eitaa logo
احسان تبریزیان
980 دنبال‌کننده
137 عکس
105 ویدیو
9 فایل
این کانال جهت به اشتراک گذاشتن و نشر اشعار و معارف اهلبیت تشکیل شده است. نظرات شما یاری دهنده ماست...
مشاهده در ایتا
دانلود
فرقِ سرم وا شد ولی دردم دوا شد حیدر از این دنیای بی زهرا رها شد فزت و رب الکعبه رو گفتم بدونن زخم سرم زخم دلم بوده که وا شد زخم بدن راحت‌تر از زخمای نیشه زخم زبون می‌زد به من دنیا همیشه گفتن که: ماهش توی کوچه خورده سیلی حق داره خب توو کوچه آفتابی نمیشه یادم میاد گفتی که تا آخر باهاتم ای یاس من از تو چی مونده غیر ماتم؟ روی در و دیوار، ثبته خاطراتت پرپرشدی تو بین دفترخاطراتم توو قبر خوابیدی و بیدار تو هستم مشتاق مرگ و صبح دیدار تو هستم با خنده و عطر و حنا بعد از تو قهرم من بیست و نه ساله عزادار تو هستم این غصه‌های کهنه جا کرده تو سینه آره دیگه... دنیای بی زهرا همینه این زینبم غصه زیاد داره، بذارید حداقل دیگه منو اینجور نبینه روزی همینجا رو سرش سنگا میبارن سر به سرش توو کوفه شاگرداش میذارن توی گلیم آوردنم، طاقت نیاورد میمیره حرف بوریا پیشش بیارن سنگ ِ خلاصه دشمن اصلی شیشه شد وقت رفتن دم‌دمای گرگ و میشه خون خیلی از من رفته و خشکیده لب‌هام آدم که زخمی باشه دائم تشنه میشه از تشنگی هر آدمی از حال می‌ره یک ساعتش واسش قد یک سال می‌ره فکر حسینم، دردمو از یاد بردم تنها و تشنه‌لب تهِ گودال می‌ره سروده گروه شعری 🆔https://eitaa.com/ehsantabriziyan
شود با بوسه‌ات کشته به یک ضربُ الاَجَل احیا مسیحا نیز می‌خواند لبت را یا أب الاحیا! میان جنگ می‌خندد چرا تیغت؟ نمی‌داند_ که جای زخم می‌گردد همیشه با عسل احیا؟ قسم بر جوشنت جای تعجب نیست در صفین شود قرآن به سر نیزه، بگیرد در محل احیا به قرآن، کشته‌ی عشقت نباشد در صف اموات که بعد از "فی سَبیل الله اَمواتا"ست، "بل احیا" کلام الله ناطق! عرش بر سر برده‌ات یعنی گرفته قرب "أو أدنا" هم از صبح ازل احیا سر گیسوی مشکینت صبا تا صبح بیدار است شب قدری چنین را هست دستورالعمل احیا چه باک از مرگ دارد حار همدان؟ مَنْ یَمُت گویان* از آغوش تو می‌ریزد در آن سو صد بغل احیا من آن همّام بی تابم که بعد از خواندن خطبه** به بالینم بیایی می‌شوم با یک غزل احیا ✍ ....................... * قال مولانا امیرالمومنین علیه السلام: «یا حَارِ هَمْدَانَ مَنْ یمُتْ یرَنِی مِنْ مُؤْمِنٍ أَوْ مُنَافِقٍ». **همّام، نام شخصی بود که بعد از شنیدن خطبه‌ی حضرت (در نهج‌البلاغه به خطبه‌ی متقین معروف است) جان داد. 🆔https://eitaa.com/ehsantabriziyan
بیا سنگینیِ بارِ گناهم را نبین امشب مقدّر کن برایم بهترین‌ها را همین امشب برای استجابت فرصتی بهتر نخواهم یافت گره خورده‌ست احیا با امیرالمؤمنین امشب تمام عمر با خود، گرمِ جنگی تن به تن بودم به دیدارت می‌آیم از جدالی سهمگین امشب پناهِ من همین سجاده و تسبیح و قرآن است نگاهی کن به این درماندۀ گوشه‌نشین امشب شب قدر است و جا خوش کرده بغضی در گلوی من مقدّر می‌شود آیا برایم اربعین امشب؟ به فردایم امیدی نیست، اکنون دستگیری کن همین حالا، همین حالا، همین امشب، همین امشب 📝 🆔https://eitaa.com/ehsantabriziyan
سکوتم را شما دیدید اما بی‌صدا بودید به سوی قبله اما رویگردان از خدا بودید   سراغم آمدید اما چه دیر! آن روز که باید- به دادم می‌رسیدید، آه ای مردم کجا بودید؟!   ز غربت با شما می‌گفتم ای بی درد دین داران! اگر اندازه ی این چاه با من آشنا بودید   تمام زندگی من میان کوچه روزی سوخت چه می گویم؟! شما خود در میان کوچه‌ها بودید!   شما بودید و می دیدید من تنها شدم، آری! همان‌ها که مرا آتش زدند آن شب، شما بودید!   شما باشید و این دنیا ! علی و یک جهان ماتم شمایی که از اول هم به دنیا مبتلا بودید 🆔https://eitaa.com/ehsantabriziyan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رسیدم از بین نامه هایش، به حرف او با زمامدارش کسی که بر سفره های رنگین نشسته و اغنیا کنارش کسی که از حال مستمندان گذشت و رد شد، نه دل پریشان نه هم قدم با غم ضعیفان نه عابری خسته در گذارش میان نهج البلاغه خواندن دلم چه آرام و بی صدا ریخت مگر نه از شیعیان اویم، که نام دارم از اعتبارش؟! کنار فرزند خود شبانه، به گفتگویم چه عاشقانه یتیم همسایه ام چه؟ امشب، چه رفته بر حال سوگوارش؟! خبر ندارم، خبر نداری، خبر ندارد وکیل این قوم هم او که بر گرده ی ضعیفان نشسته بر تخت تاجدارش هم او که بر لب مدام ذکر و به جای مُهرش، نشسته پینه گره به ابرو نشانده بلکه گره نیفتد به کار و بارش یتیم همسایه صبح تا شب به کوچه دنبال آب و نانش وکیلِ با رأیِ او معظّم، خوش است با درهم و دلارش سلام حاجی! خدا نکرده، به اسمتان برنخورده باشد یتیم همسایه بسته تر شد به دست قاضی طناب دارش علی برای تو خطبه خواند و به جای تو گوش ما شنیده است خوشم که نهج البلاغه ما را، گرفته عمریست در مدارش محسن ناصحی 🆔eitaa.com/ehsantabriziyan
به قول برادرم محمد کاروان ؛ بر این در هرکسی خود را به عنوانی ملقب کرد و من از بین آنها برگزیدم لفظ نوکر را... حیدر امام ما و حیدر امام قنبر قنبر غلام حیدر ، ما هم غلام قنبر خدمت به مرتضی را لایق نبود هرکس مرغ سعادت اما پر زد به بام قنبر او احترام دارد از احترام مولا ما احترام داریم از احترام قنبر هرکس به رتبه ی خود جایی مقام دارد او زیر پای حیدر ما زیر گام قنبر از شیعیان زهرا ، زنها به فضه معروف از شیعیان مولا ، مردان به نام قنبر وقتی سلام حیدر در شهر بی جواب است می شد دل علی شاد از یک سلام قنبر القصه ما کجا و درک مقام مولا مائیم و آرزوی درک مقام قنبر 🆔https://eitaa.com/ehsantabriziyan
31.15M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔹زمینه مناجات با خدا 💗دستمو بگیر خدا... 🎤به نفس : کربلایی امیر آقای برومند 🖊️شعر و نغمه: احسان تبریزیان 🆔https://eitaa.com/ehsantabriziyan
وَمَا أَدْرَاكَ مَا لَيْلَةُ الْقَدْرِ 🔰 سرّ مستور هزاران سال حتی بعد هم او را نمی‌فهمیم به غیر از نام، از اِنسِیّةُالحورا نمی‌فهمیم به غیر از "فا، الف، طا، میم، ها" از آیه‌ی اسمش از این نوری که لَیسَ فَوقِهِ نورا نمی‌فهمیم زمان مخفی، مکان مخفی، مقامش همچنان مخفی چرا این‌قدر این سرّ است مستورا؟ نمی‌فهمیم درون خانه بود و عرش اعلا را رصد می‌کرد نگاه نافذش تا آن فراسو را نمی‌فهمیم کسی که از نمازش نور می‌تابید بر عالم زدند آتش چرا کاشانه‌ی او را؟ نمی‌فهمیم چه صبری داشت حیدر، داغ روی داغ دید اما نشد با ذوالفقارش مانع شورا! نمی‌فهمیم اگر فرزند او در غیبت است امروز، یعنی ما به قدر کافی از اسرار عاشورا نمی‌فهمیم دلیل خلقت دنیاست زهرا، خوانده‌ایم این را و‌لی تا روز محشر قدر بانو را نمی‌فهمیم 🆔https://eitaa.com/ehsantabriziyan
🔹امشب ساعت ۱:۱۵ تا ۲:۱۵ بامداد
🔹ادب در بیان مصائب اهلبیت ◀️💠برشی از کتاب "ادب مودت" در زمینه آداب بیان فضائل و مصائب اهلبیت علیهم السلام
علیه‌السلام 🔹عدالت دلخواه🔹 فراتر است، از ادراک ما حقیقت ذاتش کسی که آینۀ ذات کبریاست صفاتش کسی که وحی به شوق کتابتش شده نازل که خط کوفی او بوده زینت کلماتش کسی که خطبۀ غرّاست واژه واژه سکوتش کسی که حجت بحث ولایت است زکاتش کسی که شیفتۀ نامه‌های اوست بلاغت کسی که چشمۀ جوشان حکمت است دواتش علی‌ست او که زمین مفتخر شده‌ به حضورش علی‌ست او که زمان معتبر شده به حیاتش علی‌ست معنی حیّ علی الصلاة من و تو علی کسی‌ست که میزان سنجش است صلاتش هرآنچه اشک به دامان چاه ریخت شبانه بدل به درّ نجف شد یکایک قطراتش علی معادل عدل است آن عدالت دلخواه بگو به دهر که تنها علی‌ست راه نجاتش 📝 🆔https://eitaa.com/ehsantabriziyan
💠اعمال شب قدر ۲۱ ماه مبارك رمضـان 🌙اين شب با عظمت آغاز شب هاى قدر است، و شب قدر آن شبى است كه در طول سال، شبى به خوبی و فضليت آن يافت نمى شود، و عمل در اين شب از عمل در طول هزار ماه بهتر است، و تقدير امور سال در اين شب صورت می گيرد، و فرشتگان و روح كه اعظم فرشتگان الهى است، در اين شب به اذن پروردگار به زمين فرود می آيند، و به محضر امام زمان (عج) مى رسند و آنچه را كه براى هر فرد مقدّر شده بر آن حضرت عرضه می دارند. 🌙اعمـال شب قـدر ✅ اعمالى است كه در هر سه شب بايد انجام داد، و آن چند عمل است: ۱- غسل (مقارن با غروب آفتاب) ۲- دو ركعت نماز كه در هر ركعت پس از سوره «حمد» ، هفت مرتبه «توحيد» خوانده، و پس از فراغت از نماز هفتاد مرتبه بگويد: أَسْتَغْفِرُ اللّه وَ أَتوبُ الَيْهِ. در روايت نبوى است كه از جاى برنخيزد تا خدا او و پدر و مادرش را بيامرزد. ۳- قرآن بر سر گرفتن ۴. ده مرتبه ١٤معصوم را صدازدن ۵- زیارت امام حسین علیه السلام ۶- احیا و شب زنده داري ۷- صد ركعت نماز كه فضليت بسيار دارد و بهتر آن است كه در هر ركعت پس از سوره «حمد» ، ده مرتبه «توحيد» خوانده شود. ٨- قرائت دعاي جوشن كبير
◼️وداع امیرالمومنین با فرزندان در لحظه های آخر و پیش بینی شهادت امام حسین(ع) به نقل از محمّد بن حنفيّه؛ چون شب بيست‏ و يكم شد و شب‏ تاريک گشت آن شب، دومين شب حادثه بود. پدرم فرزندان و خانواده خود را جمع كرد و با آنان خداحافظى نمود ... سپس آب و غذا آورديم. چيزى ننوشيد. به لب‏هايش نگاه كرديم، به ذكر خدا مشغول بود. پيشانى ‏اش عرق مى‏ كرد و او با دست خود آن را پاک مى ‏كرد. گفتم: پدر! مى ‏بينم كه دست بر پيشانى مى ‏كشى. فرمود: «پسرم! از جدّت پيامبر خدا شنيدم كه مى ‏فرمود: "هرگاه مرگ مؤمن فرا رسد و وفاتش نزديک شود، پيشانى ‏اش عرق مى ‏كند و مثل لؤلؤ تَر و تازه مى‏ شود و ناله ‏اش آرام مى ‏گيرد"» سپس فرمود: «اى ابو عبد اللّه! اى عون!». سپس همه فرزندانش، كوچک و بزرگ را به اسم، يكى پس از ديگرى صدا كرد. با همه خداحافظى مى ‏كرد و مى ‏فرمود: «خداوند، جانشين من بر شما خواهد بود. از شما خداحافظى مى ‏كنم» و آنان مى‏ گريستند. حسن عليه السلام گفت: پدر! چه چيزْ تو را به گفتن اين سخنان وا داشت؟ فرمود: «پسرم! يک شب پيش از اين حادثه، جدّت پيامبر خدا را در خواب ديدم. به ‏او از اين‏ خوارى و آزارى كه از امّتش كشيدم، شكايت كردم. فرمود:" نفرينشان كن". گفتم: خداوندا! بدتر از مرا جايگزين من در ميان آنان كن و بهتر از اينان را براى من برگزين. به من فرمود:" خداوند، دعايت را پذيرفت. سه روز ديگر تو را پيش ما مى ‏آورد". سه روز گذشته است. اى ابومحمّد! و اى ابو عبد اللّه! سفارش به نيكى مى ‏كنم. شما از منيد و من از شمايم». سپس فرمود: «اى ابو محمّد! اى ابو عبد اللّه! گويا مى ‏بينم كه از همين‏جا فتنه ‏ها بر شما سر بر مى ‏آورد. پس صبر كنيد تا خدا داورى كند، كه او بهترين داوران است». سپس فرمود: «اى ابو عبد اللّه! تو شهيد اين امّتى. بر تو باد تقواى الهى و صبر بر آزمون خدا». سپس ساعتى از هوش رفت و به هوش آمد و فرمود: «اين پيامبر خداست و عمويم حمزه و برادرم جعفر و ياران پيامبر خدا، و همه مى‏ گويند:" براى آمدن نزد ما بشتاب. ما مشتاق توايم"» سپس چشمانش را به چهره همه خانواده ‏اش گرداند و فرمود: «از همه شما خداحافظى مى ‏كنم. خدا همه شما را پشتيبانى و نگهدارى كند. خداوند، جانشين من در ميان شماست و در جانشين بودن، خداوند برايتان بس است» سپس فرمود: «و عليكم السلام، اى فرستادگان الهى!» سپس اين آيات را خواند: «پس براى چنين پاداشى، عمل كنندگانْ عمل كنند» و «خداوند با كسانى است كه پرهيزگارى داشتند و آنان كه نيكوكارند» و پيشانى ‏اش عرق كرد، در حالى ‏كه بسيار ذكر خدا مى‏ گفت و پيوسته و بسيار خدا را ياد مى‏ كرد و شهادتين مى ‏گفت. سپس رو به قبله شد، چشمانش را بست، دست‏ها و پاهايش را دراز كرد و گفت: «أشهد أن لا إله إلّا اللّه، وحده لا شريك له و أشهدُ أنّ محمّدا عبده و رسوله» 📚منبع: بحار الأنوار، ج ۴۲، ص ۲۹ 🆔https://eitaa.com/ehsantabriziyan
از زبان یتیم کوفه دو شبه عطر تورو تو کوچه ها بو می کشم تا مگه ببینمت دوباره بینا شه چِشَم دو شبه گرد یتیمی روسر بچه هاته کی میای ای که نوازشای دنیا باهاته  دو شبه دستای تو لقمه نمی گیرن برام دو شبه پاک نشده نم نم بارون چشام  دو شبه گرسنمو سَرَم به بالین نمیره آخه بی تو،لقمه ای از گلو پایین نمی ره  ای که از تبسمت دلای ما شاد میشد از صدای قَدمت خرابه آباد می شد  وقتی که سفره نون ورطب و وامی کنی همه درد یتیما رو مداوا می کنی  دلم از خرابه های کوفه ویرونه تره آخه این دل دوشبه که از شما بی خبرِه  خبری تو کوچه های کوفه غوغا می کنه این خبر خون به دل بچه یتیما می کنه دلم امشب می گیره مولا بهونه تورو از کجا باید گرفت سراغ خونه تورو دلمو کاسه شیری می کنم دست می گیرم با همین دل تورو از دست اجل پس می گیرم  آخه این کاسه شیرتموم هستی منِه نکنه دستای مولا دلمو پس بزنه  کوفه کاسه کاسه شیرِپشت دیوار گلی نکنه شیر نشه مرهم زخمای علی  در خونه واشد،این چشمای خیس حسنه نمی دونم چی می گه،هزار تا کاسه می شکنه 🆔https://eitaa.com/ehsantabriziyan
علیه‌‌السلام 🔹غریب🔹 مانند تو غریب، زمین و زمان نداشت انبوه دردهای تو را آسمان نداشت افسوس... با تمام بزرگی، زمین ما جایی برای ماندن تو در میان نداشت.. محراب مانده بود در آن صبح فتنه‌خیز می‌خواست نعره سر دهد امّا توان نداشت بعد از شهادت تو سخاوت به خاک رفت دستان مهربان تو را آسمان نداشت پیش از تو ای بهانۀ هر آفرینشی! هستی هنوز هستی خود را گمان نداشت آری عدالتی که بنا ریخت در جهان جز کینه از برای علی ارمغان نداشت گاهی کنار نخل و زمانی کنار چاه شب‌های سوگ فاطمه چشمت امان نداشت یا مرتضی! پس از تو جهان تیره‌روز شد زیرا بدون تو پدری مهربان نداشت من خاک را قدم زدم و هیچ جا دلم جز سایه‌سار مِهر علی سایه‌بان نداشت یا مرتضی! ببخش اگر در رثای تو شعر «خروش»، قدرت شرح و بیان نداشت 📝 @ehsantabriziyan
🌙 لماذا سُمّیَت زهراءُ بِاالزّهرا، نمی‌دانم شب قدر است او یا لیلةُ الاسری نمی‌دانم... 🆔 @ehsantabriziyan
بنده های تو امتحان دادند گاه سود و گهی زیان دادند عده ای دشمنان هم شده و عده ای هم به هم امان دادند نان بریدند عده ای از هم عده ای رحم کرده ، نان دادند بعضی از دیدنت گریزان و بعضی از دیدن تو جان دادند عده ای دل به نفس و دل بعضی به دل صاحب الزمان دادند من از آن عده ام که با خواری دست در دست کوفیان دادند من از آن عده ام که ثارالله تشنه بود و به او سنان دادند من از آن عده ام که در گودال خاتمش را به ساربان دادند من از آن عده ام که زینب را در غمش قامت کمان دادند آخرش هم ز فرط رسوایی همه من را به هم نشان دادند تو کریمی ، کریم ها حتی دشمن خویش را امان دادند بگذر از من چنان کریمانی که به آواره آشیان دادند 🆔@ehsantabriziyan
📜 |🔰دل های شکسته ❤️‍🩹 اگر بچۀ شما هنگام شستن قورى، آن را بشكند و در جواب شما كه مى‌ پرسى: قورى كو؟ با قدرت جواب دهد كه شكستم! ❤️‍🩹 هنگامى كه مى‌ گويى چرا شكستى‌؟ مى‌ گويد: خب، ديگر شكست! در اين صورت او را رها نمى‌كنى و بر او سخت مى‌گيرى. ❤️‍🩹 ولى اگر ببينى كه با شكستن قورى، همۀ وجود او شكسته است و نمى‌ تواند سرش را بلند كند؛ يعنى تفريط كرده، ولى احساس شكستگى و شرمندگى مى‌ كند، تو با او چه مى‌ كنى‌؟ ❤️‍🩹 تنبيه براى اين است كه او بشكند. تندى براى اين است كه بفهمد بدى كرده است، ولى وقتى كه او خود شكسته است، حتى به او پاداش هم مى‌ دهى و از او دلجويى هم مى‌كنى و به او مى‌گويى عيبى ندارد. ❤️‍🩹 ما با مكتبى روبرو هستيم كه از تفريط، اميد مزد و پاداش دارد و از طاعت‌ هاى چند هزار ساله، انتظار هبوط و رجم. ❤️‍🩹 با اين تحليل، خيلى از چيزها به هم مى‌خورد.مسائل شكل جديدى مى‌گيرد و وضعيت ديگرى مى‌طلبد؛ كه از تو، نه طاعت و نه عصيان، كه انكسار و شكستگى مى‌خرند. ❤️‍🩹 ...و خدا در دل‌هاى شكسته جاى دارد! ❛❛ عین‌صاد 📚  | ص ۴۷ #⃣
از متن نامه حضرت امیر (علیه السلام ) به مالک اشتر: [با برخورد خوب و محبّت آميز] عقده‌ی مردمی که به تو کینه دارند را از دلهایشان بگشا و ریشه اموری که باعث عداوت و دشمنى با تو می‌شود را قطع نما. از آنچه براى تو روشن نيست تغافل کن (خود را به غفلت بزن) و سخنان سخن‌چینان را به سرعت نپذیر چرا که سخن‌چین خیانت پیشه است. أَطْلِقْ عَنِ النَّاسِ عُقْدَةَ کُلِّ حِقْد، وَاقْطَعْ عَنْکَ سَبَبَ کُلِّ وِتْر، وَتَغَابَ عَنْ کُلِّ مَا لاَ يَضِحُ لَکَ، وَلاَ تَعْجَلَنَّ إِلَى تَصْدِيقِ سَاعٍ، فَإِنَّ السَّاعِيَ غَاشٌّ وَ إِنْ تَشَبَّهَ بِالنَّاصِحِينَ
گرچه آرامیم ، گاهی هم هیاهو لازم است ما اگر طوفان شدیم آن وقت هوهو لازم است شب به تاریکی فرو رفته است و موسی منتظر در بیابان نور می خواهیم ، سوسو لازم است خِیل قالو ربُّنَااللهیم در آغوش نیل تا عبور از رود یک ثمَّ استقامو لازم است پای پیمان ایستادن زخم خوردن دارد و گیرم از ما بشکند هربار پهلو ، لازم است شهر ، خاک آلودِ اسرائیلیات است ای دریغ تا غبار از قدس برداریم ، جارو لازم است * قبله ی این رود از اول رو به دریا بود و هست قدس از ما قدس از ما قدس از ما بود و هست ما به سوی خانه ی خود می رویم این روزها ما پر از شوریم و با سر می دویم این روزها روز و شب آماده تر ، هر روز محکم می شویم یک به یک داریم تهرانی مقدم می شویم نقشه هاتان یک به یک دارند کوچک می شوند سنگهای ما ولی دارند موشک می شوند در کنار یکدگر ماندیم و چون آهن شدیم ای شب صهیون ! ببین ما احمدی روشن شدیم از خروش غیرت مردان ایرانی بترس قاتل سردار ! از خون سلیمانی بترس چشم وا کن ای سپاه فیل ابابیل آمده جان پناه اصلا نمی یابی که سجیل آمده چشم وا کن تا ببینی لشکر این راه را بیخ گوش خود ببین شمشیر حزب الله را از یمن تا شام شمشیر شهادت صیقلی است گوش صد لشگر پی فرمان یک سیدعلی است ماجراجویی نکن جایت بمان ، آگاه باش روز و شب لرزان ز یک فرمان نصرالله باش غیرت لبنان به جوش آمد اگر ، بیچاره ای سرزمین دیگر نمی ماند تو را ، آواره ای هرگز از ایران و لبنان سر نخواهی شد ، بترس تو حریف غزه هم دیگر نخواهی شد ، بترس جای خود بنشین که دنیا را به آتش می کشیم جای خود بنشین که حیفا را به آتش می کشیم از تلاویو شما ویرانه‌می سازیم ما باز در بیت المقدس خانه می سازیم ما دیدن قدس از بلندی های جولان ، دیدنی است اشک شادی گر چکد از چشم لبنان ، دیدنی است می شود این روزها در شوری بازارتان بند پوتین سلیمانی طناب دارتان پای پیمانی که می بندیم ما آماده ایم یک به یک قاسم سلیمانی و فخری زاده ایم پهنه ی دنیای ما را عرصه ی قابیل نیست در میان نقشه ی ما جای اسرائیل نیست نعره ی جاءالحقیم این دشت غرشگاه ماست راه ما سرخ است آری پس شهادت راه ماست * گیرم از ما ناقه پی کردی ، فسویها که هست صبح را از ما کرفتی ، ظهر عاشورا که هست وعده ی عشق است و می دانم که فردا مال ماست عالمی با ما نمی ماند ؟ خدا با ما که هست در یمن در شام در بحرین و ایران و عراق هرچه از میدان مین گفتند ، گفتم پا که هست لیله الاسرای ما معراج می خواهد ، چه غم هیبت صهیون شکست و مسجدالاقصی که هست یوسف گمگشته باز آید به کنعان غم مخور غم ندارم ، کان امر الله مفعولا که هست 🆔@ehsantabriziyan
بازاومدم نجواکنم وَاسمَع نِدایی سفره ی دل رو واکنم وَاسمَع دُعایی ازمن نداری بنده ای بدترمیدونم جزتوندارم من کسی رو مهربونم توپرده پوشی کردی ومن بی حیایی چوب خط من پُره دیگه ازبی وفایی اون یخ فروشم که رودستش مونده یخ‌هاش عمرم داره آب میشه می فهمیدم ای کاش عمری دویدم تا رسیدم به سرابی دیراومدم اَفنیتُ عُمری وَشَبابی من ازخودم ازاین دل وامونده خستم هرروزتوبه کردم وفرداش شکستم دنیازمینم زدبگیر دستم روپاشم خیلی میترسم ازچشت افتاده باشم اُنظُر اِلَیَّ حال زارم رونگاکن اَقبِل عَلَیَّ اومدم آغوش واکن توی بساط من نمونده حتا آهی یاسَیِّدی مُولایَ رَبّی وَ اِلهی محشرکه زنجیرگناهام بسته پامو من مطمئنم میشناسه مادرصدامو هرچی باشه گریه کن داغ عزاشم گریه کن بغض گلوی مجتبا شم سخته پسرباشه وباچشماش ببینه که مادرش افتاده و نقش زمینه علی‌ اصغر شاهسنایی 🆔@ehsantabriziyan
🔹انا الیه راجعون🔹 آری همین امروز و فردا باز می‌گردیم ما اهل آنجاییم، از اینجا باز می‌گردیم با پای خود سر در نیاوردیم از این اطراف با پای خود یک روز اما باز می‌گردیم چون ابرها صحرا به صحرا بُرد ما را باد چون رودها صحرا به صحرا باز می‌گردیم این زندگی مکثی‌ست مابین دو تا سجده استغفراللهی بگو، ما باز می‌گردیم بین جماعت هم نماز ما فُرادا بود عمری‌ست تنهاییم و تنها باز می‌گردیم* ما عاقبت «انا الیه راجعون» بر لب از کوچۀ بن‌بست دنیا باز می‌گردیم 📝 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ * «وَ لَقَدْ جِئْتُمُونَا فُرَادَى‌ کَمَا خَلَقْنَاکُمْ‌ أَوَّلَ‌ مَرَّةٍ؛ همانا تنها به سوی ما آمدید، آن‌سان که در آغاز آفریدیمتان.» سوره انعام، آیه۹۴ 🆔@ehsantabriziyan
علیه‌‌السلام 🔹محض یار🔹 برگرد ای توسل شب‌زنده‌دارها پایان بده به گریۀ چشم‌انتظارها از یک خروش نالۀ عشاق کوی تو «حاجت روا شوند هزاران هزارها» یک بار نیز پشت سرت را نگاه کن دل بسته این پیاده به لطف سوارها... ما را به جبر هم که شده سر به زیر کن خیری ندیده‌ایم از این اختیارها باید برای دیدن تو «مهزیار» شد یعنی گذشتن از همگان «محض یار»ها... یک بار هم مسیر دلم سوی تو نبود اما مسیر تو به من افتاده بارها شب‌ها بدون آمدنت صبح ظلمت‌اند برگرد ای توسل شب زنده‌دارها این دست‌ها به لطف تو ظرف گدایی‌اند ای أیّهاالعزیز تمام ندارها 📝 🆔@ehsantabriziyan
علیه‌السلام 🔹تو حاضری🔹 گاهی اگر با ماه صحبت کرده باشی از ما اگر پیشش شکایت کرده باشی گاهی اگر در چاه، مانند پدر، آه اندوه مادر را حکایت کرده باشی گاهی اگر زیر درختان مدینه بعد از زیارت، استراحت کرده باشی گاهی اگر بعد از وضو مکثی کنی تا آیینه‌‏ای را غرق حیرت کرده باشی در سال‌های سال، دوری و صبوری چشم انتظاری را شفاعت کرده باشی حتی اگر بی‌آن‌ که مشتاقان بدانند گاهی نمازی را امامت کرده باشی یا در لباس ناشناسی در شب قدر از خود حدیثی را روایت کرده باشی یا در میان کوچه‌های تنگ و خسته نان و پنیر و عشق قسمت کرده باشی پس بوده‌ای و هستی و می‌آیی از راه تا حق دل‌ها را رعایت کرده باشی پس مردمک‌های نگاه ما عقیم‌اند تو حاضری بی‌آن که غیبت کرده باشی! 📝 🆔@ehsantabriziyan
علیه‌‌السلام 🔹طنین خطبه‌هایت🔹 لهیب ذوالفقارت بر تن گردن‌کشان مانده‌ست طنین خطبه‌هایت در گلوگاه زمان مانده‌ست یداللهی و گشته دست عقل از وصف تو کوتاه گواه عجز ما انگشت‌های بر دهان مانده‌ست.. «سَلُونی» گفتی و با ریشخندی جهل پاسخ داد تو را که رد پایت ماورای آسمان مانده‌ست مُزیّن شد اذانم با تمسک بر ولای تو شهادت می‌دهم از برکت نامت اذان مانده‌ست شب تنهایی کوفه چه بر روز دلت آورد که بغضی استخوانی در گلویت همچنان مانده‌ست یقین دارم که نزدیک است رستاخیز عشاقت همانا فصل شورانگیزی از این داستان مانده‌ست 📝 🆔@ehsantabriziyan
در راهِ مشهد، شاه عباس تصمیم گرفت دو بزرگ را امتحان کند! به شیخ بهایی که اَسبش جلو میرفت گفت: این میرداماد چقدر بی عرضه است اَسبش دائِم عقب می‌ماند. شیخ بهائی گفت: کوهی از علم و دانش بر آن اسب سوار است، حیوان کِشش این همه عظمت را ندارد. ساعتی بعد شیخ بهائی عقب ماند، به میرداماد گفت: این شیخ بهائی رعایت نمی‌کند، دائم جلو می‌تازد. میرداماد گفت: اسبِ او از اینکه آدم بزرگی چون شیخ بهائی بر پشتش سوار است سر از پا نمی‌شناسد و می‌خواهد از شوق، بال در آورد. در غیابِ یکدیگر حافظِ آبروی هم باشیم این است "رسم رفاقت" 🆔@ehsantabriziyan
من یک زنم آزادی ام را دوست دارم ایرانی ام، آبادی ام را دوست دارم در سایه ای مردانه دلگرمم به فردا من همسر مردادی ام را دوست دارم هم مادر و مادربزرگم خانه دارند این شغل مادرزادی ام را دوست دارم مُهر مرا از جانمازم باز برداشت با کودک خود شادی ام را دوست دارم می گیرمت ای بچّه آهوی گریزان آهویی و صیّادی ام را دوست دارم دور اتاقش عکس های حاج قاسم طفل دهه هشتادی ام را دوست دارم در شهر، آزادی اسیر این و آن است در خانه ام آزادی ام را دوست دارم (قرائت شده در دیدار شاعران با مقام معظم رهبری ) 🆔@ehsantabriziyan
🌷استاد : همه فرعونيم، فقط‍‌ مصرهاى ما كوچك و بزرگ مى‌شود. من در محدودۀ خانه‌ام، مادر و پدرم، فرزند و عيالم، فرعونى هستم و «أَنَا رَبُّكُمُ‌ الاَعْلى‌» را در آن حد دارم و در اين زمينه قدم برمى‌دارم. 📚 اخبات، ص۹