.
|⇦•باز گرفته دلم...
#روضه #شهادت_امام_صادق علیه السلام اجرا شده به نفس کربلایی حمید عسکری
●━━━━━━───────
باز گرفته دلم برایِ مدینه
باز نشسته دلم به پایِ مدینه
*امروز عاشورایِ امام صادقِ..و ما هرچه داریم، روضهای میگیریم، سینه میزنیم،
مجلس میگیریم، از صدقه سَریِ این آقاست*
شکرِ خدا عاشق دیارِ حبیبم
شکرِ خدا که شدم گدایِ مدینه
بالِ فرشته است سایبانِ قبورش
بالِ فرشته است خاکِ پایِ مدینه
در کفنم تربتِ بقیع بگذارید
صحنِ بقیع است کربلایِ مدینه
کرب و بلا میشود دوباره مُجسَّم
تا که به یادآورم عزایِ مدینه
دستِ منو لطفِ دستِ با کرمِ تو
جان به فدایِ بقیعِ بیحرمِ تو
هرچه از درد و بلا بر سرِ حیدر افتاد
دادِبیداد که یک روز به جعفر افتاد
یارب این شعله چرا ولکنِ این طایفه نیست
باز از خیمه گذشت و رویِ این دَر افتاد
سجدهاش خورد بهم بس که تِکانش دادند
سرِ سجادهی خود با دلِ مضطر افتاد
*یه پیرمردی با یه جوونی بحثش میشه تو خیابون، وَلو حق با جوونه ام باشه، بزرگترا میان یا همسن و سالایِ همون جوونه میان، آرومش میکنن.میگن خجالت بکش، جایِ پدرته، یه نیگا به این ریشِ سفیدش کن.اینا حرمتِ محاسنِ سفید که هیچی، حرمتِ امام رو هم نگه نداشتن *
با عصا هم بِدَود باز زمین میافتد
بی عصا رفت و به هر کوچه مکرّر افتاد
* آقایِ من و شما پیاده و اون نامرد سواره
هِی به این مَرکب هِی میزد تندتر بره هِی صدا میزد یه کم آرومتر نفس تازه کنم *
پس کجایند در این واقعه شاگردانش ؟
پیشِ چشمانِ همه حُرمتِ مِنبر افتاد
تا زمین خورد صدا زد زِ جگر وا امّاه
پشتِ در یادِ زمین خوردنِ مادر افتاد
مادرش خورد زمین، خورد زمین، خورد زمین
جلویِ چشمِ علی، فاطمه با سَر افتاد
فضّه آمد کمکش، وَرنه مصیبت میشد
فضّه با دیدنِ او، پهلویِ کوثر افتاد
گریهی غربتِ زن، قاتلِ شوهر باشد
پس عجب نیست بگوییم که حیدر افتاد
آخره روضهی ما حرفِ حسین است
دشنه با حجنرِ خشکیدهی او،
*تا حالا غریب نبودی، غریب بودی خوب میفهمیدی، هیچ جایی تحویلت نگیرن*
ولیُ الله به یک ضربه تَنَش برگشته
گذرِ شمر به این ناحیه آخر افتاد
کینهاش با دو سه تا ضربه به پایان نرسید
آنقَدَر زد، رویِ تَل خواهرش آخر افتاد
صدا میزدی، زیرِ دست و پا تو دست و پا میزدی
رو به شمرِ پستِ بیحیا میزنی، صدا میزنی
با تیغ میزنن، ضربه از نزدیک و دقیق میزنن
بیدفاعی، ضربه رو عمیق میزنن،
سَنان میزنن، ضربهها رو سخت و بیامان میزنن
تیر ندارن، تو رو با کَمان میزنن، سنان میزنن
*خواهر اومد صدا زد، گفتی فرزندِ کی هستی؟ فرمود آری گفتم.گفتی فرزندِ مادرمونی؟ گفتم.گفتی فرزندِ پیغمبری؟ گفتم.گفتی فرزندِ امیرالمؤمنینی؟ آری خواهرم ولی سنگم زدند*
با تیر میزنن، تو رو با بغضِ روزِ غدیر میزنن
عزیزم رو عدهای حقیر میزنن، با تیر میزنن
با سنگ میزنن، گُرگا دارن بدنت رو چَنگ میزنن
خارج از رسم و مرامِ جَنگ میزنن، سنگ میزنن
عصا میزنن، تو رو واسهی رضایِ خدا میزنن
وقتی جون دادی دیگه چرا میزنن ؟!
تَنت زخمی، بدنت مثلِ جوشَنت زخمی
چی شده که پشتِ گردنت زخمی ؟ تَنت زخمی
*امام صادق رو چندین بار همینجوری، بدونِ دلیل، این منصورِ بیادبِ نامرد احضار میکرد امامو.یه شب آقاتون و پا برهنه، سر برهنه، یه لا پیرهن، نذاشت عبا بپوشه. دستور داد آقا رو بیارَن، فرمود: منصور هرکیو دنبالم میفرستی، این ربیعُ نفرست، گفت: آقا برا چی؟ فرمود: این بیادبِ به من ناسزا میگه، طوری نیس اما به مادرم بد میگه.همهی اینا به کنار اما الحمدلله آقاجان دیگه سرِ شمارو تو بازار نبردن. الحمدلله دیگه زن و بچهتون تو مجلسِ یزید نرفتن. الحمدلله دیگه سهسالهت سرتو رو دامن نگرفت .الحمدلله دیگه از پشت بام به زن و بچه ات سنگ نمیزنن. دلها بسوزه برا اون خواهری که هم تو کوفه هم تو شام، زدنش.وقتی روزِ اربعین رسید بالای قبرِ حسینش.فرمود: حق داری خواهرت رو نشناسی اگه نامحرم اینجا نبود نشون میدادم کعبِ نِی و تازیانه با من چه کرده
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#شهادت_امام_صادق_علیه_السلام
#کربلایی_حمید_عسکری
#امام_صادق
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
.👇
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
|⇦•با دلی سوخته...
#مناجات و توسل ویژهٔ روز عرفه اجرا شده۱۴۰۳ به نفسِ کربلایی حمید عسکری •✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
با دلی سوخته و کوه گناه
به حریم تو پناهنده شدم
تا که دیدم تو بغل وا کردی
از همه غیر تو دل کنده شدم
سفره ای قدر گناهکاری خویش
رو به احسان تو انداخته ام
دامنم را بتکانم یعنی
هر چه دادهای همه را باخته ام
*تو رو خدا غافل نشید راست راستی امروز حسین پای کار..*
بین اسما تو با یا ستار
روزگاریست که مانوسترم
هرچه دیدی ز همه پوشاندی
راه دادی که بیایم به حرم
گشتم و هیچ کسی غیر خودت
بار افتاده من را نخرید
در رفاقت همه جا میارزد
منت مثل تو دلدار کشی
رسم این است که هرچیز شکست
دیگر از قدر و بها میافتد
در عوض تا که دلی میشکند
بین آغوش خدا میافتد
صاحب سوز و مناجات یکیست
میزنم این در آن در چه کنم
من هوایی خراسان شدهام
نگرانی محرم دارم
دست بر دامن سلطان شده ام
دوستانم همه رفتند حرم
عرفه کرب و بلا دیدنی است
در سرازیری باب القبله
گریه مادر ما دیدنی است
«حسین حسین..»
مادری دست به پهلو آید
تا کنار تن عریان حسین
بعد گودال به هم ریخته است
مثل گیسوی پریشان حسین
«حسین حسین..»
میزند ناله بنی چه کنم؟
بدنت هست سرت نیست حسین
نعل تازه چه سرت آورده
بین صحرا اثرت نیست حسین
هرکی حال روزتو بدونه گریه میکنه
مَردم اونه که برات زنونه گریه میکنه
از بعد گودال زینبت شبونه گریه میکنه
تا میبینه لباستو خونه گریه میکنه
هر دفعه که دلم برات میگیره حسین
میشینم نگاه به این لباس میکنم
خواب میبینم همش دارم من داداش
به شمر التماس میکنم
خواهش میکنم برید کنار
که من خودم خاکش میکنم
*الهی به آبروی اون آقایی که امروز یه جوری گریه میکرد که روایت میگه اشکاش خیلی میومد عجب اشک ریختی امروزآقا جان به حق آقایی که دیروز راه افتاد رفت کربلا رفقا بدونید دعای عرفه شصت هجری نبودها این هرسال میگم سالها قبل عاشورا بود روز یوم التربیه روز هشت ذی الحجه آقاتون راه افتاد رفت کربلا چقدر نامه همراه ابی عبدالله بود حسین بیا آقا ولی یه حرفی مسلم زد صدا زد..*
حسین!
تا که خاکی نشده معجر زینب برگرد
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روز_عرفه
#مناجات
#کربلایی_حمید_عسکری
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
.
|⇦•زهرا مگیر از حرمم آفتاب را
#روضه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده ۱۴۰۳به نفسِ کربلایی #حمید_عسکری
●━━━━━━───────
نه تو حرف میزنی
نه حسین نه حسن
چی شد اون خنده هات
آخه یه حرفی بزن
پُر تب وتابِ دل بیقرارم
جز گریه؛ خانمم چاره ای ندارم
زهرا مگیر از حرمم آفتاب را
برچهره ات نبند عزیزم، نقاب را
شرمنده ام به پایِ غریبیِ مرتضی
کردی تحمل این همه رنج و عذاب را
*فرمودند: مولا وقتی از مسجد میآمد دو سه دفعه عبا تو پای امیرالمومنین پیچید آقاتون جلو مردم رو زمین افتاد..اما یه حرف ،خیلی دل عالمُ میسوزونه سلمان میگه: تو نماز شب ایستاده بودم درخانه ام رو دق الباب کردن یه خورده تو دلم آشوب شد.دلشوره برم داشت این پیرمرد باوقار میگه رفتم دم در تا در باز کردم دیدم آقازاده ی مولا سرش رو رو دیوار گذاشته نه میتونه بلند بلند گریه کنه نمیخواد آروم گریه کنه آستین تو دهان گرفته..گفت: بابام سلام رسوندن میگن اگه تشییع جنازهٔ مادرم میایین زودی بیایین..به عزت وشرف لااله الاالله..گفت: رفتم مثل امشبی سلمان میگه :دیدم شونه های فاتح خیبر داره میلرزه.قشنگ گفت علی،علی فاتح تمامجنگهاست هیچکس رو تا اینجوری ندیده بود آقا رو..تسلیت دادم اومدم عقب آقا شروع کردن غسل دادن نامحرما عقب بودن.فقط علی بود واسماء بنت عمیس اما...مولا خیلی سفارش کردن. سلمان، دوستان من یاران من شماکه کنار حسنین هستین حواستون باشه اینا بلندبلندگریه نکنن .مادرشون فرمود: علی جان "ولا تُعلِم اَحدا"فرمود: "وغسلنی ودفنی وکفنی"شبونه غسل وکفن ودفنم کن اما این (ولا تعلم احدا )خیلی مهم بود.فرمود: مبادا غیر از اونهایی که خودت میدونی بیاد تشییع پیکر من ،بچه ها آرام گریه کنن..دیدن یه دفعه آه از نهاد فاتح خیبر بلندشد.بقول روضه خون های قدیمی آستین بالا نیامد..نگاه کرد دید بازوش ورم کرده..حالا بشنو:
زهرا مگیر از حرمم آفتاب را
برچهره ات نبند عزیزم نقاب را
شرمنده ام که پای غریبی مرتضی
کردی تحمل این همه رنج وعذاب را
دیدی فراریان احد با چه کینه ای
بستن دورگردن و دستم طناب را
*اما خانم! این خانه خانه ای بود که پیغمبر بعد نازل شدن آیه ی تطهیر اینجوری سلام میکرد."السلام علیکم یا اهل بیت النبوه"
دق الباب میکرد بابا رسول خداست در خانه براش باز میشد اما بدون اذن فاطمه وارد نمیشداما خانمم عزیزدل علی...!*
لعنــــــت بر آن که با لگدی فتح باب کرد
با که بگویم آخر این فتح باب را
در خانه ام زدن زنم را مقابلم
زهرا حلال کن من خانه خراب را
فهمیدم از نفس زدنت درد پهلویت
از پلک تار و بی رمقت برده خواب را
ریحانه ی مجلله و سرو قامتم
بیچاره کرده قدِخَمت بوتراب را
حالا دگر سفارش تابوت میدهی
بغضم شکسته فاطمه کم کن شتاب را
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#کربلایی_حمید_عسکری
#فاطمیه #حضرت_زهرا
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
.👇#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها