.
#شعر_منتخب
#شهدای_حرم_شاهچراغ
بیخبر، بیپناه، کشته شدند
به کدامین گناه کشته شدند؟
همه پروانههای شاهچراغ
دور آن شعله، آه! کشته شدند
حرم امن است، امن، امّا آه
زائران را نگاه! کشته شدند
عاشقان نماز شام حرم
غرق در نور ماه کشته شدند
لحظۀ گفتن تشهّد بود
وسط «لا اله...» کشته شدند
زیر چادرنمازهای سفید
گیسوان سیاه کشته شدند
کودکان و عروسکان آنجا
به کدامین گناه کشته شدند؟
#بهجت_فروغی_مقدم✍
#شاه_چراغ
.
امام حسین ع
. دوشنبه رفتم جایی هیئت، روحانی جوان بدون لباس روحانیت آمده بود و از سبره ی اهلبیت میگفت و اینکه بای
.
#وحدت
اگر جوان و اگر پیر، اگر که مرد و زنیم
اگر که کرد و بلوچیم، اگر که ترکمنیم
اگر شقایق وصدبرگ و لاله و شب بو
اگر که سوسن و نسرین و یاس و یاسمنیم
تمام، شاخه ی یک ریشه، شیر یک بیشه
تمام، زاده ی یک آب و خاک و یک وطنیم!
یکیست ریشه ی ما ، اصل ما به هم وصل است
تمام روح خداییم ، اگر چه تن به تنیم !
بلور آینه ایم، انعکاسی از نوریم
اگرچه پیکره در پیکره، بدن بدنیم
اگر که آینه هستیم، یا اگر آهیم
اگه گُلیم و گلستان، اگر گِل و لجنیم
نخواه ریشه خود را زبیخ و بن بکنیم!
تماممان گل یک باغ و سرو یک چمنیم!
#بهجت_فروغی_مقدم✍
.
.
#حجاب
پا جای پای حضرت کوثر گذاشتم
در پیشگاه چادر اگر سر گذاشتم
نگذاشتم اگر سر گیسوم را حراج
یعنی که احترام به مادر گذاشتم
در اوج موج ها صدف گوهر من است
این تاج افتخار که بر سر گذاشتم
بوی خوشی گذاشتم از خود به یادگار
بر عطردان زلفم اگر در گذاشتم
از جلوه و جلای "جلابیبهن " گلی
در بین جانماز معطر گذاشتم
از بیم هر نگاه گل سرخ حسن را
در بین شیشه های مشجر گذاشتم
ای کاش سربلند شوم پیش مادرم
در لحظه ای که پای به محشر گذاشتم...
#بهجت_فروغی_مقدم✍
.
.
#وطنم
#ایران
این باغ هر چه داغ که بوده است، دیده است
این خاک طعم هر چه بلا را چشیده است
این سرزمین که دامنی از مهر مادری است
بر شانه هر چه بار ستم را کشیده است
این پرچم سه رنگ که بر دوش قله هاست
دایم به سوش باد مخالف وزیده است
این کاروان لاله به دنبال هر چه داغ
زخم زبان دوست و دشمن شنیده است
در پیچ جاده جاده ی دوران ، قطار ما
هی سنگ خورده، هی سخن رد شنیده است
هر باد ناموافق از اینجا گذشته است
هر بار از این دیار گلی سرخ چیده است
ایران من! اگر چه که چندین خلیج فارس
باران اشک از سر چشمت چکیده است
هر چند گوشه گوشه ی تو لاله های سرخ
از خون هر شهید به خاکت دمیده است
بر قله ی شکوه بمان و صبور باش پایان شب همیشه طلوع سپیده است هر کس که چشمداشت به خاک تو داشته
جای ترنج دست خودش را بریده است!
#بهجت_فروغی_مقدم
................
.
دوباره بر سر هر نیزه پیرهن زده اند
به سینه سنگ وطن را به نام زن زده اند
به نام باد بهاری وزیده اند ولی
شکسته اند سر شاخه و چمن زده اند
کشیده اند به خون باغی از شقایق را
تبر به ریشه ی نسرین و نسترن زده اند
گرفته اند سر راه آرمانها را
نه تن به تن ، که یکی را هزار تن زده اند
بریده اند پر آرزو و رویا را
به نام اعظم زن دشنه بر وطن زده اند
ببین چه بوی هبوطی دو باره می آید
از این عصاره ی افسون که بر بدن زده اند!
#بهجت_فروغی_مقدم
.
.
#ایران_ولز
هر حرف و حدیث را تحمل کردید
دشنام شنیدید و تغافل کردید
با همت گامهای پر غیرتتان
در جام جهانی قطر گل کردید!
#بهجت_فروغی_مقدم✍
.
.
دست تو را برای دعا آفریده اند
از سمت باز پنجره ها آفریده اند
دست مرا برای به دامانتان زدن
در لحظه های خوف و رجا آفریده اند
از گوشه های چادر پر آبرویتان
گرد و غبارهای شفا آفریده اند
از ما تمام، مستی و عصیان و از شما
تنها شفیع روز جزا آفریده اند
عطر گل #محمدی و بوی یاس را
در کوچه باغ زلف شما آفریده اند
از برکت نگاه شما خاک خشک را
لبریز عطر و رنگ و صدا آفریده اند
باران که می زند به سر دشت و باغ را
سرمست عشقتان-به خدا- آفریده اند
درهای رحمتید و از آن لحظه ی ازل
ما را امیدوار شما آفریده اند #بهجت_فروغی_مقدم
.
#پندیات
آه از آن روزی که دیگر در تنم جانی نباشد
قصد جبران کرده باشم، وقت جبرانی نباشد
تا بخواهم گوش بسپارم به فرمان تو، دیگر
تحت فرمان من آنجا گوش و فرمانی نباشد
تشنهٔ رفتار انسانی شوم با مردم اما
غیر از ارواح آن زمان دور من انسانی نباشد
هی بخواهم دستهایم را بهدامانت رسانم
آن میان دیگر ولی دستی و دامانی نباشد
جز گناهانی که با خود میبرم از دار دنیا
دور من آن روز دیگر هیچ زندانی نباشد
جز همین لبخند، این پیوند، جز این مهربانی
دیگر آنجا دور من باغ و گلستانی نباشد
میکنم پیمان خود را در همین جا با تو محکم
پیش از آن روزی که دیگر عهد و پیمانی نباشد
#بهجت_فروغی_مقدم✍
............................
.
#پنديات
اي بشرخود را اسير نفس شيطانی مکن
غفلت از روز حساب و مرگ خود آنی مکن
ناخدای کشتی دل باش و ازياد غرور
خويش را مستقرق دريای طوفانی مکن
گرمسلمانی چوسلمان باش وجاهد درعمل
ور نئی بيهوده دعوی مسلمانی مکن
خدمت خلق خدا کن وَز خدا غافل مشو
خويش را بازيچه ی اميال نفسانی مکن
طعنه برفانوس کم نور تهی دستان مزن
روز.خود را بی جهت چون شام ظلمانی مکن
تا جوانی فکر پيری باش و در افتادگی
خويشتن را خسته از بار پشيمانی مکن
سعي کن تا می توانی بهره از عمرت ببر
اين دو روز عمر را صرف هوس رانی مکن
دست بر کاری که می دانی ضرر دارد مزن
آن چه را قبلاً که می دانی نمی دانی مکن
خون مردم را برای لقمه ی نانی مريز
زين عمل خود را پليد وظالم و جانی مکن
دان غنيمت ساعتی چون عمرِ عالم يک دم است
فکر فردا باش و فکرِ عالم فانی مکن
من نمی گويم که دست از کار و کسب خود بدار
آن چه مي خواهی بکن اما به نادانی مکن
از من ژوليده بشنو اين کلام معنوی
مردم آزاری به عالم گر که انسانی مکن
#ژولیده_نیشابوری✍
........
(وقت ِ مُـردن)
اگر ز مِهـــر نیـایی به وقت مُـــردن من
ملول میشوی از طرزِ جان سپردن من
هلاک عشـق تو مرگ از حیات نشنـاسد
تفـــاوتـی نکنـــد مُــردن و نمـــردن من
درین چمن که خــزان و بهــار همدستند
عجب مدار به فصل گُــل از فسردن من
گهی که یـاد رقیـبان کنی ز الفت نیست
بهــانـهایست بـرای زِ یـــاد بُـــردن مـن
حــریــف دلشـــده ی پــاکبـــاز میدانـد
که راز ِ بــردن مـن بـود در نبـــردن مـن
زمانه جز گُــل داغی که رویَد از خـاکـم
چه حاصلی بَرد از خونِ دل فشردن من
رهیـن منّـت اشکـم که زنـــده می دارد
همیشه خـاطــره ی دردِ دل شمردن من
اگـر که با تو گنــاه است عشق ورزیدن
گنــاه ِ جمله ی دلدادگان بـه گــردن من
استاد محمدعلی مجاهدی (پروانه)✍
.
#پندیات
هر که دل بست به حق ، کامروا می گردد
چون که با یاد خدا درد دوا می گردد
غم روزی مخور ای دوست که رزّاق خداست
آن چه از خوان عطا قسمت ما می گردد
ای دل از درگه الطاف خدا روی متاب
ذکر او دافع هر گونه بلا می گردد
دل به دنیا و بر این مردم بی مهر مبند
چون که در رهگذر سیل فنا می گردد
حرص بیهوده مخور نیست به دست من و تو
چرخ افلاک به فرمان قضا می گردد
از غم و شادی ایام مشو شاد و غمین
عاقبت شادی ایام ، عزا می گردد
با خدا باش " مبِشِّر " مدد از غیر مگیر
هر که دل بست به حق کامروا می گردد
#محمد_مبشری ✍
.
#بر_منکر_فاطمیه_تاصبح_قیامت_لعنت
عشق تو را به سینه و در سر نداشته
هر کس که گفته خانه ی تو در نداشته
هر کس که گفته آتش سوزانِ پشتِ در
کاری به کارت ای گل پرپر نداشته
تاریخ را نخوانده ببین دختر رسول
در بین شعله مانده و یاور نداشته
ما دیده ایم آنچه که عمری شنیده ایم
در فتنه های بی در و پیکر نداشته
جز هیچ وپوچ پچ پچ چشمان هوچیان
این کوچه هیچ عابر دیگر نداشته
آه از غمی که این همه تکرار می شود
در پیچ کوچه های ابوذر نداشته
شعر تو را اگر قلمی سر نداده است
شکی نمانده است که جوهر نداشته!
#حضرت_زهرا #فاطمیه
#بهجت_فروغی_مقدم✍
...............
.
این روایت پشت آدم رو میلرزونه
امام صادق(ع)هنگام ذکر واقعه کوچه و هجوم به خانه حضرت زهرا(س) چندان می گریستندکه محاسن مبارکشان از اشک دیدگانشان تر می گشت وسپس می فرمودند:
روشن مباد آن چشم که هنگام ذکر این واقعه نگرید
بحار الأنوار،ج۵۳،ص۲۳
#کوچه_بنی_هاشم
#هجوم_به_بیت_وحی
.
.
#شهدا
جان را گرفت بر سر دست و زمین گذاشت
وقتی قدم به معبر باریک مین گذاشت
میرفت غرق آتش و آهسته میشکافت
شب را که در میانهٔ راهش کمین گذاشت
او بود و پیکری که هزاران شیار زخم
دنبال سینهخیز تنش بر زمین گذاشت
او بود و سینهای که خدا در میان آن
قد هزار دشت دل آتشین گذاشت
گلهای سرخ زخم تنش ناگهان شکفت
وقتی که روی مین قدم آخرین گذاشت
روی تنش ستون حرکت کرد و بعد از آن
تاریخ در ادامهٔ او نقطهچین گذاشت...
#بهجت_فروغی_مقدم✍
#دهه_مقاومت
.
دنیا تمام تشنهٔ نور است نازنین
دیگر زمان، زمان ظهور است نازنین
از بسکه در هم است شب و روز روزگار
انگار روز حشر و نشور است نازنین
برگرد سوی وادی کنعان عزیز مصر!
دلها بدون نور تو کور است نازنین
تزویر زیر نام تو بازارها زده است
کالای زور و زر به وفور است، نازنین
دنبال ردّ شعلهای از چشمهای تو
موسای سینه راهی طور است نازنین
خورشید قرنهاست که بر روی نیزههاست
یا در میان تشت و تنور است، نازنین
ای آخرین ذخیرهٔ هستی ظهور کن
دنیا تمام تشنهٔ نور است، نازنین!
#امام_زمان
#بهجت_فروغی_مقدم
.
#امام_حسین
.
فریاد زد خدا به صدای رسا "حسین"!
آمد حسین و شد همه ی ماجرا حسین!
دنیا به دور نخل وجودش گرفت پا
وقتی که پا گذاشت به دنیای ما حسین
در قلب های مرده دمیدند بانگ صور
تا شد شبیه محشر عظمی به پا حسین
افراشت پرچمی به بلندای روزگار
با نام خود به روی درِ قلب ها حسین
آدم به اوج بندگی خود عروج کرد
روزی که خیمه زد به دل کربلا حسین
در حیرتم که با همه بُعد و بزرگی اش
در این جهان چگونه گرفته است جا حسین
هرعاشقی که از دل و جان "یا حسین" گفت
با سیل اشک داد به قلبش جلا حسین
از بسکه در ترنم نامش بهارهاست
دلهای مرده زنده شد از ذکر "یاحسین"!
#بهجت_فروغی_مقدم
................
.
شیرین تر از غم تو غمی نیست یا حسین
عشق تو افتخار کمی نیست یا حسین
جز در میان زلف بلندت به روی نی
در هیچ جاده پیچ و خمی نیست یا حسین
باران بی کران عطایی و دست ابر
بی مهربانی تو نمی نیست یا حسین
بی کشتی نجات تو در بین موج ها
حتی نشانی از بلمی نیست یا حسین
جز خانه ی کریم تو و خاندان تو
در هیچ خانه ای کرمی نیست یا حسین
پروانه ای که دور تو چرخید و پر کشید
در راه هستی اش عدمی نیست یا حسین!
شعر مرا اگر نخری با نگاه مهر
در دست خالی ام درمی نیست یا حسین!
#بهجت_فروغی_مقدم✍
.
.
#سال_نو
#امام_زمان
خدا کند که جهان خیر از این بهار ببیند
به جای هر چه گل این بار روی یار ببیند
به جای هر دل خونین، به جای هر دل غمگین
خدا کند که فقط روزگار انار ببیند!
خدا کند که ببیند تو را جهان و به قلبش
پس از تمام تب و لرزها قرار ببیند
نگاه هم سفرانی که محو جاده ی دور است
تو را میان همین کوپه ی قطار ببیند
خدا کند که چنان از میان ابر در آیی
که آفتاب تو را چشم روزگار ببیند
کسی که منکر روی تو شد به گوشه کنایه
تو را دمیده به هر گوشه و کنار ببیند
چنان در آیی از آغوش ابرها که به هر سو
تو را نگاه گنه کار آشکار ببیند
خوشا به پا به رکابی که در کنار تو خود را
میان سیصد و آن سیزده سوار ببیند
چقدر عید شود،غنچه بشکفد، تو نیایی
چقدر باغ شود سبز و گل به بار ببیند
چقدر جای عبور تو چشمهای پر از اشک
میان جاده فقط خطی از غبار ببیند
چه سخت می گذرد بر کسی که چشم به راهت
تمام روز و شبش را در انتظار ببیند
به زیر خاک برد آرزوت را و به جایت
به روی سینه ی خود سنگی از مزار ببیند!
خدا کند که پر از عطر گیسوان تو باشد
که خیر از خودش امسال این بهار ببیند!
#بهجت_فروغی_مقدم✍
.
.
#حضرت_معصومه
صحن حرم ، روضه ی رضوان، سلام!
گنبد و گلدسته و ایوان،سلام!
دختر تابنده تربن نورها
خواهر خورشید خراسان، سلام!
چشمه ی شیرین نمکزار قم
شهد صفا، حضرت باران، سلام!
روح و روان همه ریحانه ها
رایحه ی تازه ی ریحان، سلام!
ای که غبار قدم زایرت
سرمه ی نور است به چشمان، سلام!
ای تو برای همه ی دردها
خوب ترین نسخه ی درمان، سلام!
موج نجیبانه ی معصومیت
حضرت معصومه ی دوران، سلام!
#بهجت_فروغی_مقدم✍
.
.
#طوفان_الاقصی
ای دل بیا و طیر ابابیل را ببین
طوفان سنگ و بارش سجیل را ببین
خرد و خمیر مثل علف در دهان اسب
اینک بیا و لشکری از فیل را ببین!
در آسمان مسجدالاقصی پری بزن
آیات آسمانی تنزیل را ببین!
در پیش چشم لشکر فرعونیان عصر
موسای با عصا زده در نیل را ببین
امکان خلف وعده ندارد کلام وحی
اصحاب فیل و طیر ابابیل را ببین!
#بهجت_فروغی_مقدم✍
.
دیگر چقدر شاهد و مدرک درآورند
ما را مگر که ذره ای از شک درآورند؟
دیگر چقدر از دل آوار بمب ها
کفش و کلاه و شال و عروسک دراورند؟
دیگر چقدر از تن گلهای سوخته
سرب مذاب و تکه ی موشک درآورند؟
وقتش رسیده است که چشمانمان دمار
از شیشه های دودی عینک درآورند!
با داس ها بگو که لباس هراس را
از پیکر مخوف مترسک درآورند
دیگر بس است لاله خونین میان خاک
از دشت ها بخواه که میخک درآورند!
#بهجت_فروغی_مقدم
.
#طوفان_الاقصی
پایان شب عُسر وحَرَج نزدیک است
ویران شدن بنای کج نزدیک است
بر قله ی عصر می وزد پرچم فتح
والفجر بخوانید، فرج نزدیک است!
#بهجت_فروغی_مقدم✍
#مقاومت
.
.
#طوفان_الاقصی
دیگر بس است هرچه غریبانه زیستید از این به بعد سرو شوید و بایستید
دیگر بس است هرچه که برشانه های هم
مانند ابرهای بهاری گریستید
از این به بعد سبزتر و استوارتر
سربرکشید تا که بگویید کیستید
سر برکشید سبز و به دنیا نشان دهید
جز سرو سرفراز و سپیدار نیستید
ای کوه های محکم و مظلوم و مقتدر
تا پای جان برای رهایی بایستید!
#بهجت_فروغی_مقدم✍
.
.
#شهدای_خدمت
چه عاشقانه پریده ای، مبارک است شهادتت
به خون خویش تپیده ای،خوشاخوشابه سعادتت!
پس از فرود تو بر زمین،زمان زمان صعود بود
به اوج قله رسیده ای، خوشا بلندی همتت!
نه روی صندلی و سکو، که کوچه کوچه و کو به کو
رسید دست تمام شهر به میز ساده خدمتت!
میان سیل رسیده ای به افتتاح هزار سد
به خشکسالی صد کویر رسیده دست محبتت
به افتتاح چه غنچه ای به قلب جنگل مه زدی
که فرش گل شده ورزقان به پیشواز ارادتت
میان آتش بالگرد بگو که از توچه مانده مرد
بجز نگین شکسته ای که سوخته است ز حسرتت
کنون که راهی مشهدی سلام این دل خسته را
به آستان رضا ببر، تو را به حق سیادتت!
#بهجت_فروغی_مقدم✍
#شهید_جمهور
.
.
#حجاب
گَر گران می خواهیاش، باید که پنهانش کنی!
جای این که روی دوش خویش افشانش کنی
مثل مرواریدِ پنهان در صدف، زیباتر است
هر اناری را میان پرده پنهانش کنی!
آفتاب و رعد و برق و باد و باران می برند
آب و رنگ میوه ای کز پوست عریانش کنی
دست بادی هرزه می افتد سر هر خوشه اش
خرمن سبزی که در طوفان پریشانش کنی
بی گمان از دست خواهد داد نرخ خویش را
عطر گیسویی که با افشاندن ارزانش کنی!
#بهجت_فروغی_مقدم ✍
.