eitaa logo
کانال نوحه وسینه زنی یا زینب(سلام الله علیها)
14.4هزار دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
1.4هزار ویدیو
358 فایل
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها #اللهم_عجل_لولیک_الفرج_والعافیه_والنصر #هدیه_محضر_امام_زمان_عج_صلوات http://eitaa.com/joinchat/2288255007C8509f44f1f
مشاهده در ایتا
دانلود
😭😭😭😭😭😭😭 چقدر اشک بریزم ز جدایی آقا من دلم تنگ شده تنگ، کجایی آقا همه دارند به تنهایی من میخندند به همه گفته ام این جمعه می آیی آقا وقت و بی وقت هوای همه کردم جز تو کاش میخورد دلم با تو هوایی آقا بیشتر از همه دنبال من و کار منی من کیم دربدِر بی سر و پایی آقا به خدا معترفم نوکر بد یعنی من آمدم بر درت ای شاه گدایی آقا تو فقط ناز بکش، اخم کنی میمیرم یار و غمخوار من زار شمایی آقا امتحان کردی و شرمنده شدم پیش حسین من ندارم بخدا خرده حیایی آقا مادرت واسطه باشد همه را می بخشند قبل آنکه ببری کرببلایی آقا کاش میشد که در این شعر زبان میشد لال فاطمه باز دلش ریخت اذان گفت بلال ...________________________
بخوان بلال، اذان بگو که یاس کبود دلتنگ است اذان بگو که اذان تو آسمان‌رنگ است اذان بگو که پس از رحلت رسول خدا مصاحب دل من، ناله ی شباهنگ است اذان بگو به صدای بلند، افشا کن که پشت پرده ی ایمان، فریب و نیرنگ است اذان بگو که بدانند بعد پیغمبر نصیب آینه های خدانما سنگ است نه من غبار یتیمی نشسته بر رویم جمال آینه هایم مکدر از زنگ است بگو که «اشهد ان علی ولی الله» بگو که لحن مناجات من غم‌آهنگ است بگو که فاطمه در حشر اگر که ناز کند کُمیت جمله شفاعت کنندگان لنگ است بگو که فاطمه این یک دو روز مهمان است سفر به خیر بگویید، وقت ما تنگ است
مهدی رسولی 🕯🖤🕯🖤🕯 یاری ز که جوید دل من یار ندارد یک محرم و یک راز نگهدار ندارد باید سر و کارش طرف چاه بیفتد یوسف که در این شهر خریدار ندارد از گریه ی پنهان علی در دل شب‌ها پیداست که دل دارد و دلدار ندارد با فضه بگویید بیاید که در این باغ نیلوفر بیمار، پرستار ندارد بر حاشیه ی برگ شقایق بنویسید گل تاب فشار در و دیوار ندارد دلش می‌خواست تا قرآن بخواند دلش می‌خواست تا دنیا بداند در و دیوار با او گریه میکرد چرا باید علی تنها بماند نگاهی گرم سوی کودکانش نگاه دیگری با هم زبانش علی را بیشتر شرمنده میکرد همین لبخندهای نیمه جانش علی رو حلال کن واسه زخم بازوت علی رو حلال کن واسه درد پهلوت علی رو حلال کن واسه دست بسته اش نتونست که برداره اون در رو از روت *لحظه های سختیه.. خانم صدا زد.. اسما! جانم خانم ..فضه! جانم‌خانم ..لحظه های سخت منه..خانم چیکار کنیم؟ ببینم بچه ها رو‌ میتونید از خونه ببرید؟ زینب وکلثوم رو فضه از خونه برد..حسن و حسینم خانم فرستاد مسجد.این لحظه های آخر امیر المومنین اومد خونه تو این لحظات سخت با علی حرف میزنه.یا علی ! قربونت برم..پسرعمو‌ چرا اینجور میکنی ..نرو ..تو بستر بمون ولی نرو ..سایه ات رو از رو سر ما نگیر خانم تمام دلخوشی من نگاه توعه..خیلی وقت به من خوب نگاه نمیکنی خیلی وقته تو‌حسرت دیدن خنده ات موندم‌ خانم!میشه نری..امیر المومنین گریه میکنه. با دست زخمیش اشک صورت علی رو پاک کردشونه های امیر المومنین از شدت گریه میلرزید.بی صدا گریه میکرد یاعلی قربونت برم‌حواست با منه احساس میکنم روحم با اندوه آکنده است.کوه نه میلرزه نه گریه میکنه قهرمانم گریه نکن.زهرا دورت بگرده مهربونم. آغلاما دا منه گلسین قادان آغلامادا ای منی آغلادان آغلامادا قرار این بود که عمری قرار هم باشیم که بیقرار هم و غمگسار هم باشیم اگر زمین و زمان هم به هم بریزد باز من و تو تا به ابد در مدار هم باشیم نگفتی ام ز چه خون گریه می‌کند دیوار مگر قرار نشد رازدار هم باشیم نگفتی ام ز چه رو، رو گرفته ای از من مگر چه شد که چنین شرمسار هم باشیم هی گفتم از دردات، هی گفتی چیزی نیست گفتی اگه گاهی میفته چیزی نیست تو دست به دیواری، گفتی یکم خسته ام نصفه قنوت تو، گفتی یکم دستم چشم پر آبِ تو نقش بر آبم کرد تابوت تو اومد خونه خرابم کرد دنیا عجب خاکی روی سرم ریخته هم موی زینب هم خونه ام به هم ریخته طفلی حسن هر شب تو خواب عزاداره هی میگه دیوار و هی میگه گوشواره نشد تو کوچه دستشو بگیرم شدت ضربه اشو بگیرم سینه سپر کردی خیلی محک خوردی خانم سر من تو خیلی کتک خوردی زینب با دلشوره هی روتو میبوسه شونه که میفته بازوتو میبوسه وقتی همه خوابن فضه با دلشوره خونِ رو دیوارو با گریه میشوره گفت پسرعموبلند شو برو‌ مسجد وقته نمازه.آقا رو فرستاد مسجد.یه خانم‌ موند واسما و فضه.. فضه!یه کم آب آماده‌کن..نه بچه‌ها خونه ان نه مردی تو‌خونه است خانمها با همن..میخواست معجرش رو برداره دست افتاد. اسما اومد جلو گفت خانم اسما بمیره شما چرا معجر و باز کردی..معجر و باز کردن همان نمایان شدن کبودی صورت همان..اسما گفت دستش بکشنه. اسما گفت خانوم چرا خودتون رو به زحمت میندازین ؟بی بی فرمود: اسما کار واجب دارم امشب تو این خونه خیلی خبراست..کار برا علی بمونه سخت میشه ..فضه گفت خانم آب آماده است فرمود: اسما کمکم کن..هرچقدر با دستمال کشید خون سینه بند نمیومد..من این خونا رو‌ نشورم شب برا علی خیلی سخت میشه ..شب علی رو خونه خراب میکنه..با دست شکسته خونا رو شست. آرام و با زحمت غسل کرد ..صدا زد اسما تازه پیراهن‌ که پسر عموم‌خریده رو بیار.پیراهنو آوردن اسما اندازه ام بود میبینی الان‌ چقدر برام بزرگه*
# *پیراهن و از سر پوشوندن دست رد شد اما به دست دیگه که رسیدن هر چقدر کشیدن پیراهن رد نشد.دوباره معجر رو بست و محکم‌ گره زد صدا زد اسما جای من و بکش وسط اتاق.دیوار کاهگلی رو دیدین دست بهش بندازدید جای دست میمونه مخصوصا اگه یکی با زحمت بخواد بلند شه..گوشه ی حجره بستر خانم‌ رو پهن کرده بودن..هم بتونه بایسته هم اینکه موقع بلند شدن دست به دیوار بگیره جای دستان و انگشتان مبارک خانم روی دیوار مونده بود. آخه مولا از فردا میومد میدید بچه ها جای دستان مادر و‌ میبوسن.زینب لبهاش رو‌ میگذاشت جای دست مادر میگفت موهای من و شونه کن* حسین! من بی وضو موی تو را شانه نکردم حالا به دنبال سرت باید بگردم *بستر و آوردن وسط اتاق ..خانم پاهارو آرام دراز کرد رو به قبله صدا زد اسما برید بیرون درم ببندید. بعد ساعتی من و صدا کنید اگه جواب دادم که هیچ. اگه‌ جواب ندادم بفرستید دنبال پسرعموم بیاد.اسما میگه پشت در منتطر بودیم. ساعتی گذشت آرام در زدم جواب نیومد.اسما میگه شروع کردم صدا زدم خانم ! جواب نیومد. گفت بذار اینجور بگم به این اسم حساسه صدا زدم مادر حسین جواب نیومد.دیدم اسم‌ حسین اومد جواب نیومد گفتم کار تموم شده .در و باز کردم دیدم صورت کبودش رو‌گذاشته رو زمین جان از بدن خارج شده..گریه میکردم دیدم در باز شد حسن و حسین اومدن اشک‌ چشمم و پاک کردم. اسما میگه دیدم از آستانه در سر میکشن داخل و نگاه میکنن .دیدن مادر تو‌ جاش نیست. صدا زدن اسما مادرمون کجاست؟گفتم آقا زاده هامادرتون‌خوابیده..همین‌گفتم‌خوابیده دیدم حسین رفت جلو گفت اسما مادرمون این ساعت نمیخوابید. دیدم حسن میخواد بره داخل گفتم وایستا بیاین بغلم مادرتون از دنیا رفت. این وگفتم دیدم حسن دوید اون چند روزه بعد کوچه مادر نذاشته بود صورتش رو ببینه. دوید اول معجر و زد کنار گفت بشنکه دستش..ابی عبدالله یه کم ایستاد قربون ادبش تا امام‌ مجتبی صورت و دید اول دستش رو‌گذاشت رو سینه اش یا أخا!تسلیت عرض میکنم ..دید امام‌ مجتبی صورت به صورت مادر گذاشته ادب کرد رو‌ دو زانو‌ نشست عبا رو‌ کنار زد صورت کف پاهای مادر گذاشت.یومّا کلمینی..با من‌ حرف بزن.قدمها تو‌ میبوسم کربلا زود بیای..اسما میگه با زحمت بچه ها رو از مادر جدا کردم.گفتم‌ حسن‌ جان دست حسین رو بگیر برید بگید باباتون بیاد. دست حسین و گرفت امام‌ حسین سر گذاشته رو شونه ی امام‌ حسن میرن مسجد.اینو‌ من میگم رفتن رفتن یه دفعه دید امام‌ حسن نشست رو زمین.حسنت بمیره..امام حسین دست انداخت گردن امام‌حسن چی شده؟ دید امام‌حسن مشت به زمین میزنه..الهی بشکنه دست مغیره. از رو زمین بلند شد خودشون رو رسوندن مسجد صدای گریه اشون بلند شد مردم‌ تو‌و مسجد اومدن بیرون..یکی دید حسن گریه میکنه حسین‌گریه میکنه بچه ها چی شده ؟ یاد پیغمبر افتادین چرا گریه می کنید؟ چشمشون افتاد به امیر المومنین گفتن بابا..مولا فهمید چه خبره..دوید دیدن میدوه هی زمین میخوره.خونه خراب شدم.هی میگفت حالا کیه که حال منو بپرسه دوان دوان اومد تو‌ حجره* این اولین باره میلرزه دست و پام این اولین باره که مرگمو میخوام این اولین باره که بغضه تو صدام *رسید کنار بستر خانم سرش رو بغل گرفت صدا زد فاطمه!خانم! جوابی نیومد. گفت تا حالا نشده بود صدات کنم جوابمو ندی.من علیم* این آخرین باره میبینی حسنو این آخرین باره یه حرفی بزنو باور بکنم یا نکنم عزم سفر کردی باور بکنم یا نکنم محاله برگردی باور بکنی یا نکنی من بی تو میمیرم باور بکنی یا نکنی همینه تقدیرم صنوبریِ خمیده خدانگهدارت خوشی ز عمر ندیده خدانگهدارت اما زهرا! قرار بعدی ما کربلا زمان غروب کنار رأس بریده خدانگهدارت ↫『
مادرم رفت و آه بعد از او ‌کار من غیر آه و شیون نیست گر مرا تاب گفتنی باشد در شما طاقت شنیدن نیست چشم‌های حسن به در مبهوت چشم‌های حسین بر تابوت دامن خواهرم پر از یاقوت و مرا جز گهر به دامن نیست سایه اش تا که بر سر من بود صد گلستان برابر من بود گل اگر بود، مادر من بود چون که او نیست گل به گلشن نیست همه شب فکر و ذکر ما مادر شاهد آتش دل ما، در قصه ای مثل قصه ی مادر همه ی آفرینش اصلا نیست بی رخش جلوه مِهر دارد؟ نه ماه و انجُم سپهر دارد؟ نه سر نگیرد بنفشه از زانو و زبانی به کام سوسن نیست بر سر تربتش چو پروانه هیچ یک را ز شعله پروا، نه صبح مان تیره ز آنکه بی رویش هیچ تکلیف روز روشن نیست پدرم را که شد ز حق محروم و کسی مثل او نشد مظلوم سر غصه به چاه گفتن هست پای رفتن به کوی و برزن نیست گوزومده قطره قطره موجدن‌ دریانی گیزلدی اُرَحدَن باشلانن بیر سهملی طوفانی گیزلدی او گونن که یخیلدی دلبریم منده یخیلمشیدم *این روزا گریه گریه ی غربته، امّ اَیمَن میگه من اومدم پشت در بنا به عادت همیشگیم، پشت در، در زدم، جواب نیامد، از پشت در صدا زدم.. یاالله صابخونه اجازه هست بیام داخل؟ یهو دیدم از تو خونه صدا بلند شد، امّ ایمن بیا داخل، اون خانمی که به احترام او همه باید پشت این در می ایستادن، دقُّ الباب میکردن اجازه میگرفتن، اُمِّ اَیمَن از این خونه رفته. این حرف منه، اُمِّ اَیمَن اونایی که باید ادب میکردن اجازه میگرفتن، نگرفتن...* سیخلیدیم اوده یاندیم دیلدکی عنوانی گیزلدیم وفالی همسریم اوز دردنی منن نهان اتدی آلشتیم منده اما آتش سوزانی گیزلدی * امام صادق فرمود: خدا رحمت کنه اونی که برا مادرم بلند بلند گریه کنه، برا مادر آروم گریه نکنید، بلند داد بزنید، امشب اما بیاین با فاطمه گریه کنیم، برا فاطمه گریه نکنیم، بیاین با فاطمه گریه کنیم، برای کی گریه کنیم؟ بیاین با فاطمه برا علی گریه کنیم..انگار از تو دل چاه داره صداش میزنه، نمیدونم تا حالا تو چاه خم شدی؟ اگه میتونی خم شو تو چاه، بعد این دَلو رو بیار بالا، نگاه به این آب بکن، بگو من تا حالا تو رو میدیدم یاد امام حسین میفتادم، یاد عطش حسین میفتادم، اما این فاطمیه بعلاوه ی اون یاد این دارم میفتم مولام شبا به تو چی میگفت، علی به تو چی می‌گفت شبا؟ ای وای پشت درو، میخ درو، سینه ی زهرای من
حاج احمد واعظی حسن تب دارد و در خواب گويد نزن سيلي ستمگر درد دارد *به امام صادق عليه السلام عرض كردند: آقا، انسية الحوراء چيه؟ چه ويژگیِ داره كه به مادرتون زهرا ميگن:انسية الحوراء؟ حضرت حالشون يه جوري شد،فرمودند:ببين فقط همين قدر بهت بگم،حوريه كه مادر ما خانم همه ي اوناست، ويژگي هايي داره،من جمله اينقدر لطيف خدا آفريدش،اينقدر خداوند عالم اين موجود ِ نوراني و آسماني رو لطيف آفريده كه،اگه برگ گلي، جدا شه بشينه روي صورتش ردش مي مونه.* برو گم شو تو از دور و بر من چه مي خواهي زجان مادر من *اون نامرد هي مياد جلو مادر ميره عقب،كار به جايي رسيد آقا بال مي زد.* نزن كه مادرم از پا نشسته نزن كه مادرم پهلوش شكسته آي مادرم،مادرم،مادرم يه عالمه زخم،يه عالمه دود يه عالمه هيزم،يه ياس ِ كبود خدايا ببين شكستن اين ها حرمت ها رو چه زود *اين روضه رو مرحوم علامه ي اميني نقل ميكنه::هرجوري بود از كوچه اومدن ،زير بغل هاي مادر رو گرفت بلند كرد،مادر بيا بريم ميكشن تو رو، اين خيلي بي حياست،اين خيلي نامرد ِ،هر جوري بود علامه ي اميني ميگه:اومدن خونه،تو حجره، بي بي تو همين حس و حال يه وقت نگاهش افتاد به حسنش، ديد اين بچه يه گوشه نشسته،اين زانوهاش رو بغل كرده،سرش رو روي دستاش گذاشته،گاهي همين جوري زير چشمي صورت مادر رو نگاه ميكنه، دوباره باز سرش رو ميذاره روي صورت،فضه رو بي بي صدا زد:فضه،جانم بي بي،فضه برو برام يه روسري بزرگ بيار، ديگه رو گرفتن آغاز شد.* مي لرزه صداش،ميسوزه تنش چه قدر ميون كوچه ها زدنش زیر ِ پاها بود،گمونم انگار نمی دیدنش دیدم شده پُر رد ِ پا ،چادر و پیرهنش
زبانحال حضرت زینب کبری علیهاالسلام در کنار جسم بی جان مادر (العَجل، صاحب زمان /مولا) ایوای/زینبون ئولسون آنا / گیتمه ایوای/واردی سینَنده یارا / گیتمه آخِر /سَن مسافر سن هارا / گیتمه اَشکیمی ایتمه یوزه /جاری گیتمه ایودن سن گجه / یاری (قالمیوب منده توان / گیتمه زینبی آغلار قویان / گیتمه) عمرون/ گلشنی سولدی آنا / غَمدن نه تِز /کَسموسن اُلفَت آنا / مَندن گر چه /سن حیاتوندان آنا / دویدون امّا / دویمییوب دویماز قیزون/سَندن زینبی گوزدن آتان /گیتمه قبریده من سیز یاتان / گیتمه غَمدن /صورتون اَفسوس آنا / سولدی ایوده / نچّه یول گونده گوزون / دولدی ثانی / یاندیراندان دَرگَهون /ظُلمه گوردوم / خواهشون عَجّل وَفات /اولدی یاره لی جسمه فَدا / گیتمه غُصّه دن اولدون رَها / گیتمه من تک / تیرِ غَم هیچ کیم دیله /ساشماز سَدِّ /صبرِ زینب گورنجه / داشماز سن کی/ گیزلَدَردون دردیوی / حتّی نیلوم / مجتبی کوچه سوزون / آشماز هرگجه قان اوتموسان / ایوده نچّه آی اوز دوتموسان / ایوده یوردی / اوز حیاتوندان نچه / اَرذَل گیت یات/ قبریده بیر آز آنا / دینجَل امّا / قُوی اَیاقوندان اوپوم / بیرده لطف ایت /کربلا صحراسینه / تِز گَل قیزلارون گول نَک سولار / تِز گَل (بیکَس) و غَمخوار اولار / تِز گَل التماس دعای فرج الاحقر مهدی عبادی 👇👇
در جلالت بانوی محشر صدیقه ی طاهره علیها السلام (فارسی_ ترکی) (مناسب برای دشتی و مقدمه و زمینه) تمامِ هستیِ عالَم برای فاطمه است ولای حضرتِ حیدر، ولایِ فاطمه است یقین به قلبِ خلایق همیشه سُلطان است همان کسی که به عالَم، گدایِ فاطمه است (شَفیعه ی دوسَرا، فاطمه سلامٌ عَلَیک) خوشم که سائل کوی و سرایِ فاطمه ام قبول اگر کُنَدَم من، گدایِ فاطمه ام زِ لطفِ و مَرحَمتِ آلِ او، خدا خواهد فدای آلِ علیّ و فدایِ فاطمه ام دلیل خلقت عالَم جنابِ فاطمه است تمامِ آتشِ دوزخ عِتابِ فاطمه است قیامتی که همه خوف و واهِمه دارند حساب دستِ علیّ و کتاب، فاطمه است لِوایِ فاطمه دائم، گرفته بَر دوشَم زِ جامِ مِهرِ ولایَش، همیشه مِی نوشَم سؤال شد اگراین، جامه ی سیاهَت چیست عَزای مادَرم آمد، سیاه میپوشَم تَمامِ عالَمِ امکان، صفاسی فاطمه دی بوتون شکسته اورکلر، جَلاسی فاطمه دی حسینه نوکَر اولانلار، بونی یقین ایتسین تَمامِ اَهلِ ولانین، آناسی فاطمه دی ولایَت اَهلینه زهرا، عنایت ایلیه جاق مسیرِ عزّته حتماً، هدایت ایلیه جاق علی سوونلره اولسون بَشارتِ اَبَدی قیامتین گونی زهرا، قیامت ایلیه جاق کَرَمده فاطمیه یوخدی بیر نَفر هَمتا همیشه ایلیوب احسان، منه گُلِ طاها قالاندا (بیکَس) و تنها،بودور منه عادَت گیدَر غَمیم اوره گیمدن، دییَنده یا زهرا التماس دعای فرج الاحقر مهدی عبادی 👇👇
JamadioSani 1402.09.26 - Shab 03 - H-Sarollah.Rasht - Fatemiyeh 2 - 01 - Abozar Biukafi - Rouzeh.mp3
22.61M
🏴 🎤•||• دارد دل و دین می‌بَرد از شهر شمیمی افتاده نخ چادر او دست نسیمی تسبیح دلم پاره شد آن دم که شنیدم با دست خودش داده اناری به یتیمی حتی اثر وضعیِ تسبیح و دعا را بخشیده به همسایه، چه قرآن کریمی! در خانه‌ی زهرا همه معراج نشینند آن جا که به‌جز چادر او نیست گِلیمی ای کاش در این بیت بسوزم که شنیدم می‌سوخت حریم دل مولا، چه حریمی! آتش مزن آتش، در و دیوار دلش را جز فاطمه در قلب علی نیست مقیمی حالا نکند پنجره را وا بگذاریم پرپر شود آن لاله‌ی زخمی به نسیمی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4_6050874832843707996.mp3
24.53M
🏴 🎤•||• گفتم: بدون مایه فطیر است کارمان بی مرتضی و فاطمه گیر است کارمان گفتم: ز یار غار حمایت کند علی باید به زور هم شده بیعت کند علی از این جهت روانه شدم سمت خانه‌اش گرد آمدیم پشت در آشیانه‌اش پشت سرم مهاجر و انصار آمدند حتی به یاری‌ام در و دیوار آمدند هر لحظه لحظه بیشتر و بیشتر شدیم در پیش چشم فاطمه سیصد نفر شدیم گفتم: علی خانه‌نشین را خبر کنید مثل بقیه بیعت بی‌دردسر کنید گفتم: که ختم قائله در دست حیدر است بیعت علی اگر نکند کار ابتر است آمد صدای فاطمه از پشت در به گوش می‌گفت از امامت و حق پسر عموش حکم ولایت ازلی را به ما نداد یک تار موی شخص علی را به ما نداد گفتم به حال خویش نباید رها شود وقتش رسیده شعله‌ی آتش به پا شود در بین دود فکر علی بود فاطمه همواره گرم ذکر علی بود فاطمه گرم حمایت از علیش عاشقانه بود تنها علاج کار فقط تازیانه بود کاشانه‌اش همین که پر از بوی دود شد با تازیانه بازوی زهرا کبود شد این سو مغیره گرم بگو و بخند شد آن سو صدای ناله‌ی زهرا بلند شد چیزی نمانده بود فضا ملتهب شود با گریه‌های فاطمه دل منقلب شود اما علی و شوکتش آمد به خاطرم شور و شکوه ضربتش آمد به خاطرم تیغ دو دم به خاطرم آمد چه کار کرد اهل قریش را به مصیبت دچار کرد پس با تمام کینه و بغضی که داشتم آنجا همه توان خودم را گذاشتم بر سینه‌ی زمین و زمان دست رد زدم بر درب نیم سوخته محکم لگد زدم طوری لگد زدم که همان پشت در نشست طوری لگد زدم پس از آن پهلویش شکست
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4_5927011188662605057.mp3
12.95M
❣﷽❣ 🎧 📝 تو عزا بودم به خدا من، دل‌نگرون مرتضی بودم بی هوا خوردم اولین سیلی رو من از، شعله‌ها خوردم آسمون نمی‌بارید، کوچه‌ها پر از مه شد پیش من، غرور حسن، زیر دست و پا له شد شعله پاشد از جا و، دست به چادرم انداخت بی حیا طنابش رو، دست شوهرم انداخت پر معجرم سوخت، همه پیکرم سوخت الهی که خیر نبینن، دل شوهرم سوخت 🔘واویلا واویلا… شعله‌ور بودم، می‌دونستن بی‌معرفتا پشت در بودم در خطر بودم، چهل تا مرد بی‌حیا و یک نفر بودم خونه‌مو توی شهرم،رو سرم خراب کردن من رشید بودم اما،پیکرم رو آب کردن چشام هی می‌باره، تمومی نداره چشم روهم میذارم اگه غم محسنم بذاره 🔘واویلا واویلا… بارمو بستم، دوسه ماهی میشه که دیگه از همه خستم سینه پر درده،نفسم از سینه میره و برنمیگرده زینبم که بیداره،توی تب که میسوزم پیرهن حسینوبا،آه و گریه می‌دوزم میبینم غروبی که،دخترم پریشانه پیرهن حسینم نیست،روی خاکاعریانه دیده‌هام یه دریاست،فکر روز فرداست کاش نباشم اون اون لحظه که تنش زیر سم اسباست 🔘واویلا واویلا… 🌹هدیه به حضرت معصومه سلام الله علیها (صلوات)🌹 ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
4_5927011188662605058.mp3
14.88M
❣﷽❣ 🥀 🎤       خاکیه چادر تو خونیه پیراهن تو دل من تنگه برا علی علی گفتن تو واسه غربت من به این و اون رو میزنی با همین حال بدت خونه رو جارو میزنی گریه بی امون نکن خونه خرابمون نکن با رفتنت عزیز من دل علی رو خون نکن 🥀زخمی کوچه ها نرو 🥀مادر بچه ها نرو رو گرفتی که منو تو خونه شرمنده کنی آرزومه که برام یه بار دیگه خنده کنی کار دنیا رو ببین زندگی ما رو ببین یا رسول الله بیا گریه زهرا رو ببین کشته منو بهونه هاش داره میلرزه شونه هاش علی نمیدونه چرا کبوده زیر گونه هاش 🥀زخمی کوچه ها نرو 🥀مادر بچه ها نرو چادر سوخته تو همه خوشی حسنه زیر لب میگی به من حسین من بی کفنه هر کسی میره جلو نیزه به زخماش میزنه اگه دستش نرسه زینبمو جاش میزنه نیزه ها رو دقیق زدن به پهلو هات عمیق زدن خیمه ها سوخت و بچه ها میون خیمه جیغ زدن 🥀کشته کربلا حسین 🥀زخمی نیزه ها حسین 🌹هدیه به حضرت معصومه سلام الله علیها (صلوات)🌹 ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
12-taheri-f-4.mp3
7.27M
شور | سبد سبد بیارید بانوایِ : کربلایی حسین طاهری سبد سبد بیارید گلای نیلوفری رو بیاید عزا بگیریم شبای بی مادری رو وای، مادر مادر مادر مادر بگید چاووش بخونه که غم از دل امون برده  بگید حجله بیارند آخه مادر جوون مرده   پیغمبری که عمری غمخوار امتش بود  روی کبود زهرا  اجر نبوتش بود؟ وای، مادر مادر مادر مادر
. و توسل سلام الله علیها اجرا شده۱۴۰۲ به نفس حاج‌ مهدی رسولی ●━━━━━━─────── ای وای گویا که فلک زحرکت افتاد مولای سخن به لکنت افتاد بگذار بگویمت به فریاد چون طفل، علی به گریه افتاد که ای دختر خاتم رسولان ای رسول را جان ای مادر زینبن برگرد بی تو چه کند حسین برگرد *یه دفعه دیگه با من حرف بزن،حرف نزنی میمیرم زهرا..عیبی نداره بیرون کسی جواب سلاممو نمیدن تو‌ هم‌ باهام‌حرف نزن.صدازد.." یا فاطِمَة فَأنَا اِبنُ عَمِّکِ علی ابن ابیطالب" تا گفت من علیم.. گریه کردن..سرشو‌ گرفته بغلش..* تو که نصفه جونم کردی عزیزم مُردم و زنده شدم عزیزم تو نمیگی علی به جز تو کسی رونداره چرا هرچی صدات می زنم جدابمونمیدی چشاتو واکن ببین شکستم ببین خُرد شدم، دستارو بالا آورد با دستای لرزونش داره دست می کشه رو چشای علی ..* چقدر گریه کردم برای غمات چقدر گریه کردی، بمیرم برات نمی خوام علی جان چشات تربشه می ترسم یه لحظه بگیره صدات *پسرعموکمکم کن، چکارمی کنی فاطمه؟ میخوام بلندشم، نکن جان علی بخواب، نه باید بلندشم..پسرعمو!* یه قطره بباری یه دریا میشم بالا قبرمم حتی گریه نکن نگو اینقده پیش من پانشو تو قبرم باشم تو بیای پا میشم گفت: علی! شکسته شدم تاشکسته نشی نمیخوام دلِ تو بشکنه سرتوسلامت باشه حاضرم هزاردفعه دیگه سرم بشکنه *لحظه های آخره سر بی بی تو بغل مولاست..گفت: علی!..* تو نُه سالی که تو خونه ات بودم تو نُه سالی که دل به عشقت دادم نشد چیزی رو از تو پنهون کنم بجز اینکه تو کوچه گیر افتادم تو کوچه سر من به دیوار خورد تو کوچه حسن بی هوا پیر شد راه خونه اتو زهرا گم کرده بود ببخشید یه خورده اگه دیر شد «آغلامادا منه گلسین قادان آغلامادا درد و بلات به من بیاد گریه نکن» باور بکنم یا نکنم عزم سفرکردی باور بکنم یا نکنم محاله برگردی ببین میتوانی بمانی؟حرفاشون و باهم زدن یه دفعه دید فاطمه (س)فرمود: پسرعمو!جان! دلم صدای قرآن خوندنتو‌ میخواد..به روی چشم‌ خانم جان‌..فرمود: پسرعمو یاسین بخون..علی شروع کرد به خوندن..* بِسۡمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِيمِ "يسٓ وَٱلۡقُرۡءَانِ ٱلۡحَكِيمِ إِنَّكَ لَمِنَ ٱلۡمُرۡسَلِينَ" *دستش تو‌ دست علیه ..امیرالمومنین قرآن‌ میخونه ..به قلب علی اینگونه وحی شد عمر فاطمه به اندازه یه یاسین مونده. میخوند تا نیمه سوره می رسید دوباره بر میگشت .."یاسین والقران الحکیم"نرو خونه خراب شدم ..به زینب نگران رحم‌ کن نرو..* .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇