.
#حضرت_زینب
#اربعین
شبیه کوه پابرجایم و چون رود سیّالم
به سویت میدوم با کودکانی که به دنبالم...
تمام ابرها بر شانۀ من گریه میکردند
گرفتم آسمان خسته را زیر پر و بالم
نمیدانی چطور آرام کردم کودکانت را
گرفتم قطرههای اشک را با گوشۀ شالم
ببین بر چهرۀ من ردّ پای باد و باران را
ببین بیعمر نوح امروز، بانویی کهنسالم!
نشد لبریز در طوفان غمها کاسۀ صبرم
به آن پروردگاری که خبر دارد از احوالم
اگر عمری بماند تا کنارت سیر بنشینم
برایت شرح خواهم داد از اندوه چهل سالم
میان رفت و آمدهای قایقهای سرگردان
به غیر از کشتیات راه نجاتی
#اعظم_سعادتمند
.........................
#امام_حسن مجتبی علیهالسلام
#غزل
#اعظم_سعادتمند ✍
از شهر من تا شهر تو راهی دراز است
اما تو را میبیند آن چشمی که باز است
در عکسها دیدم مزارت را و عمریست
شمعی به یادت در دلم در سوز و ساز است
از هر غریب و آشنا پرسیدم از تو
گفتند بیش از هر کسی مهماننواز است
مردی که زانو زد جمل با ضرب تیغش
میلرزد آن وقتی که هنگام نماز است
در باد، بیرقهای خونین محرم
در امتداد پرچمت در اهتزاز است
تنهاییات، تنهاییات، تنهاییات، مرد!
بیش از تمام دردهایت جانگداز است...
...............
#شهادت_امام_عسکری
💢 السلام علیک یا ابالمهدی ... 💢
خستهام از راه، میپرسم خدایا پس کجاست
شهر... آن شهری که می گویند:«سُرَّمَن رَءا»ست
تابلوهای کنار جاده میگویند نیست
چند فرسخ بیشتر از راه ما، تا راه راست...
رو به رویم ناگهان درهای بازِ خانهات
بر لبم نام کریمی، چون امامِ مجتباست
احتمال ریزش یکریز باران قطعی است
در دلم اندوه عصر جمعههای کربلاست
آسمان یک کاشی از محراب تو، دریا فقط
گوشهٔ سجادهات در نیمهشبهای دعاست
از کراماتت چه باید گفت وقتی با تو است
آنچه یک حرفش فقط با آصف بن برخیاست
از کبوترهای شهرم نامهای آوردهام
حالشان خوب است اما روحشان اینجا رهاست
راستی! حال کبوترهای بامت خوب شد؟
در صدای من طنین انفجار گریههاست
سکّهها جاریست از چشمانم اما باز هم
دستهایم رو به سویت کاسههای سامراست
✅اعظم سعادتمند ✍
#امام_عسکری علیه_السلام
#مرثیه_امام_حسن_عسکری_علیه_السلام
.
Sh 08 Moharam 1402 Hoseini [Mohjat_Net] (7).mp3
769.8K
🔳 #زمینه_حماسی
#شب_هشتم_محرم (حضرت علی اکبر علیه السلام)
📜 ای حجت کردگار وقت مدد است
🖊به قلم #سید_مهدی_صادقی
🎙به نفس #سید_مهدی_حسینی
.
#شور
#حضرت_عباس
#شب_نهم_محرم
ای قامت تو کرده قیامت به قلب من
از روز ازل کردی اقامت به قلب من
در هر تپشم نام تو را میزنم صدا
دادی تو چنین آقا لیاقت به قلب من
مجنونم کردیو شدم دیونه تو عباس
تا افتاده گذرم به میخونه تو عباس
آباد بودم حالا شدم ویرونه تو عباس
با تو سر بالا میگیرم
کربلا حالا میگیرم
انقد تو محترمی که
امضا از زهرا میگیرم
آقام آقام ابا الفضل
بند دوم🎤
از نذری روضه تو دارم نتایجی
این بین کلیمیها شده حرف رایجی
اسم تو رو تو کلیسا ها میزنن صدا
آخه تو کریمیو تو باب الحوایجی
به مقامت ملایکه غبطه میخورن عباس
چشمام از دوری حرم خیلی دلخورن عباس
نوکرات بد ولی قبول کن مثل حرن عباس
ای ساقی حالمو ببین
حالو احوالمو ببین
در هوای تو به خدا
شکسته بالمو ببین
آقام آقام ابا الفضل
#سید_رضا_صالحی مشهد مقدس✍
۱۴۰۲/۵/۱۵
.👇👇
..
اربعین عشق
آسمان شب شده در ماتم مهر و ماه است
داغ هفتاد و دو گل فاجعه ای جانکاه است
کاروان اسرای علوی در راه است
زنگ این قافله انگار صدایش آه است
کاروان آمد و بر کرببلا حاضر شد
"روز هجران و شب فرقت یار آخر شد"
عطر #یوسف برسد لیک نه از پیراهن
اثری نیست از او غیر مزاری به وطن
چو لگدمال شد از سمّ ستور دشمن
عطر سیب است که پیچیده در این دشت محن
وطن شاه همین #قتلگه بایر شد
روز هجران و شب فرقت یار آخر شد
بهر دلسوختگان مرقد دلداری هست
"گرچه گل نیست ولی صحنه ی گلزاری هست"
درد دل در دل هر سوخته طوماری هست
گرچه آن روز نشد، وقت عزاداری هست
قلم از وصف غم اهل حرم قاصر شد
روز هجران و شب فرقت یار آخر شد
یاد آن گل که بر او تیغ و سنان بود که ریخت
چشمها چشمه شد و اشک روان بود که ریخت
از شترها به زمین خیل زنان بود که ریخت
فصل پاییز شد و برگ خزان بود که ریخت
مجلس روضه ی بر خون خدا دایر شد
روز هجران و شب فرقت یار آخر شد
این رباب است که گشته لغتش وای حسین
ذکر او بود علی مرثیتش وای حسین
گاه می گفت علی وای #عطش وای حسین
اصغرم از عطش افتاده به غش وای حسین
کودکم در دم آخر به پدر ناصر شد
روز هجران و شب فرقت یار آخر شد
داغها تازه شد و هیئت غم گشت به پا
آن یکی گفت پدر آن دگری گفت اخا
آن یکی گفت ببین قامت من گشته دوتا
آن یکی رفت به دنبال مزار سقا
اربعین بود و حرم معتکف حائر شد
روز هجران و شب فرقت یار آخر شد
در کنارش زینب (س) با الفِ دال نشست
یاد آن روز که در پهنه ی گودال نشست
اربعین، غم به دلش مثل چهل سال نشست
کوه صبر است نیفتاد ز پا، حال نشست
گر چهل روز بر این موج بلا صابر شد
روز هجران و شب فرقت یار آخر شد
یادش آمد که در آن روز عذابش دادند
آب می خواست که با تیر جوابش دادند
با دم کودک شش ماهه خضابش دادند
تشنه لب بود که با خنجر، آبش دادند
از بلندای حرم قائله را ناظر شد
روز هجران و شب فرقت یار آخر شد
چه سخنها است که با جان برادر دارد
تن بی سر خبر از غصه ی خواهر دارد؟
گریه ها کرد از این خاک که بر سر دارد
دید قبرش اثر از گریه ی مادر دارد
هر شب جمعه بر او فاطمه (س) هم زائر شد
روز هجران و شب فرقت یار آخر شد
آسمانها و زمین از غم وتر الموتور
تا ابد اشک بریزند بر این قبه ی نور
لحظه هامان شده هر روز چو یوم عاشور
سوخت از آتش او هرکه از او کرد عبور
کاتبی از حرمش کرد گذر، شاعر شد
روز هجران و شب فرقت یار آخر شد
#جواد_محمودآبادی ✍
1402/06/15
#اربعین
.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
#امیرالمؤمنین
تمام دلخوشی زندگی من این است
که وقت مرگ بیایی و مرگ شیرین است
مگر نگفتی علی جان فمن یمت یرنی
بیا که وقت وفایت به عهد دیرین است
شهادتین مرا فاطمه تقبل کرد
بیا همه کس و کارم زمان تلقین است
سلام وادی من وادی السلام علی
کجاست وادی امن کسی که مسکین است
کفن کنید مرا رو به قبله حرمش
نجف چه جای قشنگی برای تدفین است
فراق و وصل مرا میکشد به یک میزان
سرم به دامن حیدر به روی بالین است
شعر از رضا دین پرور ✍
با اجرای حاج منصور ارضی🎤
.
.
#اي ملائک سوي يثرب..
#روضه و توسل ویژه شهادت پبامبر اکرم صلوات الله علیه
اي ملائک سوي يثرب همه پرواز کنيد
شمع سان ناله و سوز جگر آغاز کنيد
همه با هم به سما دستِ دعا باز کنيد
خون فشانيد ز چشم و به خدا راز کنيد
مُهر غم نقش به بال و پرتان مي گردد
مرگ دور سر پيغمبرتان مي گردد
پيک غم از حرم خواجه ي اسرا آيد
خبر از فاجعه ي محشر کبري آيد
کاورانِ اجل از جانبِ صحرا آيد
نگذاريد دَرِ خانه ي زهرا آيد
قاصد مرگ کجا کعبه ي مقصود کجا
مَلَکُ الموت کجا خانه معبود کجا
اَجل اِستاده هراسان به دَرِ بيت رسول
پشت در لحظه به لحظه طلبد اذن دخول
لرزد از زمزمه ي او دلِ زهراي بتول
فاطمه نزد پدر آمده محزون و ملول
که اي پدر پيک عجيبي است تو را مي خواند
کيست کز هر سخنش قلب مرا لرزاند
گفت در پاسخ زهرا پدر، اي پاک سرشت
دست تقدير براي تو غمي تازه سرشت
پدرت مي رود امروز به گلزار بهشت
آسمان کوهِ بلا را به سر دوش تو هشت
فلک امروز پُر از ناله ي جبرائيل است
اين غريبي که بُوَد پشت در، عزرائيل است
*ديد هي دَقُّ الباب ميكنه، اصرار ميكنه وارد بشه، اومد خدمت بابا، باباجان! جواني اومده شمارو ميخواد؟ فرمود: فاطمه جان! اون مَلَكُ الموتِ، عزرائيلِ، تا به حال هيچ كجا اجازه نگرفته و نمي گيره، اما اينجا منتظرِ اذنِ توئه فاطمه، تا تو اجازه اش ندي نميآد، اجازه بده بياد فاطمه جان...
حبيبه ي خدا در به روش باز كرد،وارد شد، اومد كنارِ بسترِ رسولِ خدا، عرضِ سلام و ادب كرد، عرضه داشت: يا رسول الله! من در اختيار شما هستم، اجازه بديد روحتون رو به مَلَكوتِ اَعلي ببرم؟ پيغمبر فرمود: لحظه اي صبر كن، برادرم جبرائيل بياد...آمد، عرضه داشت: يا رسول الله! بهشت رو آذين بستن، بهشتيان همه منتظرِ تو هستن، اؤلياء و انبياء منتظرِ شما هستن...*
گفت ای پیک خدا حاملِ فیض و رحمت
سخنی گو که ز قلبم برُبائی محنت
غم من نیست غم حور و قصور و جنت
چه کند روز جزا خالق من با امت
*تا لحظه ي آخر، به فكرِ اُمتش بود، هي ميگفت:"رَبِّ اُمّتي..."*
گفت جبریل که فرموده چنین معبودت
آنقدر بر تو ببخشم که کنم خوشنودت
*خدا وعده فرموده قيامت آنقدر از اُمّتِ تو مي بخشم، تا تو راضي بشي"وَلَسَوْفَ يُعْطِيكَ رَبُّكَ فَتَرْضَى" بگيم:يا رسول الله!...*
ای به دوشت غم اُمت همه دَم در همه حال
بُرده بر شانه ي خود کوهِ غم و درد و ملال
اُمت اَجرِ تو عطا کرد به قرآن و به آل
حُرمَتِ هر دو کنارِ حَرَمَت شد پامال
کرده غصب فدک و حقِ علی را بردند
پهلوی فاطمهات را ز لگد آزردند
*هنوزِ آبِ غسلت خشك نشده بود، هيزم آوُردن، دَرِ خانه ي فاطمه رو آتيش زدن، بهش گفت: فاطمه پشتِ دَرِ خانه است، گفت: اگر فاطمه هم پشتِ در باشه آتش ميزنم... اي كاش به اين جنايت اكتفا مي كرد، ديگه لگد به دَرِ نيم سوخته نمي زد...بينِ در و ديوار، صداي ناله ي دخترت بلند شد:" یا اَبَتاهُ یا رَسُولَ الله! هکَذا کانَ یُفْعَلَ بِحَبیبَتِکَ وَ اِبْنَتِک" ببين با دخترت چيكار كرد...*
با سر انگشتِ زمان سخت ورق برگردید
غنچه و لاله ی خونینِ تو پرپر گردید
*ناله ي اول گفت: بابا! ناله ي دوم فضه رو صدا زد"یا فِضَّةُ خُذینی "...يا رسول الله!...*
به حَسَن از همه کس ظلم فزونتر گردید
*جلو چشمش باباش رو فحش ميدادن، به خودش هم جسارت مي كردن، مي گفتن:"يا مُذِلَّ الْمُؤْمِنِین" عصاي زهر آلود به پاش زدن، خنجر به پايِ مبارك آقا زدن، سجاده ي نماز رو از زيرِ پاش كشيدن...يا رسول الله!...*
به حَسن از همه کس ظلم فزونتر گردید
دومين اَجرِّ تو زخمِ سَرِ حيدر گرديد
بعد از آن زهر که بر نورِ دو عینت دادند
اَجرها بود که امت به حسینت دادند
*گاهي كنارِ بدنِ اِرباً اِربايِ علي اكبرش ناله ميزد:"وَلَدي!..عَلَى الدُّنْيَا بَعْدَكَ الْعَفَا" گاهي شش ماه اش رويِ دستش با گلويِ پاره صدا ميزد:" هَوَّنَ عَلَىَّ ما نَزَلَ بي أَنَّهُ بِعَيْنِ الله"...حسين
بعد از آن زهر که بر نورِ دو عینت دادند
اَجرها بود که امت به حسینت دادند
*گاهي كنارِ بدنِ قاسم ناله ميزد، گاهي كنارِ نهر علقمه" أَلانَ إنکَسَرَ ظَهرِي"حسين...لحظات آخر هم صورت رويِ خاك گذاشت، لباش مثلِ دو چوبِ خشك از تشنگي بهم ميخورد، صدا ميزد" إلهِى رِضًى بِقَضائِکَ،صبراً عَلَي بَلائك، تَسلِیمًا لأمْرِکَ لا مَعبودَ سِواکَ یا غِیاثَ المُستَغیثینَ"
بعد از آن زهر که بر نورِ دو عینت دادند
اَجرها بود که امت به حسینت
#حاج_مهدی_سماواتی
#روضه_پیامبر_اکرم_صلوات_الله_علیه
#رسول_الله #رحلت_پیامبر_اکرم
.👇
3. میرزا محمدی 19.8.96.mp3
2.4M
#روضه_اربعین
حجه الاسلام والمسلمین
#استاد_میرزا_محمدی
السلام علیک یا اباعبدالله
همه منتظرند ببینند عمه جانشون چه جوری زیارت میکنه ، دیدند دیگه رمق به زانوای عمه نمونده
رو زانواش چند قدم راه اومد ، بوی برادر به مشامش میرسه ... همه منتظرند ببینند ، زینب با تربت برادر چه میکنه ؟ دیدند یه پارچه ای روی قبر پهن کرد ، این پارچه همون پیراهن خونینِ برادره ... داداش چهل منزل کتک خوردم ، طعنه و ناسزا شنیدم ، اما همه امانتیاتو پس گرفتم ، این عمامه ایه که روسرت گذاشته بودی ... دونه دونه را نشون داد به ابی عبدالله ... این همون پیراهنیه که مادرم برات آماده کرده بود ، ببین این گلاوند مادرم زهراست ، این پیراهن مادرمه ، مقنعه ی مادرمه ، داداش همه رسالتامو به انجام رسوندم ، همه بچه هاتو آوردم ... اما یه امانتی رو گوشه ی خرابه جا گذاشتم ، حسیییین ...
#اربعین