eitaa logo
کانال نوحه وسینه زنی یا زینب(سلام الله علیها)
14.4هزار دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
1.4هزار ویدیو
358 فایل
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها #اللهم_عجل_لولیک_الفرج_والعافیه_والنصر #هدیه_محضر_امام_زمان_عج_صلوات http://eitaa.com/joinchat/2288255007C8509f44f1f
مشاهده در ایتا
دانلود
. 🏴زمینه تاسوعا و عاشورای علیه السلام و علیه السلام 《برات اربعین ان شاءالله》 🏴بند اول به حول و قوه ی الهی  این اربعین تو کربلاتیم زائر شیش گوشه تیم آقا منتظر برگ براتیم خدا بخواد با رفقامون میایم تا کربلات آقاجون پای برهنه زیر آفتاب رد میشیم از خار بیابون اون حرمت کشته منو/آقا غمت کشته منو تو ضریحا اون ضریحه/محترمت کشته منو تو سرم شوره_دلا پر نوره_میدونم امسال_ کربلام جوره دلم آتیشه_نگو نمیشه_میدونم امسال_نوبتم میشه 《مددی مولا۳ ابی عبدالله》 🏴بند دوم ایشالله بنویسن برامون علقمه با دو چشم گریون بریم تا بین الحرمین و برا ابالفضل ما بدیم جون بشیم مسافر پر احساس بریزیم از دیده ها الماس با هروله بریم کناره مرقد نورانیه عباس دخیل اون حرم بشیم/با بی بی هم قدم بشیم مسته یه جرعه از میِ/صاحب این علم بشیم میشیم آماده_بزنیم باده_میریم امسالم_پای پیاده دلم آتیشه_نگو نمیشه_میدونم امسال_نوبتم میشه 《مددی عباس۳ یاابوفاضل‌》 🏴بند سوم هر کی که کربلاتو دیده از تمومه دنیا بریده میگن شبای جمعه آقا زائرته یه قد خمیده دلش برا تو بی شکیبه میگه حسین من غریبه میره تا قتلگاه و میگه حسین من شیب الخضیبه تشنه بریده شد سرش/رو خاک صحرا پیکرش الهی مادر بمیره/شکستن اون بال و پرش دلش آشوبه_تو چهارچوبه_تله زینب به_سینه میکوبه به همین منوال_میره تو گودال_میکشه آه و_ هی میره از حال 《یاحسین‌ مظلوم۳ غریب مادر》 ✍🎵کربلایی امیرحسین سلطانی 👇
. سلام الله علیه به نفس حاج امیر ●•┄༻↷◈↶༺┄•● جابر بن یزید جوفی میگه: امام باقر اومد بدن زین العابدین رو غسل بده یه پرده ای، پارچه ای کشید، پشت اون پرده بدن باباش رو شست ،دیدیم یهویی ناله امام باقر بلند شد ،شروع کرد بلند بلند گریه کردن، من از آقا پرسیدم‌ چی شد یهویی داد زدید و بلند بلند گریه کردید؟ فرمود:جابر دیدم هنوز اثر غل و زنجیر به گردن ودست و پای بابام مونده. وقتی من خوندم ‌یاد یه چیزی افتادم ،یه روزی دیدن علی سرگذاشته به دیوار شروع کرد بلند بلند گریه کردن .اسماء اومد جلو، آقا تا الان میگفتین همه آروم‌ گریه کنن، چی شد خودتون دادتون بلند شد؟ فرمود: اسماء دست از دلم بردار دیدم دور بازوی زهرا ورم‌کرده...* گردیده بود قنفذ هم دست با مغیره او با غلاف شمشیر این تازیانه می زد *یهودی بود، دیدن داره شهادتین میگه :" أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلٰهَ إِلَّا ٱللَّهُ، أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّدًا رَسُولُ ٱللَّهِ، أَشْهَدُ أَنَّ عَلیَّاً وَلّی الله" گفتن چی شد تو داری شهادتین میگی؟ گفت: به خدای احد و واحد من خودم دیدم با یه دست این آقا دَرِ قلعه خیبر رو کند، حالا موندم دستاش رو بستن ،جلو چشمش دارن زنش رو‌ میزنن... کربلا یه نانجیبی گفت: اگه میخواهید بدونید هنوز حسین زنده است سمت خیمه زن و بچه اش حمله کنید،یه وقت دیدن تن بی رمق رو رویِ زمین کشید به یه نیزه شکسته تکیه داد، فرمود: تا من زنده ام مرد باشید طرف زن و بچه ام نرید .شمر با همه ی بی شرمی و نامردیش، سرش رو پایین انداخت برگشت،اما مدینه به اون دومی هرچی گفتن توی این خونه، زنه،فاطمه تازه بابا ازدست داده ،فاطمه داغ داره، فاطمه بار شیشه داره... نانجیب برگرد، گفت: هرکی میخواد تو ‌خونه باشه، هم خونه رو‌ می سوزونم، هم هرکی تو اون خونه باشه میسوزونم ... کاش فقط خونه رو‌می سوزوند،برا معاویه نامه نوشت،معاویه وقتی در رو آتیش زدم ، صدای نفسای دختر پیغمبر رو از پشت در شنیدم، یه لحظه دلم خواست رحم بیاد، یادم اومد شمشیر زدنای علی رو، هرچی کینه از علی داشتم تو دلم جمع کردم ،آنچنان با کف پا لگد به در زدم ... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇
. |⇦•چهل سال هرشب روضه... و توسل به راوی دشتِ کربلا سلام الله علیه به نفس حاج مجتبی رمضانی ●•┄༻↷◈↶༺┄•● چهل سال هرشب روضه گردان تو بودم با عمه ها، پاره گریبان تو بودم چهل سال شد حرف از تنت چهل سال مردم رفتم سر سفره ولی چیزی نخوردم چهل سال تقدیر دل من درد و غم بود هرچیز میدیدم گریز روضه ام بود نعلین پا کردم بیابان یادم آمد رفتن روی خار مغیلان یادم آمد چشمم به زیر انداز حجره خورد تر شد داغ حصیری بر دل من شعله ور شد هرجور میشد روضه را مکشوفه کردم هرکس سلامم داد یاد کوفه کردم وقتی عبا دوشم کشیدم گفتم ای وای تا اشک دختر بچه دیدم گفتم ای وای در کوچه ها رد طناب آمد به چشمم نوزاد تا دیدم رباب آمد به چشمم رفتم به تشییع جوانها گریه کردم با خنده های ساربانها گریه کردم عمامه ام افتاد و بی حد روضه خواندم انگشتر از دستم درامد روضه خواندم بازار رفتم بوی نانش اذیتم کرد بازاریان بد زبانش اذیتم کرد هرجا شلوغی بود ماتم سهم من شد شرمندگی از خواهرانم سهم من شد حق میدهی از تشنگی قلبم کباب است در ظرف آبم روضه ی جام شراب است ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇
ramezani-moharram99-sh11_2.mp3
3.06M
|⇦•چهل سال هرشب روضه... توسل به راوی دشتِ کربلا امام سجاد سلام الله علیه به نفس حاج مجتبی رمضانی
939.9K
ولیِّ چارمین حامیِّ مسلمین کُشته ی زهر کین سیدالسّاجدین آه و واویلتا ......... گشته غرق عزا همه ی عالمین در عزای علی (سجاد) نور قلب حسین آه و واویلتا ....... راوی روضه ی آن غروب غمین در میان بستر روضه خواند چنین آه و واویلتا ....... من بدیدم به نِی سر های غرق خون سرِ شیر خواره تا سرِ پیر و جوون آه و واویلتا ...... مُردَم آندم دیدم سر طفل رباب بسته بودند روی نیزه با یک طناب آه و واویلتا ....... کرده ام اشک خود از روی دیده پاک بی کفن نمودم پدرم زیرِ خاک آه و واویلتا ....... آه و صدها فغان از غم اسارت شد به عمه زینب بی امان جسارت آه و واویلتا ....... مانده در گوش من طعنه ها و دشنام روضه هایم شده الشّام الشّام الشّام آه و واویلتا ....... امان از شام و از کوچه های یهود دختران علی (ع ) چهره های کبود آه و واویلتا ....... بعد چهل سال هنوز میده من رو عذاب دسته بسته بردن ما رو بزم شراب آه و واویلتا ...... زهر جفا گرفت اگر از من جانم ولی کشته ی آن چوب خیزرانم آه و واویلتا 💠💠💠💠💠💠 به قلم : .
. (ع) 🔘🔘🔘🔘🔘🔘 بند1⃣ چهل ساله، کرببلا باهامه همش ظهر،بلا جلو چشامه چهل ساله، تا چشمامو میبندم میبینم که ، رو نی سرِ بابامه ..... وای... زنده بابامو سربریدن وای... غنچه ی نشکفته رو چیدن وای... خودم دیدم به وقت غارت وای ... معجر و از سرها کشیدن ........ خیمه ها رو سوزوندن دل ما رو شکوندن ما رو به زور زنجیر تو صحرا میکشوندن منم سیدالبکا ، راوی کرببلا •┈┈••✾❀🕊💓🕊❀✾••┈┈• بند2⃣ دل من رو،اون لحظه میسوزنه زدن پیشم ،عمه مو تازیونه توی بازار،عمه مو دوره کردن چه حرفایی،گفتن بهش بمونه .... وای... کردن اهانت توی انظار وای... خیلی دادن عمه مو آزار وای... چشمای بابام علی روشن وای... زینبو جشن و کوچه بازار ..... برای من عذابه خاطرات خرابه چهل ساله دلم از غصه و غم کبابه منم سیدالبکا ، راوی کرببلا •┈┈••✾❀🕊💓🕊❀✾••┈┈• بند3⃣ چهل ساله اشکای من روونه پیش چشمام،لبای غرق خونه شبا خواب مجلس می میبینم همه دردم یه چوب خیزرونه .... وای... میزد با خیزرون پیاپی وای... خون لب بابام روی نی وای... ما کجا و بزم حرامی وای... ناموس ما و مجلس می .... زجر و بلا کشیدم پیر شدمو خمیدم خواب میبینم شبا که تو مجلس یزیدم منم سیدالبکا ، راوی کرببلا 💠💠💠💠💠💠 •┈┈••✾❀❀✾••┈┈• 👇
. علیه السلام کربلایی [بند اول] بازار عشق و عاشقی شلوغه هر عشقی غیر عشق تو دروغه من جز تو از هر عشقی توبه کردم اینی که میگم و تجربه کردم دنیا یه کلام حسینِ عشقِ ما خیلی فقط امام حسینِ همه میرن ولی اونی که میمونه برام حسین من که دلم شده از مردم کلافه با هر کی رو نباشه با تو که صافه من هر یه ساعتی که باشم تو هیئت چند ساعتی به عمرم میشه اضافه حسین ای جانم کربلایی حسین ستوده .👇👇
4_5951921277424898000.mp3
9.85M
‍ . 🔊 ⭕ متن:امشب، تکلیفمو معلوم کن... 🎤 کربلایی 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 امشب، تکلیفمو معلوم کن یا از خونه بیرون کن و یا قلبم و آروم کن امشب، این خیالو راحت کن یا بزن منو یا که باهام یه خورده صحبت کن اصن میشنوی این صدامو؟! اصن میبینی گریه هامو؟! بیا دونه به دونه بشمرم غمامو بیا یکم بشین کنارم، پناه دل بیقرارم تو زندگیم بجز تو هیچ کیو ندارم نخ حرفامو بگیر، بیا دستامو بگیر اگه من گریه برات نکردم اصلا دوتا چشمامو بگیر به یه تار موت قسم، من دوسِت دارم حسین... اگه یک دروغ ازم شنیدی خب راه نفسهامو بگیر بغلم کن حسین، تو که میدونی خونه دلم بغلم کن حسین، نذار تنها بمونه دلم
Reza Narimani - Boland Shod Alamdar Asli (128).mp3
29.77M
بلند شو علمدار علم رو بلند کن بازم پرچم این حرم رو بلند کن واسه بچه هایی که چشم انتظارن میخوان مثل من سر رو شونت بذارن واسم تکیه گاهی به تو تکیه کردم تو از خیمه رفتی چقدر گریه کردم نبینم که داری به هق هق میفتی به من تا به امروز برادر نگفتی یه دل سیر بهم بگو برادر میخوام صدات بپیچه توی لشکر شاید فقط زینب کنه گلایه بگه چرا بهش نگفتی خواهر ای نور عین داداش برادر خوب حسین شهید مقطوع الیدین ای با وفا سقای دشت کربلا صداتو بلند کن بفهمن که هستی هنوز زنده ای و چشاتو نبستی واسه اون نگاهی که مونده به راهت امیدواره الآن دم خیمه گاهت سکینه سراغ عموشو میگیره یه شیش ماهه دارم که داره میمیره جواب ربابو چی میدی ابالفضل مگه گریه هاشو ندیدی ابالفضل رباب الآن ایستاده زیر آفتاب پس پشت ابر چرا نمیره آفتاب پاشو بریم دیگه دارم میترسم جون رقیه مو بگیره آفتاب برادرم تو رو به جون دخترم پاشو بیا بریم حرم ای با وفا سقای دشت کربلا بلندشو علمدار به این آه جان سوز به کوری چشم اونایی که امروز توی فکر خلخال تو فکر کنیزن میخوان آبروی حسینو بریزن میخوان زینبم رو بدن زجر و آزار توی شام و کوفه توی کوچه بازار تو جمع یه عده زنای یهودی تو بزم شرابی که میرن به زودی زینب الآن دلشوره داره عباس حق داره که طاقت نیاره عباس گفتم بهش می برنت اسارت بهم می گفت مگه میذاره عباس برادرم پاشو پناه خواهرم تو رو به خیمه میبرم ای با وفا سقای دشت کربلا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اسارت اهل بیت علیهم السلام به نفس: حاج سید رضا نریمانی (با حال مناسب ببینید و ما رو از دعای خیرتون فراموش نفرمایید)
2.08M
زبانحال زینب س با امام حسین ع ایام اسارت، کربلا تا شام واویلا وای حسین منزلی به منزلی... کوچه ای به کوچه ای سنگ زدند به خواهرت ز کربلا به کوفه ای هر چه به کودکان زدند رسید بر تنم همه رسیده ایم به شهر شام میان شور و همهمه واویلا وای حسین واوایلا وای حسین راس تو روی نیزه و یک زن خیره سری پیش چشام روی سرت ریخته خاکستری سوختم از اهانت سوختم از جسارت حرف شد از کنیزی سوختم از جنایت واویلا وای حسین واویلا وای حسین همه اسیر بودیم و بر سر بازار شدیم شرم و مُروّتی نبود پیر و جوون خوار شدیم به دختر یتیم تو طعنه زدند از پدرش طفلی زبون بسته بود داد زدند روی سرش واویلا وای حسین واویلا وای حسین یه جا دیدم که صحبت از قیمت گوشواره بود یه جای بازار دیدم فروش گهواره بود به سینه می زند رباب ز داغ شیر خواره اش گریه کند زار زند با جگر پاره اش واویلا وای حسین واویلا وای حسین حسین من درد دلم فقط برای آب نیست جای سر سبط نبی به مجلس شراب نیست یزید بی حیا چرا دست ز تو نمی کشد با چوب خیزران چرا روی لب تو می زند واویلا وای حسین واویلا وای حسین برادرم حسین من خودم رسول تو شدم کلام نا تمام تو به کوفه و شام زدم دختر کرّارم از کسی نمی ترسیدم با سخن سوزنده یزید را کوبیدم شهید من تو زنده ای حسین من نمرده ای ثبت به تاریخ شَوَد تو شکست نخورده ای ننگ به قاتلین تو تویی که پاینده ای ظلم و ستم می میرد تو تا ابد زنده ای ای جانم یا حسین ای جانم یا حسین
. روضه_اسارت 🔘روضه_حضرت_زینب هفتم_امام هفت_امامهفده_محرم 🔹سرلوحه عشق است و نزول برکات 🔸بفرست به محمد و به آلش صلوات 🔹خواهی نشوی لال به هنگام ممات 🔸بفرست به محمد و به آلش صلوات 🔹خواهی که بگیری ز علی جام حیات 🔸بفرست به محمد و به آلش صلوات 🔹خواهی که قبول شود زیارات و دعات 🔸بفرست به محمد و به آلش صلوات 🔹خواهی که بگیری ز خداوند درجات 🔸بفرست به محمد و به آلش صلوات یارب الحسین بحق الحسین اشفع صدررالحسین بظهور الحجه لسلام_علیک_یا_ابا_عبدالله السلام_علیک_یاام_المصائب_یازینب_یازینب_یا_زینب ⬅️دهه دوم محرم و ایام اسارت عمه سادات زینب کبری... ایامی که بی‌بی با کاروانی همراهه که سرهای بریده، مقابل کاروانه... وقتی خانم چشمش به سرهای بریده می افتاد اشک از چشماش جاری میشد...غم دلشو میگرفت.. 💔ای کوفه من با کوچه هایت آشنایم 💔بانوی دین، بنت علی مرتضایم 💔ای کوفه با ما اینچنین، رسم وفا نیست 💔مهمان نوازی این چنین با آشنا نیست کجای عالم دیدی مهمونی وارد شهری بشه سنگ بارانش کنند... با سنگ و خاکستر پذیرایی کنند... 💔اینجا زمانی مسکن و مأوای ما بود 💔در جای جای کوچه هایش جای ما بود ⬅️بی‌بی رو وارد شهر کوفه کردند.... خاطرات کوفه داره براخانم زینب کبری زنده میشه... (چه خاطراتی) مگه چه خاطراتی داره خانم زینب کبری... خاطرات امیرالمومنین ع یرا زینب زنده شد.. (خاطراتی که وجود خانم زینب کبری رو غرق در ماتم و غم و اندوه میکنه) 💔هرسائلی در کوچه چون محتاج نان بود 💔هر کس غریب و بی کس و بی خانمان بود 💔در خانهٔ بابای ما او را مکان بود ⬅️هر فقیری وارد کوفه میشد......خونه امیرالمومنین رو نشونش میدادن... هر غریبی وارد کوفه میشد.....، سراغ علی و بچه های علی رو میگرفت... هر کی زمین خورده بود یه یا علی میگفت، مولا به دادش میرسید... اینجا خونه باباش علی بوده... این شهر بوی باباش علی میده... این شهر بوی برادرشو میده.... این شهر بوی حسین میده... همون حسینی که حالا سرش رو نیزه است... ⏪حالا زینب با کاروان زن ها و بچه ها وارد کوفه شده.... اسیرو بی کس و تنها... دستای بی‌بی رو بستن.... از بالا بام خاکستر میریزن... سنگ میزنن... 💔ای کوفه با ما اینچنین رسم وفا نیست 💔مهمان نوازی اینچنین با آشنا نیست ♻️بگمو التماس دعا ♻️آی حاجت دارا... جوون دارا...آبرو دارا....آی غریب نوازا ⬅️یه وقت بی‌بی زینب نگاه کرد دید یه عده زنها اومدن دارن نان و خرمای صدقه پخش میکنند ...اونم دست اهل بیت پیغمبر... دست بچه هایی که گرسنه بودنُ شاید چند روز بود که غذا نخورده بودن... زینب این نان و خرماهای صدقه رو از دست بچه ها میگرفت.. آخ صدقه بر ما اهل بیت حرامه...... امان امان امان 💔این رسم مهمانداری از آل عبا نیست 💔بر نیز بنگر تا ببینی ماجرایم 💔در سینه درد و غم ز خلق الناس دارم 💔بر نیزه پیش رو سر عباس دارم ⬅️اینجا یه زبان حالی داره.... یه نگاه کرد به سر بریده عباس... صدا زد عباسم داداش.... دادلش پاشو حال زینبو ببین... ای غیرت الله .. پاشو پاشو ببین زینب اومده اسیری.... زینبی که قامتش رو نامحرم نمیدید... حالا ما بین نامحرماست... ⬅️زینبی که هر وقت میخواست به زیارت قبر مادرش زهرا بره... امیرالمومنین میگفت جوونای بنی هاشم دور زینبو بگیرید... نور چراغو کم کنید... کسی قد و قامت زینبم رو نبینه.... داداش بیا ببین بین نامحرما اسیرم... ای غیرت الله ..عباسم ...پاشو بیا به داد خواهرت زینب برس.... کوفه چه غوغایی شده زینب تماشایی شده هرچقدر ناله داری به ناله های دل بی‌بی زینب کبری دستتو بلند کن سه مرتبه از سویدای دلت ناله بزن ....بگو یا حسیـــــــن...... هفتم_امام هفت_امام هفده_محرم هدیه به خانم فاطمه معصومه سلام الله علیها (صلوات) . 👈 اسارت_خاندان_اهل_بیت_علیهم_السلام 👈 روضه_اسارت_اهلبیت_علیهم_السلام
▪️▪️▪️▪️▪️▪️ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا بَقِیَّهَ اللَّهِ فی اَرْضِهِ اَلسَّلامُ عَلَیْكَ حینَ تَقُومُ اَلسَّلامُ عَلَیْكَ حینَ تَقْعُدُ اَلسَّلامُ عَلَیْكَ حینَ تُصَلّى وَ تَقْنُتُ 🔹الان کجای عالم شرف حضور داری اقاجان ... کجا داری نماز میخوانی ... کجا داری گریه می کنی ... کجای عالم داری برای ما دعا می کنی ... کجای عالم داری برا ما استغفار می کنی ؟؟؟ اونی که ما گریه کنا می فهمیم اینه ،الان تو کوفه با عمه جانت زینب داری همراهی می کنی ... بعضی ها فرمودن وقتی قافله رو از کوفه بردن تا وقتی که تو کوفه بودن یه عده ازین 84 زن و بچه که بعضی هاشونم بنی هاشمی نبودن تو کوفه فامیل داشتن . سکینه ی بنت الحسین دید بعضی ها اومدن بعضی ازاین  اسرا رو از قافله جدا کردن عمه جان اینا کجا دارن میرن؟ فرمود عزیز برادرم اینا اینجا فامیل دارن ازین به بعد دیگه با ما نمیان ... " نه نمیان ،اینجا خونه دارن اینجا کس و کار دارن ... ▪️(خیلی دله این نازدانه ابی عبدالله شکست) عرضه داشت عمه جان مگه ما تو کوفه کس و کاری نداریم ؟ (الله اکبر) یه نگاهی کرد؛ دید از این به بعد لباس هاشونو رفتن عوض کردن"  این بچه هایی که از گرسنگی و تشنگی رنگ به چهره نداشتن دیگه آب و غذا بهشون دادن ... یعنی از اینجا به بعد فقط بنی هاشم تو قافله ی اسرا هستن ..." کجا دارن میرن ؟اینا رو دارن میبرن شام بلا ..."  همونایی که 40 سال کینه ی امیرالمومنین و به دلاشون داشتن ..." آقا جان الان کجای عالمی ؟ از زبان خود شما روضه ی اسارت عمه جان تو بخوانیم" اون روضه ای که خودت  فرمودی من خون گریه می کنم ..."روضه ای که امام زمان خون گریه کنه حیفه من و تو گریه نکنیم ..." عمه ی من نائب الحیدر است سیدالنساء پس از مادر است عمه ی من سفیر خون خداست هم دم هجده سر از تن جداست عمه ی من اوست که در قافله نشسته آورده به جا نافله ... عمه ی من بر سر بازارها دیده ز اهل ستم آزارها این بی بی کسی هست که 56 سال آفتاب سایه اش رو ندیده بود ؛ این خانمی که 56 سال تا کربلا که بیاد، تاریخ نوشته هیچ چشمی قد و قامتشُ ندیده... این خانمیه که وقتی حرم پیغمبر میخواست بره ، امیرالمومنین و حسنین دورش و می گرفتن ،شبانه به زیارت پیغمبر میرفت" امیرالمومنین قنبر رو میفرستاد برو چراغ های حرم رو کمتر کن ..." یه روز امام مجتبی پرسید بابا ما که زیارت میخوایم بریم روز میریم بدون هرگونه تشریفات" اما چرا زینب خواهرم که میخواد بره شب می بریمش با این همه تشریفات ؟ ▪️ فرمود همه ی اینا به خاطر اینه مبادا کسی قد و قامتشُ ببینه ...." حالا این خانم محاصره شده بین نامحرما ....😭 این زینب و آوردن تو کوچه و بازار کوفه دارن میگردونن .... یه جمله فقط" این خانمو آوردن تو مجلس شراب ...." آی حسین ... عمه ی من اسوه ی ایوب بود شاهد قرآن و لب و چوب بود ▪️هرچه صدا زد مزن ظالم که او مادر ندارد ....هر چی گفت نزن بچه هاش دارن می بینن " نتیجه ای نگرفت آخر به طعنه گفت بزن ،خوب میزنی  ...ظالم به بوسه گاه نبی چوب میزنی ....بأبی المستضعف الغریب یا ثارالله ... یا اباعبدالله ...
❣﷽❣ 🖤 💔 (1) 🌾آخ دلم تنگ و غم بسیار دارم 🌾من امروز با ابالفضل کار دارم 🌾من امروز از ابالفضل توشه گیرم 🌾وای زیارت کردن شش گوشه گیرم2 ⬅️امروز بریم در خانه ابالفضل، همون ابالفضلی که باب الحوائجه... دست توسل بزنیم به بی دست کربلا.... اگه حاجت مندی بسم الله... اگه گرفتاری بسم الله... اگه مریض داری بسم الله ...اگه جوون داری بسم الله..... ⏪نمیدونم با چه نیتی اومدی تو مجلس بخدا عباس مشکل گشاست... مشکل گشایی میکنه... عباس درد بی درمونو دوا میکنه... (دشتی) ✨الا ای یارو دلدارم ابالفضل ✨شدم خسته ز افکارم ابالفضل ✨گرفتارم مدد باب الحوائج ✨گره افتاده در کارم ابالفضل ⬅️متوکل عباسی دستور داده بود، هر کی میخواد بره کربلا، باید دست راستسو از بدن جدا کنند تا بره کربلا.. مردم صف میکشیدن ، دست راستشونو میدادن تا برن کربلارو ببینن آی حسینیا... آی کربلائیا... خبر دادن متوکل یه پیرزنیه تو صف ایستاده اما دست راستی نداره، آقا میخواد دست چپشو بده بره کربلا.... میگه پارسال اومدم، دست راستمو دادم ، رفتم کربلا... امروز میخوام دست چپمم بدم برم یه بار دیگه کربلا رو ببینم ،،،، حرم امام حسینو ببینم،،،، (الهی حسرتش به دلت نمونه) صدا زد دست چپم رو بگیرین بزارین برم یه بار دیگه حرم عباسُ ببینم یا ابالفضل3 متوکل دستور داد برین دست چپشم جدا کنید بدنشو بندازید تو شریعه فرات... دستشو از بدن جدا کردند...بدنشو انداختن تو شریعه فرات... (سوز/اوج) هی این بدن پایین میرفت بالا می اومد.. هی میگفت یا ابالفضل3 آقا جون من اومدم دستمو بدم بیام حرم،،، اما آقا ببین با من چه کردند،، آقا جان تو که دستگیر بیچاره هایی... تو که امید ناامیدایی... آقا دستمو بگیر.. آقا به دادم برس... میگه تا نامش رو بردم، دیدم یه آقایی صدا میزنه... مادر .......ای مادر...... من عباسم مادر..... اومدم دستتو بگیرم مادر..... چرا؟... صدا زد آخه من خودم دست خالی از شریعه برگشتم... امیدم ناامید شد... هر کی در خونم بیاد نمیزارم دست خالی برگرده... امان امان3 آی حاجت دارا ...جوون دارا....آی ناله دارا میدونی آقا کی امیدش ناامید شد... ای مشک تو لااقل وفا داری کن من دست ندارم تو مرا یاری کن (چرا) آخه من وعده آب تو به اصغر دادم یک جرعه برای او نگهداری کن ✅خدا به حق اون آقایی که کربلا امیدشو ناامید کردند امید کسی ناامید نکن... ⬅️امروز ابالفضل رو قسم بده به جان مادرش ام البنین ... کدوم مادر رو میگم... همون مادری که میگن می اومد تو قبرستان بقیع 4صورت قبر با انگشتاش میکشید مینشست کنار قبرا ناله میکرد گریه میکرد (میگن طوری ام البنین گریه میکرد دوست و دشمن برا ام البنین گریه میکردند...چی میگفت ام البنین.....) (مادر دیدی حوون تز دست داده باشه چطور گریه میکنه) هی مشت به سینه میکوبه میگه مادر آتش گرفتم سوختم مادر..... ای مادر ...ای مادر .....ای مادر ⏪میگفت مادر ابالفضلم مادر ... مادر نبودم کربلا مادر... اما برام خبر آوردن با تیر به چشم نازنینت زدن مادر... مادر نبودم کربلا اما برام خبر آوردن با عمود آهن به فرق نازنینت زدن مادر... (ناله میکرد گریه میکرد) یه وقت دیدن صدای ناله ام البنین عوض شد (فرود) گفت مادر ابالفضلم مادر...... مادر من برا تو گریه نمیکنم مادر .... (اوج) مادر من برا اون حسینی گریه میکنم که مادر نداره..... (دشتی حالت سینه زنی) 🔅مسلمانان حسین مادر ندارد 🔅غریب است و کسی بر سر ندارد 🔅ز جور ساربان بی مروت 🔅دگر انگشت و انگشتر ندارد ........حسین جانم حسین، جانم حسین جانم .........جانم حسین جانم، جانم حسین جان سینه زنی.... 💔هدیه به خانم فاطمه معصومه سلام الله علیها (صلوات)💔
متن نوحه خون مظلوم تو را میخواند پویانفر اللهم عجل لولیک الفرج اللهم عجل لولیک الفرج اللهم عجل لولیک الفرج اللهم عجل لولیک الفرج خون مظلوم تو را میخواند العجل یا مهدی اشک معصوم تو را میخواند العجل یا مهدی آه محروم تو را میخواند العجل یا مهدی قلب مغموم تو را میخواند العجل یا مهدی همه گویند بیا مهدی جان بشنو ناله ی ما مهدی جان اللهم عجل لولیک الفرج اللهم عجل لولیک الفرج اللهم عجل لولیک الفرج اللهم عجل لولیک الفرج دانلود مداحی خون مظلوم تو را میخواند محمد حسین پویانفر خون رخسار رسول دو سرا العجل یا مهدی فرق بشکافته ی شیر خدا العجل یا مهدی ناله های شب تار زهرا العجل یا مهدی پرچم سرخ شه کرب و بلا العجل یا مهدی همه گویند بیا مهدی جان بشنو ناله ی ما مهدی جان اللهم عجل لولیک الفرج اللهم عجل لولیک الفرج اللهم عجل لولیک الفرج اللهم عجل لولیک الفرج ما که لب تشنه ی دیدار توایم همه نادیده خریدار توایم نه خریدار گرفتار توایم نه گرفتار که بیمار توایم همه گویند بیا مهدی جان بشنو ناله ی ما مهدی جان اللهم عجل لولیک الفرج اللهم عجل لولیک الفرج اللهم عجل لولیک الفرج اللهم عجل لولیک الفرج پرچم سرخ شه کرب و بلا العجل یا مهدی دانلود آهنگ
‍ ‍ 🏴 ❌شعر روایی❌ 🏴بند اول: هنوز، جلو چشامه، خاطره های کربلا هنوز، می بینم آتیش، روی دامنِ خیمه ها هنوز، داره میجوشه، روی خاکا خونِ خدا هنوز، انگاری داره، میگه یه خواهر وا اخا کربلا خیلی، ما رو آزردن دست و پا بسته، شهره شام بُردن هفت مصیبت به سره ماها آوردن الشام الشام الشام اول، با نیزه هاشون دورمونو می بستن حرمت اهل بیتو با طبل و ساز شکستن دوم، مقابل ما نیزه ی شُهدا رو گرفتن و اهانت میکردن اون سرا رو آه و واویلا وای از این دنیا 🏴بند دوم: یادم، نرفته هنوز، هلهله و بزم شراب توی، مجلسِ یزید، خیلی ما رو دادن عذاب یادم، نرفته هنوز، خیزرون و تشت طلا می زد، به دندون و لب، جلو چشِ ما بی حیا با حالِ مستی، ما رو داد آزار سهمِمون میشد، خنده ی اغیار هفت مصیبت رو سره ماها شد آوار الشام الشام الشام سوم، زنای شامی از رو بام آتیش و آب رو سرامون می ریختن خیس و می سوختن اصحاب چارم، از صُب تا مغرب ما رو تو کوچه، بازار با زنجیرا می بُردن میون خیلِ اَنظار آه و واویلا وای از این دنیا 🏴بند سوم: شده، این زهرِ کاری، توی جیگره من اثر ولی میسوزم هنوز، از داغِ بابا و پسر اونجا، که بابام اومد، رو سره علی اکبرش می دید، پسرشو که، پاره شده بود پیکرش اما سخت تر شد، بعد از عاشورا شد شروع تازه، غصه های ما هفت مصیبت، سره ما اومد واویلا الشام الشام الشام پنجم، با دستِ بسته بُردن ما رو با خاری دمِ محله های یهودی و نَصاری شیشم، با اسم بَرده قیمت رو ما گذاشتن هفتم، تو یک خرابه ما رو نِگه میداشتن آه و واویلا وای از این دنیا 🎵📝: (طاها تحقیقی) طبق روایتی امام سجاد (ع) به نعمان بن منذر مدائنی فرمود: در شام ۷ مصیبت بر ما وارد کردند که از آغاز اسیری تا آخر، چنین مصیبتی بر ما وارد نشده بود: 1⃣ستمگران در شام اطراف ما را به شمشیرهای برهنه و استوار کردن نیزه ها احاطه کردند و بر ما حمله می کردند و در میان جمعیت بسیار نگه داشتند و ساز و طبل می زدند. 2⃣سرهای شهداء را در میان کجاوه های زن های ما قرار دادند. سر پدرم و سر عمویم عباس (ع) را در برابر چشم عمه هایم زینب و ام کلثوم (ع) نگه داشتند و سر برادرم علی اکبر و پسر عمویم قاسم (ع) را در برابر چشمان خواهرانم سکینه (س) و فاطمه (س) می آوردند و با سرها بازی می کردند و گاهی سرها به زمین می افتاد و زیر سم سُتوران قرار می گرفت. 3⃣زن های شامی از بالای بام ها، آب و آتش بر سر ما می ریختند، آتش به عمامه ام افتاد و چون دست هایم را به گردنم بسته بودند، نتوانستم آن را خاموش کنم. عمامه ام سوخت و آتش به سرم رسید و سرم را نیز سوزاند. 4⃣از طلوع خورشید تا نزدیک غروب در کوچه و بازار با ساز و آواز ما را در برابر تماشای مردم در کوچه و بازار چرخاندند و می گفتند: «ای مردم! بکُشید این ها را که در اسلام هیچ گونه احترامی ندارند!» 5⃣ما را به یک ریسمان بستند و با این حال ما را در خانه یهود و نصاری عبور دادند و به آن ها می گفتند: این ها همان افرادی هستند که پدرانشان، پدران شما را (در خیبر، خندق و.. .) کشتند و خانه های آن ها را ویران کردند. امروز شما انتقام آن ها را از این ها بگیرید. 6⃣ما را به بازار برده فروشان بردند و خواستند ما را به جای غلام و کنیز بفروشند، ولی خداوند این موضوع را برای آن ها مقدور نساخت. 7⃣ما را در مکانی اسکان دادند که سقف نداشت و روزها از گرما و شب ها از سرما، آرامش نداشتیم و از تشنگی و گرسنگی و خوف کشته شدن، همواره در وحشت و اضطراب به سر می بردیم. 📚: تذكرة الشهداء ملاحبيب كاشاني