.
#شور
#پنجم_صفر
#حضرت_رقیه سلام الله علیها
🏴بند اول:
خَلقاً و خُلقاً و منطقاً، فاطمه ای یا رقیه
زیباترین و شیرین ترین، زمزمه ای یا رقیه
وقتی که حب تو واسه ما، ناجی روز محشره
پس قیامت دیگه قاضیِ، مَحکَمه ای یا رقیه
قصره شام و، رو سره یزید، خراب کردی رقیه
تو یزید و، توی خوابشم، عذاب دادی با گریه
تا بشه کور، چشم دشمنات، میگم علنی بانو
تا قیامت، لعنت خدا، به خاندان امیه
زینتِ حسینی
نور نیرینی
ماه عالمینی، یا رقیه یا رقیه
دختره امامی
واجب احترامی
حامی قیامی، یا رقیه یا رقیه
یا رقیه یا رقیه
🏴بند دوم:
کعبه ی عشق و محبت و، آرامشی یا رقیه
معدن لطفی و لایق، ستایشی یا رقیه
اسمتو هرجا که می برم، حل میشه کلّ مشکلات
با دستای کوچیکت درِ، گشایشی یا رقیه
تو خرابه، روبه روی ظلم، قیام کردی رقیه
روز خوش رو، واسه اهل شام، حرام کردی رقیه
با نثار، جون تو داره، دوام نسل امامت
چون خودت رو، قربون دوتا، امام کردی رقیه
حسن اختتامی
نور مستدامی
صاحب مقامی، یا رقیه یا رقیه
بانوی جلیله
دلبره عقیله
منکرت ذلیله، یا رقیه یا رقیه
یا رقیه یا رقیه
🏴بند سوم:
اول و آخره هر سخن، مددی بی بی رقیه
ای قدیمی ترین عشق من، مددی بی بی رقیه
کرب و بلام توی دستاته، باب دعا و حاجتی
صاحبه نوکره سینه زن، مددی بی بی رقیه
افتخارم، اینه واللهِ، که عمری غلامتم
منه مجنون، خیلی وقته که، اسیره مرامتم
میزنم جار، از ته دلم، تو هر جا و هر زمان
عمریه که، منه رو سیاه، کبوتره بامتم
رحمته تمامی
ختم هر کلامی
مظهر خدامی، یا رقیه یا رقیه
ای راز و نیازم
ذکر تو نمازم
با تو بی نیازم، یا رقیه یا رقیه
یا رقیه یا رقیه
شعر: #طاها_تحقیقی(یاحسین)
#علی_مهدوی_نسب
#محمد_جواد_رودی
ملودی: #طاها_تحقیقی🎼
#شب_سوم_محرم
.👇#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
.
#شور
#پنجم_صفر
#حضرت_رقیه
🚩بند اول:
توی عمرم، ندیدم اصلا
مثله تو سه ساله ای رو، با این کرامت
که تا اسمش، میاد تو مجلس
وا میشه روی همه باز، درای رحمت
گلِ گلزار مولایی
زینت دوش سقایی
ستاره رو زمینی و
نگین عرش اعلایی
شبیه حضرت زهرا
تویی مصداق اعطینا
جلوه ی سِرِّ مستور و
معنی آیت العظما
میرسه با تو عالم
پیش خدا رقیه
پر میگیریم تا جنت
با ذکر یا رقیه
سیدتی رقیه
🚩بند دوم:
دستای تو، کوچیکه اما
معجزه میکنه مثل، دستای عباس
تو کعبه ی فضائلی چون
مادر بزرگِ جلیلت، حضرت زهراس
آره مشکل گشایی تو
اُمید هر گدایی تو
دلیل امضای برگ
برات کربلایی تو
درد قلبم رو میدونی
حرف چشمامو میخونی
ببرم کربلا یک شب
میدونم بی بی میتونی
باب الحوائجی و
گره گشا رقیه
حاجتمو میگیرم
با ذکر یا رقیه
سیدتی رقیه
🚩بند سوم:
از چادرت، حیا می ریزه
معجرت میده به عالم، درس نجابت
وقتی بنت الحسینی قطعا
با حبّت خلاصه میشه، راه هدایت
تویی خورشید تابنده
شده دین با تو پاینده
با سلاحُ البکاءِ تو
دشمنت شد سر افکنده
جنمت، ارث کرّاره
یزیدو کردی بیچاره
همه عالم بدونن که
دشمنت هیزم ناره
مدافع قیامه
کرب و بلا رقیه
منکر تو میلرزه
با ذکر یا رقیه
سیدتی رقیه
شعر: #طاها_تحقیقی(یاحسین)
#علی_مهدوی_نسب
#سید_مرتضی_پیرانیان
ملودی: #طاها_تحقیقی🎼
#شب_سوم_محرم
.👇#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
.
|⇦•خوش اومدی ....
#قسمت_پایانی #روضه و توسل به حضرت رقیه سلام الله علیها اجرا شده شبِ سوم محرم ۱۴۰۲ به نفس سید رضا نریمانی •✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
روزی به زلفت شانه می زد دست زینب
جز پنجه های شمر حالا شانه ای نیست
اینچندمین بار است زینب می شمارد
انگار که در قافله دردانه ای نیست
از بس سرت افتاده از بالای نیزه
دیگر به روی صورت تو چانه ای نیست
عباس چِشمان خودش را بسته یعنی
جای حرم در بزمِ بی شرمانه ای نیست
*تو مناسک حج حاجیا که قربانی رو انجام میدن خبر میدن اونایی که بار اولشونه باید موهاشون رو از ته بزنن همچین که سرت رو از ته میزنی قیافه ات تغییر پیدا میکنه. دخترت اگر تو گوشی عکست رو ببینه اولش نمیشناستت میگه مامان این کیه ؟ بی بی رقیه که توگودال اومد هی نگاه می کرد آخه سر حسین رو موهاشو که نزدن سر تغییر کرده بود این سر دیگه اون سر قبلی نیست. همچین که سر رو آوردن تو خرابه یه نگاهی کرد گفت عمه !"ما هذا !؟" دیدن روش رو برگردوند به سکینه خواهرش گفت خواهر! "ما هذا؟! "چرا تغییر کرده ؟ آخه سری که بار ها از بالای نیزه رو زمین افتاد، زیر دست وپای اسبا رفت ،سری که تو تنور رفته، سری که بالای نی سنگ زدن پیشونیش شکسته ، سری که تو مجلس شراب انقدر با چوب خیزران به لب و دندونش زده. آخه سری که هر روز دم غروب از رو نیزه بر میداشتن تو نور آفتاب به نیزه میزدن.سرو اگه یه بار به نیزه بزنی دفعه دوم سوم دیگه تغییر پیدا میکنه...*
خوش اومدی آبروداری کردی
هر جا زمین خوردم یه کاری کردی
هر جایی که میزدن این یتیم رو
صدا زدم بابای غیرتیم رو
میگن مثل زهرا این بچه همخودش مُرد
هیشکی نگفت کتک خورد کی اشکش و درآورد
حتما میگن بابا!
خودش شکسته بازوش
خورده بهجایی پهلوش
سوخته خودش سر و روش
بابا کجایی؟
حالا که شد گوشواره امو بدزدن
نزار لباس پاره رو بدزدن
همون بلایی که سرت آوردن
شاهد من پیرهنیِ که بردن
وقتی میگم بابا!
دوس داری دخترت رو
تکون بده سرت رو
ببین نیلوفرت رو
وقتی میگم بابا!
من و بگیر تو آغوش
زَجر و کنم فراموش
نَرم دوباره از هوش
بابا کجابی؟
بدون تو تا حالا سَر نکردی
با یکی مثل شمر سفر نکردی
توی مسیر چند دفعه زد تو گوشم
نیزه رو می گرفت میزاشت رودوشم
بابا اون دختر که
خیلی بلند موهاش
سنگینِ دست باباش
بیشتر مراقبم باش
نازم کن بیشتر که
از سر شب زدم زار
خوردم زمین تو بازار
افتاده دستم از کار
بابا کجایی؟
ای سر در خون خضاب ای لاله ی خوشبوی من
لطفاً از پیشم نرو امشب بمان پهلویِ من
زانوانت رو نیاوردی سرم بی بالش است
لااقل بُگذار امشب سر روی زانوی من
بابا جان قصد دارم وا کنم این پلکهای بسته را
کن تماشایم ولی بابا! نپرس از مویم
بر نمیدارم سرت را چون برایم مشکل است
خُرد شد با تازیانه هر دوتا بازوی من
اصلاً امشب من قراری میگذارم با خودت
من بر ابروی تو میگریم تو بر ابروی من
غصه ی من را نخور آنقدر محکم هم نبود
جای سیلی ماند چند شب بر روی گونه ام
*همچین که سر آوردن تو خرابه، هرچی این خونا رو از محاسن مبارک حسین پاک می کرد دوباره خون تازه میومددوباره مثل اولش میشد.یه شبیم امیرالمؤمنین هرچی آب روی بازو می ریخت هی میدید خون تازه سرازیر میشه...
فلذا میدونید رقیه چیکار کرد ؟مقتل مینویسه "فَوَضَعَتْ فَمُها عَلى فَمهِ الشَّريف" دهانش روگذاشت به دهان مبارک باباش."وَبَكَتْ بُكاءاً شديدا" انقدر گریه کرد سر بریده به سخن در اومد صدا زد.."إِلیَّ إِلیَّ هُلُمِّی فَانّا لَکَ بِالانتِظار" دخترم بیا این طرف منتظرتم."فَغَشی عَلیها غَشوَةَ لَمْ تَفِق بَعدِها"بعد این جمله میگن دیگه سه ساله بی هوش شد طوری که هرچی صداش میزدن جواب نمیداد."فَحَرکوها فَاذا هِی قَد فارِقت و روحِها الدُنیا"هرچی این زنا تکونش میدادن حرکتش میدادن جواب نمیده دیدن روح از بدنش خارج شده..
ای حسین....
ــــــــــــــــــ
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_حضرت_رقیه_سلام_الله
#شب_سوم_محرم
#پنجم_صفر
#ماه_صفر
#سید_رضا_نریمانی
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
👇#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
سید رضا نریمانی_محرم1402 -بخش دوم -روضه - روزی به زلفت شانه می زد دست زینب - سید رضا نریمانی-1690361395.mp3
10.01M
|⇦خوش اومدی...
#قسمت_پایانی #روضه_حضرت_رقیه سلام الله علیها اجرا شده شبِ سوم محرم ۱۴۰۲ به نفس سید رضا نریمانی
●━━━━━━───────
بادست کوچکش گره ها باز می کند
طفل سه ساله یست که اعجاز می کند
بال وپرش شکسته ولی او بدون بال
باذکرنام فاطمه پرواز می کند
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این دختر خانم جوان توی بین الحرمین از حضرت اباالـــــفضل حضرت قمرِبنی هاشم (ع)
دستش شفا گرفت👆👆
دخیلک یا عبـــاس🤲🏻😭😩
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
دخیلک یا ابوفاضـــــــــل🤲🏻😩😭
زیارتنامه حضرت رقیه سلام الله علیها
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
🍃السَّلامُ عَلَیْکِ یا سَیِّدَتَنـا رُقَیَّةَ، عَلَیْکِ التَّحِیَّةُ وَاَلسَّلامُ وَ رَحْمَةُ اللهِ وَ بَرَکاتُهُ، 🍃السَّلامُ عَلَیْکِ یـا بِنْتَ رَسُولِ اللهِ،
🍃السَّلامُ عَلَیْکِ یـا بِنْتَ اَمیرِ الْمُؤْمِنینَ عَلِیِّ بْنِ اَبی طالِبِ،
🍃السَّلامُ عَلَیْکِ یا بِنْتَ فاطِمَةَ الزَّهْراءِ سَیِّدَةِ نِسـاءِ الْعالَمینَ،
🍃السَّلامُ عَلَیْکِ یا بِنْتَ خَدیجَةَ الْکُبْرى اُمِّ الْمُؤْمِنینَ وَالْمُؤْمِناتِ،
🍃السَّلامُ عَلَیْکِ یا بِنْتَ وَلِىِّ اللهِ،
🍃السَّلامُ عَلَیْکِ یا اُخْتَ وَلِىِّ اللهِ،
🍃السَّلامُ عَلَیْکِ یا بِنْتَ الْحُسَیْنِ الشَّهیدِ،
🍃السَّلامُ عَلَیْکِ اَیَّتُهَا الصِّدّیقَةُ الشَّهیدَةِ،
🍃السَّلامُ عَلَیْکِ اَیَّتُهَا الرَّضِیَّةُ الْمَرْضِیَّةُ،
🍃السَّلامُ عَلَیْکِ اَیَّتُهَا التَّقیّةُ النَّقیَّةُ،
🍃السَّلامُ عَلَیْکِ اَیَّتُهَا الزَّکِیَّةُ الْفاضِلَةُ،
🍃السَّلامُ عَلَیْکِ اَیَّتُهَا الْمَظْلُومَةُ الْبَهِیَّةُ، صَلَّى اللهُ عَلَیْکِ وَعَلى رُوحِکِ وَبَدَنِکِ،
کانال ادعیه وگریزهای مجمع الذاکرین (علیه السلام)👇👇👇👇
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
#حضرت_رقیه_علیهاالسلام
◼️حکایت زنی از اهل شام، که میخواست آب و نان برای رقيه خاتون سلام الله علیها ببرد...
نقل کرده اند:
در شام زنی بود به نام "حمیده"؛ پسری داشت به نام "سعید".
روزی پسرش غبارآلود آمد خانه؛ حمیده پرسید:
کجا بودی؟
گفت: به دیدار اسيران رفته بودم؛ از مدینه پیامبر صلی اللّه علیه وآله بودند.
حمیده برخواست آمد سمت خرابه؛ دید غلامان زنگی و ترکی و رومی با لباس سرخ ایستاده اند بر در خرابه و به کسی اجازه ورود نمیدهند.
حمیده دید طفل کوچکی آن قدر گریه کرده که چشمانش متورم شده و یک طرف صورتش خاکی است.
حمیده پرسید: شما کیستی؟
حضرت رقيه سلام الله علیها فرمود:
دختر امام حسین علیه السلام
از پدر و عمویش پرسید؟
بی بی فرمود:همه را کشته اند.
حمیده گفت:
کاری نداری انجام دهم؟
حضرت با صدای آهسته فرمود:
قدری آب و نان می خواهم.
حمیده رفت آب و نان آورد،هر کار کرد نگهبانان نگذاشتند،پنج مرتبه تلاش کرد در آن شب نتوانست آب و نان را برساند تا اینکه صبح آمد دید جمعی از زنان دور قبری خاکی گریه می کنند.
زینب کبری صلوات اللّه علیها رو به حمیده فرمود:
آب و نان را برگردان که آن دختر دیگر بین ما نیست...
📚مقتل خطی جامع المجالس ص١٢٩ #کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
.
6⃣3⃣1⃣خواب هند بنت ابی عامر [همسر یزید] در شام به نقل علامه مجلسی!👇
#هنده
✅هند بنت ابی عامر همسر یزید می گوید :
📋《كُنْتُ أَخَذْتُ مَضْجَعِي فَرَأَيْتُ بَاباً مِنَ السَّمَاءِ وَ قَدْ فُتِحَتْ وَ الْمَلَائِكَةُ يَنْزِلُونَ كَتَائِبَ كَتَائِبَ إِلَى رَأْسِ الْحُسَيْنِ(ع) وَ هُمْ يَقُولُونَ :
[السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ، السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ(ص)]
فَبَيْنَمَا أَنَا كَذَلِكَ إِذْ نَظَرْتُ إِلَى سَحَابَةٍ قَدْ نَزَلَتْ مِنَ السَّمَاءِ وَ فِيهَا رِجَالٌ كَثِيرُونَ وَ فِيهِمْ رَجُلٌ دُرِّيُّ اللَّوْنِ قَمَرِيُّ الْوَجْهِ》
♦️وقتی سرهای شهدای کربلا را به شام آوردند، شبي در خواب ديدم که دري از آسمان گشوده شد و فوج فوج ملائکه نازل مي شدند و در برابر سر مبارک حضرت امام حسين(ع) مي ايستادند و مي گفتند :
السلام عليک يا أباعبدالله(ع)!
السلام عليک يابن رسول الله(ص)!
ناگاه ديدم که ابري از آسمان به زير آمد و مردان بسيار در ميان آن ابر بودند. در ميان ايشان مردي بود در نهايت صباحت و نور و صفا!
📋《فَأَقْبَلَ يَسْعَى حَتَّى انْكَبَّ عَلَى ثَنَايَا الْحُسَيْنِ(ع) يُقَبِّلُهُمَا وَ هُوَ يَقُولُ :
يَا وَلَدِي! قَتَلُوكَ أَ تَرَاهُمْ مَا عَرَفُوكَ وَ مِنْ شُرْبِ الْمَاءِ مَنَعُوكَ!
يَا وَلَدِي! أَنَا جَدُّكَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) وَ هَذَا أَبُوكَ عَلِيٌّ الْمُرْتَضَى(ع) وَ هَذَا أَخُوكَ الْحَسَنُ(ع) وَ هَذَا عَمُّكَ جَعْفَرٌ وَ هَذَا عَقِيلٌ وَ هَذَانِ حَمْزَةُ وَ الْعَبَّاسُ ثُمَّ جَعَلَ يُعَدِّدُ أَهْلَ بَيْتِهِ وَاحِداً بَعْدَ وَاحِدٍ》
♦️وقتی که به زمين رسيد، دويد و خود را به آن سر منور رساند.
در حالی که لب و دندان او را مي بوسيد و نوحه و زاري مي کرد و مي گفت :
اي فرزند دلبند من! تو را کشتند و تو را از آب فرات منع کردند! مگر تو را نشناختند؟!
اي فرزند گرامي!
من جد توام رسول خدا(ص)!
و اين پدر تو است، علي مرتضي(ع)!
و اين برادر تو است حسن مجتبي(ع)!
و اينها عموهاي تواند، جعفر طيار، عقيل، حمزه و عباس!
و يک يک اهل بيت خود را شمرد.
هند می گوید :
📋《فَانْتَبَهْتُ مِنْ نَوْمِي فَزِعَةً مَرْعُوبَةً وَ إِذَا بِنُورٍ قَدِ انْتَشَرَ عَلَى رَأْسِ الْحُسَيْنِ(ع) فَجَعَلْتُ أَطْلُبُ يَزِيدَ وَ هُوَ قَدْ دَخَلَ إِلَى بَيْتٍ مُظْلِمٍ وَ قَدْ دَارَ وَجْهَهُ إِلَى الْحَائِطِ وَ هُوَ يَقُولُ :
مَا لِي وَ لِلْحُسَيْنِ(ع)؟
وَ قَدْ وَقَعَتْ عَلَيْهِ الْهُمُومَاتُ!
فَقَصَصْتُ عَلَيْهِ الْمَنَامَ وَ هُوَ مُنَكِّسُ الرَّأْسِ!》
♦️من از دهشت اين حال، خايف و ترسان بيدار شدم.
وقتی به نزد سر آن بزرگوار رفتم، ديدم که نور از آن سر منور به آسمان بالا مي رفت.
رفتم که يزيد را بيدار کنم و او را از خواب خود مطلع گردانم که او را در جاي خود نيافتم.
وقتی تفحص کردم، ديدم که به خانه ي تاري درآمده و رو به ديوار نشسته و با غايت بيم و اندوه و خوف مي گويد :
مرا با حسين(ع) چه کار بود؟
وقتی خواب مرا شنيد، غم و بيم او مضاعف شد، سر به زير افکند و جواب نگفت.(۱)
📚منابع :
۱)بحارالانوار مجلسی، ج۴۵، ص۱۹۷
.#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
.
#حرکت_کاروان_از_شام_بسمت_مدینه
👤علامه مجلسی می نویسد :
هند دختر عبدالله بن عامر، همسر یزید بن معاویه نقل می کند که؛
📋《فَلَمَّا أَصْبَحَ، اسْتَدْعَى بِحَرَمِ رَسُولِ اللَّه(ص) فَقَالَ لَهُنَّ : أَيُّمَا أَحَبُّ إِلَيْكُنَّ الْمُقَامُ عِنْدِي أَوِ الرُّجُوعُ إِلَى الْمَدِينَةِ وَ لَكُمُ الْجَائِزَةُ السَّنِيَّةُ؟
قَالُوا : نُحِبُّ أَوَّلًا أَنْ نَنُوحَ عَلَى الْحُسَيْنِ(ع)!
قَالَ : افْعَلُوا مَا بَدَا لَكُمْ ثُمَّ أُخْلِيَتْ لَهُنَّ الْحُجَرُ وَ الْبُيُوتُ فِي دِمَشْقَ وَ لَمْ تَبْقَ هَاشِمِيَّةٌ وَ لَا قُرَشِيَّةٌ إِلَّا وَ لَبِسَتِ السَّوَادَ عَلَى الْحُسَيْنِ(ع) وَ نَدَبُوهُ عَلَى مَا نُقِلَ سَبْعَةَ أَيَّامٍ》
♦️وقتی که صبح شد، یزید اهل بيت رسالت را طلبيد و ايشان را ميان ماندن در شام با حرمت و کرامت و برگشتن به سوي مدينه با صحت و سلام مخير گرداند.
آنان گفتند : اول مي خواهيم ما را رخصت دهي که به ماتم و تعزيه آن امام مظلوم قيام نماييم
یزید گفت : آنچه خواهيد بکنيد!
و خانه هایی براي ايشان مقرر کرد و ايشان جامه هاي سياه پوشيدند و هر که در شام بود، از قريش و بني هاشم با ايشان در ماتم و زاري و تعزيت و سوگواري موافقت کردند و تا هفت روز بر آن جناب، ندبه و نوحه و زاري نمودند.
📋《فَلَمَّا كَانَ الْيَوْمُ الثَّامِنُ دَعَاهُنَّ يَزِيدُ وَ عَرَضَ عَلَيْهِنَّ الُمَقَامَ فَأَبَيْنَ وَ أَرَادُوا الرُّجُوعَ إِلَى الْمَدِينَةِ فَأَحْضَرَ لَهُمُ الْمَحَامِلَ وَ زَيَّنَهَا وَ أَمَرَ بِالْأَنْطَاعِ الْإِبْرِيسَمِ وَ صَبَّ عَلَيْهَا الْأَمْوَالَ!
وَ قَالَ : يَا أُمَّ كُلْثُومٍ! خُذُوا هَذَا الْمَالَ عِوَضَ مَا أَصَابَكُمْ!
فَقَالَتْ أُمُّ كُلْثُومٍ : يَا يَزِيدُ! مَا أَقَلَّ حَيَاءَكَ وَ أَصْلَبَ وَجْهَكَ تَقْتُلُ أَخِي وَ أَهْلَ بَيْتِي وَ تُعْطِينِي عِوَضَهُمْ؟》
♦️پس وقتی که روز هشتم شد، یزید ايشان را طلبيد.
آنان را تکليف به ماندن در شام کرد ولی آنان قبول نکردند.
پس محملهاي مزين براي ايشان ترتيب داد و اموالی براي خرج ايشان حاضر کرد و خطاب به حضرت ام کلثوم(س) گفت :
ای ام کلثوم! اينها عوض آنچه نسبت به شما واقع شده است.
ام کلثوم(س) فرمود : اي يزيد! چه بسيار کم حيايي! برادران و اهل بيت مرا کشته اي که جميع دنيا برابر يک موي ايشان نمي شود و مي گويي اينها عوض آنچه من کرده ام؟!!(۱)
طبق نقل ابن طاووس؛ امام سجاد(ع) از یزید سه چیز را از یزید درخواست نمود :
📋《الْأُولَى أَنْ تُرِيَنِي وَجْهَ سَيِّدِي وَ مَوْلَايَ وَ أَبِيَ الْحُسَيْنِ(ع) فَأَتَزَوَّدَ مِنْهُ》
♦️اول آن که سر مقدس پدرم حسین(ع) را بدهی تا آن صورت نازنین را ببینم.
📋《وَ الثَّانِيَةُ أَنْ تَرُدَّ عَلَيْنَا مَا أُخِذَ مِنَّا》
دوم آن که اموالی را که از ما غارت شده است به ما باز پس داده شود.
📋《وَ الثَّالِثَةُ إِنْ كُنْتَ عَزَمْتَ عَلَى قَتْلِي أَنْ تُوَجِّهَ مَعَ هَؤُلَاءِ النِّسْوَةِ مَنْ يَرُدُّهُنَّ إِلَى حَرَمِ جَدِّهِنَّ(ص)》
♦️سوم آنکه اگر تصمیم به کشتن من داری شخص امینی را معین کن تا این زنها را به مدینه برساند.
یزید گفت :
📋《أَمَّا وَجْهُ أَبِيكَ فَلَنْ تَرَاهُ أَبَداً وَ أَمَّا قَتْلُكَ فَقَدْ عَفَوْتُ عَنْكَ وَ أَمَّا النِّسَاءُ فَمَا يَرُدُّهُنَّ غَيْرُكَ إِلَى الْمَدِينَةِ وَ أَمَّا مَا أُخِذَ مِنْكُمْ فَأَنَا أُعَوِّضُكُمْ عَنْهُ أَضْعَافَ قِيمَتِهِ》
♦️اول آن که صورت پدرت را هرگز نخواهی دید.
دوم آنکه من تو را عفو کردم و از کشتنت درگذشتم و زنان را کسی جز تو به مدینه باز نمی گرداند و اما اموالی که از شما برده اند من در عوض چندین برابر قیمت آن را به شما می پردازم.
امام(ع) فرمود :
📋《أَمَّا مَالُكَ فَلَا نُرِيدُهُ وَ هُوَ مُوَفَّرٌ عَلَيْكَ وَ إِنَّمَا طَلَبْتُ مَا أُخِذَ مِنَّا لِأَنَّ فِيهِ مِغْزَلَ فَاطِمَةَ بِنْتِ مُحَمَّدٍ(ص) وَ مِقْنَعَتَهَا وَ قِلَادَتَهَا وَ قَمِيصَهَا فَأَمَرَ بِرَدِّ ذَلِكَ ثُمَّ أَمَرَ بِرَدِّ الْأُسَارَى وَ سَبَايَا الْحُسَيْنِ(ص) إِلَى أَوْطَانِهِنَّ بِمَدِينَةِ الرَّسُولِ(ص)》
♦️ما از اموال تو چیزی نمی خواهیم و بگذار از اموالت چیزی کم نشود، ولی ما اموال غارت شده خود را می خواهیم.
زیرا بافته های مادرم فاطمه(س) دختر محمد(ص) و مقنعه و گردنبند و پیراهن او در میان آنهاست.
سپس یزید دستور داد آن اموال را به آنان بازگرداندند.
سپس یزید دستور داد اسیران خاندان حسین(ع) را به وطنشان، یعنی مدینه الرسول(ص) برگردانند.(۲)
البته ابن طاووس در ادامه می گوید :
📋《فَأَمَّا رَأْسُ الْحُسَيْنِ(ع) فَرُوِيَ أَنَّهُ أُعِيدَ فَدُفِنَ بِكَرْبَلَاءَ مَعَ جَسَدِهِ الشَّرِيفِ》
♦️روايت شده است كه سر امام حسين(ع) را به كربلا برگرداندند و با بدن شريفش به خاك سپردند.(۳)
📚منابع :
۱)بحارالانوار مجلسی، ج۴۵، ص۱۹۷
۲)اللهوف سید بن طاووس، ص۱۹۵
۳)اللهوف سید بن طاووس، ص۲۳۲
.