.
#امام_زمان
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
#حضرت_علی_اکبر
#شب_هشتم_محرم
هرکس که عمر خویش را با عشق سر کرد
از اول عمرش هوای درد سر کرد
من به کسی از گریه ام چیزی نگفتم
یک شهر را چشمان سُرخم با خبر کرد
حتماً سرم را می گذارم زیر پایش
از کوچه ی ما هم اگر روزی گذر کرد
هرچه که من کمتر برایش کار کردم
مزد مرا هر روز اما بیشتر کرد
اینبار هم دیر آمدم روضه ولیکن
مثل همیشه چشم من را زود تر کرد
اینجا ادای گریه را هم می پذیرند
هرکس نشد مهموم در روضه ضرر کرد
هر چند ما را عشق او دیوانه کرده
مهر علیّ اکبرش دیوانه تر کرد
**
جان داد وقتی باغبان خسته فهمید
یک لشگر از روی گل باغش گذر کرد
با اکبر او نیزه کاری کرد مثلِ
کاری که با پهلوی زهرا میخ در کرد
می ریخت بیرون از دهانش لخته ی خون
حال پسر حال پدر را محتضر کرد
"اولادنا اکبادنا" یعنی پدر را
مقراض اهل کوفه تقطیع جگر کرد
بالای جسم اکبر خود داد می زد
زینب که آمد کار او را سخت تر کرد
پیش جوانش داشت جان می داد اما
محض حجاب خواهرش صرف نظر کردد
شعر از گروه #یا_مظلوم
#امام_زمان
#گریز به #حضرت_علی_اکبر
جمعه با خود غالبا چشمان تر می آورد
با خودش دلتنگی و خون جگر می آورد
کل عمرم بی تو مانند غروب جمعه هاست
جمعه ها عمر مرا دارد به سر میآورد
بوی یاس انگار می آید میان ندبه ها
باد از پیراهنت وقتی خبر میآورد
بت پرستان هم حساب کار خود را میکنند
بت شکن وقتی به همراهش تبر می آورد
در دلم امّید دیدار رُخت را کاشتم
هر گیاهی عاقبت روزی ثمر می آورد
العجل هایم چه بی تأثیر شد! رویم سیاه
قلب آلوده دعای بی اثر میآورد
تشنه ات هستم ولی این تشنگی خیلی کم است
تشنگی یک انتظار شعله ور می آورد
تشنگی گاهی میان یک نبرد تن به تن
یک پسر را سوی دامان پدر می آورد
وای از آن وقتی که گوید یک پسر نزد پدر:
تشنگی دارد مرا از پای در می آورد
شاعر: #محسن_مرادنوری✍
#جمعه
#محرم
.
سلام علیکم
برای حضرت قاسم یافت نشد.
#حضرت_علی_اکبر #شب_هشتم_محرم
بگوشم آید از میدان صدای اکبرم زینب
حرم را لاله باران کن برای اکبرم زینب
گلم تقدیم داور شد به خون غلتید و پرپر شد
علی جانم علی جانم علی جانم علی جانم
مرا ذکر علی بر لب ، علی بابا صدا می کرد
خودم دیدم خودم دیدم جوانم دست و پا زد
گلم تقدیم داور شد به خون غلتید و پرپر شد
علی جانم علی جانم علی جانم علی جانم
سرشک از دیده باریدم به موج خون قمر
بنالید ای بنی هاشم که من داغ پسر دیدم
گلم تقدیم داور شد به خون غلتید و پرپر شد
علی جانم علی جانم علی جانم علی جانم
عل یافتاده خاموش و سخن با ما نمی گوید
سراپا گوشم امّا او دیگر بابا نمی گوید
عدو از زخم فرزندم به زخم دل شفا داده
دل غم دیده مارا دو صد داغ جفا داده
گلم تقدیم داور شد به خون غلتید و پرپر شد
َعلی جانم علی جانم علی جانم علی جانم
.
سلام متاسفانه شب ششم یافت نشدن
#شور #شب_هشتم_محرم
#حضرت_علی_اکبر علیه السلام
#سبک_حسین_مولا
#عبدالله_باقری
〰️〰️〰️〰️〰️〰️
مناره ها - شدن رعنا - به عشق اون - قد و بالا
مُؤذن ها - فداییتن - شهید خوش - صداییتن
صدای تو - ندای عشق - به ما میگن - گدای عشق
به این سائل - بده توشه - ببر ما رو - تا شش گوشه
آقازاده / خونهت آباد
گِرههای کار من / به تو اُفتاد
نگاهی کن / به این شیدا
دلم لک زده برم / تا پایین پا ۲
علی اکبر ۳ آقام علی اکبر
〰️〰️〰️〰️〰️〰️
توو خلقت از - همه برتر - کیه از تو - پیمبرتر
تویی قرآن - تویی کوثر - تویی ایمان - تویی حیدر
تو دنیای - اباالفضلی - تو همپای - اباالفضلی
تا تو هستی - میدی جُولون - حریفی نیست - توی میدون
بزن نعره / بزن شمشیر
تو هم مثل مجتبی / بکش تکبیر
با هر ضربه / بگو حیدر
به یادِ کَنندهی / در خیبر ۲
علی اکبر ۳ آقام علی اکبر
〰️〰️〰️〰️〰️〰️
من و عرضِ - تمنّایی - که تو عشقِ - جوونایی
بذار با تو - صمیمیشم - همون که تو - میخوای میشم
میخوام محکم - بشه ریشهم - شبیه تو - حسینیشم
برا اسلام - مفید باشم - توو هر حالی - شهید باشم
شدم آقا / شکار تو
نمیلغزه پای من / کنار تو
حواسم هست / بدهکارم
همه زندگیمو از / حسین دارم
علی اکبر ۳ آقام علی اکبر
مشابه سبک زیر خوانده میشود
_______________
سلام آقا که الان روبروتونم
من اینجامو زیارت نامه میخونم
حسین جانم
تو که باشی دلم دیگه نمی لرزه
همین گریه به لبخند تو میارزه
حسین جانم
بذار سایه ت. همیشه رو سرم باشه
قرار ما شب جمعه حرم باشه
حسین جانم
حرم گفتم هوای کربلا کردم
هواییشم فقط دور تو میگردم
حسین جانم
پناهم باش به جز روضه ت. پناهی نیست
به غیر از تو برا من تکیه گاهی نیست
حسین جانم
به قربونت نگاه اطلسی داری
واسم آقا همش دلواپسی داری
حسین جانم
غلط گفتم که چیزی توی کاسم نیست
چی کم دارم تو رو دارم حواسم نیست
حسین جانم
سبک بالم تو ایوون تو جا دارم
از این دنیا یه قطعه کربلا دارم
حسین جانم
دوست دارم همه داراییم اینه
دلم میره ضریحت رو که میبینه
حسین جانم
سلام آقا که الآن رو به روتونم
من اینجامو زیارت نامه میخونم
حسین جانم
#سبک_حسین_مولا
#سبک_سلام_آقا_که_الان_روبروتونم
👇
.
|⇦•آدمتوی پیری..
#قسمت_اول #زمزمه و توسل به #حضرت_علی_اکبر علیه السلام اجرا شده #شب_هشتم محرم ۱۴۰۱به نفس حاج میثم مطیعی
●━━━━━━───────
آدم توی پیری، دلبسته تر میشه
چشماش برا بچه اش چه زود،می باره تر میشه
کی واسهی، آدم آخه، مثل پسر میشه
ای پیرمردا واسه ی من دعا کنید
تو روضه ها مادرِ من رو صدا کنید
جوونهاتون رو نذر راهِ خدا کنید
منم یه روز جوونی داشتم
تا سر روی شونه اش میذاشتم
گل امیدم و میکاشتم
«علی علی علیِ اکبر»
آی پیرمردا که، بچه شهید دارید
دیدید چقد سخته، دمِ رفتن امید دارید
آروم میگید، برگرده کاش، با غصّه میبارید
خواستم تو آغوشش بگیرم، نموند و رفت
خواستم بگم بی تو میمیرم، نموند و رفت
من بی تو از زندگی سیرم، نموند و رفت
*اومد برای رفتن اجازه بگیره به محضِ اینکه اجازه خواست،آقا اجازه داد.به مصداق "أنْفِقوا مِما تُحِبُّون"آقا حرفی نزد"ثُمَّ نَظَرَ إِلیه،نَظْرَةَ آیِسِِ مِنه"یه نگاه ازسرناامیدی به جوونش انداخت"وَ اَرْخی عَینَیه وَ بَکی"شروع کرد های های گریه کردن دختراش اومدن دور علی اکبر رو گرفتن هی صدا میزدن:"علی! اِرحَم غُربَتَنا"علی! به غربت ما رحم کن."لاطاقَةَ لَنا عَلی فِراقِکْ"ما تحمل دوری تو رو نداریم..
علی ببین گوشواره ام هنوز هست. علی ببین معجر رو سرمونه، علی ببین خلخال به پامونه، بی تاب شهادت بود...*
آروم نداشت، برای رفتن
نگاه نکرد به چشمای من
که جونِ من جدا شد از تن
«علی علی علیِ اکبر»
*سیدبن طاووس نوشته:وقتی دیگه کسی برا ابی عبدالله نموندفقط خانواده خودش بودند."خَرَجَ علیُّ بنُ الحُسین علیه السلام"
علی اکبر آماده ی میدان شد."وَ كَانَ مِنْ أَصْبَحِ النَّاسِ وَجْهاً" زیباترین مردم بود."وَ أَحْسَنِهِمْ خُلُقاً "خوش خلق ترین مردم بود.
"فَاسْتَأْذَنَ أَبَاهُ فِي الْقِتَالِ فَأَذِنَ لَهُ"تا گفت من میخوام میدان، فرمود:برو.
"ثُمَ نَظَرَ إِلَيْهِ نَظَرَ آيِسٍ مِنْهُ "یک نگاه از سر ناامیدی ودل کندن به علی اکبر انداخت.
"وَ أَرْخَى عَيْنَه وَ بَكَىٰ."چشماش رو زیر انداخت. شروع کرد گریه کردن...بعد سر به آسمان بلند کرد.فرمود:" اللَّهُمَّ اشْهَدْ"خدایا تو شاهد باش!" فَقَدْ بَرَزَ إِلَيْهِمْ غُلَامٌ أَشْبَهُ النَّاس خَلْقاً وَ خُلُقاً وَ مَنْطِقاً بِرَسُولِكَ ..."
خدایا کسی داره میره میدان که شبیه ترین خلائق تو به پیغمبره..."وَ كُنَّا إِذَا اشْتَقْنَا إِلَى نَبِيِّكَ نَظَرْنَا إِلَيْهِ."ما هروقت دلمون برای علی تنگ میشد به علی اکبر نگاه می کردیم.
امام حسین چقدر خاطره داشت از پیغمبر؟
دلش راضی نشد."فَصَاحَ وَ قَالَ يَا ابْنَ سَعْدٍ"از همون جا که علی اکبر میخواست وداع کنه فریاد زد:ای عمر سعد!"قَطَعَ اللَّهُ رَحِمَكَ كَمَا قَطَعْتَ رَحِمِي"خدا رحمِ تو رو قطع کنه.همه کس و کار من رو داری ازم می گیری.
"فَتَقَدَّمَ نَحْوَ الْقَوْمِ"اومد مقابل لشگر"فَقَاتَلَ قِتَالًا شَدِيداً"جنگ نمایانی کرد."وَ قَتَلَ جَمْعاً كَثِيرا."خیلی ها رو به درک واصل کرد."ثُمَّ رَجَعَ إِلَى أَبِيهِ "از وسط میدان برگشت پیش امام حسین.صدا زد "يَا أَبَتِ الْعَطَشُ قَدْ قَتَلَنِي وَ ثِقْلُ الْحَدِيدِ قَدْ أَجْهَدَنِي "بابا سنگینی این زره من رو خسته کرد.
"فَهَلْ إِلَى شَرْبَةٍ مِنَ الْمَاءِ سَبِيلٌ"یه جرعه آب هست؟"فَبَكَى الْحُسَيْنُ علیه السلام..."
آقا شروع کرد های های گریه کردن."وَ قَالَ وَا غَوْثَاهْ يَا بُنَيَّ قَاتِلْ قَلِيلًا"پسرم یه ذره دیگه بجنگ."فَمَا أَسْرَعَ مَا تَلْقَى جَدَّكَ مُحَمَّداً صلی الله علیه وآله"خیلی زود پبغمبر رو زیارت میکنی."فَيَسْقِيَكَ بِكَأْسِهِ الْأَوْفَى شَرْبَةً لَا تَظْمَأُ بَعْدَهَا أَبَداً "پیغمبر چنان تو رو سیراب می کنه؛ یه آب گوارایی به تو میده؛هیچ وقت تشنه نمیشی...
ــــــــــــــــــ
#روضه_حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
#شب_هشتم_محرم
#ویژهٔ_ایام_محرم
#حاج_میثم_مطیعی
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
👇
.
|⇦•من با همین دستام...
#قسمت_پایانی #زمزمه و توسل به حضرت علی اکبر علیه السلام اجرا شده شبِ هشتم محرم ۱۴۰۱به نفس حاج میثم مطیعی
●━━━━━━───────
"فَرَجَعَ إِلَى مَوْقِفِ النُّزَّالِ"برگشت به میدان جنگ."وَ قَاتَلَ أَعْظَمَ الْقِتَالِ"پدرش نگاه می کرد هی زیر لب میگفت: "لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ اللهُ أَکبَر"بعد راوی میگه"فَرَمَاهُ مُنْقِذُ بْنُ مُرَّةَ الْعَبْدِيُّ لَعَنَهُ اللَّهُ تَعَالَى بِسَهْمٍ فَصَرَعَهُ"اون ملعون یه تیری به سمت علی اکبر روانه کرد،علی از حال رفت...فقط یه صدا ازش شنیده شد
"فَنَادَى يَا أَبَتَاهْ عَلَيْكَ السَّلَام"باباخداحافظ...
"هَذَا جَدِّي يُقْرِؤُكَ السَّلَامَ"بابا پیغمبر به تو سلام میرسونه."وَ يَقُولُ لَكَ عَجِّلِ الْقَدُومَ عَلَيْنَا"پیغمبر میگه:حسین! عجله کن.
اینجا یه اتفاقی افتاد."فَاحْتَمَلَهُ الْفَرَس إِلی عَسْکَرِ الاَعداء"همین جور که روی گردن اسب افتاده بود؛دست دور گردن اسب حلقه کرده بود؛خون جلوی چشمای اسب رو گرفت،اسب راه رو اشتباه رفت."وَاحتَواهُ القَومُ"دورش رو گرفتند"فَقَطَّعوه بِسُیوفِهِم إرباً إربا"علی رو ریز ریز کردند."ثُمَّ شَهَقَ شَهْقَةً فَمَاتَ"قبل از اینکه امام حسین برسه بالای سرش، روح مطهرش به اعلی علیین پرواز کرد."فَجَاءَ الْحُسَيْنُ "آقا امامحسین آمد."حَتَّى وَقَفَ عَلَيْهِ"بالای سرش ایستاد.راوی میگه یه دفعه دیدم نشست."وَ وَضَعَ خَدَّهُ عَلَى خَدِّهِ"صورت به صورت علی گذاشت..
" وَ قَالَ قَتَلَ اللَّهُ قَوْماً قَتَلُوكَ مَا أَجْرَأَهُمْ عَلَى اللَّهِ وَ عَلَى انْتِهَاكِ حُرْمَةِ الرَّسُولِ "
علی بعد از شهادت تو حرمت من هَتک شد.یعنی بعد از تو راه چشم ها به خیمه های من باز شد.بعد از عباس نگاه کردن به پردگیان حرم آزاد شد.بعد فرمود:"عَلَى الدُّنْيَا بَعْدَكَ الْعَفَاءُ"علی بعد از تو خاک بر سر دنیا.بعد راوی میگه:"وَ خَرَجَتْ زَيْنَبُ بِنْتُ عَلِيٍّ."دیدم زینب از خیمه ها بیرون آمد به سر و صورت میزد ومی گفت:تُنَادِي يَا حَبِيبَاهْ يَا ابْنَ أَخَاهْ"ای عزیزدلم...ای پسر برادرم."وَ جَاءَتْ فَأَكَبَّتْ عَلَيْهِ "اومد خودش رو روی این بدن ریز ریز انداخت."فَجَاءَ الْحُسَيْنُ فَأَخَذَهَا وَ رَدَّهَا إِلَى الفُسطاط"
آقا امام حسین آمد زیر بغل خواهر رو گرفت به خیمه ها برگردوند.
راوی میگه یه مرتبه نگاه کردم دیدم"ثُمَّ اَقبَلَ عَلی فَتِیانه"برگشت سمت خیمه ها...
همون جور که ایستاده بود صدا زد:"یا فِتیَةِ بنی هاشم اِحمَلوا أخاکُم"آی جوونای بنی هاشم بیاید علی رو بردارید...*
من با همین دستام، بچهام رو برداشتم
هر پاره از، جسمش کجاست؟ای کاش خبر داشتم
هرکس که دید، باور نکرد، من هم پسر داشتم
از بس صحرا پُر بود از خونِ مطهرش
میترسیدم که پا بگذارم، رو پیکرش
دیدید چقدر سخته خجالت، از مادرش
بگید به مادر شهیدا
دعا کنن برای لیلا
که بی علی شده چه تنها
«علی علی علی اکبر»
#شاعر: رضا یزدانی
ــــــــــــــــــ
#روضه_حضرت_علی_اکبر
#روضه_حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
#شب_هشتم_محرم
#حضرت_علی_اکبر
#حاج_میثم_مطیعی
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
Shab08Moharram1401[01].mp3
24.86M
|⇦•من با همین دستام..
#زمزمه و توسل به حضرت علی اکبر علیه السلام اجرا شده شب هشتم محرم۱۴۰۱ به نفس حاج میثم مطیعی
.
#واحد
#حضرت_علی_اکبر
#شب_هشتم_محرم
#نمیگم_نرو
☑️بند اول
نمیگم نرو به میدون ای علیّ اکبرمن
پسرم قدری قدم زن پیش چشم مضطر من2
پشت تو آب نمیریزم تا ببینمت عزیزم
تو ببین از غم دوری میسوزه این جگر من
اشبه ناس پیمبر
حیدرکرببلایی
جوون رشید بابا
میمرم اگه نیایی
همه دارو ندارم
توببین رمق ندارم میری و جشم انتظارم ای علی جان
نفسم داره میگره
یاد ت از یادم نمیری بی تو از زمونه سیره ای علی جان
اکبر م ای گل بابا اکبرم ای اربااربا
☑️بند دوم
چیشده میون میدون
پره از نیزه و تیره
شمیرا بالا ک میرن آسمون دلش میگیره
بمیرم ای گل بابا بدنت شد اربا اربا
صدای لیلا میاد ک مادرش براش بمیره
جوونم بلند شو ازجات
مردم از ناله وزاری
اربابا ای علی جان
جای سالمی نداری
باسرت بکن اشاره تیکه تیکه پاره پاره
ی بابا بگو دوباره ای علی جان
ای همه دارو ندارم تو بیین حال نزارم
بی تو سخت تر میشه کارم ای علی جان
اکبرم ای گل بابا اکبرم ای اربابا
☑️بند سوم
رمقی دیگه ندارم
به لبم رسیده جونم
ی بابا بگو دوباره ببینین اشک روونم2
دیگه طافتی ندارم توببین تمومه کارم
چجوری من بدنت رو سوی خیمه برسونم2
چه بوی یاس عجیبی
توی قتلگه نشسته
مثل مادر غریبم
پهلو تو هم شکسته
ای جوون پرپر من
همه برگو بر من شبیه مادرمن
ای علیجان2
پدرت میمیرهدازغم
از همین غصه و ماتم
بدنت پاشیده از هم
ای علی جان2
اگبرم ای گل بابا اکبرم ای اربا اربا
#مجیدمرادزاده ✍
.
.
🏴 #محرم۱۴۰۲
#حضرت_علی_اکبر علیه السلام
#حجت_الاسلام_شیخ_محسن_حنیفی
#شب_هشتم_محرم
〰️〰️〰️〰️〰️〰️
از مسجد الحرام حرم تا خدای خویش
اکبر عروج کرده به بی انتهای خویش
او ابتدا و غایت معراج خویش بود
پس میگریست نزد پدر در قفای خویش
هنگام احتضار، هم آغوش مصطفی است
یعنی خودش نموده تجلی برای خویش
جان حسین جان به لبش آمد از عطش
جان میسپرد جای حسین و به جای خویش
روزی رسان نیزه دشمن شده تنش
هر نیزه بود در پی سهم حنای خویش
او قطعه قطعه شد؛ همه جا را تنش گرفت
تا ذره ذره را بکند مبتلای خویش
ممسوس ذات را به روی خاک می کشند
تا عرش، خاک را بنماید سرای خویش
قلب پدر شبیه فدک پاره پاره شد
در کوچه های نیزه به پای عزای خویش
"نادعلی" کنار تنش، جلوه می کند
او کشته نجف شده در کربلای خویش
با قامت خمیده پدر جمع می کند
دار و ندار فاطمه را در عبای خویش
آغوش این ضریح نشد قسمت حسین
در برگرفت بعد پسر بوریای خویش
.
صدا ۰۰۳.m4a
7.35M
نوحه بسیار زیبا #آذری✅
#شب_هشتم_محرم🏴
#حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام😭
مداح اهل بیت علیهم السلام
#کربلایی_رضا_افشار🎤
🏴🏴🥀🥀
#آذری✅
محرم سال۱۴۰۲
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
#هدیه_محضر_امام_زمان_عج_صلوات
https://eitaa.com/eetazeinab
متنش موجود نیست
#بسم_رب_الحسین🏴
نوحه و روضه
#شب_نهم_محرم
#روضه_حضرت_عباس_علیه_السلام
پیشاپیش ایام تاسوعای حسینی تسلیت🏴🏴🏴🏴
#آجرک_یابقیه_الله
😭😭😭😭😭😭😭
👇👇👇👇
مداحی آنلاین - برای آینه بودن که انتخاب شدم - میرداماد.mp3
6.51M
🔳ایام #شهادت_امام_کاظم(ع)
🌴امان که مشک تهی آبروی من را ریخت
🌴من از خجالت لبهای تشنه آب شدم
🎙 #سید_مهدی_میرداماد
⏯ #روضه_حضرت_عباس_علیه_السلام
برای آینه بودن که انتخاب شدم
چو ماه مطلع انوار آفتاب شدم
مرا هر آینه «ذُخر الحسین» می خواندند
دعای فاطمه بودم که مستجاب شدم
امان که مشک تهی، آبروی من را ریخت
من از خجالت لبهای تشنه آب شدم
ابوتراب شدم تا به خاک افتادم
اسیر کینه ی قوم بنی شراب شدم
چقدر نیزه تشنه به جان من افتاد
که جرعه جرعه پر از زخم بی حساب شدم
به جای دست بریده دو بال سهمم شد
پناه روسری و خیمه و حجاب شدم
دلم شکسته سرم را به حرمله دادند
که مزد ذبح علی کودک رباب شدم
#حضرت_عباس #شب_نهم_محرم
.
|⇦•عباس متحیر ایستاد..
#قسمت_اول #روضه و توسل به #حضرت_عباس علیه السلام اجرا شده #شب_نهم محرم ۱۴۰۱به نفس حاج #میثم_مطیعی
●━━━━━━───────
مرحوم مجلسی در بحار نوشته:"وَ لَمَّا رَأَی الْعَبَّاسُ وَحْدَةَ أخِیهِ الْحُسَیْنِ(علیه السلام)"
وقتی دید برادر تنها شده دیگه کسی نمونده،اصحاب همه رفتند.بنی هاشم همه شهید شدند.علی اکبر رفته قاسم رفته.عون و جعفر رفتندبرادراشو فرستاده گفته برید جلو چشمم شهید بشید.اومد مقابل امام حسین ایستاد.صدا زد:"یَا أخِی! هَلْ مِنْ رُخْصَةٍ؟ "مولای من اجازه میدی برم میدان جونم رو فدات کنم؟
«ولایت پذیری اینه.یه عمری مشق رزم کرده بود.یه عمری به خودش وعده داده بود،گفته بود میرم مقابل این لشگر می ایستم،جونم رو فدای امامم می کنم.»
تا اومد اجازه خواست.مجلسی نوشته:"فَبَکَى الْحُسَیْنُ(علیه السلام) بُکَاءً شَدِیداً"آقا شروع کرد های های گریه کردن ثُمَّ قَالَ:"أَنْتَ صَاحِبُ لِوَائِی."تو پرچمدار منی.تو علمدارمنی"و اِذا مَضَیتَ تفرَّقَ عسگری"اگه تو بری لشکرم از هم می پاشه.لشکری برات نمونده.عباس تو برای من یه ملتی.تو برای من یه لشگری اگه تو بری شیرازه ی خیمه های من از هم می پاشه.ستون خیمه های من پایین میاد.
عباس صدا زد:"یا أخی قَدْ ضَاقَ صَدْرِی..."
سینه م سنگینی می کنه."وَ سَئِمْتُ مِنَ الْحَیَاةِ"دیگه از زندگی خسته شدم."وَ أُریدَ أَنْ أَطْلُبَ ثَأْرِي مِنْ هَؤُلَاءِ الْمُنَافِقِينَ"ميخوام ازاين منافقین خونخواهى کنم.
آقا امام حسین به جای اینکه بفرماد برو میدان،برورجز بخون. ماموریت رو برای عباس یه چیز دیگه تعیین کرد"فَقالَ الْحُسَین فَاطْلُبْ لِهَؤُلَاءِ الْأَطْفَالِ قَلِیلًا مِنَ الْمَاءِ."یه ذره آب برای بچهها بیار.هر چی شما بگیدمعطل نکرد.نوشته:"فَذَهَبَ العَباس"عباس رفت مقابل لشگرایستاد شروع کرد موعظه کردن"وَ وَعَظَهُم و حَذَّرَهُم"موعظه کرد.اونا رو از آخرت و بلاش تحذیر داد."وَلم یَنفَعَهُم"فایده ای نداشت
"خَرَجَ اِلی اَخیه،فَاَخبَره"اومد مقابل برادرش ایستاد.به آقا گزارش داد،این جورگفتم،فایده ای نداشت.همچین که داشت با امام حسین حرف میزد؛"فَسَمِعَ الاَطْفال،یُنادونَ العَطش،العَطش"این صدای بچه ها به گوشش می رسید؛"فَرَکِبَ فَرِسَه"سوار بر اسب شد.آخرین نگاه ها رو به مولا انداخت..آخرین بار به خیمه رباب نگاه کرد.نمیدونم علی اصغر رو دید یا نه...
"فَرَكَبَ فَرَسَهُ وَ أَخَذَ رُمحَهُ"سوار بر اسب شد و نیزه رو برداشت" وَ القُربَةُ وَ قَصَدَ نَحوَ الفُراتِ"مشک رو برداشت و سمت فرات رفت."فَأَحَاطَ بِهِ أَربَعَةُ آلَافِِ مِمَّن كَانُوُا مُوَكِّلِينَ بِالفُرَاتِ"چهار هزار نفرمحاصره ش کردند."وَ رَمَوهُ بِالنَّبالِِ."اول تير بارانش کردند."َفَکَشَفَهُم"لشکر رو شکافت."وَ قَتَلَ مِنهُم عَلَى مَا رُوِيَ ثَمَانِينَ رَجُلاً حَتَّى دَخَلَ المَاءَ."بر اساس روایت هشتاد ملعون رو به جهنم فرستاد و وارد شریعه شد."فَلَمَّا أَرَادَ أَن يَشرِبَ غُرفَةََ مِن المَاءِ"همچین که یه مشت آب بالا آورد؛"ذَكَرَ عَطَشَ الحُسَينِ وَ أَهلِ بَيتِهِ فَرَمَى المَاءَ" یادش افتاد هم آقا تشنه هست هم بچه ها تشنه اند آب رو روی آب ریخت"وَ مَلَأَ القُربَةَ"مشک رو پر کرد.."وَ حَمَلَهَا عَلَى كِتفِهِ الأَيمَنِ وَ تَوَجَّهَ نَحوَ الخِيمَه "مشک رو روی کتف راستش انداخت.به سمت خیمه ها برگشت...
"فَقَطَعُوُا عَليَه الطَرِيقَ وَ أَحَاطُوُا بِهِ مِن كُلِّ جَانِبِِ "راهش رو بستند.عباس رو از هر طرف محاصره کردند...
ساعتی بعد دور برادرت رو گرفتند.حسینت داخل قتلگاه افتاده بودجلو می رفتند،عقب می آمدند.گفتند بذار بترسونیمش
" فَحَارَبَهُم حَتَّى ضَرَبَهُ نَوفِلُ الأَزرَقُ عَلَى يَدِه اليُمنَى فَقَطَعَهَا"دست راستش قطع شد...
"فَحَمَلَ القُربَةَ عَلَى كِتفِهِ الأَيسَرِ "مشک رو به شانه چپش انداخت."فَضَرَبَهُ نُوفِلُ فَقَطَعَ يَدَهُ اليُسرَى مِن الزَندِ"دست چپ جدا شد...سریع مشک را به دندان گرفت...
ــــــــــــــــــ
#روضه_حضرت_عباس_علیه_السلام
#روضه_حضرت_ابوالفضل_علیه_السلام
#روضه_حضرت_عباس
#شب_نهم_محرم
#شب_تاسوعا
#تاسوعا
#حاج_میثم_مطیعی
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
👇
.
#قسمت_پایانی #روضه و توسل به حضرت عباس علیه السلام اجرا شده شبِ نهم محرم ۱۴۰۱به نفس حاج میثم مطیعی
●━━━━━━───────
"فحَمل القِربةَ بأسنانِهِ.."اگه دست ندارم مشک پر آب دارم" فجاءَهُ سَهْمٌ فأصاب القِربَةَ" تیرآمد به مشک خورد."و أُريقَ ماؤُها" آب روی زمین ریخت.فَوَقَفَ العباس متحیِّراََ"یه وقت نفس خلقت در سینه حبس شد.همه جا ساکت شد.وقتی آب روی زمین ریخت عباس با تحیر ایستاد."ثُمَّ جَاءَهُ سَهمُ آخَرُ فَأَصَابَ صَدرَهُ"تير آمد به سينه مباركش خورد.
اینقدر تیر سریع آمد دست نداشت."فَانقَلَبَ عَن فَرَسِه"بدون دست از بالای اسب به زمین افتاد..تیری که به سینه اش خورد چه شد؟!"وَ صَاحَ إِلَى أَخِيِه الحُسَينِ أَدرِكنِي"
فقط فرياد زد: ادركنى.بیا به فریادم برس...
حسین آمد بالا سرش".فَلَمَّا أَتَاهُ رَآهُ صَرِيعَاً فَبَكَى."وقتى امام حسين عليه السلام آمد و آن حضرت را ديد كه از پاى در آمده است شروع کرد گریه کردن...
"و قال الحسين علیه السلام الْآنَ انْكَسَرَ ظَهْرِي وَ قَلَّتْ حِيلَتِي."امام حسين فرمود:کمرم شكست.بیچاره شدم...
اومد بالای سرش سعی کرد این بدن رو جمع کنه عباس صدا زد:"یا أَخی! ماتُریدُ مِنّی..."حسینم میخوای با من چه کار کنی؟
یه وقت من رو به خیمه ها نبری...
ــــــــــــــــــ
#روضه_حضرت_ابوالفضل_علیه_السلام
#شب_نهم_محرم
#شب_تاسوعا
#ویژهٔ_ایام_محرم
#حاج_میثم_مطیعی
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
👇
Shab09Moharram1401[02].mp3
13.75M
|⇦•عباس متحیر ایستاد...
#روضه و توسل به حضرت عباس علیه السلام اجرا شده شب نهم محرم۱۴۰۱ به نفس حاج میثم مطیعی
●━━━━━━───────
امام صادق علیه السلام
عموى ما عبّاس، داراى بینشى ژرف و ایمانى راسخ بود؛ همراه با امام حسین علیه السلام جهاد کرد و نیک آزمایش داد و به شهادت رسید.
📚عمدة الطّالب، ص ۳۵۶
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
.
#امام_زمان
#شب_نهم_محرم
#مناجات_امام_زمان_علیه_السلام
🔸ای وعده ی خدا ز چه تاخیر کرده ای
یابن الحسن...
آقا جان...
🔸دیگر برای آمدنت دیر کرده ای
آقا چرا نمیای پسر فاطمه ...
🔸خورشید اهل بیت طلوعی دوباره کن
ای خورشید پشت ابرها...
امام زمان ...
🔸خورشید اهل بیت طلوعی دوباره کن
🔸عمرم به آخر آمده و دیر کرده ای
شاید حرف دل خیلی از این پیر غلامان ابی عبدالله این باشه...
امام زمان... یوسف فاطمه...
محرم های ما یکی یکی اومدند و رفتند...
عمر ما داره تمام میشه
اما شما نیامدید آقاجانم ...
🔸عمرم به آخر آمده و دیر کرده ای
🔸هر خیمه ای که روضه ی عباس خوانده شد
آقا بیا ببین امشب مجلس ما روضه آقا ابالفضل العباس خونده میشه...
مگه خودتون نفرمودین هرکجا روضه ی عمو جانم اباالفضل باشه من اونجا حضور دارم...
میام میشینم توی مجلس آقا اباالفضل العباس....
یه گوشه ای زار زار برا عمو جانم اشک میریزم...
امشب اینجا هم عزا خانه ی عباس علمدار آقا...
هر کجای عالم هستی...
پسر فاطمه ...
یک عنایتی هم به مجلس ما...
🔸هرخیمه ای که روضه عباس خوانده شد
🔸گریه برای دست علم گیر کرده ای
هرکجا نشستی از همین اول مجلس...
آقات رو صدا بزن ...
امشب باید با امام زمان هم ناله بشیم...
برا آقامون اباالفضل العباس اشک بریزیم...
صداش بزن یابن الحسن...
👇
.
#شب_نهم_محرم
#روضه_حضرت_عباس_علیه_السلام
#روضه_حضرت_عباس
🔸ای اهل حرم میرو علمدار نیامد
یا ابوالفضل العباس
🔸ای اهل حرم میرو علمدار نیامد
🔸سقای حرم سید و سالار نیامد
یاابوالفضل العباس
باب الحوائج... اقا جان....
امشب اومدیم در خونه شما اقای من...
آقا امشب کلیمی ها...
امشب مسیحی ها میان در خونتون...
دست خالی ردشون نمیکنی آقا...
من که یه عمره گدای در خونه شمام....
میشه یه نگاهی هم به مجلس ما کنید آقا....
خدا ميدونه ...
اینها همشون عاشق شما هستند...
امشب به عشق ابالفضل اومدند آقا...
به یه امیدی اومدند آقا...
خیلی ها مریض دارند...
گرفتارند...حاجت دارند...
🔸سقای حرم میر و علمدار نیامد
روز عاشورا وقتی صدای غربت ابی عبدالله بلند شد...
ابالفضل العباس سریع خودش رو رسوند کنار برادر...
صدازد آقا جانم...
قَدْ ضَاقَ صَدْرِي
دیگه سینه ام تنگ شده...
دیگه طاقت ندارم صدای غربتت رو بشنوم...
اجازه میدان بده ...
ابی عبدالله فرمودند.. برادرم...
يا أَخِي أَنْتَ صَاحِبُ لِوَائِي
تو علمدار منی ...
تو پرچمدار منی ..
عباسم میخای بری برادرت رو تنها بگذاری...
تمام دلخوشی بچه ها تویی عباسم...
این بچه ها میان نگاه میکنند میبینند...
هنوز خیمه عباس برپاست خوشحال میشند...
فَاطْلُبْ لِهَؤُلَاءِ الْأَطْفَالِ قَلِيلًا مِنَ الْمَاءِ
میخواهی بری اول برا بچه ها آب بیار عباسم...
صدا زد سمعا و طاعتا مولای...
عباس علمدار مشک و گرفت...
حرکت کرد...
اما دید صدای غربت بچه های حسین بلنده...
هی بچها میگن االعطش العطش...
خدا ميدونه چه کرد صدا العطش بچه ها با دل عباس...
رفت به سمت شریعه ی فرات...
دیدن مشک رو پر از آب کرد ...
دست برد زیر آب...
میخواد آب بنوشه اما...
ذَكَرَ عَطَش الحسين و اهل بيته
یادش اومد از لب تشنه ی حسین...
یادش اومد از لب تشنه علی اصغر یادش اومد از لبان تشنه بچه های ابی عبدالله...
آی عباس تو میخای آب بنوشی...
درحالیکه بچه های حسین توی خیمه ها تشنه اند...
صداشون به ناله بلنده...
هی میگن العطش...
برگشت به سمت خیمه ها...
یه نانجیبی خدا لعنتش کنه...
دست راست حضرت رو قطع کرد...
صدا زد...
وَ اللهِ اِنْ قَطَعْتُموا يَميني، اِنّي اُحامي اَبَداً عَنْ ديني
بخدا اگه دست راستم رو قطع کنید من از دینم دست برنمیدارم...
یه نانجیبی هم دست چپ آقا رو قطع کرد...
(یارب مکن امید کسی را تو ناامید)
همه ی امید اباالفضل اینه آب رو به خیمه ها برسونه...
🔸ای مشک تو لااقل وفاداری کن
🔸من دست ندارم تو مرا یاری کن
🔸من وعده آب تو به اصغر دادم
🔸یک جرعه برای او نگهداری کن
چهار هزار نفر کمان دار دور آقا رو گرفتند...
هرکسی تیری از کمان رها میکنه...
یک تیر آمد و به مشک اصابت کرد...
آب روی زمین ریخت...
یا زهراا ... همین جا بود که دیگه امید اباالفضل نا امید شد...
آقا جانم ابالفضل ....اینام امشب به یه امیدی اومدن درخونه ی شما آقا...
فَوَقَف متحیرا
متحیر ایستاد...
دیگه دست دربدن نداره...
آب هم نداره...
با چه رویی برگرده به سمت خیمه ها...
در همون حالت تیری آمد و به چشم مبارک....
ای وای... ای وای...
هرچی سر رو حرکت داد این تیر از چشم بیرون نیومد...
سر رو خم کرد...
نانجیب... آنچنان با عمود آهنین بر فرق ابالفضل زد...
صدای ناله اش بلند شد...
(یا اخا ادرک اخاک)
برادر حسین به فریادم برس
یاصاحب الزمان منو ببخشید آقا...
هر کسی از بلندی بر زمین میخوره...
اول کاری که میکنه دستانش را سپر میکنه...
عباس که دست در بدن نداشت...
بمیرم باصورت به زمین افتاد...
تا صدای ابالفضل رو ابی عبدالله شنید...
خودش رو سریع رساند کنار برادر...
خدایا چکار کردن با برادرم...
اومد کنار بدن عباسش نشست...
صدا زد...
🔸گر نخیزی تو زجا کار حسین سخت تر است
برادرم عباسم پاشو ببین دیگه تنها شدم
🔸نگران حرمم آبرویم در خطر است
آی برادر خوبم...
بلند شو ببین بچه ها بهونه ی آب گرفتند
نه... میگن دیگه آب هم نمیخواهیم...
بگید عموجانمون عباس برگرده...
🔸قامت خم شده را هر که ببیند گوید
برادر ببین دیگه قدم خمیده...
🔸بی علمدار شده دست حسین بر کمر است
نگاه کرد به بدن عباسش...
دید دستهای برادر رو قطع کردن...
تیر به چشم عباسش زدند...
عمود آهنین به فرقش زدند...
بدن رو قطعه قطعه کردند...
طاقت نیاورد...
دستهاش رو گذاشت روی کمر...
صدا زد...
اَلآن اِنْکَسَر ظهری، وَقَلَّتْ حیلتی ، وَشَمَتَ بی عدوّی
الان کمرم رو شکستند...
بلند شو عباسم ببین دشمن داره به من میخنده...
🔸تا تو بودی خیمه ها آرام بود
🔸دشمنم در کربلا ناکام بود
🔸تا تو بودی خیمه ها پاینده بود
🔸اصغر ششماهه ی من زنده بود
🔸تا تو رفتی چهره ها نیلی شدند
🔸دستها آماده سیلی شدند
👇
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
.
#نوحه_سنتی
#حضرت_عباس
#شب_نهم_محرم
نور دل فاطمه ای اباالفضل
تو دستگیر همه ای اباالفضل
شهید در علقمه ای اباالفضل
گل ام البنین
تویی فخر آفرین
خون خدا بر تو بنازد
خیر النسا بر تو بنازد
یا قمر العشیره عباس۲
جان علی مرتضی اباالفضل
کنز سخا مشکل گشا اباالفضل
کرامتت بی انتها اباالفضل
بر علی نور عین
همه هست حسین
مولی تو هستی باب حاجات
همچو علی روح مناجات
یا قمر العشیره عباس۲
تو گلی از گلخانه ی ولایی
به اذن حق درد مرا دوایی
از کار ما مولی گره گشایی
یار آشنایم
نما تو دعایم
تو در کرامت بی نظیری
آمده ام دستم بگیری
یا قمر العشیره عباس۲
ام البنین را نور عین اباالفضل
هستی شاه عالمین اباالفضل
سقای طفلان حسین اباالفضل
علمدار حسین
سپهدار حسین
با گل زهرا همنشینی
جنگاوری شور آفرینی
یا قمر العشیره عباس۲
در راه دین دستت ز تن جدا شد
جان تو در راه خدا فدا شد
فرقت ز تیغ کینه ها دو تا شد
ز ظلم و جور و کین
شدی نقش زمین
تا دید دستانت بریده
حسین کنارت شد خمیده
یا قمر العشیره عباس۲
از گل فاطمه حسین گسستند
فرق تو را چون مرتضی شکستند
چشم تو را با تیر کینه بستند
حرم شد پریشان
حسین دیده گریان
جان داده ای ماه مدینه
گرید به حال تو سکینه
یا قمر العشیره عباس۲
#حاج_رضا_یعقوبیان
#سبک_حاج_اکبر_ناظم
#حضرت_ابوالفضل_ع_تاسوعا
👇