۱۱
(قتلگاه)
کاروان حسین ز کربلا می رود
به اسیری سوی شام بلا می رود
همه تن های پاک
بی کفن روی خاک
وای از این غم۲
بدن ساجدین به زیر زنجیر کین
از غم داغ بابا شده او دلغمین
دل او خون شده
عمه محزون شده
وای از این غم۲
زین همه ظلم و کین جان همه بر لب است
در کنار حسین خواهر او زینب است
عمه با اشک و آه
آمده قتلگاه
وای از این غم۲
گوید ای جسم پاره تو حسین منی
پسر فاطمه نور دو عین منی
زینبم خواهرت
آمدم در برت
وای از این غم۲
بر زمین فتاده برادر پاک او
آمده در کنار پیکر چاک او
می زند خواهرش
بوسه بر حنجرش
وای از این غم۲
دخترش سکینه ز دیدنش خونجگر
داغ بابا زده بر دل و جانش شرر
دشمنان آمدند
دخترش را زدند
وای از این غم۲
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
#رضا_یعقوبیان
#سبک_به_تماشا_بیا_ای_پسرفاطمه
#عبور_کاروان_از_قتلگاه
#سبک_به_تماشابیا_ای_پسرفاطمه
#شب_دوازدهم_محرم
.
#شب_دوازدهم_محرم
#روضه_عبور_از_قتلگاه
قاتلان، ناموسِ زهرا را اسیری میبرند
زینب کبراست که با این حقیری میبرند؟!
او عقیله، دخترِ شاهِ بنی هاشم علی است
با چه اوضاعی بزرگان را اسیری میبرند؟!
شمرها دانند، اینها صاحبانِ کعبه اَند
باز از گودال، با وضعِ خطیری میبرند
ناقه های بی جهاز و بانوان بی پناه
نور را با نار، بی یار و مجیری میبرند
خیلِ نامحرم، کنار محرمانِ مصطفی
دستهای بسته را با بد سفیری میبرند
شمرهای بی حیا تا میتوانند از جفا
بد دهانی میکنند و بد مسیری میبرند
جمعی از اعرابِ اوباش و اَراذل، با کتک
کودکانِ خسته را چون جمعِ پیری میبرند
روزِ روشن، از میان روستاها و قُراء
با لباس پاره چون طفلِ صغیری میبرند
از کنار کشته های بی سرِ کرب و بلا
عده ای مظلومه را، جمع کثیری میبرند
حنجرِ پاره، گواهِ اینهمه بی حرمتی است
بی سر و پاها، سری را با دلیری میبرند!
با کلام الله بازی میکنند و سرخوشند
رَاس ها را مست ها با دلپذیری میبرند
ظالمان، گویی نمیدانند تا شام خراب
با ستم دارند جمع بچه شیری میبرند
گاه زیر تازیانه، گاه زیر کعبِ نی
آل عصمت را به دستور امیری میبرند
دختران حتی ز یکدیگر خجالت میکشند
کوفیان، این جمع را با سر بزیری میبرند
عاقبت اَسرار آل الله بازاری شدند
آل زهرا را ببین از چه مسیری میبرند
#محمود_ژولیده ✍
.#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
.
|⇦•دریا به دیده ی تر....
#قسمت_اول #روضه_امام_سجاد علیه السلام اجرا شده به نفسِ حاج عباس واعظی
●━━━━━━───────
آه از همان زمان که دختر ز روی تل گفت
ما را ببین پدر جان معجر به سر نداریم
*ابی عبدالله وارد خيمه امام سجاد شد، روی یه فرش پوستی آقا امام سجاد بیمار و تب دار افتاده ، عقیلة العرب داره پرستاری میکنه، آقا خواست بلند شه اینقده بی حال بود نتونست... به عمه جانشون فرمودن: عمه جان کمک کنیدمن یه مقدار بلند شم من و به خودتون تکیه بدید..عمه سادات کمک کردن زیر بغل های آقا رو بلند کردن نیم خیز به خودشون تکیه دادن یه نگاه به بابا کرد...بابا چه خبر؟ سوال هایی کرد، صدا زد: بابا از عموم عباس چه خبر؟
بیبی زینب یه نگاه به ابی عبدالله سر پایین انداخت، چی میخواد آقا بگه؟
ابی عبدالله اشکاشون سرازیر شد فرمودند:
پسرم! عموت عباس رو کشتن کنار فرات، دستاشو از بدنش جدا کردن..اونقده حضرت گریه کرد بی حال شد..به حال آومد، باز هم اشک ریخت..صدا زد بابا از برادرم علی اکبر چه خبر؟ از زهیر چه خبر؟ از حبیب چه خبر؟ از مسلم عوسجه چه خبر؟ تیر خلاصی رو ابی عبدالله زد راحتش کرد"يا بُنَىَّ إِعْلَمْ أَنَّهُ لَيْسَ في الْخِيامِ رَجُلٌ إِلاّ أَنَا وَ أَنْتَ" بابا راحتت کنم غیر از من و تو تو خيمه ها هیچ مردی باقی نمونده، همه رو شهید کردن...*
دریا به دیده ی تر من گریه می کند
آتش ز سوز حنجر من گریه می کند
سنگی که می زنن به فرقم ز روی بام
بر زخم تازه ی سر من گریه می کند
از حلقه های سلسله خون می چکد چو اشک
زنجیر هم به پیکر من گریه می کند
ریزد سرشک دیده ی اکبر به روی نی
اینجا به من، برادر من گریه می کند
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#شهادت_امام_سجاد
#حاج_عباس_واعظی
#روضه_امام_سجاد_علیه_السلام
#اسارت_خاندان_اهل_بیت_علیهم_السلام
#شب_دوازدهم_محرم
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
👇#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
4_5900177332508822404.mp3
6.48M
|⇦•دریا به دیده ی تر...
#روضه و توسل به راوی دشت کربلا امام سجاد علیه السلام علیه السلام اجرا شده به نفسِ حاج عباس واعظی•
.
#قسمت_پایانی#روضه_امام_سجاد علیه السلام اجرا شده به نفسِ حاج عباس واعظی
●━━━━━━───────
سهل ساعدیه، میگه: آقا امام سجاد رو شناختم توی شام، رفتم جلو سلام کردم، آقا جان! من سهل ساعدی ام از صحابی جد شما، بگید ببینم چی شده چه خبره؟ چه به روزتون آوردن؟حضرت یه نگاه کرد فرمود: سهل ساعدی اونقدر برات بگم از کربلا تا کوفه از کوفه تا شام تو اولین نفری هستی که به من سلام کرده...هر جا رسیدیم سنگمون زدن و دشنام دادن...عرض کرد: آقا جان! اگر کاری داری بگید انجام بدم؟امام سجاد فرمودن: پارچه همراهته؟ بله آقا پیدا میکنم، فرمودن: یه پارچه بیار این زنجیری که پشت گردنمه زیر آفتاب داغ شده گردنم رو سوزونده پارچه رو زیر زنجیر بذار...آقا دیگه چیکار کنم؟ پول داری؟ بله آقا..
فرمودن: برو پول بده به این نیزه دارا بگو سرهای بریده رو ببرن دور کنن، حواس مردم به این سرا پرت بشه اینقدر به ناموس ما نگاه نکنن...
حضرت هفت تا علت فرمود برای اینکه شام از همه جا بیشتر سخت گذشته...یکیش اینه...فرمود: وقتی کاروان یه جایی می ایستاد نیزه دارایی که سر بریده تو دستشون بود با همون نیزه شروع میکردن رقصیدن پایکوبی کردن... سرها گاهی از رو نی روی زمین می افتاد..
امام سجاد همون آقایی که کنار بدن باباش ابی عبدالله روز یازدهم اونقده گریه کرد، بی بی زینب گفت: شما که خودتو از بین بردی...فرمود: عمه جان! اینا بدن کشته های خودشون رو جمع کردن اما بدن بابای من زیر آفتابِ...
بابا! آنقدر چکمه به پهلوت زدن نامردا
تیر و نیزه به بازوت زدن نامردا
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#شب_دوازدهم_محرم
#حاج_عباس_واعظی
#روضه_امام_سجاد_علیه_السلام
#اسارت_خاندان_اهل_بیت_علیهم_السلام
#اسارت
#شهادت_امام_سجاد
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
👇#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
4_5900177332508822409.mp3
5.29M
|⇦•بابا! آنقدر نیزه ...
#روضه و توسل به راوی دشت کربلا امام سجاد علیه السلام علیه السلام اجرا شده به نفسِ حاج عباس واعظی
.
|⇦•ای وای قلب این شام...
#زمینه #امام_سجاد علیه السلام اجرا شده به نفسِ حاج محمود کریمی
●━━━━━━───────
ای وای قلب سجاد بی قرار
می خونه با اضطرار عَلَیکُنَّ بِالفِرار
ای وای تو قلب این شامِ تار
از بین صدها سوار عَلَیکُنَّ بِالفِرار
«عمه جان عَلَیکُنَّ بِالفِرار»
«عمه جانم، عمه جانِ قد کمانم»
ای وای ای دلهای داغدار
مضطر و با حال زار عَلَیکُنَّ بِالفِرار
ای وای دشمنامون بی شمار
با حال زار و نزار عَلَیکُنَّ بِالفِرار
ای وای شرق و غرب آتیش گرفت
دار الحرب آتیش گرفت عَلَیکُنَّ بِالفِرار
ای وای شعله پیش پیکرا
مشعل ها پیش سرا عَلَیکُنَّ بِالفِرار
ای وای دخترهای بی پناه
از آتیش خیمه گاه عَلَیکُنَّ بِالفِرار
ای وای ناله میاد از حرم
وای عمه وای معجرم عَلَیکُنَّ بِالفِرار
ای وای شد روزِ عالم سیاه
زهرا بین قتلگاه عَلَیکُنَّ بِالفِرار
ای وای عمه پیش مادرِ
تازیونه میخوره عَلَیکُنَّ بِالفِرار
«عمه جان عَلَیکُنَّ بِالفِرار»
عمه جانم، عمه جانم عمه جانم.
ای عمو جان ای عمو جان ای عمو جان
*روضه ی امام زمان این روزا اینه..*
عمه جانم عمه جانم عمه جان قد کمانم
ای حسینم ای حسینم ای حسینم
خیلی دلم گرفته برای محرمَت
*از الان دلم برا دهه اول محرمت تنگ شده*
یک مصرع است حاصل عمری که داشتم
یار آمد و گرفت و به بندم کشید و گفت
حسین ...
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#شهادت_امام_سجاد
#روضه_امام_سجاد_علیه_السلام
#حاج_محمود_کریمی
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
👇#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
1_1141475994 (1).mp3
12.95M
|⇦•ای وای تو قلب ...
#زمینه_امام_سجاد علیه السلام علیه السلام اجرا شده به نفسِ حاج محمود کریمی
12-salahshoor-L_113800 (1).mp3
3.89M
یا حسین عشق کربلا دارم
شوق دیدار نینوا دارم
کی شود خاک کربلا کویم
کعبه عشاق قبله رویم
قبر عباس باوفا جویم (2)
یا حسین عشق کربلا دارم
شوق دیدار نینوا دارم
قبر عباس باوفا جویم
کی شود بینم مرقد اکبر
زاده لیلا شبه پیغمبر
کی شود بینم قبر اصغر را
جای او روی سینه بابا
یا حسین عشق کربلا دارم
شوق دیدار نینوا دارم
این دل تنگم عقده ها دارد
گوئیا میل کربلا دارد
می روم بینم در کجا عباس
هر دو دست از پیکر جدا دارد
می روم بینم در کجا زینب
شکوه از شمر بی حیا دارد
یا حسین عشق کربلا دارم
شوق دیدار نینوا دارم
......................................
#یا_حسین_عشق_کربلا_دارم_
ارائه متن و صوت نوحه، روضه، مرثیه و،،،،
─⊱✾♡✾⊰─
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠
─┅─⊱✾♡✾⊰─┅─
#محرم
#روضه
#روضه_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
دوازدهم محرم
🏴السلام علیک یا اباعبدالله
▪️زینب آمد سنگ ها را زد کنار
▪️باغ گل را کرد پیدا زیر خار
▪️باغ گل نه،صفحه ای زآیات نور
▪️نقطه نقطه گشته از سُم ستور
▪️دید زینب ،آن صحیفه دیدنیست
▪️یک به یک آیات آن بوسیدنیست
▪️خواست بوسد جای بوسیدن نداشت
▪️لعل لب بر حنجرِ خونین گذاشت
بدن رو زیر تلی ازسنگ،تیر ،شمشیر ،نیزه شکسته ها دفن کرده بودند
امروز ازصبح تا غروب کار زینب همین بود
کوس رهیل رو که امروز صبح زدند
گفتن اسرا سوار بشند از کربلا بریم،
اما همه ی ارباب مقاتل نوشتند ،
غروب بود از کربلا رفتند
یعنی ازصبح تا غروب زینب داره این بدن رو زیارت میکنه
یه نگاه کرد دید اصلا این بدن قابل بغل کردن نیست
دست میبره زیر بدن
هرنقطه ای رو که بالا میبره
یه نقطه ی دیگه زمین میفته
یعنی بدن کاملا متلاشی شده
فَوَجَدَتهُم مَکبُوبََا عَلَی وَجهِه ...
دید یه بدنی به رو روی سینه ،
روی خاک گرم کربلا افتاده
وَ هُوَ جُثَّتُه بِلا رَأس...سر نداره
یــــاصاحب الزمان
عمه جان شما اینجا کاری کرد که نوشتند حتی اسب های لشگر دشمن هم برای زینب گریه کردند
حسیـــــــن....
حَتَّی تَسیر دُموعَ الخُیُول عَلَی هَوافِرِها....
اشک هاشون میریخت روی سُمّشون
اما ی عده ایستاده بودند و میخندیدند
شروع کرد با این بدن حرف زدن،
آخرین زیارت زینب با ابی عبدالله همین امروزه
اربعین هم برگشت تربت رو زیارت کرد
لذا امروز آخرین زیارت حسینه
چون یک سال ونیم بعد هم دیگه کربلا نیومد از داغ حسینش دق کرد و جان داد
لذا میخواد حقش رو ادا کنه
گفت داداش
▪️ای زِ دور خردسالی یاورم
▪️یاد داری در کنار مادرم
▪️ماه رخسارت زِ من دل می ربود
▪️تا برد خوابم نگاهم بر تو بود
▪️یاد داری شامگاهی باحسن
▪️راه پیمودید دوشادوش من
▪️غافل از خواهر نگردیدی دمی
▪️تا نباشد گرد من نامحرمی
حسیـــــــن..
داداش یادته من و تو و بابام علی و داداشم حسن، وقتی میخواستید من رو ببرید حرم پیغمبر
چجوری میبردید
بابام علی جلو میرفت شما دوطرف من حلقه میزدید
به قنبر میگفت قنبر
برو چراغ های حرم پیغمبر رو هم کم کن
شبانه من رو میبردید
یه روز داداشم حسن پرسید بابا
چرا ما زیارت میریم روز میریم ،
خواهرم شب میره
با این تشریفات میره
فرمود حسن جان همه این کارها برا اینه مبادا نامحرمی قدو قامت زینب رو ببینه
یــــــاصاحب الزمــــــــان...
حالا امروز همین زینب میخواد از کربلا بره
گفت داداش
▪️غافل از،خواهر نَگردیدی دَمی ،
▪️تا مباشد گرد من نامحرمی
▪️حال بین نامحرمان گرد مَنَند
▪️خنده بر زخم درونم میزنند
حسیـــــن .....
▪️نیست عباس وعلی اکبرت
▪️مانده تنها بین دشمن خواهرت...
حالا میخواد سوار بشه
ان شاءالله گریه هامون با گریه ی شامگاهی مهدی زهرا س عجین بشه
سنان ابن اَنس میگه
عمر سعد من رو مأمور کرد
سربازات رو بردار دور این زن وبچه حلقه بزن
حالا خانم میخواد اهل بیت رو سوار کنه
یه نگاه به من کرد
یه نگاه ب عمر سعد
فرمود
اَما تَستَحیُونَ مِن الله وَرَسُوله ..
شما حیا نمیکنید
نَحنُ بَناتُ الرَّسول...
ما بچه های پبغمبریم ،
نگاه کردن نداره
با این تشر زینبی ،
من سربازام رو جدا کردم رفتم عقب تر ایستادم
اما خودم داشتم میدیدم واقعه رو...
دونه دونه همه رو سوار کرد
نوبت رسید به زین العابدین
زیر بغل امام زمانش رو گرفت
حضرت فرمود عمه جان من وظیفمه عمه تو رو سوار کنم
امام سجاد زانو زد
یاصاحب الزمان
سنانمیگه من داشتم میدیدم تا زینب پاشو گذاشت رو زانوی زین العابدین ،امام سجاد نتونست تحمل کنه
پاهاش لرزید
چنان با صورت به زمین خورد...
حسیـــــــــــن.....
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
====================