eitaa logo
کانال نوحه وسینه زنی یا زینب(سلام الله علیها)
14.4هزار دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
1.4هزار ویدیو
358 فایل
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها #اللهم_عجل_لولیک_الفرج_والعافیه_والنصر #هدیه_محضر_امام_زمان_عج_صلوات http://eitaa.com/joinchat/2288255007C8509f44f1f
مشاهده در ایتا
دانلود
3.mp3
1.55M
🥀▪️ ازدست دادن ▪️▪️▪️✨▪️▪️▪️✨ دیگه مادر دوا درمون نمی خواد وقت رفتن دیگه مهمون نمی خواد کسی نیستش به مادر سر بزنه این شکسته پر می خواد پر بزنه جوجه هاشو توی آغوش می گیره این کبوتر دم مرگ میمیره دخترم رسم زمونه همینه نذاری شکستنتو ببینه بعد من مادر این خونه تویی شمع این سه چار تا پروانه تویی جلوی چشم بابا گریه نکن پیش چشم بچه ها گریه نکن امروز زینب آروم نداشت مادرم شب تاسحر گریه میکرد واسه غربت پدرگریه میکرد.یه ساروق بسته جلو زینب گذاشت ماداینا چیه؟توی بقچه دخترم واکن اینا حنوط بهشتیه چندتا بوده یه ذره اش برامادرم خرج شد یه ذره اش برا بابام خرج شد امشب بابات یه ذره ازاینارو میخواد،این خانواده استثنایی ان معمولامادرازدنیامیره تایه چندوقتی نمیزارن بچه بفهمه اما زینب عالمه ی بی معلم وقتی میدونه چرازهرانگه یه ذره هم میمونه برا بابا،اون آخرش هم برا برادرت حسن ،اول خوشحال شدزینب گفت الحمدلله نیستم داغ حسینو ببینم ،دید یه ساروق بسته ی دیگه گذاشت دخترم کاراین پیراهن تموم شد؛به زحمت نخ ریسی کردم به زحمت ریسندگی کردم ،من مادرم خلقتم قدوبالای حسینمو میدونم کربلا چقدره اینو براحسین نگهدار،گفت مادرپس چرابراحسین حنوط نزاشتی گریه کردباگریه اش زینب ناله زد دخترم حسینم باهمه فرق میکنه دخترم غسل حسین یه جوردیگه ست کفن حسین جوردیگست حسینم غسل وکفن نداره آی امان...
3. در آغاز جوانی.mp3
2.74M
( سلام الله علیها ) در آغازِ جوانی شدی قامت کمانی زده بر پیکرِ تو فلک ، رنگِ خزانی بمیرم برایت که پژمردی تو در بینِ کوچه زمین خوردی در و دیوارِ خونین تو و این رویِ رنگین امان از تازیانه امان از دست سنگین کبودی شده قسمت رویت شکسته شد از کینه پهلویت : امان از داغ مادر امان از آهِ مضطر امان از کوچه ها و طناب و دستِ حیدر امان از هجوم عدویِ پست زده تازیانه به رویِ دست ( مرو مادر ، مرو مادر ..) تکرار ۴ دی ماه ۱۴۰۱
( سلام الله علیها ) کِرامت ، خشتی از قصر بلندت سخاوت تا قیامت مُستمندت امامان آبرومندِ جلالت امیرِمؤمنان مَحوِ کلامت پیمبر (ص) عاشقِ راز و نیازت خدا فخریّه دارد بر نمازت تمام آفرینش ، پای بستت پیمبر (ص) خم شد و بوسید دستت ... اما اون دست دیگه این شبا بالا نمیآد ، اون دست دیگه نمیتونه زینبو بغل بگیره ، لذا گلایه زینب اینه ، مادر مادر مادر ... دگر به سينه و پهلو مرا نمي‌گيري ؟ مگر به سينه و پهلو چه ديدي ، اي مادر ؟ بگم بی بی جان مگه اون روز نبودی ، بینِ درو دیوار ، مادرت زمین خورد ... مگه اون روز ندیدی مادرت صدا میزد : فِضّه بیا بیا بیا .. صدای ناله ی او را زِ پشتِ در شنیدم من خدا داند که از زینب خجالت می کشیدم من یه نگاه میکردند می دیدند مادر روی زمین افتاده ، یه نگاه میکردند بابا بیاد کمک ؟ اما می دیدند بابارو دارند میکِشونند می برند ...کمک مادر برم ؟ یا کمک بابا کنم ؟ خیلی روز عجیبی بود ، بزار یک بیت از زبان امام حسن بخونم : سه نفر مادر مرا بر درِ خانه می‌زدند ( به خدا اگه فکرکنی مادرت حتی زمین بخوره ... ، چه حالی بهت دست میده ؟ ، تا چه برسه به اینکه ببینی کسی داره مادرت رو میزنه ... ؟ ) سه نفر مادر مرا بر درِ خانه می‌زدند خواهرانم نفَس نفَس چه غریبانه میزدند مُغیره میزد ، قُنفذ میزد ، اما یه کسی که تا حالا اسم نحسش رو کمتر شنیدی ، اون هم میزد ... او بدتر از همه میزد ... « خالدِ بنِ ولید » ، تاریخ نوشته ، یه تازیانه به سرِ حضرت زد ، ... دیگه مادرتون سردرد میکرد ، « مُعَصَّبَةَ الرَّأْس » دستمال به سرش می بست ، مادرمادر مادر ... نفسم حبس شد به دل ... اصلا یادش می افتی میخواهی داد بزنی ... تازیانه به سرِ مادر خورد ، لذا از اون روز دیگه سردرد میکرد ، سرش رو با دستمال می بست « مُعَصَّبَةَ الرَّأْسِ ، ناحِلَةَ الْجِسْمِ ، باكِيَةَ الْعَيْن ... » نفسم حبس شد به دل اشک چشمم ستاره شد مادرم را که میزدند جگرم پاره پاره شد ... لذا به عبدالزهرا فرمود : عبدالزهرا چرا روضه مارو نمیخونی ؟ عرض کرد آقا من همش روضه شمارو میخونم ، حضرت فرمود : نه روضه مارو نمیخونی ، گفت آقا روضه شما کدومه که من نمیخونم ، فرمود : روضه ما اون روزی بود که مادرمون رو جلوی چشمِمون زدند ... در کودکی لرزاند به هم پیکرِ مارا ، پیکرِ مارا در پیشِ چشم ما زدند مادر مارا ، مادر مارا مدینه جلو چشم دختر ، مادر رو میزدند ، جلو چشم پسر، مادر رو میزدند ، ... توو مجلس یزید هم جلو چشم دختر ، یزید با چوب میزد به لب و دندانِ حسین ... هان اگه ناله داری ، این ناله ات رو حبس نکن ، چون خیلی سخت بود این صحنه ، اونقدر سخت بود ، زینب گریبان پاره کرد ، یه روایتی دیدم ، اگه حقشو ادا میکنی بگم ؟ نوشتند یزید آنقدر با چوب محکم میزد ، دندان های ثنایای ابی عبدالله شکست ... ؟؟؟ حسییین ... ۴ دی ماه ۱۴۰۱
و توسل جانسوز، حضرت زهرا سلام الله علیها ⚫️ بنفس ...حاج حیدر خمسه ************ خمیده تر شده ای،بس که درد بسیار است مرو،بمان که امامت غریب و بی یار است (بخدا جون میدیم الان،گفت فاطمه جان) دوباره دور و بر خانه،دیدمش امروز (بس نیست زدی؟!) هنوز قنفذ کافر،به فکر آزار است چیه؟!به این اسمها حساسید؟امام حسن هم حساس بود،مغیره رو می دید راهشو عوض میکرد،آقا چی شد ؟!میگفت این مادر مارو زده ... این به مادر ما جسارت کرده" دوباره دور و بر خانه،دیدمش امروز هنوز قنفذ کافر،به فکر آزار است بچه سیدا،حلال کنید،نشه من فردای قیامت جواب شمارو ندم،یقه منو نگیرید ... فاطمیه هست دارم میخونم ... بیراه نمیگم ... گفت فاطمه،یادته ... میان کوچه تو را پیش من کتک میزد یکی نگفت نزن ! فاطمه عزادار است یازهرا ... *بچه هایی که هنوز چشماشون نباریده،طوری نیست،همین که به خودت میزنی،گریه کن،برات مینویسند گریه کردی ... همین که داری به خودت میگی توروخدا،آبروم داره میره،من حاضرم اشکامو با تو عوض کنم،مال تو بیشتر می ارزه،تو داری زور میزنی اشک بیاد ... این یدونه رو میگم برا اونائی که هنوز دلشون نرمِ روضه نشده* فاطمه جان... سه چار مرتبه امروز بر زمین خوردی (نه یکبار،نه دوبار) عزیزِ جانِ علی،چشم تو مگر تار است!؟ اینو میخونم برای حاجت دارا ... به خدا کمتر از سگم در خونه ی اهلبیت،من اگه آبرو دارم با شما آبرو دارم،رفقا کاش میشد بشینیم بنویسیم امضا کنیم ... قیامت همدیگرو تنها نذاریم ... من صدای گرفتمو میذارم وسط،تو هم این اومدنات رو بذار،بالاخره یه چیزی میشه ... بالاخره یه خیری به ماها میرسه،اینو بگم و روضه بخونم ... صدا زد فاطمه جان ... ز حال رفته حسن،در حیاط افتاده هنوز لکه ی خونت به روی دیوار است (تند تند بگم دیگه) دلیل لاغری ات را چه زود فهمیدم بدون شک همه اش ، کار نیش مسمار است یا زهرا ... به کم روضه بگم" مثل دیروز،بچه ها اومدن دم خونه،تا وارد شدند دیدند فضه پریشونه،چیه فضه ؟! گفت هیچی . بیایید وقت غذا خوردنتونه ... فضه ! معلومه چیزی شده ! مادرم کجاست؟! یهو افتاد،دست کشید روی سرشون برید باباتونو خبر کنید ... بچه ها بدو بدو اومدن مسجد،تا امیرالمؤمنین شنید،یه جوری از مسجد اومد بیرون ... (بگم یا نه؟!)از مسجد تا خونه راهی نیست،سه بار عبا گرفت زیر پاهاش،با صورت میخورد زمین،بلند میشد (یا الله)هی میگفت فاطمه" میخوام گریز بزنم ... اینجا بابا عبا زیر پاهاش گرفت،راه صاف کربلا ... کجا ؟! تل زینبیه" سرازیری بود" از بالای بلندی"میدونی چی گفت ؟! مادرم آمده گودال،نچرخانیدش ... اومدم،چادرشو بست،هی میگرفت زیر پاهاش،با صورت میخورد زمین ... پامیشد،هی میگفت حسین ... نزن ظالم،حسین مادر نداره حسین ... قبل از این که خانوم از دنیا بره،دید اینا ساکت بشو نیستند،تا زینب ناله داره، گفت باید اینو آروم کنم تابقیه آروم بشن،لذا زینب رو صدا زد: دخترم ارثیه ی غربت مادر مال تو پرکشیدن مال من،این دو سه تاپر مال تو دخترم ... خطبه خوندن توی مسجد مدینه،مال من خطبه خوندن توی کوفه مثل حیدر،مال تو تیر خلاصمو بزنم،هرجا میخوای بری برو،هر جا بردی جلسه رو ببر" دخترم... خنده ی همسایه ها تو راه کوچه،مال من(بگم؟ آماده ای؟) صدای هلهله ها ، خنده ی لشکر،مال تو میخوای بازش کنم ؟! خیز و از جا،آبرویم را بخر(چی شده!؟) عمه را از بین نامحرم ببر گفت پاشو،عمت داره میاد،مگه نمیبینی،کوفیان دارند کِل میکشن،دارن هلهله میکنن ... حسین ... گفت دخترم ... بوسه ی بی رمقِ این دم آخر،مال من بوسه های دم گودال و برادر،مال تو زخم بستر مال من(زخم بستر مال آدم شصت هفتاد ساله س ... یه مریضی که بستر بیفته،کسی رو نداره بهش برسه بعد چند روز بدنش زخم میشه،نه یه زن هجده ساله) زخم بستر مال من،اشکهای حیدر مال من هزار و سیصدو پنجاه زخم برادر مال تو قصه ی میخ در و(آروم میگم،نمیخوام خانوما بشنوند،فقط شماها بشنوید) قصه ی میخ در وکشتن محسن مال من (یا الله) غصه ی سه شعبه وحنجر اصغر مال تو قتل و غارت مال تو،رخت اسارت مال تو دیدن بزم شراب و مِی وساغر مال تو حسیــــــن #کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
⚜️🕊 روضه و توسل جانسوز ویژه شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها به نفسِ حاج میثم مطیعی_فاطمیه 96⚜️ چیزی نمانده اسماء... تا پرکشیدن من تا گریه های حیدر... تا خنده های دشمن *اگر میتونی براش گریه کنی بگو خدایا شکر...اگر میتونی براش بسوزی بگو:الحمدلله...اما اگه مثل من شدی بگو:چی کار کردی نمیتونم گریه کنم...امشب به چشمات التماس کن...بگو:یه عمری من به حرف تو گوش دادم امشب تو بیا به حرف من گوش بده....* چیزی نمانده اسماء... تا پرکشیدن من تا گریه های حیدر... تا خنده های دشمن چیزی نمانده اسماء... تا مرتضی بسازد تابوت عشق خود را... *آخه میدونید که:این آخریا نمیخندید....تنها باری که دیدند میخنده اون موقعی بود که دید تابوت براش درست کردند....من بگم این حرفا رو یا نه؟! باید یه معامله ای بکنم....بگم:یا صاحب الزمان! من به اینا کاری ندارم؛مجلس مادرته...هر جا مجلس مادر باشه،پسر دم در می ایسته....همه بهش تسلیت میگن...سرسلامتی میدن...مستمع روضه تو باش وگرنه این حرفا رو نباید زد....* چیزی نمانده اسماء... تا پرکشیدن من تا گریه های حیدر... تا خنده های دشمن چیزی نمانده اسماء... تا مرتضی بسازد تابوت عشق خود را... تا خم کند به گریه...این دفعه میخ ها را تا پهلویم مبادا... (آه از غم غریبی) * چیزی نمانده اسماء... تا لحظه‌ای که آن دم آب روان بریزی... بر چهره ی کبودم چیزی نمانده اسماء...تا مرتضی بشوید آثار درب و دیوار با چشم خون فشانش، خون لخته ها بگیرد از دورِ زخمِ مسمار (آه از غم غریبی) *شما شنیدید کتاب صحیح بخاری مهم ترین کتاب اهل سنته...یه جمله ای داره... "و کان لعلی من الناس وجه حیاة فاطمه" تا فاطمه زنده بود علی در بین مردم یه آبرویی داشت...* (آه از غم غریبی) چیزی نمانده اسماء... تا لحظه‌ای که آن دم آب روان بریزی... بر چهره ی کبودم چیزی نمانده اسماء...تا مرتضی بشوید آثار درب و دیوار با چشم خون فشانش، خون لخته ها بگیرد از دورِ زخمِ مسمار (آه از غم غریبی) * چیزی نمانده اسماء...تا نیمه های یک شب یک سو حسن به گریه...یک سو حسین و زینب *من همیشه با خودم میگم اون شبایی که بچه ها رو با هزار و یک زحمت میخوابوند امیرالمومنین؛نیمه های شب بلند میشد آروم آروم میرفت کنار قبر عزیزش.وقتی برمیگشت شاید بچه هاش بیدار بودند،همه یه گوشه ی خونه سر به دیوار گذاشتند. شاید امام حسن وقتی بابا از کنار قبر مادر برمیگشت،امیرالمومنین میدید هِی امام حسن مشت به دیوار میزنه.چرا؟زهرا جان!...* این کودکت چه دیده که هی زار میزند هی دست مشت کرده به دیوار میزند خودم دیدم که دشمن مادرم را....* چیزی نمانده اسماء...تا نیمه های یک شب یک سو حسن به گریه...یک سو حسین و زینب چیزی نمانده اسماء... تا مرتضی بگیرد تابوت من به شانه تا شرمگین سپارد ... امانت پدر را به دست او شبانه ... *مثل فرداشبی وقتی میخواست بی بی رو دفن کنه،امالی طوسی،امالی شیخ مفید هر دو روایت کردند.میگه"فَلَمّا نَفَدَ یَدَهُ مِن تُرابِ القَبْر" همچین که کار دفن تمام شد دست ها را به هم زد،خاک ها را به هم افشاند..."هاجَ بِهِ الحُزن..."غم و اندوه به قلبش هجوم آورد..." و اَرسَلَ دُموعَهُ عَلی خَدَّیه..." علی شروع کرد باز هم های های گریه کردن. بعد شروع کرد با پیغمبر حرف زدن؛ امیرالمومنین به پیامبر عرضه داشت:" لَقَد استُرجِعَتِ الوَدیعه..." یا رسول الله امانت برگردونده شد. نگفت:من امانت رو برگردوندم...شنیدید نوحه خونا میگن...جا داشت پیغمبر بگه اون دختری که من شب زفاف دست های مبارکش رو در دستان تو گذاشتم.گفتم:"یا علی! هذه ودیعةالله و ودیعة رسولِه" علی! این دختر، امانت خدا و پیغمبره. "فَاحفَظنی، وَاحْفَظِ الله فیها..." علی مراقب امانتم باش. پیغمبر که نمیگه این حرفو به علی.... ولی جا داشت اینو بگه به علی که علی!  امانت من صورتش کبود بود ؟! حالا دست راستتو بلند کن به نشانه لبیک،ده مرتبه "یا زهرا..." شاعر: سیدمهدی سرخان
4_5958811448644734396
806.1K
‍ . 🏴 ✍شاعر:محمد حسین رحیمیان سبک جنگ و جینگ ساز میاد جز در ِ خانه ے زهرا خبرے جایے نیست به خدا جاے دگر این همه زیبایے نیست مرده دل ها به خدا جز در ِ بیت الزهرا هیچ جایے خبر از فیض مسیحایے نیست هیچ کس جز پسران و پدر و همسر او تا قیامت به جهان لایق آقایے نیست زد پدر بوسه به دستش که بفهمند همه هیچ کس همچو نبی،  حضرت ِ زهرایے نیست آے دنیا نتوانے دل حیدر ببری آنکه دنیاش بُوَد فاطمه دنیایے نیست یڪ تنه با همه جنگید و به اثبات رساند حیدرے هاے جهان را غم ِ تنهایے نیست داده است او پسر و جان و جوانے اش را تا بدانند همه جز علے آقایے نیست آه آن سیده که روے گرفته از کور زدنش در وسط کوچه تماشایے نیست بشکند دست عدو ؛ نور دو چشمان نبی در دو چشمش اثر از قدرت بینایے نیست ••✾•🌿🌺🌿•✾••
شور؛ حقیقت شب قدر.mp3
1.87M
علیه‌السلام شبای غریبی که دلم بهونه‌تو می‌گیره هوایی می‌شه تا که سراغ خونه‌تو می‌گیره روضه‌های تو می‌شه انیسم، بارونی می‌شه چشای خیسم تا که سراغ حرم بی‌نشونه‌تو می‌گیره کیه که تو رو نشناسه، تو حقیقت شب قدری مخفی شدی از چشا اما، تو شبای غم مثه بدری تو حقیقت شب قدری، شب قدری کی می‌گه نداری تو صحن و سرا حرمته تو دل سینه‌زنا می‌بری مدینه دلامونو با یه نگا زائر توایم به نیابتِ از شهدا «ام ابیها یا زهرا» ـــــــــــــــــــــــــــــــ بگو به ما هم که چی شنیدن از شما شهیدا مثه شما، تو جوونی جون دادن برای مولا قیامتیه همیشه هر جا، برای سربندای یا زهرا تو خاک «شلمچه» یا تو «زینبیه» و «اَلزَّهرا» دل تو شکسته نمی‌شد، اگه که بودیم تو مدینه دست علی بسته نمی‌شد، نمی‌دیدی خونه‌نشینه اگه که بودیم تو مدینه، تو مدینه بیعتمونه، بیعتی ازلی بسته نمی‌شه دیگه دستِ ولی جون همه‌مون فدای یه نگاه علی مادر ما جون داده آخه تو راه علی ـــــــــــــــــــــــــــــــ بیا مادرانه حال و روز دنیا رو نگا کن تو بیا برای غریبا و بی‌کسا دعا کن کوچه‌های غزّه پرِ آهه، چشای یمن دیگه به راهه این دفعه مادر اگه می‌شه تو مهدی‌تو صدا کن دلت آخه خیلی شکسته، داره نفسات بوی غربت آخه مگه می‌شه دعاهات، نگیره شمیم اجابت داره نفسات بوی غربت، بوی غربت همین روزا می‌رسه نور نگات تو مدینه روضه می‌گیره برات سیلی می‌خورن پیش چشمای ما دشمنات به‌پا می‌شه تو مدینه دیگه صحن و سرات شاعر و نغمه‌پرداز: .
سرود پایانی؛ لبیکِ یا زهرا.mp3
1.56M
🔸لبیکِ یا زهرا🔸 کوثرِ رسول‌الله! جانِ حضرت خاتم! با قیام تو برپاست، تا قیامت این پرچم روزی که آتشِ فتنه‌ها برپا شد با خروش اشکت، دین حق اِحیا شد تا پای جان ماندی، در غربت با مولا جان تو یا زهرا، فدای مولا شد ندبه‌های تو غوغا، خطبه‌های تو غرّا قامت صبرت نشکست، تو شکستی دشمن را «لبیکِ یا زهرا، لبیکِ یا زهرا» ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ جلوه‌گر شد آیاتت، در قیامِ روح‌الله نور یک نگاه تو، شد برای ما مصباح تا پای جان هستیم، در این راه آماده در راهت لاله‌ها، روی خاک افتاده فدای حسینت، صدها یاس پرپر همچون سلیمانی، همچون فخری‌زاده از شهیدان می‌خوانیم، با ولایت می‌مانیم تا ظهور خونخواهت، همه مردِ میدانیم «لبیکِ یا زهرا، لبیکِ یا زهرا» ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ نام تو چه جاویدان، یاد تو چه پاینده تا همیشه می‌مانی، در دل جهان زنده فریادت ای سردار، دارد عطر مولا لِلظّالِمِ خَصما، لِلمَظلومِ عَونا در خط مقدم، همچنان می‌جنگی تو هستی در غزه، تو هستی در صنعا وعدۀ ما ای سردار، سحرِ دیدارِ یار در کنارت می‌جنگیم، تا شکستِ استکبار «لبیکَ یا مولا، لبیکَ یا مولا» .
زمینه نوجوان؛ بهشت زیر پای مادره.mp3
1.99M
🔹بهشت زیر پای مادره🔹 لبم با اسم تو معطره چشام حالا چشمۀ کوثره داره دلم آرزوی بهشت بهشت زیر پای مادره مادر، دلم می‌خواد ببوسم خاک زیر پاتو مادر، دلم می‌خواد دوباره بشنوم دعاتو مادر، دلم می‌خواد که هستی‌مو بدم براتو تو تموم زندگیم، بوده سایه‌ت رو سرم افتخار من اینه، که تو هستی مادرم «مادرم یا زهرا یا زهرا» ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ اون روزی که از همه سخت‌تره امید هر کسی به مادره اسمتو می‌برم با افتخار چادر تو پناه محشره مادر، می‌شه یه رشته از چادر تو پناهم مادر، مثه همیشه من محتاج یک نگاهم مادر، شده نذر شما ناله و اشک و آهم فاطمیه که میاد، غصه‌داره دل من روضه خون می‌شه چشام، بی‌قراره دل من «مادرم یا زهرا یا زهرا» 📝 #کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
متن روضه 🔸دلم میخواد یه شب مدینه باشم 🔸زائر اون شکسته سینه باشم 🔸دلم میخواد پشت بقیع بشینم 🔸قبر غریب مادر و ببینم ان شاءالله وعده منو و شما مدینه... کنار قبرستان بقیع... ایام عزای زهرای مرضیه... بریم خانه امیرالمومنین... بریم عیادت مادرمون زهرا... مادری که چند ماهه تو بستر بیماریه... ان شاءالله هر كی مادر داره... خدا براش نگه داره... خدا نکنه ببینی مادرت بیمار شده... اگه یه روزی بری خونه... ببینی مادرت حالش خوب نیست... دست و پات رو گم میكنی... اگه یه روز ببینی مادرت... به سختی داره نفس میکشه... دست و پات رو گم میكنی... انگار همه غصه های عالم رو دلت میآد... امروز بعد از چند ماه... بلاخره زهرای مرضیه از بستر بیماری بلند شد... بچه ها تا مادر رو دیدند... خوشحال شدند... الحمدلله... مادر ما خوب شده... 🔸چون روز ِ آخر بود كار ِ خانه كردم 🔸گیسوی ِ فرزندان خود را شانه كردم کمی کارهای خونه رو انجام داد بی بی... فرمود اسماء... من ساعتی استراحت می کنم منو صدا بزن... اگه جواب ندادم اسماء... بدون به بابام پیغمبر ملحق شدم... اسماء میگه... دل نگران شدم... ساعتی بعد صدا زدم... عرضه داشتم... یا بنت رسول الله... دیدم جواب نیومد... خدایا ...چه خبر شده... چرا بی بی جواب نمیده... دوباره صدا زدم: (یَا قُرَّهَ عَیْنِ الرَّسُولِ ) جواب نیومد... وارد حجره شدم... پوشیه صورت رو کنار زدم... دیدم ای وای... بی بی جان به جانان تسلیم کردند... عرضه داشتم بی بی جان... سلام منو به پیغمبر خدا برسونید... خدایا... حالا جواب امیرالمومنین رو چی بگم... جواب بچه ها رو چی بگم... حسنین وارد شدند... تا اومدند فرمودند اسماء... مادرمون زهرا کجاست... دوان دوان وارد حجره شدند... کنار بدن بی جان مادر نشستند... حالا میخوای گریه کنی بسم الله... امشب برا یتیمان زهرای مرضیه گریه کن... این بچه ها خودشون رو انداختند روی جنازه مادر... نميدونم تاحالا بچه یتیم کنار بدن مادر دیدی یا نه... امام حسن خودش رو انداخت روی بدن مادر... صدازد: یَا أُمَّاهُ كَلِّمِينِي قَبْلَ أَنْ تُفَارِقَ رُوحِی بَدَنِی مادرجان من حسنم... با من حرف بزن مادر... الان روح از بدنم جدا میشه مادر... ابی عبدالله اومد... آی کربلایی ها... آقاتون اومد... صورت گذاشت کف پاهای مادر.. هی کف پاهای مادر رو میبوسه... صدا میزنه... يَا أُمَّاهْ أَنَا ابْنُكِ الْحُسَيْنُ كَلِّمِينِي قَبْلَ أَنْ يَتَصَدَّعَ قَلْبِي فَأَمُوتَ مادر... من حسینتم... با من حرف بزن... مادر... اگه با من حرف نزنی میمیرم... مادر... مادر... 🔸اسماء چرا چشم از ما پوشیده مادر 🔸وقت اذان مغرب خوابیده مادر اسماء اومد بچه ها رو با احترام... از روی جنازه مادر بلند کرد... اما‌... لا یوم یومِک یا اباعبدالله خوب شد اسماء تو بودی... بچه ها زهرای مرضیه رو... از کنار جنازه مادر بلند کردی... اما کربلا... فَاجْتَمَعَتْ عِدَّةٌ مِنَ الْأَعْرَابِ حَتَّى جَرُّوهَا عَنْهُ چند نفر مرد اَعرابی با تازیانه... کشان کشان... دختر رو از کنار بدن بابا جدا کردند... 🔸ای خصم بد منش تو مزن تازیانه ام 🔸من از کنار پیکر بابا نميروم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مادر تو از این خانه رفتی چه غریبانه پاشیده ز هم جمع شمع و گل و پروانه مادر مادر مادر ای مظلومه مادر (2) با چشم خودم مادر دیدم که تو را کشتند جرم تو چه بود آخر بر گو که چرا کشتند مادر مادر مادر ای مظلومه مادر (2) تو اشک مرا دیدی من داغ تو را دیدم تو پشت در افتادی من دور تو گردیدم مادر مادر مادر ای مظلومه مادر (2) امشب چه غریبانه با ناله سحر کردی زخم جگر خود را پنهان ز پدر کردی مادر مادر مادر ای مظلومه مادر (2) کی می‌رود از یادم در گوشه این خانه با بازوی بشکسته کردی سر من شانه مادر مادر مادر ای مظلومه مادر (2) در دیده خود هر شب خوناب جگر دارم با گریه نگه باشد بر این در و دیوارم مادر مادر مادر ای مظلومه مادر (2) این خانه در بسته این گریه آهسته پیوسته به من گویند از پهلوی بشکسته مادر مادر مادر ای مظلومه مادر (2 🖤😭🖤
چقدر روزای خوبی بود روزایی که با هم بودیم مثل کوه پشت هم دیگه تو شادی و تو غم بودیم چقدر روزای خوبی بود صدات آرامش من بود فدایی بودن واست تموم خواهش من بود چقدر روزای خوبی بود خداحافظ ای امام غریبم خداحافظ ای قرار و شکیبم خداحافظ یار غصه نصیبم علی... علی جانم(۳) _________________ خداحافظ حسن جانم با هام بودی بلا دیدی نبوده هیچکسی مادر که تو کوچه چیا دیدی خداحافظ حسن جانم _________________ خداحافظ حسین جانم نبینم ناخوش احوالی میام بالا سرت حتما همون وقت که تو گودالی خداحافظ حسین جانم خداحافظ ای برادر زینب خداحافظ عشق مادر زینب مثل سایه باش بالا سر زینب حسین.... حسین جانم (۲)
|⇦•این سخن وِرد... وتوسل به حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده ۱۴۰۱به نفس کربلائی حسین طاهری •✾• سلمان میگه رفتم تو خونه دیدم امیرالمؤمنین عین یه بچه زانوی غم بغل گرفته..گفتم: آقا! برا ما بده، شما علیِ خیبر شکنی ،شما علیِ روزهای سختی بلند شو قربونت برم.. یه نگاه کرد، فرمود:سلمان! کدوم روز از این روز سختربود؟ نه خیبر، نه بدر، هیچکدوم، بخدا.. تا به در نگاه میکنم حالم بدمیشه..زندگیم‌خراب میشه.سلمان میگه به چه سختی امیرالمومنین رو راضی کردم ، نعلین هاشو آوردم عبا رو‌دوشش کشیدم ..زیر بغلهاشو گرفتیم آوردیم تا رسید جلو در خونه نشست روی زمین. چی شد آقا؟ سلمان! گفتم نمیتونم گاهی از این در رد بشم ..هی می نشست روضه می خوند...* شرمنده‌ام که خانه امنی نداشتم خودم به این در میخ زده بودم این سخن وِرد زبانها افتاد دیدی آخر علی از پا افتاد *این روزها چقدر درد دل میکردن..هفتاد و پنج روز، تو بستر از این پهلو به اون پهلو شد.. اگه مریض زیاد تو بستربمونه از این پهلو به اون پهلو شدنش براش سخت میشه ..هی آقا میومد میگفت: فاطمه جان! خُب بگو چی شده عزیزم؟خوب شدی خانومم؟...* دنیا تو رو میگیره مگه نه بری علی میمیره مگه نه *اگه به امیرالمؤمنینِ کنندهٔ خیبر بگن ،آقا علی ! یه آرزو بود به دلت بمونه؟ علی فقط یه حرف میزنه...* به جای دستهایم، کاش می‌بستند چَشمم را نمیدیدم شده نقش زمین تنها طرفدارم
1401091615.mp3
5.32M
|⇦این سخن وِرد... وتوسل به حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده فاطمیه ۱۴۰۱ به نفس کربلایی حسین طاهری✾•
. 🕯سبک یا شهادت و شام غریبان حضرت زهرا سلام الله علیها زبانحال ایام فاطمیه بند🕯 نمیشه باورم حالت وخیمه مادرم کم میشه سایت از سرم دیگه میشم بی مادر ای وای دعای زینبت دیگه نمیشه مستجاب تو میکِشی دائم عذاب دارم میشم بی مادر ای وای عجل وفاتی که میگی میلرزه قلب دخترت نمیشه باورم هنوز باید که جمع شه بسترت مادره درد کشیده،خدانگهدار مظلومه ی خمیده،خدانگهدار مادر خدانگهدار خدانگهدار بند🕯🕯 باور نمیکنم نفس نمیکِشی چرا کجا میری از پیش ما تنها میذاری مارو مادر مادر یه امشبم کنارمون میموندی و قصه برام میگفتی و منم میذاشتم روی پات سر چشاتو وا کن و بگو بگو دارم خواب میبینم داره میده غسلت بابا کاش میشد اینو نبینم نمیشه باورم که،از خونه میری بِهم بگو مادر چرا،شبونه میری مادره درد کشیده... مادر خدانگهدار خدانگهدار بند🕯🕯🕯 آروم خوابیدی و دیگه نمیکِشی تو درد تنت شده مادر چه سرد ولی ماهارو کردی بی خواب بابارو میکُشی این دله شب با رفتنت غسله از روی پیرهنت میریزه اسما روی تو آب مادر چجور راضی شدی رخت عزات تنم بیاد این خونه تازه چیه که از زیر تابوتت میاد راضی شدی چجوری،بشیم عزادار ای مادر جوونم،خدانگهدار مادر درد کشیده... مادر خدانگهدار خدانگهدار ✍🎵کربلایی امیرحسین سلطانی 👇