه باطنی شریعت بشویم میبینیم کافر بودیم مشرک بودیم میفهمیم که در عمرمان یک لحظه خدا را نپرستیدیم چه چیزی را میپرستیدیم ؟ یک چیز موهوم یک چیزی که خیالمان برای ما درست کرده بود بنام خدا محصول تلقین خانواده و اجتماع بوده از بچگی میگفتند خدایی هست یا محصول عقلمان بوده با عقل اثبات کردیم که خدایی هست اما این تصورات و استدلالات درواقع خدا نیست این است که انسان وقتی وارد لایه درونی شریعت میشود میبیند کافر بوده مشرک بوده و یک لحظه خدای حقیقی را بندگی نکرده.... Eitaa.com/darharameyar
وحدت در حرکت : بارها خدمت دوستان عرض کردیم که درست است که امام حسین (ع) کشتی نجات هستند اما مهم این است که انسان سوار آن کشتی بشود تا سوار نشود که نمیتواند نجات پیدا کند کشتی نوح هم کشتی نجات بود اما برای کسی نجات بود که سوار بر کشتی شد سوار مَرکَب شدن هم یعنی حرکت هماهنگ با مرکب هیچ مرکبی سکون ندارد والا مرکب نیست لذا اینکه انسان در مجموع در برنامه عبودی خود و در سلوک عبودی خود، بعضی از واجبها را عمل کند، از بعضی از گناهان پرهیز کند و آنها را به صورت تکراری و صوری ادامه بدهد بدون اینکه توجّه به این موضوع داشته باشد که عبودیّت سیر مراتب است این میشود یک چیز درجا زدن این میشود فهم غلط در جای جای دین مبین اسلام هم صحبت از همین اصل مهم هست که انسان موجودی است که باید در حرکت و سرعت و سبقت باشد عالم باید عالم دوراهی ها باشد تضادها باشد که بالاخره این انسان با انتخاب و حرکت صحیح، به آن صعودی که مد نظر است برسد لذا تمام تکوینات و تشریعاتی که بر عهده ما گذاشته شده به همین هدف برمیگردد که ایجاد حرکت بکند گاهی هم انسان به جای اینکه سیر عمودی بکند سیر افقی میکند یعنی بجای اینکه حرکت رو به عوالم ملکوت داشته باشد در مدار افقی دنیا حرکت میکند روی زمین و عالم ماده سیر میکند همه اش حواسش به دنیاست از اول صبح که انسان بلند میشود اولین چیزی که به ذهنش میرسد چیست؟ اینکه مثلا امروز در اداره چکار کند در مغازه چکار کند امروز چک دارم امروز فلان چیز را باید بخرم امروز به فلان جا باید سر بزنم و ... طبیعی است که آن چیزهایی که مطلوب انسان است فکر انسان را پر میکند یعنی وقتی از صبح تا شب همین ها در ذهن من چرخید نشان میدهد مطلوب من طلب من خواست من همین هاست چون اینها همه اش در ذهن من میچرخد و آن مطلوب و طلبی که خودم را به خاطرش به این عالم انداختم اصلا یادم رفته آن طلب دیگر فراموش شده حالا من نمازم بخوانم، روزه هم بگیرم چند تا گناه را هم انجام ندهم، اثر نمیکند، بالا نمیبرد چون اولا خیلی مواقع هدف رسیدن به خدا نیست ثانیا اصلا هماهنگ با حرکتهای دیگر نیست شما اگر میخواهید به یک مقصد مشخصی برسی تمام جنبه های حرکتی ات باید با هم وحدت داشته باشند از کثرت بیرون شوی مثلا وقتی میخواهی به سمت مشهد رانندگی کنی و برسی به مقصد باید چشمت به سمت جاده باشد حواست به سمت جاده باشد دستت در جهت مستقیم جاده فرمان را حرکت دهد پاها در همان جهت روی پدال گاز باشد.... نمیشود فقط چشمت به جاده باشد و پا روی گاز ولی دستت فرمان را جهت دیگر ببرد... تمام قوا در یک حرکت موفق و صحیح با هم کار میکنند و وحدت دارند والا مطلقا به مقصد نمیرسد بیراهه می‌رود... من نمازم را برای خدا میخوانم روزه را برای خدا میگیرم یکساعت بعد غذا برای سیری شکم میخورم!!! قرآن میخوانم برای خدا یکساعت بعد روزنامه میخوانم برای نفس !!! گوش میدهم به معارف برای خدا و رسیدن به راه صحیح یکساعت بعد گوش میدهم به فلان صدا و موسیقی واصواتهای دیگر برای نفس !!! یکساعت نگاه میکنم به ضریح امام رضا (ع) وارتباط میگیرم، سیر میکنم یکساعت بعد در خیابان نگاهم دوخته میشود به فلان مغازه و فلان جنس و سیر در جای دیگر!!! یکساعت عزاداری برای خدا میکنم یک ساعت بعدش غذا را برای لذتش میخورم در هیئت ها میگردم ببینم کجا غذای بهتر می‌دهند، خودم را سیر کنم!!! این که دیگر برای خدا نشد شد تضاد تناقض شد یک طلب و مطالبه دیگر که با آن طلب ساعت قبلی تضاد دارد وحدت ندارد لذا انسان را پایین می اندازد... Eitaa.com/darharameyar
هر کسی که وارد طریق سلوک شد و شروع به رشد کرد شیطان به نحو دیگری وارد می‌شود اگر سالک هوشیار نباشد یا تحت ولایت استاد نباشد آن هم استادی که به نور ولایت رسیده به بیراهه می افتد گاهی کسی که سعی میکند و ریاضت می‌کشد که یک سیر درونی داشته باشد خودِ شیاطین و اجنه قدرت‌هایی در او ایجاد می‌کنند اینطور نیست که هر کس هر قدرتی پیدا کرد عارف باشد مثلا اگر خبر از غیب می‌دهد یا طی الارض می‌کند یا اذهان را می‌خواند و یا درمان می‌کند که البته درمان نیست بلکه انتقال بیماری به شخص دیگری است و امثال آن... حجتی باشد بر عرفان و عارف بودن ما عرفان کاذب داریم و عارف کاذب یکی از موضوعاتی که اتفاقا شیطان روی آن همت دارد ایجاد مجموعه‌های عرفانی کاذب است که از راه دین مردم را به گمراهی بکشاند شما مستحضرید که ما فیزیک کاذب شیمی کاذب ریاضی کاذب یا ریاضیدان کاذب، فیزیک‌دان کاذب و مانند آن نداریم اما عرفان کاذب و مدعی عرفان زیاد داریم چون دو نوع عرفان داریم عرفانی که در سطح خیال و وَهم و در منطقه کاذب وجود انسان است و از تصرف شیاطین و اجنه مصون نیست و دستمایه اغفال دیگران است و عرفانی که در مرتبه سِرّ و روح حقیقی انسان است و سلسله آن به ائمه اطهار علیهم اسلام می‌رسد که آموزه های قرآنی است که تمیز دادن و یافتن حقیقت آسان نیست لذا استاد عزیزمان میفرمودند که این راه‌های منحرف عرفانی که درست کرده اند و راه‌ها و دکان‌هایی که باز کرده اند راه قرآن نیست ، این یک کلاسی باز کرده است، آن یکی دکانی باز کرده است، این می‌گوید من عارف هستم، آن می‌گوید من مُتعرِّف هستم، این می‌گوید من درویش هستم، آن می‌گوید من فلان هستم. این راه‌ها که باز کرده اند در مجموع راه قرآن نیست. به شما مکرّر توصیه می‌کنم این دکان‌ها شما را جذب نکند. همه جا دکان باز کردند کاسبی می‌کنند. طریق نجات فقط قرآن و اهل بیت است. یعنی راهی که قرآن گفته است و امیر المؤمنین (صلوات الله علیه) گفته است که  همان راه عرفان و معرفت توحیدی است. Eitaa.com/darharameyar https://t.me/AyatollahShojaee1389
در اين عشق هاي مجازي، وقتی کسی سر سفره معشوقش مي‌نشيند، دیگر توجه به چگونه سفره انداختن و جمع كردن او ندارد كاري ندارد چه چيزي سر سفره می آورد و برمیدارد فقط خود معشوق را تماشا ميكند مثلا كسي كه تازه ازدواج كرده و عشق وعلاقه اي به محبوبش دارد، وقتي به بهانه نهار يا شام به منزل آن معشوقه میرود، دیگر توجه ندارد که آن محبوبش سر سفره براي او چه گذاشته، كباب آورده يا نان و ماست آورده این عاشق، خود آن معشوق را میخواهد و نهار وشام بهانه است اين سفره بهانه اي بوده كه به ديدار او نائل بشود غذای مناسبی هم نبود ناراحت نمی‌شود اصلا توجه به سفره ندارد خوش وناخوشی او در بود و نبود يار است حال سفره ای که معشوق پهن کرده هرچه ميخواهد باشد... اين جفاي به خداست، كه ما مدعي محبت و طلب خدائيم بعد بیاییم به سبب داشتن دنيا مسرور شویم يا از نبود آن محزون پس معلوم می‌شود خدا را نميخواهيم بلکه سفره اش را ميخواهیم كسي كه خدا را بخواهد بهار و پاييزِ خدا هر دو برایش زیباست هوا گرم باشد زيباست، سرد باشد زيباست، فقر باشد زيباست، ثروت باشد زيباست،... از سفره الهي هر چه باشد لذت مي‌برد از كار خدا و دگرگونيها لذت ميبرد... يك تعبيري در دعاي عرفه از سيد الشهدا(ع) نقل شده است که فرمود «عَلِمْتُ بِاخْتِلَافِ الْآثَارِ وَ تَنَقُّلَاتِ الْأَطْوَارِ أَنَّ مُرَادَكَ مِنِّي» من از دگرگوني آثار، رفت و آمد آثار، اينكه پاييز مي‌رود، بهار مي‌آيد، شب مي‌رود، روز مي‌آيد... فهمیدم که تو مي‌خواهي خودت را در همه چيز به من معرفي كني، «حَتَّى لَا أَجْهَلَكَ فِي شَيْ‏ءٍ» تا اينكه در هيچ چيز نسبت به تو غافل نباشم. در بهار هم با تو باشم. در پاييز هم با تو باشم. در شب هم با تو باشم. در روز هم با تو باشم. در جواني با تو باشم در پیری هم با تو باشم... اين آن چيزي است كه خداي متعال مي‌خواهد. بنابراین انسان باید یک سلسله مفاهیمی را برای خودش حل کند که این هستی چیست ؟ انسان کجای این هستی است ؟ کجاباید برود؟ عاقبتش چه خواهد شد؟ اگر اینها را حل نکند هر چقدر هم بخواهد یک نظام اخلاقی درست کند نمیشود نظام اخلاقی منهای جهانبینی صحیح راه به جایی نمیبرد بایدهای اعتقادی باید به یقین برسد «وبالآخره هم یوقنون» اولیاء الهی کاری با این جلوه ها ندارند بلکه با آن حقیقتی که در وراء همه این جلوه ها هست و خودش را در این جلوه ها پنهان کرده سر و کار دارند لذا تنها راه جدایی از این اضطراب‌ها و غصه ها و نگرانی‌ها همین است که انسان دل به محبوبی ببندد که نه ما می توانیم از او جدا شویم و نه او از ما جدا می شود فَلَمَّا جَنَّ عَلَيْهِ اللَّيْلُ رَأَىٰ كَوْكَبًا ۖ قَالَ هَٰذَا رَبِّي ۖ فَلَمَّا أَفَلَ قَالَ لَا أُحِبُّ الْآفِلِينَ... Eitaa.com/darharameyar
وقتی میبینید شیطان در بعضی مواقع خیلی فشار می آورد یا بعضی چیزها رعایتش خیلی برای شما سخت و غیر قابل تحمل است باید متوجه شوید که شیطان همان نقطه را هدف گرفته مثلا غیبت نکردن یا دروغ نگفتن خیلی برای من سخت نیست اما عصبانی نشدن خیلی سخت است اینجا باید بدانم که شیطان در همین نقطه برای من سرمایه گذاری کرده ، تمام نیرویش را اینجا متمرکز کرده یا میبینید دروغ نگفتن خیلی به شما فشار وارد نمی آورد و سخت نیست اما ساکت ماندن و سکوت را پیشه کردن بسیار سخت است بدانید رد پای شیطان همین جاست شیطان میداند که شما مصمم هستید دروغ نگویید و این اراده قوی از قلب شما بیرون آمده و به باور قلبی رسیده اید و این عزم از قلب شما بیرون زده و فراتر از عقل وفکر رفته که نباید دروغ بگویید ، و نمی‌گویید فلذا نیرویش را خیلی آنجا صرف نمیکند اگرچه رها نمیکند و به وقتش آنجا هم می آید ولی بالاخره شما مقاومت میکنید ، اما میبینید در ساکت بودن یا در عصبانی نشدن خیلی فشار تحمل میکنید نمیشود خیلی سخت است خراب میکنید .... باید متذکربشوید که شیطان تمام نیرویش را دارد آن نقطه متمرکز میکند و از همان نقطه شما را به هلاکت می اندازد بنابراین فشارهای نفس و تحریکات و نسیم ها و طوفانهایی که از سوی شیطان میوزد یک انسان متقی را هوشیارتر می‌کند، متذکر میکند که همین نقطه است که نقطه امتحان است ، نخوردن را میتواند تحمل کند ولی حرف نزدن را نمیتواند همین میشود امتحانش ، روزه را میتواند میگیرد ولی نماز را کاهل است اهل خمس است، اهل نماز است اهل رعایت است ، تندی اهل بیرون را تحمل می‌کند ولی در منزل باهمسرش بداخلاق است ، بددهن است پرخاشگر است ..... ۹۹ راه نفوذ را بسته ولی یک راه را باز گذاشته از همانجا مسموم میشود درهمان نقطه باید بفهمد نقشه ای در کار است اگر همان لحظه متوجه باشد و غلبه کند يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجا... Eitaa.com/darharameyar
در این قسمت از کتاب جلد دوم از برکات صُمت نکته ای فرمودند و آن اینکه صُمت راه نفوذشیطان را در حد خود میبندد وغلبه سالک بر شیطان وکنارزدن خواطر شیطانی را آسان تر میسازد خب چه موفقیتی از این بهتر آن هم با یک عبادت آسان به نام بستن زبان... خدا نکند که عقلی تحت نفوذ شیطان قرار بگیرد و شیطان روی آن مستقر بشود آن وقت میشود عقلی که همه چیز را بر مدار نفس تنظیم میکند ماوقتی تحت نفوذ شیطان و خواطر آن باشیم که هستیم اکثر تصمیم گیریها ، قضاوت ها، تجزیه وتحلیل ها،همه مطابق میل ونفسمان تنظیم میشود نه آنچه مرضیّ و خواست خداست درست است که این عقل خدا را قبول کرده ولی همه چیز را با تعلقات خودش میسنجد و در بسیاری موارد شرع و دین را دور میزند نفسش را معیار ارزش قرار میدهد نفسش ترازو و میزان ارزش گذاریها میشود شما دیدید در کشورهای اروپایی مسجد و میکده فی نفسه و ذاتا در ارزش داشتن، در بهاء داشتن تفاوتی باهم ندارند ، هیچکدام ذاتا نه مقدسند نه منفور ارزش آنها را نفس انسان تعیین میکند ، برای کسی میکده میشود باارزش ، برای کسی مسجد میشود باارزش ، اسمش را هم میگذارند آزادی ، که در واقع آزادی نفس سرکش است نه آزادی انسان وانسانیت انسان میگویند شما هرکدام را میخواهی انتخاب کن ، هرچه نفس تو خواست قابل احترام است البته آن نفسی که تحت نفوذ شیطان است نه عقل وفطرت ، هر چه میل تو خواست قابل احترام است ، شما اگر خواستید در مسجد یا کنار خیابان نماز بخوانید کسی حق ندارد به شما تعرض کند پلیس هم محافظت میکند ، آن کسی هم که کنار خیابان بخواهد فلان فحشا را انجام بدهد کسی حق ایجاد مزاحمت ندارد پلیس هم محافظت میکند، هرکدام که نفس تو میخواهد ارزشمند است... آن مَنیّت و نفس پروری میشود ترازو میشود میزان ارزش میشود میزان خوب یا بد ، همان منیتی که ظهورش از شیطان آغاز شد و با مس شیطان با انسان به انسان هم سرایت کرده ، ثمرش هم عقلهایی است که بر مدار نفس میچرخد ، عقلی که از مدار خداخواهی وفطرت خارج شده ، وقتی شیطان نفوذ کرد انتهایش میرسد به اینجا منتهی مراتب دارد ، ملاکها، ارزشها،ترازوها،میزان ها، شاقول کردنها، همه را از مدار عقل سالم بیرون میبرد و این عوض شدن معیار چه نتیجه ای دارد ؟ میشود همان میزانی که در قیامت ظهور می‌کند و قرار است شما را ترازو کنند... Eitaa.com/darharameyar
(من یتق الله یجعل له مخرجا) بعضی این آیه را تعمیم میدهند به رزق وروزی و کسب وکار و درآمد های مالی ولی این یکی از مراتب گشایش بعد از تقوی است ، یکی از معانی (یجعل له مخرجا) این است که انسان متقی در همه امورش گشایش حاصل میشود در امور خانواده شغلی اجتماع در نگاهش به پیرامون در شبهات ، در ظلمات ، در آتش ها ، در معصیت ها.... گشایشی که خدا می‌دهد فقط این نیست که فلان مشکل را حل کند یا مال شما را زیاد کند یا شکم شما را سیر کند بلکه شما را حاکم شکم میکند ، تقوی که تسکین دهنده درد نیست ، شفا دهنده است ، همه مسائل را حل میکند ، بجای شکم سیرکردن شمارا حاکم شکم میکند وقتی حاکم شکم شدی چه گرسنه باشی چه سیر، صراط مستقیم را میروی ، وقتی حاکم شکم شدی آن شکم دیگر در مقابل شما محکوم است ، وقتی حاکم فقر شدی آن فقر زیر دست شماست و در مقابل شما محکوم است شما یک کسی را می‌بینید که خیلی هم اهل تقوی است ولی فقیر است پس آیا کلام خدا نقض شد؟ غنی شدن که فقط به پولدار شدن نیست بلکه بی نیاز از پول می‌شود ‌ وقتی حاکم خواب شدی آن خواب محکوم شماست ، وقتی حاکم زبان شدی آن زبان محکوم شماست وقتی حاکم زبان شدی ، امیر زبان شدی، زبان دیگر اسیر شماست نه شما اسیر او که هرجا بخواهد شما را بکشاند شما هستید که هر جا بخواهید اورا میکشانید ، شما امیر غضب میشوید نه اسیر غضب ، بجا در مقابل دشمن خدا غضب میکنید و بجا هم سعه صدر نشان میدهید ، حاکم غضب هستید.( یجعل له مخرجا) یعنی تقوی همه چیز را در مهار شما در می‌آورد... Eitaa.com/darharameyar
شروع جلسات از جمعه این هفته ان شاءالله نسبت به بانوانی که بدون چادریا شل حجاب به کلاس یا جلسات مشابه وارد میشوند چگونه موضع بگیریم؟ ممکن است یک خانمی بیاید کلاس یا مسجد وحجاب خوبی نداشته باشد یک مواجهه این است که بلافاصله با او برخورد تندی میکنند که چرا حجابت بد است اینگونه نیا... ما در اجتماع می بینیم که مثلاً شل حجابی زیاد شده هیجانی می شویم، شروع می کنیم به بد و بیراه گفتن این یک نوع مواجهه است که این یعنی نه صبور بودیم و نه رفتارمان منطقی است خب این خانم دفعه‌ بعد نمی‌آید ولی میتوانم به این دختر که نگاه کردم بگویم چقدر خوشحالم که برای نماز خواندن آمدی چقدر خوب کردی که در این جلسات شرکت کردی خب اینجا فرصتی ایجاد میشود که حجابش درست بشود. یعنی ما طرد نکنیم با صبر فکر کنیم، ببینیم چه شده که این گونه شده است ریشه اش چیست،مشکل چیست؟ آیا ما کارهای تربیتی خوبی را انجام ندادیم؟ لذا مدارا کردن و برخورد خوب و نقاط قوت را دیدن، بستر را فراهم می‌کند برای اصلاح طرف مقابل. گاهی افکار منفی ما منجر می‌شود که حتی نقاط مثبت طرف مقابل را هم منفی ببینیم دقت کنیدکه فلسفه حجاب چیست؟ (مصون و محفوظ ماندن زن از تمامی ابتلائات و مضرات بدحجابی) یعنی «زن» خود را نباید وسیله التذاذ مردان معرفی کند و یا نمایش دهد، چون انسان است وانسان هم کرامت دارد، پس چرا فقط وسیله‌ای برای لذت شهوانی معرفی شود؟ وقتی یک زن، از زنانگی فقط جذابیت‌های جنسی خود را در معرض عموم به نمایش می‌گذارد، عموم نیز به همین چشم او را نگاه می‌کنند و بالتبع همین انتظار را از او دارند و این برای خود آن زن خیلی بد و گران است با بی‌ارزشی تمام قربانی می‌شود. از این رو، اصل در تعیین حدود حجاب «پوشاندن» می‌باشد و البته با حدودی که تعیین شده است لذا وقتی از امام خمینی(ره)در مورد چادر سؤال می‌شود، به همین معنا اشاره نموده و می‌فرمایند: «اصل پوشش است و چادر از ادب زن ایرانی است» در عصر حاضر بعضى بانوان چادرى را مى‏بينيم كه چادر داشتن آنها صرفاً جنبه تشريفاتى دارد با چادر هيچ جاى بدن خود را نمى‏پوشانند، آن را رها مى‏كنند. وضع چادر سركردنشان نشان مى‏دهد كه اهل پرهيز از معاشرت با مردان بيگانه نيستند و از اينكه مورد بهره بردارى چشمها قرار بگيرند اِبا و امتناعى ندارند نوع ديگر برعكس زن چنان با مراقبت جامه‏هاى خود را به خود مى‏گيرد و آن را رها نمى‏كند كه نشان مى‏دهد اهل عفاف و حفاظ است خودبه خود دور باشى ايجاد مى‏كند و ناپاكدلان را مأيوس مى‏سازد بنابراین ممكن است زن بگونه ای لباس بپوشد يا راه برود كه اطوار و افعالش حرف بزند، فرياد بزند كه به دنبال من بيا، از سوی دیگر کسی می آید که حجاب و پوشش را رعایت کرده ولی چادر نیست حجابش نمره ۲۰ نیست، حجاب برتر را ندارد خب آیا باید طرد کنید یا بایدجذب کنید؟ این شخص گرایش به دین دارد که به کلاس یا جلسه یا مسجدی جهت نماز یا دعا یا بهره مندی از فضا آمده. یک وقت شما کسی را در خیابان یا در مترو میبینید که بی حجاب است خب با او برخورد میکنید اما وقتی خانمی آمده به جلسه باید فکر کنید که این خانم برای چه آمده؟ خود او با همان ورود اول میفهمد اینجا چه فضایی حاکم است و چه کلاسی است اگر نیاز نداشت خودش دفعه بعد نمی آید اما اگر آمد لابد یک خواستی در وجودش هست یک خشوعی در مقابل این مطالب دارد یک خشوعی در مقابل دین دارد اینها را باید حساب کرد نمیتوانیم بلافاصله طرد کنیم همین خشوعش ممکن است یکجا دستش را بگیرد کسیکه حجابش اسلامی است ولو چادر نیست یا کمی شل حجاب است باید با محبت و دوستی نگه دارید جذب کنید دیدارهای رهبری را ببینید مگر به رهبر تاسی نمیکنید چرا مانع نمیشوند چرا طرد نمیکنند در محفلشان خانمها با حجابهای متفاوتی حضور دارند خب میتوانستند دستور بدهند مانند ورودی حرم های مطهر ممانعت کنند یا چادر دستشان بدهند فرمودند خانم‌هایی هستند که در عرف معمولی به آنها می‌گویند «خانم بدحجاب» حالا چه کار کنیم؟ ردش کنید؟ مصلحت است؟ حق است؟ نه، دل، متعلق به این جبهه است؛ جان، دلباخته‌ به این اهداف و آرمان‌هاست. وگرنه جلسه برای چه می آید؟ اگر چه یک نقصی دارد مگر من نقص ندارم؟ نقص او ظاهر است، نقص‌های این حقیر در باطن. «گفتا شیخا هر آنچه گویی هستم/ آیا تو چنان که می‌نمایی هستی؟» البته انسان نهی از منکر هم می‌کند؛ اما بجایش واز راهش نه اینکه باعث گریزکسانی بشود که علاقمند به دین و یادگیری هستند به مرور هم انشاالله خودشان را اصلاح میکنند ما هم الان هم خیلی از فرامین الهی را زیر پا میگذاریم ما هم به مرور خودمان را اصلاح کردیم بنابراین یک مومن اول نسبت به دیگرانی که با صداقت پیش آمده اند قوه جاذبه دارد مگر اینکه به او ثابت بشود آن کسی که مقابلش هست دشمن خداست Eitaa.com/darharameyar
به موازات این حب شهرت یا بهتر بگوییم از زاییده های شهرت طلبی رذیله دیگری است بنام حب مدح و ثناء که همه ما به آن گرفتاریم . ما غیر از اینکه دوست داریم در همه زمینه های زندگی چه در کار چه در مسکن ، چه در لوازم منزل و پوشاک و تحصیل وهنر وسلیقه و زرنگی وزیبایی وغیره وغیره بهتر وبالاتر از دیگران باشیم که همه گفتیم شهرت طلبی است ، علاوه بر این دوست داریم مورد مدح وستایش و تعریف و تمجید دیگران هم باشیم یعنی بواسطه داشتن این برتری ها تعریفمان هم بکنند . مورد توجه چشمها وقلبها باشیم اینطور نباشد که به چشم نیاییم یا اینطور نباشد که مردم نسبت به آنچه ما کسب کردیم بی تفاوت باشند . دوست داریم و خوشمان می آید و لذت میبریم از اینکه تعریفمان کنند، از خوبیهایمان بگویند از داشته هامان بگویند . از نقص ها و عیب ها نگویند، نبینند نفهمند، صحبت نکنند . این یکی از رذایل نفس است. خود علم داشتن ، هنر داشتن ، زیبایی داشتن ، پول داشتن ، تقوی داشتن ، بدنیست همه وسیله حرکت در صراط است اما اینکه ما خوشمان بیاید که بواسطه نعمتهایی که خدا داده و فضایلی که خدا عنایت کرده، مورد توجه و تعریف باشیم و دیگران از ما بگویند، این یک رذیله خطرناک و ریشه دار است و حجابی است مابین ما و خدای متعال. بهترین فرصت و مطمئن ترین فرصت برای تهاجم و اصابت تیرهای شیطان چه زمانی است ؟ زمانی که انسان در وهم وخیال و خواب و اوهام گرفتار باشد . از هوش رفته باشد، آن وقت خیلی راحت تر تیر اصابت می کند . وقتی کسی گرفتار این اوهام شد، گرفتار عُجْب شد، گرفتار مدح و ثناء شد، گرفتار تملق شد، این آدم مثل انسان تخدیر شده است که مخدر او را مست کرده و تا به خودش نیاید مرتب وپیاپی تیر اصابت میکند. حالا برخی افراد بدون اینکه کاری کرده باشند و فضیلتی داشته باشند دوست دارند در برابر کارنکرده محمود و ممدوح باشند، اینها دیگر نوبرند ما باید مواظب باشیم آدمها مارا نخرند، سرمایه ها را بشناسیم، بازارها را بشناسیم. اگر سرسفره دنیابودیم، اگر سرسفره آدمها بودیم، اگر کف وسوت آدمها وتعریف و تکذیبشان مارا بِبَرد چه برایمان میماند ؟ خلاصه، همه عمرِ ما دارد به بازی میگذرد. و نمیگذارد انسان جایی را ببیند وقتی هم جایی را ندید به جای اینکه راه صحیح را طی کند به کج راهه میرود و بعد هم میرسد به جایی که خدا میفرماید (عن الصراط لناکبون) کسانی هستیم که خودمان از راه لغزیدیم – این سرگرمیها وبازیها اگر جمع نشود انسان نمیتواند معرفت پیدا کند وخدا را و راه خدا را پیدا کند اگر دورانی که به ما شیر می‌دادند، نعمت می‌دادند، عمر وسلامتی پول و شهرت می‌دادند... اگر دورانی که ستار العیوب ما بودند و ما را محبوب می‌کردند.... فهمیدیم اینها از چه کسی بود صاحبش چه کسی بود اگر فهمیدیم این ستاریت از کجا بود این محبوب شدنها و نعمت‌ها از چه کسی بود اگر فهمیدیم از ما نبوده و قدر دانستیم و خرج تقوی کردیم و ره توشه تهیه کردیم آنوقت درامان هستیم... Eitaa.com/darharameyar
خدا سرشت انسان را بگونه ای آفریده كه بایدها و نبایدهایی که هست لازمه حرکت و تکامل اوست اگر بایدها و نبایدهای هست لازمه انسانیت انسانهاست و لازمه رسیدن به رحمت الهی و آنچه خود انسانها دنبال آن هستند می‌فرماید از پاکی‌ها بخورید و بیاشامید هر کاری که می‌کنید پاکی و طهارت باشد اگر علیه اینها طغیان کردید از رحمت خدا دور می‌شوید و سقوط می‌کنید خوراک انسان پاکی است خوراک یعنی نگاه شما خوراک یعنی گفتار شما شنیدن شما نیات شما اخلاقیات شما و ایضاً هر چه که از ما صادر می‌شود این‌ها خوراک ماست خوراک چیزی است که ما را می‌پروراند رشد می‌دهد می‌سازد تمام هویت و حقیقت ما را اخلاقیات و اندیشه‌ها خوراک و تغذیه انسان است حواس انسان خوراک و تغذیه انسان است همه اینها انسان را می‌پرورانند صحبت اینجاست که خدا ما را طوری آفریده كه پاکی‌ها را مصرف کنیم هم برای جسم هم برای روح و لذا می‌فرماید هر کاری که می‌کنید پاکی و طهارت باشد اگر خوراک شما ناپاک باشد حال شما را به هم می‌زند بدن هم غذای سالم و پاک می‌خواهد اگر غذای مسموم بدهید تهوع به آن دست می‌دهد یعنی این گوارش بگونه ای آفریده شده که پاکی را مصرف کند روح را هم طوري آفريد كه پاكي مصرف كند دقت کنید ساختار روح مانند بدن همین است که باید پاک مصرف کند پس تمام آن چه که ناپاك باشد، و با شخصیت و هویت انسانی سازش نداشته باشد، با آن روح الهي و آن دم الهي كه از آن خلق شديم سازش نداشته باشد، حال مارا به هم ميزند یعنی مارا به دوردست ها پرتاب ميكند همین ميشود معنای غضب الهی و لازمه دور شدن از رحمت الهی اگر ما خلاف نظام ساختاری انسان عمل کردیم یعنی فاصله گرفتیم از آن رحمتی که سرشت انسان بود یعنی از خدا تمام عالم همسو و تسبیح گوی و در حال حرکت بسوی خداست و خدا سیستم ما را جوری آفریده که ما با رفتارهای زیبا و ترک آلودگی‌ها، انرژی‌های برتر در نظام هستی را جذب کنیم، و به عکس با انجام آلودگی وترک پاکی آن انرژی مثبتی که در عالم صادرمی‌شود را طرد کنیم خدا از سر رحمت می‌گوید که خودت را از رحمت من دور نکن ، اینجاست كه معنای غضب ریشه در خودما انسان‌ها دارد ، لذا غضب خدا این نیست که خدا از دست ما عصبانی شود خدا که تحول حال ندارد بلکه ما هستیم که از خداوند دور می‌شویم این دوری از خداوند یعنی خدا غضب کرد پس نگویید که خدابه ما غضب کرده است ، شما از خدا فاصله گرفته‌اید ، خدا غضب نکرده است ، تو داری از رحمت الهی دور می‌شوی و در حقیقت خدا از تو طلب کار است نه اينكه تو ازخدا طلبکار باشی Eitaa.com/darharameyar
گزیده ای از جلسه جمعه گذشته مقالات جلد ۳ امر سوم _تسبیحات حضرت زهرا(س) یکی از مقدماتی که در رسیدن به مقام ذکر و ورود به وادی ولایت نبی اکرم و اهل بیت علیهم السلام و راه یافتن به آستان امام و در رسیدن به وادی توحید بسیار کمک می‌کند همین اذکار زبانی توام با توجه قلبی است منتها باید بیشتر مقید باشیم که به همان کیفیت و عددی که معصومین فرمودند انجام شود... (نجات و سعادت کمال ابدی انسان در رسیدن به اسماء جمالی خدای متعال است که در مباحث مختلف تشریح شده) مانند اسماء عَفُوّ و غفور و رحیم و ودود و... یعنی انسان باید خود را در معرض تجلی این اسماء قرار دهد.. امام صادق (ع) فرمودند : «مَنْ سَبَّحَ تَسْبِيحَ فَاطِمَةَ ع قَبْلَ أَنْ يَثْنِيَ رِجْلَيْهِ مِنْ صَلَاتِهِ الْفَرِيضَةِ غَفَرَ اللَّهُ لَه‏» یکی از راه های رسیدن به غفران الهی و اسم غفور حق همین تسبیحات است منتهی نکته ای دارد و آن اینکه در روایات تاکید شده که رسیدن به اسماء الهی مانند گنج‌هایی است که مختصات آن در اذکار باید رعایت شود یعنی این اعدادی که در ذکر های مختلف گفته میشود یا زمان و مکان و مختصاتی که برای اذکار ذکر شده است مانند وَجَب و اندازه گیری است اگر کم و زیاد شد، به آن محیط گنج نمی‌رسید، یا بدون بهره کافی عبور می‌کنید فرض کنید نقشه گنجی در اختیار شماست و در آن نقشه قید شده که چند قدم به راست ، چند قدم به چپ ، .... که اگر تعداد قدمها را ولو یک عدد کم و زیاد کنید به گنج نمیرسید لذا یکی از مختصات آن حقیقتی که باید به آن برسیم در رعایت زمان و مکان و اعداد ذکر است که در تسبیحات حضرت زهرا (س) نیز تاکید شده بدون اینکه موقعیت خود را در نماز تغییر دهید و با همان ترتیب و با همان عدد انجام شود یعنی حتی اگر عدد از دست رفت و شک کردید از اول تکرار کنید و با اقبال قلب هم گفته شود... اصلا آداب هر ذکری اقبال قلب است حضور وتوجه است ، زبان به چه درد مي‌خورد اگر زبان آوردن به درد مي‌خورد ابن ملجم هم زبان آورد. ‌اباسفيان هم زبانش از همه چرب‌تر بود. زبان به چه درد مي‌خورد! خدا قلب مي‌خواهد. اگر زبان بخواهد ارزش پيدا كند ارزش آن به قلب است چون مترجم است،‌ گوياي قلبي است كه خدا را مي‌خواهد... بعضی‌ها ظاهر عملشان خیلی خوب ولی باطن عمل آن‌ها خراب است قرآن می‌فرماید «وَ إِذا رَأَيْتَهُمْ تُعْجِبُكَ أَجْسامُهُمْ» خدا کنایه میزند که عده ای صحبت‌های آن‌ها، زبان آن‌ها، چقدر زیباست، آدم‌لذّت می‌برد، چقدر زیبا صحبت می‌کنند، چقدر جذّاب هستند امّا دل آن‌ها خراب است «كَأَنَّهُمْ خُشُبٌ‏ مُسَنَّدَة» می‌فرماید مانند یک چوب خشک هستند، یعنی کلام روح ندارد. به چوب خشک شده خَشَب می‌گویند. «خُشُبٌ‏ مُسَنَّدَة» یعنی چوب‌هایی که هیچ تکان نمی‌خورد، هیچ بادی هم آن را نمی‌لرزاند «إِنَّكَ‏ لا تُسْمِعُ‏ الْمَوْتى‏ وَ لا تُسْمِعُ الصُّمَّ الدُّعاءَ» قرآن می‌فرماید: «لا تُسْمِعُ‏ الْمَوْتى» این‌ها اصلاً مُرده‌اند امّا انسان زنده آن کسی است که «اسْتَجِيبُوا لِلَّهِ‏ وَ لِلرَّسُولِ إِذا دَعاكُمْ لِما يُحْيِيكُمْ‏»... با اجابت هر دستوری و انجام هر فریضه ای از ناحیه حق و اولیاء حق حیات پیدا می‌کنند، حرکت می‌کنند، جان می‌گیرند، زنده می‌شوند نه اینکه مانند چوب خشک باشند همینطور از آداب دیگر ذکر طُمأنینه داشتن است، خوب اَدا شود، معمولا حق تسبیحات حضرت زهرا(س) خوب اَدا نمی‌شود حق این تسبیحی که این قدر عظمت دارد رعایت نمی‌شود، هر یک از اذکارش باید با یک تَنَفُّس گفته شود در احوالات بعضی از بزرگان نقل شده که یک ساعت تسبیحات حضرت زهرا(س) برایشان طول می‌کشید... Eitaa.com/darharameyar
جلد دوم در صفحه 256 فرمودند : حُسن خلق، به معنی خوش‌خلقی از صفات فاضله روحي و خصوصیات وجودی بسیار بالاست خوش رویی، خوش برخورد بودن خوش گفتار بودن، گشاده روی بودن، و نرمی و ملاطفت داشتن از آثار این صفت است گاهي هم ميشود گفت خوش خلقي يعني دندان روي جگر گذاشتن در برابر مشكلات، حوادث، مصيبت ها صاحب این صفت در برخورد با هر کسی موجب خشنودی و انبساط روحی طرف مقابل می‌شود و کسی از برخورد با او رنج نمی‌برد، اذیت نمی‌شود، دل‌ها از او راضی می‌شوند... همه ما به نوعي به سوء خلقها و برخوردهاي نامناسب گرفتاریم... دستوراتي هست كه مي‌گويد چه چيزي خُلق حَسَن است؟ چه چيزي خلق قبيح است؟ با عائله چه‌طور بايد رفتار كرد ؟ با پدر و مادر چه‌طور بايد رفتار كرد؟ در محيط خانه چه‌طور؟ ، در محيط علمی چه‌طور؟ در محيط اقتصاد چه‌طور بايد رفتار بكنيد؟ با مردم چگونه رفتار كنيد؟ با حكومت چگونه بايد برخورد كنيد؟‍ با ديگران چه‌طور رفتار كنيد؟ و.... متاسفانه اغلب سوء خلقهاي ما هم در محيط خانواده و منزل است.. یکی از عوامل مهم برای زندگی مشترک و آرامش در زندگی و رسیدن به فضیلت حسن خلق حفظ حرمت یکدیگر است احترام به مقام و جايگاه ديگران زمینه مناسب برای سازگاری در زندگی اجتماعی است تا جایی که شما در روایات می‌بینید که می‌فرمایند احترام مومن از احترام كعبه بیشتر است به قدری این مسئله از اهمیت برخوردار است که بدن فاقد روح مومن را نیز باید احترام کرد چرا که روزگاری این بدن با روح مؤمن ارتباط داشته... امثال ما كه خيلي در برخورد هاي خانوادگي مشكل داريم اولین نکته‌ای که باید مورد توجه قرار بگیرد تفاوت‌های است که میان زن و مرد وجود دارد برای آنکه به همسر خود احترام کنیم و نماد حسن خلق باشیم ابتدا باید روحيات و مطالبات او را در نظر بگیریم دنیای او را درک کنیم، بفهمیم چه رفتاری از ما برای او نماد احترام محسوب می‌شود ، چه رفتاري از ما نماد سوء خلق است؟ مطمئنا همان رفتاري كه ما بايك دوست داريم يا با پدر و مادر داريم ممكن است دربرابر او حسن خلق نباشد... حالت‌های متفاوتی که هر یک از زن و شوهر دارند نوع رفتار مورد انتظار را تعیین می‌کند يعني نوع رفتار ما بستگي به روحيه و نياز طرف مقابل دارد البته در محدوده شرع مقدس... مطمئن باشید در میان ما انسان‌های عادی ، برنده کسی است که گاهی هم بازنده باشد. يكي از نشانه هاي حسن خلق در وجود من وشما درك طرف مقابل و درك نيازهاي آن، درك موقعيت هاي هركس، و درك جايگاه آنهاست... اینکه چه برخوردي با كسي كه بيمار است حسن خلق است؟ چه برخوردي با همسري كه باردار است حسن خلق است؟ چه برخوردي با مادري كه ناخوش احوال است حسن خلق است؟ چه برخوردي با كسي كه ناتوان تر از ماست؟... همینطور درك موقعيتهاي روحي و نيازهاي روحي چه برخوردي با كسي كه مصيبت ديده است حسن خلق است؟ چه برخوردي با همسري كه والدينش را از دست داده حسن خلق است؟ چه برخوردي با همسري كه پناهي ندارد حسن خلق است؟ چه برخوردي با كسي كه در تشويش و اضطراب است حسن خلق است؟... Eitaa.com/darharameyar
اگر میخواهیم از ضلالت در بیاییم و به اصل وجود برگردیم باید لحظه به لحظه، هم در ظاهر و هم در باطن ببینیم چه امر ونهی هایی از خدا هست باطن من الان کجاست؟ محبت من کجاست؟ از حکمتهای حضرت امیر صلوات الله علیه است اِجعَل هَمَّكَ و جِدَّكَ لآخِرَتِكَ . تمام هَمّ و غم تو و تلاش تو صرف در خلاصی و نجات از عقوبتها و غیر خدا باشد در حالیکه تمام همت و تلاش ما که نام خود را شیعه و پیرو حضرت گذاشتیم برای دنیاست چه بخوریم، چه بپوشیم، چطور مال بیشتری جمع کنیم، چطور خوش بگذرانیم، چطور بیشتر لذت ببریم، تکراری نخوریم، تکراری نپوشیم... حالا در این بین از دین هم چیزی یاد بگیریم و عمل کنیم که مؤاخذه نشویم واقعا ما خدا را میخواهیم ؟ تصمیم میگیریم نماز قضا بخوانیم بعد نمیشود نماز شب بخوانیم نمیشود فلان گناه را ترک کنیم نمی‌شود... خب حالا نشد که نشد باز وقت هست ناراحت نمیشویم اما غذا خراب شد و به شکم نرسید چقدر ناراحت میشویم لباس نو اگر پاره شد چقدر ناراحت میشویم اگر برای دانشگاه، مدرسه یا اداره خواب بمانیم، در کاردنیا خواب بمانیم چقدر ناراحت میشویم چقدرافسوس میخوریم که چرا دیر شد، چرا نشد، چرا اینطور شد اما اگر نماز شب خواب بمانیم انگار نه انگار به نماز قضا یا ترک فلان معصیت موفق نشدیم انگار نه انگار وقت هست!!! ما دغدغه خدا نداریم طلب آخرت نداریم اگر کسی واقعا خدا را بخواهد، اگر امری از خدا ضایع شد بسیار افسوس میخورد، خود را مواخذه و تنبیه میکند که تکرار نشود، محبت به خدا داشتن یا در طلب خدا بودن به حرف نیست نميشود نماز اول وقت خواند ولي بعد از نماز هرچه پيش آمد، پيش آمد اين نشانه محبت نيست اگرمجنون فقط حرف بزند كافي نيست اصلا به عاشق نميشود گفت بنشين و كاري نكن مجنون هميشه به ياد ليلي بود درراه رفتن، درحرف زدن، در كار كردن،... محبت واقعي بايد آثارداشته باشد آثارش ذكر دائم است بعد اطاعت دائم است، مجاهدت دائم است. پشتیبانی و حمایت ازمتعلقات آن معشوق است، مجنون سگي را نوازش ميكرد كسي ديد و گفت احمق سگ را نوازش ميكني؟ گفت اين سگ از درب خانه ليلي رد شده... محبت به خدا ، محبت به امیرالمومنین (ع) ايجاب ميكند اگر خبري درعالم نسبت به جنايات به شيعيان بود قلب این عاشق آزرده شود، اگر نشد شيعه نيست آنقدر بايد محزون شود کأنّ براي خودش اتفاق افتاده وگرنه از ايمان خبري نيست، يعني محبت به خدا نيست، شيعه نيست، اگر شما براي شيعياني كه به آنها ظلم ميشود دعا نكنيد مواخذه ميشويد، اگر براي تعجيل فرج دعا نكنيد مواخذه ميشويد، كسي كه عاشق باشد اين مسائل از درون مي آید نياز به تذكر من هم نيست. مواخذه خدا را هم نميشود تحمل كرد مانند مواخذه من وشما نيست... Eitaa.com/darharameyar
دین ما قبل از اینکه یک دین رفتاری باشد ، یک دین اخلاقی است . شما درآغاز بعثت پیامبر می بینید که حضرت می فرماید : بُعِثت لِاُتمِم مکارم الاخلاق اینجا سخن از رفتارهای فیزیکی نیست سخن از مسئله ی طرح قالب های عبادی نیست زاویه ای که پیامبر به دین و رسالت خودش نگاه می کند ، یک کار اخلاقی است و برای این کار اخلاقی ، مسائل عبادی ریز ریز در جای خودش بصورت حساب شده ، تنظیم و تهیه شده و قرارداده شده است . مهم این است که ما نباید بیاییم دین را فقط از زوایای رفتارهای ظاهری نگاه کنیم به این معنا که فقط بگوییم ماحَصَل دین همین عبادات صوری و ظاهری است بلکه هدف این است که این عبادت ها ، فضاهایی را در درون دل برای بالندگی اخلاقی ایجاد کند در فضای نماز، روزه ، حج و تعاملات عبادی، فردی و اجتماعی که دستور داده شده ، باید بگردیم هدف و مقصد را پیدا کنیم و جا را برای بروز و شکوفایی استعدادهای اخلاقی فراهم کنیم اصلا رشد ما در همین است . همه ی کارها برای رشد وجودی و روحی انسان است . در سوره ی بقره در پایان بحث روزه ( يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيامُ.....) بعد از چند آیه توضیح می‌دهد که اگر می‌گوییم روزه بگیرید، نماز بخوانید و... برای تقرب وجودی شما به خدای متعال و برای رشد شماست (... وَلْيُؤْمِنُوا بِي لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُونَ) همه ی اینها برای رشد وصعود روح است. البته رشد در ذیل همین قالبها، تحت همین دستورها نه اینکه انسان اینها را کنار بگذارد و بگوید که من دارم رشید می شوم این خیال است . در قالب همین نمادهای عبادی رشد باید حاصل بشود . این مهم است که نوع نگاه ما این باشد که در سایه ی نماز ، عفاف ، حجاب و روزه ،.... نفس رشد اخلاقی داشته باشد و آن تربیت لازم را پیدا کند که خود را از تعلقات دنیوی و نیازهای حیوانی خلاص کند اگر نوع نگاه ما به دستورات شریعت این شد برنامه ریزی های ما هم متفاوت می شود . اگر کسی دین را فقط در چارچوب ضوابط ظاهری نگاه کند، یعنی نماز بخواند ولی روی اخلاق درون اثر نگذارد، روزه بگیرد ولی هیچ رشدی نسبت به ساختار اخلاقی پیدا نکند ، این می‌شود یک برداشت خیلی سطحی و قشری از دین. اما اگر حوزه ی نگاهش را متمرکز روی اخلاق کرد ، متوجه می شود که باید در سایه ی عبادات دگرگونی اخلاقی و اندیشه ای پیدا کند . نوع نگاه و جهانبینی نسبت به دین و معرفت حاصله متفاوت بشود. این بسترها برای آن رشدها و تعالی های اخلاقی است ، اگر نگاه این نوع شد ، جامعه و فرد در عین حال که اعمال عبادی را انجام می دهند ، دارای سعه ی صدر ، گذشت ، نشاط های درونی ، فراغت از دنیا، صبر و توکل و رضا و.... می‌شود اصلا این عبادتها انجام می شود که به ما سعه ی صدر بدهد، شرح صدر ایجاد کند، روح را وسیع کند، گسترش دهد سینه و قلب را گشاده کند... بعد می بیند که فضای فردی ، خانوادگی و اجتماعی چقدر متفاوت می شود اگر احکام و عبادات این نتیجه را ندهد انسان درجا زده خلاصه ی بحث ها این است که یک مقدار نگاه مان را از نگاه به قالب های دینی در عین حفظ نگاه ، فراتر هم ببریم و آن نگاه به تحولات ، رشدها و تغییرات مثبت اخلاقی است.... Eitaa.com/darharameyar
ما متاسفانه از آن نگاه اسلامی به دور هستیم . و اسلام را در چند حرکت ظاهری پذیرفته ایم و آن اخلاقیات بسیار زیبا و قشنگ اسلامی را از خودمان دور کرده ایم، آن لطافت ها نرمی ها نادیده گرفتن ها بزرگ منشی ها... پدر و مادر ها و جامعه باید با نگاهی بزرگ منشانه با گناهکارانی که برگشته اند و توبه کرده اند برخورد کنند یا حتی کسانی که نگاه خصمانه ندارند گناهکاران را در گناهشان قبول نکنند اما در شخصیت و هویت انسانی آنها را بپذیرند بگویید دخترم پسرم خیلی دوستت دارم ولی این روش تو را قبول ندارم و حسابت را جدا میکنم... تفکیک کنند تا جوانان ما بفهمند که پدر و مادر و جامعه با رفتارِ ما بد هستند، نه با خود ما،.... بارها خدمت دوستان عرض کردم که ببینید پیغمبر اسلام به چه روشی فرقه‌های مختلف را به سمت اسلام جذب کردند، چطور با اهل کتاب حتی با کفار که عناد نداشتند برخورد کردند جز محبت چه بود؟ جز اعتمادسازی و مداراگری هوشمندانه چه بود؟ اگر قرار بود که با نااهلان مانند من و شما برخورد کنند که هیچکس اسلام نمی‌آورد یک وقت شخصی با اعتقادات شما با دین شما عناد دارد دشمنی دارد که بحث دیگری است اما یک وقت می‌بینید مسلمان است، اما مسلمان مُسرف، گنهکار مانند من و شما و فرزندانمان که در مرتبه دیگری از ایمانمان مُسرف و گناهکار هستیم... این نوجوانان و جوانانی را که از اطراف خود پراکنده می‌کنید آیا هیچ زمینه رشدی ندارند؟ آیا کافر و ملحد شدند؟ آیا عناد با خدا و دین دارند؟ چرا ما نتوانستیم این قشر از جامعه را که فرزندان خودمان هستند جذب کنیم؟ مگر دین مطابق عقل و فطرت نیست؟ مگر قرآن مطابق عقل و فطرت نیست؟ چرا ما دینداران که دم از قرآن و جلسات می‌زنیم نتوانستیم فطرت آنها را بیدار کنیم؟ معاذ الله یا اشکال از قرآن و کلام خداست، که نیست یا شیطان و نفس قوی‌تر از قرآن و خداست، که نیست یا اشکال از ماست که نتوانستیم با تبلیغات سوء دیگران مقابله کنیم و یا بد عمل کردیم و نتوانستیم درست تبیین کنیم، درست تبلیغ کنیم، نتوانستیم صداقت داشته باشیم، محبت داشته باشیم، نتوانستیم آموخته های خود را در وجود خود و در خصوص دیگران درست به اجرا درآوریم فریاد زن زندگی آزادی مگر از کجا درآمد؟ مگر همین نوجوانان و جوانان در همین مدارس اسلامی ما تحصیل نکردند؟ مگر دانش آموخته این نظام آموزشی کشور اسلامی نبودند؟ آیا از کشورهای غربی آمده بودند؟ پدر و مادری که سالیان سال است در جلسات اخلاق اساتید مختلف شرکت می‌کنند چه اتفاقی میفتد که فرزندانشان به سن نوجوانی که رسیده است مخالف جهت گیری‌های آنان می‌شود ؟ چرا این مادر نتوانسته دختر خود را یا پسر خود را با خود همراه کند؟ همسو کند؟ درست است که نفس قوی است و محیط خراب است و هجوم بیگانه زیاد است و امثال آن... اما بحث این است که ما چه کردیم؟ چقدر خود را ما مقصر می‌دانیم؟ چرا خود زیر بار مسئولیت آن نمی رویم؟ آن فرزندی که می‌بیند پدر و مادرش که عضو جلسات اخلاق هستند با یکدیگر مشاجره دارند، گذشت ندارند، خودشان آرامش ندارند، یقینا تصورش این می‌شود که جلسات بی فایده بوده، چون آثار مطلوب آن را در خانواده نمی‌بیند اولین اثر مطلوب جلسات شما باید در خانه و خانواده نمایان شود وقتی محبت حکم فرما نیست آیا با اعتقادات شما همسو شود؟ وقتی می‌بیند صبر و تحمل و بردباری نیست آیا جذب نظریات شما شود؟ آیا به شما اعتماد کند؟ وقتی از سوی همین مادر همین پدری که سالیان سال است در این کلاس‌ها شرکت کردند مرتب مورد سوءظن و شماتت و سرزنش و بی‌مهری قرار می‌گیرد آیا همسو می‌شود؟ نماز شب والدین را می‌بیند و در دلش به سُخره می‌گیرد خودمان خراب کردیم، تک بُعدی عمل کردیم، درست نیاموختیم، بعضی جنبه ها را پُررنگ کردیم و از جنبه های دیگر غافل شدیم نفهمیدیم که در موقعیت های مختلف، دین چه دستوری دارد، هر چیزی که در کلاس یاد گرفتیم فکر کردیم که تماما باید در هر موقعیتی در خانواده به اجرا درآوریم... جذب افراد نیاز به تحمل دارد، نیاز به صبر دارد، نیاز به مدارا دارد، نیاز به محبت دارد، آن هم طولانی مدت، دراز مدت، نه اینکه زود خسته شوید، نه اینکه زود انتظار نتیجه مطلوب داشته باشید، به پیامبر مهربانی و رحمت تأسّی کنید، رفتار حضرت را مطالعه کنید، تدبر کنید، واکاوی کنید رفتارهای اهل بیت را با خانواده، با غلامان، با کنیزان، با مردم کوچه و بازار و حتی با غیر مسلمانان واکاوی کنید، این نیست که تا یک تخلفی دیدند، راه کجی دیدند، معاذالله دهن کجی کنند، هیجان زده شوند، موضع خصمانه بگیرند، اتفاقا گاهی باید نرمش قهرمانانه داشت، از من سوال می‌کنید، من هم جواب می‌دهم اما می‌دانم که مورد هَجمه بعضی دوستان قرار می‌گیرم، اما حقیقت تغییر نمی‌کند ما بد عمل کردیم... Eitaa.com/darharameyar
در بحث انتقام اگر شما روی انتقام گرفتن تمرکز کنید، زخم‌هایتان را تازه نگه خواهید داشت، زخم‌هایی که اگر غیر از این بود شاید خیلی زود خوب می‌شدند.  «بهترین انتقام گذشتن و فراموش کردن است و واگذار کردن به خداست «بهترین نوع انتقام خوب زندگی کردن و شاد بودن است» افراد کینه‌توز نمی‌توانند افراد شادی باشند. بقول کُنفسیوس قبل از اینکه وارد مسیر انتقام‌جویی شوید، اول دو تا قبر بکَنید. بنابراین عفو کنید بگذرید و به خدا واگذار کنید منتهی نه اینکه بگویید به خدا واگذار کردم که خدا انتقام بگیرد نه اتفاقا اهل تقوی به خدا واگذار میکنند که خدا طرف مقابل را هدایت کند و رستگار کند اصلا برایش دعا میکنند و اشاره کردم در اول بحث که به خدا واگذار کردن نه به این مفهوم که ما در دلمان نفرین کنیم بگوییم انشاالله خدا حق او را کف دستش بگذارد خیر این از خصوصیات متقین نیست چون باز کینه و نفرت در قلب مانده و حجاب بین انسان و خداست پس منظور این نیست اشتباه نشود جمله "واگذارش کردم به خدا" را تا به حال زیاد شنیده ایم و زیاد بکار برده ایم ،اما واقعا معنای این جمله چیست؟ چگونه امر مورد نظرمان را به خدا واگذار می کنیم؟ رکن اصلی واگذاری امور به خداوند متعال صبر است و صبر. باید به این نکته خوب توجه داشته باشید که روش خداوند متعال با روش های ما متفاوت است ، آن چیزی که خدا برای طرف مقابل در نظر میگیرد با چیزی که ما فکر میکنیم یا انتظار داریم متفاوت است روش انتقام خدا با انتقام بشر فرق می‌کند مثلا ظلمی در حق من شده، کسی اهانت کرده، مال من را برده، آبروی من را برده، ناسزا گفته، زندگی مرا نابود کرده،.... بعد من صبر میکنم می‌گویم، گذشت کردم و به خدا واگذار میکنم، ولی در دلم انتظار دارم خدا جواب ظلم او را بدهد خب به چه صورت ؟ به آن صورتی که من می‌خواهم ؟ آنطوری که من فکر کردم ؟ یعنی او را هم به زمین گرم بنشاند ؟ همان بلایی که سر من آورده سرش بیاورد؟ نه این نشد اتفاقا ممکن است در ظاهر در رفاه و نعمت بیشتر هم قرار بگیرد و اصلا اتفاق خاصی نیفتد بعد من هم فورا ایمان را از دست میدهم یا در دلم اعتراض به خدا دارم یا می‌گویم پس کو عدالت خدا؟ لذا باید خوب فهمید معنی واگذار کردن یعنی چه ؟ و اینکه خدا چه تدبیری برای بنده ها دارد تدبیر خدا با تدبیر ما که یکی نیست مهم اعتماد به خداست و اعتماد به اینکه او بهترين نتيجه را از نظر واقعي براي تو ترسيم ميكند ، و نميگذارد تو ذليل بشوي... اصلا با نتیجه کارنداشته باش تو آنچه وظیفه است انجام بده قرار نیست نتیجه آنی باشد که تو میپسندی تو اگر ایمان به خدا داری نتیجه آنی است که او تقدیر میکند و اگر تو راضی به آن نباشی از عدم اعتقاد تو به حکمت خداست... Eitaa.com/darharameyar
اگر یادتان باشد ما در خصوص لزوم مجاهدت علمی صحبتی داشتیم و گفتیم یکی از مشکلات عمده ما این است که گناه را در چند نمونه از نافرمانی های بزرگ خلاصه کردیم یا واجبات را در چند عمل تلقی کردیم و متاسفانه علم به مخالفتهای دیگر نداریم و مدام خراب میکنیم و متوجه نمیشویم فلذا مجاهدتی در شناخت کامل واجبات و محرمات لازم است آن هم بطور دقیق و کامل يكى از گناهان و معاصی که مورد دقت ما نیست استخفاف و تهاون و اضاعه دین و دستورات خداست علی الخصوص استخفاف نماز و با توجه به سیاق روایات مشتمل بر این اصطلاحات، استخفاف و اضاعه نماز ، حرام وگناه کبیره است استخفاف، تهاون و اضاعه از نظرمفهومی تفاوت دارند، اما از نظر مصداقی مترادف بوده،, تعابیری متفاوت از یک حقیقت اند . نماز نخواندن يك گناه بزرگ است، و نماز خواندن اما نماز را خفيف شمردن، استخفاف كردن، بى اهميت تلقى كردن گناه ديگرى است. در روایات هست که استخفاف نماز باعث بیرون رفتن از دایره شفاعت میشود یا استخفاف نماز با شرب خمر در یک صف قرار میگیرد و گناه کبیره محسوب میشود خب بعضی خواستند مصادیق استخفاف به نماز را به نماز نخواندن تعبیر کنند یعنی گفتند استخفاف یعنی شخص در نماز آنقدر سستی کند که قضا شود یا موجب ترک نماز شود اگر چه این هم از مصادیق استخفاف نماز است ولی آنچه در روایات هست صراحتا فرموده استخفاف نه تارک الصلوه شدن بنابراین استخفاف مراتب دارد هر عملی که موجب کوچک شمردن و تباه شدن نماز گردد میتواند مصداق استخفاف و تهاون و اضاعه باشد و این موضوع بر حسب درجات ایمانی و معرفت مؤمنان، متفاوت ظاهر میشود ما دنبال درد خودمان هستیم کسی که اهل ایمان و اعتقادات محکم است و ولایت امیرالمومنین (ع) را قبول کرده، به تاخیر انداختن بدون عذر برای او میشود استخفاف نماز و آثار هلاکت باری برایش دارد چرا وجود مبارك حضرت امير در نهج‌البلاغه در نامه‌اي براي مالك اشتر فرمود: «فَإِنَّ هَذَا الدِّينَ قَدْ كَانَ أَسِيراً فِي أَيْدِي الْأَشْرَارِ يُعْمَلُ فِيهِ بِالْهَوَی وَ تُطْلَبُ بِهِ الدُّنْيَا» فرمود: دين به اسارت رفته بود؛ نماز بود ولي نمازِ اسير, قرآن بود قرآنِ اسير, حج و زكات و خمس بود ولي اسير بود، از نمازِ اسير كاري ساخته نيست... ما الان همه مان برای خودمان یک سقیفه درست کردیم نکردیم ؟ نماز ما به اسارت نرفته ؟ این ستون دین را به اسارت نبردیم ؟ خب نمازی که در ما به اسارت نفس در آمده به چه درد میخورد ؟ نمازی که نفس، اسیرش کرده و میگوید زود تمامش کن برو دنبال فلان کار، این اسیر بودن نماز نیست؟ نفس اسیرش نکرده؟ خفیف نشده که به تو میگوید اول فلان کار را تمام کن بعد برو سراغ نماز؟ خفیف نشده که نفس می‌گوید با عجله بخوان که فلان کار عقب افتاده؟ اسیرش نکرده که یک لحظه در نماز حضور نیست؟ خب از اسیر چه کاری ساخته است که ما انتظار داریم این اسیر ما را نجات بدهد، نور قبر ما بشود؟ آن روزه ای که اسیر است، اسیر غفلت است، اسیر شکم است که از صبح به فکر افطار است، چه قدرتی برایش می‌ماند؟ در زمان امیرالمؤمنین (ع) دین به اسارت اشرار آن زمان درآمده بود و الان هم گرفتار سقیفه ای شده که خودمان برای خودمان درست کردیم... Eitaa.com/darharameyar
گفتیم تحلیل جایگاه زن در نهج البلاغه و سیره حضرت، ثابت می کند که ایشان با وجود سنت جاهلیت، به شخصیت و مقام زن احترام بسیار گذاشته و او را مظهر جمال و عطوفت الهی معرفی کرده اند. اﻣﺎم ﻋﻠی (ع) ﻣﺪارا ﺑﺎ زﻧﺎن را ﺗﺤﺖ ﻫﺮ ﺷﺮاﯾﻄی ﺣﺘی در ﺻﻮرت ﺑﺪرﻓﺘﺎري و اﻫﺎﻧﺖ ﻻزم و ﺿﺮوري داﻧﺴﺘﻪ و ﺧﺸﻮﻧﺖو ﺗﻌﺮض ﺑﻪ او را ﻣﺤکﻮم ﻧﻤﻮده اﺳﺖ در کلامی دیگر، زن را امانت الهی دانسته که ارزشمند و قابل احترام است و باید آنچنان که شایسته امانت گذاری است، از او محافظت و نگهداری شود. إِنَّهُنَّ أَمَانَهُ اللَّهِ عِنْدَکُمْ فَلا تُضآرُّوهُنَّ وَ لا تَعْضُلُوهُنَّ» تحلیلی از برابری زن با مرد داشتیم واینکه تمام استعدادهایی که آقایان دارند در خانمها هست، حتی در بعضی موارد بهتر منتهی آن وظیفه مهمی که خدا از زنان خواسته، بسیار مهم تر و والاتر از آن چیزی است که از مردان طلب نموده است و به همین جهت مردان را به نوعی در خدمت زنان و جهت آرامش آنان قرارداده که زنان بتوانند آن وظیفه مهم را درست ایفا کنند بعد تحلیلی داشتیم نسبت به عَقَبه آزادی و حجاب در غرب، که این مسئله آزادی زنان و کشف حجاب از کجا رقم خورد و چرا و اینکه نظام سرمایه داری غرب چه نگاهی به زنان دارد و هرگز نمیپذیرد که مردان در خدمت آسایش و رفاه زن باشند و زن دست به هیچ کاری نزند بلکه معتقدند زنان باید پا به پای مردان در تولید سرمایه و نقدینگی نظام سرمایه داری برابری کنند گفتیم پس از لغو برده داری که فریبی جهت قیام برداران علیه حکومت وقت بود زنان را به بهانه کمبود نیرو در اثر لغو برده داری بیرون کشیده و دعوت به کار کردند بعد رفته رفته زیبایی و لطافت زنان که قبلا محفوظ بود برای عموم جلوه گری کرد و از آنجا که فطرتا هم هر جمیلی میل دارد جمال خود را ظاهر کند مشخص شد که جدای از کار و تامین نیروی شغلی، زن میتواند از لحاظ جنسیت نیز منبع درآمد خوبی برای سیاستمداران حوزه سرمایه داری باشد لیکن قدم به قدم منابع این جلوه گری بیشتر فراهم شد تا کشف حجاب و ساخت کارخانه های لوازم آرایش و عریان گری و هم جنس گرایی و ازدواج محارم و مطالب مفصلی که عرض شد... تا اینجا نگاه غرب و طمع انسانِ غربی نسبت به زن را جلسات قبل توضیح دادیم اما ببینیم اسلام چه دیدگاهی دارد و زن را چه شخصیتی معرفی میکند وقتی امیراامومنین (ع) زن را امانت خدا در دستان شما معرفی میکند و از آن سو خدا دستور میدهد که زن باید حجاب داشته باشد پس معلوم میشود این امانت یعنی امانتِ دارای حجاب و این حجاب از این امانت جدا نیست و در واقع وقتی این امانت، امانت الهی است، حجابش هم از حقوق خداست، نه حق زن و مرد، که زن یا مردی بخواهد تعیین کند حجاب وجود داشته باشد یا خیر ... یعنی مردان نه تنها نباید خواهان بی حجابی خانم ها باشند بلکه در حفظ حجاب آنها باید کوشا باشند چون اصلِ این امانت، امانتی دارای حجاب معرفی شده اگر خدا زن را میخواهد که حیا داشته باشد، اگر زن را میخواهد که عفت داشته باشد، اگر زن را میخواهد که تقوی داشته باشد، مردان که امانتدار و وامدار خدا در مسئله زنان هستند باید در جهت حفظ متعلقاتِ این امانت، یعنی حجاب و عفت و حیا و تقویِ زن، تمام تلاششان را بکار ببندند .... تحلیل جامع حجاب مربوط به فلسفه است، اما عرفان نظرات جالب و متفاوتی دارد که عرض میکنیم... اولا همه میدانید که صفات الهی از جنس کمال مطلقند و این صفاتِ کمال خدا، یا صفات جمال هستند یا صفات جلال. صفات جمال خدا یعنی صفات مربوط به زیبایی و رحمت و محبت و عشق و رجا و طراوت و... و صفات جلالی یعنی صفات کبریایی و قدرت و جلالت مانند عزت و غنا و قهاریت و عظمت و... عرفا و بزرگان ما در عرفان اسلامی معتقدند که عالم فرزند تزویج صفات جمال و جلال خداست یعنی صفات جمال و جلال خدا هر دو به گونه ای در عالم تجلی دارد که همه جا، هم زیباست و هم با عظمت تمام این زیبایی های عالم همه از شئونات و تجلیات جمال و زیبایی مطلق خداست شکی در این نیست خب یکی از ویژگی های موجود جمیل چیست ؟ این است که جمال او تقاضا میشود و این تقاضا و تمنا از جمال و زیبایی ، جمال را با صفتی به نام حیا و حجاب می پوشاند. بنابراین چون حضرت حق زیبایی و جمال مطلق است و تمنای زیبایی از او وجود دارد این جمال مطلق خود را در پشتِ حجاب و حیاء پوشانده جز برای مَحرَمان درگاه خود ..... Eitaa.com/darharameyar