eitaa logo
دکتر گریوانی
866 دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
1.4هزار ویدیو
139 فایل
ارتباط با ما: @Nooralhoda
مشاهده در ایتا
دانلود
.... هوابارانی ست؛لطیف وزیبا... این دوکلمه ی آخرچه نقشی دارند؟نه اشتباه نکنید،میدانم برای قشرجوان مینویسم ومطمئنم بهترازمن نقش آن دورامیدانید،امادنبال معنای صفت میگردم.دراین فکرهستم ودراین هوای بارانی ودلچسب مجال قدم زدن رامغتنم میشمرم تانفسی تازه کنم؛جلو وجلوترمیروم،اطرافم رانظاره میکنم زیبایی درختان سبزوخیس خورده بابازی واذیت پرندگان کوچک روی درختان سرماخورده،حسِ خوب قدم زدن رادوچندان کرده است. سوالاتم دورسرم تاب میخورند؛دنبال پیداکردن معنی صفت بودم دخترهاودخترک های متفاوت رامیبینم،تفاوت چهره رانمیگویم،تفاوت رنگها ذهنم راخیره کرده.موهای پریشان وآرایش های متفاوت،آستینهای بالارفته وشلوارهای شصت سانتی ونودسانتی،سوت مغزم رابه صدادرمیاورد.به این فکر افتاده ام که چه کسی تعریف درست ازدختربودن رامیداند؟چه کسی به به دختران نوزده-بیست ساله یاد داده به این شکل درجامعه قدم بزنند،آخرمن که درکتابهای روانشناسی ووبررسی تفاوتهای زنان ومردان وانواع این کتابها،چیزهای دیگری خوانده بودم.اصلا یک سوال کدام یک از این دخترهامیتواندتعریف خودش ازحجاب رابیان کند؟راستی ایا حجاب هم صفت است؟ چرافکرم آرام نمیگیرد؟آخرازروی کدام کتاب فارسی نوشتن، کدام کتاب معتبرخواندن وازکدام فطرت همچین چیزهایی میزاید؟ جلوتر میروم،حالم از فکرهایم حسابی ضدحال میخوردوباصدای دوتااز دخترهای کنارپارک به خود میاید.به آنجای بحثشان رسیده ام که دخترباحجاب وآراسته ای دخترمقابلش راکناری کشیده وبه اومیگوید؛"من که چیزی نگفتم خواهرگلی فقط خواستم بگم پوششتون مناسب نیست وخیلی هاروبه شماخیره کرده واون دخترباموهای بزک کرده وآرایشی که رنگ ولعابی به اوداده میگوید"به خودم مربوط است" همان جمله ای که فکر میکنم منطقی ترین جواب ازنظر عده ای از دخترهاست. ذهنم رابه گوشه ای از پارک روی صندلی افتاب خورده ای،هل میدهم تایخش بازشودودلم هم کمک میکندتاآرامَش کند.به این فکر میکنم که آیا دخترهای سرزمینم داستان فمنیسم رامیدانند؟دختران ما ازکجافکر کردندبانیمه برهنگی میتواننداستعدادهایشان رانشان دهند؟ازکجادریافتندکه بی حجابی ازباحجاب بودن بهتراست؟بلافاصله ذهنم پیام میفرستدکه شایدبازهم منطق بی منطقی به کمکشان آمده وگفته،خواهی نشوی رسوا/همرنگ جماعت شو...از حرف ذهنم خنده ام نمیگیردوسریع پیغام میفرستم که آخراین دخترهامگرداستان جماعت غربی رامیدانند؟مگرداستان "سیمون دوبوار"ازفعالان فمنیسم راشنیده یاخوانده اند؟مگراز رنج فریادهای زنانِ قرن نوزده وبیست وپیشترازآن چیزی شنیده اندکه چطورازفریادهای پایمال شدن حقوقشان به جایی رسیدندکه دیگرقائل به ازدواج هم نبودندوآزادی مطلق ازجمله آزادی جنسیِ بدون قیدوشرط رامیخواستندوآنرا اوج افتخارونشانه ی قدرت زنانه شان میدانستند.نمیدانم این دردندانستن راچگونه بایدبه دختران سرزمینم بگویم،این ندانستنهاوتن دادن به هرآنچه دیگران رفته اند،دختران وزنان مارابه اینجارسانده یااز نگفتنهای امثال من است؟آخراز عفت وحجاب برای یک دختروعشق ومحبت مادری وهمسری چه بدی هادیده اندویاشنیده اندکه تصمیم برنشان دادن گوهرهای ذاتیشان کرده اند؟حالا تازه میفهمم صفت چه واژه ایست.کاش صفتهای دخترانمان دوباره جان بگیرند،کاش حجاب تاج افتخاردختران وزنانمان شود نه رنگ های عجیب وغریب موهای بیرون زده!!! امروز برایت میگویم ازکسی که قراربود برای من وتو الگوی تمام زیبایی های زنانه باشد؛از "زهرایی"میگویم که تو ففط اشک بردردهایش راشنیده ای،چراخطبه ی فدکیه وصلابت سخنانش رادراجتماع نخوانده ای،نمیدانم.توکه نگرانی باحجاب نتوانی درجامعه فعالیت کنی،حضرت زهراراه حضوراجتماعی راهم نشانت میدهد،حالابگو کم حجابیت برای چیست؟خانم دکتربشوی یا لیسانس وفوق لیسانس هم که بگیری،بالاو پایین هم که بروی نسخه ی آرامش فقط ایمان به چیزی ست که معلم بزرگت درکتاب بزرگش فرموده،با بی حجابی دنبال پیشرفت نباش،خداوندشیرینی وعده هایش رادرعفت وحجاب قرارداده... دلم آرام ترمیشود وحالا صدای اذان هم ازمسجدی کنارپارک به گوش میرسدودل من مشتاق تر برای اینکه حرفهایم رابه دوستانم بگویم،همان هایی که مطمئنم اگربه درستی حیاوعفت برایشان تبیین شود،گره های بسته مغزشان بازمیشودوآنگاه پوسترهاوعکس های هنرپیشهای بی هنرراازصفحه اتاق موبایلهایشان حذف میکنندوتنهاخواهند نوشت:"من کمترین توانایی ام این است که بالباسم میتوانم شخصیت هاراعوض کنم" نرجس کارآزما دانشجوی پزشکی @dr_fgarivani
دکتر گریوانی
❣ *شهادت پرستار فلسطینی* 🌷 رزان النجار، روز جمعه در حال امدادرسانی و در حالیکه دست‌هایش را به نشان
بسم الله الرحمن الرحیم "نصرٌ منَ اللهِ و فتحٌ قریب؛ و بشِّر المومنین" امروز به زن بودن خودم بالیدم.. امروز بابند بند وجودم خدا را شکر کردم که زن آفریده شدم.. امروز دریافتم که می توانی زن باشی با تمام ویژگی ها و عواطف و احساسات زنانه؛ ولی به وقتش از هزاز هزار مرد هم مردتر باشی به لحاظ شجاعت ؛ ایستادگی؛ مقاومت... خواهر شهیدم؛ رُزان ؛ چه زیبا با شهادتت نامردی مردان بزدل و برده ی شهوت و ثروت را به رُخشان کشیدی...چه زیرکانه ساختمان پوشالی مدعیان حقوق زن راتخریب کردی و نقاب از چهره منفورشان کنار زدی... جسارت جوانان امثال تو؛ بزدلی خوانین و حکام عرب و دولتمردان اروپاییِ مدعی حقوق بشر(بخوانید بی بشر) و سکوت احمقانه شان را بار دیگر برای همه آشکار کرد؛ ایستادگی شما زنان در کنار مردان و مجاهدت های شبانه روزی تان؛ که نشان از ایمان قوی و اعتقاد قلبی شما به نصرت الهی است سخت آنان را زمین گیر و مستاصل نموده و چاره ای جز سکوت نمی بینند. رُزان قهرمان درس بزرگی به مدعیان آزادی داد ؛ الان دیگر باید حجت بر همگان روشن شده باشد که امثال علی نژادها که دم از آزادی و حقوق زنان میزنند و در پوشش مدافع حقوق پایمال شده زنان یقه چاک میدهند و گلو پاره میکنند و کمپین تشکیل میدهند و دردِ زنان را در ۲سانت کشیدن روسری ها به عقب و آب رفتن پاچه های شلوارهای لوله تفنگی شان میدانند و روزی دیگر در شیپور بی عدالتی میدمند و تقاضای حضور در ورزشگاه میکنند ؛ نه تنها مدافع حقوق زنان نیستند بلکه اهداف شومی برای آنان ترتیب داده اند؛ چرا که اگر در وعده خود صادق هستند لااقل صدای دختران و زنان مظلوم فلسطینی را که در گرما با زبان روزه مورد اصابت گلوله های خشم و نفرت صهیونیست از اسلام قرار میگیرند را به گوش جهانیان میرساندند یا حتی کمتر از آن؛ پیام تسلیتی ! اعلام همدردی.... اگر در وعده خود صادق هستند تلف شدن هزاران زن و بچه یمنی و سوری را میدیدند و پویشی مردمی برای آن زبان بسته های بی مدافع! نیز تشکیل میدادند... شاید هم نمایش نامه آنها صرفا جهت بازیگری زنان ایرانی به کارگردانی مزدوران وطنی ست و شامل حال زنان یمنی و سوری و فلسطینی نمی شود؛ که البته شکی در این نیست. و اما رُزان النجار دختر۲۱ ساله فلسطینی که امروز به قوت قلبی برای مجاهدین تبدیل شده ؛ و با سن اندک خود سنبلی برای بسیاری از آزادگان جهان شد؛ میدانست کجاست... خطرات حضور در تظاهرات بازگشت به سرزمین مادری شان را میدانست...شهادت هموطنان خود را دیده بود...خیلی از مجروحین را خودش درمان کرده بود...شاهد جان دادن خیلی از آنها بود... ولی خطر را به جان خرید تا امروز اسلام به وجود چنین دختران و زنانی افتخار کند... ومابانوان مسلمان ایرانی امروز تمام قد به احترام زنان مقاومت می ایستیم و برای رهایی آنان از ظلم طواغیت زمان دعا میکنیم؛ ما زنان مسلمان همچون مادرانمان ؛ فرزندان خود را به گونه ای تربیت میکنیم تا ادامه دهنده راه شهدای مقاومت باشند و خود را به رسم مجاهدت همسران و مادران و فررندان و خواهران شهدا برای آماده کردن عزیزانمان و جگر گوشه هایمان جهت دفاع از آرمانها و اعتقاداتمان تا ظهور منجی عالم بشریت حضرت حجه بن الحسن (عج) نَفَسی از پای نخواهیم نشست. ✍ / فعال فرهنگی @dr_fgarivani
بنام نامی او... بنام حضرت مادر،"چادر به سَرَم قربة إلی الله" چند سطر خانومانه با خانم و بانوانی این چنین! خدا کند کلی گویم نکنم که نه اینجا سرمقاله یا ستون نشریات است نه کرسی آزاد اندیشی! خانم سلحشوری باتمام احترام، من یکی از همان رویش های چهل ساله انقلاب هستم که دنبالش بودید! سالها باهمین تفکرتان من و چون من ها را از تفکر و عقیدهی اصیلی چون حجاب اسلامی دور کرده بودید !اما بانو حرفهایتان کاش تازگی داشت‌، کاش ازجنس تفکر بود نه صرفا نظری که سابقه حزبیتان را پر کند، کاش روزی که چادر به سر میانداختید بفکر منطق اصیل حجاب میبودید نه امروز که بعنوان یک بانوی مدیر اثر گزار در مجلس تکیه داده اید! این حرفها برای من بوی خستگی میدهد، بوی انصراف !حداقل اینبار در عقیده تان اصالت داشته باشید و اهل عمل باشید کنار بگذارید همین تکه پارچه ای که اینگونه از آن بیزارید، اسلام بنا به قاعده ی لاضرر به شما عیبی نمیگرد، اما مشکل شما جدایی از میزتان و حزب بازیهایتان هست که با این تکه پارچه مشروعیت به ان بخشیده اید! بانو از کدام حجاب اجباری سخن میگوید؟؟حجابی که هر روز عقب تر میرود اجباری ست ؟؟ اگر حجاب اجباری و قانون صحیحی بود هرروز شاهد بر چوب رفتنش نبودیم!که شما و امثال شما هم دراین واقع شریکید که با کم کاری فرهنگی و عدم نگرش صحیحتان به حجاب عروسک هایی چون را علم کردید!اماگویی شماتنها هم و غمتان ورود زن به ورزشگاه است و ✳بیمه ی زنان خانه دار را فراموش کرده اید ✳در این سه سال کدام طرح و مصو باتی را درجهت رفع نیاز زنان و دختران واقعی واسیب پذیر ارائه یا اجرایی کرده اید؟ ✳چه کمکی برای رفع نیاز معشیت زنان و دختران سرپرست این سرزمین انجام داده اید ؟ ✳چه نطقی در مورد مشکلات زنان عشایر و روستایی انجام داده اید ؟؟ سالها آرزو دارم از زبان زنان مدیر این دولت واین تفکر حرف مغز دار بشنوم ، حرف اهل گفتمان نه دلیل شهرت سیاسی . با اصالت فکر کنید و حرف بزنید چون زهرا س خطبه خواندن و چون زینب س دفاع کردن شأن مسلمان است.که اگر در این چهل سال این نگاه به زن نبود نیمی از زنان این سرزمین باسواد یامدیر که نه عمرشان در کنج روستاهایا کاباره ها بنرلذت مردان میشدند .برکت به این سال که به زن من جمله شما هویت بخشید! پ ن ۱:نشریه ی ریحانه کاری از دوستانم و دختران دانشگاه علامه جایی که پناهگاه من شد برای گفتن از . ما .شادی روح شهیده ای که گفت هرچه میکنید چادرم را برندارید صلوات. @dr_fgarivani
اخبار حضور سرکار خانم ابتکار معاون امور بانوان رئیس جمهور در استان کهگیلویه و بویراحمد مرا به خود واداشت تا سخنی چند در مورد سفر ایشان بنویسم. سفرهای معاونین و وزرای دولتی به استان ها انگار رنگ و بویی دیگر دارد!! به جای اینکه به مأموریت کاری بروند به مأموریت سیاحتی تشریف فرما می شوند... حضور هر وزیر و معاون دولت در هر استان باید دستاوردهایی هم داشته باشد اما سوال اینجاست ره آورد حضور معاون اموربانوان رئیس جمهور محترم در استان محروم چه بوده؟؟ خانم ابتکار شما از جایی دیدن کردید که به پایتخت طبیعت ایران شهرت یافته و نانی را پختید هر چند بی کیفیت؛ اما قدمتی دارد به اندازه طول تاریخ ایران ... از چارقدی صحبت کردید که نماد صلابت زن لر است و هر جای زندگی نیاز به جنگیدن داشته باشدآنرا محکم می بندد و همتش را افزون می کند و از حقش دفاع ...اما پیشنهادتان پوشیدن لباس محلی در ادارات بود !!! آیا مشکل زنان ما اهمیت ندادن به لباس محلی استانشان است که نماد و هویت زن لر محسوب می شود؟؟ انگار از وضع پوشش زنان کف استان خبر ندارید البته تقصیر از شما هم نیست چرا که ندیدید یا بهتر است بگویم نخواستید ببینید... دوباره با شعارهای رنگین و تکراری آزادی، از اشتغال و کارآفرینی و عدالت جنسیتی صحبت کردید همان عدالت جنسیتی که سخن فمنیسمی و از بندهای مهم تحقق سند ۲۰۳۰ محسوب می شود ...تناسب جنسیتی چیزی است که مردم استان ما نیاز دارند نه عدالت جنسیتی!!! همانطور که خود می دانید امروزه به بهانه ی آزادی، دختران این سرزمین را از حیا و عفت دور میکنند و دست آویز بهانه های واهی و خوشگذرانی های معمول مردان میکنند و ابتذال از همین جا شروع می شود... ⛔خانم ابتکار شما حاضر نشدید صحبت های را بشنوید که در خاک من دارند خاک میخورند و کسی بفکرشان نیست... ✅  از وضعیت زنان و دختران بی سرپرست خبر دارید ؟؟ ✅از آمار بالای طلاق و خودکشی در استان چیزی به شما گفتند ؟؟ ✅در جلسه پربار اداری از خوابگاه های خودگردان دانشجویی صحبتی به میان آمده است ؟؟ ✅از بسیاری از که فقط بدلیل عدم حمایت مالی به سمت ترک تحصیل و یا مجبور به کسب درآمد از طریق شغل هایی که در شأن آن ها نیست؛ خبر دارید  ؟؟ جالبتر اینکه خواسته اساسی استاندار محترم و  همنشینانشان از شما که معاون امور بانوان ریاست جمهوری هستید باید رفع مشکل فرودگاه یاسوج باشد آن هم با روزنی نه رایزنی !!! انگار مهمترین ره آورد شما در استان محروم اما پر ظرفیت ما بوده است.. البته غیر از این هم انتظاری نیست !!! 👌"دانشگاه مبدا تحولات اساسی در کشور است" اما انگار همچنان در استان ما نزد مسئولین ازادی خواه مظلوم مانده است و توجهی به ظرفیت های آن ندارند !! مطالبه گری های گاه و بیگاه دانشجویی را بی پایه می دانند و گاهی هم جواب سربالا می دهند سالیان کمی نیست که جناب استاندار محترم راهش را از دانشگاه ها جداکرده و البته که گاهی با مواضعشان دانشگاه ها را به سمت سیاست زدگی می کشانند... ⛔ از دانشجویان مطالبه گر نترسید... امیدوارم روزی برسد که و خوی اشرافیگری از مدیریت های سازمانی ما جدا شود و باشد @dr_fgarivani
همه ملت ایران داغدار حادثه هواپیماست و شمعی در دلشان سوزان اما بعضی با کبریت های آمریکایی و انگلیسی و هر از چند گاهی شمعی روشن می‌کنند.... تلخ است شمعی که بعد از نام سپاه یادش می افتد که باید روشن شود تلخ است که در کنار روباه پیر روشن شود تلخ است که جان باختن هموطن را ابزار جنگ رسانه ای خویش کردند این ابراز همدردی نیست ... این شمع هایی که در باد روشن شد جایی را روشن نخواهد کرد... پ ن: در آب است شمع روشن می‌کنید یا منتظر کمک های و جهادگران هستین! پ ن:منتقم خون هموطنان از آمریکا هستیم @dr_fgarivani
دکتر گریوانی
بسم‌الله الرحمن الرحیم ستاره شناس‌ها می‌گویند بیشتر سیاره‌هایی که دور خورشید می‌گردند هرکدام یک یا
بسم‌الله الرحمن الرحیم ستاره شناس‌ها می‌گویند بیشتر سیاره‌هایی که دور خورشید می‌گردند هرکدام یک یا چند قمر دارند. ستاره‌شناس ها می‌گویند قمر زمین، همان ماهی‌ست که شب‌ها بین تاریکی آسمان روشنایی‌اش را می‌بینیم. البته می‌گویند این روشنایی از خود قمر نیست. قمر واسطه‌ی نور خورشید و زمین است برای شکستن تاریکی شب‌ها. بعضی‌ها می‌گویند برای همین توی قرآن برای روشنایی قمر «ضیاء» آمده و کلمه‌ی «نور» فقط برای خورشید است. قمر همیشه بین زمین و خورشید می‌گردد و همیشه رویش را روبروی نور قرار می‌دهد تا ضیائش به زمینی‌ها برسد. ستاره‌شناس‌ها می‌گویند، هربار گردش قمر دور خورشید به اندازه‌ی یک ماهِ ما زمینی‌ها طول می‌کشد و هربار که شب‌های این ماه به چهارده برسد، قمر کاملا روبروی خورشید است و زمینی‌ها بزرگ‌تر و درخشان‌تر از همیشه می‌بینندش. قمر در شب‌های چهارده زیباترین حالت خودش را دارد... انگار که سرشار از نور شده و ضیائش تابان‌تر از همیشه است. ستاره‌شناس‌ها می‌گویند با حضور قمر و ستاره‌هایش، پیدا کردن مسیر در شب‌های تاریک، کار دشواری نیست. تاریخ خوانده‌ها می‌گویند طایفه‌ی بنی‌کلاب به دلاوری و رشادت شهره داشتند. می‌گویند برای همین بود که عقیل، فاطمه دخترِ حزام را از همین طایفه برای همسریِ برادرش علی(علیه السلام) انتخاب کرد. فاطمه را بعد تولد پسرهایش به ام‌البنین می‌شناختند. تاریخ‌خوانده‌ها می‌گویند پسر ارشد ام‌البنین میان عشیره‌ی پدرش به «قمر» معروف بود و همه به او به چشم قمر بنی‌هاشم نگاه می‌کردند و دل تمام طایفه و عشیره به وجود عباس گرم بود. حالا که فکرش را می‌کنم، چقدر این لقب برازنده‌ی شماست! اصلا عشیره‌ای که محمد و اهلش خورشیدهایش باشند، باید قمری همچون شما واسطه‌ی نورشان شوید. شما آنقدر به آفتاب پنج خورشیدِ خلقت نزدیک بودید که همیشه تابان و درخشان ماندید و هیچگاه هیچکس چهره‌ای جز شب چهارده از شما ندید. منظومه‌ی آفرینش بدون شما چیزی کم داشت. باید می‌آمدید تا واسطه‌ی نور باشید میان خورشید و تاریک‌زده‌ها... و ما ساکنان زمین اقبالمان بلند بود که خداوند شما را برای قمر بودن آسمانمان انتخاب کرد.ماه تابانِ بنی‌هاشم، که قمرِ درخشان تمام جهان‌ شد. @dr_fgrivani
سلام بر تو ای آیت بجا مانده ... میخواهم کمی قلم بزنم برای تمام مظلومانی که تنها خداوند حامی آنان است و بس . مظلوم میتواند یک بزرگمرد باشد مانند علی علیهم السلام و یا کشوری مانند ایران ،و حتی میتواند جنینی باشد در رحم مادری که قصد سقط آن را کرده است؛ مظلوم میتواند کودکی یمنی باشد که سالهاست با مبارزه قد کشیده و یا طفلی فلسطینی که اگر شصت و اندی سال پیش هم به دنیا آمده باشد ،تمام مبارزه و جنگ را با دو چشم خویش دیده است ،مظلوم میتواند یتیمی باشد که ناجوانمردانه پدرش را ترور کردند و یا حاجیی که در عرفات شهید کردند ،مظلوم می‌تواند جوانی باشد که با مقراض های زنان کوفی ،إربأ إربا شده و پدری مظلوم تر که حتی در میانه ی طوفان بلا ،مراقبه دارد بر رعایت کراهت تشییع فرزندش و برای همان ندا سر میدهد با دلی شکسته و کمری خمیده : جوانان بنی هاشم بیایید ،علی را بر در خیمه رسانید ...آری مظلوم میتواند شهید بهشتی باشد که مورد طعن و نفرین های ملت خود قرار گرفت ...مظلوم میتواند آن کسی باشد که هنوز ندای قرآن به گوشش نرسیده و نوای اسلام را نشنیده ...مظلوم میتواند ... دلا بسوز که سوز تو کارها بکند .... و شاید مظلوم ،قلم من باشد که سواد ناچیز و فقر در کلمات من ،نمیتواند فریاد سکوتش را به گوش جان شما بسپارد اما مظلوم تر از واژگان « تر» من ، واژگان نور یک حاکم است .حاکمی که حتی در حکومت خویش مظلوم و غریب است. مظلوم خود خود خود مائیم که با ظلم بر نفس ،کاری کرده ایم که نه می بینیم نه می شنویم نه ادراک می کنیم و این علائم ممات است .چرا مرگ جسم را پایان زندگانی می دانید ،در صورتیکه آن آغاز حیاتی جاودانه ست ،باید جهل را مرگی بی پایان دانست که هر چه بر آن افزوده می گردد ،جان دادن روح را سهمگین تر میکند . دلم برای خودمان میسوزد،از اینکه شعاع های نور خورشید ولایت در کلام ایشان جاری میگردد اما بر صفحه جان ما ،بر آیینه وجودمان منعکس نمی‌گردد .گویا تمام صفحه ی وجودی مان را زنگار گرفته که این چنین خموده و فارغ از حیاتیم . گویی قبل ازآنکه مرگ به سراغمان بیاید ،مرده ایم و این مرگ چقدر درد دارد ! حال ما را تنها آنهایی ادراک میکنند که خود با دو چشم خویشتن ،دیدن که جانشان می رود . الا انسان زمان کوچ باشد ،عبادت بی ولایت ،پوچ باشد ... و آغاز حیات ما با « ولایت» معنا گرفت ،آنجا که خدا ولی شد و ما عبد .اما ازین دو واژه هم خدا را دزدیدند هم ولی را هم عبد بودن را ، درست مثل واژگان امام ،امت را . خوب می دانستند وقتی امت بشود ملت ،هندسه ی این نظم نوین جهانی بهم خواهد خورد و ازین جهان تنها دهکده ای باقی خواهد ماند که خان هایش پا بر گلوی رعیتش می فشارد تا رعیت همیشه رعیت بماند و خان همیشه خان . اما یدالله فوق ایدیهم تمام مهندسی های آنان را بر هم زد چون باید آنچه را که « ولی» مقدر فرموده ،محقق شود و البته که عاشقی بها دارد و بهای آن از خویش گذشتن و به او متوجه شدن است . این را عاشقان خووووب می فهمند ، که معشوق ،نمی پسندد عاشقش جز او را بپرستد و جز اویی را دلبری کند . حکایت ما و خدا نیز چنین بود ، اما خدا همان « معشوق مظلوم» دید از عاشقی صادقانه ی ما خبری نیست ،حال خودش جور عاشق و معشوقی ما را هم می کشد .راستی یادتان هست که گفتم حق مظلوم بعهده ی خداست ، بمیرم برای خدایی که خویش مظلوم است و مظلوم است و مظلوم . قرار بود مخلوقاتش آیینه ی تمام نمای او باشند ،اما چه شد؟! می گویند بندگان خوب خدا از خدا بیشتر ارث می‌برند خوبی هایش را ، راستی چقدر امامان ما بندگان خوب خدا هستند ! و چقدر بعضی ها مظلومیت را از خدا به ارث برده اند . اگر اینطور باشد پس چقدر واژگان هم غریب و مظلومند ، واژگانی که آیات قرآن شدند ،نهج البلاغه و صحیفه سجادیه و ...شدند . و واژگانی که طرح کلی اندیشه اسلامی شدند ... 🌺🌺🌺🌺 @eitaa.com/dr_fgarivani https://ble.ir/dr_fgarivani
دکتر گریوانی
بین رفقای مذهبی زیاد شنیده میشد که برای کمک به ظهور حضرت .عج. چکار باید کرد ؟ آنهایی هم که پیر فعالیتهای مختلف بودند ، باز سوال داشتند که این فرمایش حضرت آقا مبنی بر حرکتهای عمومی و جریانهای حلقه های میانی را چطور میشه جریان سازی کرد و اصلا چطور باید تفهیم و اجرا کرد ... امسال با عینک همین « جریانهای حلقه های میانی » به زیبایی های اربعین نگاه می کردم . اینجا همه از هر قشر و ملیت و ذهنیتی آمده بودند و میزبانان با هر سن و سالی ، با هر آنچه داشتند ،با هر امکانات و استعدادی وسط میدان بودند ... دخترکانی خودکار به دست ، مرا کنجکاو به دنبال خود کشاندند ، در تمام این سالهای پیاده روی ، اولین بار بود که دخترکان عراقی را خودکار به دست در بین جماعت می دیدم ،برایم جالب بود که بدانم با این امکان به ظاهر ساده ، قرار است چه کنند ؟! رفتم نزدیک تر و با کمال تعجب دیدم ، بر کف دستان زوار ، اسامی اهلبیت علیهم السلام را می نگارند .. زیبایی این صحنه ،به اندازه ی چند جلسه تبیین و گفتمان سازی جریانهای حلقه های میانی ، برابری میکرد . به یاد اصحاب سیدالشهدا علیهم السلام افتادم ، به یاد « أسلم» که قصه گوی کودکان کاروان بود ، به یاد « جون » که شمشیر تیزکن یاران سیدالشهدا بود .... هر کسی با تمام توان و امکان خودش ، آمده بود برای نقش آفرینی . حتی این کودکان با همین ابزار ساده ، با همین چند خط سواد ، آمده بودند برای حسین .علیهم السلام . قلم بزنند . گویا صدای « هل من ناصر ینصرنی» حسین .ع. را از گهواره ها شنیده بودند که حال در این سن به یاری حسین زمان آمده بودند. http://eitaa.com/dr_fgarivani https://ble.ir/dr_fgarivani
روزهای پایانی طرح بود، تو جمع خادمین ریاست محترم سازمان سخن از دیدار اربعینی دانشجویان با حضرت آقا گفتن و اینکه سهمیه ای هر چند اندک برای طرح ولایتی ها در نظر می گیرند . که البته خادمین هم مستثنی نبودند . در تب و تاب کارهای پایانی طرح بودیم که اطلاع دادند اسمم توقرعه کشی برای بیت در اومده . بااینکه میدونستم اون تاریخ قطعا کربلا هستم ، اما از اینکه اسمم در اومده بود ، باز بی نهایت خوشحال بودم و به فال نیک گرفته بودم . ته دلم غنج می رفت و مثل همیشه طبق عادت کمال گرایی ، می خواستم کاش هم اربعین کربلا بودم و هم دیدار حضرت آقا😊 از آنجا که مسئولین میدونستن راهی کربلا هستم ،بلافاصله قرعه کشی مجدد انجام داده بودن و نفر جایگزین اعلام کرده بودند ، اسم معصومه در اومده بود . با هم قرار گذاشتیم که من کربلا به یادش باشم و او در محضر حضرت آقا به یاد من ... بعد از یکی دو روز استراحت راهی کربلا شدیم . رسم همیشگی منه که همواره نائب الزیاره و دعاگوی همگان باشم و خاصه به یاد حضرت آقا ... که میداند حال عاشقی را که نمی‌داند آیا معشوقش نیز هوای او را دارد یا خیر ؟ و چه سخت است فراق و دوری از کربلای حسین .علیهم السلام . خوب میدانم که « بعد منزل نبود در سفر روحانی » اما همیشه نزاع بین عقل و دل پا بر جاست .هر کدام را بخواهی لگام بزنی ، آن دیگری ، افسار گسیخته ،تو را می کشاندت . حقیقت اینست که «من» بدون « حسین» نمیتوانم . حتی یقین دارم دنیا با این فراخی ، تنگ میشد اگر « کربلای حسین » نبود . اصلا دنیا مگر بدون حسین .ع. ، موجودیت داشت ؟! حال حضرت آقا را در فراق کربلای حسین علیهم السلام زمانی میتوانم درک کنم که در کنار ضریح حضرت هستم و دلتنگ روزهایی که آغوش حرم را ندارم. و باز با خود می گویم قلب آقاجانمان حرم حضرات است و همان تسکین قلب پر دردشان . و باز در میان واژگان و بودن ها و نبودن ها ، دلم یک جمله می گوید : که « فروا الی الحسین » دلم به درد می آید برای آقای غریبی که سالیان است اسیر زندان تنهایی شده و تنها خواهش ایشان ، دعای ما برای فرج در زیر قبه ی جدش حسین بن علی ... او که عالم از اوست ، به دعای من بیچاره ، چقدر محتاج است ؟! روضه ی تنهایی و غربت آقاجانمان.عج. در زیر قبه ، روضه ی مکشوف را از خاطر میبرد. و حسرت آقای مهربانی .معظم له. برای زیارت ارباب جانمان ، گریه ی دلتنگی جانمان را .... چقدر سخت است حال عاشقی که نمی‌داند آیا معشوقش نیز هوای او را میداند یا خیر ؟! ابتدای سفرمان را از زیارت امامین کاظمین و سامرا شروع کرده بودیم و زیارت کربلا و بعد پیاده روی از نجف تا کربلا را ... و چون نمک پرورده ی موکب نائب الشهیدم و با عنایت و لطف شهدا ، جزو خادمین این مجموعه، ساعاتی هم در جوار دوستانی از فرزندان و همسران و خانواده های شهدا از ملیت های مختلف ،بودیم . در همان ساعات عده ای مراجعه می کردند برای دریافت عکسی از حضرت آقا ، تا با نصب بر روی کوله پشتی یا لباس خود ، در مسیر به یاد ایشان نائب الزیاره باشند . زیبایی های این مسیر در این موکب صد چندان میشود ،وقتی که زائرین از تمام ملیتها برای نائب الشهید بودن مراجعه می کنند . اصلا گویا خود شهدا در میانه ی این موکب ایستاده اند و خوشآمد می گویند . عجیب این جا ، حال و هوای آسمان دارد . و اما بعد ... طی مسیر با دیدن این زیبایی های بی نظیر اربعینی ها ، مشق درس جریانهای حلقه های میانی بود برای من . از سالی که حضرت آقا بیانیه گام دوم را ایراد کردند ،همواره در ذهن خود دنبال حلقه ی گمشده ای بودم که فهم آن را برای من آسان کند ،تا اینکه حضرت آقا در دیدار یک خرداد ماه سال ۹۸ که جریانهای حلقه های میانی و ایجاد حرکت عمومی مردمی را بعنوان مطالبه مطرح کرده و برای تبیین و گفتمان سازی آن دستور صادر می کنند . شاید بارها و بارها پای تحلیل‌های مختلف نشسته بودم و برای این موضوع قلم زده باشم ، اما حال در معرکه ی اربعینی ها ، در ضیافت عراقی ها ، در مسیر مشایه ، کارگاه عملی این گفتمان شده است . هر طرف را می نگری ، همه در حال تلاش و تکاپو و نقش آفرینی هستند . هیچ کس نمی گوید که چرا من ؟ چرا دیگری ؟ همه برای سبقت گرفتن در این کار خیر السابقون شده اند . حتی کودکان عراقی از صدای خود هزینه می کنند و نوای « لبیک یا حسین » سر می دهند . دیگری جعبه ی دستمال کاغذی در دست دارد ،آن یکی شیشه ی کوچک عطری را . آن کودک هم خودکار به دست ذکر یا علی و یا حسن و ...می نویسد بر کف دستان زائرانی که قرار است به سفینه النجات حسین .ع. چنگ بزنند . آن پیرمرد هم دست بر سر می گذارد و با التماس به زوار می گوید : أهلا و سهلا هلبیکم ... دیگری با التماس لیوان شربت به دست زائرین می دهد و ........ خدایا این حجم از مهربانی و گذشت را یکجا در قلوب مردمانی قرار داده که با حرارت عشق حسین بن علی ،فوران می گیرد.
دکتر گریوانی
زمان مجردی، دوستان متاهل روز میلاد حضرت زهرا. س. رو اینطور بهم تبریک می گفتن که ان شاءالله به زودی همسرت، روز « زن» رو بهت تبریک بگه 😅 میلاد حضرت زهرا. س. 1400 بود و همسرم به رسم امام. ره. نامه ای دلبرانه 🥰 به همراه گل و این گردنبند رو به عنوان کادوی روز زن بهم هدیه داد. این روزا بین عقل و دلم غوغایی بود، برای خرید هر چیزی ندایی از درون بهم می گفت که دیگری به تکه نانی محتاج است و تو در پی خرید اضافاتی؟! من هم دلم برای مردم صبور و زحمتکش همیشه در صحنه ی کشورم غنج می رود، اما اگر چه عده ای حداقل آسایش ها را دارند اما خداروشکر که امنیت و آرامش را همه دارند. اما در آن سوی مرزها عده ای برای ارامش و امنیت و آسایش که نه، برای آنکه اسلام بماند و حاکمیت الهی شکل بگیرد، می جنگند. گاهی فکر می کردم چه فرقی میکند اگر همین جا به نیازمندان موجود کمک کرد اما وقتی به معنای واژه ی انفاق مراجعه میکردم، حضرت آقا با این مضمون می فرمایند: انفاق بخشش آن چیزی ست که خلایی را پر کند. و هیهات که ما فکر می کنیم کمی بیشتر و بهتر به فلان نیازمند بدهیم که بهتر بخورد و بپوشد و... انفاق کرده ایم. در صورتی که این انفاق نخواهد بود. بگذریم... داستان گردنبند، همان اولین کادوی روز « زن» را می گفتم. این روز و شب ها گویی زبان باز کرده و می گوید: « میخواهی چون گردنبند آتشین در قیامت بر گردنت باشم یا با هدیه ی آن به این کربلای زمانه که در غزه اتفاق می افتد، سبکبالت کنم؟! میدانم که اندک است اما عزیز است و عزیز است و عزیز... نه اینکه می گویند دادن مال از دادن جان سخت تر است، بلکه از آن جهت که یاداور خاطره ی شیرین اولین کادوی روز زن از سمت همسر و همراه زندگی ام بوده. این تحفه ی اندک را به نیابت از امام زمانم. عج. هدیه میکنم به مردم مظلوم مقتدر غزه و فلسطین. ان شاءالله که خداوند به کم ما برکت دهد و از ما این کمترین را هم که خود روزی داده، قبول فرماید. http://eitaa.com/dr_fgarivani https://ble.ir/dr_fgarivani