⭕️ سیاست: زیستن در نظم مألوف
از ویژگیهای عرصهی سیاست، سهل ممتنعبودن آن است. ما با سیاست چنان درهمآمیختهایم و با آن مانوسیم که موضوعات آن را سهل و محصل میپنداریم؛ بهطوریکه فکر میکنیم مگر غیرازاین هم میتواند باشد؟! ما در سیاست نفس میکشیم. ما در سیاست متولد میشویم؛ میبالیم و میرویم و از این حیات جمعی دنیا وداع میکنیم. ما هم سازندهی سیاستیم، هم بالیده در سیاست. #ارسطو زندگی در شهر را معادل زندگی سیاسی میدانست و ظهور مدنیالطبعبودن انسان را در گریزناپذیری حضور انسان در شهر معنا میکرد و میگفت: کسی که در شهر زندگی نمیکند، یا مافوق انسان است یا مادون انسان. یا خداست یا حیوان.
سیاست، سهل و آسان و مانوس جلوه میکند؛ اما زمانیکه از سر ارادهی آگاهانه قصد تصرف در سیاست میکنی، با صخرههای نفوذناپذیر سیاست مواجه میشوی. ظهور سیاست، الگویی از نظم است که در #عرصه_عمومی خود را آشکار میکند. تصرف در سیاست و دستکاری در آن، یعنی تلاش برای تغییر الگوی نظم در جامعهی سیاسی. ممتنعبودن سیاست جایی ملموس میشود که میخواهی یک تغییر کوچک در الگوی نظام اجتماعی ایجاد کنی. و متوجه میشوی که این نظم، محصول انباشت میلیونها اراده است. ارادههای بههم گرهخورده و با یکدیگر انسگرفته و همنشینشده. ارادهها چرا و چگونه باید این نظم مالوف را رها کنند؟ چگونه باید مجاب شوند که میتوان در نظامی دیگر الفتی بهتر گرفت؟ و این پرسش سیاست است.
این پرسش اکنون پیش روی ماست. این پرسش اکنون گریبان ما را گرفته. مایی که با یک جامعهپردازی جدید بعد از بهمن57 مواجه شدهایم. کندهشدن از نظم مالوف به نظمی نوین که جز تصویری مبهم و معماگون از آن در ذهنمان نداریم.
...
این مطلب ادامه خواهد داشت....
#سیاست_ما
#سیاست_به_زبان_ساده
#سیاستاندیشی_برای_دولتسازی
https://rubika.ir/dolatema
.
⭕️ سه گسل و گسست مهم در سیاست ایرانی
سیاست بهعنوان یک ساحت زندگی، یک امر اجتنابناپذیر است؛ لذا همگان طعم سیاست و تاثیر آن را در زندگی خودشان میچشند و نسبت به تحولات سیاسی اعلام موضع میکنند. درعینحال، موضوعات سیاسی سهل و ممتنع هستند؛ بهظاهر ساده ولی در مقام تحقق بسیار دشوار هستند. همه دوست دارند در زندگی اجتماعی از عالیترین درجات آزادی و عدالت و رفاه و امنیت برخوردار باشند؛ یعنی چهار موضوع اصلی سیاست. اما چگونه؟! دانش سیاست، روشی از مطالعات روشمند است که به چیستی و چرایی و چگونگی دستیابی به این موضوعات بهظاهر سهل ولی درواقع ممتع و صعب میپردازد تا عرصه زندگی اجتماعی، به یک میدان و ظرف زندگی خوب تبدیل شود. یعنی زندگی تکتک افرادی که در آن جامعه زندگی میکنند، خوب باشد.
دانش سیاست در کشور عزیزمان ایران، از سه گسست رنج میبرد:
اولا، میان زندگی سیاسی و حکمرانی ما با دانش سیاست یک شکاف عظیم و جدی وجود دارد؛ ثانیا، میان دانش سیاسیای که در دانشگاههای کشورمان تدریس میشود با سنت فکری و فرهنگ بومی ما فاصلهی جدی حاکم است؛ ثالثا، در همین دانش غیر بومیای هم که تدریس میشود، میان دانش سیاسی و فلسفهی سیاسی یک گسل وجود دارد. ما بدون درنظرگرفتن مسیر پیدایش مسالهها و روشها و مبانی علم سیاست، با علوم سیاسی مواجه میشویم و پیشفرضهای حاکم بر آن را بدون تامل با جان و دل میپذیریم.
این سوال اینک پیش روی ماست که یک ایرانی مسلمان برای بهسازی فضای عمومی سیاسی کشور و دخل و تصرف در ساختارهای سیاسی، به کدامین دانش سیاسی باید روی بیاورد؟
...
این مطلب ادامه خواهد داشت....
#سیاست_ما
#سیاست_به_زبان_ساده
#سیاستاندیشی_برای_دولتسازی
https://rubika.ir/dolatema
.
⭕️ سیاست، حرفه است یا علم یا دانش؟!
زمانی که «سیاست» با چالشهای مطالعات انسانی(humanity) در #عصر_روشنگری مواجه شد، میان اینکه خودش را یک «حرفه» بداند یا «علم» یا «دانش»، دچار تشویش شد.
سیاست اگر حرفه بود، یک دانشجوی سیاسی لاجرم باید مهارتهای سیاست را در عرصهی عمل میآموخت؛ تازه، بخش عمدهای از سیاست بهمثابه حرفه باید از طریق ژن به انسان منتقل شود، چرا که هیچ دانشگاهی نمیتواند ضمانت دهد که خروجی آن مثلا چرچیل خواهد شد. البته تجربه دانشگاههای فرانسوی در این زمینه تا حدودی قابل دفاع بوده است.
سیاست را اگر علم میدانستند، لاجرم باید قواعد پوزیتویسم را نیز بر این علم بار میکردند. این بود که گاهی علم سیاست، بخشی از فیزیک اجتماعی دانسته میشد و عالم سیاست باید قواعد علمی تجربهپذیری را کشف میکرد که جهان شمول باشد و P آنگاه Q های متعددی را در اختیار ادارهکنندگان ساحت سیاسی جامعه قرار دهد. اگر منصف باشیم، این دیدگاه تاکنون توانسته است خودش را نسبت به دو دیدگاه دیگر غلبه دهد. امروز سیطره در دانشگاههای جهان با علوم سیاسی و سیاست بهمثابه یک علم تجربی است.
اما سیاست بهمثابه یک دانش که لاجرم اجین با فرهیختگی و تاملهای عمیق برای دستیابی به شناخت و آگاهی است، نیز یک طرف ماجرا بوده است. سیاست را میتوان بهمثابه حوزهای نگریست که آدمی بخشی از وجود خودش را در آن باید بشناسد و به آن آگاهی پیدا کند. سیاست بخشی از وجود ماست؛ لاجرم دانش سیاست، بخشی از خودشناسی ماست. ما در دانش سیاست باید کالبد جمعی خودمان را بشناسیم. تبعا این دیدگاه به نگرش تفهمی به سیاست میانجامد.
اکنون این پرسش مطرح میشود که گسست سیاسی در ایران، چه نسبتی به سهگانه سیاست بهمثابه حرفه، علم یا دانش دارد؟ بخش مهمی از بهسازی عرصهی سیاسی در کشور عزیزمان به این امر برمیگردد که مشخص کنیم سیاستمداران ما باید انسانهای حرفهای باشند، یا مهندسان اجتماعی خوب، یا دانشمندان متامل و متعمق؟ کدامین فرد ما را به ساحل آرمانشهر ایرانی-اسلامی خواهند رساند: یک سیاستمدار حرفهای، یک کاشف سیاسی، یا یک فیلسوف سیاسی؟
.
این مطلب نیز لاجرم ادامه خواهد داشت...
.
#سیاست_ما
#سیاست_به_زبان_ساده
#سیاستاندیشی_برای_دولتسازی
https://rubika.ir/dolatema
.
⭕️ سیاست: «شهر» یا «آرمانشهر»
بیشک یکی از نقطهاختلافهای مهم در تصور از سیاست این است که آیا موضوع سیاست، امور جزئی است یا امور کلی؟! علوم سیاسی موضوع سیاست را امور جزئی میداند، درحالیکه «فلسفهی سیاسی کلاسیک» بهویژه در نزد فیلسوفان کلاسیک یونان و فیلسوفان مسلمان، فهم ماهیت سیاست موضوعیت داشته است. حکیم سیاسی میخواسته از جزئیات و مصادیق فراتر رود و بنیان و ماهیت راستین این امور را فهم کند. نمونه بارز این امر را میتوان در تفکرات #افلاطون مشاهده کرد. موضوع افلاطون، #پولیس زادهشده در #یونان نیست، بلکه او به #اوتوپیا میاندیشد و آن را در آسمانها دنبال میکند و تصریح میکند که اتوپیا در زمین محقق نمیشود و تنها میتوان سایهای و انعکاسی از آن را در زمین پیدا کرد. بااینتوصیف، موضوع سیاست نزد افلاطون، آرمانشهر است و سیاست نیز به «امور کلّی» میپردازد، نه امور جزئی پولیس/شهر.
اگر #ارسطو به این دیدگاه خدشه وارد کرده و موضوع سیاست را به زمین میکشاند و ساخت #شهر را دنبال میکند، اما باز هم ابزار نظری «ارسطو» برای این کار، منطق کلینگر اوست و پر واضح است که شکاف میان «امر کلّی» و «امر جزئی» را نمیتوان با «منطق کلینگر» پر کرد.
تنها در #عصر_روشنگری و #رنسانس است که موضوع سیاست، امور شهر بهمثابه یک «کلّ» میشود. فیلسوفان مدرن از لویاتانی صحبت میکنند که اگرچه باید به امور جزئی شهر بپردازد، اما #لویاتان یک سیستم و یک کل مرکب است، نه یک کلّی منطقی و آرمانشهری در آسمان. اساسا #فلسفه_سیاسی جدید متولد چنین نگاهی است؛ عبور از «کلینگری» و «جزئینگری» به «کلّنگری سیستمی».
اکنون پرسش این است که فلسفهی سیاسی ایران اسلامی کجای این ماجرا و تحول است؟ ما در ایران اسلامی، سیاست را بهمثابه یک امر کلی دنبال میکنیم، یا امر جزئی، یا امر یک کلّ سیستمی؟!
.
این مطلب نیز لاجرم ادامه خواهد داشت...
.
#منطق
#سیاست_ما
#سیاست_به_زبان_ساده
https://rubika.ir/dolatema
https://eitaa.com/doranejadid
.
⭕️ انقلاب اسلامی: لرزهای در گسلهای سیاست ایرانی
دانش سیاست، دانش ادارهی ساحت عمومی و نظام اجتماعی است. لذا وقتی در حوزه عمومی جامعه، یک #انقلاب_اجتماعی یا #انقلاب_کبیر رخ میدهد، بنیان سیاست اساسا دگرگون میشود. درست همانگونه که بعد از #انقلاب_سیاسی، رژیم سیاسی متحول میشود، در انقلاب اجتماعی حتی نهاد علم سیاست نیز در معرض تغییرات بنیادین قرار میگیرد؛ چراکه باید ترتیبات و تنظیمات جامعه از نظام ارزشی متفاوتی تبعیت کند. چنین تغییراتی لاجرم گسلهای تاریخی در سیاست یک ملت را تشدید خواهد کرد و پیامدهایی نیز از خود بهجای خواهد گذاشت.
پیروزی #انقلاب_اسلامی در ایران، گسلهای سهگانهی سیاست در ایران معاصر را فعال کرده است. امروزه اگرچه آثار آوار این زلزلهها برای ما مشهود است، اما کمتر به این نکته توجه کردهایم که به جای آوار، به شناخت گسلها توجه کنیم و فضا-سیاست کشورمان را از آثار این گسلها ایمن نگه داریم. ترمیم و اعتلای سیاست ایرانی و ساخت کشوری قدرتمند و موثر در تحولات سیاسی جهان چنین توجهاتی را بهجد نیاز دارد. فراموش نکنیم که هرچقدر در حوزه #تکنولوژی و بهداشت و عمران و ... هم که پیشرفت کنیم، بدون یک بنیان مستحکم سیاسی دانشبنیان که سرشار از حکمت تاریخی این سرزمین باشد، در دستیابی به قدرت پایدار و بالنده با نقصان مواجه خواهیم بود. دانش سیاسی بومی، مهمترین رکن پیشرفت ایران اسلامی است. آن را دریابیم.
#سیاست_ما
#سیاست_به_زبان_ساده
https://www.instagram.com/mh.taheri1980/
https://eitaa.com/doranejadid
⭕️ دولت-ملتسازی پس از عهدنامه ترکمنچای
با انعقاد صلح #وستفالیا در 1648 میلادی و پایانیافتن جنگهای چندصدسالهی خونبار در اروپا، جهان در آستانهی #نظم_نوین_جهانی قرار گرفت؛ علیرغم فرازوفرودهای فراوانی که اروپای جدید پس از این تاریخ به خود دیده است، اما هنوز هم میتوان سیاست جهان را در امتداد این حادثه مطالعه کرد. مهمترین رخداد جهانی بهتبع این قرارداد، تکثیر الگوی دولت-ملت در سرتاسر جهان بود؛ بهنحویکه بدون توجه به بوم ملی و فرهنگی ملتهای مختلف، الگوی سیاسی واحدی بر آنها اعمال گردید. عنوان این پروژهی جهانی، #دولت_ملت_سازی در جهان بود و #علوم_سیاسی جدید بهعنوان پشتیبان این پروژه خود را بازسازی کرد.
برای پروژهی دولت-ملتسازی در ایران، تاریخها و موقفهای مختلفی گمانهزنی شده است. برخی عصر صفویه را آغاز دولت-ملتسازی دانسته و برخی بر عصر ناصری تاکید داشتهاند. اگرچه این دو نقطهی زمانی درخور تامل است، اما بیشک یکی از نقطهعطفهای تاریخی برای این پروژه، عهدنامه #ترکمنچای در پی شکست لشگر نظامی ایران از روسیه در 1206 شمسی است؛ موقفی که زخمی تاریخی بر تن ما نشست و ایران معاصر با آن آغاز شد. سنت سیاسی و الگوی زمامداری، پس از این حادثه است که بهتدریج دستخوش تحول میشود و اندیشمندان، آهنگ این میکنند که دانش پشتیبان پیشرفتهای غرب جدید را وارد بوم ایران کنند تا این سرزمین صاحبتمدن از عطایا و مواهب تمدن جدید جا نماند. این #اخذ_و_اقتباس پرنشیب و فراز در طی زمان گاهی به نقطههایی میرسد که گروهی بر آن میشوند که عطای این موهبت را به لقایش ببخشند و به عهد سنتی خود بازگردند؛ گروهی دیگر نیز کلا سنت خود را انکار میکنند و پرستش وطن را در گرو این میبینند که سرتاپا فرنگی شوند. #ایران امروز در دو سر این پاره خط پیش آمده است. و امروز پرسش ما این است که سیاست ما چه باید باشد و ما بر اساس کدامین الگو باید زمامداری کنیم؟ آیا ما هم باید #دولتسازی مدرن را پیش برویم؟ دولتسازی در ایران کنونی ما چگونه باید باشد؟ این پرسش حتی در #انقلاب_اسلامی نیز پاسخ درخوری نیافته است.
#سیاست_ما
#سیاست_به_زبان_ساده
https://www.instagram.com/mh.taheri1980/
https://eitaa.com/doranejadid