eitaa logo
دشت جنون 🇵🇸
4.4هزار دنبال‌کننده
5.9هزار عکس
978 ویدیو
3 فایل
ما و مجنون همسفر بودیم در #دشت_جنون او به مطلبها رسید و ما هنوز آواره ایم #از_شهدا #با_شهدا #برای_دوست_داران_شهدا خصوصاً شهدای نجف آباد ـ اصفهان همه چیز درباره ی #شهدا (زندگینامه،وصیت نامه، خاطرات،مسابقه و ...) آی دی ادمین : @shohada8251 09133048251
مشاهده در ایتا
دانلود
🇮🇷🌹🌼🌺🌼🌹🇮🇷 این دلقکهای آمریکایی به دروغ و با رذالت میگویند که ما در کنار ایرانیم... اگر در کنار مردم هم باشید برای این است که خنجر زهرآلود خود را به سینه‌ی مردم فرو کنید. البتّه تا حالا نتوانسته‌اید، بعد از این هم حتماً نخواهید توانست هیچ بکنید. 💐 🌺 💐 🌺 @dashtejonoon1💐🇮🇷
🌴🌹🕊🥀🕊🌹🌴 یـادمان باشد زنده اند تاابد اِستـــاده وپاینـــده اند یــادمان باشداگرکوبنــده ایم بانفس های زنــده ایم یادمان باشدکه ما دل شسته ایم با دست پیمان بسته ایم شادی روح و 🕊 @dashtejonoon1🌹🌴
🕊🌴🌹🍀🌹🌴🕊 آتش میزند دل‌خسته‌ام را وباز پریشان میشوم در لباست... نازنینا گم شده‌ام در زمان و باز خاطرم را در یادت آرام میکنم، بخند تا بهم نریزد.... شادی روح و 🌹 @dashtejonoon1🕊🥀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دشت جنون 🇵🇸
🌹🌴🥀🕊🥀🌴🌹 #خاطرات_آزادگان مفقود‌الاثری که آزاده شد #غلامرضا_قائدی #قسمت_یازدهم در اردوگاه‌هایی که
🌹🌴🥀🕊🥀🌴🌹 مفقود‌الاثری که آزاده شد حدود نیم ساعت الی چهل دقیقه بعد درب اردوگاه باز شد حدود 10 خودرو حامل افسرهای درجه‌دار وارد اردوگاه شد، فکر می‌کنم این نگهبان به ستاد کل زنگ زده بود که این‌ها می‌خواهند کودتا کنند و اردوگاه را به هم بریزند. ساعت 8 شب بود که در اتاق‌ها را باز کردند و ما را بیرون در محوطه بردند، حلقه گلنگدن را کشیدند و ما را در دسته‌های 5 نفری نشاندند تا آمار بگیرند زیرا که عرب‌ها بیش از پنج نفر نمی‌توانستند شمارش کنند. در آن لحظات قصد داشتند ما را بکشند اما به قدرت خدا گفت‌وگویی بین خودشان انجام شد که بین کشتن یا نکشتن ما دو به شک بودند البته به عربی صحبت می‌کردند، بعد از دو سال که آنجا ماندیم متوجه شدیم که چه می‌گفتند، سیدعلی همان افسر شیعه عراقی یک مرتبه به اتاق نگهبانی رفت یک قرآن بزرگ برداشت به سینه‌اش گرفت و جلو آمد با بعثی‌ها صحبت کرد، آنها هم بین خودشان تصمیم گرفتند که از کشتن ما صرف نظر کنند اما تا جایی که توانستند ما را با شلاق کتک زدند. از آن جریان هفت ماه گذشت اما بعثی‌ها هر ساعتی از شبانه‌روز که دلشان می‌خواست در اتاق را باز می‌کردند داخل می‌شدند تا جایی که خسته می‌شدند کتکمان می‌زدند و می‌رفتند. 🥀 @dashtejonoon1🌴🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹 اومد گفت: میشه ساعت ۴ صبح بیدارم کنی تا داروهام رو بخورم؟ ساعت ۴ صبح بیدارش کردم، تشکر کرد و بلند شد از سنگر رفت بیرون. بیست الی بیست‌و‌پنج دقیقه گذشت، اما نیومد! نگرانش شدم، رفتم دنبالش و دیدم یه قبر کنده و نمازشب می‌خونه و زار زار گریه می‌کنه! بهش گفتم: مرد حسابی تو که منو نصف‌جون کردی، می‌خواستی نمازشب بخونی چرا به دروغ گفتی مریضم و می‌خوام داروهام رو بخورم؟! برگشت و گفت: خدا شاهده من مریضم، چشمای من مریضه، دلم مریضه، من ۱۶ سالمه، چشام مریضه، چون توی این ۱۶ سال امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) رو ندیده؛ دلم مریضه بعد از ۱۶ سال هنوز نتونستم با خدا خوب ارتباط برقرار کنم؛ گوشام مریضه، هنوز نتونستم یه صدای الهی بشنوم! @shahidaneh69