1. دست عدو.mp3
4.55M
#روضه_حضرت_رقیه
( سلام الله علیها )
#استاد_حیدرزاده
اما یه سیلی هم کربلا زدند مردم ... سیلی کربلا با همه جا فرق میکرد ...
دست عَدو ، بزرگ تر از
صورت من است .. ؟
میخواهی بدونی سیلی با صورت رقیه چه کرد ؟ امروز که رفتی خونه اگه دختر ، سه چهارساله داری ، اگه خواهر سه چهارساله داری ، صداش بزن ، آهسته دستت رو روی صورتش بگذار ...
دست عَدو ، بزرگ تر از
صورت من است .. ؟
یک ضربه زد ،
دو گونه ی سرخم ، سیاه شد
#شاعر_استاد_انسانی
از شهر کوفه تا به شام
سنگم زدند از روی بام
اونقدر بهم سیلی زدند
دیگه نمیبینه چشام ؟
یکی بگه این دختره
نزن نزن نزن ..
ضرب لگد ، زجر آوره
نزن نزن نزن ..
بابایی بابایی .. بابایی پاشو ، بابا بزار برم به دخترای شامی بگم بیان ، ببینند بابای من هم از سفر اومده ، بابا بابا بابا ... نمیدونم چه حاجتی داری اما هر حاجتی داری الان وقتشه ، اما یه حاجت مشترک همه ی ماست ، نمیدونم آقامون امروز کجا عزاداره ؟ اربابمون امام زمان « عج » ، امروز کجا گریه میکنه ؟ آقا مدینه است ، نمیدونم ... کنار بقیع است ، نمیدونم ... اما هر کجا هستی آقا جان ، قدم روی چشم ما بگذار ...
دل دختر به پدر خوش باشد
مهربانی ز دو سر خوش باشد
#شاعر_استاد_انسانی
حسیییین جان ، حسیییین جان ، ... دوست داره امام صادق این نام رو صدا بزنی ... حسیییین جان ...
#روضه_شب_سوم_محرم
1395#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
1. دست عدو.mp3
4.55M
#روضه_حضرت_رقیه
( سلام الله علیها )
#استاد_حیدرزاده
اما یه سیلی هم کربلا زدند مردم ... سیلی کربلا با همه جا فرق میکرد ...
دست عَدو ، بزرگ تر از
صورت من است .. ؟
میخواهی بدونی سیلی با صورت رقیه چه کرد ؟ امروز که رفتی خونه اگه دختر ، سه چهارساله داری ، اگه خواهر سه چهارساله داری ، صداش بزن ، آهسته دستت رو روی صورتش بگذار ...
دست عَدو ، بزرگ تر از
صورت من است .. ؟
یک ضربه زد ،
دو گونه ی سرخم ، سیاه شد
#شاعر_استاد_انسانی
از شهر کوفه تا به شام
سنگم زدند از روی بام
اونقدر بهم سیلی زدند
دیگه نمیبینه چشام ؟
یکی بگه این دختره
نزن نزن نزن ..
ضرب لگد ، زجر آوره
نزن نزن نزن ..
بابایی بابایی .. بابایی پاشو ، بابا بزار برم به دخترای شامی بگم بیان ، ببینند بابای من هم از سفر اومده ، بابا بابا بابا ... نمیدونم چه حاجتی داری اما هر حاجتی داری الان وقتشه ، اما یه حاجت مشترک همه ی ماست ، نمیدونم آقامون امروز کجا عزاداره ؟ اربابمون امام زمان « عج » ، امروز کجا گریه میکنه ؟ آقا مدینه است ، نمیدونم ... کنار بقیع است ، نمیدونم ... اما هر کجا هستی آقا جان ، قدم روی چشم ما بگذار ...
دل دختر به پدر خوش باشد
مهربانی ز دو سر خوش باشد
#شاعر_استاد_انسانی
حسیییین جان ، حسیییین جان ، ... دوست داره امام صادق این نام رو صدا بزنی ... حسیییین جان ...
#روضه_حضرت_رقیه #کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
✍
#روضه_حضرت_معصومه ( سلام الله علیها )
خوشا به حال مردم قم ، من میگم بارکَ الله به مردم قم ، امروز تا با خبر شدند ، حضرت معصومه داره میاد قم ، کیلومترها راه اومدند بیرون قم ، به استقبال خواهر امام رضا ، گل آوردند ، نقل و شیرینی آوردند ، قربانی کردند ، با سلام و صلوات ، از دختر موسی بن جعفر و خواهر امام رضا ، استقبال کردند ...
یه بارکَ الله هم به مردم خراسان باید گفت ، وقتی امام رضا از دنیا رفت ، توو خراسان ، مردم خراسان همه اومدند ، بدن امام رضا رو برداشتند ، حتی زنهای نوقانی ، اومدند به مرداشون گفتند ، ما مَهریه هامون رو به شما می بخشیم ، به ما باجازه بدید بریم تشیع جنازه این آقا ، این آقا توو شهر ما غریبه ، مادر نداره ، خواهر نداره ، ... حضرت معصومه را هم نگذاشتند غریب بمونه ، هفده روز توو قم بود ، قمی ها بهترین محل بی بی رو اسکان دادند ، دورِ بی بی میگشتند ، ... توو شهر غربت بود ، اما نگذاشتند غریب بمونه ...
#روضه_حضرت_زهرا (سلام الله علیها)
اما مردم ، من یه خانمی رو سراغ دارم ، توو شهر خودش غریب بود ، توو محله خودش غریب بود ، توو مدینه غریب بود فاطمه ، این روزها بیماره ،بستریه ، اما کسی ملاقاتش نمیاد ، ... معمولا کسی که مریضه ، توو بستره ، نگاهش به در هست ، ببینه کی ملاقاتش میآد ؟ این روزها سلمان اومد ملاقات بی بی ، ... بی بی بهش گلایه کرد ، فرمود : سلمان تو هم دیگه بعد بابا سراغ مارو نمیگیری ؟ چه عجب به ما سری زدی سلمان ؟ بی بی جانم ، بی بی جانم ...
نه تنها روزها
کَس دیدن زهرانمیآید
که بر دیدار چشمش
خواب هم شبها نمی آید
#شاعر_استاد_انسانی
اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَة وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بَنیها وَ سِرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحَاطَ بِهِ عِلْمُک ... اَللّهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیکَ الْفَرَجَ وَ الْعَافِیةَ وَ النَّصْر ..#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
قسمت چهارم گریز به :
#روضه_حضرت_زهرا
( سلام الله علیها )
#استاد_حیدرزاده
اما بمیرم برای اون مادری که توو شهر خودش غریب بود ، گفت یاعلی : غَسِّلْنِی بِاللَّیْلِ ،كَفِّنِّی بِاللَّیْلِ وَ ادْفِنِّی بِاللَّیْلِ ... منو شبانه دفنم کن ، شبانه به خاکم بسپار ، قبر من مخفی باشه ... این معلومه چرا باید قبر بی بی مخفی باشه ؟ برای اینکه نمیخواست قبرش نمایان باشه ، تا دشمنان ندانند ، بدانند به بی بی ظلم کردند ... اما سئوال من اینه : چرا گفت ، یاعلی غَسِّلْنِی بِاللَّیْلِ منو شبانه غسل بده ؟ میخواست نگاه امیرالمومنین به بدن مجروح بی بی نیوفته ...اما حس لامسه کار خودش رو کرد ، نیمه شب همین که بدن رو غسل میداد ، یه مرتبه بچه ها دیدند بابا دست از غسل دادن کشید ، سرش رو روی دیوار گذاشت ، هی داره بلند بلند ناله میزنه : فاطمه ، فاطمه ، ... معمولا بابا به این زودی ها گریه نمیکنه ، بابا مظهر اقتدار خونه است ، اگه بخواهد هم گریه کنه ، جلوی بچه هاش گریه نمیکنه ، اما وقتی بابا گریه کنه ، همه گریه میکنند ، بچه ها دیدند صدای ناله ی بابا بلند شد ، با امیرالمومنین همه گریه کردند ، اسماء آمد جلو ، آقا جان از فقدان بی بی گریه میکنید ، حق دارید ، شاید فرموده باشند : اسماء از دل علی بردار ... الان دستم رسید به وَرم بازو ...
تو می بینی علی را
زار و خسته
نمی بینی تو پهلوی شکسته
*
آن قبر که در مدینه شد گم
پیدا شده در مدینه ی قم ...
#شاعر_استاد_سازگار
*
من علي ام که خدا
قبله نما ساخت مرا
جزخدا و نبي و فاطمه
نشناخت مرا
منکه يکباره در از
قلعه ی خيبر کندم
داغ زهرا ، بخدا
از نفس انداخت مرا
#شاعر_ژولیده_نیشابوری
( محمد حسن فرحبخشیان )
***
این سخن وِردِ زبانها افتاد
دیدی آخِر علی از پا افتاد
#شاعر_استاد_انسانی
#حرم_مطهر_حضرت_معصومه
( سلام الله علیها )
#پخش_زنده_از_شبکه_دو
25/8/1400
#روضه_حضرت_زهرا
( سلام الله علیها )
#استاد_حیدرزاده
مگر ز اهل مدينه
چه ديدي اي مادر ؟
كه دل ز عمرِ عزيزت
بُريدي اي مادر ...
صفای ما ،
به وجودِ تو بستگي دارد
چرا زِ زندگيات
نااميدي اي مادر... ؟
دگر به همرهِ ما
تا اُحد نمی آیی
چرا زقبرِ عمو
پا کشیدی ای مادر ؟
چرا نماز شبت را
نشسته می خوانی ؟
#شاعر_استاد_موید
( الهی نبینی مادرت نمازشو نشسته میخونه ، الهی توو هیچ خونه ای مریض نباشه ، اگر هم مریضی هست ، الهی مادر مریض نباشه ، هر کسی توو خونه بیمار میشه ، مادر پرستاریشو میکنه ، اما وقتی مادر مریض میشه ، اگر همه هم پرستاری کنند ، باز هم کُمِیتِ خونه لَنگه ... )
بیمارم و بر من شده
زینب پرستار...
( وقتی ملاقاتی بیمار میروی ، از پرستاراش معلومه که این بیمار خوب شدنی هست یا نه ؟ وقتی با پرستاراش روبرو میشی ، اگه بیمارشون داره خوب میشه ، خوشحالند ، میگن الحمدلله ، اما اگه امید به بیمارشون نداشته باشن ، میگن دعا کن براش ... این بچه ها هر روز می بینند ، مادرشون داره لاغرتر میشه ... )
بیمارم و بر من بوَد
زینب پرستار...
ترسم پرستارم شود
از غُصّه بیمار ...
مادر مادر مادر ... همین الان با پای دلت بریم مدینه ، بریم خونه ی امیرالمومنین ، شما مداح هستید ، حضرت به شما ها یک عنایت دیگه ای داره ، ... بریم مدینه ، دمِ در سرمون رو روی دیوار خونه ی بی بی بگذاریم ، بگیم آقا اومدیم یه حالی از فاطمه بپرسیم ...
به بستر فاطمه افتاده و
مولا پرستارش
ببین حال پرستار و
مپرس احوال بیمارش
علی از چشمِ زهرا #کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
چشمِ خود را بر نمیدارد
( نگاه به صورت فاطمه میکنه ، این همون فاطمه است که اون روز با پهلوی شکسته توو کوچه ها دنبال علی می دوید ... )
علی از چشمِ زهرا
چشمِ خود را بر نمیدارد
مُجسم می کند
عشق وفداکاری وایثارش
#شاعر_استاد_انسانی ( 1364 )
#مجمع_یاس_کبود
12/9/1402
.
|⇦•مگر ز اهل مدینه..
#روضه وتوسل به حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده فاطمیه ۱۴۰۲ به نفس حاج عباس حیدر زاده
●━━━━━━───────
مگر ز اهل مدينه چه ديدي اي مادر ؟
كه دل ز عمرِ عزيزت بُريدي اي مادر
صفای ما، به وجودِ تو بستگي دارد
چرا زِ زندگيات نااميدي اي مادر... ؟
دگر به همرهِ ما تا اُحد نمی آیی
چرا زقبرِ عمو پا کشیدی ای مادر ؟
چرا نماز شبت را
نشسته می خوانی ؟
#شاعر_استاد_موید
*الهی نبینی مادرت نمازشو نشسته میخونه ، الهی توو هیچ خونه ای مریض نباشه ، اگر هم مریضی هست ، الهی مادر مریض نباشه ، هر کسی توو خونه بیمار میشه ، مادر پرستاریشو میکنه ، اما وقتی مادر مریض میشه ، اگر همه هم پرستاری کنند ، باز هم کُمِیتِ خونه لَنگه ... *
بیمارم و بر من شده
زینب پرستار...
* وقتی ملاقاتی بیمار میروی ، از پرستاراش معلومه که این بیمار خوب شدنی هست یا نه ؟ وقتی با پرستاراش روبرو میشی ، اگه بیمارشون داره خوب میشه ، خوشحالند ، میگن الحمدلله ، اما اگه امید به بیمارشون نداشته باشن ، میگن دعا کن براش ... این بچه ها هر روز می بینند ، مادرشون داره لاغرتر میشه ... *
بیمارم و بر من بوَد زینب پرستار...
ترسم پرستارم شود از غُصّه بیمار ...
*مادر مادر مادر ... همین الان با پای دلت بریم مدینه ، بریم خونه ی امیرالمومنین ، شما مداح هستید ، حضرت به شما ها یک عنایت دیگه ای داره ، ... بریم مدینه ، دمِ در سرمون رو روی دیوار خونه ی بی بی بگذاریم ، بگیم آقا اومدیم یه حالی از فاطمه بپرسیم ...*
به بستر فاطمه افتاده و مولا پرستارش
ببین حال پرستار و مپرس احوال بیمارش
علی از چشمِ زهرا
چشمِ خود را بر نمیدارد
* نگاه به صورت فاطمه میکنه ، این همون فاطمه است که اون روز با پهلوی شکسته توو کوچه ها دنبال علی می دوید ... *
علی از چشمِ زهرا چشمِ خود را بر نمیدارد
مُجسم می کندعشق وفداکاری وایثارش
#شاعر_استاد_انسانی
ــــــــــــــــــ
#روضه_حضرت_زهرا سلام_الله_علیها
#حاج_عباس_حیدرزاده
#فاطمیه #حضرت_زهرا
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
👇#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
5. کاشف الکرب.mp3
610.2K
#روضه_حضرت_زهرا
( سلام الله علیها )
#استاد_حیدرزاده
حضرت زهرا ( سلام الله علیها ) « کاشِفُ الْکَرْب » امیرالمومنین بود ، یعنی هر موقع مولا ، غم توو سینه اش بود ، می اومد توو خونه ، نگاه به فاطمه میکرد ، غمهاش برطرف می شد ، ... حاج علی انسانی یه بیت شعر داره :
هر چه بار
از دوش من برداشتی
عاقبت تابوت خود بگذاشتی
#شاعر_استاد_انسانی
بی بی با رفتنش ، غمی روی سینه حضرت علی گذاشت که روایت میگه : « هَاجَ بِهِ الْحُزْنُ » ... غم ، همه ی وجود امیرالمومنین رو گرفت ، دیگه نتونست ازکنار قبر بلند بشه ... وَ أَرْسَلَ دُمُوعَهُ عَلَى خَدَّيْه ...
#محفل_اشک_حرم_مطهر
10/2/1401#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
3. شهری که.mp3
2.14M
#روضه_حضرت_زهرا
( سلام الله علیها )
#حاج_حمزه_علیپور
شهری که ز هجران نبی
وِلوِله دارد
از ناله ی زهرا به درون
زلزله دارد
#غیرتی_ها
زن پشت در و
خانه پُر از
شعله ی آتش
فریاد که تا چند علی
حوصله دارد ...
#روضه_امام_حسین
#علیه_السلام
اگه مدینه خونه رو آتش نمیزدند ، کی جرات میکرد خیمه های اباعبدالله رو آتش بزنه ؟ کار به جایی برسه ، بچه ها به هم پناهنده بشن ، ... زن های اهل حرم ، پا برهنه از خیمه ها بیرون بزنند ...امام زمان عج ( در ناحیه مقدسه ) فرمودند : « فَلَمَّا رَأَیْنَ النِّسَاءُ جَوَادَکَ مَخْزِیّاً وَ أَبْصَرْنَ سَرْجَکَ مَلْوِیّاً بَرَزْنَ مِنَ الْخُدُورِ لِلشُّعُورِ نَاشِرَاتٍ وَ لِلْخُدُودِ لَاطِمَاتٍ وَ لِلْوُجُوهِ سَافِرَاتٍ وَ بِالْعَوِیلِ دَاعِیَات » ... وقتی که زنان آل الله ، اسب امام حسین ( علیه السلام ) را دیدند در حالیکه زین واژگون بود ، از خیمه ها بیرون دویدند ، در حالیکه به سر و صورت میزدند ...
از دست ها مپرس
که با گوش ها چه کرد ؟
از مُشت ها بپرس
که با گوشواره بود ... ؟
#شاعر_استاد_انسانی#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها