امام حسین ع
. مشخصات فردی اینجانب: امیر حسین یعقوبیان متولد ۱۳۴۹ ش شناسنامه ۱۲۷۹ صادره از تهران ساکن تهران من
.
اینم شماره کارت کمک به هیئت ما
برای دریافت نذورات شما 👇
6037997186074184 ملی
6221061234708792 پارسیان
بنام : یعقوبیان
جوانان متوسلین به حضرت زینب
مکان فضای بازِ جنب مدرسه مطهری
.
.
📋 سری غرق در خون، گلویی بریده
#روضه
با نوای حاج سید رضا نریمانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
سری غرق در خون، گلویی بریده
بمیرم سر تو چه رنجی کشیده
لبی سرخ و پرپر، لبی پاره پاره
چه مویی! پریشان، چه رنگی! پریده
چه بابای خوبی! ز عالم سری تو
کسی بهتر از تو، ندیده ندیده
*شاعر: #فاطمه_معصومه_شریف
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.
📋نکنه روبرومی خودتی یا عمومی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
نکنه روبرومی، خودتی یا عَمومی
نشناختمت هنوزم، خودت بگو کدومی
صورتِ نصفه نیمه، حال سرت وخیمه
به همه گفتم این سر، تموم زندگیمه
منو زدن، منو زدن دشمنت سرم ریخت
منو زدن، منو زدن صورتم بهم ریخت
تو رو زدن، تورو زدن نیزهها و خنجر
تو رو زدن، تورو زدن پیش چشم مادر
*شاعر: #محمد_اسدالهی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
..
📋 به جرم اینكه ندارم پدر زدند مرا
#روضه_حضرت_رقیه (س)
#روضه_امام_حسین (ع)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
به جرم اینكه ندارم پدر زدند مرا
شبیه مادر در پشت در زدند مرا
چه بینِ طشت، چه بر نیزه ها زدند تو را
چه در خرابه، چه در رهگذر زدند مرا
همچین که سر و بغل گرفت؛ شروع کرد از موهای بابا رو نوازش کردن، دست توو موهای باباش میکرد، باباجان! من که دیگه مویی برام نمونده بابا...
اومد رسید به پیشونیه بابا؛ بابا! پیشونیتم که شکسته. هی نوازش میکرد تا رسید به این لبا، بابا! تازه فهمیدم یکی دو روز پیش توو مجلس اون نامرد چی شد، عمه نمیذاشت ما ببینیم چادرش و باز کرده بود جلو چشمای ما اما از لابهلای تار و پودای چادر عمه میدیدم یه چوب بالا میره، چوب که پایین میاومد نمیدیدم به کجا میخوره؛ اما میدیدم عمهم با دو دست توو سرش میزنه، هی داره میگه نزن نامرد...
بابا حالا فهمیدم با چوبش داره به کجا میزنه؛ راوی میگه انقدر با مشت توو دهنش زد. بابا لبای تو خونی باشه لب دخترت سالم باشه...
*شاعر : #محسن_عرب_خالقی ✍
#نکنه_روبرومی_خودتی_یا_عمومی
.👇
کربلایی محسن محمدیپناه3)zamine-ramezan1402_1403-shab23-14030115.mp3
زمان:
حجم:
14.85M
#زمینه #حضرت_رقیه
بابا دیدی تموم شده صبوری، اومدی...
🎤 کربلایی محسن محمدیپناه
🗓 چهارشنبه ۱۵ فروردین ۱۴۰۳
بابا دیدی تموم شده صبوری اومدی
معلومه که تو از چه راهِ دوری اومدی
آخه تو که پا نداری چجوری اومدی
پایِ منم ببین, می سوزه تاوَلش
خیلی عوض شدی بابا نشناختم اولش
بشم فدای اون, چشمایِ بی رمق
کدوم پلیدی سرتو گذاشته تو طَبَق
وضع منو می بینی ,دردِ منو می دونی
خوابم میاد بابایی,قصه برام می خونی
بابای مظلوم من
__________
مثلِ قدیما دوباره می کشی نازمو
تو گوشت می خوام بابا بگم یه رازمو
دیدی تویِ بازارِ شام چادر نمازمو
بهم بگو کجا رفتی تو این شبا
خرابه بهتر از تنورِ خولیِ بابا
قصه ی کوچه ها خیلی مفصله
هنوز رو صورتم جایِ سیلیِ اوله
نگم کجاها بردن,خواهرو دخترهاتو
هی می بینم کابوسِ دروازه ی ساعاتو
بابای مظلوم من
___________
محاله دیگه خوب بشه زخمایِ این گلو
از قصه ی تشتِ طلا چیزی بهم نگو
راستی بابا چرا باهات نیومده عمو
خبر داره شده سیلی نوازشم
می دونه خاکِ این خرابه شده بالشم
خبر داره عمو که گریه کارمِه
نقابِ من چند روزه که آستینِ پارمِه
.
#زمینه_حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
#کربلایی_محسن_محمدی_پناه
#شب_سوم_محرم
53.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
﷽
«بابا دیدی تموم شده صبوری اومدی..»
مدّاح: #حاج_مهدی_رسولی
هیئت ثارالله زنجان
مراسم شب سوم محرمالحرام ۱۴۴۴
بابا دیدی تموم شده صبوری اومدی
معلومه که تو از چه راهِ دوری اومدی
آخه تو که پا نداری چجوری اومدی
پایِ منم ببین, می سوزه تاوَلش
خیلی عوض شدی بابا نشناختم اولش
بشم فدای اون, چشمایِ بی رمق
کدوم پلیدی سرتو گذاشته تو طَبَق
وضع منو می بینی ,دردِ منو می دونی
خوابم میاد بابایی,قصه برام می خونی
مثلِ قدیما دوباره می کشی نازمو
تو گوشت می خوام بابا بگم یه رازمو
دیدی تویِ بازارِ شام چادر نمازمو
بهم بگو کجا رفتی تو این شبا
خرابه بهتر از تنورِ خولیِ بابا
قصه ی کوچه ها خیلی مفصله
هنوز رو صورتم جایِ سیلیِ اوله
نگم کجاها بردن,خواهرو دخترهاتو
هی می بینم کابوسِ دروازه ی ساعاتو
بازار نرفته بودیم که رفتیم
سیلی نخورده بودیم که خوردیم
محاله دیگه خوب بشه زخمایِ این گلو
از قصه ی تشتِ طلا چیزی بهم نگو
راستی بابا چرا باهات نیومده عمو
خبر داره شده سیلی نوازشم
می دونه خاکِ این خرابه شده بالشم
خبر داره عمو که گریه کارمِه
نقابِ من چند روزه که آستینِ پارمِه
#زمزمه
#شب_سوم_محرم
حاج مهدی رسولی202030_24508915.mp3
زمان:
حجم:
32.94M
#روضه حضرت رقیه سلاماللهعلیه
هیئتثاراللّٰهزنجان
مدّاح: #حاج_مهدی_رسولی
شب سوم محرمالحرام ۱۴۴۴
یکشنبه ۹ مــردادماه ۱۴۰۱
.
#شب_دوم_محرم
🔸مراسم عزاداری دهه اول #محرم_1403
📆 یک شنبه ۱۷ تیرماه ماه ۱۴۰۳
🔷 حاج #سید_رضا_نریمانی
🔊 بخش اول #مناجات | با اجازه از خداوندِ تعالیِ حسین
🔊 بخش دوم #روضه | کاروان با وقار وارد شد
🔊 بخش سوم #زمینه | بانوای کاروان بار بندین همرَهان
🔊 بخش چهارم #شور و نغمه خوانی | یا اباعبدالله آقای من
🔊 بخش پنجم #واحد | مادرم پیراهن مشکی برایم دوخته
🔊 بخش ششم #واحد | توی دل من چه اشتیاقیِ
🔊 بخش هفتم #شور | شبایِ غم سحر نداره
🔊 بخش هشتم #شور | من از اون شب که دلِ عاشقمو بهت دادم
🔊 بخش نهم #شور | حسین جان حسین جان حسین جان
👇👇👇👇👇
حاج سید رضا نریمانی4_5789900860318291602.mp3
زمان:
حجم:
37.3M
📋 میشه اون #بُقچه رو برام بیاری؟!
#روضه_حضرت_زهرا
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
همچین که بیبی دخترش و صدا زد:« لحظههای آخر، زینبم بیا؛ بدو بدو این دختر خودش و به مادر رسوند. جونم مادر! میشه اون بُقچه رو برام بیاری؟!
بقچه رو آورد، دخترم! میشه در بقچه رو خودت باز کنی؟! دستای مادر رمق نداره. در بقچه رو باز کرد؛ دید کفن داخل بقچهست ولی سهتا بیشتر نیست. زینبم اولین کفن مال خودمه، دومین مال بابات علیه، کفن سومی مادر مال کیه؟! مال داداشت حسنه. یهو بیبی سرش و پایین انداخت، مادرم یه سوالی ازت دارم؛ جون دلم، دختر گلم، چی؟! ببینم نکنه حسینم و یادت رفته...
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
حاج سید رضا نریمانی4_5789900860318291603.mp3
زمان:
حجم:
37.97M
#روضه_ورودیه
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کاروان با وقار وارد شد
یار پیش نگار وارد شد
آینه با تمام آینهها
بین گردوغبار وارد شد
جان عالم به کربلا آمد
آب بر جویبار وارد شد
در یَمینَش زُهیر زانو زد
و حبیب از یَسار وارد شد
آمده بر سر قرار اما
خواهرش بیقرار وارد شد
خواهر تک سوار در محمل
بین هجده سوار وارد شد
دختری نیز با دوتا خلخال
با دوتا گوشوار وارد شد
روبهرو نیز سی هزار نفر
لشکر نیزه دار وارد شد
چند روزی گذشت و در گودال
لاله در لاله زار وارد شد
شمر در قتلگاه وارد شد
بعد از آن یک سپاه وارد شد
گوییا ذبح اعظم شد
بدن شاه نامنظم شد
نَبُرید و کمی اذیت کرد
تا که نای حسین هم کم شد
سر انگشترش که دعوا شد
همهی قتلگاه در هم شد
همه را شمر زد کنار اما
چکمهش توی پاش محکم شد
خم شد زلف را به چنگ گرفت
روی تَل قد خواهری خم شد
شمر از قتلگاه خارج شد
دامنش قرص ماه خارج شد
موقع رقص نیزهداران بود
دانه دانه سپاه خارج شد
وقت آتش شد از نَهاد حرم
دم واویلتاه خارج شد
از دل خیمه با دوتا خلخال
دختری بیگناه خارج شد
این گذشت و رباب وارد شد
توی بزم شراب وارد شد
*شاعر: #وحید_عظیم_پور
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
متن ادامه #روضه_ورودیه 👇
.https://eitaa.com/emame3vom/101841
حاج سید رضا نریمانی4_5789900860318291604.mp3
زمان:
حجم:
21.6M
📋 #سبک_با_نوای_کاروان
#زمینه
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
با نوای کاروان، بار بَندید هَمرَهان
این قافله عزم، کرب و بلا دارد
این قافله عزم، کرب و بلا دارد
پیچیده در عالمین، گفتگوی کربلا
کاروان عاشقان، رفته سوی کربلا
سرگذشت از سرگذشتگان
میخورد پیوند با خون خدا
هرکسی که از جان گذشته است
برساند خود را به کربلا
هر که دارد به سرش شور و نوا بِسْمِ اللّه
هر که دارد هوس جام بلا بِسْمِ اللّه
طی این راه فقط مرد خطر میخواهد
هر که دارد هوس کرب و بلا بِسْمِ اللّه
« لَکَ لَبَّیک ابا عبدالله»
الرّحیل ای عاشقان، همسفر با کاروان
به ما به پا خیزد هرکس وفا دارد
این قافله عزم، کرب و بلا دارد
دوباره شد موسم، ابتلاء و امتحان
صدای هَلْ مِنْ مُعین منعکس شد در جهان
هرکسی که اهل حقیقت است
میشود همراه با خون خدا
هرکه باشد مرد جنگ و جهاد
برساند خود را به کربلا
هرکسی گشته گرفتار حسین بِسْمِ اللّه
هر که شد مست علمدار حسین بِسْمِ اللّه
سفر عشق فقط مرد خطر میخواهد
هر که خواهد که شود یار حسین بِسْمِ اللّه
« لَکَ لَبَّیک ابا عبدالله»
ای حسینیها به پیش، راه قدس از کربلاست
دنیا سراسر چشم، بر عَظم ما دارد
این قافله عزم، کرب و بلا دارد
مسیر آزادگی، شده روشن با حسین
رمز آزادی بُوَد، تا همیشه یا حسین
جنگ بین حق و باطل شده
در فلسطین و غزه جِلوهگر
در سکوتِ بیرحمیِ خواص
شده برپا عاشورایی دگر
هر که دارد به دلش نور خدا بِسْمِ اللّه
هر که بیزار شد از جور و جفا بِسْمِ اللّه
مکتب کرب و بلا مکتب آزادگی است
هر که راهش شده از ظلم جدا بِسْمِ اللّه
«لَکَ لَبَّیک ابا عبدالله»
#مرتضی_سراوانی
حاج سید رضا نریمانی4_5789900860318291605.mp3
زمان:
حجم:
5.15M
📋 مادرم پیراهن مشکی برایم دوخته
#واحد_امام_حسین
#واحد_سنگین
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
مادرم پیراهن مشکی برایم دوخته
با تو بودن را به من از کودکی آموخته
چشم وا کردم، از اول گفت:« این مال حسین»
نوکرت را جز به بزم روضهات نفروخته
هرکجا نام تو آمد گریه کرد اما ببین
بیشتر با گریههای من برایت سوخته
مادر من مادرت را دوست دارد، اشک را
مادرت زهرا برایم از ازل اندوخته
کاش روشنتَر کنی در لحظههای آخرم
آتشی را که غمت در سینهام افروخته
سوختم با روضههایت چون شنیدم سوختی
ز آتش تیری که اصغر را به دستت دوخته
*شاعر: #محسن_ناصحی✍
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.👇