🍂 گور به گورشده
─┅═༅𖣔𖣔༅═┅─
در منطقه جایی كه ما بودیم بچه ها اغلب برای خودشان چاله ای كنده بودند و در اون نماز شب می خوندند. گاهی پیش می اومد كسی اشتباها در محلی كه دیگری درست كرده بود نماز می خوند و صاحب اصلی قبر رو سر گردون می كرد.
یه شب این وضع برای خود من هم اتفاق افتاد. فردای اون روز كسی كه گویا من در جای او ایستاده بودم مرا دید و گفت: فلانی، دیشب خوب ما رو گور به گور كردی!
پرسیدم: منظورت چیه؟ گفت: هیچی، می گم یك خرده بیشتر حواست رو جمع كن و ما را مثل كولیها خانه به دوش نكن.
┄═❁๑🍃๑🌸๑🍃๑❁═┄
#طنز_جبهه
@defae_moghadas 👈عضو شوید
◇◇ حماسه جنوب ◇◇
🍂
20.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍂 نواهای ماندگار
🔸 با نوای
حاج صادق آهنگران
سوی دیار عاشقان ، رو به خدا میرویم
سنگر مردان خدا ، سنگر دین خداست
در دل شب منور از ذکر و نماز و دعاست
منظره های آن ببین، چو صحنه کربلاست
حسینیان آمده اند، به نینوا میرویم
سوی دیار عاشقان، رو به خدا می رویم
نماهنگی بسیار دیدنی و شنیدنی از سالهای نورانی دفاع مقدس
┄═❁๑🍃๑🌸๑🍃๑❁═┄
#کلیپ
#نماهنگ #شبانه
@defae_moghadas 👈لینک عضویت
◇◇ حماسه جنوب ◇◇
🍂
نذر کرده بودم ...
غرقِ در عشق امام زمان(عج)
پرورش بدهم فرزندم را
عینک غواصیاش را که آوردند
فهمیدم نذرم قبول شده ...
صبحتون سرشار از مهر و محبت
┄═❁๑🍃๑🌸๑🍃๑❁═┄
#عکس
@defae_moghadas 👈عضو شوید
◇◇ حماسه جنوب ◇◇
🍂
🍂 بسیج عشایر و مساجد ۱۰
▪︎حجت الاسلام سید فرج موسوی
┄┅┅❀┅┅┄
🔹 آغاز جنگ در ۳۱ شهریور ماه ۵۹ در اهواز همزمان با سازماندهی نیروهای مردمی و عشایر بسیجی بود. خوزستان و به ویژه اهواز سرزمین مقاومتها، استقامت ها و شهامت ها بوده و استوار در برابر مهاجمین بود. حرکت نیروهای بسیجی و بسیج عشایری به سوی جبهه ، قدرت پیشروی را از دشمن گرفت. جنگ تنها آلات و ابزار مدرن و ویرانگر نبوده و نخواهد بود. جنگ در فرآیند اندیشه ها و توانمندیهای یک قوم یک ملت و یک امت نهفته شده و جوانان از خود گذشته و فداکار و مؤمن اهواز و دیگر مناطق به نیروی الهی و شهادت مجهز بودند. مردان و زنانی که با نثار خون پاک و مطهرشان جهان استکبار را متحیر کردند. نیروهای بعثی که از حمایت تانکهای مدرن زره پوشها و خمپاره اندازها موشک ها و توپ های دور برد و سلاح های غیر متعارف و شیمیایی برخوردار بودند، از غرب و جنوب با دهها هزار سرباز کار آزموده و جنگی سیل آسا به حرکت در آمدند به حمیدیه و به ملاشیه و نورد لوله دست یافتند.
هیچکس امیدی نداشت که اهواز این شهر پر آوازه مقاومتها بتواند چون کوهی استوار بایستد و با فرزندان راستین خود آن مقاومت شجاعانه را بکند و ارتش سراسر مغرور و بی انگیزه بعث را به عقب براند. آن هم با عده ای افراد معدود که از تسلیحات کافی برخورد نبودند. چرا این رخداد به وجود آمد و عوامل انگیزههای آن کدامند؟ در یک کلمه وحدت و همبستگی اسلامی و ملی بود که ملتی با رهبری امامی توانمند و شکست ناپذیر توانست در برابر این تهاجم بایستد. با اراده و خون و استخوان مقاومت کرده و هشت سال بمباران ها و مرگ و ویرانی را به دوش بکشد و تسلیم نگردد و سرانجام توانست هم بعثیان را بیرون براند و هم استکبار جهانیرا به زانو در بیاورد.
محوریت جنگ و محوریت نظام با ولایت فقیه بود و این ولی فقیه بود که سکاندار هدایت ارکان نظام است لذا آنانیکه به این رکن رکین نظام مقدس ایمان و اعتقاد ندارند، جایگاهی در ایران اسلامی ندارند و رانده شده به شمار می روند و لو این که بزرگترین مقام اجرایی کشور را برعهده دارند.
┄═❁๑🍃๑🌸๑🍃๑❁═┄
ادامه دارد
از کتاب اهواز در ۸ سال دفاع مقدس
حمید طرفی
#خاطرات_مردمی
#بسیج_عشایر
@defae_moghadas 👈لینک عضویت
✧✧ ܭߊࡅ߭ߊܠܙ حܩߊܢܚܘ ܥܼࡅ߭ࡐܢߺ ✧✧
🍂
6.81M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍂 حضور سرزده رهبر انقلاب بر مزار شهید پوریا احمدی ،
برای انجام وعده ای که
به دختر شهید داده بودند.
┄═❁๑🍃๑🌸๑🍃๑❁═┄
#کلیپ #شهید
#نماهنگ
@defae_moghadas 👈لینک عضویت
◇◇ حماسه جنوب ◇◇
🍂
#گزیده_کتاب
🍂 قرار بی قرار
┄═❁❁═┄
قبل از عمليات بصرالحرير مى بايست با سيد و چندتا از بچه ها براى شناسايى منطقه مى رفتيم. محل مورد نظر بسيار سرسبز و باصفا بود و نيزارهاى بلندى داشت. كنار جاده هم بوته هاى خارى به شكل توپ و به اندازه گردو بود. مدام به اين ها نگاه مى كردم و دوست داشتم زيرشان بزنم. با پوتين زدم زير بوته ها. بوته ها تا ارتفاع زيادى بالا رفتند. از اين كار خوشم مى آمد. براى همين چندبار اين كار را تكرار كردم.
سيدابراهيم آمد كنارم و يواش زير گوشم گفت "ابوعلى نكن عزيزم؛ قربانت بشوم اينا هم موجود زنده هستن." با خنده گفتم "آخه خيلى حس خوبى داره وقتى شوت شون مى كنى."
سيد دستش را دور گردنم انداخت و گفت "اين كارها باعث عقب افتادن شهادت مى شه." بعد از اين حرفش توى فكر رفتم و گفتم بابا اين سيد تا كجا را مى بيند. نفهميدم كى رسيديم مقر. آن موقع فهميدم كه تا سيب نرسد از درخت نمى افتد.
┄═❁๑🍃๑🌸๑🍃๑❁═┄
#کتاب
#قرار_بی_قرار
شهيد مصطفى صدرزاده، (سيدابراهيم) به روايت شهيد مدافع حرم مرتضى عطايى (ابوعلى)
@defae_moghadas 👈عضو شوید
◇◇ حماسه جنوب ◇◇
🍂
🍂 نظرات شما
در خصوص کتاب گلستان یازدهم
#نظرات
╌⊰᯽⊱╌
▪︎ حیدری زاده
سلام شب خوش، چندین سال است که در گروه ایتا با خاطرات زیبایی که در کانال خاطرات ارسال می کنید دوران دفاع مقدس تداعی می شود گاهی خود را در بین رزمندگان و دوستان قدیمی می بینم و گاهی صدای خمپاره و خمسه خمسه معروف عراقی ها خواب را از من می رباید عادتم شده شب آخر وقت حتما به کانال سر بزنم و عرض ادبی به شما یادگار دفاع مقدس نمایم باور کنید هر قصه ای ارائه می دهید با حرص و ولع آن را دنبال میکنم مثل یک کودک با صحنه های غمگین گریه میکنم و با صحنه های شاد مسرور این سرگذشت زیبای خانم پناهی هم مارا به تاریخ دفاع مقدس و شبهای بمباران برد هم به جغرافیای ایران از دزفول تا همدان بسیار زیبا این خاطرات حقیقی ترسیم شده بود روح شهدا قرین رحمت الهی و به صبر و شکیبایی همسران و فرزندان و پدر و مادر شهدا و به صبر و شکیبایی جانبازان و تلاش رزمندگان درود می فرستم
اقل بسیجی عبدالصادق حیدری زاده پیشکسوت آموزش و پرورش
╌⊰᯽⊱╌
▪︎اسماعیلی
سلام شب خوش، چندین سال است که در گروه ایتا با خاطرات زیبایی که در کانال خاطرات ارسال می کنید دوران دفاع مقدس تداعی می شود گاهی خود را در بین رزمندگان و دوستان قدیمی می بینم و گاهی صدای خمپاره و خمسه خمسه معروف عراقی ها خواب را از من می رباید عادتم شده شب آخر وقت حتما به کانال سر بزنم و عرض ادبی به شما یادگار دفاع مقدس نمایم باور کنید هر قصه ای ارائه می دهید با حرص و ولع آن را دنبال میکنم مثل یک کودک با صحنه های غمگین گریه میکنم و با صحنه های شاد مسرور این سرگذشت زیبای خانم پناهی هم مارا به تاریخ دفاع مقدس و شبهای بمباران برد هم به جغرافیای ایران از دزفول تا همدان بسیار زیبا این خاطرات حقیقی ترسیم شده بود روح شهدا قرین رحمت الهی و به صبر و شکیبایی همسران و فرزندان و پدر و مادر شهدا و به صبر و شکیبایی جانبازان و تلاش رزمندگان درود می فرستم
اقل بسیجی عبدالصادق حیدری زاده پیشکسوت آموزش و پرورش
╌⊰᯽⊱╌
▪︎
╌⊰᯽⊱╌
▪︎
╌⊰᯽⊱╌
▪︎
🌹؛🍂؛🌹
🍂؛🌹 عبور از
🌹؛ آخرین خاکریز / ۱۰۵
خاطرات اسیر عراقی
دکتر احمد عبدالرحمن
┄═❁๑❁═┄
🔹 شلیک آتش از شب قبل بی وقفه ادامه داشت و سربازان ما پشت دیوار ساختمان سنگر گرفته بودند و با سلاح هایشان به سمت شرق تیراندازی میکردند. از آنها پرسیدم: «آیا چیزی میبینید که به طرفش آتش میگشایید؟» گفتند «نظامیانی را در پشت خاکریزی که حدود صد متر تا شرق امتداد یافته است میبینیم» به آنها گفتم «هویتشان را شناسایی کرده اید؟» گفتند هرگز ولی به طرف ما تیراندازی میکنند، ما نیز پاسخ میدهیم. بدین ترتیب، این شایعه در بین سربازان پیچید که احتمال دارد آنها نظامیان عراقی باشند، اما چگونه میتوان مطمئن شد؟ ناگهان افسری در حالی که فریادکشان تهدید میکرد، به نظامیان اطراف خود دستور حرکت به سمت شمال غرب و به موازات شط العرب را داد. همه امیدوار بودند که ما حلقه محاصره را خواهیم شکست و از مرز بین المللی عبور خواهیم کرد. این ادعا با سادگی تمام مطرح میشد چرا که هیچ کس از موقعیت ما اطلاعی نداشت. به هر حال سربازان از یک خیابان باریک فرعی عبور کرده و به ساختمان چند طبقه ای واقع در شمال ساختمانهایی که آنها در مستقر بودیم رسیدند. گلوله باران به شکل پرحجمی ادامه داشت، به طوری که ما به حالت خمیده میدویدیم تا اینکه به مکانی مملو از صدها نظامی عراقی رسیدیم که به سمت خاکریزی واقع در شرق ما تیراندازی میکردند. در آن ساختمان افرادی از گردانمان را دیدم. یکی از آنها از ناحیه گردن مجروح شده بود. هنگام صحبت صدایش خرخر می کرد. آسیب جزیی به حنجره اش وارد شده بود. هر دو دست خالی خود را مقابل او گشودم تا به وی بفهمانم هیچگونه وسیله درمانی در اختیار ندارم و قادر نیستم برای او کاری انجام دهم. با اینکه تا آن لحظه اجساد متعددی دیده بودم، اما جسدی در آنجا مرا به فکر فرو برد. جسدی نقش بر زمین که با یک اورکت نظامی پوشانده شده بود و نظامیان بی تفاوت از کنار او میگذشتند. این انسان که در نظر والدینش از هر چیزی با ارزشتر است نقش بر زمین شده و کسی به او اعتنایی نمیکند. او که تمامی رویاهایش به یکباره نقش برآب شده بود، فردا در یک گورستان دسته جمعی دفن شده و نامش در طومار مفقودین به ثبت میرسید.
┄═❁๑🍃๑🌸๑🍃๑❁═┄
ادامه دارد
#عبور_از_آخرین_خاکریز
@defae_moghadas 👈لینک عضویت
✧✧ ܭߊࡅ߭ߊܠܙ حܩߊܢܚܘ ܥܼࡅ߭ࡐܢߺ ✧✧
🍂