.
|⇦•کوفه سرد است...
#شعر_خوانی وتوسل به امیرالمومنین علیه السلام #شب_بیست_و_یکم_رمضان به نفسِ حاجمهدی رسولی
●━━━━━━───────
کوفه سرد است و کوفه پژمرده است
مردم کوفه خوابشان برده است
کوفه آبستن شبیه خون است
دیده این را علی دلش خون است
این مَثَل تا همیشه معروف است
شهر اقوام بی وفا کوفه است
فتنه امّا چه بود آن ایّام
رفتن مردم از کنار امام
فتنه ایمان به باد دادن بود
طرح این فتنه کار دشمن بود
که معاویة ابن بوسفیان
تاد ابد لعنت خدا برآن
در مقّر سپاه شیطانش
گِرد او جمع گشته یارانش
گفت باید که فتنه گرم شود
جنگ این بار جنگ نرم شود
تیر را قبل جنگ باید زد
شیشه را زود سنگ باید زد
تیر شک و کمانش از تردید
سنگ شبهه به شیشهها بزنید
تجربه کردم ز بدر و احد
کس حریف علی نخواهد شد
یادتان هست در کشاکش بدر
کشته شد از سپاه کفر چقدر
هرکه در کارزار بود ان روز
کشتهی ذوالفقار بود آن روز
رزم با مرتضی نباید کرد
هرکه رزمید بهر خود بد کرد
ذوالفقار است اگر رفیق علی
نیست تیغی حریف تیغ علی
جنگ با فتنه گرم باید کرد
با علی جنگ نرم باید کرد
به دل خانهها رسوخ کنید
کاخ را همنشین کوخ کنید
تیغ را بِین خانه باید زد
قلبها را نشانه باید زد
با حدیثی اگر شدید حریف
بزنیدش به نیزهی تحریف
آن چنان بین شام تاریکِ
فتنه کردند کارزاری که
تیغ شک سر برید از ایمانها
سست شد دانه دانه پیمانها
خانه به خانه کوچه کوچهی شهر
با علی دوست بود و با او قهر
ماند مولا و قوم جنگ زده
علی و تیغهای زنگ زده
آمد از دست کوفیان به ستوه
خطبه میخواند با غم و اندوه
آه از وضع مردم بی عار
کوفه دست از سر علی بردار
چه کند قلب پرگداز علی
خسته ام از شما، شما ز علی
چه کند با شما علی این بار
باطناً خواب و ظاهراً بیدار
کر شدید و گوشتان شنواست
گنگ هستید و نطقتان گویاست
رخنه کردست یاس بین شما
کور هستید و ظاهراً بینا
چه کنم من دگر برای شما
ضعف دارد رسانههای شما
حرف حق را که پرپرش کردید
شبهه را ساده باورش کردید
دست رد بر پل صراط زدید
دامن امّا به شایعات زدید
جنگ جنگِ روایت است بلی
راوی درد و غصّه است علی
حق من این نبود غم بخورم
بی هوا سیلی از ستم بخورم
عاقبت امّتم مرا دق داد
حق من را به آن منافق داد
دهر توهین به اهتزارمم کرد
با معاویه هم طرازم کرد
حقّ من این نبود جا بزنید
به من از جهل پشت پا بزنید
ظلم حقِّ ابوتراب نبود
حقِّ دستان من طناب نبود
قرص ماهم هلال شد آخر
حقّ من پایمال شد آخر
حقّ من این نبود در بزنم
همسرم را چهل نفر بزنند
حقّ من را درون خانه زدند
همسرم را به تازیانه زدند
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_امیرالمومنین_علیه_السلام
#ماه_رمضان
#کربلایی_مهدی_رسولی
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
.👇#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
.
|⇦•عرق شرم...
#روضه و توسل به #امام_علی امیرالمؤمنین #شب_بیست_ویکم رمضان به نفسِ حاجمهدی رسولی
●━━━━━━───────
اماندی گتمه دایان بابا گتمه
گئجه وقتی باغریقان بابا گتمه
بابا نظر ایله بیر من زاره
آخور دالونجا سیرشکی مضاعف
دایان بیرده باشیوه دولانوم من
آنام تک گیتمه گئجیله مزاره
دایان اورک داغلیم بابا جان گت
دویونجان بیر آغلیم بابا جان گت
اجازه ویر باشیوین یاراسین من
آچوم بیرده باغلیوم بابا جان گت
سنه بو چرخین نه اولدی وفاسی
جفا ایله چوخ اولوبدی بلاسی
سنی ایاخ دان سالانمادی اما
ایاقدان سالدی ثقیفه جفاسی
همان گونده عمریوین گلی صولدی
یانیخلی قلبون ملالیله دولدی
او گونکه گوردون آنامی یارالی
سنه نه اولدی بابا او گون اولدی
*اسما ءمیگه دیدم هی مولا ازهوش میره به هوش میاد یه بار که به هوش اومد و چشماشو باز کرد صدا زد.. "مرحبا اهلاً وسهلاً.."صدا زدم آقا جان چه خبره؟کی اومده ؟صدا زد.. "هذا رسول الله، هذا عمی هذا اخی جعفر.." دونه دونه صدا زد یهو دیدم با گوشه چشماش داره نگاه میکنه یه نگاه به بچه ها کرد یه نگاه به در کرد صدا زد .."و هذه فاطمه.."*
اومدی ! علی قوربون راهی که اومدی..
اومدی! سی ساله که دق کردم
*بیا ببین پهلوونت چطور زمین خورده..فاطمه!یادته که از جنگ برمیگشتم پشت در وایمیستادی ..در و باز کردنی می گفتی:پسر عمو زخمی شدی ..پسر عمو بشین زخمات و ببندم..دونه دونه زخمام رو میبستی..فاطمه! زینب چیکار کرد نتونست زخما رو ببنده ..گفت: زهرا !میای بیا قربان قدمات..فاطمه خوشحالم تو اومدی ..اما الانم خجالت می کشم ..از چی خجالت میکشی؟ میگفت: فاطمه! ناموسمو جلو در زدن به کی بگم؟! زهرا من خجالت میکشم اما تو این خونه یه بچه دارم من سفارشارو کردم..اون بچه امم مثل من شرمنده جان میده..کی..؟
دیدن ابی عبدالله رو صورت افتاده هی میگه سکینه میاد من رو برگردونید..اباالفضل..*
عرق شرم به چشمش زجبین می افتاد
اولین مرتبه اش بود زمین می افتاد
حیدر از کوفه رهسپاره
اگه اشک زینب بذاره
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_امیرالمومنین_علیه_السلام
#روضه_امام_علی
#ماه_رمضان
#کربلایی_مهدی_رسولی
┅═┄⊰༻#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها↭༺⊱┄═┅
.👇
.
|⇦•من صف اول ....
#روضه و توسل به امیرالمومنین علیه السلام ویژهٔ شبهای قدر اجرا شده #شب_بیست_و_یکم_رمضان به نفسِ حاجمهدی رسولی
●━━━━━━───────
امشب توخونه مولا چه خبره؟؟ امشب زینب چه جورناله میزنه؟؟ناراحت نباشید امشب اگه ناله می زنه حسن میاد جلو زینبم گریه نکن خواهر،بهتر از همه یه نفر زینب رو آروم میکنه صدای ناله اش که بلند میشه صدا میزنه اسما! جانم آقا جان، زینب دوباره ناله میزنه امام مجتبی فرمودند: شما رو صدا کنم ابی عبدالله اومد جلو چیه خواهرم؟ صدا میزنه داداش بین خودمون بمونه دوباره غم مادرم برام زنده شد..تو اون تاریکی شب میخوان امیرالمومنین رو غسل بدن..
امشب شب یتیمی همه امونه اونقدرهوای یتیما رو داشت.. بچه ها ازصبح منتظرند خبر ندارند چی شده هی صدا می زنند آقا!بابای ما روندیدین؟ بابای شما کیه؟ اون آقایی که هرشب می اومدخونه امون. اونایی که میفهمیدن میگفتن نه دیگه منتظرش نباشید نمیاد. میگفت نگو اینجوری یه خبر خوب دارم براش میگن
علی رو کشتن..کجای این خبرخوبه؟ گفت آخه من و مادرم هر شب علی رو جلوی چشاش نفرین میکردیم. اون آقا هیچی نمیگفت گاهی فقط لبخند میزد...
داخل حجره صدا میزد حسین جان درحجره رو ببند. در حجره رو بستند امام مجتبی میخواد بدن بابا رو غسل بده..
«عمامنین باشونان آشدیلار باشدا یاره وار امان امان....اوگوزل قاشلاروه قوربان سیندیردیلارقاشلاروو علی..»
*اون محاسن سفید تو شصت وسه سالگی همه اش سفید شده. امام مجتبی دست به محاسن سفیدبابا میکشه باگریه، میخوان بابا رو غسل بدن..
میخواد آب بریزه، آب میریزه صدا میزنه حسین جان بیا جلوتر داداش، این زخم رو می بینی؟ این زخم اُحُده. فقط تو یه روز نود تا زخم خورد. این زخم رو می بینی زخم خیبره این برای بدره دونه دونه زخماشو شمرد. داداش این زخمای رو شونه اش و میبینی؟ اینم سهم یتیمای کوفه است. حسین جان این زخم نشان همه ی ما خانواده است. حسین جان این زخم باید روی بدن ما بشینه..
بنی اسد هرچی نگاه کرد نتونست بدن رو شناسایی کنه یهو امام زین العابدین صدا زد این بدن بابامه..از کجا میدونی این بدن که سرنداشت؟ صدا زد این زخم رو شونه ی بابای من ارث ما خانواده است.
دارن غسلش میدن دل من رفت یه غسل دیگه..امیرالمؤمنین اینهمه سال اینهمه زخم خورده.. ابی عبدالله جنگ کرد.. اما به من بگید مادرما مگه برا جنگ اومده بود بیرون؟ که زمانی که علی ایستدی غسلون ویره اللی دئدی اویارالارینا قوربان.. گچدی قاباقا اینانمادی دوردی دالدان باخدی اینانمادی..اله دیردی فاطمه اوزووه الیم دئیدی کیم وروب سنه سیلی.. صدا زد میزد..*
فاطمه!
من صف اول هرغزوه به میدان رفتم
ولی اندازه ی تو زخم ندارم زهرا
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_امیرالمومنین_علیه_السلام
#روضه_امام_علی
#ماه_مبارک_رمضان
#کربلایی_مهدی_رسولی
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
.👇#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
.
|⇦•شرم دارم که بگویم...
#روضه امیرالمؤمنین علیه السلام #شب_بیست_و_یکم_رمضان به نفسِ سید رضا نریمانی
●━━━━━━───────
شرم دارم که بگویم سخن از تشنه لبی
تشنه آن بود که میگفت به لشگر، جگرم
صدا زد حسن جانم! همه رو از حجره بیرون کن الا بچه های فاطمه! همه خودشون شنیدن رفتن بیرون. حجره خلوت شد. حسن و حسین و زینب موندن. حسن رو صدا زد گفت حسن جان! چشمام درست نمیبینه. انگار عباس نیستش. گفت:بابا خودت گفتی همه بچههای غیر فاطمه برن. گفت نه! عباس استثناس. عباس پسر حضرت زهراس. بگو بیاد امشب با اون کار دارم!
اومد از حجره بیرون دید هرکی یه طرفه. یهنگاهی کرد دید عباس یهطرف زانوهاشو بغل گرفته زار زار گریه میکنه. زد سر شونش گفت عباسم! بابا باهات کار داره. یهو از جا بلند شد گفت: بابا؟ مگه نگفت همه برن غیر بچههای حضرتزهرا؟ گفت: نه! بابام باهات کار داره...
سریع خودشو رسوند بالا سر حضرت علی. گفت: حسینم! تو هم بیا! بیا نزدیکتر! صدازد: دستتو بیار جلو حسینم! عباسم! تو هم دستتو بده بابا! دوتا دستو گذاشت تو همدیگه. همه فکر کردن امیرالمومنین میخواد سفارش عباس رو کنه به داداش بزرگتر. امام دیدن برعکسه... گفت: عباسم! مواظب حسینم باش! یهروزی کربلا همه حسینم رو تنها میذارن و میرن. یهوقت نکنه تو تنهاش بذاری و بری!
یهو زینب هم خودش و رسوند جلو گفت: بابا! دست منم بذار تو دست عباس! بابا منم دست یکی بسپار! امیرالمومنین گفت: جفتتون هوای زینب رو داشته باشین! برای همین هم وقتی میخواست از کربلا بره یه نگاه کرد تو گودال گفت: حسین! یه نگاه کرد علقمه گفت: عباس!
"سپردیام به که رفتی؟
به دلقکان به کنیزان
به شمر، خولی اَخنس، به حرمله
به سنان"
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_امیرالمومنین_علیه_السلام
#روضه_امام_علی
#ماه_رمضان
#سید_رضا_نریمانی
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
👇#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
|⇦•غریبانه و دل شب...
#روضه وتوسل به امیرالمومنین علیه السلام اجرا شده #شب_بیست_ودوم ماه مبارک رمضان به نفسِ حاج مهدی سماواتی •✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
امشب شبِ اون آقای مظلومی است که بدنش رو دل شب غریبانه امام حسن و امام حسین علیهم السلام برداشتن، عقب جنازه رو گرفتن، جلو جنازه بلند شد توسط جبرائیل و میکائیل، اومدن تا جایی که جلو جنازه پائین اومد، رو زمین گذاشتن، خاکارو کنار زدن، دیدن یه قبری آماده کرده نوحِ پیغمبر، امام حسن واردِ قبر شد، بدنِ بابارو داخل قبر خوابانید، بند کفن رو باز کرد، طرفِ راستِ صورتِ بابارو روی خاک های قبر گذاشت، صورت بابارو می بوسه، گریه میکنه...
امام حسن می فرمایند: از قبر بیرون اومدم دیدم پرده ای روی قبر کشیده شد، گوشه ی پرده رو کنار زدم، دیدم جدم رسولِ خدا اومده، ابی عبدالله پایینِ پایِ بابا میگه گوشه ی پرده رو کنار زدم، دیدم مادرم زهرا اومده...
اگرچه غریبانه و دلِ شب، بدنِ امیرالمؤمنین رو برداشتن، حسینی ها! اما کربلا نازنین بدنِ میوه ی دلش ابی عبدالله، سه روز و سه شب روی خاک های کربلا، حسین....
خدایا! به امشبِ بچه های علی همه ی مارو ببخش، به اشک چشم حَسنین علیهم السلام، به اشک چشم زینبین، خدایا! فرج امام زمانمان برسان، مارو هم به امام زمانمون برسان...
↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
‼️هزینه استفاده از مطالب کانال دعای خیر شماست...
#تقديم به ساحت مقدس #امام_زمان روحی له الفداء و ارواح اهلبیت، پیامبران، شهدا، اؤلیای الهی، #شیعیان و محبین امیرالمؤمنین، بد وارث و بی وارثها و #مادحيني كه سر به سینه تراب نهاده اند، در تمامی عوالم #صلوات
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_امیرالمومنین_علیه_السلام
#ماه_مبارک_رمضان
#حاج_مهدی_سماواتی
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
2_144211946729693193.pdf
حجم:
243.8K
#فیش_روضه
#روضه_امیرالمومنین_علیه_السلام
▪️ فیش قرآن به سر شب بیست و سوم
▪️ روضه امیرالمومنین علی علیه السلام
برای اجرای مداحان اهلبیت علیهم السلام در #شب_بیست_و_سوم ماه مبارك رمضان تقدیم می شود
#پیشنهاد_دانلود 🏴🏴🏴
✅با بروزترین مداحی ها همراه ما باشید ✅
⚜اللّٰهم عجللِوَلیِڪالفَرَج ⚜
...............................................
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
┈•꧁بٰابُ༼﷽༽الْحَرَم꧂•┈
|⇦•به سویِ مسجد شد رَوُونه..
#سینه_زنی و توسل ویژۀ شهادت امیرالمومنین علیه السلام و ۱۹ رمضان به نَفسِ سید مجید بنی فاطمه •✠•
∞═┄༻↷↭↶༺┄═∞
【توجه】:
جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد.
∞═┄༻↷↭↶༺┄═∞
به سویِ مسجد شد رَوُونه
آروم آروم از تو خونه
آسمونا غرقِ در خونِ
هجر بابا سر رسیده
سر زده از غم سپیده
کوفه داره نوحه میخونه
اون که نون و خرما
میبرده هر شب برا یتیما
دیگه تنگه قلبش
برا عزیزش برای زهرا
مسافرِ شب بابا
بابا حیدر،بابا حیدر
پناهِ زینب بابا
بابا حیدر،بابا حیدر
↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』
ــــــــــــــــــ
‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در سایت و کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال #جایز نبوده و مصداق بارز #حق_الناس می باشد.
#انتقام_سخت
#مرگ_بر_آمریکا
#روضه_امیرالمومنین_علیه_السلام
#سید_مجید_بنی_فاطمه
#ماه_مبارک_رمضان
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
🏴🏴
#روضه_امام_علی_ع
#شب_نوزدهم
#ماه_مبارک_رمضان
#شب_قدر
#روضه و توسل ویژۀ شهادت امیرالمومنین علیه السلام
#مداح: حاج حیدر خمسه 👌😭
◾️◾️◾️◾️◾️
∞═↷↭↶༺┄═∞
این مرد که در گوشۀ بستر نگران است
والله که مظلوم ترین مرد جهان است
از زندگی پُر غم خود سیر شد امشب
خیبر شکن از قصه زمین گیر شد امشب
خورشید دلش خون شدُ ماه زمین خورد
سخت است بگویم اسدالله زمین خورد
بعضیا میگن کجا زمین خورد ؟!.. میگم الان برات .. زیرِ بغل هاشو پسراش گرفتن، نزدیکایِ خونه رسیدن دست امام حسن و امام حسینُ کنار زد ، عرضه داشتن چه میکنید بابا؟!! فرمود خونُ پاک کنید از سر و روم .. بزارید خودم رو پاهام بیام .. زینب اگه منو اینجور ببینه میمیره .. تا رهاش کردن ، خورد زمین .. این بارِ اول نبود که تو کوچه زمین میخورد .. شاید این روضه صدا گریۀ زن ها رو بلند کنه نزارید صداشون برسه .. اولین بار که کوچه زمین خورد ، بچه ها خبر دادن مادرمون دیگه نفس نمیکشه .. از مسجد تا خونه راهی نبود نوشتن سه بار عبا گرفت زیرِ پاش با صورت زمین میخورد پامیشد صدا میزد فاطمه م ...
خورشید دلش خون شدُ ماه زمین خورد
سخت است بگویم اسدالله زمین خورد
در بستر مظلومیت آقای حنین است
این مردِ جگر سوخته بابای حسین است
*یه خاطره بگم از یه شهید گریزِ روضه مُ از اینجا باشه .. شهید عباس صابری از شهدای دفاع مقدسِ ، تو عالم رویا امیرالمومنینُ دید حضرت فرموده بودن تو میای پیش ما خیلی زود، عرضه داشت آقا چه جور؟!! زمانِ جنگِ؛ حضرت فرموده بودن میری فلان لشکر پیش فلان مسئول میگه اعزامت کنن؛
الله اکبر .. یعنی میشه امشب یه امضا هم برا ما بزنی آقا .. نمیگم اون که به شهدا دادی به منم بده من به این حرفا نمیام .. امشب اومدم دلمُ آروم کنی .. من گریه نکنم میمیرم .. گفت امضات رو زدیم تو مالِ مایی ، فردا میری پیشِ فلانی میگی منو بابام فرستاده ..
دیدی وقتی میری نجفم، دم در زبونت به هیچ چی نمیچرخه .. یهو میگی سلام بابا ..
فرمانده ش میگه اومد لشکر ما رو پیدا کرد گفت قراره من بیام تو نیروهای شما ، قبولش نکردن گفتن ما اینجور که نیرو جذب نمیکنیم .. گفت منو بابام فرستاده .. دیشب امیرالمومنین نشانی شما رو داد .. میگه یهو بهم ریختم به خودم اومدم ، گویا یه جوری به اونم یه نشانی دادن .. پذیرشش کرد ، اعزام شد ذی الحجه رسید به جبهه ها و خط مقدم ، چله گرفت .. بهش گفتن شب هفتم محرم پیشِ مایی ، عاشورا تشییع جنازه تِ .. روزِ عاشورا تشییع شد بدنِ این شهید .. جانم به این روزی ..
میخوام بگم عباس صابری ، تو عاشورا تشییع شدی اما خبر داری بدنِ آقات سه روز و سه شب رویِ ربگِ بیابان ..
بر تاول به روی تنت گریه ام گرفت
بز خشکی به رویِ لبت گریه ام گرفت
ای حسین ...
#روضه_امیرالمومنین_علیه_السلام
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
🏴🏴
#روضه_امام_علی_ع
#شب_نوزدهم
#ماه_رمضان
#روضه و توسل ویژۀ شهادت امیرالمومنین علیه السلام
مداح#حاج محمد طاهری 👌
∞═┄༻↷↭↶༺┄═∞
طرف اومد بره دید آقا امیرالمومنین سفرش پهنه، گفت آقا مهمون نمیخوای؟!
حضرت فرمود تو نمیتونی از غذای من بخوری گفت چرا نمیتونم شما میخوری من نمیتونم!
تا اومد دندون به این نون بزنه انگار میخواست دندونش بشکنه گفت: آقا این چه نونیه؟ حضرت فرمود من که گفتم تو نمیتونی بخوری اما دست خالی نمیری الان معرفیت میکنم یه جاسفرش پهنه همه چی سرسفرش هست برو اونجا دست خالی نمیری، نشونی داد رفت نشست سر سفره امام حسن .. آقا دید یه لقمه میخوره یه لقمه کنار میزاره" گفت عزیزم میخوای ببری ببر برا چی کنار میزاری؟!
گفت تو راه میومدم یه آقایی یه نونی داشت میخورد نزدیک بود دندونم بشکنه میخوام برای اون ببرم .. حضرت شروع کرد به گریه کردن گفت سفره برای اون آقاست ..
الهی بمیرم امشب خونه دخترش بود، یه خورده نمک آورد شیر آورد حضرت فرمود دخترم کی دیدی بابات با دو جور غذا افطار کنه؟! میگه اومدم گفتم خوب حالا بابا ناراحت میشه، ظرف نمکُ برداشتم فرمود نه بزار نمک باشه شیرُ بردار ببر انگار آقا میدونه بچه یتیما شیرمیارن چند روز غذاش فقط شیره ..
میگه دیدم بابا افطار کرد،اومد تو صحن خانه هی نگاه به آسمون ها میکنه، هی صدامیرنه: انا الله واناالیه راجعون ..
گفت بابا یه شب مهمون دخترت شدی دلم وخون کردی چرا انقدر آیه استرجا میخونی بابا .. صدا زد دخترم دیگه وقتشه خیلی وقته منتظر یه همچین لحظه ای ام .. دلم برای مادرت خیلی تنگ شده ..
حیوانات سر راهشُ گرفتن، مرغابی ها هی میومدن عبایِ آقا رو میکشیدن، خیلی عجیبه والله آقایی که سفارش مرغابی ها رو کرد به دخترش سفارش مارونمیکنه؟!..
از آبُ غذاشون گفت یادت نره دخترم دوباره اومد جلو در، قلاب در جلوی آقا رو گرفته اشیا همه میخوان یه کاری کنن مولا نره به سمت مسجد ..
آخ بمیرم .. هرجوری بود خودشُ رسوند مسجد بالایِ ماذنه رفت اذانُ گفت خود حضرت اومد قاتلُ بیدار کرد فرمود: اینطوری که خوابیدی خوابِ شیاطینِ ..
الهی بمیرم عجب نمازی خوند .. هنوز اونایی میرن محراب مسجد کوفه کآن آخرین نماز علی رو میفهمن روح اون نمازِ آخر مولا هنوز تو مسجد کوفه هست، چنان نانجیب ابن ملجم ملعون با شمشیر بر فرقش .. گفت:
ای تیغ همیشه بی خبر می آیی
یک روز به شکل میخ در می آیی
امروز تو شمشیری و فردا قطعاً
در قالب یک تیر سه پر می آیی
یک مرتبه کم شتاب باشی خوب است
با قاعده با حساب باشی خوب است
فکر دل فاطمه نبودی اما
فکر جگر رباب باشی خوب است
ناگهان دریای خون محرابُ منبر را گرفت
جوی خون سرچشمه ساقی کوثر را گرفت
تیغ آن ملعون به یک ضربت دو جا آمد فرود
هم علی جان داد هم جان پیمبر را گرفت
یک برادر سر به روی سینه بابا گذاشت
یک برادر نیز بر زانوی خود سر را گرفت
جامعه بعد از امیرالمومنین گمراه شد
چون خدا از مردم ناشکر رهبر را گرفت
حضرت سر داخل چاه می کرد میگفت خدا اینا لیاقت علیُ ندارن .. علیُ از این مردم بگیر .. هرکی لایقشونِ بر اینا حکومت بکنه .. برو تاریخُ بخون ببین بعد علی چه کسی حاکم شد .. همون که تو کوچه شمشیر به بازوی فاطمه زد تا مغیر اومد کوفه زینب گفت داداش بیا از این کوفه بریم .. حسن جان من دیگه اینجا نمیمونم ..
جامعه بعد امیرالمومنین گمراه شد
چون خدا از مردم ناشکر رهبر را گرفت
وقت رفتن سوی مسجد میخ در مانع نبود
دست زهرا بود آنکه شال حیدر را گرفت
دست زهرا تا قیامت حافظ جان علیست
مثل وقتی که میانِ شعله ها در را گرفت ..
*میخوام بااین یه بیت روضه مُ بخونم:*
تکیه ی زینب نباید متکی باشد به غیر
پس نباید بازوان این دلاور را گرفت
تا جلوی درخونه یه طرف زیر بغلشُ امام حسن گرفته، یه طرف ابی عبدالله.. اما تا در خونه رسیدن حضرت فرمود زیر بغل هامُ رها کنید .. چرا باباجان؟!
فرمود نمیخوام زینب منو با این حال ببینه .. فکر نکنی فقط علی به فکر دل زینب بود! مادرش زهرا هم وقتی تو بستر بود همین امیرالمومنین کنار بستر نشسته بود داشت گریه میکرد، عرضه داشت علی جان نمیگم گریه نکن گریه کن اما نگاهت به در باشه زینبم نیاد تورو با این حال نبینه .. همه مراعات دل زینبُ کردن .. بعضی ها نوشتن پاره های جگرش داخل تشت بود تا صدای پای خواهر شنید فرمود ببرید خواهر نبینه ..
همه میدونستن این خواهر چی قراره ببینه همه منتظر این لحظه بودن ، همه دل نگران این لحظه بودن، یه لحظه اومد بالای گودال نگاه کرد:
والشِمرُ جالس علی صَدرِک ..
◾️◾️◾️◾️◾️
#روضه_امیرالمومنین_علیه_السلام
#حاج_محمد_طاهری
#ماه_مبارک_رمضان
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
#شب_قدر
#شب_نوزدهم_ماه_رمضان
#روضه_امیرالمومنین_علیه_السلام
پیشانى عدل و عدالت را شکستند
آن دسته اى که با على پیمان ببستند
شب نوزدهم ماه مبارک رمضانه،
شب ضربت خوردن آقامون امیرالمومنینه...
یا رب چه صبحى در پى شب هاى او بود
«فُزْتُ وَ رَبِّ الْكَعْبَةِ» بر لب هاى او بود
مثل امشبی امیرالمومنین...
مهمان دخترش ام کلثومه...
خیلی خوشحال بود خانم ام کلثوم...
آخه باباش امیرالمومنین مهمانشه...
سفره افطار رو پهن کرد... یکطرف ظرف شیر رو گذاشت... یکطرف نان و نمک...
صدا زد: دخترم...
تا حالا کی دیدی...
بابات سر سفره ای بشینه...
دو تا خورشت داشته باشه...
تا بی بی اومد ظرف نمک رو برداره...
صدا زد: دخترم ظرف شیر رو بردار...
امشب میخوام با نان و نمک افطار کنم...
وقتی که با نان و نمک افطار میکرد
انگار که، با فاطمه دیدار میکرد
امشب حال و هوای دیگه ای داره مولا...
هی نگاه به سمت آسمان میکنه...
صدا میزنه...
انا لله و انا الیه راجعون
نزدیکای اذان صبح حرکت کرد به طرف مسجد...
سمت مسجد میرود امشب بدون فاطمه
سمت مسجد میرود آرام بی کوثر علی
جای زهرا خالی است آری اگر که زنده بود
مطمئنم راه را می بست زهرا بر علی
امشب... مردم کوفه...
برا آخرین بار...
صدای اذان امیرالمومنین رو شنیدند...
همچین که از بالای ماذنه اومد پایین...
درمحراب عبادت ایستاد...
نماز عجیبی خواند امیرالمومنین...
تا رسید به رکعت اول...
سر از سجده برداشت...
نانجیب حیا نکرد...
ابن ملجم ملعون...
با شمشیر زهر آلود...
چنان بر فرق امیرالمومنین زد...
صدای ناله مولا بلند شد...
«فُزْتُ وَ رَبِّ الْكَعْبَةِ»
به خدای کعبه رستگار شدم...
دیگه علی راحت شد خدا...
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
.
|⇦•غریب شهر کوفه...
#روضه امیرالمومنین حضرت علی علیه اسلام اجرا شده #شب_نوزدهم_رمضان به نفسِ حاج محمدرضا طاهری
●━━━━━━───────
غریب شهر کوفه امشب
داره وداع میکنه با دنیا
خیلی دلش تنگه واسه زهرا
دیگه نمیخواد که بمونه
*شب هفدهم گفت: حسن جان چقدر دیگه از ماه رمضان مانده گفت آقا جان سیزده روز..حسین جان چقدر رفته از ماه رمضان هفده روز یه نگاه به آسمان کرد دست به محاسنش کشید فرمود:" انا لله وانا الیه راجعون…"امشب تو خونه ی دخترش هی میاومد از سر سفره بیرون نگاه میکرد میفرمود: "انا لله وانا الیه راجعون "میخواد بره سمت مسجد مرغابی ها میان دورش دامن مولا ،عباش رو میگیرن دلشوره افتاده تو دل ام کلثوم بابا جان دورت بگردم امشب بگو داداشم به جای شما نماز بخونه فرمود: با تقدیر چکار کنم ؟تقدیرم اینه که امشب برم مادرت زهرا منتظره ...*
غریب شهر کوفه امشب
داره وداع میکنه با دنیا
خیلی دلش تنگه واسه زهرا
دیگه نمی خواد که بمونه
وقتشه بعد این همه سال
بره عیادت کنه از یارش
ببینه خوب شده یا نه زخم مسمارش
آیا هنوز قدش کمونه
مرغابی ها تو دست و پاش میرن
میاین سر راهش رو میگیرن
زهرا ولی چشم انتظاره
بسه یه عمر نفس زدن با آه
آخه تا کی هم صحبتی با چاه
علی دیگه طاقت نداره
فرق شکسته ی بابا رو
زینب اگه ببینه میمیره
* روایت میگه تا شنید" والله تهدمت ارکان الهدی" امام مجتبی سریع خودش رو رسوند.دید بابا رو خاکها افتاده سرش رو به بالین گرفت .حضرت زیر بغلهاش رو گرفته یه طرف امام مجتبی یه طرف ابی عبدالله روایت میگه پاهای امیرالمومنین رو زمین کشیده میشد دیگه جون تو بدن نیست. نانجیب هزار دینار داده این شمشیر رو به زهر آلوده کرد. از همون لحظه اول زهر همه بدن مولا رو گرفته اما تا دم در رسید فرمود: حسنم زیر بغلم رو رها کن حسینم میخوام با پاهای خودم برم داخل.. بابا شما رو پات نمیتونی بایستی قربونت برم..؟*
فرق شکسته ی بابا رو
زینب اگر ببینه میمیره
خونی که از سرم سرازیره
میریزه هر قدم رو خاکها
کوفه شده مثل مدینه
وقتی که میبرن من و خونه
تموم کوچه ها پر از خونه
باز افتادم به یاد زهرا
*روضه خون امشب علیه....*
یادمه با جراحت پهلو
دستش رو میگرفت روی زانو
برای من دل نگرون بود
چهل نفر ریختن سرش با هم
از اون به بعد سر تا پای ما هم
دیگه مثل رنگین کمون
*گفت میخوام با پاهای خودم برم زینب من و با این حال نبینه ..دل نگرون دختره ،فقط باباش علی دل نگرون نبود یه روزی هم مادرش زهرا وقتی امیرالمومنین کنار بستر زهرا گریه میکرد. میگفت: عزیز دلم میخوای گریه کنی گریه کن فرمود نگاهت به در باشه یه وقت زینب تو رو با این حالت نبینه همه چرا هوای دل زینب رو فقط دارن...داداش حسنش بعضی از مقاتل نوشتن تشتی که مقابل امام حسن بود پارهای جگر تا صدا پای زینب رو شنید اشاره کرد گفت: تشت رو ببرید.همه میدونن زینب یه روز سختی رو میخواد ببینه....همه میدونن یه روزی میاد بالای تل زینبیه...*
اگر این است تاثیر شنیدن
شنیدن کی بود مانند دیدن
*زینب با چشای خودش دید الشمر و جالس علی صدره آه میخوای ارباب رو صدا بزنی بسم الله زن و مرد از پردهی جگر بگو یا حسین...*
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_امیرالمومنین_علیه_السلام
#ماه_رمضان #امام_علی
#حاج_محمد_طاهری
#روضه_امام_علی #شب_قدر
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
👇#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
#شب_قدر
#شب_نوزدهم_ماه_رمضان
#روضه_امیرالمومنین_علیه_السلام
🔸پیشانى عدل و عدالت را شکستند
🔸آن دسته اى که با على پیمان ببستند
شب نوزدهم ماه مبارک رمضانه،
شب ضربت خوردن آقامون امیرالمومنینه...
🔸یا رب چه صبحى در پى شب هاى او بود
🔸«فُزْتُ وَ رَبِّ الْكَعْبَةِ» بر لب هاى او بود
مثل امشبی امیرالمومنین...
مهمان دخترش ام کلثومه...
خیلی خوشحال بود خانم ام کلثوم...
آخه باباش امیرالمومنین مهمانشه...
سفره افطار رو پهن کرد... یکطرف ظرف شیر رو گذاشت... یکطرف نان و نمک...
صدا زد: دخترم...
تا حالا کی دیدی...
بابات سر سفره ای بشینه...
دو تا خورشت داشته باشه...
تا بی بی اومد ظرف نمک رو برداره...
صدا زد: دخترم ظرف شیر رو بردار...
امشب میخوام با نان و نمک افطار کنم...
🔸وقتی که با نان و نمک افطار میکرد
🔸انگار که، با فاطمه دیدار میکرد
امشب حال و هوای دیگه ای داره مولا...
هی نگاه به سمت آسمان میکنه...
صدا میزنه...
انا لله و انا الیه راجعون
نزدیکای اذان صبح حرکت کرد به طرف مسجد...
🔸سمت مسجد میرود امشب بدون فاطمه
🔸سمت مسجد میرود آرام بی کوثر علی
🔸جای زهرا خالی است آری اگر که زنده بود
🔸 مطمئنم راه را می بست زهرا بر علی
امشب... مردم کوفه...
برا آخرین بار...
صدای اذان امیرالمومنین رو شنیدند...
همچین که از بالای ماذنه اومد پایین...
درمحراب عبادت ایستاد...
نماز عجیبی خواند امیرالمومنین...
تا سر از سجده برداشت...
نانجیب حیا نکرد...
ابن ملجم ملعون...
با شمشیر زهر آلود...
چنان بر فرق امیرالمومنین زد...
صدای ناله مولا بلند شد...
«فُزْتُ وَ رَبِّ الْكَعْبَةِ»
به خدای کعبه رستگار شدم...
دیگه علی راحت شد خدا...
این روضه ادامه دارد
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها