eitaa logo
دوتا کافی نیست
46.9هزار دنبال‌کننده
7.2هزار عکس
1.2هزار ویدیو
30 فایل
کانالی برای دریافت اخبار مهم و نکات ناب در زمینه فرزندآوری، خانواده و جمعیت (دوتا کافی نیست، برگزیده دومین رویداد جایزه ملی جمعیت در بخش رسانه) ارتباط با مدیر @dotakafinist3 تبلیغات👇 https://eitaa.com/joinchat/3841589734Cc5157c1c6e
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مسجد به مثابه ی قرارگاه... 👌امام جماعت محله باشید نه امام‌ جماعت مسجد... 🔹۳۱مرداد، روز جهانی مسجد کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۱۰۱۱ من متولد ۱۳۷۱ هستم، فرزند دوم یه خانواده هفت نفری، مادر من سال ۶۶ با عموم ازدواج کرده در سن ۱۵ سالگی و زندگی خودش رو در یکی از اتاق های پدربزرگم شروع کرده... عموم هم سرباز بوده و در مرز در شهر اُشنویه خدمت می کرده، زندگی ساده خودشون رو شروع کردن مادرم پس از مدتی باردار میشن و عموم همچنان در حال سربازی تقریبا ماه های آخر بارداری و ماه های آخر سربازی بوده که خبر میارن عموم شهید شده (به دست نیروهای تکفیری در سال ۶۷) و مادرم با اون حال خراب در چهلم عموم دخترش رو دنیا میاره ولی دیگه پدری نبود که دخترشو بغل کنه، کسایی که بچه دنیا میارن می‌دونن ما خانوما دوست داریم همسرمون پیشمون باشن، بچه رو بغل کنن، کنارشون باشن ولی مادر من تنها بود. مادرم بچه رو دنیا میارن و بلافاصله میرن خونه پدر خودشون بچه رو تنهایی بزرگ میکنن، خانواده پدری ام هم بهشون سر میزدن چون توی یه روستا بودن. مادر شهید هم یک سال بعد فوت میکنن، بچه سه سالش میشه و مادرم همچنان خونه پدری بودن، تا اینکه از طرف پدربزرگم میان خواستگاری مادرم که این عروس این خانواده هست نباید با کس دیگه ازدواج کنه، نوه مون رو نمی‌ذاریم زیر دست ناپدری بزرگ بشه و این حرف ها و مادرم رو برای بردار شوهر کوچکش خواستگاری میکنن، در حالی که اون مجرد و پنج سال کوچکتر از مادرم بوده البته اونم راضی نبوده، ولی حرف بزرگترها بوده و کسی نمی تونست بگه نه سال ۷۰ پدر من با مادرم ازدواج میکنن و میرن تو یه اتاقی کنار خونه پدربزرگم زندگی رو شروع میکنن و من سال ۷۱ در یه تابستان گرم به دنیا میام، درحالی که پدرم ۱۶ سال و مادرم ۲۱ سال داشت و سال ۷۳ خواهر کوچکم به دنیا میاد. حالا مادر من در سن ۲۳ سالگی سه تا دختر داشت در حالی که پدرم ۱۸ ساله بود و تازه داشت به سربازی می رفت. وقتی خواهر کوچکم دنیا آمد به مادرم انگ اینکه تو دخترزا هستی، سه تا دختر داری پسر نداری می زنن. کم کم زیر گوش پدرم می‌خواندن که زن دوم بگیر این زن از تو بزرگتره و کلی حرف های دیگه... خلاصه پدرم سربازیش افتاد تهران و ما همچنان در روستا زندگی میکردیم و پدرم هیچ درآمدی نداشت و ما فقط با حقوقی که از طرف بنیاد شهید به مادرم میدادن که اونم با پدربزرگم نصف میشد گذران زندگی میکردیم تا الان... مادرم با سختی زیاد از روستا می‌رفت به شهرستان تا با پدرم صحبت کنه چون روستا تا اون موقع تلفن نداشت و زن های روستا به مادرم کنایه و زخم زبون میزدن که این همه راه میری به شوهرت تلفن کنی و اون داره زن دوم میگیره... خلاصه در دوران سربازی با همکاری عمه های پدرم و خودش دختر خاله خودش که طلاق گرفته بود رو میگیره و اینجوری پدر من دوتا زن داره و به خاطر این موضوع کسی خواستگاری ما نمی‌آمد. و کم کم دعوا و بگو مگو در خانواده ما شروع شد. من از وقتی خودم رو شناختم از همون سه چهار سالگی همیشه خونه ما دعوا بود، همیشه بی مهری بود، همیشه جای پدر خالی بود، همیشه جلو چشمم فقط مادرم بود. هیچ وقت کسی نبود دست محبت به سرمون بکشه، بچگی ما زیاد نمی‌فهمیدم چون توی اون شرایط بزرگ شده بودیم ولی کم کم که بزرگ شدیم دیگه بهمون بر میخورد. و ما هم چنان در روستا بودیم. گذشت سال ۷۶ مادرم برای بار چهارم باردار شدن ایندفعه هم مادرم فکر میکرد بچه دختره و به هوای همین دیگه بیمارستان شهرستان هم نرفت و بچه رو با کلی درد توی خونه دنیا آورد، همه منتظر دختر بودن تا مهر تایید بزنن که حقش بوده زن دوم گرفته ولی بچه پسر بود یه پسر سفید با موهای بور... سال ۷۸ ما از روستا کوچ کردیم رفتیم شهر قم چون اکثر روستایی هامون اونجا کوچ میکردن و ما رفتیم اونجا که یه خونه اجاره کردیم دوتا اتاق بالا بود، پایین هم یه دونه اتاق، بالا مادرم وچهارتا بچه هاش ساکن بودن و پایین هم زن دوم بابام. اون هنوز بچه نداشت اقدام میکرد ولی بچه دار نمیشد. مادرم ما سه دختر رو دور خودش جمع میکرد و فرش ابریشم می‌بافتیم، من ۹ ساله و خواهر کوچکم ۷ساله و خواهر بزرگم که یادگار عموی شهیدم بود ۱۳ ساله و برادر کوچکم ۴ساله. روزها نصف روز مدرسه بودیم و بلافاصله میومدیم خونه فرش می‌بافتیم خلاصه گذشت سال ۸۰ شد و ما مجبور شدیم از قم کوچ کنیم و به شهر خودمون برگردیم ولی دیگه روستا نرفتیم، پدرم، زن دومش رو برد روستا و ما توی شهر موندیم و مستاجر تا اینکه سال ۸۰ مادر من و زن دوم بابام هم زمان بافاصله کم باردار شدن و هر دو پسر... "دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇 http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
۱۰۱۱ وقتی برادرم دنیا اومد از طرف بنیاد شهید وام دادن و ما تونستیم یه خونه ۴۰، پنجاه متری بخریم و اسباب کشی کردیم رفتیم اونجا، حالا ما پنج تا بچه بودیم که پدرم هیچ خرجی به ما نمی‌داد و با حقوق عموی شهیدم مادرم ما پنج تا بچه رو بزرگ کردن، پدرم هرچی درمی‌آورد خرج اون یکی خانوادش میکرد چون از همون اول هیچ مسئولیتی نسبت به ما نداشت. مادرم دیگه نخواستن بچه دنیا بیارن در سن ۳۰سالگی عمل کردن که دیگه بچه دار نشن ولی زن دوم بابام هردو سال، یه بچه آورد و الان ۴تا پسر داره که پسر سومش به دلیل مریضی توی ۹سالگی فوت شد. گذشت تا من ۱۸ ساله شدم، یه دختر زرنگ و درس خون که نه مادرم سواد داشتن نه پدرم... خودم تک و تنها درس می‌خواندم بدون هیچ امکاناتی، توی دوره دبیرستان مشاوره مدرسه منو فرستاد رشته ریاضی، در حالی که اولویت برام رشته تجربی بوده همیشه افسوس میخورم که چرا هیچکس نبود بهم راه رو نشون بده چرا این همه زحمت کشیدم آخرش هیچ. چون اگه اون موقع رشته آموزگاری می‌خوندم قبول میشدم ولی هیچ اطلاع و آگاهی نداشتم. خلاصه من وارد دانشگاه شدم و همچنان هر سه خواهر مجرد، خواهر کوچکم به خاطر زیبایی که داشت بیشتر خواستگار داشت ولی اون هم به هیچ کدوم علاقه نداشت. تا اینکه تلفنی با یه پسر از شهر دیگه دوست شد و بعد یه مدت، به عقد هم در اومدن بدون هیچ مراسمی با جهیزیه خیلی اندک رفتن سرخونه زندگیشون، شوهرش و خودش فقط ۱۸ سالشون بود، خواهرم همیشه میگه خواستم فقط از محیط همیشه دعوا ی خونه دور باشم. خواهر کوچک من بدون هیچ مراسمی رفت توی شهر غریب ولی خدارو شکر الان دوتا بچه داره، زندگی خوبی داره ولی خیلی سختی کشیده... خواهرم تیرماه ۹۲ رفت، من خیلی تنها شدم چون همبازی هم بودیم از بچگی یه جورایی خیلی غمگین و دلشکسته شده بودم، از طرف دانشگاه آخرای شهریور رفتم مشهد نمیدونین با چه دلی رفته بودم اونجا دلم شکست به امام رضا شکایت کردم گفتم منم دلم میخواد ازدواج کنم دلم میخواد خونه زندگی داشته باشم. وقتی از مشهد برگشتم حالم خیلی خوب شده بود، کلاس ها شروع شده بود همون اوایل مهر چندتا خواستگار اومد، تا اینکه همسرم قسمت شد. من با برادرزاده ایشون همکلاسی بودن واسشون منو معرفی کرده بودن، همون جلسه اول از من خوشش اومده بود. من اینو از برکات امام رضا می‌دونم. ما با هم عقد کردیم با ۱۴ سکه و پنج ماه بعد هم با مراسم خیلی ساده رفتیم زیرزمین مادرشوهرم و زندگی رو شروع کردیم با چه مشکلاتی... یک سال بعد دوباره در یک تابستان گرم سال ۹۴ دخترم دنیا اومد یه دختر زیبا و سالم و من ترم آخر دانشگاه رو درحالی که حامله بودم گذروندم و دیگه به شغل فکر نکردم. من چون جام واقعا کوچیک بود توی زیرزمین، به بچه دوم دیگه فکر نکردم با اون همه مشکلاتی که داشتیم ولی توی دفتر خاطراتم نوشتم که دوست داشتم وقتی دخترم سه ساله شد بچه دوم رو بیارم ولی متاسفانه به خاطر مشکلات چندسال عقب افتاد و من دوسالگی دخترم ارشد قبول شدم و درسمو ادامه دادم تا اینکه سال ۹۹ از طرف دانشگاه عازم کربلا شدیم و این اولین مسافرتی بود که تنها با همسرم و دخترم می‌رفتیم. وقتی از کربلا برگشتیم یک ماه بعد همسرم راضی شد که از زیرزمین مادرشوهرم بریم و زندگی مستقلی داشته باشیم اینم از برکات زیارت کربلا بود چون واقعا اونجا ناراحت بودم واقعا اذیت میشدم و همسرم به هیچ عنوان راضی نمیشد از اونجا دربیاییم ولی بعد از سفر کربلا راضی شد و ما خونه قشنگی رو اجاره کردیم، وسایل تازه گرفتیم و من احساس خوشبختی داشتم. پایان نامه ارشدم مونده بود که سال ۹۹ من برای بار دوم باردار شدم و از خدا خواستم که بچم پسر بشه، خلاصه دوران بارداری من دوران کرونا بود و من در سه ماهگی پسرم آزمایش غربالگری گفت که سندروم دان داره و باید بری آزمایش سل فری و من با چشم گریان، که خدایا غلط کردم نمی‌خوام پسرباشه فقط سالم باشه چون اون موقع هنوز جنسیتش رو نمی‌دونستم، خلاصه هزینه که اون موقع موقع سه چهار میلیون میشد رو به زور قرض کردیم و من آزمایش رو دادم تا جواب آزمایش من فقط گریه میکردم حالم بد بود. یه شب موقع نماز گوشیم زنگ خورد. از طرف آزمایشگاه بود منم سرسجاده نماز بودم گوشی رو برداشتم خانومه گفت بچت سالمه هیچ مشکلی نداره، پسر هم هست. ادامه 👇 "دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇 http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
۱۰۱۱ نمیدونم چجوری گوشی رو قطع کردم، همون جا سجده شکر به جا آوردم، دخترمو بغل کردم. زنگ زدم به همسرم اونم خیلی خوشحال شد. شیرینی گرفت آورد جشن گرفتیم دور هم، درضمن ما به کسی نگفته بودیم که آزمایش سندروم دان نشون داده فقط خودم و همسرم میدونستیم و باهم درد می‌کشیدیم و حالا شادی رو فقط خودمون احساس می‌کردیم. با دنیا آمدن پسرم منم پایان نامه رو دفاع کردم و با نمره عالی تموم کردم. من خانواده و بچه هامو اولویت قرار دادم، الان پسرم سه سالشه و دخترم ۹ساله هرچقدر به همسرم اصرار میکنم بذار یکی دیگه بیاریم، راضی نمیشه میگه با این همه گرونی و... ولی من تلاشمو میکنم که انشالله راضی بشه. من الان ۳۲ساله و همسرم ۳۵ساله هست. از زندگی خانوادگی هم، برادرم ازدواج کرده ولی خواهر بزرگم نه اون هنوز ازدواج نکرده و برادر کوچکم هم مجرد هستش. تنها آرزوی من ازدواج خواهر بزرگم و برادر کوچکم هست، چندسال پیش دایی بزرگ و با فاصله کم پدربزرگ و مادربزرگمو از دست دادم و مادر من تنهاتر از قبل شده، گاهی وقت ها دلم برای تنهایی مادرم میسوزه و خدارو به تنهایی مادرم قسم میدم که کمکش کنه، مادرم مارو تنهایی با حقوق بنیاد شهید با آبرو بزرگ کرده و امیدوارم حداقل با خوشبختی بچه هایش اونم از زندگی راضی باشه ... الانم خیلی از دوستانم از مشکلات خانوادگی من خبر ندارن چون آدم تو داری هستم وپیش دیگران همیشه باقدرت ایستادم و کسی از دوستانم حتی نمیدونه که پدرم دوتا زن داره، من همیشه دردها و مشکلات و غصه هامو توی خودم میریزم و پیش دیگران همیشه از زندگی راضی و خشنودم و فقط فقط خودم دردها رو تحمل میکنم. به حق دل حضرت زینب به حق صبر حضرت زینب خدا همه مونو عاقبت بخیر کنه. "دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇 http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خداوندا مرا اولاد بسیاری عطا فرما ✨که در راه حسینت، لشکری از خون من باشد 👌 «ما کوثریم و کم نمی شویم» کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
📌راه غلط... شما ببینید زنان غربی، به‌خاطر این‌که به خانواده اهمیت ندادند، به تربیت فرزند اهمیت ندادند، امروز کار جوامع غربی به جایی رسیده است که میلیونها نوجوان تبهکار و فاسد در کشورهای اروپایی و امریکایی، در زیر سایه‌ی آن تمدّن مادّی، آن کاخهای سربرافراشته، آن پایگاههای اتمی، آن آسمان‌خراش‌های صدوچند طبقه، آن پیشرفتهای علمی و تکنولوژیک، در سن ده سالگی، دوازده سالگی مشغول تبهکاریند؛ دزدند، قاتلند، قاچاقچیند، معتادند، سیگار میکشند، حشیش میکشند! این، به خاطر چیست؟ به خاطر آن است که زن غربی، قدر خانواده را ندانست. در گذشته، وضع زنان غربی این‌طور نبود. از سی، چهل، پنجاه سال قبل، وضع زنان غربی -بخصوص در آمریکا و بعضی از کشورهای اروپایی- روزبه‌روز بدتر شد. آن روزی که زنان غربی این راه غلط را شروع نمودند، فکر نمیکردند که سی سال دیگر، چهل سال دیگر، پنجاه سال دیگر، کشور و جامعه‌ی آنها، دچار چنین وضعی شود که نوجوان دوازده ساله، هفت‌تیر ببندد، یا چاقوی ضامن‌دار در جیب خود بگذارد و به هنگام شب یا روز، در گوشه و کنار خیابانهای نیویورک یا لندن یا بقیه‌ی شهرهای غربی، اگر توانست کسی را بکُشد، بدون هیچ ملاحظه‌ای بکشد! وضعشان به این‌جا رسیده است. وقتی خانواده از هم پاشید، وضعیت این گونه میشود. 🔹بیانات در اجتماع زنان خوزستان، ۱۳۷۵/۱۲/۲۰ کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سجده‌ی طولانی، اخلاق را عوض می‌کند. در هر شبانه روز لااقل یک سجده طولانی داشته باشید. هیچ عبادتی مثل سجده نیست. به تربت امام حسین علیه السلام، زیاد سجده کردن، اخلاق را عوض می کند. "دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇 http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
زیارت اربعین... مادران بزرگوار، سعی کنند برای برگزاری مراسم اربعین در خانه، از روز قبل فرزندان شان را آماده کنند. به آنها بگویند فردا اربعین و روز زیارتی خاص اباعبدالله الحسین (علیه السلام) بوده و می خواهیم از همین راه دور ایشان را زیارت کنیم. شب قبل به موقع خوابیده، صبح به موقع بیدار، لباس عزا به تن کنید، رو به قبله بنشینید و آماده قرائت زیارت اربعین با یکدیگر باشید. کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
👌سربازانی برای امام زمان عج...😍 کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
طاووس را می‌بینی، پایش را هم ببین... البته فقرا در کمبودها و فقر و ناداری باید صبر و شکیبایی داشته باشند، و بدانند که آن‌ها هم از نعمت‌هاي دیگری برخوردارند که اغنیا برخوردار نیستند، و ثروتمندان بلاها و ابتلائات و گرفتاری‌هایی دارند که مستضعفان و محرومان ندارند. طاووس را می‌بینی، پایش را هم ببین؛ زیرا خوبی و خوشی عیش تنها به زیادي وسایل راحتی نیست، راحتی درونی و رفاه و خوشی و آرامش دل به داشتن وسایل رفاه و راحتی نیست بلکه چه بسا وسایل رفاه اسباب نگرانی و ناراحتی و اضطراب درونی را فراهم کنند. 🔦در کلمات امیرمؤمنان - علیه السلام - آمده است: « ألمَصائِبُ بِالسَّویَّةِ مَقسُومَةٌ بَینَ البَرِیَّةِ» گرفتاري‌ها به صورت مساوی و یکسان میان مردم تقسیم شده است. یعنی پیمانه ها مختلفند و باید از فقر، بلا، خوشی و... پر شوند. آیا اگر همه مثل هم شوند، و همه در مال و ثروت یکدیگر شریک گردند، و همه در مال و دارایی مساوي و یکسان باشند، نظم در جامعه برقرار می‌شود؟! 📚 در محضر آیت الله العظمی بهجت - کتاب اول کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⁉️ نحوه تعامل با فرزندانی که با داد و فریاد می‌خواهند به مقصود خود برسند، چگونه باید باشد؟ ✅ "وقتی بچه با داد و فریاد درخواستی داشته باشد، پدر و مادر با او همکاری نکنند چون اگر به این نتیجه برسد که کلید درِ بسته شده، داد و بیداد است، شیوه‌ای غلط در او نهادینه خواهد شد." "دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇 http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ای جانم، چه کیفی می‌کنه...😍 این شیرینی تمام شدنی نیست... "دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇 http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
من دو تا دختر داشتم و همسرم به هیچ عنوان راضی نمی‌شدند که برای سومی، هر جا می رفتیم خانواده هایی که دو تا بیشتر بچه داشتند نشونش میدادم ولی بی فایده بود. همه ش می گفت بچه ها از آب و گل در اومدن راحت شدیم ولش کن. تا اینکه یه بار بهش گفتم،: واقعا حیف نیست که من از تو که به این خوبی هستی فقط دو تا بچه داشته باشم😅 ایشون هم خندید و دیگه چیزی نگفت تا آخر هفته که مرخصی گرفت، گفت بیا بریم قم و جمکران. برام عجیب بود که چی شد یه دفعه. اونجا که رسیدیم تو حیاط جمکران دعا کرد: خدایا تو یه بچه سالم دیگه به ما بده نذر یاری امام زمان😊. جنسیتشم گفتیم امام زمان هر چی تو میخوای یارت باشه دختر یا پسر فرقی نداره برامون. خب امام زمان انگار یار دختر بیشتر لازم داشت.😁 بارداری بسیار سختی داشتم. اولش که عدد بتای آزمایشم بالا بود و زمان عید بود و دکتر خوب پیدا نمیشد، حتی برام زمان کورتاژ هم زدن که بارداری خارج از رحم داری ولی خدا رو شکر تو سونو جنین کاملا سالم بود. ماه سوم آبله مرغون گرفتم😭 و باز گفتن احتمالا باید سقط کنی ولی خدا رو شکر دکتر متخصص عفونی گفت که در زمان طلایی قبل از ۴۸ ساعت اول بیماری اومدم و دارو داد. سومین بار هم آزمایش غربالگری ریسک بالا داشت و آزمایش سل فری انجام دادم که خدا رو شکر سالم بود. دو بار هم کرونا گرفتم و نفس تنگی شدید و ویار وحشتناکی داشتم و تا ماه آخر تهوع. اما بازم خدا رو شکر میکردم که یه بار دیگه بهم داره یه هدیه میده. حالا دختر ۱۰ ماهه نازم تو خونه چهار دست و پا راه میره و همه قربون صدقه ش میریم. همسرم به شدت دوستش داره و به قول دختر وسطیم ما قبل از نورا اصلا زندگی نمی‌کردیم.😍😄 راستی بعد از من، دو تا دیگه از جاری هامم سومی رو باردار شدند و سال ۱۴۰۲ سه تا نوه ی دیگه به خانواده همسرم اضافه شد.🤩 "دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇 http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. بخش‌های منتشر نشده از آخرین حضور رئیس‌جمهور شهید آیت‌الله سید ابراهیم رئیسی در پیاده‌روی اربعین در سال ۱۳۹۸ "دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇 http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
پیچ ایمان... آیت‌الله بهجت هر وقت قصه‌ی کسی [امثال شمر و...] را نقل می‌کردند، همیشه می‌فرمودند: «فکر نکنید ما از این امور بَری هستیم! باید جای آن پیش بیاید، در همان شرایط ببینیم که ما هم مثل آن‌ها رفتار می‌کنیم یا نه. دنیا خیلی به آن‌ها رو کرده بود.» اعمال انسان در تصمیم‌گیری او خیلی اثر دارد؛ یعنی یک موقع از انسان نعوذ بالله معصیتی سر زده است، همین باعث می‌شود راحت‌تر از ائمه ببُرد. اما یک جایی طاعتی از انسان سر زده است، به همین خاطر با وجود وسوسه‌ی شیطان، سخت‌تر از آن‌ها می‌بُرد. یعنی همه‌ی اعمالی که انسان به‌طور روزمره انجام می‌دهد دائما دارد این پیچ را شل‌وسفت می‌کند. این‌طور نیست که یک پیچ سفتی تمام مانده باشد و خیال ما راحت باشد که دیگر آن را کنار بگذاریم و بقیه‌ی فضائل را درست کنیم! نه، دائما دارد این پیچ شل‌وسفت می‌شود و آچار آن ‌دست انسان است که از کدام طرف بچرخاند. ایستادن در مقابل وسوسه‌های شیطان، محکم کردن پیچ ایمان است و اجابت شیطان، شُل کردن آن پیچ و یک دفعه هم ممکن است کاملاً باز شود و از محبت اهل‌بیت و بلکه ایمان به خداوند سبحان جدا شود. 📚 از کتاب تا ابد زندگی "دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇 http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
هدایت شده از نهضت مردمی جمعیت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🚨 باورش سخته اما... حضرت شاهد است متنی که تقدیم میگردد فقط به جهت یادآوری کم کاری های که تا الان انجام داده‌ایم و‌ امید دادن به فعالانجمعیتی بابت تاثیرِ جهاد تبیینشان است والا حقیر اصلا موضوعیت ندارم!! 🔸 امسال در پیاده روی اربعین با تعداد زیادی از زائرینی مواجه میشدم که مدعی بودند فرزند نمیخواستند ولی سال گذشته بر اثر گفتگو با فعالین جمعیتی حاضر در موکب ها و مسیر پیاده روی، نسبت به فرزندآوری قانع شده اند و‌ "عجیب این بود که یا نوزاد بغلشان بود یا می‌گفتند توراهی داریم... (مصاحبه با افراد به زودی منتشر می‌شود) نمی‌گفتند به خاطر وام،به خاطر زمین...اصرار داشتند که با گفتگو قانع شده اند!! افسوس خوردم که چرا تا الان اینهمه در جهاد تبیین کوتاهی کرده ایم و افتخار کردم یکی از ده‌ها فعال جمعیتی هستم... سلام خدا بر تک تک کسانی که خالصانه جهت تکثیر نسل حسینی قدم برمی‌دارند،یقینا سرمایه عظیمی برای آخرتشان ذخیره می‌کنند... 🤝 به ارباب قول مجدد دادم که نگذاریم امر حضرت آقا در موضوع فرزندآوری روی زمین بماند و بیشتر و بهتر در این موضوع قدم برداریم...انشالله 🤲 شما هم برای همه فعالین جمعیتی دعا کنید.... 🖍محمدمسلم وافی 🆔@Moslemvafi ━🍃❀💠❀🍃━═••• 💠 نهضت مردمی جمعیت 📞 ۰۹۱۰۴۴۴۱۴۱۲