eitaa logo
امام حسین ع
18.7هزار دنبال‌کننده
398 عکس
2هزار ویدیو
1.9هزار فایل
کانال مداحی و شعر و سبک https://eitaa.com/emame3vom
مشاهده در ایتا
دانلود
علیه‌السلام علیه‌السلام علیهاالسلام 🔹درگاه کریم🔹 خانه‌های آن کسانی می‌خورد در، بیشتر که به سائل می‌دهند از هرچه بهتر بیشتر عرض حاجت می‌کنم آنجا که صاحب‌خانه‌اش پاسخ یک می‌دهد با ده برابر بیشتر گاه‌گاهی که به درگاه کریمی می‌روم راه می‌پویم نه با پا، بلکه با سر، بیشتر زیر دِین چارده معصومم اما گردنم زیر دِین حضرت موسَی‌بن‌جعفر بیشتر گردنم در زیر دِین آن امامی هست که داده در ایران ما طوبای او بر، بیشتر آن امامی که «فداکِ» گفتنش رو به قم است با سلامش می‌کند قم را معطر بیشتر قم همان شهری که هم یک ماه دارد بر زمین همچنین از آسمان دارد چل اختر بیشتر قصد این بار قصیده از برادر گفتن است ورنه می‌گفتم از این معصومه‌ خواهر بیشتر من برایش مصرعی می‌گویم و رد می‌شوم لطف باباهاست معمولاً به دختر بیشتر عازم مشهد شدم تا با تو درد دل کنم بودنم را می‌کنم این‌گونه باور بیشتر مرقدت ضرب‌المثل‌های مرا تغییر داد هرکه بامش بیش، برفش... نه! کبوتر، بیشتر چار فصل مشهد از عطر گلاب آکنده است این چنین یعنی سه فصل از شهر قمصر بیشتر پیش تو شاه و گدا یکسان‌ترند از هر کجا این حرم دیگر ندارد حرف کمتر، بیشتر ای که راه انداختی امروز و فردای مرا! چشم‌ بر راه تو هستم روز آخر بیشتر از غلامان شما هم می‌شود دنیا گرفت من نیازت دارم آقا روز محشر بیشتر بر تمام اهل‌بیت خویش حسّاسی ولی جان زهرا چون شنیدم که به مادر بیشتر... بیشترهایی که گفتم از تو خیلی کمترند... 📝 .
. گشته بپاعزای.کاظم آل علی(ع) کرده دلم هوای .کاظم آل علی باشدبه دل ولای،،کاظم آل علی(ع) هستی ما فدای،،کاظم آل علی(ع) غصه ندارم اگر.زدنیابی نصیبم خوشم هستم گدای،كاظم آل علی(ع) توعشق کم نظیری،همچوعلی!توشیری! عمری شدم گدای.کاظم آل علی(ع) ولایت تومولا .سرمایه ی من شده دل شده مبتلای،کاظم آل علی(ع) اگربه عشقت این سر،جدا شود ز پیکر شودفقط برای،،کاظم آل علی(ع) ،شکر کنم خدارا.شدم گدای موسی دارم به سر هوای،،،کاظم آل علی(ع) (مجنون)اگر به محشر،،تنهاشدی غم مخور به لب بزن ندای،،کاظم آل علی(ع) .
بسم‌الله الرحمن الرحیم . هر كه یک دفعه سر این سفره مهمان می‌شود مور هم باشد اگر روزی سلیمان می‌شود سر به زیر انداختن ذاتش توسل كردن است دردها در این حرم ناگفته درمان می‌شود این كریمان لطفشان هر چند آماده ست، لیک نام مادر كه وسط باشد دو چندان می‌شود ما پدر را خواستیم و از پسر خیرش رسید در رجب‌ها كاظمین ما خراسان می‌شود نیستی پیغمبر اما ظاهراً پیغمبری هر كه می‌بیند تو را، از نو مسلمان می‌شود نسل موسایی تو طبع مسیحا داشتند یک نفر از آن همه پیر جماران می‌شود این دلِ ما، سینه‌ی ما، عرش ما، حتی بهشت هر كجا موسی بن جعفر نیست زندان می‌شود نیستم آهو ولی سگ هم به دردی می‌خورد لااقل یک گوشه از صحنت نگهبان می‌شود .
. یا موسی بن جعفر علیه السلام حدیث غربت او کرده خون جگرها را نشانده روی دل سنگ هم شررها را شکسته بال و پری نیست حق آن مردی که داده رخصت پرواز ، بال و پر ها را چه آمده سر آقا ، به گوش فاطمه اش خدا کند نرسانند این خبرها را یکی فقط شده مامور تا که با دشنام زَنَد همیشه بهم خلوت سحرها را رسیده یک زن رقاصه تا کُنَد تکمیل تمام بی ادبی ها و درد سرها را نگاه کن چه غریبانه داد جان آن که پناه بود غریبی محتضر ها را به روی تخته ی در رفت و بُرد این دنیا جلوی فاطمه باز آبروی درها را تنی نحیف و پر از زخم بر پل بغداد گرفته جان تمامی رهگذرها را .. هر آنچه دید ولیکن هزار مرتبه شکر ندید لحظه ی جان دادن پسرها را محمد حسین رحیمیان .
عمری زدیم از دل صدا باب الحوائج را خواندیم بعد از ربنا باب الحوائج را روزی ما کرده خدا باب الحوائج را از ما نگیرد کاش "یا باب الحوائج " را هرکس صدایش کرد بیچاره نخواهد شد کارش به یک مو هم رسد پاره نخواهد شد یادش بخیر آن روزها که مادر خانه گه گاه میزد پرچمی را سردر خانه پر می شد از همسایه ها دور و بر خانه یک سفره نذری ، قدر وسع شوهر خانه مادر پدرهامان همین که کم میاوردند یک سفره ی موسی بن جعفر نذر می کردند عصر سه شنبه خانه ی ما رو به را میشد یک سفره می افتاد و درد ما دوا میشد با اشک وقتی چشم مادر آشنا میشد آجیل های سفره هم مشکل گشا میشد آنچه همیشه طالبش چندین برابر بود نان و پنیر سفره ی موسی بن جعفر بود گاهی میان روضه ی ما شور می آمد پیرزنی از راه خیلی دور می آمد با دختری از هر دو چشمش کور ... می آمد بهر شفای کودک منظور میِ آمد یک بار در بین دعا مابین آمینم برخاست از جا گفت دارم خوب می بینم آنکه توسل یاد چشمم داد مادر بود آنکه میان روضه می زد داد مادر بود يك هفته بعد از سفره می افتاد مادر بود گریه کن زندانی بغداد مادر بود حتی نفس در سینه ی او گیر می افتاد هر بار که یاد غل و زنجیر می افتاد می گفت چیزی بر لبش جز جان نیامد ... آه در خلوت او غیر زندانبان نیامد ... آه این بار یوسف زنده از زندان نیامد ... آه پیراهنش هم جانب کنعان نیامد ... آه از آه او در خانه ی زنجیر شیون ماند بر روی آهن تا همیشه ردّ گردن ماند این اتفاق انگار که بسیار می افتاد نه نیمه ی شب موقع افطار می افتاد هر شب به جانش دست بد کردار می افتاد انقدر میزد دست او از کار می افتاد وقتی که فرقی بینشان در چشم دشمن نیست صد شکر که مرد است زیر دست و پا زن نیست محسن عرب خالقی . مشکل گشای کارها باب الحوائج ذکر توسّل های ما باب الحوائج دارد هوای شیعه را باب الحوایج پیوسته می گوییم «یا باب الحوائج» پر می کشد دل های ما تا کاظمینش امشب عجب دارد تماشا کاظمینش عیسای اهل البیت موسای کلیم است مانند بابایش کریم ابن الکریم است بین دعاهایش غریبه هم سهیم است بابای سلطان خراسان از قدیم است دارد دمی مثل مسیحا کظم غیظش عبد خدا می سازد او با کظم غیظش از هر بلایی شیعه ها را حفظ کرده زیر عبای خویش ما را حفظ کرده در سینه اش علم خدا را حفظ کرده اعجازهای انبیا را حفظ کرده با یک نگاهش زیر و رو شد بُشر حافی مجذوب حُسن خُلق او شد بُشر حافی آری وقار او وقار دیگری بود اکسیر علم او عیار دیگری بود هر احتجاجش افتخار دیگری بود تیغ کلامش ذوالفقار دیگری بود مانند زینب، عمّه اش، مرد سخن بود در هر سؤالی پاسخش دندان شکن بود آقای ما در کنج زندان چارده سال محروم از خورشید تابان چارده سال آزرده، زخمی، مو پریشان چارده سال مثل هزاران سال بود آن چارده سال «خلّصنی یارب» گفتنش از حد گذشته پیداست در زندان به آقا بد گذشته محمد فردوسی .
. 🎤 عمری زدیم از دل صدا باب الحوائج را خواندیم بعد از ربنا باب الحوائج را روزی ما کرده خدا باب الحوائج را از ما نگیرد کاش "یا باب الحوائج " را هرکس صدایش کرد بیچاره نخواهد شد کارش به یک مو هم رسد پاره نخواهد شد یادش بخیر آن روزها که مادر خانه گه گاه میزد پرچمی را سردر خانه پر می شد از همسایه ها دور و بر خانه یک سفره نذری ، قدر وسع شوهر خانه مادر پدرهامان همین که کم میاوردند یک سفره ی موسی بن جعفر نذر می کردند عصر سه شنبه خانه ی ما رو به را میشد یک سفره می افتاد و درد ما دوا میشد با اشک وقتی چشم مادر آشنا میشد آجیل های سفره هم مشکل گشا میشد آنچه همیشه طالبش چندین برابر بود نان و پنیر سفره ی موسی بن جعفر بود گاهی میان روضه ی ما شور می آمد پیرزنی از راه خیلی دور می آمد با دختری از هر دو چشمش کور ... می آمد بهر شفای کودک منظور میِ آمد یک بار در بین دعا مابین آمینم برخاست از جا گفت دارم خوب می بینم آنکه توسل یاد چشمم داد مادر بود آنکه میان روضه می زد داد مادر بود يك هفته بعد از سفره می افتاد مادر بود گریه کن زندانی بغداد مادر بود حتی نفس در سینه ی او گیر می افتاد هر بار که یاد غل و زنجیر می افتاد می گفت چیزی بر لبش جز جان نیامد ... آه در خلوت او غیر زندانبان نیامد ... آه این بار یوسف زنده از زندان نیامد ... آه پیراهنش هم جانب کنعان نیامد ... آه از آه او در خانه ی زنجیر شیون ماند بر روی آهن تا همیشه ردّ گردن ماند این اتفاق انگار که بسیار می افتاد نه نیمه ی شب موقع افطار می افتاد هر شب به جانش دست بد کردار می افتاد انقدر میزد دست او از کار می افتاد وقتی که فرقی بینشان در چشم دشمن نیست صد شکر که مرد است زیر دست و پا زن نیست محسن عرب خالقی . مشکل گشای کارها باب الحوائج ذکر توسّل های ما باب الحوائج دارد هوای شیعه را باب الحوایج پیوسته می گوییم «یا باب الحوائج» پر می کشد دل های ما تا کاظمینش امشب عجب دارد تماشا کاظمینش عیسای اهل البیت موسای کلیم است مانند بابایش کریم ابن الکریم است بین دعاهایش غریبه هم سهیم است بابای سلطان خراسان از قدیم است دارد دمی مثل مسیحا کظم غیظش عبد خدا می سازد او با کظم غیظش از هر بلایی شیعه ها را حفظ کرده زیر عبای خویش ما را حفظ کرده در سینه اش علم خدا را حفظ کرده اعجازهای انبیا را حفظ کرده با یک نگاهش زیر و رو شد بُشر حافی مجذوب حُسن خُلق او شد بُشر حافی آری وقار او وقار دیگری بود اکسیر علم او عیار دیگری بود هر احتجاجش افتخار دیگری بود تیغ کلامش ذوالفقار دیگری بود مانند زینب، عمّه اش، مرد سخن بود در هر سؤالی پاسخش دندان شکن بود آقای ما در کنج زندان چارده سال محروم از خورشید تابان چارده سال آزرده، زخمی، مو پریشان چارده سال مثل هزاران سال بود آن چارده سال «خلّصنی یارب» گفتنش از حد گذشته پیداست در زندان به آقا بد گذشته محمد فردوسی .
. 🎤 عمری زدیم از دل صدا باب الحوائج را خواندیم بعد از ربنا باب الحوائج را روزی ما کرده خدا باب الحوائج را از ما نگیرد کاش "یا باب الحوائج " را هرکس صدایش کرد بیچاره نخواهد شد کارش به یک مو هم رسد پاره نخواهد شد یادش بخیر آن روزها که مادر خانه گه گاه میزد پرچمی را سردر خانه پر می شد از همسایه ها دور و بر خانه یک سفره نذری ، قدر وسع شوهر خانه مادر پدرهامان همین که کم میاوردند یک سفره ی موسی بن جعفر نذر می کردند عصر سه شنبه خانه ی ما رو به را میشد یک سفره می افتاد و درد ما دوا میشد با اشک وقتی چشم مادر آشنا میشد آجیل های سفره هم مشکل گشا میشد آنچه همیشه طالبش چندین برابر بود نان و پنیر سفره ی موسی بن جعفر بود گاهی میان روضه ی ما شور می آمد پیرزنی از راه خیلی دور می آمد با دختری از هر دو چشمش کور ... می آمد بهر شفای کودک منظور میِ آمد یک بار در بین دعا مابین آمینم برخاست از جا گفت دارم خوب می بینم آنکه توسل یاد چشمم داد مادر بود آنکه میان روضه می زد داد مادر بود يك هفته بعد از سفره می افتاد مادر بود گریه کن زندانی بغداد مادر بود حتی نفس در سینه ی او گیر می افتاد هر بار که یاد غل و زنجیر می افتاد می گفت چیزی بر لبش جز جان نیامد ... آه در خلوت او غیر زندانبان نیامد ... آه این بار یوسف زنده از زندان نیامد ... آه پیراهنش هم جانب کنعان نیامد ... آه از آه او در خانه ی زنجیر شیون ماند بر روی آهن تا همیشه ردّ گردن ماند این اتفاق انگار که بسیار می افتاد نه نیمه ی شب موقع افطار می افتاد هر شب به جانش دست بد کردار می افتاد انقدر میزد دست او از کار می افتاد وقتی که فرقی بینشان در چشم دشمن نیست صد شکر که مرد است زیر دست و پا زن نیست محسن عرب خالقی . مشکل گشای کارها باب الحوائج ذکر توسّل های ما باب الحوائج دارد هوای شیعه را باب الحوایج پیوسته می گوییم «یا باب الحوائج» پر می کشد دل های ما تا کاظمینش امشب عجب دارد تماشا کاظمینش عیسای اهل البیت موسای کلیم است مانند بابایش کریم ابن الکریم است بین دعاهایش غریبه هم سهیم است بابای سلطان خراسان از قدیم است دارد دمی مثل مسیحا کظم غیظش عبد خدا می سازد او با کظم غیظش از هر بلایی شیعه ها را حفظ کرده زیر عبای خویش ما را حفظ کرده در سینه اش علم خدا را حفظ کرده اعجازهای انبیا را حفظ کرده با یک نگاهش زیر و رو شد بُشر حافی مجذوب حُسن خُلق او شد بُشر حافی آری وقار او وقار دیگری بود اکسیر علم او عیار دیگری بود هر احتجاجش افتخار دیگری بود تیغ کلامش ذوالفقار دیگری بود مانند زینب، عمّه اش، مرد سخن بود در هر سؤالی پاسخش دندان شکن بود آقای ما در کنج زندان چارده سال محروم از خورشید تابان چارده سال آزرده، زخمی، مو پریشان چارده سال مثل هزاران سال بود آن چارده سال «خلّصنی یارب» گفتنش از حد گذشته پیداست در زندان به آقا بد گذشته محمد فردوسی .
کربلایی حسن عطایی - www.hajatnews.ir.mp3
6.02M
🔸 (دلم زاره رو سینم یه عالم غصه تلمباره) 🔈 ◾️ویژه . حضرت علیه السلام 〰〰〰〰〰〰 دلم زاره دلم زاره دلم زاره تو سینم یه عالم غصه تلمباره تو زندونمو روز و شب من تاره به زحمت، به سختی، نمازامو میخونم تو قل و زنجیر همش یک، یهودی، منو میزنه با ناسزا و تحقیر به زیر، شکنجش، بلنده صدای ناله های شبگیر عذابم میده سندی بی سر و پا منو میزنه با لگد بی مهابا خدایا خدایا خدایا میلرزه صدام، شب آخره دم مردنم، دلم مضطره من غریبم غریبم غریبم 3 〰〰〰〰〰〰 @emame3vom تموم تنم از پا تا سرم زخمه از این تازیونه بال و پرم زخمه شکسته ساق پا و پیکرم زخمه میبینم، که هارون، تو زندون یه زن رقاصه میاره به این سن، رسیدم، هنوزم پی اذیت پی آزاره یه پیرمر،دِ مجروح، تو زندون بلا عمری گرفتاره سرم رو روی خاک زندون میذارم تو سینم یه عالم غم و غصه دارم سوی مادرم رهسپام شده حاجتم، تو این لحظه ها رضا جان من، کنارم بیا من غریبم غریبم غریبم 3 〰〰〰〰〰〰 تو این لحظه ی آخر پریشون حالم بلنده صدای آه و غم و نالم آخه روضه خون روضه ی گودالم به یادم، می افته، غریب گیرش آوردن گل زهرا رو به یادم، می افته، شه تشنه لب و خنده ی اغیارو به یادم، می افته، تازوندن رو بدن ها همه اسبا رو همه غصه و سوز و دردم همینه که عمه سری رو به نیزه میبینه یه عمره دل من حزینه سری روی نی، تنی بر زمین میگه فاطمه، به صوت حزین آه بُنَیَّ بُنَیَّ بُنَیَّ 3 https://eitaa.com/emame3vom/39115 .
. 🏷همیشه توی سختیام ۱۹_۱۲_۱۳۹۹ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ همیشه توی سختیام گره افتاده به کارام صدا زدم باب الحوائج موسی بن جعفر دست منو بگیر آقا تو دو عالم نمیشه اسیر غم اونی که شد در خونت محترم سفرمو برکت گرفت از رزق تو کم شده چرا آقا رزق حرم دستمو بگیر رها نکن مارو از خودت جدا نکن ای پدر غریب امام رضا باهم اومدیم سوا نکن باب الحوائج موسی بن جعفر چشامو روهم میزارم روضتو یادم میارم برای غربتت آقا شبیه ابرا میبارم چه بلایی اومده آقا سرت خداروشکر که نبوده دخترت اینقده زدن شکست استخوانات نبینه الهی زهرا مادرت روی خاکا یاد مادری دست بسته یاد حیدری روضه ی حسینو میخونی آقا تشنه لب دمای آخری باب الحوائج ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🔻
. (ع)  دلی که ، میگیره کنج زندون تو دنیا ، غم میخوره فراوون می مونه ؛ به انتظار فردا ، پریشون روزا هم براش یه شام تاره یه گوشه ای تو زندون سر روی خاک میذاره همیشه این حاجت اسیره که اخرش یه جوری دق کنه و بمیره خوش به حال و روزِ اون  کبوتری که همش به حال پروازه صید تو دام صیاد هی  دلش میگیره باید با این غصه بسازه "یابن زهرا یابن حیدر یا ابالسلطان" بند دوم دوباره وقت عزا رسیده تو قلبم هوای غم پیچیده آقامون شد از بلای دنیا خمیده تو زندون بودی عذاب کشیدی برات بمیرم آقا از کسی خیر ندیدی ولی باز تشنه نرفتی از حال شبیه عشق زهرا نشد تن تو پامال وای خرابه حالت اون نگاه سردت به آسمونه ای مولا چی سرتو اومد داغ تو آقاجون نشسته توی این دلها "یابن زهرا یابن حیدر یا ابالسلطان" بند سوم میگیره،دلم تو این سیاه چال می میرم،بس که زدم پروبال خداییش،چیا کشیده جدم،تو گودال می بینم عمه ی دل شکسته با حال زار و خسته به روی تل نشسته باقدی کمون داره می بینه که شمر به روی سینه با خنجری می شینه آه دیگه تو زندون با خوندن قرآن لبام که خیزرون نخورده وای دیگه یهودی آه دختر من رو توو مجلس شراب نبرده "یابن الزهرا یابن حیدر اباعبدالله" ✍ بقلم: (بند اول) (بند دوم) (بند سوم) 👇
. 🏴 زمینه یا واحد شهادت حضرت امام موسی بن جعفر علیه السلام 🏴بند اول مولای یا موسی بن جعفر در کنج زندان بودی مضطر شد قلبت رنجیده از دنیا ای وارث بر غمهای مادر با سیلی،میشدی نقش زمین زندان بانِ تو سندیِ لعین شد قلبِ،شیعه واسه تو غمین۲ موسی بن جعفر ای وای آقا 🏴بند دوم شد زخمی پای تو از زنجیر بودی کنج زندان بی تقصیر میدادت آزار آنجا دشمن با زخم زبان و با تحقیر میداد او،به تو فحش و ناسزا میخوردی،لگد از او بی هوا میزدی،ناله یاد کوچه ها۲ موسی بن جعفر ای وای آقا 🏴بند سوم یا سیدی موسی بن جعفر ما سائل تو و تو سرور یا باب الحوائج از کرم رفع مشکل کن از این کشور ما را در،این بلا یاری کن واسه شیعه بیا کاری کن از ایران،رفع بیماری کن۲ موسی بن جعفر ای جان آقا ✍♩کربلایی امیرحسین سلطانی 👇👇👇
. 🏴سبک یا شهادت حضرت امام علیه السلام 🏴بند اول درگیره ، دست و پام با غل و زنجیر میگیره ، نفسام با غل و زنجیر میگیره ، این دعام با غل و زنجیر خلصنی یا رب۲ میسوزه ، دلم از جور زمونه میسوزه ، بدنم از تازیونه میسوزه ، منو این آه شبونه خلصنی یا رب۲ کنج سیه چالم دلگیر و بی حالم با خنده ی سندی میگریم و مینالم واویلا واویلا 🏴بند دوم زندانبان ، توی زندان روبرومه غمگینم ، آره بغضی تو گلومه دیگه مرگم ، بخدا که آرزومه خلصنی یا رب۲ معصومه ، کجایی دختر زارم کاش بودی ، توی زندان تو کنارم از وقتی ، دورم از تو بی قرارم خلصنی یا رب۲ میسوزم از زَهره کینه لبام تشنه اما نشد راسم بُبریده با دشنه واویلا واویلا ✍♩کربلایی امیرحسین سلطانی 👇👇
. علیه السلام آجرک الله یارضا.. سرت سلامت ای آقا چند وقته که دور از بابا شدی پر از رنج و بلا داری به روی لب نوا مشهد شده دارالعزا شده سیاهپوش همه جا شبیهِ کاظمینی ها.. همه میگن واویلتا... آجرک الله یارضا.. گرفته معصومه عزا... کُشته شد از زهر جفا موسی بن جعفر ای خدا به کنجِ زندانِ بلا شده در آن قعر سجون پیکر او غرقِ به خون نمونده تو پاهاش توون میزدنش با تازیون.. آجرک الله یارضا.. سندی پست و بی حیا میگه به آقا نا سزا.. قوتِش شده اشک و بکا روضه میگه زِ کوچه ها روی دلش غم میزاره توی بدن جون نداره شبیه اَبرِ بهاره... تو غل و زنجیر میباره آجرک الله یارضا.. فدای اون سوز صداش الهي خلصنی نواش.. گریونه واسه بچه هاش شکسته گشته ساق پاش به زیر تازیانه بود شده تنش زخم و کبود شکنجه شد وقتِ سجود روی لباش وا اُما بود.. آجرک الله یارضا.. تشییعِ شَم زجر آوره به روی یک تخته دره اگر چه غُل به پیکره ولی نگفتن بی سره اگر چه شد زخمی تنش ولی پوشوندن کفنش به زیر سُم نَبردنش نیزه نخورده دهنش آجرک الله یارضا.. یابن شبیب تو کربلا جلوی چشم بچه ها هی میزدن جدِّ مرا با سنگ و با چوب و عصا یابن شبیب تو قتلگاه عمه ی ما کرده نگاه میزدنش خیلِ سپاه با تیر و شمشیر و رِماح آجرک الله یارضا.. یابن شبیب واویلتا... بعد از حسینِ سر جدا آتیش زدن به خیمه ها غارت شده گوشواره ها یابن شبیب وا زینبا.. سرِ حسین رو نیزه ها تنش روی خاکِ بلا پیر شدش عمه ی ما.. یابن شبیب وا زینبا می بردنش شام بلا محله ی يهوديها.. پیر شدش عمه ی ما.. آجرک الله یارضا.. .👇👇👇👇
. اهل‌عالم به‌هوش،دل در تلاطم شده‌ست موسمِ ماتمِ ، امام هفتم شده ست... رَختِ مشکی تنِ، ملیکه‌ی قم شده‌ست تسلیت یا رضا ناله کن زین عزا آه و واویلا(۴) فاطمه در جنان، محزون و نالان بُوَد در غمِ كاظمش، هر ديده گریان بُوَد شيعه در اين عزا، ديگر پریشان بُوَد آسمان غم ببار شد رضا سوگوار آه و واویلا(۴) کُنج زندان شده، قلبش پُر از تاب و تب قوتِ او سیلی است، بِجای نان و رطب او به قعر سجون ، جانش رسیده به لب پور جعفر ببین در اسارت حزین آه و واویلا(۴) سندی نانجیب، او را مرتب زَنَد سیلی از روی کین،هرروز و هرشب زَنَد بر تنش تازیانه یادِ زینب زَنَد گوید او ناسزا بر ولیِ خدا آه و واویلا(۴) شیعه در هر مُصیبت یادِ کرببلاست بی‌قرار حسین،آن کشته‌ی سر جداست با غمِ حضرتِ، خون خدا آشناست همه جا کربلاست همه جا نینواست حسینِ مظلوم(۴) .👇
39.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
‍ . 🎼سبک شعر ⌚️مناسبت حضرت امام علیه‌السلام 📜 سرفرازه دستی که پیش امام ما درازه 🎤مداح 🌺 بند اول ســرفـــــــرازه دستــــے ڪـه پیـــش امــــــامِ ما درازه درخونټــــون به روے همــــــہ بــازه (هـــــواے حــــرم فقط بمـــا میســـــازه۲) بیقــــــرارم ، اے نگـــــــارم (باتــــــودیگــــہ ، غـــــم نـــدارم۲) (باتـــــو ندارم غــــــم دنیــــــارو۲) بادختـــــرِ ٺـــو دارم زهـــــــرا رو وقتـــــے رقیـــہ ڪربــــلا میـــده (معصـومـــہـ ڪاظمینـ🕌ـۍ ڪن مارو۲) (آقــــام باب الحــــوائــج ۵) 🌺 بند دوم پا گـــرفتـــم ازعلــــے برات ڪربــــلا گرفتـــم ازخـــــدا خواستـــــم و ازشمــــــا گرفتـــــم (ازشمــــا زیـــــارٺ رضـــــا گرفتـــــم۲) تاتـــوشــــــاهــۍ ،زیر دِینَــــــم (مـــ🕊ـرغ بام ، ڪاظمینــــ🕌ــم۲) (میدونــــم میرســـہ به تــو صــــــدام۲) عمریـــہ در این خونــــہ گـــــدام معصـــــومـہـ سفـــــارش ڪــرده مارو (باب الحوائــــــج ڪربـــــلا میخـــــوام۲) (آقــــام باب الحــــوائــج ۵)
. علیه السلام باب الحوائج، یابن الحیدر.. عالی مدارج، هستی سرور.. با یک نگاهت، کردی محشر.. مولایی..آقایی.. دلبنده..زهرایی.. بر قلبم..تسکینی.. درمونه..دردایی.. کاظم الغیظ تویی، کعبه ی آمال منی دلبر من تویی و اَحسن الاحوال منی تا حریم کاظمین، شورِ پر و بال منی تو خودت روزی روسونِ آخر سال منی یا باب الحوائج.. موسی بن جعفر.. شد کاظمینت، عشقِ دلها.. گنبد طلاییت، طاقِ دنیا.. هستی تو سرور،هستی مولا جانی و..جانانی.. تو فوقِ..انسانی.. تو اباالرضا و.. تو اباالسلطانی.. ما همه ریز خوره خوان تو هستیم آقا ما به جز تو به کسی دل که نبستیم آقا ... در حریم تو چنان عبد نشستیم آقا ... بر ضریحِ تو دخیلِ دل و بستیم آقا یا باب الحوائج.. موسی بن جعفر.. دل‌های شیعه، شد آبادت توشه میگیریم، از اولادت پاکیزه میشیم، ما با یادت خورشیدی..مهتابی.. از نسلِ.. اربابی.. کاش پایِ..ضریحِت.. این دل رو..دریابی.. یابن زهرا مددی، ای گل طاها مددی وارث ِحضرتِ حیدر یلِ یل‌ها مددی ای‌که در حبس،تویی شیر دل‌آرا مددی تو حسینی حسنی، جلوه‌ی مولا مددی یا باب الحوائج.. موسی بن جعفر.. .👇👇
. تشییع موسی بن جعفر علیه السلام به عزت و شرف لا اله الا الله.... سَرزده از«ظُلمِ المَطامیر»نورِماه به روی دوشِ چهار غلام تشییع میشه بدنِ امام... واویلا... امام رضا کجایی آقا... واویلا... موسی‌بن‌جعفر شده آزاد واویلا... بگید به معصومه که حالا واویلا... بیاد کنارِ جسرِ بغداد... مثل شیعیانِ بغداد پای غصه‌هاش بِمونیم زیر تابوتِ آقامون با امام رضا بخونیم.. «لا اله الا الله محمداً رسول الله علیً ولی الله» «یا باب الحوائج یا موسی بن جعفر» به روی تخته یِ در آقامون‌و آوُردن بازم تَنِش رو غُل و زنجیر ها آزُردن جلویِ چشمِ خواصّ و عام تشییع میشه بدنِ امام... واویلا... شکسته ساقِ پایِ آقام... واویلا... کبوده هم صورت و بازوش واویلا... موسی بن جعفر مثل زهرا واویلا... خونین شده سینه و پهلوش مثل دخترِ یتیمِش اِمشبو آروم نَمونیم زیر تابوتِ آقامون با امام رضا بخونیم.. «لا اله الا الله محمداً رسول الله علیً ولی الله» «یا باب الحوائج یا موسی بن جعفر» خداروصددفعه‌شُکرْشدی‌تشییع‌آقا کسی نگفته تنت شده ارباً اربا... تو کربلا زیرِ نَعل و گام تشییع شده بدنِ امام... واویلا... چه تشییع جنازه ای شد واویلا... زینب میدید با قلبِ مضطر واویلا... تنِ حسین به روی خاک و.. واویلا... رو نیزه میشه تشییعِ سر مثل زینبش دلارو.. تو قتلگاه می‌کِشونیم پایِ نیزه ی آقامون ما با مادرش بخونیم «لا اله الا الله محمداً رسول الله علیً ولی الله» «ای بی کفن حسینم عریان بدن حسینم صد پاره تن حسینم» .👇
. علیه السلام دلم امشب امشب تو کاظمینه به شوقِ اونیکه نور دو عینه بی بی معصومه هم خوشحاله امشب برا کاظم که شاهِ عالمینه... باب حاجت اومد نورِ کرامت اومد فاطمه خوشحاله بارونه رحمت اومد شاهِ کاظمینه جَدّش امام حسینه روی دست صادق.. خورشیدِ عالمینه یا امامِ کاظم.. مولا امامِ کاظم... تویی کاظم، صالح، امین و صابر منم واست عبد و غلام و زائر به قربونِ دو گنبدِ طلائیت الهي که سَمتِت بشم مسافر مرقدت رو عشقه اون گنبدت رو عشقه مخصوصاً رضا شا.. هه مشهدت رو عشقه جون من فداتون فدای بچه هاتون باب حاجت هستی.. منم آقا گداتون یا امامِ کاظم.. مولا امامِ کاظم... میخوام امشب از تو آقا یه حاجت دلم تنگه تنگه واسه زیارت بده امشب جوازِ نوکریه... محرم و اربعین این هیئت حالِ ما معلومه خیلی دلم آرومه چونکه کربلامو.. میده بی بی معصومه عیدیِ ما آقا امشب باشه با زهرا اربعین کربلا میریم همه رفیقا.. یا امامِ کاظم.. مولا امامِ کاظم... .👇
. علیه السلام.. بابِ حوائج مددی.. موسی بن جعفر ذکر لبم بی عددی.. موسی بن جعفر وقتی که میگم اسمتو.. چقد آرومم نداره دل جزر و مدی موسی بن جعفر من شوروشینیم.. عمری حسینیم از لطف تو آقا... من کاظمینیم.. ای دلبر بی نظیر، بر عالمی تو امیر.. مولا مولا ای خورشیدِ کاظمین، پادشهِ عالمین.. مولا مولا عالی مدارج مدد، باب الحوائج مدد.. مولا مولا وارث حیدر مددی آقا.. موسی بن جعفر مددی آقا.. یا مولا..(یا باب الحوائج.. یا موسی بن جعفر) جان همه فدای تو.. باب الحوائج عالمیان گدای تو.. باب الحوائج لطف امام رضا شده.. اگر که امشب.. دل شده مبتلای تو.. باب الحوائج جانی و جانانی.. بابای سلطانی.. قربان نام تو.. در دلها طوفانی.. آقا چقد محشری، آرامشه نوکری.. مولا مولا تو حیدری خصلتی، تو فاطمی صولتی.. مولا مولا ای با خدا همنشین، در بندگی بی قرین.. مولا مولا ای هفتمین نور خدا مدد.. ای پدر امام رضا مدد.. یا مولا..(یا باب الحوائج.. یا موسی بن جعفر) اوج عطا و کرمی.. یا عبد الصالح صاحبِ جاه و حرمی.. یا عبد الصالح حاجت عالم همگی.. به دستان توست تو شافعِ محشرمی.. یا عبد الصالح لطفِ تو معلومه.. دل با تو آرومه.. تالی تو میشه.. حضرتِ معصومه.. عالم مسلمان توس،ایران سرِ خوان توس..مولا مولا مثلت ندارم سراغ،فرزندِ توس شاهچراغ..مولا مولا ای روح لطف و کرم، کُن قسمت ما حرم.. مولا مولا دو گنبدِ طلای کاظمین.. عشقمه بعدِ بین الحرمین.. یا مولا..(یا باب الحوائج.. یا موسی بن جعفر) .👇
‍ . ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ اگه گرفتاری اگه مریض داری می‌دونی از هیچکس بر نمیاد کاری فقط یه راه داری باب الحوائج رو صدا بزن مثل سائل‌ها بشین پشت درش یه جور دیگه می‌خوای نگات کنه قسمش بده به حق مادرش یا باب الحوائج گرفتارم گرفتارم گرفتارم یا باب الحوائج تورو دارم تورو دارم تورو دارم (یا باب الحوائج یا موسی بن جعفر) ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ اگه گرفتاری‌ عقده به دل داری اگه دلت تنگه کر ببلا می‌خوای فقط یه راه داری باب الحوائج رو صدا بزن هرجوریه خودش امضا می‌کنه با همین دستای بسته به خدا گره عالمی رو وا می‌کنه یا باب الحوائج کربلا می‌خوام کربلا می‌خوام کربلا می‌خوام (یا باب الحوائج یا موسی بن جعفر) ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ می‌دونی این روزا یه دلهره دارم وجودم آشوب لحظه به لحظه من روزا رو می‌شمارم آخه چند روزه  دیگه محرمه من اصلاً کاری نکردم برا تو کاش می‌شد امسال بین روضه‌ها من با اشک یاری کنم مادر تو هی ناله میزنه قتلوک قتلوک قتلوک ای از آب فرات منعوک منعوک منعوک ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ https://eitaa.com/emame3vom/85584 .👇
. نه پسری نه دختری، نه سایه بالا سری میون زندون بلا، می میرم از خون جگری روخاک سیاچال، سرم رو می زارم به جز کند و زنجیر ، انیسی ندارم اسیرم، بین این سیاهی     الهی، خلصنی الهی .............. همه تنم شده کبود، از دست نامرد یهود یکی نبود بهش بگه، آخه گناه من چی بود باتازیونه ای کاش، بزنه من رو بی حد ولی به مادر من ، نزنه حرفای بد ندارم، غیر ازتو پناهی        الهی، خلصنی الهی ............... خوب که ندید دختر من، رو تخته در پیکر من خوب که جلوی بچه هام، نرفت رو نیزه سر من کفن قیمتی شد، به جسم من اینجا ولی بی کفن موند، تن حسین زهرا برهنه، کسی ندیده شاهی        الهی، خلصنی الهی 👇
. حضرت موسی بن جعفر علیه السلام به آیات خدا زنجیر بستند به دستان دعا زنجیر بستند چرا تابوت او سنگین نباشد پر پروانه را زنجیر بستند .......... . پرواز دل است و صحن روح افزایش دارد چه صفایی حرم زیبایش بغداد چگونه یاد مشهد نکنیم با دیدن گنبد و کبوترهایش .......... . اگر چه بسته در زنجیر دستم به یاد مادرم در خود شکستم در و دیوارِ زندانم گواه است که گریانِ در و دیوار هستم ......... . دل او از سقیفه شعله ور شد دو دست بسته اش ارث از پدر شد تنش بر تخته ی در روضه می‌خواند که او هم کشته ی دیوار و در شد ✍ ............ . دودمه و شهادت موسی بن جعفر امام کاظم(علیه السلام)... ۱- دودمه موسم ماتم شده برگرد امید شیعیان العجل صاحب زمان حق زندانی بغداد ای شَه آزادگان العجل صاحب زمان جان من آمد به لب دیگر در این قعر سجون من غریبم من غریب زیر ضرب تازیانه پیکرم شد غرق خون من غریبم من غریب لحظه های آخرم دارم زِ سینه ناله ها ای رضا جانم بیا در سیاه چالم، تنم میسوزد از زهر جفا ای رضا جانم بیا باب حاجات منی موسی بن جعفر الدخیل یابن الحیدر الدخیل گویمت مولای من تا روز محشر الدخیل یابن الحیدر الدخیل ای که هستی بر علی و فاطمه تو نور عین ای امیر کاظمین حق زهرا قسمتم کن طوف شش گوش حسین ای امیر کاظمین ۲- دَم پاره عالم شده ماتم سرا واویلا موسی بن جعفر شد فدا واویلا بغداد امشب همچو کربلا شد رَختِ سیَه بر پیکر رضا شد شد سهم کاظم در غمِ اسارت قعر سجون و سیلی و جسارت از بسکه تازیانه خورده کاظم بر پیکرش نمانده جای سالم ای کاظم آل نبی فدایت دست گدایی منو عطایت ای باب حاجات همه دخیلک ای نور چشم فاطمه دخیلک من که گدای کاظم و حسینم مجنون کربلا و کاظمینم ای باب حاجت از شما میخواهم برگ برات کربلا میخواهم -دو بیتی... وقتی که به ما سوز و نوا را دادید بین دودمه حاجت ما را دادید هم سینه زدیم و جان به ما بخشیدید هم برگ برات کربلا را دادید .
4_375975772029976683.ogg
136K
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ نور خدا شده،در ظلمت اسیر بر زخم پای او،خون گرید زنجیر ارثش شهادت شد همچو مادر صلی الله علی موسی بن جعفر ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ زهرا بیا سوی،زندان بغداد فرزندت با دست،بسته شد آزاد تابوت او شد از تخته ی در صلی الله علی موسی بن جعفر ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ زندانبان قاتل و،زندان قتلگاه یوسف اهل بیت،محبوس در چاه خلصنی یارب گوید مکرر صلی الله علی موسی ابن جعفر ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ✍ .
. 😭 📝صحن موسی ابن جعفر تا زمان شاهزاده فرهاد میرزا مثلث بود ، گوشه صحن ،قبر یکی از علمای سنی ها بود نمی گذاشتند خراب کنند و صحن را چهارگوش کنند. شیعه ها رفتند والی بغداد را دیدند راضی نشد .‌ شیعه ها آمدند تهران شاهزاده فرهاد میرزا عموی ناصرالدین شاه را دیدند . شازده که فردی متدین و اهل علم و روضه بود، رفت عراق و بغداد ، و والیِ بغداد را دید و راضی اش کرد که با خرج خود شازده صحن را چهارگوش کنند، خلاصه صحن را مرمت کرده و ساختند. شازده برای خودش یک‌ گوشه ی صحن یک ‌مقبره درست کرد ، آمد تهران مریض شد ، وصیت کرد ؛گفت اگر من مُردم جنازه ام را با تشریفات سلطنتی ببرید عراق بعد هم ببرید کاظمین تو همان مقبره ی خودم خاک کنید . شازده مُرد جنازه اش را یک مشت از رجال و شخصیت های مملکت تشییع کردند. بر حسب وصیتش آوردند عراق، یک ‌مشت از شیعه های عراقی ها هم آمده بودند استقبال (چون آن خدمت را کرده بود). یک وقت کنار جسر که رسیدند وصی شازده آمد جلوی جنازه را گرفت وگفت: جنازه را بگذارید زمین . گفتند چرا؟ گفت شازده وصیت کرده تا اینجا با تشریفات سلطنتی جنازه ی من را بیاورید ،اما از اینجا که می خواهید ببرید کاظمین بگویید چهارتا حمال بیاید جنازه ی من را بردارد ببرد کاظمین . چهارتا حمال پیدا کردند و آوردند این جنازه را برداشت یک غوغایی شد .‌پیرمردها محاسن هایشان را می کَندند ،زن ها گیسوهایشان را می کندند . جنازه ای که با این تشریفات می برند حالا چهارتا حمال بردند. اینها به یاد منظره ی دیگر افتادند . 🔷طولی نکشید یک وقت دیدند از طرف کاظمین ،شیخ حیدر( کلید دار صحن موسی بن جعفر) سوار اسب با عجله دارد می آید. آمد جلو گفت: با همان تشریفاتی که می آوردید جنازه را بیاورید. چهارتا حمال بروند کنار؛ گفتند آقا خودش وصیت کرده ؛گفت کرده باشد . من تو خانه خوابیده بودم موسی ابن جعفر را در عالم رویا دیدم ، حضرت به من فرمود: حیدرِ کلید دار ؛پاشو برو بگو جنازه را با همان تشریفات بیاورند چون این جور جنازه برداشتن فقط مال منِ غریب است. فقط مال منِ مظلوم است . 🎤 .......................... #پ.ن: پیکر فرهاد میرزا با عزت و احترام بسیار به کاظمین انتقال یافت. وصیت کرده بود که برای همدردی با امام کاظم (ع) جنازه اش نیم روزی روی جسر (پل بغداد) قرار گیرد و پس از آن به جوار آستان مقدس منتقل شود؛ اما فقیه بزرگ شیخ محمدحسن آل یاسین به دلیل احتمال وقوع اختلافاتی میان فرق اسلامی، اجازه نداد چنین کاری صورت گیرد؛ بلکه دستور داد پیکر فرهادمیرزا را برای طواف به سامراء ببرند و از آن جا به کاظمین بیاورند و از بغداد عبور ندهند تا جایی برای اجرای وصیت باقی نماند. سرانجام پیکرش را با تشریفات ویژه ای در غرفه سمت راست داخل صحن شریف، سمت مشرق باب المراد، کنار دربی که به نام وی معروف است، دفن کردند. ٢ 📚١). تاریخ حرم کاظمین، ص ١٠٨ - ١١٧. ٢). همان، ص ١٠٧؛ پاورقی روزنامه خاطرات اعتمادالسلطنه، ص ۵٨۴؛ مقدمه سفرنامه فرهاد میرزا، ص ١٢؛ مکارم الآثار، ج ٣، ص ٩١۴؛ الذریعه، ج١٧، ص ١٧١. . فرهاد میرزا و نگارش مقتلِ 📚 "قمقام زخّار و صمصام بَتّار"، در احوالات حضرت ابی عبدالله الحسین (ع): قمقام زخّار یعنی دریای ژرف و صمصام بَتّار یعنی شمشیر برنده. آغاز تألیف این کتاب سال ١٣٠٣ ق و انجامش ٢۵ ذی حجه ١٣٠۵ می باشد. فرهادمیرزا سبب تألیف این اثر را وجود اختلاف در روایات منقول و ورود تشبیهات و توضیحات شاعران و ذاکران در تاریخ عاشورا بیان کرده است؛ زیرا از نگاه او، این امور به اندازه ای رواج یافته بود که شناخت صحیح از سقیم، جز برای عالم خبیر و نافذ بصیر ممکن نبود. به همین سبب در صدد تألیف کتابی خالی از حشو و زواید در احوال امام حسین (ع) از ولادت تا شهادت برآمد تا آن که در ١٢٩٣ ق به هنگام بازگشت از سفر حج، در دریای مدیترانه (دریای سفید) توفانی عظیم دریا را متلاطم می سازد و او به امام حسین (ع) متوسل می گردد و نذر می کند که کتاب مقتلی را که قبلاً آغاز کرده بود، به پایان برساند. در آن حادثه خطرناک مقداری از تربت حضرت امام حسین (ع) را به آب دریا می پاشد و دریا آرام می گیرد و او با سلامتی به مقصد می رسد. .