eitaa logo
الی الحبیب
2.9هزار دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
1.2هزار ویدیو
30 فایل
👇 «إلی‌الحبیب» 💠 اخبار 💠 بایدها و نبایدهای مداحی 💠 آداب و سلوکِ ستایشگری‌اهلبیت 🔻 خادم کانال: @setayeshgary
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰انتشار نخستین‌بار 📹 قاب‌های ماندگاری از آخرین حضور سلیمانی فرمانده شهید نیروی قدس در دیدار فرماندهان سپاه با رهبر انقلاب در مهرماه ۱۳۹۸ 🆔 @elalhabib_ir
🔰به وقت حاج قاسم : شهیدی مثل شهید سلیمانی در راه خدا به شهادت میرسد، یک ملّت تکان میخورد، یک ملّت حرکت میکند و تمام این خطوط توهّمی‌ای که بین آحاد ملّت هست به هم میریزد و ملّت یکپارچه راه می‌افتند؛ این برکتی است که خدا به داده. 25 مرداد 1402 🆔 @elalhabib_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 شعرخوانی در پی اهانت به شهید قاسم سلیمانی (بازنشر) کوفیان! ما اهل ذلت نیستیم عزّت زیاد! در دل ما قاب عکس پهلوانی مانده است... شاعر:مهدی_جهاندار @elalhabib_ir
28.16M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰باور کنیم اماممان را... حاج : در این وضعیت ای کاش به جای حسرت اینکه می‌گفتیم کاش بود می‌گفتیم: کاش بود... 🆔 @elalhabib_ir
🔷 طولانی‌ترین شب سال و یلدای حقیقی برای ما ایرانی‌ها شب جمعه ۱۳ دی ماه ۱۳۹۸ بود! شبی که تاکنون صبح نشده است... 🆔 @elalhabib_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔖پهلوان قاسم نامدار.. 💠 حاج صادق با زبان شعر و مداحی، خاطره‌ای ناب را در محضر رهبر انقلاب روایت می‌کنند: 🚩شبی یاد دارم که چون رهبری به خانِ(خانه‌ی) شهیدان چو می‌زد سری 🇮🇷سلیمانی آن پاک مرد رشید به همراهی رهبرش باامید.. 🚩ز یاران سخن رفت و از یاوری شفاعت یکی خواست از رهبری 🇮🇷شنیدم که آن رهبر پاک مرد چنین گفت با جمله اهل نبرد.. 🆔 @elalhabib_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰سردار جباری فرمانده سپاه ولی‌امرعجل‌الله (بیت‌رهبری): 🔺گفتم حضرت آقا! عباتون رو میدید پیکر ارباًاربای حاج‌قاسم رو در اون بزاریم و در قبر قرار بدیم؟! 🔸فرمودند: نه! .... 💠الی‌الحبیب 🆔 @elalhabib_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یآ أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِى إِلَى‏ رَبِّکَ رَاضِیَةً مَّرْضِیَّةً 😭😭😭 🆔 @elalhabib_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔖دو موضوع اثرگذار در مداحی 💠 انتشار برای نخستین‌بار| توصیه‌هایی ناب از شهید حاج به ستایشگران اهل‌بیت علیهم‌السلام: 💢به عنوان یک مأموم که متأثر هستیم از نِدای شما، و از حزن و بیان شما عرض میکنم نه به عنوان تخصص.. به وقت ۱:۲۰ دقیقه💔 شادی روح حاج قاسم عزیز صلوات🌷 🆔 @elalhabib_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️لحظاتی از آخرین غبارروبی حرم امامین عسکریین علیهماالسّلام توسط 🆔 ویژه شهادت امام هادی علیه‌السلام 🆔 @elalhabib_ir
|| حاج‌رحیم از دیدار ستایش‌گران اهل‌بیت(ع) با رهبرمعظم‌انقلاب؛ ۱۴۰۲ 🔸(قسمت هشتم.دو) «یک‌دوره فشرده ولایت فقیه در بیت رهبری» در ادامه انگار خطابش را به آقا متوجه می‌کند و یک‌دوره فشرده ولایت فقیه را در چند بیت خلاصه می‌کند و ارائه می‌دهد: «طابَتْ بهِ الشّامُ للقُدسِ الشَّریفِ کَما طابَتْ بِنورِ مُحَیّاکُم خُراسانُ وأنتمُ الأصلُ، یا ظلَّ الإمامِ وما لِلشَّمْسِ ظِلّانِ، لی فی ذاکَ بُرهانُ مَن لیلةَ القدرِ یَدعو فی الختامِ لَکُمْ یا لیتَ عُمری لِذاکَ الشّیبِ قُربانُ هذا الدُّعاءُ کتابٌ فیه علّمَنا کلَّ الولایةِ والمکتوبُ عُنوانُ یا وارثَ الشَّمسِ یا بنَ الطُّهرِ یابن علی أَفرِد لنا الظِّلَّ، إن الظِّلَّ أوطانُ» و تک‌بیت آخر این شعر را هم تقدیم حضرت زهراء(س) می‌کند: «فی مولِدِ النّورِ شَطرٌ واحدٌ وکَفى «وإنّ فاطمةَ الزهراءَ قرآنُ» آن‌جا که می‌خواند: «یا وارث الشمس! یا بن الطُّهر! یا بن علی!» احساس می‌کنی جنس کلمات به سیاق است! ناخودآگاه یاد تعابیر می‌افتی، پس از دیدار آقا: «عزیز ما، ای وصی امام عشق! آنان که معنای «ولایت» را نمی‌دانند در کار ما سخت درمانده‌اند، اما شما خوب می‌دانید که سرچشمه این تسلیم و اطاعت و محبت در کجاست... ما طلعت آن عنایت ازلی را در نگاه شما بازیافتیم، لبخند شما شفقت صبح را داشت و شب انزوای ما را شکست، سر ما و قدمتان که وصی امام عشق هستید و نایب امام زمان(ع).» 💠💠💠 در امتداد شعر قبل با خطاب قراردادن حضرت زهراء(س)، شعر دیگری را آغاز می‌کند: «کم انتظرتکِ... غیماً یرشحُ المطرا فهل تردّینَ مَنْ «کمْ کانَ مُنتظِرا»...! و کم أتیتکِ و الظلماءُ تخنقُنی فکنتِ -قبلَ السما- تُدْنینَ لیْ قمرا و کنتُ أهتفُ «یا زهراءُ» فی ظمَأی فتعبُرینَ کطیفٍ یُشبهُ النهَرا...! مددتَ کفیکَ... آلامُ الورى صغُرَتْ و ما سوى قلبکِ الحانی بهمْ کبُرا هُنا رحاکِ أحالتْ قمحهَا وطنا فکنتِ أشهى طعامٍ فی فمِ الفُقرا أفی سواکِ یصوغُ الشعرُ أشطُرَهُ و‌ أنتِ مَن فیکِ جاءتْ سُورةُ الشُعَرا...! أراکِ فی کلِّ شیءٍ وجـهَ عاطفةٍ و غیرَ وجهِکِ فی الأشیاءِ لستُ أرى أتیتُ زهراءُ و الأکدارُ تجرفُنی و ما سواکِ یزیحُ الهمّ و الکدرا أنا الذی... کلّما أُهدیکِ «فاتِحةً» تفتّحتْ مُدنٌ فی داخلی و قُرى فما «توضأتُ» إلا کنتِ «نافِلتی» و ما «توسّلتُ» إلا کنتِ لی «قدَرا»» در ادامه، جریان و شهیدان راه مقاومت را در سراسر جهان، امتداد راه حضرت زهراء(س) می‌داند: «أنتِ التی تمـلأ الدنیا مُقاوَمةً ما من شهیدٍ و إلا من دماکِ جرى» بعد هم را در امتداد همین مسیر یاد می‌کند: «و لم یکُن «قاسمٌ» إلا امتدادَ فِداً من بأسِ کفیکِ نالَ المجدَ و الظفَرا» مجدداً خطابش را مستقیماً به سوی آقا می‌کند و این منظومه فاطمی را کامل می‌کند: «و أنتَ یا سیدی من نسلِ فاطمةٍ أمرتَ للحُبَّ أن یسری بنا.. فسرى طریقُکَ الحقُّ قَـلَّ العابـرونَ بـهِ و لم یخب من بدرب الحقِّ قد عبرا فلمْ یخضوکَ إلا خیـبةً رجعـوا و لم تخضْ أنـتَ إلا عدتَ منتصرا کلٌ لهُ فی الهوى یا سیدی قـدرٌ و أحمدُ اللهَ إذ سـوّاکَ لی قـدَرا» عرض ارادت عاشقانه‌اش به آقا، رشک‌برانگیز است... به گمانم بیت آخر را نمی‌خواند: «آتیکَ من أرضِ نَصرِالله «عاملةٍ» بالحُبِّ مِن أهلِها و الحُبُّ سُلْطانُ» ادامه دارد... 🆔 @elalhabib_ir
الی الحبیب
|#دیداریار| #حاشیه‌نگاری حاج‌رحیم #آبفروش از دیدار ستایش‌گران اهل‌بیت(ع) با رهبرمعظم‌انقلاب؛ ۱۴۰۲
|| حاج‌رحیم از دیدار ستایش‌گران اهل‌بیت(ع) با رهبرمعظم‌انقلاب؛ ۱۴۰۲ 🔸(قسمت نهم/یک) «در حقوق زن طلب‌کاریم ما...» بعد از یادداشت قبلی آقا پیام دادند: «خط عرض‌ادب‌کردن حضوری را خود شکست و اول از همه بالا رفت. اتفاقاً یادش رفت بالا بره، یادش انداختند و به سمت آقا چون دوید، یکی از محافظ‌ها جلوش رو گرفت که آقا گفتند: «بذار بیاد»» تشکر می‌کنم و شِکوه: «از خسارت‌های انتهانشستن همین می‌شود... 😅» هم زیرپوستی هم‌دردی می‌کند و دل‌داری می‌دهد: «من چی بگم؟ ما هم مثلاً جلو بودیم در حالی که اکبر آقای روی پای راست و آقا روی پای چپ‌مان نشسته بودند! 😄» 💠💠💠 تماشای مراحل ساخت و بالاآمدن بنای یک شعر، لذت‌بخش است... در همان جلسه نهایی هماهنگی که چندباری در این سلسله یادداشت، ذکرخیرش شد، هم شعرش را آورده بود، اما نیمه‌ساز! بیت‌هایی هنوز ساخته نشده بودند، هرچند جای‌شان در نقشه ساختمان شعر او مشخص بود و می‌دانست که قرار است در این نقطه چند بیت مثلاً درباره سروده شود، گاهی هم تک‌مصرعی مانده بود تا بیت کامل شود... همان بنای نیمه‌تمام را که نشان داد، دل از همه ربود... حتم داشتم با یک بنای باشکوه و همه‌چیزتمام مواجه خواهیم شد، همین هم شد... دعوت می‌کند از برای شعرخوانی... شروع می‌کند: «بسم الله الرحمن الرحیم السلام علیکم یا اهل بیت النبوة یا مولاتی یا فاطمةالزهراء اغیثینی آقاجان سلام علیکم...» از آقا اجازه می‌گیرد و با توصیف هنگامه میلاد حضرت زهراء(س) آغاز می‌کند: «شب اگر بی‌روح، اگر تاریک بود صبح دیدار خدا نزدیک بود آسمان محو تماشای زمین با چه ذوقی آمده روح‌الامین با خودش بیت‌الغزل آورده است عطری از روز ازل آورده است سوره‌ای آورده که منهاج ماست صبح میلادش شب معراج ماست جلوه‌ای از ذات ممدوح آمده از «نفخت فیه من روح» آمده وحی چون باران شد و بر خاک ریخت کوثری در ظرف «ما ادراک» ریخت» در این بین، ابیاتی هستند که در شعر اولیه انتشاریافته نیستند، مانند بیت بعد: «کوثر است و عز و مجد آورده است وه که قرآن را به وجد آورده است» با اشعاری غرق در تلمیح ادامه می‌دهد: «قصه شیرین «اعطینا»است او «قاب قوسین» است، «او ادنی»است او او کجا و مرزهای فهم ما غیر حیرت چیست از او سهم ما دست شاعر را پر از مضمون کند اهل‌بیت شعر را موزون کند» این بیت ظاهراً از همان ابیاتی است که چندبار مرمت شده تا با این قرائت اجرا شد: «دانه تسبیحش از الماس بود عقل کل در جامه احساس بود» به جای مصرع اول، یک‌جا آمده بود: «استعاره از خیالش، یاس بود» و یک‌جا هم به جای «خیال»، «حضور» آمده بود... مانند فضاسازی و چیدمان اجزای جایگاه هیأت که چندبار می‌چینی و خراب می‌کنی... و عاقبت هم آن‌چه نهایی می‌شود با همه قبلی‌ها فرق دارد و البته بهتر است! ادامه می‌دهد: «او نبوت را دلیل خاتمه است قصه‌ خلقت به نام فاطمه است» تشویق جمعیت بالا می‌رود و «احسنت» از هر گوشه‌ای برمی‌خیزد! «آیه تطهیر عین ذات اوست عشق از ذریه سادات اوست» این‌بار «به‌به» است که بر «احسنت» غالب شده! ««هل أتی» و «نور» و «قدر» و «کوثر» است دخترِ... نه مادر پیغمبر است» جلسه به وجد آمده و بعد از هر بیت واکنش نشان می‌دهند... باز هم صدای «به‌به» بلند است... «چیست دوزخ؟ شعله‌ای از قهر او چیست جنت؟ کوچه‌ای در شهر او در قیامت هم قیامت می‌کند او به لبخندی شفاعت می‌کند» باز هم تشویق حضار... «پیش او تکلیف فردا روشن است آرمان آفرینش، یک زن است نور عصمت جلوه تابنده‌اش زن اگر که اوست، مردان بنده‌اش او به نام زن اصالت می‌دهد چادرش عطر نجابت می‌دهد خلقت از دامان زن آغاز شد در مدینه زن تمدن‌ساز شد» این‌جا فرمایش آقا درباره موضع ما نسبت به مسأله زنان در مواجهه با غرب را که بارها مورد تأکید و تکرار قرار داده‌اند، به نظم درآورده است: «در حقوق زن طلبکاریم ما آی دنیا فاطمه داریم ما» این‌جا تشویق جماعت به اوج می‌رسد و «به‌به‌»های مکرر، مستی‌شان را افاقه نمی‌کند، به ناگاه صدای کف‌زدن در فضای حسینیه بلند می‌شود... عده‌ای لب می‌پیچانند و زیرلب غرولندی می‌کنند، عده‌ای هم انگار به لج این جماعت هم که شده، محکم‌تر کف دست‌های‌شان را بر هم می‌کوبند و خوش‌حالی از لب‌های خندان و چشم‌های گردشده‌شان بیرون می‌پاشد! ادامه دارد... 🆔 @elalhabib_ir
الی الحبیب
|#دیداریار| #حاشیه‌نگاری حاج‌رحیم #آبفروش از دیدار ستایش‌گران اهل‌بیت(ع) با رهبرمعظم‌انقلاب؛ ۱۴۰۲
|| حاج‌رحیم از دیدار ستایش‌گران اهل‌بیت(ع) با رهبرمعظم‌انقلاب؛ ۱۴۰۲ 🔸(قسمت نهم/سه) «دست نزن باشعور!» با غزه ادامه می‌دهد و به می‌رسد: «سیلی طوفان بر این کابوس باش در میان شعله‌ها باش» این مصرع را هم شاید برای تبلیغ کانال آورده! «سنگ این آوار را سجیل کن نقطه پایان اسرائیل کن زخم تو آغاز فتحی دیگر است خون غزه از همه رنگین‌تر است صبح آزادی هوایت عالی است حیف، جای حاج قاسم خالی است» این‌جا صدای گریه جمعیت بلند می‌شود و شانه‌ها به لرزش درمی‌آید... دستان من هم به لرزه افتاده‌اند... این ابیات را با اشک می‌نویسم... «بعد او ما هم در آتش زنده‌ایم هم‌چنان با خاطراتش زنده‌ایم» و از این بیت منتقل می‌شود به خاطره اجرای حاج در دیدار فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی با رهبر انقلاب در بیست‌وپنجم شهریور سال ۱۳۹۴؛ با حضور : «! یاد کن آن روز را خواندی از دل نغمه‌ای جانسوز را او همین‌جا، او همین‌جا گریه کرد «با نوای کاروان...» را گریه کرد یادتان می‌آید او این‌جا نشست؟ ساحلی در محضر دریا نشست؟ هرکه دید او را به حالش رشک برد تا شهادت محملش را اشک برد آشنا با گریه و درد است او با شهادت زندگی کرده‌است او» بعد از این تصویرسازی زیبا، آن هم با تکرار خاطره در همان صحنه خلق خاطره، خطاب را از به آقا برمی‌گرداند: «السلام ای محور هنگامه‌اش! ای همه حرف وصیت‌نامه‌اش دید آرامی، نشد آشفته او ای ستون خیمه‌ای که گفته او» با بغض می‌خواند: «یارت ای یار خراسانی چه شد؟ ای صبا! دست سلیمانی چه شد؟» صدای گریه جمعیت بلند و در هم آمیخته می‌شود... خطاب را به می‌کند: «ای نگین حلقه یک‌رنگ‌ها رفتی ای فرمانده دل‌تنگ‌ها در شکوه چشم تو دریای ما ای فراتر از دوقطبی‌های ما چشم‌هایت، مردم بیداری‌ات ای فدای رسم مردم‌داری‌ات ظلم را تشویش ناکامی تویی روح جمهوی اسلامی تویی! نام تو از قبل پر آوازه‌تر داغ تو این روزها شد تازه‌تر آه از دی‌ماه! از این آه سرد آه از دی‌ماه! از این ماه درد آه از بغضی که دارد مثنوی آه از ! باز پروانه فدای شمع شد بار دیگر جمع یاران جمع شد» این دو بیت اخیر، نشانه تکمیل و تکامل دائمی بنای این شعر است، واقعه‌ای که دوشب گذشته اتفاق افتاده، اثرش را در شعر امروز می‌بینیم... شعر خطاب به حاج قاسم ادامه می‌یابد: «جان‌فدا! با عشق جان دادی به ما راهِ رفتن را نشان دادی به ما ضرب در اخلاق بی‌پایان شدی تو فدای پرچم ایران شدی این حرم گفتی بهشت مردم است دست مردم، سرنوشت مردم است» شاید پشت پرده این بیت اخیر، اشاره‌ای نرم هم به انتخابات پیش‌رو داشته باشد...، امری که ضرورتش، این روزها بسیار بیش‌تر از گذشته احساس می‌شود... «فهم ما این است از فردای نور قله باشد استعاره از ظهور سرنوشت حق و باطل روشن است قله‌ انسان کامل روشن است اوج مقصود رسالت دیدنی‌است قله حق و عدالت دیدنی‌است قله را دیدیم، آن‌جا می‌رویم ما ز بالاییم و بالا می‌روم» عده‌ای دوباره خواستند دست بزنند، اما این‌بار فراگیر نشد و جمعیت همراهی نکرد، در این انتها بلند می‌گه: «دست نزن باشعور!» حاج را امشب در مشهد می‌بینم، به مزاح می‌گوید از ما چیزی ننوشتی! من هم به شوخی پاسخ می‌دهم، تقصیر بود، آن‌قدر شیطنت کرد که نوبت به شما نرسید! بدون تعارف، اجرای اوج جلسه بود، همه‌کاری کرد، اشک و لبخند و تحسین و تشویق و فریاد مرگ بر اسرائیل مخاطب، همه و همه را با خود همراه کرد... با این عوض‌کردن خطاب‌ها، مانند شمشیرزنِ دودستی که در هر چهارسو می‌رزمد، می‌چرخید و با شمشیر شعرش بر سینه احساس مخاطبان زخم می‌زد... اگر جلسه امروز هیچ اجرای دیگری نداشت، همین یک اجرا کفایت می‌کرد... ادامه دارد... 🆔 @elalhabib_ir