eitaa logo
دوتا کافی نیست
49.8هزار دنبال‌کننده
8.8هزار عکس
1.7هزار ویدیو
35 فایل
کانالی برای دریافت اخبار مهم و نکات ناب در زمینه فرزندآوری، خانواده و جمعیت (دوتا کافی نیست، برگزیده دومین رویداد جایزه ملی جمعیت در بخش رسانه) ارتباط با مدیر @dotakafinist3 تبلیغات👇 https://eitaa.com/joinchat/3841589734Cc5157c1c6e
مشاهده در ایتا
دانلود
تكليف بزرگى كه وظيفۀ هر مسلمان است اين است كه وقتى خودش صاحب ايمان شده، همسر و اولادش را هم بايد صاحب ايمان كند. نه اينكه بگويد: ما خودمان گليممان را از آب بکشیم، زن و بچّه خودشان مى‌دانند! در دنيا بچّه‌اى كه مؤمن شد، محمّدى، علوى و حسينى [صلوات الله علیهم] شد، پابه‌پاى پدرش به هر خيرى قدم مى‌گذارد. نور چشم پدر و مادر مى‌شود. اگر اعتنا نكردى در همين دنيا هم صدمه مى‌خورى. چقدر در اين دوره مردم از دست اولادشان، ناله‌ها دارند؛ چون از همان اوّل او را رها كرده‌اند. بايد ايمانى كه نصيبت شده، به بچّه‌ات هم برسانى و او را هم با تكيه كنى. آه از بى‌تكيه بودن جوانان ما! 📚 ایمان "دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇 http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
۱۰۳۲ سال ۸۹ وارد دانشگاه شدم و خواستگارها رو بخاطر درس رد میکردم. بعد از چند وقت که مادرم باهام صحبت کردن از این کار پشیمون شدم و تصمیم گرفتم ازدواج کنم و بعد از نماز صبح از خدا همسر خوب خواستم. همون شب یکی از اقوام تماس گرفتن که بیان منزلمون خواستگاری😳 و من واقعا فکر میکردم که خدا دعای صبحم رو اجابت کرده... بعد از ۳ماه عقد کردیم و من مطمئن بودم کار درستی کردم ولی روزهای سختی پیش رو داشتیم. همسرم تک پسر بودن و چون پدرشون هنوز حقوق بازنشستگی نمیگرفتن خرج خونه میدادن و مادرشون بیمار بودن و حقوق همسرم خیلی کم بود تازه باید خونه سازی و عروسی و طلا و تعدادی از وسایلم میخریدن. روزهای خیلی سخت رو با قناعت گذروندیم و بعد یکسال یک عروسی آبرومند گرفتیم و رفتیم خونه خودمون طبقه بالا خونه خانواده همسرم ساکن شدیم و تازه قسطها و قرض‌ها شروع شد و هزینه دانشگاه من هم بود. پدر شوهرم خدا رحمتشون کنه خیلی کمکمون کردن تا چکهامون رو پاس کنیم ۴ماه بعد ازدواج باردار شدم😍 خیلی خوشحال بودم و با بچه تو وجودم هر روز حرف میزدم اما ماه دوم که رفتم سونو گفتن قلبش تشکیل نشده و تو خونه بچه سقط شد.😔 من خیلی ناراحت بودم و این اتفاق روز عاشورا افتاد خیلی کنایه ها از مادر همسرم شنیدم مثل اینکه تو انقد بدجنسی که خدا تو عاشورا بچه ات رو کشت و اینکه نتونستی بعد چند ماه از زندگیت ماشین بخری و لایق پسرم نیستی و... سال بعد به قم رفتم و از خانم معصومه خواستم که از خدا برام بچه سالم و صالح بخوان و هفته بعد از مسافرت دوره ام عقب افتاد و متوجه بارداریم شدم😍استراحت بودم و خواهرم چند روزی پیشم بودن، خدا خیرشون بده 🤲 تو بارداری همسرم ماشین خوب خرید و قرضهامون رو دادیم و پسرم ۴ روز مونده بود به عاشورا به روش سزارین به دنیا اومد و من این رو هدیه امام حسین ع میدونستم. اسمشو محمد حسین گذاشتم. پسر پر انرژی بود و من واقعا بی تجربه و تنها و پدر همسر مهربانم هم از دنیا رفته بودن و من تو شهر غریب تنها و بی تجربه با آدمهایی که زخم زبون زدن کارشون بود و من هر روز افسرده تر میشدم و پسرم که گریه میکرد میزدمش😔 (و اون لجباز تر و بدتر میشد. واقعا پشیمونم از خدا میخواهم که من رو ببخشه) ۵ماه بعد از تولد محمد حسین همسرم بیکار شد و حسابی بی پول شدیم و بعد چند روز کاری پیدا کردن و روی نیسان کار میکردن و بیشتر جاها رو با نیسان می‌رفتیم و واقعا کار سختی بود و تو ماه رمضان با دهان روزه و تو تابستان مصالح ساختمان بار میزدن و خالی میکردن چون همیشه سر کار بودن ولی پولشون برکت داشت و خودم هم تو پیش دبستانی کار میکردم و پسر۲ سالمو پیش مادر همسرم میذاشتم. همون سال با فروش طلاها و فروش ماشین و.... یه خونه خوب خریدیم خدا رو شکر😍 روزهای خوب داشت از راه می‌رسید. تا اینکه سه سال بعد از تولد پسرم، با اتوبوس سه نفری رفتم قم و از حضرت معصومه خواستم از خدا برام بچه سالم و صالح بخوان. چند روز بعد برگشتن چند وقتی بود که حالت تهوع داشتم و دوره ام عقب افتاده بود. بی بی چک زدم و نتیجه دوتا خط پر رنگ بود😍 و فهمیدم تو قم هم باردار بودم. تو بارداری ماشین خریدم و همسرم کار خوب پیدا کرد خداروشکر😍 تیر ۹۸دختر نازم ملیکا خانم به دنیا اومد. چند روز بعد به دنیا اومدن دخترم برای خونه ای که خریده بودیم مستاجر اومد که خیلی خانوم خوبی بود و ما باهم خیلی دوست شدیم و از تنهایی در اومدم و بهم خیلی کمک میکرد و پسرش هم سن محمد حسین بود و از صبح تا شب باهم بودیم دخترم بخاطر تجربه و کمک دوستم خیلی آروم و مهربون بود و همیشه کمک حالم هست. وقتی ملیکا دوسالش بود از طریق یکی از دوستان با حوزه آشنا شدم و شروع به تحصیل کردم و واقعا نمرات خوبی می‌گرفتم و اساتید خوب هم در کنار تدریس آموزش زندگی بهمون میدادن، بهم پیشنهاد دادن که فرزند سوم بیارم. اول اصلا فکرشو نمی‌کردم اما بعد آشنایی با کانال دوتا کافی نیست و مشاوره و کلی تحقیق بعد از چند سال تصمیم گرفتم که فرزند سوم بیارم. با همسرم در میان گذاشتم و ایشون هم قبول کردن و پسرم آقا مرصاد که یه پسر ناز و آرومه تیر امسال به دنیا اومد و اوایل تولدش چند روز آن آی سی بودن بعد ۵ روز مرخص شدن و با خودش به زندگیمون کلی برکت آورد. البته که سختی هایی هست اما شیرینی و خوبی بیشتر از سختیه. بخاطر اشتباهاتی که سر محمد حسین داشتم اون پرخاشگر شده، از خدا میخواهم که پسرم آروم بشه. لطفاً شما هم برامون دعا کنید. بخاطر مشکلات و سختی ها فرزندانتان رو از داشتن خواهر و برادر محروم نکنید... "دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇 http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075