eitaa logo
امام حسین ع
19هزار دنبال‌کننده
399 عکس
2هزار ویدیو
1.9هزار فایل
کانال مداحی و شعر و سبک https://eitaa.com/emame3vom
مشاهده در ایتا
دانلود
گل باغ ولاام الائمه عزیز مصطفی ام الائمه مه عصمت گل باغ کمالی امید مرتضی ام الائمه به قرآن وصف تو گفته خدایت به کوثر، هل اتی ام الائمه بودشهرمدینه خانه ی تو حریم کبریا ام الائمه تویی اسطوره ی صبر و شهامت مه ایزدنما ام الائمه سپهر دین حق از تو منور مه دین خدا ام الائمه تویی محبوبه ی خلاق داور تویی شمس هداام الائمه بودحیران یارب یارب تو تمام ماسوا ام الائمه نه تنها تو امید عالمینی شفیعه در جزا ام الائمه بودفخر همه عالم حسینت شهید کربلا ام الائمه به اذن کردگارحی یکتا به درد ما دوا ام الائمه شدم از کودکی از لطف داور به درگاهت گداام الائمه به درگاه تو هستم تا به محشر گدایی بی بهاام الائمه دعایم کن که محتاج دعایم تویی روح دعا ام الائمه همیشه پرزند سوی مدینه دل اهل ولا ام الائمه برات کوی خود شهر مدینه نمابر ما عطاام الائمه بود این درد شیعه تا به محشر بود قبرت کجا ام الائمه بریزددر عزایت همچو حیدر سرشک دیده ها ام الائمه نه تنها در زمین، در آسمانها عزای تو بپا ام الائمه شدی قامت خمیده درره دین ز رنج و غصه هاام الائمه گذشتی از تمام هستی خود زبس داری وفا ام الائمه براه مرتضی، دین پیمبر شده جانت فداام الائمه زدی با ناله ی فضه خزینی به پشت در صداام الائمه به پشت دربه ضرب پای دشمن شده محسن فداام الائمه کتک خوردن به پیش چشم شوهر کجا بوده روا ام الائمه کبود از کین شده روی چو ماهت به دست اشقیا ام الائمه به کوچه گشته گریان ازبرایت امام مجتبی ام الائمه به خانه زینبت ام المصائب به لب دارد نواام الائمه زحیدر تو جدا گشتی و رفتی به دیدار خداام الائمه مدینه شهر پیغمبر ندارد بدون تو صفاام الائمه بود تنها امید و آرزویم شوی ازمن (رضا) ام الائمه @yaghubianreza .
. تلخیص گفتگوی امیرالمؤمنین با زهرای مرضیه س  آیینه‌ها آینه با آینه شد رو‌به روی خوش بود آیینه‌ها را گفت‌و‌گوی بسته لب، از شرح سوز و سازها چشم‌ها گفتند بر هم رازها رازها گفتند با هم با نگاه هر دو آیینه، مکدّر شد ز آه گفت ای آیینۀ بشکسته‌ام جز تو، در بر روی عالم بسته‌ام ای بهشت آرزوهای علی ای دو چشمت دین و دنیای علی... شام غم را پرتوِ اُمّیدِ من کوکب من، ماه من، خورشید من! یک نگاهت بِه ز صد خُلد بَرین نی، که یک ایمای تو خُلدآفرین! خانۀ ما گرچه از خِشت است و گِل خشت روی خشت نَه، دل روی دل آستانش، آسمانِ آسمان سقف، بالاتر ز بام کهکشان پایۀ دیوار آن، بر طاق عرش وز پَرِ خود عرشیان آورده فرش خاک آن را، شُسته آب سلسبیل گَرد آن را رُفته، بال جبرئیل ناودان‌ریزش، بِه از ماءِ مَعین بوریایش، گیسوانِ حور عین روشنی زین خانه دارد، نور هم روزَنَش، بُرده سبق از طور هم تا تو هستی قبلۀ کاشانه‌ام کعبه می‌گردد به گِرد خانه‌ام آنچه در این خانه خود را می‌نُمود عشق بود و عشق بود و عشق بود خانۀ ما گُلبنِ صدق و صفاست فاش ‌گویم خانۀ عشق خداست نورها از پرتو روبند توست آفتاب خانه‌ام لبخند توست گو بگردانند روی از من همه دوست تا زهراست، گو دشمن همه! گو به آن، کز تیغ من در واهمه‌ست ذوالفقارم جوهرش از فاطمه‌ست آسمانِ چشمِ تو تا اَبری است کاسۀ صبرم پُر از بی‌صبری است جانمازت، ای بهشت خانه‌ام، بُرده دل از خشت خشت خانه‌ام گفت ای هستی من از هستِ تو باعثِ برپایی من دستِ تو نیست غم، گر خلق با من دشمن است تا تویی با من، دو عالم با من است وی به نخل آرزویم شاخ و برگ ای هوادار علی، تا پای مرگ زآن‌همه ایثار، مَرهون توأم ای سراپا عشق، ممنون توأم نام خود را خصم داغ ننگ زد دید با خود شیشه داری، سنگ زد ای صدف، آن گوهر یکدانه کو؟ غنچۀ نشکفتۀ گلخانه کو؟ شسته دست از جان، تن جانانه شست شمع شد، خاکستر پروانه شست... دستِ دستِ حق چو بر بازو رسید آن‌چنان خم شد که تا زانو رسید دست، از بازوی بشکسته، خجل بازو، از دستی که شد بسته، خجل با زبان زخم، بازو، راز گفت دست حق، شد گوش و آن نجوا شِنُفت... گفت بازو، من که رفتم خون‌فشان تو، یدالله، فوق ایدیهم، بمان راز هستی در کفن پیچیده شد لاله‌ای با یاسمین پوشیده شد دو پسر، سبقت گرفته از پدر جانب مادر، روان بی پا و سر این، به روی سینۀ مادر فِتاد آن، رخ خود بر کف پایش نهاد ناگهان بند کفن، خود باز شد داستان عشق، باز آغاز شد... مانده حیران، بر که گرید آسمان بهر مادر، یا پدر، یا کودکان؟... نیمه‌شب تابوت را برداشتند بار غم بر شانه‌ها بگذاشتند هفت تن، دنبال یک پیکر، روان وز پی آن هفت تن، هفت آسمان ظاهرا تشییع یک پیکر، ولی باطناً تشییع زهرا و علی... ابرها گریند بر حال علی می‌رود در خاک، آمال علی آه، سرد و بغض پنهان در گلو بود با آن عده، گرم گفت‌وگو مرهمی ‌خرج دلم چاکم کنید همرهان، همراه او خاکم کنید! زَمزَمش در چشم و لَب در زمزمه در سخن با خاطرات فاطمه: مرغ جانت از قفس، آزاد شد رفتی اما دوست، دشمن‌شاد شد! شب نهادی پا به کوچک‌خانه‌ام می‌بَرم شب هم تو را بر شانه‌ام خانه‌ام را رشک گلشن داشتی سوختی چون شمع و، روشن داشتی... ذره‌ای مِهر تو در کاهِش نبود بر لبت نُه‌سال، یک‌خواهش نبود! بارها ،از دوش من برداشتی جای آن تابوت خود بگذاشتی ای تو را کار و عبادت، متصل دستۀ دستاس، از دستت خجل یاد داری خانه هرگه آمدم با تپش‌های دلم در می‌زدم؟ با صفای کامل و مِهر تمام صد غمم بردی ز دل با یک‌کلام بس نگاه ناتمامم کرده‌ای با لب بی‌جان، سلامم کرده‌ای من که بودم با تو غرق آرزو، خاک می‌ریزم به فرق آرزو نی علی از درد، گل‌گون گریه کرد از غمت دیوار و در، خون گریه کرد داغ تو بنیان‌کَنِ صبر علی‌ست خانۀ بی‌فاطمه قبر علی‌ست... تا علی ماهش به سوی قبر بُرد ماه، رخ از شرم، پشت ابر برد آرزوها را علی در خاک کرد خاک هم گویی گریبان چاک کرد زد صدا، ای خاک! جانانم بگیر تن، نمانده هیچ از او، جانم بگیر ناگهان بر یاری دست خدا، دستی آمد هم‌چو دست مصطفی گوهرش را از صدف، دریا گرفت احمد از داماد خود زهرا گرفت گفتش ای تاج سرِ خیل رسُل وی بَرِ تو خُرد، یک‌سر جزء و کل، از من این آزرده‌جانت را بگیر! بازگرداندم، امانت را بگیر... اولین نُه‌سال از آن تو بود شمع بزم جان و مهمان تو بود گرچه هم‌چون جان، عزیزش داشتی نوروَش بر چشم من بگذاشتی می‌کِشد خجلت علی از محضرت یاس دادی، می‌دهد نیلوفرت! او که بعد از تو، شبی راحت نخفت قصه‌ای از غصه‌های خود نگفت از ستم‌هایی که آمد بر سرش داوری آورده نزد داورش
. ای بهشت آرزوهای علی ای دو چشمت دین و دنیای علی ای طهارت، خانه زاد دامنت وی کرامت، خوشه چین خرمنت شام غم را پرتو امّید من کوکب من، ماه من، خورشید من ای نچیده گل زرویت آفتاب وی ندیده شب، شبِ مویت به خواب در دل هر ذرّه، نور مهر تو مهر هم، سایه نشین چهر تو یک نگاهت بِه ز صد خُلد برین نی، که یک ایمای تو خلد آفرین خانه ما گرچه از خشت و است و گل خشت، روی خشت نَه، دل، روی دل آستانش، آسمانِ آسمان سقف، بالاتر ز بام کهکشان پایۀ دیوار آن، بر طاق عرش وز پَر خود عرشیان آورده فرش خاک آن را، شسته آب سلسبیل گَرد آن را رُفته، بال جبرئیل ناودان ریزش، بِه از ماء مَعین[1] بوریایش، گیسوان حور عین روشنی زین خانه دارد، نور هم روزَنش، برده سبق از طور هم کی به سینا پای، موسا میگذاشت گر سراغ خشتی از این خانه داشت پور عمران، مست از انگور ماست چار موسی آفرین، در طور ماست هر تنی جان و، ز جان جانانه تر هر گهر از آن گهر، دردانه تر دخترانت بانوان مریم اند هر دو در عزت، عَلم در عالمند تا تو هستی قبله ی کاشانه ام کعبه می گردد به دور خانه ام آنچه در این خانه خود را، می نمود عشق بود و عشق بود و عشق بود رو بدین سو دارد از هر سو، بهشت تا بگیرد از تو رنگ و بو بهشت خانه ی ما گلبن صدق و صفاست فاش می گویم خانه عشق خداست نورها از پرتو روبند تو ست آفتاب خانه ام لبخند توست عین و شین و قاف، بی تو، عشق نیست غیر تو معنای این سه حرف، کیست؟ ما غریبیم و شناسای هم ایم دولت بیدار و رویای هم ایم چون دو مصرع روبرو با هم شدیم شاه بیت شعر عشق و غم شدیم همچنان که خالق یکتاست طاق زیر این نُه طاق، جفت ماست طاق ای تپش های دل من نذر تو مزرع سرسبز جان از بذر تو ای تبسّم آرزومند لبت ای سحر، مست از مناجات شبت رَفرَف ِ[2] هفت آسمان سجاده ات گردن افلاک در قلاده ات گو بگردانند روی از من همه دوست تا زهراست، گو دشمن همه گو به آن، کز تیغ من در واهمه ست ذوالفقارم جوهرش از فاطمه ست با چه جرأت در دلت غم پا بهشت کوثر من، نیست جای غم، بهشت آسمانِ چشم تو تا ابری است کاسه صبرم پر از بی صبری است نفس هستی زنده ی انفاس توست چرخش نُه چرخ، با دستان توست شد دل دستاس هم پا بست تو مفتخر از بوسه ها بر دست تو جانمازت، ای بهشت خانه ام برده دل از خشت خشت خانه ام از جلالت، محو تو ختم رسل وز جمالت عقل کُل شد، عشق کل آنکه بر فرق رسولان تاج بود پشت گرم از تو شب معراج بود ✍ ... @emame3vom
. از غیب ترنّم حضوری آمد از قلۀ آسمان چه نوری آمد بعد از حسن و حسین در خانۀ وحی «زینب» چه فرشتۀ صبوری آمد «اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج» «اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل» @emame3vom ........... . ای ز دیدار رخت جان پیمبر روشن دیدۀ حق‌نگر ساقی کوثر روشن در سراپردۀ عصمت که ملک راه نداشت از جمالت دل صدّیقۀ اطهر روشن یثرب اَر فخر فروشد به فلک نیست عجب که شد از نور تواَش مطلع و منظر روشن تیرگی نیست در آن سینه که مهر تو در اوست که ز مهر تو شده سینۀ حیدر روشن غنچۀ جان شبیر از گل روی تو شکفت وز تماشای تو شد خاطر شبّر روشن آیت لطف خدایی و به هر دل تابی گر بُوَد سنگ، شود چون دل گوهر روشن نه همین روی زمین از رخ تو روشن شد که ز میلاد تو شد اَنجم و اختر روشن «زیب اَب» نام گرفتی و مرا فخر این بس که شد از نام دلارای تو دفتر روشن در سراپردۀ عصمت تو از آن زینِ اَبی که ز سر تا به قدم قدس و عفاف و ادبی ادب آموختۀ مکتب طاهایی تو تربیت‌ یافتۀ دامن زهرایی تو زینت قامت دین، زیور رخسار شرف مظهر کاملۀ عفّت و تقوایی تو گل گلزار نبی، میوۀ بستان علی خانۀ فاطمه را شمع دلارایی تو عبرت‌آموز زنانی به حجاب و به وقار برتر از آسیه و هاجر و سارایی تو حوریان راست به خاک قدمت بوسه از آنک غنچۀ گلبن انسیۀ حورایی تو عجبی نیست اگر زینِ اَبَت نام دهند که گرامی ثمر اُمّ ابیهایی تو در صف حشر که هنگام شفاعت باشد مادرت فاطمه را همره و همپایی تو در سراپردۀ عصمت تو از آن زینِ اَبی که ز سر تا به قدم قدس و عفاف و ادبی «اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج» «اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل» 📚 آینه صبر .
. کان عصمت کوه همّت بحر رحمت زینب است دومین بانوی دربار ولایت زینب است در وفاداری نظیر وی نیامد در وجود در وفا و در صفا فرخنده آیت زینب است در برادر دوستی نامد عدیلش خواهری وه چه خواهر بی‌عدیل اندر محبت زینب است بحر علم و دانش و فضل و کمال و قدس و دین کان صدق و طاعت و تقوی و رحمت زینب است شیردل دخت حجاز آن قهرمان سرفراز هم‌چو باب خود علی اندر شجاعت زینب است در شجاعت نی همین تنها چو باب خویش بود چون علیّ مرتضی کان فصاحت زینب است نی فصاحت را همین تنها ز باب خویش داشت چون شه مردان در آیین بلاغت زینب است خطبه چون درکوفه‌خواندی خلق گفتندی علی‌ست چون هماهنگ علی اندر خطابت زینب است او عقیله، او علیمه، او علیّه، عالیه او ولیّه در ولایت بی‌نهایت زینب است @emame3vom خود به شأن اوست «انَّ‌اللّه یُحبّ‌الصّابرین» صابرات دهر را بخشافضیلت زینب است نی همین از جمله عالم، صبر او افزونتر است آن‌که افزونتر بود او را مصیبت زینب است او بود امّ‌المصائب، اوست امّ‌الصّابرات عظّم‌اللّه اجورک فی‌الرزیّه زینب است آن‌که داغ شش برادر دید صبحی تا به ظهر بانوی عصر و زمان خاتون عزّت زینب است اندر آن کوفه که بودی پایتخت باب او شد اسیر و آن‌که دید این‌گونه محنت زینب است وان‌که در ویرانه پنهان کرد گنج خود به خاک چون رقیّه، عمّۀ خم گشته قامت زینب است آن‌که خود امروز گیرد دست هر افتاده را وان که «خوشدل» را کند فردا شفاعت زینب است «اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج» «اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل» 📚 بوستان سخن @emame3vom
. خجسته باد قدوم تو، ای که بدر تمامی فروغ دیدهٔ ما، مهر جاودانهٔ شامی شکفتی ای گل صبر و شکیب دامن زهرا تو زینبی و چو نام تو نیست نادره نامی اگر پرندهٔ جانم سلام من نرساند «مَنِ المبلّقُ عَنّی اِلی سُعادَ سلامی» چگونه وصف تو گویم که در کلام نگنجی چه از قیام تو گویم، که قامتی ز قیامی سخن ز صبر نگویم، که خویش اسوهٔ صبری رسالتت نستایم، که در پیام تمامی تویی تو زینت «اَب»، زینب ای عصارهٔ عصمت! تو حلم فاطمه، علم علی، تو روح پیامی جمال عشق درخشید با پیام تو آن‌سان که در کمال بدین جلوه کس ندید کلامی سزد که از تو شود سرفراز رایت قرآن که زان خطابه بلرزد ز خشم، دشمن خامی @emame3vom اگر کلام شود هر نفس که شرح تو گوید کجا ز عهده برآید ز وصف چون تو مقامی تو سایبان یتیمان، طلایه‌دار حسینی صلای نهضت حق، قسط و عدل را تو دوامی چه نوش کرد گل ما، مگر ز جام صبوری که دسته دسته گل جان نثار کرده، به جامی به کربلاست روان بی‌امان سپاه حسینی هلا صبورترین! این سپاه را تو نظامی مراست آرزوی آن‌که آستان تو بوسم تو ای فروغ دل ما، تو ای که زینت شامی خوشا طواف سر کوی دوست کردن و مردن چنین خوش‌ست«سپیده»! سفر به حُسن ختامی «اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج» «اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل» 📚 آینه صبر @emame3vom .
. بدر فلک عصمت، سرو چمن زهرا اخت شه بی‌یاور، دخت شه بی‌همتا محبوبۀ حق زینب، مرأت جمال أَب آن‌کاو زجلال آمد، چون خالق خود یکتا مجموعۀ دانائی مخزونۀ والائی آثار توانائی در حضرت او پیدا در خلقت اگر بودی، مانند زنان موجود برجملۀ مردان بود، از فضل و عطا مولا توصیف ز روی او، «وَالشّمس» به قرآن خوان تفسیر ز موی اوست، «والّیل‌إِذا یَغشی» اندر حرم سبحان، بانوی حریم‌ست او در دایرۀ امکان، سروی‌ست چمن‌آرا در سرِّ ضمیر او، اسرار خدا پنهان وز رأی منیرش شد، آثار خدا پیدا در رفعت شأن او، این گنبد مینا پست بر شمس جمال او، خورشید بود حَربا نوباوۀ پیغمبر، دخت شه اژدر در بر خلق جهان مادر، مرآت رخ زهرا از دست یداللّهی، در کوفه دُرِ عصمت چون موسیِ عمران کرد اظهار ید بیضا از بحر سکوت آن‌دم بر خلق اشارت کرد از عالم امکان کس، نشنید دگر آوا از حالت افکارش شد کوفه پر از ماتم وز نطق شرر بارش می‌سوخت همه دل‌ها از سحرِ بیان بنمود، مظلومی خود ظاهر وز تیغ بیان‌فرمود، مقهور همه اعدا چون گشت به مردم فاش مظلومی آن سرور در کوفه عیان گردید بس همهمه و غوغا گشتند همه عدوان از بهر حسین گریان آن‌سان که شدی گویا محشر ز فغان برپا برکَند چنان بنیان از آل ابی سفیان شد در نظر آنان روزان چو شب یلدا ناگه نظر آن ماه، افتاد به رأس شاه آن روی نکو پرخون دید از ستم اعدا زینب ز تجلّی شد مدهوش چنان کز غم از چوبۀ محمل گشت روی چو مهش حمرا گفتا به سر خونین با ناله و با افغان ای بدر چرا هستی این‌گونه هلال آسا دوریِّ تو بر جانم، هر دم فکند آتش ای روح روان من، گشتی ز چه دور از ما دیشب سر پر نورت، بودی به کجا مهمان گویا به تنور ای سر! بودست تو را مأوا ای آن‌که تو را مسکن، بر دوش پیمبر بود چوُن جای بدادنت؟ در خاک تنور اعداء دل سوخت "مدرس" را هر دم ز غم زینب آتش بدلش افتاد زین داهیهء عُظما «اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج» «اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل» 📚 آینه صبر @emame3vom .
. عصمت اللهی که عالم نزد او افسانه بود بود گنج و گنج را جا غالباً ویرانه بود مفخر ایجاد، حیدر بود باب آن جناب زهرۀ زهرا، صدف از بهر آن دردانه بود بر جمیع بانوان از بعد مامش فاطمه بود شهبانو و گفتارش همه شاهانه بود زن مخوانش گرچه در ظاهر بُد از جنس زنان در طریق عشق و جانبازیِّ‌حق مردانه بود چون برادر بود مشتاق لقای پروردگار عاشق جانباز پاک حضرت جانانه بود داشت رازی با سر پُر نور شه در راه شام هرکسی کی واقف از آن صحبت رندانه بود؟ ماتِ شاه عاشقانِ حق بُد و گرم طریق راکب فرزینِ عشق آن بانوی فرزانه بود وز سلوک و سیر قرب دوست تا پایان کار گرد شمع مرکز توحید چون پروانه بود درّ و مرجان ولایت گِرد او اندر طواف با چنین حالت اسیر زادۀ مرجانه بود کس نگفتی با یزید شومِ‌ مردود پلید کی چنان بانو مکانش گوشۀ ویرانه بود آن‌که حوران جهان بودند بهرش جان‌نثار خانه‌اش بعد از برادر دائماً غم‌خانه بود هست دنیا دون و کار او همه دون‌پروری زین سبب آن قُدس‌بانو با جهان بیگانه بود هر که خصمی کرد با آل محمّد از عناد در بر اهل حقیقت جاهل و دیوانه بود طوطیا! بر لب بِنِه مُهر خموشی، کاین بیان داد آن کاو از جهان و اهل او بیگانه بود «اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج» «اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل» 📚 دیوان طوطی همدانی @emame3vom .
. ۱. عالمة غیر معلّمه ۲. فهمة غیر مفهّمه ۳. کعبة الرّزایا ۴. نائبة الزهراء ۵. نائبة الحسین ۶. عقیلة بنی‌هاشم ۷. عدیلة الخامس من اهل الکساء ۶. کفیلة السجّاد ۸. سرّ أبیها ۹. الصدّیقة الصغری ۱۰. عابده آل علی ۱۱. بطلة کربلا ۱۲. عظیمة بلواها ۱۳. الباکیة ۱۶. سلیلةالزهراء ۱۷. امینةاللّه ۱۸. آیة من آیات اللّه ۱۹. مظلومة وحیده ۲۰. صابرة محتسبه .
. گفتم از کوه بگویم، قدمم می‌لرزد از تو دم می‌زنم اما قلمم می‌لرزد هیبت نام تو یک عمر تکانم داده‌ست رسم مردانگی‌ات راه نشانم داده‌ست پی نبردیم به یکتایی نامت زینب کار ما نیست شناسایی نامت زینب من در ادراک شکوه تو سرم می‌سوزد جبرئیلم همۀ بال و پرم می‌سوزد من در اعماق خیالم... چه بگویم از تو من در این مرحله لالم چه بگویم از تو چه بگویم؟! به‌خدا از تو سرودن سخت‌است هم علی‌بودن و هم فاطمه‌بودن سخت‌است چه بگویم که خداوند روایت‌گر توست تار و پود همه افلاک نخ معجر توست روبروی تو که قرآن خدا وا می‌شد لب آیات به تفسیر شما وا می‌شد آمدی شمس و قمر پیش تو سوسو بزنند تا که مردان جهان پیش تو زانو بزنند چشم وا کردی و دنیای علی زیبا شد باز تکرار همان سورۀ «اَعطینا» شد عشق عالم به تو از شوق مکرر می‌گفت به گمانم به تو آرام پیمبر می‌گفت: بی‌تو دنیای من از شور و شرر خالی بود جای تو زیر عبایم چقدر خالی بود «اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج» «اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل» @emame3vom
. ای زینب ای که بی‌تو حقیقت زبان نداشت خون آبرو، محبّت و ایثار، جان نداشت آگاه بود عشق که بی‌تو غریب بود اقرار داشت صبر، که بی‌تو توان نداشت در پهن‌دشت حادثه با وسعت زمان دنیا، سراغ چون تو زنی قهرمان نداشت یک روز بود و این همه داغ، ای امام صبر پیغمبری به سختی تو امتحان نداشت گر پای صبر و همّت تو در میان نبود اسلام جز به گوشهٔ عزلت مکان نداشت... روزی به زیر سایهٔ پیغمبر خدای روزی به جز سر شهدا سایه‌بان نداشت؟ محمل درست در وسط نیزه‌دارها یک ذرّه رحم در دل خود ساربان نداشت زینب اگر نبود، شجاعت یتیم بود زینب اگر نبود، شهامت روان نداشت زینب اگر نبود، وفا سرشکسته بود زینب اگر نبود، تن عشق جان نداشت زینب اگر کمر به اسارت نبسته بود آزادی این چنین شرف جاودان نداشت «میثم» هماره تا که به لب داشت صحبتی حرفی به‌جز مناقب این خاندان نداشت «اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج» «اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل» 📚 نخل میثم @emame3vom .
. به گوش باش جرس را، به گوش ای دل غافل! گذشت قافله ی عشق و خفته پای تو در گِل به گوش ای دل غافل، چو تخته پاره مبادا به حرف موج بگردی بر آب عاطل و باطل به ورطه‌های بلاخیز، ناخدا که نباشد نمی‌رسد به سلامت کسی به پهنۀ ساحل به هر چه چنگ زنی عاقبت تباه ترینی... به تار چادر زینب مگر شوی متوسّل سلام خواهر طوفان سلام خواهر خورشید سلام خواهر دریا سلام خواهر ساحل اگر امام بخوانم تو را گزافه نگفتم نمی‌رسید قیام حسین بی تو به منزل به هر کجا که بدوزیم چشم رد تو پیداست شمار داغ تو پنهان به سطر سطر مقاتل تن شکسته و موی سپید و قد خمیده... به پای عشق برادر ندارد این همه قابل سری به نیزه بلندست در برابرت ای وای شهید زنده.ای اکنون، چه حاجت‌ست به قاتل مگر که راه تو را نیزه‌ها جدا کند از او وگرنه بین دو دلبسته نیست فاصله حائل کرامت تو چه‌ها می‌کند که سلسله حتّی به دست و پای تو افتاده مثل کودک سائل زبون شمردن رنج اسارت‌ست چه آسان به دوش بردن بار امانت‌ست چه مشکل چه‌ها که بر سرت آورد داغ طفل سه ساله رسید جان تو بر لب‌، بریدی از نفست دل خدا کند که نجوییم هیچ جا سندش را روایتی که تو سر کوفتی به چوبۀ محمل چه‌غم که نیست توان، می‌کنی نشسته "قُمِ‌الیل" در اوج داغ نکردی شبی تو ترک نوافل جلیله، فاضله، امنیه، باکیه، جبل الصّبر فصیحه، عالمه، بنت الهدی، ملیکه خصایل عقیله،  قُرَة عین الامیر،  سِرُّ ابیها تو را ز فضل پدر کس نگویدت که چه حاصل به قتل کفر کمر بست تیغ خطبه ات آنسان که می نمود ابا الحرب ذوالفقار حمایل چه زَهره‌ها که نمود آب ابن آکله آنجا که با خطابه ی زهرایی تو گشت مقابل هنوز هم به سر آسمان شام بلا خیز نگشته صاعقه ی غیرتی شبیه تو نازل خوشا به حال مریدی که شد به حق تو عارف تویی مراد طریقت تویی شریعت کامل که طالبان حقیقت، به فرض وهم بگردند مگر به صبح قیامت به فیض درک تو نائل «اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج» «اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل» @emame3vom .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. پناه بده خیلی گرفتارم تو شاه و من نوکر دربارم صد دفعه گفتم و بازم میگم هر چی که دارم از شما دارم روضه پناه خستگی هامه تربت تو همیشه همرامه بین من و تو فاصله افتاد اینا همش کار گناهامه از فضل پدر همینه حاصل من پای ثابت مجلس روضه هاتم مثل مادرم واسه تو گریه کردم مثل پدرم سینه زن عزاتم بیا با من مدارا کن دوباره در میزنم درو وا کن براتم رو تو امضا کن با اون چشمات زندگیمو احیا کن حسین جونم ، پریشونم بدون عشقت زنده نمی مونم نذار تنهام که داغونم تا خون تو رگمه واسه تو میخونم ... دوا و درمونم حسین ، جونم حسین (2) ... هیشکی واسم نمیگیره جاتو خیلی قشنگه زندگیم با تو دور و بری هام اینو میدونن از همه دل بریدم اِلا تو شفیع سینه زن تو زهراست هر کی غلام تو بشه آقاست خودم دیدم که مادرم میگفت نوکرتم به حضرت عباس آرزومه سر رو ضریحت بذارم روضه بخونم گریه کنم ببارم تو زیاد داری مثل منه دیوونه اما من به جز تو کسی رو ندارم هوای تو به سر دارم بذار کربلا بیام گرفتارم درسته که گنهکارم ولی میدونی چقدر دوسِت دارم حسین جونم ، پریشونم بدون عشقت زنده نمی مونم نذار تنهام که داغونم تا خون تو رگمه واسه تو میخونم ... دوا و درمونم حسین ، جونم حسین (2) ... 🆔 @emame3vom .
🔸️سرود جشن میلاد 🔸️سبک افتخاری.... 🔸️بنداول ساغر ساقی کوثر زینت دامان حیدر دختر ام‌ابیها بر امامت شده خواهر آمد گل صنوبراز شاخه‌ی ولایت از دختر پیمبر آمد دخت امامت در میان آسمان ماه شب آمد ثانی زهرا اطهر زینب آمد دیده وا کرده به دامان حسینش هرنفس در سینه ذکرش بر لب آمد مبارکا مبارک(۴) 🔸️بنددوم غنچه گل از در آمد مرغ جانم را پر آمد امشب از بیت ولایت بهر حیدر دختر آمد آمد گلبن توحید آمد نور دو خورشید آمد زینت بابا آمد مظهر امید برلب اهل ولا این شور و حال است سوی حق گر میروی این پر و بال است از سرای فاطمه امشب به قرآن دست‌خالی گر روی امشب محال است مبارکا مبارک (۴) .
‍ سبک 4 شد مزین عرش اعلا ،کوثر ِکوثر رسیده آمده زینت به حیدر،فاطمه را نور دیده رسید بابُ الجنان ملیکه ی جهان بگوید مصطفی به گوش او اذان صل علی روح تقوا،عمّه ی نُه نور امجد صلوات علی محمد و علی آل محمد مبارک فاطمه..... 🌸🌸🌸🌸🌸 حوریان از بهر تبریک ، آمده اند دسته دسته بر کف پایش نشان از بوسه ی حیدر نشسته رسید نور دوعین عزیز عالمین برای کربلا پرستار حسین صل علی روح تقوا،عمّه ی نُه نور امجد صلوات علی محمد و علی آل محمد مبارک فاطمه..... @emame3vom 🌸🌸🌸🌸🌸 حک شده بر درب جنت،مِهر زینب روح عشق است جنت دلهای عاشق ،بارگاهش در دمشق است رها گشتم ز غم به زیر این علم برای زینبم مدافع حرم صل علی روح تقوا،عمّه ی نُه نور امجد صلوات علی محمد و علی آل محمد مبارک فاطمه..... ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) .
مدح و ذکرِ توسل ویژۀ میلاد کبری سلام الله علیها تقدیم به شهدای مدافع حرم به نفسِ کربلایی حسین طاهری _ سال97 •✾• ┅═•┄⊰↭⊱•┄═┅ @emame3vom ┅═•┄⊰↭⊱•┄═┅ ماه یکتایى و بی‌همتا به دنیا آمدی هم ردیف نور اعطینا به دنیا آمدی مثل حیدر عالی اعلی به دنیا آمدی تو شبیه حضرت زهرا به دنیا آمدی روز میلاد تو در تقویم روز باور است روز عشق و روز تکریم مقام خواهر است آمدی و می رسد بانگ مبارک بادها بی معلم می‌شوی فرزانه استادها ای علمدار حقیقت بانی فریادها ای دلیل کاف و ها و یا و عین و صادها هرچه دارد کربلا در اختیار جبر توست پرچم شاه شهیدان هم به سوی قبر توست آمدی تا که بگویی قصه پرواز را تا کجاها برده‌ای این شور انسان‌ساز را ای رسول عشق می‌بینم ز تو اعجاز را زنده کردی نهضت هفتاد دو سرباز را شام در زیر قدم‌های تو در تاب و تب است این حسین تنها یک عاشق دارد آن هم زینب است آمدی تا انتهای جاده عشق و جنون هم ردیفت بعد زهرا کس نبوده تاکنون گام‌هایت در مسیر آیه و السابقون خواهر صبر و کرم ای دختر و الراکعون آمدی در دفتر دلدادگان یکتا شوی آمدی اسطوره میدان عاشورا شوی ای درخت استوار ای اسوه شب زنده‌دار شد ردیف شرح تو در هر قصیده «اقتدار» با حضورت شاه مردان حرز می‌خواهد چکار «آمدی مستانه‌تر صف می‌گشاید ذوالفقار» دختر شیری و یک جلوه ز الله الصمد مادری کرده برایش حضرت بنت اسد حاصل پیوستن دریا به دریا زینب است چشم‌هایی که ندید الا جمیلا زینب است نقش بازوبند ساقی حرم یا زینب است لافتی الا علی لا عشق الا زینب است باز هم رو سوی بانوی وفا آورده‌ام شصت و نه دفعه به لب نام تو را آورده‌ام واژه ایثار را باید به پای تو نوشت در مقام صبر هم باید برای تو نوشت شاه را مشتاق و بی‌تاب دعای تو نوشت بعد او کرببلا را کربلای تو نوشت جان فدای شاعری که این‌چنین زیبا سرود کربلا در کربلا می‌ماند اگر زینب نبود خیرها از تو رسیده دست ما خیر کثیر عشق دارد در کنار تو مراعات نظیر حضرت ام الحیا، اخت الحسن، بنت الامیر ای اسیری که اسارت شد به دست تو اسیر از میان محملت نور خدا تابیده است دشمنت یک لحظه هم آه تو را نشنیده است عقل را بازی گرفتی عشق حیرانت شده مرتضی هم محو در تفسیر قرآنت شده هر که دیده جلوه‌هایت را مسلمانت شده هر که نامت را شنیده بعد گریانت شده چند وقتی هست پای تو جنون دلباخته مرز بین حق و باطل را حریمت ساخته کاش قابل بودم و از یاورانت می‌شدم با نشان زینبیون بی‌نشانت می‌شدم با دو جرعه عشق از لب تشنگانت می‌شدم از شهیدان دفاع از آستانت می‌شدم ما همان سیل خروشانیم در راه بلا کلنا اصحابک، لبیک بنت المرتضی شاعر : ________ @emame3vom
. 🌸 "همچو تیغ ذوالفقاری در غلاف..." : ثانی زهرایی (س) و اصل عفاف کعبه و زمزم به گردت در طواف گر نگه برداری از خورشید و ماه در عوالم می‌شود بس اختلاف مدح تو آیه به آیه در کتاب کمتر از قرآن به مدح تو گزاف چادرت را چون که بر سر می‌کنی همچو تیغ ذوالفقاری در غلاف غرشی کردی علی(ع) را ماده شیر کوفه شد آبستن بس اختلاف از کلام همچو شمشیرت یزید شد حقیر تو در آن رزم و مصاف گر بگویم که تو صاحب عصمتی این نباشد در مقامت حرف لاف هم فهیمه هستی و هم عالمه گشته‌ای تفسیر عین و شین و قاف بس دویدی از حرم تا قتلگه شد حریم پاک تو همچون مطاف تا خریداری کنم خاک رهت جان خود آورده‌ام جای کلاف 🍃🌸
. هر دیده گریان می شود در فاطمیه دلها پریشان میشود در فاطمیه با یاد اشک زینب و سوز حسینش پر اشک چشمان می شود در فاطمیه برحیدر و زهرا و فرزندان پاکش ظلم فراوان می‌شود در فاطمیه از سوی آن نامردمان پست بی دین هنگام جولان می شود در فاطمیه در پشت در، یک آیه از تفسیر کوثر جدا ز قرآن می‌شود در فاطمیه پهلو شکسته از لگد در پشت آن در آن روح و ریحان می‌شود در فاطمیه اندر کنار قبر بابای غریبش زهرا دُراَفشان می‌شود در فاطمیه با دیدن روی کبود مادر خود زینب پریشان میشود در فاطمیه یاس کبود مرتضی از ظلم وکینه پرپر به بستان می شود در فاطمیه از بسکه خون گشته دلش ازدشمن ودوست عمرش به پایان می شود در فاطمیه جانِ علیِّ مرتضی، زهرای اطهر در خاک پنهان می شود در فاطمیه با گریه حیدر در کنار قبر زهرا شمع شبستان می‌شود در فاطمیه سوزان ازاین داغ ومصیبت های زهرا قلب محبان می‌شود در فاطمیه عبد و غلام او(رضا)با یاد حیدر زین داغ گریان می شود در فاطمیه @yaghubianreza .
. 👏 میلاد (س) 🎼به سبک : خمینی ای امام ✍شاعر : برادر علی صمدی بند اول: عقیله العرب 4 هر که باشد در مکتب علی مقتدایش هست زینب علی دختر حیدر در مقام صبر استوار چون کوه محکم و ستبر قلب من صیدی در دام زینب است کربلا زنده با نام زینب است غلام زینبم گدای زینبم اینه شعار من فدای زینبم عقیله العرب 4 بند دوم : عارفه ، زاهده ، پاک و عالمه ارث خود برده ای تو ز فاطمه کاخ شام با خطاب تو شد خراب برده ای ارث خود از ابو تراب چادرت سایه ای بر سر جهان زیر آن شیعیان تو در امان اگر به شور و شین اگر که در تبم اینه شعار من فدای زینبم عقیله العرب 4 بند سوم : اوج جان بازی در مسیر عشق بارز است حول محور دمشق در حلب ، تدمر ، حمص و خان طومان بر زمین ریزد خون عاشقان داعشیون به گوش این خروش ماست هر زمان عاشوراست اینجا کربلاست مدافع حرم مقام و منسبم اینه شعار من فدای زینبم عقیله العرب 4 🕊🕊🕊🌹🌹✍✍🌹🌹🕊🕊🕊
🏳سبک و شور اخت الحسین علیه السلام کبری سلام الله علیها 🏳بند اول اومده بانوی صبوره دشت کربلا دختر فاطمه زینت عرش کبریا مایه ی آبروی اهل کسا اومده ثانیِ فاطمه نور منجلی نوری که دلارو میکنه صاف و صیقلی سیده زینبه زینت علی۲ سیده زینب،زینت پدر وارث قدر و،شوکت پدر عجب شکوهی،ماشاالله که جلوه کرده،طلعت پدر سیده زینب،جانم بی بی @emame3vom 🏳بند دوم اومده اونیکه تَبَحُّر داره در سخن اونیکه حیدره ولیکن به چهره ی زن سیده زینبه خواهر حسن گوهر حیدر و به زهرا نور هر دو عین اونیکه ماهارو با نگاش برده زیر دِین سیده زینبه خواهر حسین۲ سیده زینب،بانوی وفا سیده زینب،الگوی حیا سیده زینب،فاتح بلا سیده زینب،شیر کربلا سیده زینب،جانم بی بی ۱۳۹۸/۱۰/۴ 🙏التماس دعای خیر ✍♩کربلایی امیرحسین سلطانی .
. به فدای جلوه‌ی نامت به فدای لطف مدامت به فدای تیغ کلامت یا زهرا، یا زهرا به فدای چادر نورت به فدای قلب صبورت به فدای شور حضورت یا زهرا یا زهرا پیرو قرآنم من، جزءِ غلامانم من سلطان نجف حیدر، رعیت سلطانم من تا آخر هستم زهرایی حُبُّکِ دینُ آبائی ......................................... تویی که مصباح هُدایی جلوات نور خدایی تو ستون عرش عُلایی یا زهرا، یازهرا تو بلی‌گفته به بلایی تو سزاوارِ هَل اَتایی تو بزرگی مادر مایی یا زهرا، یا زهرا ناجی دلهایی تو، الحق زهرایی تو مادر ما تنها نه، مادر دنیایی تو تو تفسیر اعطینایی حُبُّکِ دینُ آبائی ..................................... سر من خاک قدم تو نفسم بسته به دم تو منم و لطف و کرم تو یا زهرا، یا زهرا همگی پای علم تو همه مدیون نِعَم تو دل شیعه شد حرم تو یازهرا، یازهرا شیعه‌ی مولا هستیم، فاتح دنیا هستیم فخر و مباهات ماست، نوکر زهرا هستیم ما با تو و تو با مایی حُبُّکِ دینُ آبائی @emame3vom .
سبک 9 اومد گل حبل المتین خیرالنّساء ِ دوّمین قدم میزاره روی عرش معلّی' می کاره روی رخش بوسه مرتضی' همه ی جهان چراغونی شده کار روح الامین غزل خونی شده گهواره براش شده بال ملک می باره رو سرش ستاره از فلک پیچید در همه دنیا حیدر باز شده بابا اومد ثانی زهرا اومد زینب کبری'..... 🌸🌸🌸🌸🌸 شد آینه بر فاطمه از کودکی یه عالمه رسید از علی به او ارث شجاعت هم از فاطمه برده ارث نجابت زینته واسه امیرالمؤمنين شده اسوه ی صبر، برا اهل زمین محبّ ِ زینب ،عزیز نبیه مقرّب میشه هر کسی زینبیه پیچید در همه دنیا حیدر باز شده بابا اومد ثانی زهرا خانوم زینب کبری'..... 🌸🌸🌸🌸🌸 ای گوهر لایق عشق ملیکه ی شهر دمشق کی میشه منم بشم زائر حرم اهدا بکنم توی راه تو سرم آرزوی من یه شب تو حرمت بشه قسمت من طواف علمت میگم با غرور گدای تو منم همه فخرم اینه که من زینبی ام پیچید در همه دنیا حیدر باز شده بابا اومد ثانی ِ زهرا خانوم زینب کبری'.... ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) @emame3vom .