وای بر ناامیدانی که ما هستیم.
چون انسان ممکن است بتواند از شر طاعون، نیمهجانی در ببرد؛ اما از شر ناامیدی ممکن نیست جان به عافیت در ببرد. وای بر ناامیدانی که ما هستیم، با این نفرت و ناامیدی که چون بدترین بلاها در روح ما مردم رسوخ کرده و لحظهبهلحظه فراگیرتر میشود، چهجور آیندهای در انتظار ما خواهد بود، چهجور آیندهای تدارک دیده شده؟ جنون، جنون، این مردم دارند دچار جنون نومیدی میشوند
و... وای بر ناامیدانی که ما هستیم...
📚 از #کتاب نون نوشتن | نوشتهی
#محمود_دولت_آبادی
💠 @e_adab 💠
باد می آید و از قافیه ها می گذرد
از غزل های من زخم نما می گذرد
باد یک آه بلند است که گاهی دم عصر
نرم می آید و از بغض خدا می گذرد
بوی آویشن کوهیست که می آید یا...
باد از خرمن موهای رها می گذرد؟
زنده رودیست پریشان وسط پیچ و خمش
شب جدا می گذرد... شعر جدا می گذرد
چند قرن است که یلدای من کهنه چنار
به غزلخوانی چشمان شما می گذرد
باد می آید و «رخساره برافروخته است»
شاید «از کوچه معشوقه ی ما می گذرد»
#حامد_عسکری
💠 @e_adab 💠
شد قیام امام در خرداد
آن که زد بر سر ستم فریاد
او که محو خدا سراپا بود
بنده خاص در همه ابعاد
بهر نابودی رژیم پلید
یک تنه در برابرش استاد
داد فرمان ولی برای قیام
بحر نابود کردن بیداد
حوزههای علوم دینی را
خواسته تا کنند استمداد
گفت:ای عالمان بپا خیزید
که به اسلام و دین کنید امداد
همه از جای خود خروشیدند
تا که از بند غم شوند آزاد
ملتی که برای آزادی
از خدا کرده بود استمداد
تا کند یاری ولی فقیه
شد خروشان علیه استبداد
تا قیام امام برپا شد
خون به پا کرد شاه بد بنیاد
از جنایات آن پلید لعین
کشتهها پشته روی هم افتاد
شد سرانجامِ کار پیروزی
نعمتی را که حق تعالی داد
گشت تفسیر سوره والفجر
آیه «ربک لبالمرصاد»
از وجود امام و خون شهید
زنده دین گشت و کشورم آباد
یاد آرم من از شهیدانی
که خدا عزّشان به عالم داد
تا ابد زنده اند و جاویدان
نام آنها نمیرود از یاد
ما همه رهرو شهیدانیم
پیرو رهبریم و مرد جهاد
کی شود مهدی از سفر آید
تا که گردد حکومتش ایجاد
ناطقا تا نفس تو را باقی است
از شهیدان حق نما انشاد
صلوات و درود بی پایان
بر امام و همه شهیدان باد
#شعر #غلامرضا_محمودنژاد #قیام_پانزده_خرداد
💠 @e_adab 💠
قطار میرود
تو میروی
تمام ایستگاه میرود
و من چقدر سادهام
که سالهای سال
کنار این قطار ایستادهام
و همچنان
به نردههای ایستگاه رفته
تکیه دادهام..
#قیصر_امین_پور
💠 @e_adab 💠
نمیتوانستم‚
دیگر نمیتوانستم
صدای پایم از انکار راه بر میخاست
و یأسم از صبوری روحم وسیعتر شده بود
و آن بهار
و آن وهم سبز رنگ
که بر دریچه گذر داشت با دلم میگفت
نگاه کن
تو هیچگاه پیش نرفتی
تو فرو رفتی!
#فروغ_فرخزاد
💠 @e_adab 💠
زلف بر بــــاد مـــده تا ندهی بر بـــادم
نــاز بنیـــــاد مکن تــا نکنی بنیـــــادم
می مخور با همه کس تا نخورم خون جگر
سـر مکش تا نکشد سـر به فلک فریــادم
زلــف را حلقـه مکن تا نکنی در بنــــدم
طـــره را تـــاب مده تا ندهی بر بـــادم
یـــار بیگانه مشـو تا نبـــری از خویشم
غم اغیــار مخــور تـا نکنی ناشـــــادم
👤 حافظ جآن ❤️
💛🎼
💠 @e_adab 💠
حرف هایی هست
که باید به تو بگویم
مثلا بگویم بودنت،
حواسم را پرت می کند
و نبودنت ، خیالم را
بگویم؛ هرچه کمتر و کمتر باشی
بیشتر و بیشتر میخواهمت
باید بگویم
باشی دوستت دارم
نباشی هم ، دوستت دارم
باید بگویم
باید بدانی
من اما هنوز صبورم
به نداشتنت
به تنها دوست داشتنت...!
#لیلا_مقربی
💠 @e_adab 💠
میکند یادش دل بیتاب و از خود میرود
میبرد نام شراب ناب و از خود میرود
هر که چون شبنم درین گلزار چشمی باز کرد
میشود از آتش گل آب و از خود میرود
از محیط آفرینش هر که سر زد چون حباب
میزند یک دور چون گرداب و از خود میرود
پای در گل ماندگان را قوت رفتار نیست
یاد دریا میکند سیلاب و از خود میرود
زاهد خشک از هوای جلوهٔ مستانهاش
میکشد خمیازه چون محراب و از خود میرود
وصل نتواند عنان رفتن دل را گرفت
موج میغلتد به روی آب و از خود میرود
نیست این پروانه را سامان شمع افروختن
میکند نظارهٔ مهتاب و از خود میرود
دست و پایی میزند هر کس درین دریا چو موج
بر امید گوهر نایاب و از خود میرود
بیشرابی نیست صائب را حجاب از بیخودی
جای صهبا میکشد خوناب و از خود میرود
👤صائب تبریزی 💌
💛🎼
💠 @e_adab 💠
طاقت کجاست روی عرقناک دیده را؟
آرام نیست کشتی طوفان رسیده را
بی حسن نیست خلوت آیینهمشربان
معشوق در کنار بود پاک دیده را
یاد بهشت، حلقهٔ بیرون در بود
در تنگنای گوشهٔ دل آرمیده را
ما را مبر به باغ که از سیر لالهزار
یک داغ صد هزار شود داغدیده را
با قد خم ز عمر اقامت طمع مدار
در آتش است نعل، کمان کشیده را
زندان جان پاک بود تنگنای جسم
در خم قرار نیست شراب رسیده را
شوخی که دارد از دل سنگین به کوه پشت
میدید کاش صائب در خون تپیده را
#صائب_تبریزی
💛🎼
💠 @e_adab 💠
گرامی دار اهل جود را ای بوستان پیرا
مروت نیست افکندن درخت سایه گستر را
#صائب_تبریزی
#روزنگار، ۵ ژوئن، روز جهانی محیط زیست
💠 @e_adab 💠
🌸
گفته بودم حالِ آرامِ مرا باور مکن
گریه هرچه بی صداتر،
سوز و آهش بیشتر...
👤 #هادی_معراجی
💠 @e_adab 💠
ای عشق! مدد کن که به سامان برسیم
چون مزرعهی تشنه به باران برسیم
یا من برسم به یار و یا یار به من
یا هردو بمیریم و به پایان برسیم!
#قیصر_امینپور
💠 @e_adab 💠
زیبا !
هوای حوصله ابری است
چشمی از عشق ببخشایم
تا بشوید رود آفتاب ، دلتنگی مرا
زیبا !
هنوز عشق
در حول و حوشِ چشم تو می چرخد
از من مگیر چشم!
دست مرا بگیر و
کوچه های محبت را با من بگرد!
یادم بده چگونه بخوانم
تا عشق در تمامیِ دل ها
معنا شود...
#محمدرضا_عبدالملکیان
💠 @e_adab 💠
با تيشه ی خيال تراشيدهام تو را
در هر بتی كه ساختهام ديدهام تو را
از آسمان به دامنم افتاده آفتاب؟
يا چون گل از بهشت خدا چيدهام تو را
رويای آشنای شب و روز عمر من!
در خوابهای كودكیام ديدهام تو را
از هر نظر تو عين پسند دل منی
هم ديده، هم نديده، پسنديدهام تو را
زيباپرستیِ دل من بیدليل نيست
زيرا به اين دليل پرستيدهام تو را
با آنكه جز سكوت جوابم نمیدهی
در هر سؤال از همه پرسيدهام تو را
از شعر و استعاره و تشبيه برتری
با هيچكس بجز تو نسنجيدهام تو را
👤 قیصر امینپور 🪽
💠 @e_adab 💠
گفتی: غزل بگو! چه بگویم؟ مجال کو؟
شیرینِ من، برای غزل شور و حال کو؟
پر می زند دلم به هوای غزل، ولی
گیرم هوای پر زدنم هست، بال کو؟
گیرم به فال نیک بگیرم بهار را
چشم و دلی برای تماشا و فال کو؟
تقویم چارفصل دلم را ورق زدم
آن برگهای سبزِِ سرآغاز سال کو؟
رفتیم و پرسش دل ما بی جواب ماند
حال سؤال و حوصله قیل و قال کو؟
#قیصر_امین_پور
💠 @e_adab 💠
🌸
چقدر ساده به هم ریختی روانِ مرا!
بریده غصه ی دل کندنت امانِ مرا
قبول کن که مخاطب پسند خواهد شد
به هر زبان بنویسند داستانِ مرا
گذشتی از من و شب های خالی از غزلم
گرفته حسرتِ دستانِ تو، جهانِ مرا!
سریع پیر شدم! آنچنان که آینه نیز
شکسته در دل خود صورتِ جوانِ مرا!
به فکر معجزه ای تازه بودم و ناگاه
خدا گرفت به دستِ تو امتحان مرا!
نه تو خلیل خدایی، نه من چو اسماعیل
بگیر خنجر و در دم بگیر جانِ مرا!
چه روزگار غریبیست، بعد رفتنِ تو
بغل گرفته غمی کهنه آسمانِ مرا
تو را به حرمتِ عشقت قسم بیا برگرد
بیا و تلخ تر از این نکن دهانِ مرا
تو نیم دیگر من نیستی؛ تمامِ منی
تمام کن غم و اندوهِ سالیانِ مرا...
👤 #امید_صباغ_نو
💠 @e_adab 💠
گیرم که به هر حال مرا بردهای از یاد
گیرم که زمان خاطرهها را به فنا داد
گیرم نه تو گفتی... نه شنیدی... نه تو بودی...
آن عاشق دیوانه که صد نامه فرستاد
با آن همه دلبستگی و عشق چه کردی
یک بار دلت یاد من خسته نیفتاد
یعنی به همین راحتی از عشق گذشتی
یک ذره دلت تنگ نشد خانهات آباد
این بود جواب من دل خستهی عاشق
شیرین رقیبان شدهای از لج فرهاد
باشد گلهای نیست خدا پشت و پناهت
احوال خودت خوب دمت گرم دلت شاد
#محمدرضا_نظری
💠 @e_adab 💠