.
#روضه_حضرت_زهرا
روضه بخونم برات، كانون توجه، تو خونه ی زهرا، زینبه، راه می رن تو خونه، همه نگاه به زینب می كنن، آخه پرستار زینبه، یه حرفی بزنم، بخدا شب جمعه ای یه، از درون دارم می سوزم، یه حرفی برات بزنم، نمی دونم چقدر می تونم این حرف و باز كنم، چقدر از من پذیرایی می كنی، با ناله ات، قربون این زینب برم، كه از چهار ساله گی پرستار شد، بگم، اما بمیرم براش، پرستار هركی شد باالاخره رفت، از هر كی پرستاری كرد، داغش به دلش موند، فقط امام سجاد زنده موند، اما هركی رو زینب پرستاری كرد، تنهاش گذاشت، از هر پرستاری یه خاطره تلخ تو ذهن زینب مونده، من یكی یكی جلو می رم، صبركن، بهت می گم، اون وقت، سه چهار ساله با مادر پرستاری رو یاد گرفت، می دونی پرستاری رو كی یاد گرفت، وقتی پیغمبر تو بستر اُفتاد، می دید مادرش هی دور باباش می چرخه، پرستاری می كنه، اما از این پرستاری یه خاطره تلخ تو ذهنش موند، یادش موند، تو اوج مصیبت پیغمبر، مادرش یه لبخند زد، بعدها فهمید این لبخند یه سرّی داشت، بعداًفهمید پیغمبر به بی بی این جوری وعده داد بود، دخترم گریه نكن، فراق بین منو تو خیلی طول نمی كشه، بعد از نود و پنج روز فهمید این خنده چی بوده، یه بار از مادر پرستاری كرد، از هرپرستاری من یه خاطره بگم، دلشو داری؟، شب جمعه است، چه خاطره ای بگم، دخترم بیا بشین باهات حرف دارم، عجب پرستاریه، دخترم این بقچه رو باز كن، این كفن اول مال منه، می دی بابات علی منو كفن كنه، ببین چه خاطره هایی، یه دونش آدم و می كشه، كفن دوم مال بابات علی ه، می دی داداش حسنت بابا تو كفن كنه، كفن سوم، مال داداشت مجتبی است، باید بدی حسین، یه دفعه دید این #بقچه داره جمع می شه، یه پیراهن و رو دست گرفته، آخ كربلا، شب جمعه است، كربلا، اینم یه خاطره، از یه پرستاریه دیگه برات خاطره بگم، مادره شم رفت، چند سال طول كشید از باباش پرستاری كرد، یه خاطره ام از بابا بگم، اون شب همه جمع بودن، صدا زد بچه های زهرا بمونن، بقیه برن، زینب یه طرف، اُم كلثوم یه طرف، حسین یه طرف امام حسن یه طرف، زینب یادش نمی ره، داداش عباس اُمد بره از اتاق بیرون، بابا صداش زد، بابا تو بمون پسرم، صدا زد بابا من كه بچه ی زهرا نیستم، بذار برم، خجالتم نده، زینب این خاطره رو یادش می ره مگه، خودش با چشم خودش دید، دست حسین و تو دست عباس گذاشت بابا، یه روزی می آد، حسینم و كربلا تنها می ذارن، حسین.. من نمی دونم هر خاطره ای رو برا زینب ورق می زنی، یه سرش كربلا و حسین ه، باباشم رفت، حالا شده پرستار برادراش، داداش بزرگتر هم رفت، با جگر پاره رفت، با بدن سوراخ سوراخ شده رفت، اما خدا رو شكر تو این یكی زینب خیلی ندید چه جوری رفت، اما همه اینها كنار، من می خوام یه پرستاری رو امشب بگم، خیلی ها رو كنار گذاشتم، روضه ، روضه آماری، به اصطلاح روضه خونها، یعنی می تونی آمار بدی ، دونه دونه جاهایی كه زینب پرستاری كرده، تنهایی وایستاده، اما من همه رو حذف می كنم، یه پرستاری دیگه ام كرد، اونم آخرش رفت، اما این یكی ، یه جور دیگه دل زینب وآتیش زد، اگه مادرش و پرستاری كرد، باباش بود، داداشاش بودن، اگه باباشو پرستاری كرد، دو تا داداشاش بودن، اگه گفتی كجا بریم، یه جایی كه بی برو برگرد، جواب بدن، اگه داداشاش و پرستاری كرد، هر كدوم به یه نوعی زینب و آروم كردن، اما از خرابه ی شام، برای دختر سه ساله سنگ تموم گذاشت، چرا؟هر جایی رقیه رو زدن ، خودشو انداخت رو این دختر، آی، آخه تو امانت حسینمی، شب آخرچیكار كرد، وای وای بگم كجا پرستاری كرد، بگم كجا، اون جایی كه دید دارن با چوب خیزران می زنن، هی جلو چشای رقیه رو گرفت، این بچه چیزی نبینه، اما وقتی سر بریده رو بغل كرد، اما این لبا چرا پاره است، حسین....
خرابه با تو بهتر از جنان است
دل پیرم به شوق تو جوان است
اگر خونی شده لب های خشكت
گمانم جای چوب خیزران است
حالا دستاتو بیار بالا سفره دار امشب حسین و زینب اند، شب توبه است، شب آمرزش گناهانه، كی بهتر از زهرا، كدوم سفره بهتر از سفره عزای بی بی، چه اسمی بهتر از نام حسین، دست تو بیار بالا، به زهرا و بچه های زهرا، به حسین زهرا، الهی العفو
.
.
#غسل_شبانه
#حضرت_زهرا
#فاطمیه
شب بود و می رفتند مادر را بشویند
با اشک ها جان پیمبر را بشویند
شب بود و گیسوی سپیدش راندیدند
با اینکه باید ابتدا سر را بشویند
تطهیر می شد آب در واقع چرا که
با آب بی معنی ست کوثر را بشویند
باران ضرر دارد برای یاس سالم
اینها چگونه یاس پر پر را بشویند؟؟؟
گیرم که شستند و به خاکش هم سپردند
فردا چگونه پهلوی در رابشویند؟
بعداز عبور آب ودست از سمت بازو
جای تو جا دارد که حیدر را بشویند
شب بود و می رفتند مادر را بشویند
با اشک ها جان پیمبر را بشویند
شب بود و گیسوی سپیدش را ندیدند
با اینکه باید ابتدا سر را بشویند
تطهیر می شد آب در واقع چراکه
با آب بی معنی ست کوثر را بشویند
باران ضرر دارد برای یاس سالم
اینها چگونه یاس پر پر را بشویند؟؟؟
گیرم که شستند و به خاکش هم سپردند
فردا چگونه پهلوی در را بشویند؟
بعداز عبور آب ودست از سمت بازو
جای تو جا دارد که حیدر را بشویند
مهدی رحیمی✍
..............................................
.
.
#نوحه
#حضرت_زهرا
یا زهرا "س"
ماتم جانگداز تو زهرا
زد شرر بر دل و پیکر من
جان فدا کرده ای در ره حق
دختر پاک پیغمبر من
بوده ای یاورم در بلاها
گو چه سازم ز بعد تو زهرا
دیده بستی ز دنیای فانی
فاطمه مهربان همسر من
یا زهرا ، ماه تابانم ، فاطمه جانم فاطمه جانم
ضربت سیلی و آتش و در
زد به قلب پر از مهرت آذر
از جفا و ستم های اعدا
محسنت گشته چون لاله پرپر
رخ نهان کرده ای از من هر شب
دیدمت غرق در سوز و در تب
رفته ای عاقبت از بر من
جان به لب گشته از داغت حیدر
یا زهرا ، نور چشمانم ، جان جانانم فاطمه جانم
سینه ات بوده آکنده از غم
قامتت گشته از غصه ها خم
سایه ات ای عزیز پیمبر
از سر کودکانم شده کم
هر شب از زخم پر درد پهلو
در دو چشمت نبوده دگر سو
داغ بابا شرر زد به جانت
دیدمت خسته و سیر از عالم
یا زهرا یاس بستانم جان جانانم فاطمه جانم
رفته ای شد علی بی تو تنها
غرق در ماتم و اشک و غم ها
جای خالی تو فاطمه جان
بیند هر شب ندارد دگر نا
مونس و همدم و یاور من
کن نگاهی به چشم تر من
کرده داغ تو خانه نشینم
تیره شد روز من مثل شب ها
یا زهرا . روح ایمانم جان جانانم فاطمه جانم
بار الها تو را جان زهرا
حق مظلومی و آه مولا
حاجت شیعیانش روا کن
بگذر از سیدش روز عقبا
پیرو دختر مصطفاییم
عاشقان ره مرتضاییم
دل نبندیم به هرکس در عالم
جز به مهر عزیزان طاها
یا زهرا ، دل پریشانم جان جانانم فاطمه جانم
#سید_حسین_همایونی
#فاطمیه
https://eitaa.com/emame3vom/54649
👇
.
#شور
مادرم اسمتُ خوند تو گوشم
شالِ مشکیتُ گذاشت رو دوشم
گفت برایِ روضۀ امام حسین
فرشِ زیرِ پامو هم میفروشم
من پَرِ علمُ می بوسم
تربتِ حرمُ می بوسم
دستِ مادرمو می بوسم ، حسین .
شبِ جمعه حرمُ دوست دارم
اشکِ چشمِ ترمُ دوست دارم
چون میای تو نفسایِ آخرم
نفسِ آخرمُ دوست دارم
نون و نمکِ تو شیرینِ
سفرۀ تو همش رنگینِ
داغِ تو چقدر سنگینِ ، حسین .
رحمت به مادرم که مرا مجلس تو برد
این شوق وعاشقی اثر شیر مادر است
لطفی که کرده ای تو به من مادرم نکرد
ای مهربانتر از پدر و مادرم حسین
یادم نمیرود که همه عزتم تویی
من پای سفره تو شدم محترم حسین
من همان روز ولادت که ز مادر زادم
بود زخمت به جگر نعمت نعمت مادر زادم
بوده ام هیچ و همه دار و ندارم از تست
ان زماتی که نبودم به غمت دل دادم
هر چه دارم همه از پاکی مادر دارم
رحمت حق به روانش که حسینی زادم
ای مهربانتر از پدر و مادرم حسین
👇
3288183873.mp3
8.09M
شور | مادرم اسمتو خوند تو گوشم
مراسم یادبود ولادت حـضرت رقیه س
دوشنبه۱۶فروردین۱۴۰۰ | ۲۲شعبان۱۴۴۲
مداح : کربلایی حسین طاهری
.
شور مادرم اسمتو خوند تو گوشم.mp3
5.91M
شور | مادرم اسمتو خوند تو گوشم ...
بامداحی: کربلایی مهدی سلطانی
شب سوم شهادت حضرت زهرا(س)۱۴۴۳
یکشنبه ۲۸ آذر ماه ۱۴۰۰
هیئت زوّارالزهرا(س)کبودراهنگ
.
#روضه_متنی
#دعای_حضرت_زهرا
#اَلّلهُمَّ_عَجِّلْ_وَفاتِی_سَریِعاً
فقط دعا میکرد همه رو. همش میفرمود:«الجارُ ثُمَّ الدّارُ» اول بقیه بعد خودمون. اما یه شبی یا یه دم غروبی بچهها رو جمع کرد
- بچهها بیاین میخوام دعا کنم.
بچهها با یه ذوقی[اومدن]. آخه مادر مریض احواله، بازوش آسیب دیدهست، پهلوش آسیب دیدهست؛ حتما میخواد برای خودش دعا کنه...
- آره. بچهها بیاین میخوام برای خودم دعا کنم امروز. بچهها با یه ذوقی با یه شوقی سریع وضو گرفتن آماده شدن، زینب سجادهی مادر و پهن میکنه، امام حسن اومده زیر بغلای مادر و میگیره آخه دست مادر بالا نمیاد، مادر میخواد برای خودش دعا کنه، آروم آروم این دستای شکسته با کمک امام حسن و امام حسین بالا اومد همه منتظرن مادر دعا کنه آمین بگن. یه مرتبه همه دیدن صداش بلند شد آروم آروم امیرالمومنینم انگار توو خونه نیست، یا اگه بوده شاید آروم گفته علی نشنوه" اَلّلهُمَّ تا اینجا همه بچهها همه خوشحالند مادر برای اولین بار میخواد برای خودش دعا کنه.
"اَلّلهُمَّ عَجِّلْ وَفاتِی سَریِعاً" یهو امام حسن یه نگاه به مادر کرد:« مادر چی داری میگی؟!»
زینب از این طرف یه نگاه به مادر کرد:« مادر میخوای ما رو بیچاره کنی؟!»
دیشب برای مردم تا صبح گریه کردم
ای کاش یک نفر هم دیشب به فکر ما بود
طفلان من به جای مردم گرسنه بودند
افطار خانهی ما در سفرهی شما بود
امروز را نبینید این بیحیا لگد زد
دیروز پشت این در جمعیت گدا بود
من هیچ شکوه ای از بیگانگان ندارم
آنکه به حال و روزم خندید آشنا بود
من درد مرتضی را با جان خود خریدم
در راه عشق باید آمادهی بلا بود
دستم شکست اما من درد حس نکردم
اسم علی دوا بود، ذکر علی شفا بود
بین در و دیوار بهش فشار آوردن. بین در و دیوار محسنش سقط شده، بین در و دیوار سینهش آسیب دیده، بازو، پهلو، سیلی خورده... اما همچین که علی رو بردن صدا زد:« فضه! علیم و کجا بردن؟!»
فلذا از خونه، خونه که چه عرض کنم ویرونه کردند این خونه رو...
از خونه یه دست به پهلو یه دست به دیوار هی صدا میزد:«یا علی!»
رفتم برای مردم حجّت تمام کردم
او را که میکشیدید او حجت خدا بود
ای کاش میشکستید این دست دیگرم را
اما به جای این دست آن دست بسته وا بود
با کفشهای خاکی در خانهام قدم زد
آن خانهای که فرشش بال فرشتهها بود
ای کاش ماجرا را حیدر ندیده باشد
وقتی سرم به در خورد، فضه! علی کجا بود؟!!
یه مرتبه همه دیدن صدا نالهش بلند شد:« بابا! یا رسول الله! بیا ببین با دخترت دارند چه میکنند؟!
تازه میان کوچه قلبم به درد آمد
حیدر برهنه سر بود، حیدر برهنه پا بود
تا قبر بردنم را همسایه هم نفهمید
از بس که مردن من چون شمع، بیصدا بود
از بس که قطره قطره بر پای تو چکیدم
تابوت من سبکتر حتی ز بوریا بود
ای آخرت وفا کن با ما شکسته دلها
با ما شکسته دلها دنیا که بیوفا بود
*شاعر: #علی_اکبر_لطیفیان
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.
4_5926808818393549445.mp3
3.75M
#زمزمه
#واحد «جز گریه تو خونمون ...»
روز شهادت #حضرت_زهرا #فاطمیه
#حاج_محمود_کریمی 🎤
جز گریه تو خونمون نیست کاری
کشتن تو رو چون من و دوست داری
زینب سرش روی دیوار
شد رو سرم خونه آوار
مردم همه خواب خوابن
از گریه این خونه بیدار
از داغ تو رو لبم آه دارم
از بی کسی شکوه با چاه دارم
جز گریه تو خمنمون نیست کاری
کشتن تو رو چون منو دوست داری
با چشمای نیمه بسته
بین نماز نشسته
هی گفتی عجل وفاتی
پیش منه دل شکسته
باغ دلم خشک و بی برگ میشه
هر دفعه تا صحبت مرگ میشه
جز گریه تو خمنمون نیست کاری
کشتن تو رو چون منو دوست داری
سنگینه این غم رو سینم
تنها ترینه مدینم
میری و تنهام میذاری
حالا که تنها ترینم
با این که حال من و درک کردی
تو اوج غربت من و ترک کردی
جز گریه تو خمنمون نیست کاری
کشتن تو رو چون منو دوست داری
.
.
#مدافعان_حرم
#حاج_قاسم
#احسان_نرگسی ✍
〰️〰️〰️〰️〰️〰️
برای حفظ حریم یگانه دختر حیدر
سپرد حنجر خود را خلیل وار به خنجر!
صلابتش به علی رفته بود این یل بی باک
که هیچ گاه نترسید از سیاهی لشکر
نوشته اند در اوصاف او که مرد خطر بود
نوشته اند یلی بود عین مالک اشتر
قرار داشت به دیدار خالقش بشتابد
شبیه شاه شهیدان، غریب و تشنه و بی سر
خداست آن که خریدار خون پاک شهید است
که دیده است به عالم از این معامله بهتر
به فرض لاله ای از ما اسیر باد خزان شد
چه غم؟ که می شکفد صد هزار لاله ی دیگر
#سپهبد_شهید_قاسم_سلیمانی
#ذکر_یافاطمه_سربند_سلیمانی_هاست
.