.
#یا_زهرا_سلام_الله_علیها_مدد
#مدح_و_مرثیه_حماسی
#نامه_دومی_ملعون_به_معاویه_لعین
ای بفدایت سر و جان همه
بنت اَبَاالفاطمه، یافاطمه
ای تو سرآمد به همه بندگان
رزمِ تو الگوست به رزمندگان
ای به صف معرکه ها با علی
رمزِ قیامِ تو فقط یاعلی
نصرتِ اسلام، ز اقدامِ توست
زنده ز فریادِ به هنگامِ توست
کیست گِره بازکنِ کردگار؟
غیرِ تو ناموسِ خداوندگار
مادری و در همه جا پیشران
کِسوتِ تو، رهبریِ رهبران
ما همه فرزند و شما مادری
کوثری اَم، کوثری اَم، کوثری
خطبۀ تو بر هم آموزگار
تیغِ زبانِ تو چنان ذوالفقار
یاد گرفتیم ز تو راه را
رَهرُویِ معرفةُ الله را
هر که شود طالبِ راه خدا
خلقتِ نوریِ تواَش رهنما
نور صفت، راهِ ترا میرویم
همدل و همراهِ علی میشویم
حامیِ حیدر تویی ای فاطمه
قبله نمایی تو، برای همه
پشتِ درِ کوچۀ باغِ اِرم
ثبت شده با تو دفاع از حرم
درس گرفتیم از این رهبری
حیدری اَم، حیدری اَم، حیدری
مادرِ اربابی و ما رهروَت
مامِ شهیدانی و ما پِیروَت
خَیرُالعمل، مَظهرِ پاکیِ توست
شاهدِ ما چادرِ خاکیِ توست
آه، چه جانکاه گذشتی ز جان
پشت درِ خانه شدی بی توان
تا که زد آتش به حرم، خیره سر
خنجرِ خود، زد به تو از لای در
زیر در خانه چها دیده ای؟
محسنِ شش ماهه رها دیده ای
با قلم خویش نوشت آن پلید
نالۀ زهرا که به گوشم رسید
با لگدم، کار نشد یکسره
هِی زدم از میمنه و میسره
بد زدم و سخت شکست استخوان
کار نیامد دگر از این و آن
گفتم از این در همگی رد شوید
عیب ندارد، همه مرتد شوید
گفتم اگر لِه بشود فاطمه
کارِ علی هم بشود خاتمه
گفت: معاویه مبادا دگر
شعلۀ آتش نکنی بیشتر
راهِ مرا تا دَمِ آخر برو
کمتر از این واقعه راضی مشو
فرقِ علی و جگرِ مجتبا
باز کند، راهِ تو تا کربلا
منتقمِ خندق و بدر و حنین
خنجرِ شمر است و گلوی حسین
پیر و جوانش، همه را سر بُرَند
پردگیانش به اسیری بَرَند
#فاطمیه #حضرت_زهرا
#حاج_محمود_ژولیده✍
.#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
.
#زبانحال_مولا
یازهرا(س)
ای به شهر بی کسی تنها طرفدار علی
بد زمین گیر شدی دلبر و دلدار علی
در جوانی که بهار همه ی عمر بود
شد خزان برگ و برت ای گل گلزار علی
دست من بسته شد و دست تو افتاد ز کار
ای کس و کار علی سخت شده کار علی
هر زمانی که ز دیوار کمک میگیری
میزنی باز تو آتش به دل زار علی
دل به دریا زدی و غرق به خون گشت تنت
یک تنه در وسط شعله شدی یار علی
خون این سینه ی تو کشت مرا فاطمه جان
زخمی از زخم تو شد دیده ی خونبارعلی
مثل شمع سوختی و آب شدی دربرمن
شبهی مانده ز تو بانوی بیمار علی
#علیرضا_توانا ✍
#فاطمیه
.#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
.
#فاطمیه
#زبانحال_حضرت_زهرا
گشتم اسیر پیری در موسم جوانی
شد تیره در نگاهم ایام زندگانی
وا می کنم به زحمت در روی شوهر خود
با دست ناتوان و با قامت کمانی
تا پای جان حمایت از رهبرم نمودم
از او جدا نگشتم باحال ناتوانی
دشمن به قصد کشتن زد تازیانه بر من
من زیر پا فتادم در حد نیمه جانی
رفتم فدک بگیرم از دشمن سیه دل
برگشتهام به خانه با روی ارغوانی
درکنج دیده ی من یک آسمان کبودیست
مانده ز پنجه ی کین بر صورتم نشانی
یا رب پس از خزانم با غنچه ها چه سازد
این باغبان مظلوم در گلشن خزانی
#علیرضا_توانا ✍
.#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
.
#فاطمیه
تا از غم یاس به سینه آهم دادند
درخیمه ی ماتمش پناهم دادند
صد شکر خدارا که به لطف زهرا
در روضه ی فاطمیه راهم دادند
#علیرضا_توانا ✍
.
.
#فاطمیه
#زبانحال_حضرت_زهرا
نمی آید نفس بالا از این بغض گلو گیرم
به جای مرهم دردم سراغ از مرگ میگیرم
نه پهلویی نه بازویی نه جانی در بدن دارم
بسوزد جان طفلانم ز سوزِ آه دلگیرم
چنان ماندم میان آن فشار درب کاشانه
که با ناله برون آمد صدای بانگ تکبیرم
در این هجده بهار عمر خزان شد هستیم از کین
دفاع از رهبرم کردم همین است،جرم وتقصیرم
اگر مویم سپید و قامتم همچون کمان گشته
غریبی علی یارب مرا کرده چنین پیرم
بیا ای مرگ راحت کن مرا و جان من بستان
که من راضی به مرگ خویشم و از عمر خود سیرم
چنین است قسمت من با تو ای تنها تر از زهرا
که ماندن از تو و رفتن بود در حکم تقدیرم
بیا بنشین کنارم یا علی جان، در دم رفتن
که چون آئینه بینم، در رخ ماه تو تصویرم
#علیرضا_توانا ✍
.#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
.
#زبانحال_حضرت_زهرا
لب فرو بسته ام و خاموشم
بی رمق گشته ام و مدهوشم
شبنم اشک بود بر رویم
با اشاره سخنی می گویم
زخمه دارم به تن تب دارم
مدتی هست که من بیمارم
دست کین سنگ به آیینه زده
میخ افروخته بر سینه زده
صید تیره ستم و غم شدهام
در جوانی چو کمان خم شدهام
گل لبخند به لبم پژمرده
دلم از باد خزان آزرده
شدت ضعف زمین گیرم کرد
غم ایام چنین پیرم کرد
به غم و غصه گرفتار شدم
یا علی دست به دیوارشدم
یاعلی جان به فدایت جانم
چند روزی به تو من مهمانم
ای تو بیمار ز بیماری من
مکن اینقدر پرستاری من
تو بکش دست از این درمانم
ظاهراً زنده ولی بی جانم
پرزند پیک اجل دور و برم
از رخم هست عیان محتضرم
باغبان شوق شکفتن دارم
یا علی میل به رفتن دارم
ابر غربت که به من می باری
از چه سر بر سر زانو داری
جمع این خانه پریشان ز هم است
همچو گل عمر منِ زار کم است
#علیرضا_توانا ✍
.#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
.
#زمینه #فاطمیه ۱۴۰۲
شاعر و نغمه پرداز:
#محمدجواد_صادقی
#یوسف_زندیه
#حاج_محمدرضا_طاهری ✍
به زحمت افتادی خانومم، گل زخمیِ بی حالم
چرا با این حالت زهراجان، اومدی مسجد دنبالم؟
بیا برگرديم
بچهها تنهان خونه،دیره
نشین رو خاکا
شوهرت اینجوری میمیره
بمیرم زهرا
داره از پهلوت خون میره
هرچی که شدُ باهم فراموش میکنیم
آتیش درُ دوتایی خاموش میکنیم
زهرا جان
با پهلوی زخمی راه رفتن،میدونم خیلی دشواره
الان میریم خونه رو زخمات،زینبت مرهم میذاره
دلم میسوزه
اولین باره سرگردونم
نگو چیزی نیست
تازیونه خوردی میدونم
ببخشم زهرا
محسنت روکشتن تو خونم
داغ محسنم رو دلمه تا همیشه
اون خونه برامن دیگه خونه ،نمیشه
زهرا جان
دلیل اشکاتومیدونم،برا زینب پریشونی
داری برا روز تنهاییش،روضه ی غربت میخونی
همون روزی که،همه میریزن توی گودال
حسین افتاده،زیر دست و پا و میشه پامال
رو سینش قاتل،میشینه زینب میره از حال
ناموسلمونای از خدا بی خبرن
حتی پیرهن کهنشو غارت میبرن
یا مظلوم
#کارگاه_خوشدل
👇#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
.
🕯سبک #زمزمه #واحد روضه ای
#شام_غریبان_حضرت_زهرا سلام الله علیها ایام فاطمیه دوم ۱۴۰۲
#زمزمه_فاطمیه ۱۴۰۲
#واحد_فاطمیه
#رفتی_و_با
بند🕯
رفتی و با خودت منو،آخر نبردی فاطمه
با رفتنت جون به لبِ،علی آوردی فاطمه
بگو چطور دلت اومد،تنها بذاری حیدرو
آخه چطور بعد سه ماه،جمش کنم من بسترو
دست خودم نیست،که بیقرارم
بعد تو زهرا،بی پشت و یارم
باور ندارم،تورو ندارم
گرفتن از من،داروندارم
فاطمه جانم،خدانگهدار
بند🕯🕯
سخته تورو راهیت کنم،شبونه زهرای علی
سخته که رو دوشم بری،از خونه زهرای علی
سخته برام غسلت بدم،منکه نمیتونم گلم
سخته برام به جسم تو،کفن بپوشونم گلم
سخته ولی من،چاره ندارم
سخته که امشب،طاقت بیارم
حالا میفهمم،حال حسن رو
سخته رو این زخم،مرهم بذارم
فاطمه جانم،خدانگهدار
بند🕯🕯🕯
آروم بخواب ای مادرم،تو دیگه درد نمیکشی
چقدر دعا کردم برات،شفا بگیری خوب بشی
بستی چرا چشماتو پس،چرا نفس نمیکشی
چرا باید ای مادرم،تو نیمه شب تشییع بشی
الهی که خیر،نبینه هیچوقت
همونکه خاکِ،ماتم سرم کرد
بشکنه اون پایی که لگد زد
میون کوچه،بی مادرم کرد
فاطمه جانم،خدانگهدار
۱۴۰۲/۰۹/۲۲
#فاطمیه #حضرت_زهرا
✍️🎵کربلایی امیرحسین سلطانی
👇👇#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
.
#زمینه #فاطمیه
شب #شهادت_حضرت_زهرا سلام الله علیها
▪️بنداول▪️
ای با وفای حیدر
ماه شبای حیدر
بی تو زندونه دنیا برای حیدر
تنها یارم تنها نرو فاطمه
بی حیدر از اینجا نرو فاطمه
بسته می شه درها همه روی من
جان زینب حالا نرو فاطمه
(آه نرو دنیای من
آه نرو رویای من
آه نرو زهرای من)
▪️بنددوم▪️
با غصه ی تو خانوم
قلبم می سوزه آروم
داری می ری زدستم غریب و مظلوم
من افتادم از پا یه نفس بکش
روح حیدر زهرا یه نفس بکش
می خوای چشمات بسته باشه روی من
باشه زهرا اما یه نفس بکش
آه چه کنم با بازوت
آه چه کنم با ابروت
آه چه کنم با پهلوت
(آه نرو دنیای من
آه نرو رویای من
آه نرو زهرای من)
▪️بندسوم▪️
بعد تو می زنم زار
با روضه های مسمار
می شه قاتل من این خون رو دیوار
بعد از کوچه پایینه سرم علی
بعد از کوچه دنیای خجالتم
بعد از کوچه روزم شده شام تار
کاش می مردم من شاهد نالتم
آه تکیه گاه حیدر
آه بی گناه حیدر
آه نرو ماه حیدر
(آه نرو دنیای من
آه نرو رویای من
آه نرو زهرای من)
#زمینه_شبشهادت
#زمینه_حضرت_زهرا
👇#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
|⇦•يَا بِنْتَ رَسُولِ اللّٰه، کلِّمینی ....
#روضه وتوسل به حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده فاطمیه ۱۴۰۱ به نفس حجت الاسلام حامد کاشانی •✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
خدا نیاره براتون اینو ببینید، بابا یه مدت سفر بره، خدا رحمت کنه شهدا رو، پدر و مادر ما فدای بچه های شهدا، پدر که از عملیات میاد بعد از مدتی، بچه که از خواب بیدار میشه دیگه بابارو رها نمیکنه، چون میترسه از دست بده، بچه های فاطمه هم میدیدن وضع مادر یه جوریه که ممکنه به ثانیه ی بعد هم نَکِشه، لذا دورِ مادر نشسته بودن، سر رو که بر می گردوند امید نداشت که بر میگرده مادر باشه، وضع وخیم بود، خودِ زهرا میدونه که چه باری روی دوشِ امیرالمؤمنین گذاشته، فاطمه از اسماء یا سَلمىٰ کمک گرفت، بعد از مدتی از جا بلند شد، به سختی به دیوار تکیه کرد، نیمه نِشَسته شد، بدنِ خودش رو شست فاطمه ی مطهره، چون میدونه شب دست تنهاست امیرالمؤمنین موقع غسل دادن، چقدر رویِ این زخم ها باید دست بکشه، چون خون تازه داره، خودش خواست امیرالمؤمنین رو یاری کنه، بدن رو شست، لباس عوض کرد، لباس بچه هارو هم عوض کرد، بچه ها دیدن مادر بد از مدتی یه قدری انگار حالش خوب شده، گفتن: ان شاء الله خدا میخواد مادرمون رو شفا بده، بریم مسجد نمازِ شکر بخونیم، من فکر میکنم فاطمه نمیخواست بچه هاش ببینن، بچه ها که از خانه بیرون رفتن، فاطمه به سَلمىٰ فرمود: پاهای من رو روی به قبله کن، پارچه روی صورتم بکش، برو عقب بایست، چند لحظه که گذشت بیا من رو صدا کن، اگه جواب ندادم علی رو خبر کن اون میدونه باید چیکار کنه، سَلمىٰ عقب ایستاد، چه اضطرابی داره، لحظاتی گذشت اومد روبند رو کنار زد، توی بعضی نقل ها اومده: فاطمه دستِ راستش رو روی صورتش گذاشته، چون میدونه امیرالمؤمنین این پارچه رو کنار میزنه، نمیخواست صورتِ کبودش رو ببینه، تا تونست مخفی کرد، سَلمىٰ صدا زد:" يَا بِنْتَ رَسُولِ اللّٰه، کلِّمینی یا فاطمةُ الزهرا!" با من حرف بزن، دید جواب نمیده، پارچه رو برگردوند، مضطربِ، من چی باید بگم به علی؟ به بچه ها چه جوری بگم؟ در همین حین بچه ها از نماز برگشتن، نگران مادر بودن، خدا هیچ وقت نا امیدتون نکنه، از در که امام حسن اومد داخل، سر که داخل خانه شد اول بستر مادر رو نگاه کرد، امام حسن می دونست مادرش با اون درد شدیدی که داشت نمی تونست به این سرعت بخوابه، ولی دید مادر روی زمین افتاده پارچه ای روی صورتش انداخته، امام حسن فرمود: " یا سَلمىٰ! مَا يُنِيمُ أُمَّنَا فِي هَذِهِ السَّاعَة؟" خوابش برد مادرم به این زودی؟ سَلمىٰ نمی دونست چی بگه، آخه مضطرب بود، خیلی طول نداد، گفت:" مَاتَتْ أُمُّکما فَاطِمَةُ" مادرتون راحت شد، از دنیا رفت، سَلمىٰ میگه: دیدم امام حسن جلو اومد، امام حسین پشت سر، آرام آرام، آخه محضرِ بِضعَةُ الرَّسول میخوان برن، اومد امام حسن بالا سر مادر نشست، برا دلت بمیرم، روبند رو که کنار زد، میگه: آرام یه بار بوسید، شاید هنوز باور نکرده مادر از دنیا رفته، چون صورت مادر درد داشته آروم بوسید، خودش رو ننداخت روی مادر، صدا زد:" يَا أُمَّاهْ كَلِّمِينِي" مادر با من حرف بزن" أَنَا ابْنُكِ الْحَسْن" من حسنم... دو سه بار صدا زد جواب نداد، امام حسن همیشه خودش رو سپر امام حسین می کرد، همه جا، یه روزی توی مسجد بودن، مروانِ ملعون به امیرالمؤمنین جسارت کرد تا امام حسین اومد جواب بده امام حسن فرمود: نه حسین جان! به تو اگه چیزی بگه من اذیت میشم، من خودم جواب میدم... اما اینجا استثناء شد، برگشت به امام حسین گفت: حسین جان! تو عزیز دوردونه ای شاید مادر جواب تو رو بده"فَجاءَ الحُسَین" امام حسین اومد"فَوَضَعَ خَدَّهُ تَحتَ قَدَمَیها" صورتش رو کف پاهای مادر گذاشت، صدا زد" يَا أُمَّاهْ كَلِّمِينِي، أَنَا ابْنُكِ الْحُسْینُ قَبْلَ أَنْ تُفَارِقَ رُوحِي جَسَدي" مادر اگر جواب من رو ندی من می میرم...
|⇦•بیا که گنبد خضرا...
#روضه وتوسل به حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده فاطمیه ۱۴۰۱ به نفس حاجمهدی صالحی کرمانی•✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
بیا که گنبد خضراست دیده بر راهت
بیا که حیدر تنهاست دیده بر راهت
چقدر منتظران تو بی صدا رفتند
نگاه مضطرب ماست دیده بر راهت
به هر دیار عزادار مادرند همه
بیا که عترت طاهاست دیده بر راهت
قسم به خاک نشسته به چادر مادر
سکوت غربت دنیاست دیده بر راهت
* خدا رحمت کنه علامه امینی رو، فرمودند: وقتی توی خونه پشت در حضرت زهرا سلام الله علیها روی زمین افتاد، بچه اش سِقط شد، قبل از اینکه بگه "یا ابتاه یا رسول الله!" قبل از اینکه شوهرش علی و فضه رو صدا بزنه، یه جمله فاطمه گفته، صدا زده: پسرم مهدی بیا...*
هنوز ناله ی مادر به گوش می آید
بیا که حضرت زهراست دیده بر راهت
* حضرت زهرا سلام الله علیها دامنِ علی رو گرفت، گفت: نمیذارم علی رو با این وضع مسجد ببرید، هر چه کردن نتونستن دستِ فاطمه رو کوتاه کنند، یا صاحب الزمان! یه کاری کردن با دستور اون دومیِ نانجیب، با غلاف شمشیر، زبانم لال...
وقتی بیماری حضرت زهرا سلام الله علیها شدت گرفت دیگه نتونست از بستر بلند بشه، این بیماری کار رو به جایی رساند که فقط پوست و استخوان از بی بی به جای ماند، بازو و پهلوی فاطمه شکسته است، از اینها بالاتر یه جلمه روضه داره آیت الله کمپانی، از ایشون سئوال کردن قضیه میخِ در چی بوده؟ ایشون می فرمایند:" وَ لَسْتُ أدْرِى خَبَرَ المِسْمَار، سَلْ صَدْرَهَا خِزَانَة الأسْرَار" یعنی من نمی دونم برید از سینه ی فاطمه سئوال کنید این میخ چی بوده.... امام صادق علیه السلام می فرمایند: آن میخِ در به سینه ی فاطمه فرو رفت، نزدیک به نود و پنج روز، هر وقت مادر ما فاطمه نفس میکشید از سینه اش خون می اومد...
امشب این دلهای عاشق مدینه باشه ، به یاد آن یتیمان بی مادر، جلوی چشم بابا گریه نمی کردند، اما همین که بابا از خانه بیرون می رفت، یکی سجاده ی مادر رو می آوُرد، یکی چادرِ مادر رو می آوُرد، اینقدر گریه می کرند که فضه ی خادمه صبرش تموم شد، یه روز امیرالمؤمنین وارد خانه شد دید فضه اثاثیه اش رو جمع کرده میخواد بره، صدا زد: فضه! چه خبره، کجا میخوای بری؟ گفت: آقا! من دیگه طاقت ندارم، آقا این گریه ی بچه ها، جای خالیِ فاطمه من رو رنج میده.... خدا میداند و دلِ بچه های فاطمه... یه شب ابی عبدالله صدا زد: بابا! دلم برا مادرم تنگ شده، آخه حسین خیلی مادری بود، آورد حسین رو کنار قبر مادر، دستش رو رها کرد، دید حسین صورت روی خاک قبر گذاشته تویِ دلِ شب، هی می گفت: مادر! مادر! من حسینِ تو هستم، یه جمله با حسینت حرف بزن، اما اینجا جوابی نشنید، حسینی ها! اما توی گودی قتلگاه، اون نانجیب گفت: وقتی خواستم سَرِ حسین رو جدا کنم از بدن، ناله ی یه خانمی رو شنیدم، هی میگفت: غریبِ مادر حسین!... شهیدِ مادر حسین!... برای خوشنودی دلِ مادرش فاطمه، به نیت فرجِ آقامون، آقایِ مظلوممون، دستت رو بیار بالا چند بار ناله بزن: یا حسین!... به آبروی فاطمه و حسینِ فاطمه قسمت میدهیم، این دستا رو امروز نا امید بر مگردان، فرجِ آقامون امام زمان برسان..
enc_17012984207599723039344.mp3
7.94M
#حضرت_زهرا_س🏴 | با ظلم راه نیومدی...
🎤•#حاج_محمود_کریمی|•
#جدید۱۴۰۲
با ظلم راه نیومدی
از حقّ کوتاه نیومدی
رفتی با خورشید روزا
شب شد، با ماه نیومدی
من مضطر تو هستم؛ تو مضطر منی
من تاج عالم و تو تاج سر منی
من حیدر رسولم، تو حیدر منی
علی رو جواب نکن؛ از علی حجاب نکن
آرزوی مرگ نکن؛ خونمو خراب نکن
برده درد، من و تو رو
سرگردون کرد من و تو رو
برده از یاد تو کوچههاش
شهر نامرد، من و تو رو
من پدرم به امّت؛ تو امّ امّتی
ما هردومون شریکیم تو هر هدایتی
امّت چه کرده با ما؟! عجب حکایتی!
دنیا ازم نگیری چراغ خونمو
برا نفسکشیدن، تنها بهونمو
دلیل دل خوشیمو، یار جوونمو
راضی به جدایی از منه بیپناه نشو
به حرمت «یارفیق»، یار نیمهراه نشو
علی رو جواب نکن؛ از علی حجاب نکن
آرزوی مرگ نکن؛ خونمو خراب نکن
دستات کار نمیکنه
چشمت انکار نمیکنه
راحت باش این بارون اشک
شهر و بیدار نمیکنه
من کیمیای هستی؛ تو کیمیاگری
من نخل بین طوفان؛ تو یاس پرپری
من ساقیام ولیکن تو نفس کوثری
جوون علی نرو؛ درمون علی نرو
اگه میری فاطمه، بدون علی نرو
شب شد، باز تب اومده
جونم روی لب اومده
چه رازی گفتی که تپش
به قلب زینب اومده
من آهه رو لبم؛ تو شهادتینته
من حق و تو کسیکه حقّ زیر دینته
راز دل منوتو، روز حسینته
تشنهلب و بیپناه؛ یهنفر و یک سپاه
من و تو کنارشیم؛ تو گودی قتلگاه
شاه به خون تپیده بین یه مشت دریده
┅┅#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄
اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ
|⇦•من موندم و....
#زمزمه وتوسل به حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده به نفس حاج میثممطیعی •✾•
در میزنن؛ زهرا نرو! این بار من میرم
با هر صدای در زدن، صدبار میمیرم
هر شب سراغ حال و روز بی قرارت رو
از خون رو دیوار میگیرم
من موندم و شبگریه های بی صدا! زهرا!
جز تو ندارم توی این شهر آشنا زهرا!
اما تو هم چن روزیه کم صحبتی با من
من حیدرم؛ با من چرا زهرا؟
«حرفی بزن دورت بگردم، چیزی بگو دردت به جونم
از دست من رفتی عزیزم، دلتنگتم ای مهربونم»
از چادرت باید بفهمم حال و روزت رو؟
همراز تو آیا نباید مرتضی باشه؟
ای آسمون من! تو، هم شب گریه کن هم روز
کی گفته اشکت بی صدا باشه؟
وقتی که حرف رفتن تو میشه میمیرم
دنیای من چیزی به جز لبخند زهرا نیست
همسایه ها دیروز توی کوچه میگفتن
این فاطمه عمرش به دنیا نیست...
«حرفی بزن دورت بگردم، چیزی بگو دردت به جونم
از دست من رفتی عزیزم، دلتنگتم ای مهربونم»
#شاعر: امیر رضا یزدانی#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
#نغمه پرداز: اکبر شیخی
|⇦•سلام ما....
#سینه_زنی وتوسل به حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده به نفس شهید ابراهیم هادی •✾•
سلام ما سلام ما
سلام ما سلام ما
سلام ما، به فاطمه
سلام ما سلام ما
سلام ما سلام ما
به پهلوی شکسته ات
سلام ما سلام ما
سلام ما سلام ما
به بازویِ کبودِ تو
سلام ما سلام ما
سلام ما سلام ما
به قبر بی چراغ تو
سلام ما سلام ما
سلام ما سلام ما
سلام ما به کربلا
سلام ما سلام ما
سلام ما سلام ما
به آن سرِ بریده ات ...
#سبک_حاج_اکبر_ناظم
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرج
(مدینه)fateminasab (0).wav
10.17M
مدینه گریۀ مـن سخـت خستهات کرده
حلال کـن کــه بــوَد روزهای آخر من
خدا گــواست مــرا میزدند و میلرزید
خدیجه نیست که از من کند پرستاری
از این به بعد دگر زینب است مادر من
دگــر زنــان مدینــه عیــادتم نکنند
مگــر کــه قاتلـم آیــد کنار بستر من
تا سرفه ميكنم بدنم درد ميكند
زينب مرا نبوس ، تنم درد ميكند
از من نخواه با تو كنم درد دل علي
تا حرف ميزنم دهنم درد ميكند
اسما بيا و فاطمه را رو به قبله كن
اين روز آخري بدنم درد ميكند
وقت راه رفتن زانوی من درد می گیره
وقت حرف زدن گلوی من درد می گیره
دیگه چی بگم از نماز نشسته ام
وقتی در وضو بازوی من درد می گیره
علی نبینم مرد خونم عزاداره
جانشین من یه دختره خونه داره
بگو یه نفر میخ و ز در دربیاره
از من که گذشت برا زینب خطر داره
دم آخر وصیتی دارم
ای علی جان به خاطرت بسپار
نیمه شبها حسین دلبندم
با لب تشنه می شود بیدار
بار سنگین این وصیت را
از سر شانه ها ی من بردار
قبل خوابیدنش عزیز دلم
ظرف آبی برای او بگذار
گریه کردم ز غربتش دیشب
تا سحر سوختم برای حسین
با همین دست ناتوان امروز
پیرهن دوختم برای حسین
کفنش را به زینبم دادم
حرف های نگفته را گفتم
چند ساعت برای دختر خود
فقط از رنج کربلا گفتم
گفتمش میوه دلم زینب
کربلا باش یار و یاور او
ظهر روز دهم به نیت من
بوسه ای زن به زیر حنجر او
سری به نیزه بلند است در برابر زینب
خدا كند كه نباشد سر برادر زینب
#روضه🏴#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#نشر_مطالب_صدقه_جاریه_است
#اللهمعجللولیڪالفرج
#به_نفس
#شاعر_و_مداح
#کربلایی_حامد_فاطمی_نسب
.
🏴سبک #زمزمه یا #واحد_سنگین #شام_غریبان_حضرت_زهرا سلام الله علیها زبانحال ایام #فاطمیه
#زمزمه_فاطمیه
#واحد_فاطمیه
#میشویمت_ای_همسرم
🏴بند اول
میشویمت ای همسرم
با اشک چشمانم تو را
در این دل شب میروی
از خانه ام زهرا کجا
اسما بریز آب روان
اما کمی آهسته تر
از کینه ی دشمن شده
زهرای من بشکسته پر
بر پیکرِ از،گل نازک او
مانده نشانه،از تازیانه
آخر گرفت از،من فاطمه را
دست زمانه،با هر بهانه
خدانگهدار زهرای حیدر
🏴بند دوم
بر روی دیوار از غمت
سر میگذارد حیدرت
آندم که دستش میرسد
بر زخم روی پیکرت
بر صورت نیلیِ تو
میگریَد آن خیبر شکن
خواهد شد او با خبر از
کوچه و آن راز حسن
بر صورت از،سیلی کبودت
دستش رسیده،اشکش چکیده
آن باغبان که،گل را ندیده
حالا که دیده،رنگش پریده
خدانگهدار زهرای حیدر
🏴بند سوم
من میبرم جسم تورا
از آشیانه نیمه شب
در زیر تابوتت علی
جانش دگر آید به لب
زینب ندارد طاقتی
در زیر تابوت دیده ام
چند قطره خون تازه ایی
می آید و خون شد دلم
پهلو شکسته،قامت خمیده
آید به صحرا،در بین اعدا
بر روی نیزه،رأس حسینش
بر سر زند او،با درد بازو
خدانگهدار زهرای حیدر
🎤 کربلایی #جواد_مقدم
✍♩کربلایی امیرحسین سلطانی
✍کربلایی مجید آقاجانی
.👇#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها