2. سینه ای کز معرفت.mp3
1.95M
#نوحه_حضرت_زهرا
( سلام الله علیها )
#استاد_حیدرزاده
سینه ای کز معرفت
گنجینه ی اسرار بود
کی سزاوار فشارِ
آن در و دیوار بود
ناله ی بانو
زد اندر خرمن هستی شرر
گویی اندر طور غم
چون نخل آتشبار بود
آن که کردی ماه تابان
پیش او پهلو تهی
از کجا پهلوی او را
تاب آن آزار بود ؟
گردشِ گردونِ دون بین
کز جفای سامری
نقطه ی پرگارِ وحدت ،
مرکز مسمار بود
صورتش نیلی شد از سیلی ،
که چون سیل سیاه
روی گردون زین مصیبت
تا قیامت تار بود
شهریاری شد به بند
بنده ای از بندگان
آنکه جبریلِ اَمینش ،
بنده ی دربار بود
از قفای شاه ،
بانو با نَوای جانگداز
تا توانی به تن و
تا قوّت رفتار بود
گر چه بازو خسته شد ،
و ز کار دستش بسته بود
لیک پای همتش
بر گنبدِ دوّار بود
دست بانو
گر چه از دامان شه کوتاه شد
لیک بر گردون بلند
از دست آن گمراه شد
#شاعر
حاج شیخ محمدحسین غروی اصفهانی معروف به کمپانی
#فاطمیه #حضرت_زهرا
.
1. اگر بیقرارم 94.mp3
1.53M
#نوحه_حضرت_زهرا
( سلام الله علیها )
#استاد_حیدرزاده
#واحد
چون مُحرم ، تب گریه دارم
باز دوباره اگر بی قرارم
فاطمیه شده ، قلب زارم
در غمِ سینه ای ، من به سینه زدم
حرف این سینه را با مدینه زدم
( فاطمه ، فاطمه ) تکرار
#فاطمیه #حضرت_زهرا
.
6. دم آخر.mp3
3.47M
قسمت سوم :
#نوحه_حضرت_زهرا
( سلام الله علیها )
#استاد_حیدرزاده
#دم_آخر
در وسط کوچه تورا می زدند
کاش به جای تو مرا می زدند
نفسم حبس شد به دل
اشک چشمم ستاره شد
مادرم را که میزدند
جگرم پاره پاره شد
ای علمدار سپاه منو
ای میرِ حرم
دیده بگشا و نظر
که چه آمد به سرم
دیده بر هم منه ای
سروِ به خون غلطیده
تا نگویند حسین ،
داغ برادر دیده ..
#فاطمیه #حضرت_زهرا
.
5. از پیکرت.mp3
8.42M
قسمت دوم :
#نوحه_حضرت_زهرا
( سلام الله علیها )
#استاد_حیدرزاده
#واحد_سنگین
از پیکرت تنها خیالی مانده مادر
از قدو بالایت هلالی مانده مادر
اَلجارُ ثُمَّ الدّارُ اما در مقابل
زخم زبان این اهالی مانده مادر
زانو گرفتی در بغل از داغ محسن
آغوش این گهواره خالی مانده مادر
در یاری مولا چنان سبقت گرفتی
بر سینه ی زخمی ، مدالی مانده مادر
پهلوی تو از رفتنت دارد حکایت
بر ماندنت هم احتمالی مانده مادر
#سبک_دوم
ای گلِ آتش زده ی باغ من
تازه شد از رفتن تو ، داغ من
مرگ پیامبر ، کمرم را شکست
داغ تو رکن دگرم را شکست
عمرِ علی در گروِ صبر توست
اشکِ علی ، دسته گل قبر توست
#شعر_سوم
بیمارت ای علی جان
دیگر شِفا ندارد
میلی به زنده ماندن
در این جهان ندارد
بگذار تا بمیرد ،
زین باغ پر بگیرد
مرغی که حقِ ماندن
در آشیان ندارد
#یا_فاطمه_یا_زهرا
شهری که در امان است
قوم یهود در آن
حتی به خانه ی خود
زهرا امان ندارد
بگذار کس نفهمد
در پشت در چه دیدم
من لب نمی گشایم
محسن زبان ندارد
#استاد_حاج_غلامرضا_سازگار
#ذکر_پایانی
بر مشامم میرسد
هر لحظه بوی کربلا
بر دلم ترسم بماند
آرزوی کربلا
تشنه ی عشق حسینم
ای عجل مهلت بده
تا بگیرم در بغل
قبر شهید کربلا
#فاطمیه #حضرت_زهرا
.
.
#روضه_حضرت_زهرا
روضه بخونم برات، كانون توجه، تو خونه ی زهرا، زینبه، راه می رن تو خونه، همه نگاه به زینب می كنن، آخه پرستار زینبه، یه حرفی بزنم، بخدا شب جمعه ای یه، از درون دارم می سوزم، یه حرفی برات بزنم، نمی دونم چقدر می تونم این حرف و باز كنم، چقدر از من پذیرایی می كنی، با ناله ات، قربون این زینب برم، كه از چهار ساله گی پرستار شد، بگم، اما بمیرم براش، پرستار هركی شد باالاخره رفت، از هر كی پرستاری كرد، داغش به دلش موند، فقط امام سجاد زنده موند، اما هركی رو زینب پرستاری كرد، تنهاش گذاشت، از هر پرستاری یه خاطره تلخ تو ذهن زینب مونده، من یكی یكی جلو می رم، صبركن، بهت می گم، اون وقت، سه چهار ساله با مادر پرستاری رو یاد گرفت، می دونی پرستاری رو كی یاد گرفت، وقتی پیغمبر تو بستر اُفتاد، می دید مادرش هی دور باباش می چرخه، پرستاری می كنه، اما از این پرستاری یه خاطره تلخ تو ذهنش موند، یادش موند، تو اوج مصیبت پیغمبر، مادرش یه لبخند زد، بعدها فهمید این لبخند یه سرّی داشت، بعداًفهمید پیغمبر به بی بی این جوری وعده داد بود، دخترم گریه نكن، فراق بین منو تو خیلی طول نمی كشه، بعد از نود و پنج روز فهمید این خنده چی بوده، یه بار از مادر پرستاری كرد، از هرپرستاری من یه خاطره بگم، دلشو داری؟، شب جمعه است، چه خاطره ای بگم، دخترم بیا بشین باهات حرف دارم، عجب پرستاریه، دخترم این بقچه رو باز كن، این كفن اول مال منه، می دی بابات علی منو كفن كنه، ببین چه خاطره هایی، یه دونش آدم و می كشه، كفن دوم مال بابات علی ه، می دی داداش حسنت بابا تو كفن كنه، كفن سوم، مال داداشت مجتبی است، باید بدی حسین، یه دفعه دید این #بقچه داره جمع می شه، یه پیراهن و رو دست گرفته، آخ كربلا، شب جمعه است، كربلا، اینم یه خاطره، از یه پرستاریه دیگه برات خاطره بگم، مادره شم رفت، چند سال طول كشید از باباش پرستاری كرد، یه خاطره ام از بابا بگم، اون شب همه جمع بودن، صدا زد بچه های زهرا بمونن، بقیه برن، زینب یه طرف، اُم كلثوم یه طرف، حسین یه طرف امام حسن یه طرف، زینب یادش نمی ره، داداش عباس اُمد بره از اتاق بیرون، بابا صداش زد، بابا تو بمون پسرم، صدا زد بابا من كه بچه ی زهرا نیستم، بذار برم، خجالتم نده، زینب این خاطره رو یادش می ره مگه، خودش با چشم خودش دید، دست حسین و تو دست عباس گذاشت بابا، یه روزی می آد، حسینم و كربلا تنها می ذارن، حسین.. من نمی دونم هر خاطره ای رو برا زینب ورق می زنی، یه سرش كربلا و حسین ه، باباشم رفت، حالا شده پرستار برادراش، داداش بزرگتر هم رفت، با جگر پاره رفت، با بدن سوراخ سوراخ شده رفت، اما خدا رو شكر تو این یكی زینب خیلی ندید چه جوری رفت، اما همه اینها كنار، من می خوام یه پرستاری رو امشب بگم، خیلی ها رو كنار گذاشتم، روضه ، روضه آماری، به اصطلاح روضه خونها، یعنی می تونی آمار بدی ، دونه دونه جاهایی كه زینب پرستاری كرده، تنهایی وایستاده، اما من همه رو حذف می كنم، یه پرستاری دیگه ام كرد، اونم آخرش رفت، اما این یكی ، یه جور دیگه دل زینب وآتیش زد، اگه مادرش و پرستاری كرد، باباش بود، داداشاش بودن، اگه باباشو پرستاری كرد، دو تا داداشاش بودن، اگه گفتی كجا بریم، یه جایی كه بی برو برگرد، جواب بدن، اگه داداشاش و پرستاری كرد، هر كدوم به یه نوعی زینب و آروم كردن، اما از خرابه ی شام، برای دختر سه ساله سنگ تموم گذاشت، چرا؟هر جایی رقیه رو زدن ، خودشو انداخت رو این دختر، آی، آخه تو امانت حسینمی، شب آخرچیكار كرد، وای وای بگم كجا پرستاری كرد، بگم كجا، اون جایی كه دید دارن با چوب خیزران می زنن، هی جلو چشای رقیه رو گرفت، این بچه چیزی نبینه، اما وقتی سر بریده رو بغل كرد، اما این لبا چرا پاره است، حسین....
خرابه با تو بهتر از جنان است
دل پیرم به شوق تو جوان است
اگر خونی شده لب های خشكت
گمانم جای چوب خیزران است
حالا دستاتو بیار بالا سفره دار امشب حسین و زینب اند، شب توبه است، شب آمرزش گناهانه، كی بهتر از زهرا، كدوم سفره بهتر از سفره عزای بی بی، چه اسمی بهتر از نام حسین، دست تو بیار بالا، به زهرا و بچه های زهرا، به حسین زهرا، الهی العفو
.
.
#غسل_شبانه
#حضرت_زهرا
#فاطمیه
شب بود و می رفتند مادر را بشویند
با اشک ها جان پیمبر را بشویند
شب بود و گیسوی سپیدش راندیدند
با اینکه باید ابتدا سر را بشویند
تطهیر می شد آب در واقع چرا که
با آب بی معنی ست کوثر را بشویند
باران ضرر دارد برای یاس سالم
اینها چگونه یاس پر پر را بشویند؟؟؟
گیرم که شستند و به خاکش هم سپردند
فردا چگونه پهلوی در رابشویند؟
بعداز عبور آب ودست از سمت بازو
جای تو جا دارد که حیدر را بشویند
شب بود و می رفتند مادر را بشویند
با اشک ها جان پیمبر را بشویند
شب بود و گیسوی سپیدش را ندیدند
با اینکه باید ابتدا سر را بشویند
تطهیر می شد آب در واقع چراکه
با آب بی معنی ست کوثر را بشویند
باران ضرر دارد برای یاس سالم
اینها چگونه یاس پر پر را بشویند؟؟؟
گیرم که شستند و به خاکش هم سپردند
فردا چگونه پهلوی در را بشویند؟
بعداز عبور آب ودست از سمت بازو
جای تو جا دارد که حیدر را بشویند
مهدی رحیمی✍
..............................................
.
.
#نوحه
#حضرت_زهرا
یا زهرا "س"
ماتم جانگداز تو زهرا
زد شرر بر دل و پیکر من
جان فدا کرده ای در ره حق
دختر پاک پیغمبر من
بوده ای یاورم در بلاها
گو چه سازم ز بعد تو زهرا
دیده بستی ز دنیای فانی
فاطمه مهربان همسر من
یا زهرا ، ماه تابانم ، فاطمه جانم فاطمه جانم
ضربت سیلی و آتش و در
زد به قلب پر از مهرت آذر
از جفا و ستم های اعدا
محسنت گشته چون لاله پرپر
رخ نهان کرده ای از من هر شب
دیدمت غرق در سوز و در تب
رفته ای عاقبت از بر من
جان به لب گشته از داغت حیدر
یا زهرا ، نور چشمانم ، جان جانانم فاطمه جانم
سینه ات بوده آکنده از غم
قامتت گشته از غصه ها خم
سایه ات ای عزیز پیمبر
از سر کودکانم شده کم
هر شب از زخم پر درد پهلو
در دو چشمت نبوده دگر سو
داغ بابا شرر زد به جانت
دیدمت خسته و سیر از عالم
یا زهرا یاس بستانم جان جانانم فاطمه جانم
رفته ای شد علی بی تو تنها
غرق در ماتم و اشک و غم ها
جای خالی تو فاطمه جان
بیند هر شب ندارد دگر نا
مونس و همدم و یاور من
کن نگاهی به چشم تر من
کرده داغ تو خانه نشینم
تیره شد روز من مثل شب ها
یا زهرا . روح ایمانم جان جانانم فاطمه جانم
بار الها تو را جان زهرا
حق مظلومی و آه مولا
حاجت شیعیانش روا کن
بگذر از سیدش روز عقبا
پیرو دختر مصطفاییم
عاشقان ره مرتضاییم
دل نبندیم به هرکس در عالم
جز به مهر عزیزان طاها
یا زهرا ، دل پریشانم جان جانانم فاطمه جانم
#سید_حسین_همایونی
#فاطمیه
https://eitaa.com/emame3vom/54649
👇
.
#شور
مادرم اسمتُ خوند تو گوشم
شالِ مشکیتُ گذاشت رو دوشم
گفت برایِ روضۀ امام حسین
فرشِ زیرِ پامو هم میفروشم
من پَرِ علمُ می بوسم
تربتِ حرمُ می بوسم
دستِ مادرمو می بوسم ، حسین .
شبِ جمعه حرمُ دوست دارم
اشکِ چشمِ ترمُ دوست دارم
چون میای تو نفسایِ آخرم
نفسِ آخرمُ دوست دارم
نون و نمکِ تو شیرینِ
سفرۀ تو همش رنگینِ
داغِ تو چقدر سنگینِ ، حسین .
رحمت به مادرم که مرا مجلس تو برد
این شوق وعاشقی اثر شیر مادر است
لطفی که کرده ای تو به من مادرم نکرد
ای مهربانتر از پدر و مادرم حسین
یادم نمیرود که همه عزتم تویی
من پای سفره تو شدم محترم حسین
من همان روز ولادت که ز مادر زادم
بود زخمت به جگر نعمت نعمت مادر زادم
بوده ام هیچ و همه دار و ندارم از تست
ان زماتی که نبودم به غمت دل دادم
هر چه دارم همه از پاکی مادر دارم
رحمت حق به روانش که حسینی زادم
ای مهربانتر از پدر و مادرم حسین
👇
3288183873.mp3
8.09M
شور | مادرم اسمتو خوند تو گوشم
مراسم یادبود ولادت حـضرت رقیه س
دوشنبه۱۶فروردین۱۴۰۰ | ۲۲شعبان۱۴۴۲
مداح : کربلایی حسین طاهری
.
شور مادرم اسمتو خوند تو گوشم.mp3
5.91M
شور | مادرم اسمتو خوند تو گوشم ...
بامداحی: کربلایی مهدی سلطانی
شب سوم شهادت حضرت زهرا(س)۱۴۴۳
یکشنبه ۲۸ آذر ماه ۱۴۰۰
هیئت زوّارالزهرا(س)کبودراهنگ
.
#روضه_متنی
#دعای_حضرت_زهرا
#اَلّلهُمَّ_عَجِّلْ_وَفاتِی_سَریِعاً
فقط دعا میکرد همه رو. همش میفرمود:«الجارُ ثُمَّ الدّارُ» اول بقیه بعد خودمون. اما یه شبی یا یه دم غروبی بچهها رو جمع کرد
- بچهها بیاین میخوام دعا کنم.
بچهها با یه ذوقی[اومدن]. آخه مادر مریض احواله، بازوش آسیب دیدهست، پهلوش آسیب دیدهست؛ حتما میخواد برای خودش دعا کنه...
- آره. بچهها بیاین میخوام برای خودم دعا کنم امروز. بچهها با یه ذوقی با یه شوقی سریع وضو گرفتن آماده شدن، زینب سجادهی مادر و پهن میکنه، امام حسن اومده زیر بغلای مادر و میگیره آخه دست مادر بالا نمیاد، مادر میخواد برای خودش دعا کنه، آروم آروم این دستای شکسته با کمک امام حسن و امام حسین بالا اومد همه منتظرن مادر دعا کنه آمین بگن. یه مرتبه همه دیدن صداش بلند شد آروم آروم امیرالمومنینم انگار توو خونه نیست، یا اگه بوده شاید آروم گفته علی نشنوه" اَلّلهُمَّ تا اینجا همه بچهها همه خوشحالند مادر برای اولین بار میخواد برای خودش دعا کنه.
"اَلّلهُمَّ عَجِّلْ وَفاتِی سَریِعاً" یهو امام حسن یه نگاه به مادر کرد:« مادر چی داری میگی؟!»
زینب از این طرف یه نگاه به مادر کرد:« مادر میخوای ما رو بیچاره کنی؟!»
دیشب برای مردم تا صبح گریه کردم
ای کاش یک نفر هم دیشب به فکر ما بود
طفلان من به جای مردم گرسنه بودند
افطار خانهی ما در سفرهی شما بود
امروز را نبینید این بیحیا لگد زد
دیروز پشت این در جمعیت گدا بود
من هیچ شکوه ای از بیگانگان ندارم
آنکه به حال و روزم خندید آشنا بود
من درد مرتضی را با جان خود خریدم
در راه عشق باید آمادهی بلا بود
دستم شکست اما من درد حس نکردم
اسم علی دوا بود، ذکر علی شفا بود
بین در و دیوار بهش فشار آوردن. بین در و دیوار محسنش سقط شده، بین در و دیوار سینهش آسیب دیده، بازو، پهلو، سیلی خورده... اما همچین که علی رو بردن صدا زد:« فضه! علیم و کجا بردن؟!»
فلذا از خونه، خونه که چه عرض کنم ویرونه کردند این خونه رو...
از خونه یه دست به پهلو یه دست به دیوار هی صدا میزد:«یا علی!»
رفتم برای مردم حجّت تمام کردم
او را که میکشیدید او حجت خدا بود
ای کاش میشکستید این دست دیگرم را
اما به جای این دست آن دست بسته وا بود
با کفشهای خاکی در خانهام قدم زد
آن خانهای که فرشش بال فرشتهها بود
ای کاش ماجرا را حیدر ندیده باشد
وقتی سرم به در خورد، فضه! علی کجا بود؟!!
یه مرتبه همه دیدن صدا نالهش بلند شد:« بابا! یا رسول الله! بیا ببین با دخترت دارند چه میکنند؟!
تازه میان کوچه قلبم به درد آمد
حیدر برهنه سر بود، حیدر برهنه پا بود
تا قبر بردنم را همسایه هم نفهمید
از بس که مردن من چون شمع، بیصدا بود
از بس که قطره قطره بر پای تو چکیدم
تابوت من سبکتر حتی ز بوریا بود
ای آخرت وفا کن با ما شکسته دلها
با ما شکسته دلها دنیا که بیوفا بود
*شاعر: #علی_اکبر_لطیفیان
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.
4_5926808818393549445.mp3
3.75M
#زمزمه
#واحد «جز گریه تو خونمون ...»
روز شهادت #حضرت_زهرا #فاطمیه
#حاج_محمود_کریمی 🎤
جز گریه تو خونمون نیست کاری
کشتن تو رو چون من و دوست داری
زینب سرش روی دیوار
شد رو سرم خونه آوار
مردم همه خواب خوابن
از گریه این خونه بیدار
از داغ تو رو لبم آه دارم
از بی کسی شکوه با چاه دارم
جز گریه تو خمنمون نیست کاری
کشتن تو رو چون منو دوست داری
با چشمای نیمه بسته
بین نماز نشسته
هی گفتی عجل وفاتی
پیش منه دل شکسته
باغ دلم خشک و بی برگ میشه
هر دفعه تا صحبت مرگ میشه
جز گریه تو خمنمون نیست کاری
کشتن تو رو چون منو دوست داری
سنگینه این غم رو سینم
تنها ترینه مدینم
میری و تنهام میذاری
حالا که تنها ترینم
با این که حال من و درک کردی
تو اوج غربت من و ترک کردی
جز گریه تو خمنمون نیست کاری
کشتن تو رو چون منو دوست داری
.
.
#مدافعان_حرم
#حاج_قاسم
#احسان_نرگسی ✍
〰️〰️〰️〰️〰️〰️
برای حفظ حریم یگانه دختر حیدر
سپرد حنجر خود را خلیل وار به خنجر!
صلابتش به علی رفته بود این یل بی باک
که هیچ گاه نترسید از سیاهی لشکر
نوشته اند در اوصاف او که مرد خطر بود
نوشته اند یلی بود عین مالک اشتر
قرار داشت به دیدار خالقش بشتابد
شبیه شاه شهیدان، غریب و تشنه و بی سر
خداست آن که خریدار خون پاک شهید است
که دیده است به عالم از این معامله بهتر
به فرض لاله ای از ما اسیر باد خزان شد
چه غم؟ که می شکفد صد هزار لاله ی دیگر
#سپهبد_شهید_قاسم_سلیمانی
#ذکر_یافاطمه_سربند_سلیمانی_هاست
.
لطمه زنی فاطمیه - کربلایی امیربرومند|@amirboroumand_channel.mp3
20.25M
🎙بانوای: #کربلایی_امیر_برومند
🎼سبک: #لطمهزنی
🖊#حضرت_زهرا #فاطمیه
◦•●◉✿ اَُِلَُِلَُِهَُِمَُِ َُِعَُِجَُِلَُِ َُِلَُِوَُِلَُِیَُِکَُِ َُِاَُِلَُِفَُِرَُِجَُِ ✿◉●•◦
الهی که پات بشکنه نانجیب۲
نزن پشت در مونده مادر غریب
دلت و سنگِ و قلبتِ از آهنِ
نزن پهلوی مادرم میشکنه
وای مادر وای مادر وای مادر...
مادرمو نزن ۲
فدک شده بهونه
جای دو دست تو
به صورتش نشونه
مادرمو نزن
دیگه نفس نداره
مگه نمی بینی که
شکسته گوشواره
مادرمو نزن ۴
نزن ضربهی سیلهی بی هوا
برو از جلو چشممون بی حیا
مگر مادر ما گناهش چی بود۲
ڪه با دست تو صورتش شد ڪبود
وای مادر وای مادر وای مادر...
مادرمو نزن
میون ازدحام
مادرمو نزن
داره میفته از پا
مادرمو نزن
از روی بغض و ڪینه
بسه برو عقب
علی داره می بینه
مادرمو نزن ۲
با دستای سنگین و بد می زنی
هنوزم ڪه داری لگد می زنی
بابامون رو تو ڪوچه ها می ڪِشی
داری هستی حیدر رو می کُشی
اما فیکم مُسلم
جلوی چشم گریون های حسن
اما فیکم مسلم
مادرِ زخمی رو شلاق نزن
صلوا علیکَ ملیکُ السما
ای کشتهی حسادتِ دنیا
شیعتی مَهما شَربتُم ماء فاذکرونی
شده جواب مهربونی
اَوْ سَمعتُم بغریبٍ اَوْ شهیدٍ فَٵنْدُبونی
آره این شده جواب مهربونی
غم یه دنیا تو چشمای ترت بود
آبی که بستن روت، مِهرِ مادرت بود
بِاَیِ ذنبٍ ذُبِحت
بِاَیِ ذنبٍ قُتِلت
تنت شده زیر وزبر
اینجا شبیه مدینه است
غریب گیر آوردنت
چندنفربه یک نفر
غریب آوردنت
✍تایپ:زهرابانوღ
#ذکر_یافاطمه_سربند_سلیمانی_هاست
4_5902009024391416233.mp3
11.28M
🎙بانوای: #کربلایی_امیر_برومند
🎼سبک: #شور
🖊#امام_علی #فاطمیه1400
#حبعلیسنتنبی
◦•●◉✿ اَُِلَُِلَُِهَُِمَُِ َُِعَُِجَُِلَُِ َُِلَُِوَُِلَُِیَُِکَُِ َُِاَُِلَُِفَُِرَُِجَُِ ✿◉●•◦
●حُبِ علی سُنتِ نبیه
از امتش هم گرفته بیعت
سقیفه بدعت گذاری کرد و
پس مریدش میشه اهل بدعت
■إِنِّی تَارِک فِیکمُ الثَّقَلَینُ
شنیدنو دنبال اولی رفتن
ولی خوش به حال اَمثال سلمان که
به هر سختی بود دنبال علی رفتن
★اُولی الامرُ منکم اینکه قرآن میگه
برای علی و آقا زاده هاشِ
ولی بازم یه عده منکرش میشن
چقد آدم باید پَست و لعین باشه
♢حــیدریام الحمــدلله...
●روز غدیر گفت نبی اڪرم
من کنت مولا علی مولا
راه علی صراطِ مستقیمِ
شیعهی مولا نمیشه گمراه ۲
■ بَلَغَ ما اُنزُلِ اِلیکَ مِن رَبڪ۲
که اِتمام حجت با پیغمبر بوده
نشون میده به عالَم مُهر اِڪمال
رسالت قطعا ولای حیدر بوده
★خیلیا گشتن دور خونه ڪعبه
اونایی ڪه حاجیِ شیعهی علیِ
بین هفتاد و سه فرقه بدون شڪ
فرقهی ناجیِ شیعهی علیِ
♢حــیدریام الحــمدلله ...
●نَصِّ قرآن مَثَل اهلبیتُ
شجرهی طیبه نوشته
ما نمی گیم نَسب بعضیارو
واسشون این قضیه خیلی زشته
■یُطهِرُکُم تطهیرأ اهل بیتن
وچهارده معصوم ذاتاً عصمت دارن
نه اونایی ڪه از توضیح انسابه
گذشته شون پیش مردم وحشت دارن
★خیلیا گشتن دورهی خونهی ڪعبه
از این اهانت به ساحت ائمه
قلب شیعیان پُر نفرت و ڪینهاس
انتقام ما بعد ظهوره وقتی
آتیش بزرگی وسط مدینهاس
✍تایپ:زهرابانوღ
#ذکر_یافاطمه_سربند_سلیمانی_هاست
1400.10.05_1.mp3
50.8M
🔻گزارش صوت هیئت هفتگے
🎤حجت الاسلام #استاد #میرزامحمدی
🔊 #سخنرانی
📆یکشنبه ۵ دیماه۱۴۰۰
🕌موسسه حداث الحسین علیه السلام
1400.10.05_2.mp3
9.47M
🔻گزارش صوت هیئت هفتگے
🎤حجت الاسلام #استاد #میرزامحمدی
🔊 #روضه
📆یکشنبه ۵ دیماه۱۴۰۰
🕌موسسه حداث الحسین علیه السلام
#ذکر_یافاطمه_سربند_سلیمانی_هاست
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#شور | قاسم بودی و مثه مهری..؛
#شهید_سلیمانی | #قهرمان_من
🎤کربلاییعلیاڪبرحائرے
اجرا ؛ ایام عزاداری فاطمیه ۹۹
#حاج_قاسم
قاسم بودی و
مثه مهری تو دلا تقسیم شدی
هدیه بودی و
به خدای عاشقا تقدیم شدی
این یک سال مثه صد سال
برای هرکدوم از ما گذشت
دیگه اون خنده ی صبح
عید فطرت برنگشت
مکتب تو
یعنی خدمت روز و شب تو
یعنی ذکر خدا رو لب تو
یعنی که حضرت زینب تو
یا زینب مدد یازینب
تو ذهن همه
تا ابد یه قهرمان ترسیم شدی
هدیه بودی و
به خدای عاشقا تقدیم شدی
تا دنیاست غیرتت
تو خون و رگ های جووناست
حس میشه جای خالیت
توی روضه های آقا
مکتب تو
یعنی عقیده و مذهب تو
یعنی حال نماز شب تو
یعنی که حضرت زینب تو
یازینب مدد یازینب
#ذکر_یافاطمه_سربند_سلیمانی_هاست
.
#سبک_143 #فاطمیه
#مهدوی_فاطمی
#شب_جمعه #امام_زمان
#کنارمقتل
شب جمعه بازم رسیده
امام غریبم کجایی
شاید رفته ای به مدینه
یا با مادرت، کربلایی
میری با دلی زار و خسته
که از داغ مادر شکسته
می بینی که مادر با ناله
روی خاک مقتل نشسته
میخونه: بُنَیَّ
تو رو تشنه کشتن
سرت رو فقط نه
لباست رو بردن
بیا یابن زهرا.....
🌸🌸🌸🌸🌸
گذاشته یه دست روی پهلوش
بمیرم که پهلوش شکسته
ولی میگه از نیزه ای که
تو پهلوی یاسش نشسته
یکی نیزه میزد یکی تیر
میدم حق که زینب شده پیر
آخه دید حسینم شده دفن
زیر سنگ و نیزه و شمشیر
بمیرم که بوسید
رگ حنجرش رو
روی نیزه ها دید
سر اطهرش رو
بیا یابن زهرا....
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
.👇
.
#فاطمیه
زبان حال حضرت امیرالمؤمنین با #حضرت_زهرا علیهماالسلام لحظه های آخر
چشم هایت تا که بسته می شود شب می شود
مطلع ابیات اشک چشم زینب می شود
می کند هر ناله ات یک موی زینب را سپید
قامتش مانند تو در زیر بار غم خمید
چشم هایت را نبند ای منبع آرامشم
می شود زهرا بمانی،ای تمام خواهشم
کاسه ی صبر مرا لبریز کرده آه تو
پشت ابر غربت از چه مانده روی ماه تو
می زنی لبخند پیش من میان کوه درد
دست بر پهلو گرفتنهات من را پیر کرد
صفحه ی تاریک تاریخ است این غم تا ابد
روبه روی من تو را دشمن به قصد کشت زد
هر کسی با کینه ی بدر و احد می زد تو را
روبه روی من شدی نقش زمین در کوچه ها
بعد کوچه دست تو بالا نمی آید دگر
هستم از گلگونی پیراهن تو خون جگر
چشم هایت را ببند اما عزیز من بدان
بعد تو،خون جای اشک از چشم من گردد روان
بعد تو چاه است ای زهرا انیس غربتم
می شود لبخندهای تلخ قنفذ قسمتم
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
.
.
#روضه_فاطمیه ۶
«السَّلامُ علیکِ یَا فَاطِمَة الزَّهرا یَا بِنْتَ رَسُول الله.»
از مظلومیت زهرا(سلام الله عليها) مخفی بودن قبر اوست طوریکه حتی زمان شهادتش نیز مخفی است.
اما چرا باید یادگار پیغمبر زمان، مکان و محل دفنش مخفی باشد؟! در نقل آمده است امیرالمؤمنین علی علیه السلام میگوید، آمدم کنار زهرای مرضیه سلام الله علیها؛ امام حسن، امام حسین، زینب و ام کلثوم از اتاق بیرون رفتند، تعبیر اینست: «أَخْرَجَ مَنْ کَانَ فِی الْبَیْت»[1] امیرالمؤمنین فرمودند: بچهها بیرون بروید برای اینکه مادرتان زهرا میخواهد وصیت کند.
امام علی(ع) نشست کنار زهرای مرضیه «و ضَمَّ رَأسَها علی صَدْره» زهرای مرضیه شروع کرد به وصیت کردن، اولین مطلبی که گفت این بود علی جان! از من راضی هستی یا نه؟! اشک در چشمان علی حلقه زد و فرمود: فاطمه جان! تو حتی یک بار مرا ناراحت نکردی. «فَوَ اللهِ... لَا أَغْضَبَتْنِی» به خدا قسم فاطمه یک بار ناراحتی مرا بر نیانگیخت. «لَا عَصَتْ لِی أَمْرا» در هیچ امری با من مخالفت نکرد.
به امیرالمؤمنین میفرمود: «اِن کُنْتَ فی خَیْرٍ مَعَک ان کُنْتُ فی شَرٍّ مَعَک». «رُوحِی لِرُوحِکَ وِقَاءً وَ نَفْسِی لِنَفْسِکَ فِدَاء» علی جان! زهرا فدایت گردد! هر چه تو بگویی من مطیع هستم. آری، عمل زهرا شاهد بر این گفته است زیرا جانش را در راه علی داد.
اما علی جان سفارش هایی دارم، نخست اینکه مرا شب غسل بده، شب کفنم کن و شب بدنم را به خاک بسپار؟! مگذار آن دو نفر بر بدنم نماز بخوانند و در تشییع جنازهام حاضر گردند. علی جان! وقتی بدنم را به خاک سپردی، زود از کنار قبرم نرو؛ «اجْلِسْ عِنْدَ رَأْسِی» بالای سرم بنشین، برایم قرآن و دعا بخوان! لحظه نخست دفن و قرار گرفتن در قبر، لحظهایست که انسان احتیاج به مونس دارد،[2] چه مونسی بالاتر از امیرالمؤمنان.
ابْکِنِی وَ ابْکِ لِلْیَتَامَی وَ لَاتَنْسَ قَتِیلَ الْعِدَی بِطَفِّ الْعِرَاق[3]
علی جان! برای من و یتیمانم اشک بریز و گریه کن! حسینم را فراموش نکن و از یاد مبر!
پیراهن خود، در غم من چاک مکن
از فاطمه یادگار اگر میخواهی
جز نیمۀ شب جسم مرا خاک مکن
خونهای مرا ز روی در پاک مکن
علی جان!
مرا غسل چو نیمه شب به پیش کودکان دهی/ مبادا سینۀ مرا به زینبم نشان دهی
علی جان! مبادا بچه هایم تنها بمانند و احساس غربت کنند! یا بقیة الله! یا فاطمة الزهرا شما سفارش کردید که کسی سر بچههایت داد نزند تا آنها احساس غربت نکنند و آنها تنها نمانند؛ اما نبودی کربلا تا ببینی نازدانههای حسینت را چگونه با تازیانه رو به روی بدن مقدس بابا میزدند.
«وَ سَیَعْلَمُ الَّذینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنْقَلَبٍ یَنْقَلِبُونَ.»
پی نوشت(منابع) :
[1]. بحارالانوار، ج43، ص 191.
[2]. بحارالانوار، ج43، ص 134؛ کشف الغمه، ج1، ص 362.
[3] بحارالانوار، ج79، ص 27؛ سوگنامه آل محمد، ص 29.
#فاطمیه #حضرت_زهرا
.
#روضه_فاطمیه ۷
فاطمیه، باید بیش از اینها تجلیل شود، زیرا سند مظلومیت شیعه است.
فاطمیه فصل تجدید غم است/ بر لب شیعه سرود ماتم است
در فاطمیه یک دنیا اندوه وجود دارد. عاشورا و شهادت امیرالؤمنین جای خود، اما مصیبت فاطمه سلام الله علیه آغاز مصیبتهای شیعه بود. اول شهیدی که در راه امامت و ولایت فدا شد در این ایام بود. نمیدانم فاطمه در این شبها چه حالتی داشت، اما نوشتهاند: «کَالشَّبَهِ» به قدری لاغر شده بود مثل شبهی میماند در رختخواب. دیگر فاطمه بعد از پدر «نَاحِلَةَ الْجِسْمِ، مُنْهَدَّةَ الرُّکْنِ، بَاکِیَةَ الْعَیْنِ مُحْتَرِقَةَ الْقَلْب[1]» اشک چشمش خشک نشد، سوز قلبش آرام نگرفت و روز به روز لاغرتر میشد. اگر کسی پیش او میرفت میدید که امروزش با دیروزش به کلی فرق کرده است. بعضی از زنها میآمدند سؤال میکردند: خانم! بیماری شما چیست؟! که این قدر بدنتان نحیف شده و شما را از پا درآورده است! میفرمود: بیماری من تنها بیماری جسمی نیست، من از ظلمی که به حق علی علیهالسلام روا داشته شده میسوزم.
فقدان پدر و ظلم به علی؛[2] جسمم را نحیف و مانند شَبَح ساخته است.
سنگ صبورش قبر پیغمبر بود. بلند میشد، آرام میآمد کنار قبر رسول الله و با خودش نجوا میکرد: یا رسول الله! «بَقِیتُ وَالِهَةً وَحِیدَةً وَ حَیْرَانَةً فَرِیدَة» بابا، به خدا بعد از تو تنها شدم. مردم از ما اعراض کردهاند. بابا! بعضیا دیگر جواب سلام علی را هم نمیدهند! خانهای را که شش ماه بر در آن خانه میآمدی و میگفتی: السّلام علیکم یا اهل البیت و آیۀ تطهیر را میخواندی، بلند شو ببین با آن چه کردهاند.
🥀 بنگر به جانب کاشانۀ زهرا
ماندم به میان در و دیوار زکینه
به دل خستۀ زهرا نظری کن
بعد از تو پدر رفت ز کف عزّت زهرا
بنگر به در سوختۀ خانۀ زهرا
تا محسن من سقط شد ای ماه مدینه
بر پهلوی بشکستۀ زهرا نظری کن
جز مرگ نباشد پس از این حسرت زهرا🥀
بابا، یک خواهش از تو دارم. دعا کن فاطمه پیش تو بیاید و به تو ملحق