Ahangaran - Ey Yeke.mp3
4.45M
🍂 نواهای ماندگار
🔸 حاج صادق آهنگران
ای یکه سوار شرف ای مردتر از مرد
┄═❁๑🍃๑🌸๑🍃๑❁═┄
#نواهای_صوتی_ماندگار
#شهید
کانال خاطرات رزمندگان دفاع مقدس
@defae_moghadas 👈عضو شوید
◇◇ حماسه جنوب ◇◇
🍂
🍂 جمع کردن وصیتنامه و وسایل
قبل از اعزام به عملیات کربلای ۲
سه راه محمدیار (نقده)، ۱۳۶۵
▪️در جلوی تصویر شهید "سیدرضا کیاموسوی" دیده میشود که در همین عملیات در ۱۱ شهریور ۱۳۶۵ در منطقه حاجعمران به درجه شهادت رسید.
▪︎ روزتان پرتلاش و با اخلاص
┄═❁๑🍃๑🌺๑🍃๑❁═┄
#عکس
#لشکر۱۶_قدس_گیلان
کانال خاطرات رزمندگان دفاع مقدس
@defae_moghadas 👈لینک عضویت
◇◇ حماسه جنوب ◇◇
🍂
🍂؛⚡️؛🍂
⚡️؛ 🍂
🍂 در کوچه های خرمشهر ۱۱)
خاطرات مدافعین خرمشهر
مریم شانکی
┄═❁๑❁═┄
🔸 سراپا اضطراب و خشم بودم. نمیدانستم حرفم را به چه کسی بزنم. گویی در دلم آتش افروخته بودند.
می سوختم و سراسیمه راه میرفتم. با روحانی دیگری صحبت کردم، می گفت چاره ای نداریم، با دو افسر دیگر حرف زدم یکی از آنها سری تکان داد و گفت:
سعی میکنیم گزارش بدیم!
آخرین امیدم دژبانی خرمشهر بود. برای یک لحظه به فکرم رسید که نزد سروان خلیلیان بروم. کسی که پس از پیروزی انقلاب سلاح در اختیار ما گذاشت تا در مقابله با ضد انقلاب دستمان خالی نباشد. سراسیمه خود را به دژبانی رساندم اما سروان خلیلیان نبود. خسته و نفس زنان به سراغ معاون او استوار «نصیری» رفتم.
- میدونید چی شده؟
- نه. اولا خسته نباشی. دوما کجا بودی؟ چرا سر و ریختت این جوریه؟ چرا لباسهات خونیه؟
- حالا وقت این حرفها نیست بی سیمتون با کجا تماس داره ؟
- با همه جا تماس داریم.
- اگه یه خواهشی بکنم میتونی انجام بدی ؟... چون بیسیم شما برد قوی داره. تماس بگیر و خبر بده که بچه ها دارن توی شهر کشته میشن. بگو یه فکری بکنن...
- ناراحت نباش مثل این که قراره هواپیما بیاد دشمن رو بکوبه. مطمن باشید که نیرو در راهه. به بچه ها بگو استقامت کنن! انشالله نیرو می آد. به هر قیمتی که شده نمیذاریم شهر سقوط کنه. الان هم سربازهای دژبان رفتن گمرک و دارن اونجاها میجنگن!
- دیگه کار از این حرفها گذشته. دشمن نیروهاش رو آورده توی طالقانی. ما از صبح تا حالا داریم میجنگیم و به هیچ جا نرسیدیم. کشته دادیم لااقل بگو تفنگهای دوربین دار برامون بیارن.
- باشه حالا ببینیم چی میشه!
به مسجد جامع برگشتم تا کمی استراحت کنم. با دمیدن صبح بچه های محل را جمع کردم و راه افتادیم. عراقیها به زمین فوتبال (خلیج فارس) پشت استادیوم رسیده بودند. ما در همان حوالی، طوری موضع گرفتیم که به استادیوم تسلط کامل داشته باشیم و سپس در اطراف خیابان حشمت نو با عراقیها درگیر شدیم. دشمن مثل روز قبل باز هم روی ساختمانهای بلند بود و دور تا دور زمین فوتبال را کاملاً زیر نظر داشت. با خود فکر کردیم که بهتر است کسی به سر کوچه و خیابان نرود، چرا که با این کار عراقیها موضع مان را شناسایی میکردند و اگر با تیر مستقیم موفق نمیشدند میتوانستند با خمپاره ما را زیر آتش بگیرند.
به بچه ها گفتم: تنها راهش اینه که کمین کنیم. کسی تیراندازی نکنه. دیروز دشمن کمین کرد، امروز نوبت ماست.
┄═❁๑🍃๑🌸๑🍃๑❁═┄
ادامه دارد
#در_کوچههای_خرمشهر
کانال رزمندگان دفاع مقدس
@defae_moghadas 👈لینک عضویت
✧✧ ܭߊࡅ߭ߊܠܙ حܩߊܢܚܘ ܥܼࡅ߭ࡐܢߺ ✧✧
🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍂 چقدر سخت است
حال عاشقی که نمیداند
محبوبش نیز هوای او را دارد یا خیر
سید مجتبی علمدار
┄═❁๑🍃๑🌺๑🍃๑❁═┄
#کلیپ
#نماهنگ
#شهید_علمدار
نشر همراه با لینک
کانال خاطرات رزمندگان دفاع مقدس
@defae_moghadas 👈عضو شوید
◇◇ حماسه جنوب ◇◇
🍂
🍂 #نکات_تاریخی_جنگ
🔻 یگانهای سپاه
احمد غلامپور
┄┅═✼✵✦✵✼═┅┄
وقتی در تحلیل هایمان می گوییم در ثامن الائمه با استعداد گردان وارد شدیم و بعد از آن، در قامت تیپ و گردان حضور پیدا کردیم، به این معنا نیست که قبل از آن سازماندهی نداشتیم، بلکه ساختار و سازماندهیمان طبق تعریف کلاسیک ارتش نبود؛ و گرنه ما محور، فرمانده و نیروی شناسایی، پشتیبانی و طرح ریزی داشتیم و این را می شود با شواهد و قرائن اثبات کرد.
آغاز شکل گیری سازمان رزم سپاه در عملیات طریق القدس بعد از عملیات ثامن الائمه که دیگر در کنار ارتش قرار گرفتیم و قرار شد با هم کار کنیم، باید ما هم مثل ارتشیها نیروهایمان را در قالب گردان، تیپ و لشکر سازماندهی می کردیم. بنابر این سازماندهی جدید در ادامه سازماندهی قبلی انجام شد. پس از انتصاب رضایی و صیاد به فرماندهی سپاه و ارتش و حادثه سقوط هواپیمای فرماندهان، ضرورت سازماندهی، بیشتر احساس شد. شاید بعضی از حوادث تلخ بود، اما خیری هم در آنها وجود داشت.
┄═❁๑🍃๑🌺๑🍃๑❁═┄
#نکات_تاریخی_جنگ
کانال خاطرات رزمندگان دفاع مقدس
@defae_moghadas 👈عضو شوید
◇◇ حماسه جنوب ◇◇
🍂
🍃؛💫؛🍃
💫؛🍃
🍃 اعترافات ۱۴
خاطرات سرهنگ عراقی
عبدالعزیز قادر السامرائی
┄═❁๑❁═┄
🔸 گزارشهای سری این عملیات و میزان خسارات و تلفات آن را مطالعه کردم و هنگامی که در بیمارستان بستری بودم درد و بیماری ام مضاعف شد؛ تلفات و خسارات وارد شده طبق گزارش
محرمانه ارتش عراق چنین بود:
۱. انهدام ۸۰ درصد از لشکر سوم زرهی؛ متشکل از تیپهای ۱۲، ۶ ۸۱ و ۵۳ زرهی
۲. .....(یک لیست باند بالا)...
همچنین در گزارش فوق اسامی تیپهای به اسارت درآمده از این قرار بود: تیپهای ۱۰۰۹، ۲۰۰، ۲۳۸، ۵۰۱، ۴۱۷ و ۶۰۵ و .....
گزارشهای سری ...
تعداد کشته های عراق طبق این گزارش هفده هزار نفر بود. این گزارش که توسط سرهنگ ستاد اسعد عبدالخالق السامرایی تهیه شده بود، مورد تأیید قرار نگرفت و به مرور، با ترفندهای مختلف آن را حذف کردند و گفته شد که این ارقام دقیق نیست. مسئولیت تهیه گزارش به ماهر عبدالرشید واگذار شد. گزارش وی که مبتنی بر دروغ و قلب حقایق بود، مورد تشویق و تأیید فرماندهی کل قوا قرار گرفت. ماهر عبدالرشید در گزارش خود نوشته بود، نبردهای خرمشه، این واقعیت را به اثبات رسانده است که ارتش عراق بسیار نیرومند و قوی است و توانایی انجام عملیات هجومی و حمله و عملیات عقب نشینی تاکتیکی را در هر زمان و هر موقعیت دارد!
🔸 عملیات در شرق بصره
منطقه جغرافیایی عملیات رمضان مساحتی حدود ۱۶۰۰ کیلومتر مربع را در بر می گرفت که حدود آن از شمال به کوشک البصری و منطقه طلاييه و هور الهویزه و از غرب به اروندرود تا غرب خرمشهر در شلمچه که القرنه نیز در این محدوده قرار دارد می رسید. مساحت تقریبی آن هشتاد کیلومتر مربع بود و از شرق به چهار پل اساسی متصل بود که دوتای آن در «النشوه» و دو تای دیگر آن در «التنومه» واقع است.
در حقیقت نیروهای ما اهتمام خاصی برای دفاع از خرمشهر داشتند و فکر عقب نشینی از خرمشهر هیچ وقت به فکر فرماندهان ما خطور نکرده بود. بر همین اساس منطقه عملیات رمضان، آماده پذیرش عملیات نبود و ما تصور انجام نبرد در این منطقه را نمی کردیم از طرفی اشغال قسمتی از خاک لبنان توسط اسرائیل باعث شد که فرماندهان عراقی نسبت به قطع عملیات از جانب ایران خوش بین شوند در آخرین روزهای نزدیک به اجرای عملیات در شرق بصره، فرماندهان عراقی به خود آمده به فکر تهیه مواضع و موانع قوی و پیشرفته افتادند. اولین اقدام، احداث سیمهای خاردار به طول ۳۰ کیلومتر و عرض ۱ کیلومتر توسط گروهان مهندسی حمورابی بود. این مانع دفاعی با جریان برق فشار قوی میان سیم های خاردار همراه بود.
گروهان مهندسی لشکر دهم کانال عمیقی با شاخه های اصلی و فرعی احداث کردند و آن را پر از آب کرده تا مانع حرکت تانکهای ایرانی شوند.
لودرها و بلدوزرها و بیلهای مکانیکی شبانه روز در فعالیت بودند. سرتیپ ماهر عبدالرشید شخصاً به این فعالیت ها نظارت داشت و دستورهای لازم در مورد باز کردن آب در مناطقی مشخص توسط او صادر و با نظارت مستقیم او اجرا می شد. همه این کوششها به خاطر حراست از بصره بود؛ زیرا شهر بصره، دومین شهر بزرگ عراق و صاحب چاه های نفتی بزرگ و تأسیسات عظیم و مراکز استقرار لشکرها و انبارهای تسلیحات و مهمات جنگی بود. از طرفی نیز پل ارتباطی عراق به خلیج فارس محسوب می شد و ارتباط زمینی عراق با کویت از طریق این شهر ممکن بود.
┄═• ادامه دارد •═┄
┄═❁๑🍃๑🌸๑🍃๑❁═┄
#خاطرات_اسرای_عراقی
کانال خاطرات رزمندگان دفاع مقدس
@defae_moghadas 👈لینک عضویت
✧✧ ܭߊࡅ߭ߊܠܙ حܩߊܢܚܘ ܥܼࡅ߭ࡐܢߺ ✧✧
🍂
🍂
🔻 بابا نظر _ ۸۹
شهید محمدحسن نظر نژاد
تدوین: مصطفی رحیمی
•┈••✾❀○❀✾••┈•
🔻 عملیات والفجر هشت
🔘 ۲۱ بهمن ١٣٦٤ فرا رسید. مردم ایران برای جشن های پیروزی انقلاب آماده میشدند. عملیات حدود ساعت ده شب آغاز شد. غواصان شب قبل از عملیات حرکت کردند. در کانال مخفی شدند تا ساعت ده شب به خط دشمن بزنند. از نوک ام الرصاص به آن طرف، میدان عمل لشكر ۱۰ سیدالشهدا(ع) بود. سه گروهان غواص به کار گرفته شد. گروهان مجید افقهی باید به نوک ام الرصاص میزد.
در داخل تونلی که ما زده بودیم فقط یک نفر می توانست حرکت کند. نیروها باید به دنبال هم میرفتند. ساعت ده شب، ماه به وسط آب آمده و مد شده بود. حدود ٤٥ دقیقه طول مد آب بود. در این مدت باید نیروها به آن طرف میرفتند. چاره ای هم نبود. نمی توانستیم کار دیگری بکنیم. جلیل محدثی فر مسؤولیت داشت زمانی که آب مــد می شد، دهنه تونل را باز کند.
🔘 در قسمت راست تونل، چیزی بالغ بـر ۱۵۰۰ کیلو پودر آذر روی زمین کاشته بودیم. میخواستیم بعد از اینکه غواصان با عراقی ها درگیر میشدند آنها را منفجر کنیم تا بتوانیم پل را بیندازیم، نیروها را از داخل شکاف عبور دهیم و از روی پل بگذریم. دستور حرکت از قرارگاه صادر شد. آقای قاآنی اعلام رمز کرد. مـن، احمدی و حاجی شریفی کنار نهر خین در یک سنگر مشغول آماده کردن گردانها بودیم. گردان عرب عامری داخل یدک کشی که اوایل جنگ ساقط شده بود مستقر شد. گردان را از همان جا به داخل کانال هدایت کردیم. همه در فاصله پنجاه قدمی ایستادند. غواصها به خط دشمن زدند. عراقیها تازه متوجه شده بودند که ما از این طرف کانال را منفجر کردیم.
🔘 پس از انفجار عراقیها فرار را برقرار ترجیح دادند و سه چهار سنگر را خالی کردند. مجید افقهی اشاره کرد که کسی نیست و همه فرار کرده اند. یکی از بچه های علی پور به نام اسماعیل آبادی، مسؤول انداختن پل روی آب بود. پل را روی آب کشیدند. گردان عرب عامری عبور کرد. بعد از آن یک گروهان از گردان توکلی خواه رد شد، اما پل چرخید و تعدادی از بچه ها داخل آب افتادند. گفتم آقای اسماعیل آبادی کجاست؟ بچه ها گفتند: کسی که پل را انداخته به دلیل آتش سنگین فرار کرده. ناراحت شدم و گفتم بروید مال آبادی را پیدا کنید و به این جا بیاورید، من با او کار دارم.
🔘 خود اسماعیل آبادی رسید و گفت، حاجی بابا! من اینجا هستم. گفتم: این پل باید به آن طرف وصل بشود.
به کمک نیروهای توکلی خواه پل را درست کردیم. وقتی پل درست شد دیدم افقهی دو نفر از شهدای غواص را از آب گرفته و پا زنان با خودش می آورد. پرسید: حاج آقا، ما چکار کنیم؟ گفتم دستور بده غواصان از آب بیرون بیایند. دیگر جای جنگیدن آنها نیست. ما نباید اینجا تلفات بدهیم.
🔘 سریع برگشت و گروهان غواص را از آب بیرون کشید. آنها بعد از بیرون آمدن لباس غواصی را در آوردند و با لباس نظامی به خط مقدم پیوستند.
برای کوبیدن عقبه دشمن شش قبضه توپ ١٠٦ که در کنار نهر خين بود، خط آتش درست کرده بودیم. نوجوان چهارده پانزده ساله ای که از تبلیغات آمده بود، از بلندگوهایی که کار گذاشته بودیم شعارهای داغ پخش میکرد. او نیروهای دشمن را به تسلیم شدن تشویق میکرد.
🔘 حجم تبلیغات به قدری زیاد بود که عراقی ها مجبور شدند دهانه بلندگوها را بزنند. این نوجوان همان جا شهید شد. کنار هر توپ ١٠٦ یک نفر با بیسیم گذاشته بودیم که دایم با ما در تماس باشد. تصمیم داشتم خودم به جزیره بوارین بروم. حاج حسین معافیان به جزیره رفته بود. تماس گرفت که در جزیره است. گفتم
نیروها را دنبال کن و ببین جریان چیست خودم می آیم.
🔘 از این طرف برای هدایت نیروهای زرهی، مقدادیان و حسین زاده را مأمور کردم. آقای حسین زاده تعریف میکرد، به طرف پیچی رفتیم که تانکها استقرار داشتند. سر پیچ یک خمپاره شصت جلوی من و مقدادیان خورد. مقدادیان افتاد. بالای سرش رفتم و گفتم مهدی اگر شهید شدی که خدا رحمتت کند و اگر زندهای بلند شو چون کسی تو را به عقب نمیبرد. با خودم گفتم اگر زخمی شده باشد بالاخره راه می افتد. بعد از این که تانکها را جابه جا کردم برگشتم دیدم همان جا افتاده و به شهادت رسیده. جنازه اش را به عقب انتقال دادیم.
┄═❁๑🍃๑🌺๑🍃๑❁═┄
#بابا_نظر
نشر همراه با لینک
کانال خاطرات رزمندگان دفاع مقدس
@defae_moghadas 👈عضو شوید
◇◇ حماسه جنوب ◇◇
🍂
🍂 یادش بخیر
شهید داود علی پنا
و تله گذاری برای نماز شب خوان ها
╌╌⊰○⊱╌╌
به تازگی فرمانده گروهان ما شده بود. در نظم و انضباط حرف نداشت ولی طبق سنت نانوشته و شیطنت بعضی ها، باید تست معنویت هم می داد.
برای او باید روش جدیدی به کار می بردیم. به پیشنهاد یکی از بچه ها، در آخرین ساعات شب مهرهای نمازخانه را به شکلی چیدند تا کوچکترین جابجایی احساس شود. این کار انجام شد و با اذان صبح، اولین نفر، آماده برای چک کردن جا مهری در نمازخانه شد و نشدتیجه مثبت بود. این عمل در شب های دیگر هم تکرار شد و در آزمایش ما مقبول درآمد.
اولین نفر صف جماعت صبح که چفیه بر سر و رو می کشید و گوشه ای می نشست تا نماز برپا شود خودش بود.
داود نماز شبش به هیچ وجه ترک نمی شد. این تازه اولین شناخت ما از او بود و روز به روز جنبه های مختلفی از معنویت او بر ما آشکارتر می شد.
یادش بخیر! روزی که قرار بود برای زدن به خط دشمن در عملیات بدر، روی پل های شناور شب را بگذرانیم، آن جا هم قامت به نماز کشید و آخرین نماز شبش را اقامه کرد. بعد از شهادت که اشاراتش را بین هم بازگو می کردیم به این نتیجه رسیدیم که او از لحظه شهادت خود، در اولین ساعات صبح عملیات هم خبر داشته و ما به دنبال اثبات نماز شبش او بودیم.
سید حسن موسوی کربلایی
┄═❁๑🍃๑🌺๑🍃๑❁═┄
#یادش_بخیر
کانال خاطرات رزمندگان دفاع مقدس
@defae_moghadas 👈عضو شوید
◇◇ حماسه جنوب ◇◇
🍂
🍂 نقش مادران در دفاع مقدس
همان نقش زینب گونه کربلاست..!
پن: دشمن در جنگ شناختی دنبال تربیت نسلی از زنان در ایران است که نتوانند شهید باقری ها، خرازیها و... را پرورش دهند.
▪︎ روزتان پر از امید و توکل
┄═❁๑🍃๑🌺๑🍃๑❁═┄
#عکس
کانال خاطرات رزمندگان دفاع مقدس
@defae_moghadas 👈لینک عضویت
◇◇ حماسه جنوب ◇◇
🍂