eitaa logo
دوست شــ❤ـهـید من
940 دنبال‌کننده
11.7هزار عکس
2.5هزار ویدیو
68 فایل
🌹🌿بسم الله الرحمن الرحیم🌿🌹 #شهید_محمود_رضا_بیضائی: «اذا کان المنادی زینب (س) فأهلا بالشهادة» " «اگر دعوت کننده زینب (س) باشد، سلام بر شهادت»! #خادم_کانال: @gharibjamandeh
مشاهده در ایتا
دانلود
🌺 🌺 🌹هادی به حضور در و زندگی در كنار علیه السلام بسيار وابسته شده بود. 🌹وقتی به میومد نمی تونست رو تحمل كنه. انگار گمشده ای داشت كه می خواست سريع به او برسه. 🌹هادی آنقدر زندگی در را دوست داشت كه می‌گفت: 🔹بیایید همه برویم آنجا زندگی کنیم. 🔸اونجا به آدم آرامش واقعی میده 🔹می‌گفت قلب آدم در نجف یک جور دیگر می تَپه. 🌹می گفت: حتی وقتی به میرم و از حضور در آنجا لذت می برم، دلم برای تنگ میشه و می خوام زودتر به كنار مولا علی علیه السلام برگردم. 🌹می گفت: خيلی به اينجا وابسته شدم، تمام وجودم را فرا گرفته و هيچ جایی برام نجف نمیشه. 🌺 ❤️| @dosteshahideman
❌ فقط یک ایرانی شیعه می تواند مذهب خودش مطلب نشر دهد! ❓آیا مردم کشورهای اروپای مسیحی و قارۀ آمریکا هیچ گاه به فلسطینی بودن (ع) و آسیایی بودن دین شان فکر کرده اند تا به خاطر عرق ملی و تعصبات ناسیونالیستی دینشان را کنار بگذارند؟!🤔 ❓آیا یهودیان اروپا و اسرائیل و آمریکا تا به حال نسبت به مصری بودن (ع) و آفریقایی بودن دین خود تعصب به خرج داده اند و دین دیگری انتخاب کنند؟!🤔 ❗️پس چرا وقتی همین یهودیان و مسیحیان به خاطر ترس از فراگیر شدن ، بحث عربی بودن دین اسلام را مطرح می کنند عده ای از ایرانیان ساده و ناآگاه به نشر این مطالب می پردازند؟!🤔 ❓آیا این فقط به خاطر کثرت هجمه های فرهنگی علیه ایران و ایرانی است یا آنکه سادگی و ناپختگی ما ایرانی ها نیز در این مساله دخالت دارد؟! 💎 فقط در ایران است که گاه برخی، گوهر دست خود را از گردوی در دست دیگران کمتر می پندارند!😔 🔻آیا خداوندی که را در عراق به نبوت برگزید باید خداوند عراقی دانست؟! 🔻آیا خداوندی که حضرت موسی را در به نبوت برگزید باید خداوند مصری یا آفریقایی دانست؟! 🔻آیا خداوندی که حضرت عیسی را در به نبوت برگزید باید خداوند فلسطینی دانست؟! 🔻آیا خداوندی که اصحاب کهف را در برگزید ، باید خداوند را یونانی دانست؟ ❓پس چرا خداوندی که حضرت محمد (ص) را در به نبوت برگزید خداوند عربی و دین اسلام را دین عربی می نامند؟! 🚫 چرا یهودیان و مسیحیان،خداپرستی در اسلام را می نامند اما خود یهودیت را آفریقایی پرستی نمی دانند و مسیحیت را آسیایی پرستی نمی خواند؟ ⛔️ چرا فقط یک ایرانی می تواند علیه مذهب خودش مطلب نشر دهد! ✅ حالا میفهمیم که چرا باید... 🔺 سال 1984 کنگره ای با حضور 300 دانشمند درجه يك از تمام جهان و یهودیان در دانشکده تاریخ دانشگاه با رهبری برومبرگ و زوینس و مایکل فیشر و برنارد لویس و کرامر، برای پیدا کردن راهی برای نابود کردن مردمی که نتوانستند مثل ملتهای دیگر به استعمار بگيرند ( مخصوصا ایرانیان ) برگزار شد و بعد از ارائه ى 30 مقاله در 3 روز به این نتیجه رسيدند که تا وقتی این مردم از درس میگیرند و به امام دوازدهم نشسته اند و تلاش میکنند ، هیچ راهی برای مقابله با آنها وجود ندارد ! ❌ پس باید لفظ و را از آنها بگیرند...! و با ریختن دامن های کوتاه به سر دختران به جای بمب ، دختران و پسران را فاسد کنند و با های مختلف و و ارائه و تحریک بر سرشان هجوم ببرند ، تا دیگر دختری نباشد که با از و و ، براى كودكان چنان مادرى كند که با تقدس مردانگی و ایثار به سرشان سربند "یا حسین" ببندند و از ناموس و کشور و آرمانشان ، جلوی ۳۴ کشور به سرکردگی و و با اهرم صدام، ۸ سال مقاومت و دفاع کنند... 📛 حالا بندهای پروتکل های قابل فهم میشود که: اگر را میخواهید ، را از آنها بگیرید . @dosteshahideman
🌷🍁🌷🍁🌷🍁🌷🍁🌷🍁🌷 🔰با نشسته بودیم ، بهش گفتیم :محمدتقی! شما که می روید به ، عده ای از مردم قَدرتان را نمی دانند و دَرک تان نمی کنند . 🔰چرا باید یک سری خاص بروند برای مقابله با ⁉️چرا فقط باید تن یک سری خاص از خانواده ها بلرزه و واسه عزیزشون همیشه باشن؟ 🔰اگه داعش👹 بیاد اون موقع تن همه می لرزه ، اون موقع همه درک می کنند شرایط رو ... 🔰محمدتقی خیلی آرام، نگاه عمیق و محبت آمیزی کرد و گفت:ان شاءالله خدا کند که آن وضعیت برای مملکتمان و مردم ما پیش نیاید❌ تا آن شرایط را ؛ بگذار هرچه دلشان می خواهد بگویند😊. 🔰اگر خدای نکرده امثال داعش دستشان به مردم برسد و بر مردم مسلط شوند و آن سخت را تحمل کنند، آن وقت می فهمند که برای چه رفتند. 🔰 اما خدا کند وضعیتی که مانند شرایط مردم و پیش آمد برای مردم ما پیش نیاید❌. 🌷"ان شاءالله مردم ایران هیچ وقت ، هیچ وقت درک نکنند."🌷 🍁 @dosteshahideman 🌷🌹🌷
دوست شــ❤ـهـید من
📚 #تـ‌وشـ‌ـ‌هـ‌یـد_نـ‌مـ‌یـشـ‌وے📚 روایـت هـایـی از حـیـات جـاودانـه 🌷شـ‌هـيـد مـدافـع حـرم
📚📚 روایـت هـایـی از حـیـات جـاودانـه 🌷شـ‌هـيـد مـدافـع حـرم🌷 💚 💚 🍂 وهـفـتم 🍁:تـکیـفر عـلـیه مـدل مـقـاومـت شـیـعی یک بار از پرسیدم دولت موضعش درباره مقاومت چیست؟اصلا می شود را داخل به حساب آورد؟گفت وقتی سازی یکی از در سوریه علی رغم تلاش به مشکل برخورده بود. رزمندگان الله وارد شدند ک همراهی آنها با نیروهای ارتش سوریه منجر به شدن منطقه شد. می گفت خود از این رزمنده ها کرده بود که بروند پیش او. همیشه وقتی از او سوال می کردم از جنگ در سوریه چیست؟می گفت: این است که مقاومت در را که است کنند. این همه ، ، و پول که ریخته اند آنجا برای همین است. می خواهند مدل مقاومت در برابر اسرائیل را با مقاومت سلفی_جایگزین کنند. یک بار گفتم خب بعدش چطور می شود؟مقاومت سلفی می خواهدبا اسرائیل چه کند؟ نمی دانم اما کشورهایی که از ها می کنند نمی خواهند چیزی به نام مقاومت در برابر وجود داشته باشد. شـادے روح شـ‌هـیـد 🌷🍃 @dosteshahideman 🍃🌷 🍂 وهـشـتم 🍁:هیـچ جـاگـیـر نـمـے آیـنـد از گشورهای لبنان،عراق،و سوریه و ... داشت وگاهی درباره شان چیزهایی می گفت:یک بار پرسیدم شیعه های یا؟گفت شیعه های و پذیرترند،شیعیان هم در و بی نظریند.دلشان هم خیلی با است. طوری که تا پیش شان نام (ع)وزینب(ع) را می بری ، را از دست می دهند. گفتم های_ایران کجای کار هستند؟ های آیند. شـادے روح شـ‌هیـد 🌷| @dosteshahideman 🍃🌷 🌷🍃🌷 🍃🌷🍃🌷 🌷🍃🌷🍃🌷 🍃 🌷🍃🌷🍃🌷
دوست شــ❤ـهـید من
📚 #تـ‌وشـ‌ـ‌هـ‌یـد_نـ‌مـ‌یـشـ‌وے📚 روایـت هـایـی از حـیـات جـاودانـه 🌷شـ‌هـيـد مـدافـع حـرم
📚📚 روایـت هـایـی از حـیـات جـاودانـه 🌷شـ‌هـيـد مـدافـع حـرم🌷 💚 💚 🍂 وهـفـتم 🍁 :تـکیـفر عـلـیه مـدل مـقـاومـت شـیـعی یک بار از پرسیدم دولت موضعش درباره مقاومت چیست؟اصلا می شود را داخل به حساب آورد؟گفت وقتی سازی یکی از در سوریه علی رغم تلاش به مشکل برخورده بود. رزمندگان الله وارد شدند ک همراهی آنها با نیروهای ارتش سوریه منجر به شدن منطقه شد. می گفت خود از این رزمنده ها کرده بود که بروند پیش او. همیشه وقتی از او سوال می کردم از جنگ در سوریه چیست؟می گفت: این است که مقاومت در را که است کنند. این همه ، ، و پول که ریخته اند آنجا برای همین است. می خواهند مدل مقاومت در برابر اسرائیل را با مقاومت سلفی_جایگزین کنند. یک بار گفتم خب بعدش چطور می شود؟مقاومت سلفی می خواهدبا اسرائیل چه کند؟ نمی دانم اما کشورهایی که از ها می کنند نمی خواهند چیزی به نام مقاومت در برابر وجود داشته باشد. شـادے روح شـ‌هـیـد 🌷🍃 @dosteshahideman 🍃🌷 🍂 وهـشـتم 🍁 :هیـچ جـاگـیـر نـمـے آیـنـد از گشورهای لبنان،عراق،و سوریه و ... داشت وگاهی درباره شان چیزهایی می گفت:یک بار پرسیدم شیعه های یا؟گفت شیعه های و پذیرترند،شیعیان هم در و بی نظریند.دلشان هم خیلی با است. طوری که تا پیش شان نام (ع)وزینب(ع) را می بری ، را از دست می دهند. گفتم های_ایران کجای کار هستند؟ های آیند. شـادے روح شـ‌هیـد 🌷| @dosteshahideman 🍃 🌷 🌷🍃🌷 🍃🌷🍃🌷 🌷🍃🌷🍃🌷 🍃🌷🍃🌷🍃🌷
دوست شــ❤ـهـید من
📚 #تـ‌وشـ‌ـ‌هـ‌یـد_نـ‌مـ‌یـشـ‌وے📚 روایـت هـایـی از حـیـات جـاودانـه 🌷شـ‌هـيـد مـدافـع حـرم
📚📚 روایـت هـایـی از حـیـات جـاودانـه 🌷شـ‌هـيـد مـدافـع حـرم🌷 💚 💚 🍂 وسـوم 🍁 :خـبـر آمـد... حدود ساعت بعد از ظهر ، در روز (ص) و(ع)به رسید. روز روز و بود.من در شهرستان ترکمنچای دانشگاه بودم و به تبریز برنگشته بودم. ساعت هشت و نیم عصر بود که یکی از نزدیکش که در سوریه مجروح شده بود، گرفت و بعد از خوش و بش خودش را معرفی کرد و گفت:«من همانی هستم که با آمده بودید عیادتم بیمارستان.» بعدگفت:«تو در تهران یک کلاسی می رفتی،هنوز هم آن کلاس را میروی. » منظورش کلاس مکالمه عربی بود که میرفتم و با قبلا درباره آن صحبت کرده بودم .او از شنیده بود.تماس آن برادر با من غیر منتظره بود. گذشت. یادم افتاد که به گفته بودم،شماره تماس من را به یکی از بچه های خودشان در تهران بدهد. یقین کردم این همان تماس است،اما با این همه حرفی از نبود. بعد ازگپ کوتاهی قطع کردم ،تلفن را که قطع کردم به فرو رفتم، اما موضوع را زیاد جدی نگرفتم. دو ساعت بعد،حدود ساعت ده شب بود، که خانم زنگ زد و گفت خبری هست که باید به تو بدهم. بعد گفت در سوریه شده و او را به آورده اند.تا گفت مجروح شده، را فهمیدم . گفتم #«مجروحیتش چقدر است؟» : «تو پدر و مادر را فردا بیاور تهران،اینجا میبینی.» این را گفت شدم شده است.منتظر بودم خودش این را بگوید . دیدم نمی گوید یا نمی خواهد بگوید و فقط از مجروحیت حرف می زند، قبل از خداحافظی گفتم: #«صبرکن!تو داری خبر به من می دهی یا ؟» گفت: «حالا شما پدر و مادر را بیاورید» گفتم:#«حاجی! برای مجروحیت که نمیگویند مادر را بیاورید تهران.» از او خواستم که اگر خبر دارد بگوید چون من از قبل منتظراین خبر بوده ام. گفت:«طاقتش را دراری؟» گفتم:«طاقت نمی خواهد شده؟» تایید کرد و گفت: #«بله شده» گفتم: #«مـبـارکـش_بــاشــد» بعدا دوباره با آن برادری که اول زنگ زده بود تماس گرفتم ،تا شروع به صحبت کرد داخل خانه شد... شـادے روح شـ‌هـیـد 🌷🍃 @dosteshahideman 🍃🌷 🍂 و چـهارم 🍁 :مجـروح،مـثل حسـین(ع)و زهـرا(س) در یکی از روزهای بعد از ، را آورد و تصاویری را که دقایقی بعد از اصابت تیر به خودش از او گرفته بود نشانم داد. دوتا گلوله به پهلوی چپش خورده بود دوکمه های پیراهنش باز بود و خون پهلویش زیر پیراهن سفید را رنگین کرده بود چشم هایش را روی هم فشار داده بود و آثار درد در چهره مردانه و غیورش پیدا بود. از پرسیدم اینجا؟ تا #«نفس داشت ..._لبیک_یاحـسـین...» درست ماه بعد، پیکر خود آمد. در شهدا در حال انتقال به (س)بود رفتم که ببینمش، پیکر را گزاشته بودند توی آمبولانس و دیدمش.لباس های رزمش هنوز . اما زخم های به جز زخمی که زیر چانه داشت و یک زخم کوچک روی سر که محل وارد شدن ترکش کوچکی بود، پیدا نبود . پیکر به بهشت زهرا منتقل شد و قبل از انتقال برای تشیع فرصت شد تا زخم های پیکرش را ببندند تقریبا از بدن شده بود و به زور بند بود روی بازو تا مچ هم، بر اثر ترکش ها و امواج انفجار داغان شده بود، چپش هم پر از ترکش های ریز و درشت بود،بعداشمردم، روی ۲۵تا ترکش خورده بود. پای چپش شکسته بود. ۱۰تا ترکش هم به پایش گرفته بود. اما باهمه این جراحت هایی که بر پیکرش میدیدم، بود و از این نمی شد که بشود!عمیقا میخوردم به وضعی که پیکرش داشت. سخت احساس کردم شده ام در برابرش. بی اختیار زیر لب گفتم:#«ماشاالله برادر! ای ولله حقا که شبیح (ع)شده ای» اما با آن همه زخم در بیشتر (س). چه می گویم؟.... هیچ کس نمی دانست آخری داشته یا نه. رزمنده هایی که موقع کنارش بودند ، هیچ کدام نبودند اما بچه های خودمان که بعدا رسیده بودند می گفتند های آخرش بود که رسیدیم ، حرفی نمی زد، نمیدانم ، شاید وقتی داخل آن کانال باموج انفجار به خورده بود #«یازهرا» گفته باشد. شـادے روح شـ‌هیـد 🌷| @dosteshahideman 🍃🌷 🌷🍃🌷 🍃🌷🍃🌷 🌷🍃🌷🍃🌷
😔😔😔😔 🚨قتل امام‌جمعه کازرون به ضرب چاقو معاون اجتماعی فرمانده ناجا در استان فارس: 🔹حجت‌الاسلام محمد خرسند ساعتی پیش توسط فردی درب منزل خود با ضربات چاقو مورد حمله قرار گرفت و به بیمارستان منتقل شد، اما متأسفانه بدلیل عمق جراحت در ناحیه شکم، در بیمارستان کازرون جان به جان آفرین تسلیم کرده و به شهادت رسید. 🔹این اتفاق پس از بازگشت امام‌جمعه کازرون از مراسم احیاء و ساعت ۳ و نیم بامداد ۲۳ رمضان رخ داده است. 🔹ضارب شناسایی‌شده و مأموران در تلاش هستند تا وی را دستگیر کنند. #⃣ #طلبه #روحانیت #شهادت #ایران #ظلم 🚩 | @dosteshahideman
⚘﷽⚘ خاطرات شهید محسن حججی ❤️ دو هفته قبل از محسن بود که رفتم آزمایشگاه و فهمیدم باردارم.😊 خیلی خوشحال شد. می خندید و بهم می گفت: "ببین زهرا، اگر شهید شدم، ولی مرد برات گذاشتم ها. این مرد هواتو داره." لبخندی زدم و گفتم: "خب، شاید دختر باشه." گفت: "نه پسره. اصلا وقتی رفتم سوریه از حضرت زینب علیها می خوام که پسر باشه." روزی که محسن رفت سوریه، خیلی دلم شکست. خیلی گریه کردم. رفتم توی اتاقم و تا توانستم ناله زدم. همان موقع کاغذ و خودکار ای برداشتم برای علیه السلام نوشتم. به آقا نوشتم: "آقاجان.منتی ندارم سرتون. اما من محسنم رو سالم فرستادم،باید هم سالم بهم برگردونی ما بچه توی راهی داریم. این بار محسن برگرده،دفعه بعد شهید بشه!" . از سوریه برام زنگ زد و گفت: "خانم، میخوان ما رو برگردونن. دارم میام ."😇 از خوشحالی بال درآوردم می خواستم جیغ بزنم.😍 فردا پس فرداش دوباره بهم زنگ زد گفت:" تهرانم. دارم میام سمت نجف آباد." ذوق زده بهش گفتم: "محسن می خواهیم تو کوچه برات بنر بزنیم." فکر میکردم خوشش میاد و خوشحال میشود یکدفعه لحنش تغییر کرد. گفت: "نکنین این کارو خانم. اگه بیام ببینم بنری یا پارچه ای زده اید و مردم چیزی از سوریه رفتن فهمیده‌اند از همون مسیری که اومدم برمیگردم."😔 می‌دانستم توی این جور چیزا محکم و روی حرفش می ایستد. تند تند گفتم: " باشه باشه. هرچی تو بگی." بنر را نزدیم. فقط برایش یک گوسفند قربانی کردیم. گوشتش را هم دادیم به فقرا. همین که پایش را توی خانه گذاشت و سلام و احوالپرسی کرد شک کردم که اتفاقی برای گوش هایش افتاده‼️ می‌گفتم: " خوبی محسن؟" الکی و بی ربط جواب میداد: "منم دلم براتون تنگ شده بود!"🤔 همانجا فهمیدم بله. کاسه ای زیر نیم کاسه است. تا اینکه یک اش را دعوت کرد خانه. آن بنده ی خدا هم یکهو سوتی داد و جلوی همه ما گفت: "محسن یادته اون موقع که تانکت موشک خورد؟ خدا بهت رحم کردها. "😅👌🏻 ما همه کپ کردیم. نفسمان بند آمد. تانک محسن و موشک‼️ یک دفعه محسن شد حسابی رنگ به رنگ شد. نمی‌خواست ما چیزی درباره مجروحیتش بدانیم. 😔نمی خواست بفهمیم که شنوایی یکی از گوشه هایش را را از دست داده.می دانست اگر بویی از این مسئله ببریم، دیگر نمی گذاریم به سوریه برود. 😭 بهم گفت: "زهرا. خانومم. بیا اینجا پیشم بشین." رفتم کنارش نشستم. کوله اش را باز کرد.👀 دست کرد توی آن و یک عالمه بیرون آورد. گفت: "اینها را از سوریه برا تو آوردم خانم."😍 دوباره دست کرد توی کوله. اینبار قطعه چوبی را درآورد.🤔دیدم روی آن چوب،یک قلب و یک شمع حکاکی کرده. خیلی ظریف و قشنگ. پایینش هم نوشته: "همسر عزیزم دوستت دارم."😍 قطعه چوب را به من داد و گفت: "زهرا، یه روز تو لاذقیه کنار دریا ایستاده بودم. دلم حسابی برات تنگ شده بود. دلم پر می زد برا اینکه یه ثانیه تورو ببینم.😔 رفتم روی تخته سنگ ایستادم. نگاه کردم به دریا و شروع کردم باهات حرف زدن. باور می کنی؟" سرم را تکان دادم. دوباره گفت:" یه بار هم از تانک بیرون اومدم نشستم رو برجک تانک. اونقدر دلم برات تنگ شده بود که همین جور شروع کردم به گریه."😔 بعد نگاهی بهم کرد و گفت:"زهرا، یه چیزی را می دونستی؟" گفتم: "چی؟" گفت: "اینکه تو از همه کس برام عزیزتری." آرام شدم. خیلی آرام. 💙 🌷 چند ماهی گذشت. فروردین ۹۵ بود. بچه مان به دنیا آمد. علی کوچولومان.😍 پدر و مادرم گفتند: "خوب خداروشکر. دیگه محسن حواسش میره طرف بچه و از فکر و خیال سوریه بیرون میاد." همان روز بچه را برداشت و برد پیش که توی گوشش و بگوید. ما را هم با خودش برد. آقای ناصری که اذان و اقامه در گوش علی گفت محسن رو کرد بهشان و گفت: "حاج آقا، شما پیش خدا روسفیدید. دعا کنید من شهید بشم." حاج آقا نگاهی به محسن کرد و گفت:" ان شاءالله عاقبت بخیر بشی پسرم." تا این را شنیدم با خودم گفتم: "نخیر این کله اش داغه. حسابی هوایی یه."😑 فهمیدم نه زخمی شدن سال پیشش،او را از سوریه سرد کرده نه بچه دار شدن الانش. حتی یک درصد هم فکر اعزام مجدد از سرش نیافتاده بود. از وقتی از برگشته بود، یکی دیگر شده بود. خیلی بی قرار بود. بهم می گفت: "زهرا. دیدی رفتم سوریه و نشدم؟"😔 بعد می گفت: "می دونم کارم از کجا می لنگه. وقتی داشتم میرفتم سوریه،برای اینکه مامانم ناراحت نشه و تو فکر نره، چیزی بهش نگفتم. می دونم. می دونم مادرم چون راضی نبود من شهید نشدم."😔 لحظه سکوت می‌کرد و انگار که کسی با پتک کوبیده باشد توی سرش، دوباره می‌گفت:" زهرا نکنه شهید نشم و بشم راوی شهدا اونوقت چه خاکی تو سرم بریزم؟"😭 دیگه حوصله ام سر برده بود. بس که حرف از شهادت می زد. دیگه به این کلمه پیدا کرده‌ بودم •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈• @dosteshahideman •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
⚘﷽⚘ 🥀به تاسی از فرموده رهبر عزیزم حضرت (ره)پشتیبان باشید تا به مملکت شما آسیبی نرسد . حال که زعامت این کشتی پر تلاطم به دستان با کفایت رهبر عزیزتر از جانم افتاده وایشان نیز به حق آن را سکانداری نموده ایشان را در این امر یاری کنید تا بار دیگر تنها نماند . ✨✨ عزیزتر از جانم، از این که رفیق نیمه راه بوده ام شرمنده ام .🍃 تو را به همان خدایی میسپارم که را روزی میدهد .☘ به پسرم بگو که چرا به این راه رفتم . 🌱 هدفم زندگی عزت مندانه و و مردم مسلمان بوده است . •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈• @dosteshahideman •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
تو دنیایی که ابرقدرت دارای حق وتو رو مثل آب خوردن از جام جهانی حذف کردن، نه تنها نتونستن به بگن بالا چشمت ابرو، بلکه حتی شبکه ضد ایرانی رو هم به راه ندادن😎✌️🇮🇷 پیدا کنید ابرقدرت رو (: 🔗 ایشی‌خاکی 🇮🇷 •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈• @dosteshahideman •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
امروز قرارگاه حسین بن علی، ایران است. بدانید جمهوری اسلامی حرم است و این حرم اگر ماند، دیگر حرم‌ها می‌مانند. اگر دشمن، این حرم را از بین برد، حرمی باقی نمی‌ماند، نه حرم ابراهیمی و نه حرم محمّدی (ص) @dosteshahideman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گر دست تعدّی است، وگر پای تجاوز آن دست کنم کوته، آن پای کنم لنگ من زاده ی ایرانم، آزاده و آزاد بیگانه پرستیدن ننگ است مرا ننگ