eitaa logo
حماسه جنوب،شهدا🚩
1.5هزار دنبال‌کننده
8.3هزار عکس
1.5هزار ویدیو
28 فایل
اینجا سرزمین دل است سرزمینی به بزرگی تاریخ از یاسر و سمیه تا دفاع مقدس و تا آخرین شهد عشق گر خواهان درک آنی......... لحظه‌ای با ما بنشین و جرعه ای سرکش ادمین: @Jahanimoghadam
مشاهده در ایتا
دانلود
حماسه جنوب،شهدا🚩
صبح عمليات كربلاي ۵ بود و آتش از زمين و آسمان به روي خط مي باريد. ناگهان شهيد بزرگوار سيد هبت الله فرج اللهي كه يكي از فرماندهان اطلاعات عمليات لشكر ۷ ولي عصر (عج) و از بچه هاي گل دزفول بود را ديدم كه آمده بود تا آخرين وضع نيروها را مطلع شود. او كه همواره پر از شور و هيجان بود آن روز با قامتي استوار بر خاكريز ايستاده بود و در ميان آن همه انفجار، موضع دشمن را مي نگريست و هر لحظه از اين طرف خط به آن طرف مي رفت تا راه مقابله با پاتك دشمن را بدست آورد. به او گفتم سيدجان نمي ترسي اين طور روي خاكريز راه مي روي؟ لبخند هميشگي بر روي لبانش نشست و گفت: مگر چه مي شود؟ مي رويم به بهشت. ما كه آرزويمان همين است. درست چند دقيقه بعد، خمپاره اي به نزديكمان خورد. سراسيمه به سوي سيد شتافتم. ديدم او همراه سردار بزرگوار لشكر شهيد حاج عظيم محمدي به بهشت پركشيده است. راوی : از همرزمان شهید 🕊🌹 @defae_moghadas
همسرم خيلی و بود. خيلی بچه‌هايش را دوست داشت. پسر كوچكمان را كرده بود. آقا رضا به اقتضای كارش شايد عصبي می‌شد اما عصبانيتش پنج دقيقه بيشتر نبود. شهید رضا خرمی يعني 17 سال كه با هم زندگي كرديم شايد قهر و آشتي‌مان به نيم ساعت هم نمي‌كشيد. بعد از نيم ساعت مي‌گفت خانم پاشو چايی بيار. اصلاً كينه‌ای نبود، اهل و رفت و آمد بود. می‌گفت وظيفه‌ام است صله ارحام را به جا بياورم. با دخترانم می‌رفت. همه مي‌گفتند چون نظامی است لابد اخلاق خشكی دارد. اما وقتي اخلاق همسرم را مي‌ديدند تعجب می‌كردند.  ✍ :همسر شهید 🌷 🌷 •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•   شادے شهدا عمل به سیره شهیدان است برای صفای دل خود ؛بفرست تو صلوات •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈• @defae_moghadas2
ای کاش با ما حرفی می زد و می گفت که چه چیزی در سر دارد. می گویند شهدا را در دلشان دارند و هیچ کس از آن با خبر نمی شود؛ مگر بعد از شهادتشان. محسن مثل ما نبود که تا یک اتفاقی می افتد بیاید برای همه تعریف کند. هیچ وقت از اتفاقات نگران کننده حرف نمی زد و آرامش در کلامش جاری بود. وقتی به سپیدان می آمد، آنقدر دلش برای منطقه تنگ می شد و برای بازگشت به سوریه لحظه شماری می کرد که فکر نمی کردیم آنجا شرایط سختی داشته باشد. محسن چندان راجع به فعالیت هایش چیزی به زبان نمی آورد. وقتی برای مراسم گرفته بودیم، یک مردی از سیستان آمده بود و می گفت: ما اوضاع مالی خوبی نداشتیم؛ اما شهید ماندنی به مردم منطقه ما کمک زیادی کرده است. ✍ : همرزم شهید   شادےروح شهدا @defae_moghadas2
؟ (   ) زن کە وارد مغازه شد چهره ی محمود در هم رفت. سرش را انداخت زیر، لبش داشت زیر دندانش هایش پاره می شد هرچه زن می پرسید پسته کیلویی چند؟ جواب نمی داد آخرش هم گفت: ما نمی فروشیم. زن با عصبانیت گفت مگه دست خودته؟ پس چرا در مغازه ات را نمی بندی؟ همان طور کە سرش زیر بود گفت: هر وقت را درست کردی بیا تا بهت جنس بدم. نهی از منکر واجب الهی است •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•   شادےروح شهدا •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈• @defae_moghadas2
یک بار گلوله ای به خورد، کلاه آهنی او را سوراخ کرد، ولی نتوانست در پیشانی اش فرو رود. در عملیات فتح المبین، ملک پور به تنهایی 50 تن از نیروهای عراقی را که در جایی خود را مخفی کرده بودند به گرفت، و همه آن ها را در یک ستون به قرارگاه آورد. در عملیات (رمضان) راننده نفربر بود. مورد اصابت گلوله قرار گرفت، اما به زنده ماند. بعد از آن، به واحد اطلاعات تیپ امام سجاد (ع) رفت. در عملیات های (محرم) و (والفجر مقدماتی) بود. آن قدر از خود نبوغ نشان داد، که معاون اطلاعات تیپ امام سجاد شد. 🌷 🌷 •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•   شادےروح شهدا •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈• @defae_moghadas2
🥀 «عاشق بچه‌ها بود. از و بچه‌ها لذت می‌برد. می‌گفت باید با بتوانیم این بچه‌ها را جذب کنیم. خیلی بر شرکت در تاکید داشت. می‌گفت باید شرکت کنیم تا از عظمت بترسد؛‌ تا خون شهدا نشود.» ✍ :همسر شهید شهید_شعبانعلی_امیری   شادےروح شهدا صلوات •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈ @defae_moghadas2
یه روزی جمال اومد پادگان گفت سپاه داره می کنه اگه اجازه بدین مرخصی بگیرم برم کارهای جذب انجام بدم. ما به شوخی گفتیم آخه تو می خوای بیای تو سپاه چکارکنی خواستیم کمی سربه سرش بزاریم، اون هم برگشت درجواب به من گفت دوست دارم بشم، می خوام بیام فرد برای سپاه بشم ومن گفتم آخرش چی جمال به من نگاه کردوخندید... هست دیگه . تو دلم گفتم اینوببین این همه توجنگ بودیم شهید نشدیم تازه از راه رسیده می خواد شهیدبشه بعداز اینکه تسویه حسابشو آورد من کردم وباهم بردیم پیش مسئولم که امضاء نهایی بکنه مسئول ما هم آدم شوخی بود زیر برگه تسویه حسابش نوشت ان شاء الله شهید بشی اون روز همه این حرفها شوخی بود بعد از این که از طرف دوستان به من رسید ناخواسته حرفهای ده یا دوازده سال پیش بیادم افتاد که این جمال عجب حرفی زده بودم، کلی گریه کردیم، واقعا عجب حرفی زده بود. ✍ :دوست شهید 🌷 🌷 •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•   شادےروح شهدا اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 @defae_moghadas2
سید خیلی و بود، وقتی با شهید عزیز آشنا شدم ایشون با این که منو نمیشناخت توی ملاقـــــات اول چنان با صمیمیت با من برخورد کرد که من تصور کردم بعد از سال ها یه برادر گمشده رو پیدا کردم واقعا که برای همه ما بسیجیا مثل بـــــرادر بـــــزرگتر بود و محبتش هیچوقت از قلب همه ما بیرون نمیره. آقا سجاد انشاالله با همه ما ادامه دهنده راهی خواهیم بود که با خونت روشن کرده ای. ✍ :یکی‌ازبسیجیان 🌷 🌷 •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•   شادےروح شهدا اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم @defae_moghadas2
بابک با دانشجویان به کوهنوردی می‌رفت. وقتی بعد از شهادت دوستانش به خانه ما آمدن از آنها خواستم برایم خاطره بگویند آنها ‌گفتند وقت اذان یا نهار که می‌شد بابک غیبش می‌زد و مدتی بعد سر و کله‌اش پیدا می‌شد. این اتفاق ادامه داشت تا اینکه یک بار او را دیده‌اند که در گوشه‌ای خلوت سجاده‌اش را پهن کرده و نماز می‌خواند. دوستانش از این کار بابک بسیار خوششان آمده بود. بابک از دروغ و ریا متنفر بود. هیچوقت اهل جلب توجه دیگران و خودنمایی نبود. ✍ : پدرشهید 🌷 🌷 •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•   شادےروح شهدا صلوات اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم 🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺 @defae_moghadas2
بعد از شهادت علی، با وجودی که از شهادت او متأثر بود و باید ایشان را مورد دلجویی قرار می دادند گاهی به خانه ما می آمد و از ما دلجویی می کرد. من می دانستم که ایشان خیلی علاقه به علی داشتند ولی تاکنون از زبان خودشان نشنیده بودم تا در یکی از ملاقاتها فرمودند: حسین خرازی، ، حسین خرازی نیست، از وقتی علی شهید شده است ماندن برای من خیلی سخت است. 🌷 🌷 •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•   شادےروح شهدا مـحفـل شـ‌هـیدان چه زیباست @defae_moghadas2