.
#فاطمیه
#حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_زهرا
من رفتنی هستم دگر یاور نداری
مظلوم! با مظلومه ات کاری نداری؟
تا رفع زحمت کردنم چیزی نمانده
فردا در این بستر، تو بیماری نداری
مثل جنین زانو بغل کردن ندارد
خانه نشین! گیرم طرفداری نداری
با گریه دردت را بگو عیبی ندارد
وقتی که غم داری و غم خواری نداری
وقتی که دفنم می کنی آقا بمیرم
تاریک تر از آن شب تاری نداری
مردم اگر از تو سراغم را گرفتند
از قبر من مولا خبر داری! نداری!
دیگر خداحافظ، حلالم کن علی جان
جان تو جان بچه ها، کاری نداری
🔸شاعر:
#حامد_خاکی
.
.
#حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_زهرا
از سینه دگر آه شرر بار نکش
برخیز ولی منت دیوار نکش
من شانه نخواستم به جان بابا
از دست شکسته این قدر کار نکش
با اشک دلیل اشک مهتاب شدی
هر نیمه ی شب همین که بیتاب شدی
از بس که غذا نمیخوری مادر من
در عرض سه ماه این همه آب شدی
ای کاش که درد سینه غوغا نکند
خیلی نفست فاصله پیدا نکند
پهلوی تو را همین که دیدم گفتم
این زخم خدا کند دهن وا نکند
امروز یکی دو رنج مبهم داریم
از چیست که ناخواسته ماتم داریم
در بقچه روبرویمان دقت کن
من فکر کنم که یک کفن کم داریم
بیتاب حسین آمده تابش بدهی
انگار بنا نیست جوابش بدهی
اصلاً تو خودت بگو دلت می آید
او تشنه شود نباشی آبش بدهی
🔸شاعر:
#علی_زمانیان
.
.
#فاطمیه
#حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_زهرا
تو حیدری به تو چشمان تر نمی آید
سرت سلامت اگر غصه سر نمی آید
رشید شهر چرا دست بر کمر داری؟
به تو گرفتن دست از کمر نمی آید
گره گشای همه دست های بسته ،علی
به دست حیدری ات بند و پر نمی آید
سپرده ام به کنیزان که نان درست کنند
ز دست و بازوی من ، کار برنمی آید
میان شعله، من و در، بهم گره خوردیم
علی ...ز پهلوی من میخ، در نمی آید
🔸شاعر:
#حسین_ایزدی
______________________
@emame3vom
.
.
✅ شعر بعد از شهادت حضرت زهرا
_______________________
#حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_زهرا
حالا میان خانه اش کوثر ندارد
تنهاست مولایم علی، یاور ندارد
بی بال و پر مانده است حیدر، پر ندارد
زهرا که رفته، زینبش مادر ندارد
مولاست با طفلان بی حال و پریشان
مولاست با یک قبر مخفی، چشم گریان
دائم کنار بستر خالی نشسته
چشمان بارانی خود را باز بسته
هی روضه می خواند به یاد دست بسته
با خاطرات کوچه پهلویش شکسته
با چادر خاکی که بر روی سرش داشت
زینب دوباره رنگ و بوی مادرش داشت
حق علی را هیچ کس باور ندارد
مولای عالم مانده و لشکر ندارد
این خانه دیگر دست نان آور ندارد
«دیگر حسین بن علی مادر ندارد»
پروانه ای که پهلویش را در گرفته
حالا از این خانه شبانه پر گرفته
شب ها کنار قبر زهرای جوانش
می سوخت از داغ جوان قد کمانش
وقتی رمق می رفت او از زانوانش
سر باز می کرد او تمام سوزِ جانش:
زهرا چرا از حیدر خود رو گرفتی
دیدم که دستت را روی پهلو گرفتی
با من نگفتی غصه ی غصب فدک را
با من نگفتی ضربه ی سخت کتک را
شب ها حسن می خوابد اما با تب آخر
در خواب می گوید: نزن سیلی به مادر
بر خیز زهرا، بهر زینب مادری کن
زهرا، حسین تشنه لب را یاوری کن
برخیز تا این خانه را از نو بسازم
برگرد تا کاشانه را نو بسازم
کج می کنم بانو سرِ مسمارها را
خود در میارم سنگِ این دیوارها را
دیگر توان دیدنِ ماتم ندارم
لولای در را رو به کوچه می گذارم
انگار وقت رفتنم نزدیک گشته
دنیا دوباره تیره و تاریک گشته
نه سال بودی بهر تو کاری نکردم
زهرا حلالم کن که باید بازگردم
زهرا گمانم غرق تب بیدار گشته
حالا حسینم تشنه لب بیدار گشته
🔸شاعر:
#وحید_محمدی #فاطمیه
.
.
#فاطمیه
#حضرت_زهرا
#مرثیه_حضرت_زهرا
یاسم ولیک، برگ و برم درد می کند
از غصه ات علی، جگرم درد می کند
هر شب برای غربت تو گریه می کنم
با آنکه چشم های ترم درد می کند
از درد خویش با تو نگفتم سخن ولی
هر لحظه قلب شعله ورم درد می کند
یک دو قدم نرفته زمین می خورم علی
از ضربت لگد،کمرم درد می کند
خون جای شیر می چکد از زخم سینه ام
وین سینه از غم پسرم درد می کند
از لحظه ای که خورد به دیوار صورتم
گوشم کبود گشته،سرم درد می کند
🔸شاعر: #محمود_اسدی
_______________
🔹
.
#فاطمیه
#حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_زهرا
ضعفی شدید نیروی او را گرفته بود
دیگر توان ز زانوی او را گرفته بود
در ازدحام پشت در و دود و شعله ها
آتش سراغ گيسوي اورا گرفته بود
می خواست تا جدا شود از پشت در ولی
تیزی میخ ، پهلوی او را گرفته بود
تحتِ فشار لنگه ی در گیر کرده بود
بی خود نبود در ، بوی او را گرفته بود
مولا چه می کشید چو می دید لشگری
در کوچه دور بانوی او را گرفته بود
باید به وضع خانه کسی می رسید پس
زینب به دست جاروی او را گرفته بود
فرصت نکرده بود که چادر به سر کند
شکر خدا که در روی او را گرفته بود
شاعر:
#محمدجواد_پرچمی
👇
.
#دشتی
#فاطمیه
#حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_زهرا
نَیُفتــَــد بـر قــــدِ گـــل آذر ای کاش
نگـردد هیـــچ یاسی پـرپـر ای کاش
به نفســــه عمر گـــل کوتاه باشــــد
نَشیند بر گلـــی خاکستــــر ای کاش
چه تشبیهی برایش بهتــــر از گــــل
بجای گــــل بگویند مــــادر ای کاش
صفــــا مادر ، وفــــا مادر ، شفـــا او
نگیــــرد مــــادری دردِســـَر ای کاش
پســر طاقــــت نــدارد دیدنــــش را
نبینــــد دردِ مادر ، دختــــر ای کاش
غمِ بی مادری سخت است وجانکاه
نباشــد خانه ای بی مـــادر ای کاش
مدینه مادری در شعلـــه ها سوخت
نگیرد آتشــــی بر معجــــر ای کاش
چـــه گویــم بار شیشه داشت مادر
به بیرون باز میشــد آن در ای کاش
علــی را دست بستــــه ؛ میکشیدند
یکی می بست چشمِ حیدر ای کاش
تمــام صحنــــه ها را دیــــد مــــولا
فلک سوزد ز داغش یکسـر ای کاش
به گودال آمــــد آن جانـیِ بی رحم
نمی آورد با خود خنجــــر ای کاش
بریدنــد از قفایــش آن ســــری که
تماشایش نمیکرد خواهــر ای کاش
🔸شاعر: #سیدحسین_میرعمادی
________________
🔹
.
#فاطمیه
#حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_زهرا
این قدربین رفتن وماندن نمان بمان
پیرم مکن ز بارغمت ای جوان بمان
خورشیدمن به جانب مغرب روان مشو
قدری دگر به خاطراین آسمان بمان
مهمان نه بهار علی پا مکش ز باغ
نیلوفر امانتی باغبان بمان
ای دل شکسته آه تو ما را شکسته است
ای پرشکسته پر مکش از آشیان بمان
دیگر محل به عرض سلامم نمی دهند
ای هم نشین این دل بی همزبان بمان
راضی مشو دگر به زمین خوردنم مرو
بازی نکن تو با دل این پهلوان بمان
روی مرا اگر به زمین می زنی بزن
اما بیا بخاطراین کودکان بمان
در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست
اینقدر بین رفتن وماندن نمان بمان
🔸شاعر:
#محسن_عرب_خالقی
___________________
🔹
.
#محسنیه
#فاطمیه
#حضرت_محسن_بن_علی #مرثیه_حضرت_زهرا
گویا حریف شعله ی این در نخواهی شد
آخر عصای پیری مادر نخواهی شد
می سوزم از اینکه تو با این کوهی از غیرت
جز چند روزی بیشتر حیدر نخواهی شد
میخواستم مثل حسن مثل حسین، مادر
یار پدر باشی ولی دیگر نخواهی شد
می خواستی دفع بلای مادرت باشی
گفتم نرو هم زور این لشکر نخواهی شد
وقتی که زینب دید مادر پشت در افتاد
فهمید که هم بازی خواهر نخواهی شد
باضربه پای پلیدی و هجوم در
وقتی صدف له شد دگر گوهر نخواهی شد
تو زودتر رفتی نبینی مرگ مادر را
حالا دگر با درد هم بستر نخواهی شد
مثل رقیه منکرت هستند بعضی ها
درباور ناباوران باور نخواهی شد
شاعر: #مهدی_قنبری
https://eitaa.com/emame3vom/51863
.
.
چند خط روضه
#فاطمیه
بخشی از زبانحالِ گفتگوی بی بی با مولا، زمانی که میبیند علی ع زانوی غم بغل گرفته و آه میکشد...
#مرثیه_حضرت_زهرا
گه ز حق، مرگ طلب می کنم و گه گویم
کاش می بودم و غمخوار علی می بودم
زیر این چرخ علی دوست تر از فاطمه نیست
سند مستندم: بازوی خون آلودم!
من نفس می زدم و او کف افسوس به هم
من چه سان گویم و او چون شنود بِدرودم؟!
ای اجل! پا به سر من ز محبت بگذار!
جز تو کس نیست که از لطف کند خوشنودم.
🔸شاعر:
#استاد_علی_انسانی
______________
*حالا که تنها شدیم ، چه خوبه همدیگه رو تسلی بدیم:
من پهلویم شکسته و تو دل شکسته ایی
تو گریه میکنی به منو ،من به تو علی
https://eitaa.com/emame3vom/87416
.