eitaa logo
حماسه جنوب،خاطرات
5.5هزار دنبال‌کننده
11.6هزار عکس
2.3هزار ویدیو
72 فایل
سرزمین عشق، جایی جز وادی پر جریان دشت عاشقی نیست بشنویم این قصه ناگفته ی انسان های نام آشنای غریب را ------------------ ادمین: @Jahanimoghadam @defae_moghadas2 (کانال‌دوم (شهدا 🔸️انتقال مطالب با لینک بلااشکال است.
مشاهده در ایتا
دانلود
🍂 🔻اسدالله علم یار نزدیک شاه •┈••✾✾••┈• اسدالله علم موقعیتی ویژه و استثنایی نزد شاه داشت. در بین رجال سیاسی و اطرافیان محمدرضا پهلوی، شخص دیگری از این حیث هم‌تراز او نبود. خود او بارها در یادداشت‌هایش به این دوستی نزدیک اشاره کرده است؛ از جمله در روزنوشت ۷ اردیبهشت ۱۳۵۶ و در آستانه کناره‌گیری از وزارت دربار می‌نویسد: «نزدیک سه ماه است که در اروپا مشغول معالجه و استراحت و گذراندن دوران نقاهت هستم. در این زمینه عریضه به شاهنشاه عرض کردم. به‌هرحال باید این تک‌مضراب‌ها یکی دو دفعه چه با تلفن و چه با عریضه، بزنم شاید شغل مرا عوض بفرمایند. ... می‌دانم که نبودن من به او صدمه روحی زیادی می‌زند؛ به این معنی که او هم فولاد نیست و ناچار باید حرف خودش را تا حدی به یک شخصی بزند و می‌توانم ادعا کنم که آن شخص فقط من هستم؛ زیرا اگر [به من] اعتماد صد درصد نباشد، ۹۹ درصد اعتماد او را دارم». او در ادامه موضوع مکالمات خود و محمدرضا پهلوی را این گونه بیان می‌کند: «از سیاست خارجی تا مسائل خانودگی و مسائل کشوری و دختربازی و غیره و غیره همه‌جوره صحبت هست». ◇ نشر همگانی در راستای جهاد تبیین◇ •┈••✾✾••┈• @defae_moghadas 🍂
ارسال از : ابوطاها
🍂 ابتکار عجیب تانک‌ها ┄┅┅❀💠❀┅┅┄ شب ساعت ۹ به خط مقدم در اطراف جاده شلمچه رسیدیم و احساس کردیم در محاصره دشمنیم. با فرماندهی تماس گرفتیم و وضع‌مان را توضیح دادیم، فرمانده گفت همگی همزمان با هم چراغ تانک‌هایتان را روشن و خاموش کنید. با هماهنگی تمام چراغ‌ها یکباره روشن و خاموش ‌و در یک لحظه منطقه یکپارچه نور گشت و بعد سریع تاریک شد. انگار عراقی‌ها وحشت کردند. تیراندازی‌ها قطع شد و کمی بعد بسیاری‌شان خود‌ را تسلیم کردند. @defae_moghadas 👈لینک عضویت ◇◇ حماسه جنوب ◇◇ 🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍂 خورشید مجنون ۱۱ حاج عباس هواشمی                •┈••✾❀🔹❀✾••┈• 🔸 برادر سید طالب موسوی، از مسئولان پشتیبانی قرارگاه تاکتیکی، آن روز در قرارگاه حضور داشت. از علی هاشمی خواستم تا ایشان را در اتاق مخابرات نزد خودش نگه دارد. زبان زرگری را فقط من و سید طالب و عبدالعلی عطشانی می دانستیم. آن روز بنا شد سید طالب صحبت‌های مرا که از بی سیم می شنید، برای غلامپور و علی ترجمه کند و صحبت های آنها را هم با زبان زرگری برایم  بگوید. با این نوع زبان، عراقی ها اصلاً متوجه صحبت‌های ما نمی‌شدند. وضع تا حدود ساعت ده ونیم به همان صورت بود. اما بعد از آن آتش دشمن شدت گرفت، تا جایی که سرتاسر جاده خندق زیر آتش قرار گرفته بود. لحظه ای نبود که گلوله توپی روی جاده نخورد. گاهی با حیدرپور از سنگر بیرون می آمدیم و در وسط جاده قرار می‌گرفتیم تا روی جاده را ببینیم. اصلا نمی شد روی جاده ایستاد. غیر از گل ولای کف هور، از چپ و راستمان ترکش رد می‌شد. آتش شدید و مستمر دشمن، وحشتی در دل نیروها انداخته بود. ارتباط تلفنی با دژ و در طول جاده قطع شد. بسیاری از بی سیم ها از کار افتاده بودند یا جواب نمی دادند. نیروها بدجوری زمین گیر شده بودند و علت آن هم آتش شدید و دقیق دشمن بود. کم کم متوجه شدم کمین‌های چپ و راست جاده تخلیه شده اند، یعنی آن دسته از نیروهای مستقر در کمین‌ها که قایق در اختیار داشتند، خود را به جاده بدر و امام حسن (ع) رسانده و برخی دیگر هم از روی جاده خندق و از کناره های آن به ابتدای جاده راه پیدا کرده بودند.             •┈••✾❀🏵❀✾••┈• ادامه دارد از کتاب قرارگاه سری نصرت      کانال حماسه جنوب @defae_moghadas 🍂
باز دیشب دل هوای یار کرد آرزوی حـجـلـه سـومـار کـرد خواب دیدم سجده را بر مهردشت فتح فاو و ساقی والفجر هشت باز محورهای بوکان زنده شد برف و سرمای مریوان زنده شد از دوکوهه تا بلندای سهیل بر نمی خیزد مناجات کمیل یاد کرخه رفته و این رنج ماند قلب من در کربلای پنج ماند کاش تا اوج سحر پر می‌زدم بار دیگر سر به سنگر می‌زدیم ‌‌‍‌‎‌┄═❁๑🍃๑🌸๑🍃๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ @defae_moghadas 👈لینک عضویت ◇◇ حماسه جنوب ◇◇ 🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍂 🔻 مردی که خواب نمی‌دید/ ۶۸ خاطرات مهندس اسداله خالدی نوشته داود بختیاری ┄┅┅┅┅❀🧿❀┅┅┅┅┄ صدای تیر به گوش رسید. همه دویدند به طرف پنجره ها. لامپ‌های طبقه دوم ساختمان روشن بود. نگاه کردم به میلانی آهسته گفت: - علامت اعدام است. از آن شب به بعد چشمم به پنجره های طبقه دوم ساختمان روبه رو بود. پانزده شبی را که در جمشید آباد زندانی بودم لامپ‌های طبقه دوم روشن شدند و بعد صدای رگبار گلوله به گوش رسید. ◇◇◇ کشیده چنان محکم بود که یکهو نفس‌ام پس رفت. چشمانم تار شد. اتاق دور سرم چرخید. زانوهایم تا شد. دست انداختم به صندلی. بازجو با لگد کوبید به پایه صندلی، همراه صندلی خیز برداشتم رو زمین. با کف دست به زمین کوبیده شدم. قبل از این که لگد بازجو به پهلوام بخورد رو پاهایم ایستادم. - شنیده بودم جودوکار هستی .... خوبه .. نگاه کردم به چشمان پر از رگ بازجو، صورتش را جلو آورد و بنا کرد به قدم زدن. هیکل گنده ای داشت. - به من می‌گویند اسماعیلی. حتما اسمم را شنیده ای.....هم قماش‌های تو مرا می‌شناسند. عينهو جد پدری شان ... نمی‌شناختم‌اش. تو هفده سالگی در همان اتاق چنان کشیده ای را خورده بودم. اما نه از او. یادم نیست اسم بازجو چه بود. سال سی و یک بود. ۲۸ مرداد. وقتی به جرم پخش اعلامیه ای که آقای محسنی کبیر علیه فرقه بهائیت نوشته بود، دستگیر شدم. طاها و سپاسی هم با من بودند. آنها قبل از آن که دستگیر شوند فرار کردند. همه اعلامیه های را پخش کرده بودم. از میدان راه آهن تا خیابان شاه رضا و از شاه رضا تا میدان شهیاد. تو پارکینگ کارخانه پیسی کولا بود که گرفتندم. فولکس استیشن انگار از تو زمین زد بیرون. یکهو هفت هشت تا گردن کلفت از تویش بیرون ریختند. سبیل‌هاشان به دسته جارو می‌ماند. تا جا داشتم مشت و مالم دادند. بعد بردندم پیش رئیس‌شان، (حبیب الله)ثابت پاسال. پیسی کولا مال او بود. از آن بهایی‌های درجه یک گردن کلفت و بی‌رحم. همیشه تو جیب‌هایش پر از اسکناس بود. با همان اسکناس‌هایش بود که رئیس کلانتری ۱۹ را خرید. افسر نگهبان هم نامردی نکرد و فوری گزارشی تهیه کرد و استشهادی نوشت. چند نفر از اراذل زیرش را امضا کردند. از کلانتری فرستادنم به مرکز. همان زندان کمیته تو میدان توپخانه، تو همان اتاق. اگر آقای فلسفی تو مسجد شاه بالای منبر نرفته بود و داد و فریاد راه نینداخته بود خدا می‌داند چه بلایی سرم می‌آوردند. هیاهوی فلسفی تو تهران پیچید. حرف به گوش حضرت آیه الله حاج آقا بروجردی (ره) هم رسید. او هم اعتراض کرد. یک شب را تو یکی از اتاقهای ستاد کمیته ماندم. تا آن روز فقط خانم خانما تو زیرزمین خانه زندانی‌ام کرده بود. •┈••✾○✾••┈• ادامه دارد کانال حماسه جنوب/ ایتا @defae_moghadas ◇◇ حماسه جنوب ◇◇ 🍂
6.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍂 عملیات کربلای ۵ با گزارش محمد صابری یادمان باشد چه کسانی برای راحتی خیالمان در آتش رفتند ‌‌‍‌‎‌┄═❁๑🍃๑🌸๑🍃๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ هر شب یک کلیپ دیدنی در کانال حماسه جنوب @defae_moghadas 👈لینک عضویت ◇◇ حماسه جنوب ◇◇
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا