eitaa logo
دشت جنون 🇵🇸
4.3هزار دنبال‌کننده
5.8هزار عکس
881 ویدیو
3 فایل
ما و مجنون همسفر بودیم در #دشت_جنون او به مطلبها رسید و ما هنوز آواره ایم #از_شهدا #با_شهدا #برای_دوست_داران_شهدا خصوصاً شهدای نجف آباد ـ اصفهان همه چیز درباره ی #شهدا (زندگینامه،وصیت نامه، خاطرات،مسابقه و ...) آی دی ادمین : @shohada8251 09133048251
مشاهده در ایتا
دانلود
🥀🌴🕊🌹🕊🌴🥀 💐 خداوندا فقط مي خواهم شوم ، در راه تو . خدايا مرا بپذير و در جمع قرار بده. خداوندا روزي مي خواهم كه از همه چيز خبري هست الا ، ولي خداوندا تو صاحب همه چيز و همه كس هستي و قادر توانايي، اي خداوند كريم و رحيم و بخشنده، تو كرمي كن، لطفي بفرما، مرا راه خودت قرار ده. با تمام وجود درك كردم عشق واقعي تويي و عشق بهترين راه براي دست يافتن به اين عشق. نمي دانم چه بايد كرد، فقط مي دانم زندگي در اين دنيا بسيار سخت مي باشد. واقعاً جايي براي خودم نمي يابم. هر موقع آماده مي شوم چند كلمه اي بنويسم، آنقدر حرف دارم كه نمي دانم كدام را بنويسم . از درد دنيا، از دوري ، از سختي زندگي دنيايي، از درد دست خالي بودن براي فرداي آن دنيا . هزاران هزار حرف ديگر كه در يك كلام، اگر نبود اميد به حضرت حق، واقعاً چه بايد مي كرديم. اگر سخت است، خدا را داريم . اگر در سپاه هستيم ، خدا را داريم . اگر درد دوري از عزيز را داريم، خدا را داريم. اي خداي ، اي خداي ، اي خداي ، بندگي خود را عطا بفرما و در راه خودت كن . 🌹 🌴 🌹 🌹 🥀 @dashtejonoon1🕊🌹
🕊🥀🌴🌹🌴🥀🕊 🌓 ❤️ از هامون نیاز جاماندگان حقیقت، تا کاروان رفتگان سرخ جامه، هزار افسوس به رنگ تنهایی نوشته اند. از مرز ارزش های بشر جدید تا سه راهی کربلای ایران، هزار امید به نام ولایت نگاشته اند. من، غم تنهایی و فراق تو را ای برادر ، به دامن مولایم می برم و سر به سجده گاه محراب ابرویش، دریا دریا اشک می ریزم و اوست تسکین من. ای 🌹ش🌹ه🌹ی🌹د🌹 من می گویم 🌴 شب تو تو بگو عاقبت شما 🌹 به و 🌷 🌷 را به نام تو می کنم 🌹 🌹 🌗 🌷 🌴 @dashtejonoon1🕊🌹
🕊🥀🌴🌹🌴🥀🕊 🌓 ❤️ از هامون نیاز جاماندگان حقیقت، تا کاروان رفتگان سرخ جامه، هزار افسوس به رنگ تنهایی نوشته اند. از مرز ارزش های بشر جدید تا سه راهی کربلای ایران، هزار امید به نام ولایت نگاشته اند. من، غم تنهایی و فراق تو را ای برادر ، به دامن مولایم می برم و سر به سجده گاه محراب ابرویش، دریا دریا اشک می ریزم و اوست تسکین من. ای 🌹ش🌹ه🌹ی🌹د🌹 من می گویم 🌴 شب تو تو بگو عاقبت شما 🌹 به و 🌷 🌷 را به نام تو می کنم 🌹 🌹 🌗 🌷 🌴 @dashtejonoon1🕊🌹
🕊🥀🌴🌹🌴🥀🕊 🌓 ❤️ از هامون نیاز جاماندگان حقیقت، تا کاروان رفتگان سرخ جامه، هزار افسوس به رنگ تنهایی نوشته اند. از مرز ارزش های بشر جدید تا سه راهی کربلای ایران، هزار امید به نام ولایت نگاشته اند. من، غم تنهایی و فراق تو را ای برادر ، به دامن مولایم می برم و سر به سجده گاه محراب ابرویش، دریا دریا اشک می ریزم و اوست تسکین من. ای 🌹ش🌹ه🌹ی🌹د🌹 من می گویم 🌴 شب تو تو بگو عاقبت شما 🌹 به و 🌷 🌷 را به نام تو می کنم 🌹 🌹 🌗 🌷 🌴 @dashtejonoon1🕊🌹
🕊🥀🌴🌹🌴🥀🕊 🌓 ❤️ از هامون نیاز جاماندگان حقیقت، تا کاروان رفتگان سرخ جامه، هزار افسوس به رنگ تنهایی نوشته اند. از مرز ارزش های بشر جدید تا سه راهی کربلای ایران، هزار امید به نام ولایت نگاشته اند. من، غم تنهایی و فراق تو را ای برادر ، به دامن مولایم می برم و سر به سجده گاه محراب ابرویش، دریا دریا اشک می ریزم و اوست تسکین من. ای 🌹ش🌹ه🌹ی🌹د🌹 من می گویم 🌴 شب تو تو بگو عاقبت شما 🌹 به و 🌷 🌷 را به نام تو می کنم 🌹 🌹 🌗 🌷 🌴 @dashtejonoon1🕊🌹
🕊🥀🌴🌹🌴🥀🕊 🌓 ❤️ از هامون نیاز جاماندگان حقیقت، تا کاروان رفتگان سرخ جامه، هزار افسوس به رنگ تنهایی نوشته اند. از مرز ارزش های بشر جدید تا سه راهی کربلای ایران، هزار امید به نام ولایت نگاشته اند. من، غم تنهایی و فراق تو را ای برادر ، به دامن مولایم می برم و سر به سجده گاه محراب ابرویش، دریا دریا اشک می ریزم و اوست تسکین من. ای 🌹ش🌹ه🌹ی🌹د🌹 من می گویم 🌴 شب تو تو بگو عاقبت شما 🌹 به و 🌷 🌷 را به نام تو می کنم 🌹 🌹 🌗 🌷 🌴 @dashtejonoon1🕊🌹
🕊🥀🌴🌹🌴🥀🕊 🌓 ❤️ از هامون نیاز جاماندگان حقیقت، تا کاروان رفتگان سرخ جامه، هزار افسوس به رنگ تنهایی نوشته اند. از مرز ارزش های بشر جدید تا سه راهی کربلای ایران، هزار امید به نام ولایت نگاشته اند. من، غم تنهایی و فراق تو را ای برادر ، به دامن مولایم می برم و سر به سجده گاه محراب ابرویش، دریا دریا اشک می ریزم و اوست تسکین من. ای 🌹ش🌹ه🌹ی🌹د🌹 من می گویم 🌴 شب تو تو بگو عاقبت شما 🌹 به و 🌷 🌷 را به نام تو می کنم 🌹 🌹 🌗 🌷 🌴 @dashtejonoon1🕊🌹
🕊🥀🌴🌹🌴🥀🕊 🌓 ❤️ از هامون نیاز جاماندگان حقیقت، تا کاروان رفتگان سرخ جامه، هزار افسوس به رنگ تنهایی نوشته اند. از مرز ارزش های بشر جدید تا سه راهی کربلای ایران، هزار امید به نام ولایت نگاشته اند. من، غم تنهایی و فراق تو را ای برادر ، به دامن مولایم می برم و سر به سجده گاه محراب ابرویش، دریا دریا اشک می ریزم و اوست تسکین من. ای 🌹ش🌹ه🌹ی🌹د🌹 من می گویم 🌴 شب تو تو بگو عاقبت شما 🌹 به و 🌷 🌷 را به نام تو می کنم 🌹 🌹 🌗 🌷 🌴 @dashtejonoon1🕊🌹
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀 فاطمه طوسی مادر مدافع حرم محمدرضا دهقان که ۲ برادرش نیز در دفاع مقدس و حمله کوموله‌ به شهرهای مرزی به رسیده‌اند . درباره شب قبل از پسرش این‌گونه روایت کرده است : شب قبل از محمدرضا احساس کردم ، مهر محمدرضا از دلم جدا شده است ، آن موقع نیمه‌شب از خواب بیدار شدم ، حالت غریبی داشتم ، آن شب برادر در خواب به من گفت : خواهر نگران نباش محمدرضا پیش من است . صبح که از خواب بیدار شدم حالم منقلب بود ، به بچه‌ها و همسرم گفتم شما بروید بهشت زهرا س ، من خانه را مرتب کنم . احساس می‌کردم مهمان داریم ، عصر بود که همسرم ، مهدیه دخترم و محسن پسر کوچکم از بهشت زهرا س آمدند ، صدای زنگ در بلند شد ، به همسرم گفتم حاجی قوی‌ باش خبر محمدرضا را آورده‌اند . وقتی حاجی به اتاق بازگشت به من گفت فاطمه محمدرضا زخمی شده است ، من می‌دانستم محمدرضا به آرزویش رسیده است . محمدرضا دهقان‌ امیری متولد ۲۶ فروردین‌‌ماه سال ۱۳۷۴ به عنوان فرزند دوم و پسر ارشد خانواده در تهران به دنیا آمد. او از دهه هفتادی مدافع حرم حضرت زینب س است که ۲۱ آبان‌ماه سال ۱۳۹۴ در سن ۲۰ سالگی طی عملیاتی مستشاری در حلب سوریه به فیض نائل شد . 🥀 @dashtejonoon1🕊🌹
🥀🕊🌹🍀🌹🕊🥀 حالم ‌خرابِ منو درگیر خودت کن گاهی نگاهی !!! نه، نه، نه لحظه ‌به ‌لحظه‌ نگاهی مرا غرق در خویشتنت نما من از آزادی بیزارم من اسارت در تو را می‌خواهم مرا درگیر خودت‌ کن حالم ‌خراب ‌است خراب ‌است ‌خراب 🌹 🌹🕊 🌹🕊🌹 🌹 @dashtejonoon1🕊🥀
دشت جنون 🇵🇸
🥀🌴🌹🕊🌹🌴🥀 #شهیدانه #شهدا_زنده_اند #شهید_والامقام #عبدالنبی_یحیایی روایت #شهیدی که پیکر مطهرش ۹سال
🥀🌴🌹🕊🌹🌴🥀 روایت که پیکر مطهرش ۹سال پس از دفن مانده بود به نقل از روی قبر یک تابلو گذاشته بودیم که مثل خیلی از مزار در آن یادگاری‌هایی قرار می‌دادیم. چون این تابلو در محکمی نداشت، گاهی بچه‌ها یا رهگذرها به وسایلش دست می‌زدند. من تصمیم گرفتم برای این تابلو در قفل دار بگذارم. سال ۷۱ بود، یک روز به مزار پسرم رفتم و تابلو را درست کردم اما دیدم سنگ قبر تکان خورده و احتمال درآمدنش، هست . گفتم حالا که می‌خواهم تابلو را درست کنم، دستی هم به این سنگ بزنم، سنگ را جابه‌جا کردم . آن روز کارم نیمه تمام ماند و به خانه برگشتم. توی روستا دیدم یک گروه از اهالی با مینی‌بوسی عازم مشهد هستند، از من هم خواستند همراهشان بروم و قبول کردم . سفرمان ۱۵ روزی طول کشید، در مشهد خواب دیدم که چراغ نورانی در خانه داریم . آنقدر نور داشت که نمی‌شد به آن نگاه کرد . بعد که برگشتیم، چند روزی مهمان به خانه می‌آمد و درگیر آنها بودیم، چند روزی هم به همین منوال گذشت ، در همین اثنی یک شب خواب دیدم به زیارتگاهی رفته‌‌ام که مثل یک اتاق کوچک بود. وقتی از آنجا بیرون آمدم و در را بستم، در دوباره باز شد و خانمی بلند بالا از داخل اتاق بیرون آمد و چیزی مثل قرآن یا جانماز به من داد و گفت اینجا نایست و برو. از خواب که بیدار شدم احساس کردم باید به مزار بروم. ... 🥀🌴🌹🕊🌹🌴🥀
🇮🇷🌹🥀🇮🇷🥀🌹🇮🇷 برادر وقتی نگـاه تـو به مـن دوختـه شده، نباید دست از پا خطا کنـم. تـو هم هم و هم سنگ صبور بی قراری های من ... 🇮🇷 @dashtejonoon1🕊🌹