eitaa logo
در حرم یار
1.6هزار دنبال‌کننده
765 عکس
36 ویدیو
3 فایل
جلسات مباحث آیت الله محمدشجاعی(ره) و گزیده ای از نکته های بزرگان اخلاق و عرفان اسلامی از لسان استاد سیدعربی نشر و نسخه برداری از مطالب با ذکر کانال و منبع آن بلامانع است ارتباط با آدمین : @DarharameyarAdmin «تبادل و تبلیغ نداریم»
مشاهده در ایتا
دانلود
اصلا با و اثبات خدا فرق میکند برخی گمان کرده‌اند که یعنی "خداشناسی"! در صورتی که با توجه به کلام امیرالمومنین (ع) متوجه میشویم که معرفت خدا و با دو مقوله جداست. حضرت راه رسیدن به معرفت خدا را عبور از اخلاص و ذکر میکنند ابلیس لعین و سامری گوساله‌ساز نیز خدا را می‌شناختند، رسول خدا را نیز می‌شناختند، اما آیا "موحد" بودند؟! بحث ما هم در این جلسات توحید همین است میخواهیم بدانیم کیست و چطور باید شد شعار اسلام [لا إله الاّ الله]، اثبات وجود خداوند متعال نیست، این معلوم است که عالَمِ هستی خالقی دارد. بلکه اثبات این است که «إلهی جز او نیست»؛ یعنی این شعار، اثبات وجود خدا نیست، بلکه رد الوهیت غیر خداست... اساس دین معرفت خداست و بنوعی تا معرفت حاصل نشود تبعاً چه ایمانی ؟ ایمان بعد از شناخت و معرفت مطرح میشود خوب دقت کنید یعنی کسی اگر توحیدش معطل باشد میتوانیم بگوییم ایمانش معطل است کسی اگر معرفتش ناقص بود یا اعوجاج داشت و خدا را درست نشناخته باشد خب به کدام شناخت پیدا کرده ؟ به یک چیز موهوم و ناشناخته!؟؟ یا ایمان به یک چیز غلط و معوج!؟؟ پس هرکس به اندازه معرفت خود دارد و به هر اندازه معرفتش کم باشد خلاء آن را در وجودش چه چیزی پر کرده ؟ جهل چون جهل و معرفت نقطه مقابل هم هستند یعنی به هر اندازه شما معرفتتان ناقص بود به همان اندازه جهلتان کامل است به همان اندازه از خدا وآثار رحمت او دور هستید که کم هم نیست و جهل ما در مقابل معرفت ما قابل قیاس نیست روی اینها دقت کنید فکر کنید پس نتیجتا معرفت ناقص و کم که جهل جایش را پر کرده باعث شده ایمان این فرد هم ناقص و معوج باشد و خلاء این را چه چیزی پر کرده ؟ لذا قرآن می فرماید اکثر مومنین چه هستند ؟ مشرک هستند چون کامل تابع معرفت است و معرفت هم با اخلاص و توحید و تصدیق به نهایت درجه می‌رسد... حضرت به صراحت میفرمایند برای رسیدن به باید از عبور کرد از درآمد خب آیا با مطالعه و استدلالات عقلی و تفکر وتدبر میشود به رسید ؟ که بعد به رسید؟ که بعد موحد شد و از درآمد؟ و معرفت و تصدیق و و یک چیز قلبی است نه عقلی که با مطالعه و تفکر بدست بیاد صحبت از معرفت قلبی است نه عقلی و قلب هم که تابع عمل است قبلا فکر کنم عرض کردم خدمتتان که اگر با مجاهدت توفیقی برایمان حاصل شد و از ظاهر شریعت عبور کردیم و وارد اولین لایه باطنی شریعت بشویم میبینیم کافر بودیم مشرک بودیم میفهمیم که در عمرمان یک لحظه خدا را نپرستیدیم چه چیزی را میپرستیدیم ؟ یک چیز موهوم یک چیزی که خیالمان برای ما درست کرده بود بنام خدا محصول تلقین خانواده و اجتماع بوده از بچگی میگفتند خدایی هست یا محصول عقلمان بوده با عقل اثبات کردیم که خدایی هست اما این تصورات و استدلالات درواقع خدا نیست این است که انسان وقتی وارد لایه درونی شریعت میشود میبیند کافر بوده مشرک بوده و یک لحظه خدای حقیقی را بندگی نکرده.... Eitaa.com/darharameyar
حضرت ابراهیم خلیل (ع) طفل خودش حضرت اسماعیل (ع) را با مادرش به وسط بیابانی برد که الان هم لم یزرع است. مکه آن زمان هیچ چیز نداشت. کعبه هم خراب شده بود، در ادامه می فرماید: خدایا اینها می روند در کویر، آنجا آب که نیست، گندم هم نیست. نمی فرماید آب و گندم به ایشان بده، می فرماید از ثمره کار دیگران به ایشان بده. این می شود که بچه هایش را در وسط کویر گذاشته، نه آب هست نه نان و بعد هم می فرماید خدایا تو به اینها ثمره کار دیگران را بده. آدم اینگونه است. در کویر احساس نمی کند گرسنه است، در سرزمین آباد و کنار چشمه هم احساس نمی کند سیراب است. خوب این بچه را با مادر کنار کویر گذاشت و رفت. بچه تشنه شد، مادر رفت بین صفا و مروه سعی می کرد. می رفت بالا، سراب می دید، دوباره برمی گشت سراب می دید دید خبری نیست. چند بار رفت و آمد. هرچه صدا زد دید کسی نیست، آبی در کار نیست. جناب جبرئیل سلام الله علیه آمدند، فرمودند: چه کسی هستی در اینجا؟ گفت: منم، همسر حضرت ابراهیم. جبرئیل سوال کردند اینجا چه کار می کنید؟ گفت: ما را آورده و طبق مأموریت الهی ما باید در اینجا بمانیم. بعد جبرئیل سوال کرد: در این کویر گرم جزیرة العرب شما را به چه کسی صسپرد؟ در جواب گفت: وقتی می رفت همین سوال را از ایشان کردم ، گفتند شما را به خدا می سپارم. جبرئیل گفت: تمام شد، به خوب کسی شما را سپرده است. مادر برگشت، دید که طفل پاشنه پایش را زمین زده و زیر پایش زمزم جوشیده است. دور این آب سنگ چید، پرنده ها رفت و آمد می کردند. از رفت و آمد پرنده ها قبائلی که آنجا بودند، از حضرت ابراهیم اجازه گرفتند که کنار این مادر و فرزند بمانند. هم از آنها حمایت می کردند، هم به ایشان غذا می دادند، در عوض آب می گرفتند. این حاصل اتکا به خداوند است. توحید یعنی توحید حضرت ابراهیم. توحید یعنی اینکه آدم بداند که فرقی بین کویر و کنار دریا نیست. خدایی که سیراب می کند، یکسان همه جا هست. همان طور که وسط دریا، این خدا هست، در دل کویر هم هست. در این حالت دیگر با خدا آرام است. خدا که هست، دیگر هیچ مشکلی نیست. حال اگر اینطور نشد، و انسان یک نیازش را از آب گرفت، و یک نیازش را از غذا و یک نیازش را از سفتیِ زمین گرفت، در این حالت فراموش می کند که خدای متعال است که همین زمین را مهد قرار داده است. اگر خدای متعال آن را مهد قرار ندهد، می بینی که از هر جنبنده ای، جنبان تر است. اگر خدای متعال زمین را سفت نکند، می بینی که از آب هم شل تر است... Eitaa.com/darharameyar