eitaa logo
حماسه جنوب،خاطرات
5.5هزار دنبال‌کننده
11.6هزار عکس
2.3هزار ویدیو
72 فایل
سرزمین عشق، جایی جز وادی پر جریان دشت عاشقی نیست بشنویم این قصه ناگفته ی انسان های نام آشنای غریب را ------------------ ادمین: @Jahanimoghadam @defae_moghadas2 (کانال‌دوم (شهدا 🔸️انتقال مطالب با لینک بلااشکال است.
مشاهده در ایتا
دانلود
5.85M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍂 ولادت حضرت زینب (س) مبارک باد سرود زیبای من کجا ماه کجا کل دنیا کجا حاج محمود کریمی        ‌‌‍‌‎‌┄═❁๑🍃๑🌸๑🍃๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ @defae_moghadas  👈عضو شوید            ◇◇ حماسه جنوب ◇◇ 🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍂 🔻 گلستان یازدهم / ۲۳ زهرا پناهی / شهید چیت سازیان نوشته بهناز ضرابی ┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄ 🔸 خواهش‌ها و جلز و ولز کردن من هم کارساز نشد. عاقبت دست از سر علی آقا برداشتند. علی آقا لبخندزنان در حالی که لباسها و باند دستش خیس شده بود و آب از آن چکه چکه پایین می ریخت، به طرفم آمد. با نگرانی پرسیدم: «علی چرا یه چیزی بهشان نمی‌گی! آب برا زخمت خوب نیست! علی آقا خندید و گفت بذار خوش باشن آمدن اینجا یه استراحتى بكنن ، تفریحه عیب نداره. بعد هم رفت و لباسش را عوض کرد و باند دستش را دور انداخت. در این میان سوژۀ دیگری دست بچه ها افتاده بود و آن هم من و علی آقا. می‌دیدند علی آقا دوروبر من نمی پلکد آنها موضوع را سوژه قرار دادند و اصرار می‌کردند هرطور شده باید از شما عکس دونفری بگیریم. با اصرار آنها من و علی آقا کنار هم ایستادیم تا به اصطلاح عکس دونفری بگیریم، اما عکاس دستش لرزید و عکس تار افتاد و صورت هر دویمان نامشخص و مبهم شد؛ انگار توی مه عکس گرفته بودیم. بالاخره، به مشهد رسیدیم در آنجا برای متأهلها اتاق خصوصی در نظر گرفته بودند اما علی آقا توی اتاق پیدایش نمی‌شد و من اغلب تنها بودم. یک روز تصمیم گرفتم هر طور شده او را بکشانم توی اتاق. کولر را بهانه کردم و یکی از نیروهای علی آقا را، که توی سالن در رفت و آمد بود، صدا کردم و گفتم: به علی آقا بگید کولر اتاق ما خرابه بیاد درستش کنه. مرد با تعجب گفت «چرا» خرابه؟» و اجازه گرفت و توی اتاق آمد و خودش مشغول بررسی کولر شد. گفت: «خانم چیت سازیان این کولر که چیزیش نیست. خجالت کشیدم با من و من گفتم: چیزه، یعنی خیلی صدا می ده.» مرد، که بسیار محجوب و سربه زیر بود بدون آنکه سرش را بالا بگیرد، گفت: «خواهر همۀ کولرا همین صدا رو میدن کولر اتاق ما هم همین طوره.» با این حرف از خیر آمدن علی آقا گذشتم. به زودی متوجه شدم علی آقا با منطقه در ارتباط است و متوجه شده که به جزیره مجنون جایی که آنجا عملیات کرده اند، دوباره حمله شده و فرمانده گردان حضرت علی اکبر، حاج رضا شکری پور، شهید شده، به همین دلیل زمزمه برگشتن‌مان به همدان قوت گرفت. حتی می‌گفتند قرار است مردها با هواپیما به منطقه برگردند و ما زنها با اتوبوس به همدان برویم. در این هیر و ویر متوجه شدیم یکی از بچه های اطلاعات به نام علی تابش هم چند هفته پیش در جزیره به شهادت رسیده. اوضاع و احوال نیروها با شنیدن این خبرها به هم ریخت و احتمال برگشتن‌مان به همدان قطعی شد. به علی آقا گفتم: امروز با هم بریم بازار. علی آقا با تعجب پرسید: «بازار؟! بازار برای چی؟» گفتم: «باید سوغات بخریم.» على آقا دست توی جیبش کرد و شش هزار تومان درآورد و به من داد و گفت: «بفرما هر چی دوست داری بخر. با یکی از خانوما برو. من از بازار خوشم نمی آد.» آن زمان شش هزار تومان پول زیادی بود. اعتراض نکردم. پرسیدم: «خودت چیزی نمی‌خوای؟» نه هیچی، برای خودت بخر. گفتم: «پیرهن‌ات کهنه شده. برات میخوام پیرهن بخرم. چه رنگی بخرم؟ زیر بار خرید پیراهن نمی رفت. معلوم بود حوصله این چیزها را ندارد. فقط برای اینکه جوابی داده باشد گفت خاکی بخر؛ رنگ نظامی. آن روز با یکی از خانمها به بازار رضا رفتیم. برای خودم چادر نماز صورتی قشنگی خریدم با دو تا بلوز شیک برای مادر و منصوره خانم برای برادرهای علی آقا که به تازگی ازدواج کرده و مریم و به تهران رفته بود، لباس خریدم. دو تا سجاده یک شکل خیلی قشنگ هم برای بابا و آقا ناصر. یک پیراهن خاکی رنگ با شلوار هشت جیب برای علی آقا با زعفران و زرشک و نبات؛ کلی هم از پول باقی ماند. به هتل آمدم و چیزهایی را که خریده بودم به او نشان دادم. با لذت نگاه میکرد و می‌گفت: «گلم، چه حوصله ای داری تو! چطور برای همه خرید می‌کنی چقدر با سلیقه ای تو! •┈••✾○✾••┈• ادامه دارد کانال حماسه جنوب/ ایتا @defae_moghadas ◇◇ حماسه جنوب ◇◇ 🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍂 دشت آزادگان در روزهای شروع جنگ ۱ ┄┅┅❀┅┅┄ 🔸 عملیات شبیخونهای طرّاح حمیدیه و مشارکت مقام معظم رهبری و شهید دکتر مصطفی چمران دشمن بعثی با نیروهای گسترده زرهی و مکانیزه ای که در اختیار داشت پس از عقب نشینی از ملاشیه و نورد لوله اهواز و استقرار در دب حردان توانست منطقه طراح و بسیاری از روستاهای آن را اشغال و بر اثر بمبارانهای مستمر، مناطقی را متصرف گردد. جمال حلفی یکی از ساکنین و شاهدان عینی رویدادها چنین می گوید: در پی تصرف کرخه کور و طراح، دشمن بی رحمانه با توپ های دور برد، روستاهای ما را از میان می‌برد و باغات و مزارع‌مان را می‌سوزاند و آثار زندگی و حیات را نابود می کرد! برای روبه رو شدن با دشمن، جنگاوران و رزمندگان بسیج عشایری به فرماندهی دلاور منطقه، شهید "عباس حلفی حیدری"، دست به عملیات و شبیخونهایی می زدند. در این شبیخون ها توانستیم اسلحه و مهمات و امکانات جنگی فراوانی را از دشمن از بین برده و از پیشروی به سوی حمیدیه و اشغال شهر جلوگیری کنیم. دشمن در برابر ایستادگی و عملیات متقابل سخت آسیب پذیر بود. او به اسلحه دور برد خود متکی بود و شب ها که می شد از زمین و آسمان آتش می بارید. تانک و زره‌پوش و توپ زیادی را آورده و مهمات زیادی داشت و بی رحمانه همه چیز را هدف قرار می‌داد. اما مردم منطقه طراح، در جلوی او ایستادند. مقاومت های بزرگی را انجام دادند و در آن زمان مقام معظم رهبری آیت الله خامنه ای و شهید دکتر مصطفی چمران به منطقه آمدند و با شهید عباس حلفی آشنا گردیدند. او را فردی صبور و بی باک و توانمند یافتند و به صورت خود جوش نیروهایی فداکار و توانمندی را گرد آورد و با اسلحه سبک و امکاناتی مختصر توانست ضربه‌های سختی بر دشمن وارد کند. بعد از آشنایی شهید چمران به تلاشهای ارزشمند عباس حلفی حیدری، مقام معظم رهبری و شهید دکتر چمران ساعت دوازده شب به منزل وی می آمدند و به همراهی او و «صادق مروانی» و حاج احمد حلفی به سوی جبهۀ عراقی ها حرکت می‌کردند و به دشمن شبیخون هایی را می زدند. من بارها مقام معظم رهبری را می دیدم که منزل عباس حلفی حیدری می آمدند. به لباس رزم ملبس بودند و به همراهی شهید چمران و شهید عباس حلفی حیدری و و دیگران به روستای "بیت غضبان منطقه" طراح می‌رفتند. البته قبل از حرکت به سوی جبهه دشمن، جلسه ای را در منزل عباس حلفی تشکیل می‌دادند، نقشه عملیات و راههای عبور و نفوذ را بررسی می نمودند و آنگاه با موتور حرکت می‌کردند. ‌‌‍‌‎‌┄═❁๑🍃๑🌸๑🍃๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ ادامه دارد از کتاب اهواز در ۸ سال دفاع مقدس حمید طرفی @defae_moghadas 👈لینک عضویت ◇◇ حماسه جنوب ◇◇ 🍂
31.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
به آه مردم مظلوم غزه اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج بازخوانی نماهنگ با نوای محمدعلی پورنعمت . شاعر : حسین عیدی صاحب اثر : کربلایی امین قدیم        ‌‌‍‌‎‌┄═❁๑🍃๑🌸๑🍃๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ @defae_moghadas  👈عضو شوید            ◇◇ حماسه جنوب ◇◇ 🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍂 🔻 متولد خاک پاک کفیشه نوشته : عزت الله نصاری ┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅ 🔸 قسمت شصت‌وچهارم نمایشگاه عکسی از انقلابیون در دانشکده نفت برگزار شد. با سعید برادرم رفتیم نمایشگاه، تعداد زیادی عکس از افرادی که بوسیله ساواک و در شکنجه گاه به شهادت رسیده بودن را بنمایش گذاشته بودن. یه سرود انقلابی در وصف مجاهدتهای خمینی هم پخش می‌شد، خیلی جالب بود. توی این وانفسا، عشق دختره از سرم نمی‌پره. میخوام همه هوش و حواسم را به انقلاب متمرکز کنم ولی این لامصب سایه سنگینی روی مغزم ایجاد کرده و انگاری تا یه شری بپا نکنه ول کن نیست. پاسبانها و ارتشی ها بسمت مردم شلیک می‌کردن و مردم را می‌کشتن ولی آقای خمینی اجازه نمی‌داد مردم با ارتشی ها درگیر بشوند، مداوم پیامهای آقای خمینی را قرائت می‌کردن که ایشون به مردم دستور داده با ارتش درگیر نشوید. اینها فرزندان شما هستن، به ارتشی ها هم پیام می‌داد که بسمت مردم تیراندازی نکنید. این دستورات برای من و نوجوانانی مثل من قابل قبول نبود، ما معتقد بودیم باید اسلحه پیدا کنیم و ارتشی ها را بکشیم. آقام با تظاهرات و اینجور چیزها موافق بود ولی اجازه نمی‌داد کارهایی مثل کوکتل انداختن و لاستیک آتش زدن و رفتارهای خشن را انجام بدیم. یه روز خبر رسید که آقای خمینی دستور داده مردم با گل و شیرینی بسمت سربازها بروند. داریوش دائیم و محمد بلوطکی مشهور به کله پهن یه جعبه شیرینی گرفته بودن من هم همراهشون شدم و رفتیم طرف یه کامیون ارتشی که پر از سرباز بود. یه سروان پائین کامیون ایستاده بود، جعبه شیرینی را از دست داریوش گرفت و به سربازهایی که توی کامیون نشسته بودن داد. ما هم خوشحال شدیم و فکر کردیم یه ارتباط دوستانه ای ایجاد شده، جناب سروان از داریوش پرسید ؛ خب این شیرینی بابت چیه؟ : آقای خمینی گفته که ما با هم برادریم و نباید با همدیگه دشمنی کنیم. ؛ آقای خمینی بیخود کرده با شماها!!! یه دوتا اردنگی هم بهمون زد و چهارتا فحش هم داد. وضعیت شهر خیلی درهم برهم شده بود، عده ای از ارتشی‌ها وارد پالایشگاه شده بودن و کارگران اعتصابی را به زور وادار به کار کرده بودن. مردم راهپیمایی خیلی بزرگی به حمایت از کارکنان پالایشگاه به راه انداختن، تانکهای ارتش به مردم حمله کردن و تعداد زیادی شهید شدن. زمستان اومد و آقای خمینی دستور داد جهت رفع کمبود مواد سوختی در کشور، پالایشگاه بصورت محدود تولید را از سر بگیره. کارکنان شرکت نفت سردرگم شده بودن، نمی‌شد هم تولید کرد هم مراقب بود که مواد سوختی صادر یا انبار نشود و بدست مردم برسد. دوسه روز بعد هیئتی از تهران اومد، ظاهرا این هیئت مورد تائید آقای خمینی و انقلابیون بود و به کار پالایشگاه هم تا حدودی مسلط. مهندس بازرگان که از وزرای دوره مصدق بود و تجربه صنعت نفت هم داره با این هیئت وارد آبادان شد و بعد از چند جلسه، کارکنان را توجیه کرد. یه سخنرانی هم توی استادیوم آبادان برپا شد. توی محوطه چمن بفاصله خیلی نزدیک به جایگاه نشسته بودم، خیلی دوست داشتم انقلابیون را از نزدیک ببینم. در حین سخنرانی اعلام کرد که انقلابیون اسم خیابانهای شهرها را عوض کردن و انقلابیون آبادان هم همینکار را انجام دادن. لابلای سخنرانی در مورد آینده صحبت میکرد و فضای آزاد و مرفه آینده را برای مردم تشریح می‌کرد. یکی از جملاتش که همانموقع باعث تعجب و خنده من شد و مطمئن بودم یه دروغ بزرگ یا یه نادانی و جهل بزرگه این بود؛ مردم، اگر بعد از پیروزی انقلاب شبی نصفه شبی درب منزلتون را کوبیدن، نترسید مامورهای دولت هستن و اومدن سهم پول شما را از فروش نفت بهتون تحویل بدن!!!! در اون روز، من یه بچه بودم ولی با همون سن کم و مطالعات خیلی کم متوجه شدم این یه حرف مفت و مسخره است. اسامی جدید خیابانها را یادداشت کردم و سریعا چندین نسخه رونوشت کردم. در حین برگشت به خانه، هرکسی را می‌دیدم یه نسخه بهش می‌دادم. هر چند بد خط بودم ولی خیلی سعی کردم خوانا بنویسم •⊰┅┅❀•❀┅┅⊰• ادامه در قسمت بعد @defae_moghadas ◇◇ حماسه جنوب ◇◇ 🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹؛🍂؛🌹 🍂؛🌹 عبور از 🌹؛ آخرین خاکریز / ۳۱ خاطرات اسیر عراقی دکتر احمد عبدالرحمن ‌‌‍‌‎‌┄═❁๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ 🔹 اهالی به جهت حملات هوایی و توپخانه مجبور به ترک منازلشان در شهرهای مرزی شده و هرگز موفق به انتقال اموال و دارایی هایشان نشدند. با این اطمینان که دولت و ارتش از این دارایی‌ها محافظت خواهند کرد ولی بر خلاف تصور آنها نظامیان به اماکن مسکونی هجوم برده و اشیای نفیس را سرقت می‌کردند. هفته اول جنگ، به یکی از متخصصین بیهوشی که در اتاق عمل با ما همکاری می‌کرد اطلاع دادند که اثاثیه منزلش در منذریه به سرقت رفته است. بسیاری از سربازانی که در فاو خدمت می‌کردند داستانهای شرم آوری از هجوم نظامیان به منازل، شکستن درها و پنجره ها و قطع چوبهای گران قیمت صاج که برای پوشاندن دیوارهای داخلی منازل به کار می‌رود تعریف کردند. آنها در توجیه عملشان می‌گفتند: احتمال دارد اموالی زیر این چوبها مخفی شده باشد. واحدهای نظامی از چوب، آهن و مصالح ساختمانی سرقت شده برای ساختن سنگرها و قرارگاهها استفاده می‌کردند. برخی از نظامیان در اتاق خواب زوجهایی که خانه خود را به امید بازگشت ترک کرده بودند، دست به انجام کارهایی زدند. نیروهای عراقی که با شهرهای خودشان چنین کردند با شهرهای اشغالی ایران چه رفتاری خواهند داشت؟ حتما رفتار زشت تر و غیر انسانی تری خواهند داشت. همان طور که تمامی منازل، دکانها، ادارات دولتی، بانک‌ها، بیمارستانها و حتی گاهی مساجد شهرهای ایران مورد چپاول قرار گرفت. سربازان عراقی در قصرشیرین قالیچه ها، اثاثیه و وسایل حرارتی برخی از مساجد و حسینیه ها را به یغما بردند. بسیاری از تجهیزات و لوازم بیمارستانها به واحدهای درمانی ارتش عراق انتقال یافت. در نفت شهر که هنوز در عراق به نفت شاه موسوم است، فرمانده یکی از واحدهای مرزی یک تخته قالیچه گران قیمت و کف پوشهایی که برای پوشش دیوارها و کف حمامها و آشپزخانه ها به کار میرود را به همراه دیگر اشیای گران قیمت از یکی از فروشگاه های شهر سرقت کرده آنها را به منزل خود منتقل کرد. برخی از افسران و مسئولین ارتش و دولت که هنوز ذره ای وجدان و انصاف داشتند دستورات اکیدی برای کنترل اوضاع صادر کرده و اماکن متعددی برای بازرسی اتومبیل‌ها و افرادی که از جبهه برمی‌گشتند دایر کردند. کمیته های ویژه ای برای فهرست برداری از مواد و کالاها در شهر خرمشهر بعد از اشغال آن تشکیل دادند با این همه سرقت و چپاول همچنان ادامه یافت. ‌‌‍‌‎‌┄═❁๑🍃๑🌸๑🍃๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ ادامه دارد لینک عضویت ↙️ @defae_moghadas ◇◇ حماسه جنوب ◇◇ 🍂