eitaa logo
امام حسین ع
17هزار دنبال‌کننده
389 عکس
1.9هزار ویدیو
1.9هزار فایل
کانال مداحی و شعر و سبک https://eitaa.com/emame3vom
مشاهده در ایتا
دانلود
|⇦• روضه و توسل به دو طفلانِ حضرتِ زینب سلام الله علیها اجرا شده شبِ چهارم ماهِ محرم سال 1397 به نفسِ حاج محمد طاهری✨ •┈┈••✾❀🕊✿🕊❀✾••┈┈• @emame3vom •┈┈••✾❀🕊✿🕊❀✾••┈┈• هر جوری بود اجازۀ ابی عبدالله رو گرفت .. موهایِ بچه هارو شانه زده ، کفن تنشون کرده ، راهی میدانشون کرد .. جنگِ نمایان کردن شیر بچه هایِ زینب تو میدان دارن میان رجز می خونن : أَمیرِی حُسَیْنٌ وَ نِعْمَ الاَْمیرُ .. عباس داره جنگشونُ می بینه لذت می بره .. ابی عبدلله داره می بینه لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ میخونه .. اما یه وقتی دشمن این دو تا آقازاده رو دوره کردن .. لشکر که دور عون به غیظ ازدحام کرد یک دشت نیزه پهلوی او استلام کرد *بالا سر هر کدوم از این کشته ها زینب اومده ، گریه کرده ، ناله زده. باری از رو دوش ابی عبدلله برداشت . تنها شهدایی که عمۀ سادات از خیمه ها بیرون نیومد این دو تا آقازاده بودن .. امشب باید به جایِ زینبم ناله بزنی ..* با چشم نیمه باز سر زانویِ حسین از بس که زخم داشت محمد تمام کرد عباس را صدا زد و از او کمک گرفت وانگه به جمع کردن شان اهتمام کرد از عمد رفت و آمد مرکب سوارها مانند موم پیکرشان بی قوام کرد با زحمتِ زیاد به ترتیبشان که چید دستی گذاشت بر سرِ زانو قیام کرد رویی که سر بلند کند را نداشت او تشییعشان به شرم به سمتِ خیام کرد پایِ کشیده رویِ زمین ، خندۀ سپاه باید نشست ناله برایِ کدام کرد ؟.. دلشوره داشت کجا آن عقیله که سرمایه هایِ عمر فدایِ امام کرد آمد کنار اکبرُ نگذاشت جان دهد زخم جگر خراشِ مرا التیام کرد حالا رضا نشد به خجالت کشیدنم در خیمه ماند و زهر تحمل به کام کرد هر جا که آفتاب بد دهنی زخم کعبِ نی بر ناقه راحتی به عقیله حرام کرد گاهی سر محمدش از نیزه ، گاه عون آمد به احترام به مادر سلام کرد این گرمه سایبانی و پاسبانی اش هم پایِ ناقه همرهی اش تا به شام کرد *هیچ کسی نفهمید چرا زینب از خیمه بیرون نیومد .. تا این قافله برگشت مدینه .. وقتی برگشت ؛ عبدالله بن جعفر هی یک به یک تو این محمل هارو سر می زنه .. دنبال خانومش می گرده .. اومد مقابل محفل زینبم رسید ، نگاه کرد دید انگار بزرگ این قافله ایشونه. از زینب داره سوال می کنه ، خانم من زینبُ ندیدی؟ یه وقت یه آه کشید عمه سادات .. فرمود عبدالله حق داری زینبتُ نشناسی .. می دونم من اون زینبی نیستم که رفتم از مدینه ... تا گفت خانم چرا انقدر شکسته شدی؟ فرمود عبدالله نبودی ، جلو چشم من دشمن رو سینۀ حسین ... هر دو گریه کردند برا ابی عبدالله .. قدری آروم شد گفت خانم یه سوال ازت دارم عقده شده برا من. شنیدم هر کشته ای رو زمین افتاد بالا سرش رفتی .. مگه بچه هایِ من قابل نبودن؟.. چرا از خیمه بیرون نیومدی؟ فرمود عبدالله تو چرا این حرفُ می زنی؟ نیومدم حسین نگاهش به من نیفته از من خجالت بکشه .. (اما اینجا زینب حساب بی حساب شد) گفت حسین جان یادته از خیمه بیرون نیومدم نگام به نگات نیفته؟ خجالت ازم نکشی؟ برگشته اربعین اومده کربلا .. گفت حسین بیا تلافی کن ... همه بچه هاتو آوردم .. اما سه ساله ت گوشۀ خرابه .. بیا سراغِ رقیه رو از من نگیر .. (اشکاتُ کفِ دستت بگیر ، دستتو بیار بالا هر چقدر کارش داری صداش بزن) حسین ... بحق زینب عجل لولیک الفرج ... ________ .
|⇦• زمزمۀ و توسل به دو طفلانِ حضرتِ زینب سلام الله علیها اجرا شده شبِ چهارم ماهِ محرم سال 1397 به نفسِ حاج محمد طاهری✨ •┈┈••✾❀🕊✿🕊❀✾••┈┈• @emame3vom •┈┈••✾❀🕊✿🕊❀✾••┈┈• جونِ زینب .. نذار بی کسی تو ببینم حسین جونِ زینب .. نخواه بی تفاوت بشینم حسین جون زینب .. می خوام داغ بشینه رو سینم حسین نجمه با داغِ قاسم ، لیلا با داغِ اکبر نگو که دیگه چیزی ، نمونده واسه خواهر نوبتی هم که باشه ، نوبتِ من رسیده تا که مادر ببینه ، زینب مادر شهیده .. ای جان حسین .. حسین جان ... ___________ جونِ زینب .. نذار که بمونن پسرهایِ من جونِ زینب .. نذار خون به دل شن شبیه حسن جونِ زینب .. نذار که ببینن منو می زنن .. مثلِ حسن نمی خوام ، اینا کابوس ببینن تویِ کوچه و بازار ، داغِ ناموس ببینن نمی خوام که ببینن ، رویِ دستام طنابه نمی خوام که ببینن ، جام تو بزم شرابه ای جان حسین .. حسین جان ... ____________
|⇦• روضۀ جنابِ حر و دو طفلانِ حضرتِ زینب سلام الله علیها اجرا شده شبِ چهارم ماهِ محرم سال 1397 به نفسِ حاج محمد طاهری✨ •┈┈••✾❀🕊✿🕊❀✾••┈┈• @emame3vom •┈┈••✾❀🕊✿🕊❀✾••┈┈• حُرّم که از کمندِ تو سر در می آورم در شعله هایِ بی کسی ات پر می آورم نفرینِ تو کتابِ دعاهایِ خیر بود دارم به معجزاتِ تو باور می آورم *منم امشب میخوام مثل حر بگم .. آقا :* یا ایها العزیز! بِکُش یا مرا ببخش .. هم تیر هم کتابِ مطهر می آورم *یه وقت ابی عبدالله نگاه کرد دید از دور ، (فرماندۀ قدرقدرتی رو انتخاب کرده مشاور یزیدِ ملعون گفت فقط یه نفر می تونه مقابل حسین بایسته اونم حرِ ) حالا این فرمانده قدرقدرت به چه حالی داره میاد سمتِ خیمه هایِ حسین .. تا ابی عبدالله نگاه کرد دید داره حر با اون حال داره میاد فرمود عباسم زود برو استقبالش .. دستشُ بگیر بیارش .. ابی عبدالله فرمود سرتو بالا بگیر ارفع راسک .. سرتو بالا بیار خجالت نکش .. حالا که اومدی دیگه خجالت نکش ..گفت آقا تو منو بخشیدی اما :* علیا مخدره زِ من آزرده خاطرند رویم سیاه روی به کوثر می آورم *معلومه رضایتِ زینبم شرط لازمه .. اومد پشتِ خیمه بی بی .. خانم جان! می دونم قلبتُ آزردم .. اما اومدم ازت اجازه بگیرم جونمُ فدایِ حسین کنم .. یه وقت صدایِ ناله زینب بلند شد ، حر خوش آمدی .. به موقع آمدی .. حر ؛ حسینم غریبه ...* زینب اگر حلال کند عمر خویش را از جان و دل ، به پات به آخر می آورم جبرانِ آن دلی که شکستم نمی شود هر چند سر به زیر شده سر می آورم *گمان نکنید فقط حر دلِ امامُ شکسته ؛ من هر موقع این روضه رو می خونم میگم حداقل حر عاقبت به خیر شد .. در راه ارباب و مولاش به شهادت رسید. منِ بیچاره چقدر دل امام زمانُ شکوندم .. هر موقع حجت خدا منو تو گناه دیده سرشُ پایین انداخته فرموده تو دیگه چرا؟ تو که گریه کن جد غریبِ مایی ..* در خون اگر به یاریِ تو دست و پا زنم یک ذره انتظار تو را برمی آورم با عرشیان به سیر توام خوش به حالِ من من عاقبت به خیر توام خوش به حالِ من *حر رفت .. همه صحابه رفتن .. از بنی هاشمم علی اکبر رفت .. قاسمم رفت .. حالا نوبت نوبت این مادر شهیده .. به یادِ همه پدر و مادرای شهدا .. دست دو تا بچه هاشُ گرفته زینب .. آی مادرای شهدا ، امشب شب شماست .. هر چی ابی عبدالله فرمود خواهرم من ازت تقاضا می کنم این بچه ها تو خیمه بمونن ، گفت حسین جان یعنی منو قابل نمی دونی؟ .. لیلا سهمشُ داده .. نجمه قاسمش رو آورده .. ابی عبدلله هر چی زینب میگه ، سید الشهدا علیه السلام می فرماید نه! اما می دونه چطور باید دل حسینُ به دست بیاره ... نشست تو خیمه گفت داداش ، تا الان بهت اینطوری نگفته بودم ، تورو به حقِ مادرم زهرا ...* ____________
|⇦• زمزمه و توسل به حضرت عبدالله ابن حسن علیه السلام اجرا شده شبِ پنجم ماهِ محرم سال 1397 به نفسِ سید رضا نریمانی✨ •┈┈••✾❀🕊✿🕊❀✾••┈┈• به حرف دیگه ام بزنم، انقد شبها آماده ای منِ خواننده اصلاً چیزی بلد نیستم به شما بگم .. به زیر دشنه هم دعا برام میکنی .. همه گفتن همه نقل کردن ؛ مادرشم که داشت جون می داد ، برا شیعیانش هی دعا میکرد .. روایت داره پیغمبر یه وقت وارد شد دید بی بی داره گریه میکنه . چی شده دخترم؟ گفت بابا بچه ای که در رحم دارم با من حرف میزنه .. چند روزِ ، کار الانش نیست . اما امروز فرق کرده .. چرا؟ از دیروز تا قبلش وقتی باهام حرف میزد هی میگفت اَنَ الغَریب .. (پا به پای من میایی دیگه) اما از امروز حرفاش فرق کرده .. هی داره میگه انَ العَطشان .. انَ العَطشان .. پیغمبر شروع کرد روضه خواندن .. بی بی هم گریه کردن .. پیغمبر وقتی روضه اش تموم شد، بی بی هم مفصل گریه کرد ، عرضه داشت بابا کسی هست کربلا برا حسینم گریه کنه؟ (نکنه غریب باشه؟..) شما هستید؟ نه. باباش علی هست؟ نه. من هستم؟ نه. حسنم هست؟ نه دخترم .. یهو بی بی یه آهی کشید .. آه پسرم .. پس کی هست برای حسینم گریه کنه؟ پیغمبرِ خدا مژده شماها رو داده ... دخترم نگران نباش ، از امتِ من یک عده ای میان اینا مثلِ زنها برا حسینت داد میزنن .. گفت بابا حالا که اینجوریِ ، من همه شونُ میخام شفاعت کنم ... کار همه شون با خودم باشه ... اصلاً من میخورم زمین که اینا نخورن .. اصلاً من میرم پشت در برا اینا .. من سیلی میخورم اینا زنده باشن .. حرف زیاده و وقتم کمه ، زود وارد روضه بشم امشب .. بعضی از روضه ها رو باید بی هوا بخونی .. آخه بعضی ها رو تو کربلا بی هوا زدن .. بسم الله .. همچین که دید دورِ عمو رو گرفتن هر کسی داره میزنه از دور داره مشاهده میکنه ؛ نیزه بالا میره پایین میاد ، شمشیرها بالا میره ، پایین میاد ، از دور یه عده ایستادن دارن سنگ میزنن .. گرد و خاک هوا شده ، چه خبره؟‌ سر عموم داره چه بلایی میاد؟ ... والله لا افارق عمی .. عمه دستمُ رها کن .. من بدونِ عمو نمیتونم .. (بگم یا نه؟ پا به پای من بیایی) عمه من زنده باشم ببینم جلوی چشمام عمومُ میزنن ..؟ یه بار بابام تو کوچه ها زنده بوده دیده چطور مادرشُ زدن ... دستشُ کشید از دست عمه .. دوید به سمت گودال ، تا وارد گودال شد. تنها کسی که غیر از زینب از نزدیک شاهدِ قتل حسین بود. تا اومد تو گودال دید عجب خبریه .. یه تیر تو سینه ست ، پیشونی شکسته ست ، یه نیزه تو پهلوِ .. سر تا پا پر تیر و تیغ و نیزه و شمشیر و سنگِ .. چه بلایی سر عموم آوردن .. یهو دید اون نامرد پرید تو گودال میخاد بشینه رو سینه عموش .. اومد جلو گفت نمیزارم ، مگر اینکه از رو جنازۀ من رد بشی .. تا شمشیر رو آورد بالا به حسین بزنه دستشُ آورد جلو شمشیر رو زد به دستش ، دستش به پوست آویزون شد .. یهو ابی عبدالله بغلشُ باز کرد .. آی عبدالله بیا تو بغل من .. همچین که پرید تو بغل حسین .. اینکه گفتم بی هوا بعضی ها رو زدن اینجا میخام بهش بپردازم ، چرا بی هوا زدنش ؟.. تا پرید تو بغل حسین ، حرمله بلند شد .. تیر و برداشت .. اصلاً نگذاشت این دوتا بهم برسن .. تا پرید تو بغل عمو ، تیر و نامرد زد ... ____________
|⇦• نجوا با امام زمان روحی له الفدا اجرا شده شبِ چهارم ماهِ محرم سال 1397 به نفسِ سید رضا نریمانی✨ •┈┈••✾❀🕊✿🕊❀✾••┈┈• برای خیر من همیشه فتح باب میکنی به رسم بنده پروری مرا خطاب می کنی *آقا درُ رو به روم باز میکنه .. آقا ما رو اینجا دعوت میکنه .. آقا ما رو اینجا میکشونه ..* بساط خانۀ کرم همیشه فرق میکند دعا نکرده هم مرا تو مستجاب میکنی *اصلاً نیاز نیست حرف بزنی ، اصلاً نیازی نیست خواسته تو بگی .. مخصوصاً امشب و فردا شب که سر و کار ما با کریمِ .. طرف اومد در خونۀ حاتمُ زد ، هر چی در زد دید کسی درو باز نمیکنه ، برگشت. تو راه که داشت می رفت حاتمُ دید. کجا بودی؟ هر چی در خونه اتُ زدم کسی درو باز نکرد .. حاتم دست گدا رو گرفت گفت بیا بریم ، گفت حالا میرم فردا میام ، یه روز دیگه میام . گفت نه نمیزارم ، تو از اینجا بری مردم چی میگن پشت سر حاتم .. یک نفرم زیادِ .. اگه یه نفرم از در خونه حاتم دست خالی برگرده دیگه به من حاتم نمیگن ... خداشناسیِ من از محرمت شروع شد زمان گریه در وجودم انقلاب میکنی به ارضیان و عرشیان چقدر فخر میکنم برایِ نوکری مرا که انتخاب میکنی *تو همۀ این شهر دست گذاشتی رو من گفتی تو بیا .. به خدا این همه جمعیت تو شهر ما هست به تو میگه بیا مشکی بپوش .. به تو میگه بیا برای حسین ما گریه کن .. چی تو ما دیدی آقاجان .. آخه ما که جز بدی و خطا و زشتی چیزی برات نداشتیم ... آخه من که جز اینکه دلت رو میشکونم کار دیگری بلد نیستم آقا .. گل نرگس بیا .. بیا .. (میبینم همه چشما گریونه ، اگه همه برای آقاشون دعا کنن بگن بیا آقا میاد بخدا ..)* همین که دور می‌شوم مرا به روضه میکِشی زمین که میخورم به سوی من شتاب میکنی *همه الحمدلله اهل روضه ان .. مگه مادرش تو کوچه ها زمین نخورد .. هزاران مرد زمین بخورن اما یه زن زمین نخوره ..* به گردش دو دیده‌ات شفاعت قیامت است در این جهان به ما کرم علی‌الحساب میکنی چه خوبم و چه بد، مرا به دست دیگران مده خودت مرا عذاب کن، اگر عذاب میکنی ددوباره خواب دیده‌ام پیاده سوی کربلا روانه‌ام زِ مرقد ابوتراب میکنی بریز در سبویِ من کمی زِ جام معرفت سبویِ خالی‌ام اگر پر از شراب میکنی ____________
⇦• روضه و توسل به دوطفلان حضرت زینب سلام الله علیها اجرا شده شبِ چهارم ماهِ محرم سال 1397 به نفسِ حاج حسین سازور✨ •┈┈••✾❀🕊✿🕊❀✾••┈┈• @emame3vom •┈┈••✾❀🕊✿🕊❀✾••┈┈• *شبِ زینب و شبِ عقیله ی بنی هاشم ‌.. شبِ اوج زینبِ .. شبِ دوطفلانِ زینبِ .. یادِ همه ی مادرانِ شهدا بخیر .. خیلی قدرِ مادراتونُ بدونید ، اگه میخواید لذتِ اشکِ بر ابی عبدالله رو خدا بهتون بچشونه ، بعد از هر روضه دستِ مادرتونُ ببوسید* از ازل خورشید انور زینب است حافظ الله اکبر زینب است پیکر اسلام‌ را سر زینب است حیدر کرّار دیگر زینب است بعد زهرا روحِ کوثر زینب است پیش پایش آسمان خم می شود مرجع تقلیدِ مریم می شود کعبه ی غم های عالم‌ می شود آیت الله معظم می شود محشرِ صحرای محشر زینب است یک‌ زن اما لشگری را صف شکن یک‌ تنه بابُ المرادِ پنج تن تکیه بر این شانه ها دارد حسن ذوالفقاری دارد از جنسِ سخن منبری ها ! جان‌ِ منبر زینب است از امام‌ خود حمایت می کند از گنهکاران شفاعت می کند گاه در میدان قیامت‌ می کند گاه در خیمه عبادت‌ می کند مادری از جنس‌ خواهر زینب است در خطرها بال و پر را می دهد می رود خونِ جگر را می دهد موقع پیکار سر را می دهد پایِ عشقش دو پسر را می دهد فانیِ عشقِ برادر زینب است ای غریبِ کربلا جانم فدات نه پسر ! دو نوکر آوردم برات این دو تا خاک‌ اند خاکِ زیر پات سهم‌ من‌ را هم‌ بده از کربلات بین‌ِ خیمه زار و مضطر زینب است مادری وقتی که دارد دو پسر با خودش هم‌ تیغ دارد هم‌ سپر امنیت دارد به هنگام خطر کی‌ می افتد بر‌ زمین بین گذر روضه خوان‌ِ داغ مادر زینب است این دو تا هستند ؛ شأن من به جاست حرمتم ضربُ المثل در کربلاست دور از من چشم های بی حیاست چادرِ زینب کجا در زیر پاست ؟! در حفاظ دو دلاور زینب است هر دو تا سیراب از یک باده اند این دو آقا زاده حیدر زاده اند تا ابد بر عشق تو دل داده اند اذن میدان را بده آماده اند نه نگو ! امید آخر زینب است تو نرو گودال ! این ها می روند هر دو با سربندِ زهرا‌ می روند زیر شمشیر و سنان ها می روند جان‌ِ من‌ غصه نخور تا می روند غصه دارِ دیده ی تر زینب است بهتر این که وقت غارت نیستند *رسید خدمت امام مجتبی عرضه داشت آقا چرا انقدر زود موهای سر و صورتتون سفید شده ؟! .. حضرت یه تاملی کرد ، فرمود ما اهل بیت زود پیر میشیم .. (آره والا چی بگه والا ؟!!) بگه اگه جلو چشمات مادرت رو زمین افتاد بود ، تو جوون میموندی ؟! .. اونم مادری مثل مادرِ من .. مادر من که حوریه بوده .. آی مردم ، حوریه وقتی برگِ گل رو صورتش می افته ، از لطافت صورت حوریه جا می افته .. نامرد تو کوچه جلو چشم من چنان به مادرم سیلی زد ... حسین جان ؛ نکنه میخوای بچه های من شاهد باشن ، اون ساعتی که من میام تو گودی قتله گاه .. راوی میگه دیدم خودشُ انداخت رو بدنِ حسین .. هیشکی دیگه باقی نمانده بود .. دو سه تا دختر بچه با زینب آمده بودند ، جنگ تا غروب طول کشیده بود ، همه گفتند این خانم مزاحم ماست .. ملا قادر راوندی مقتل نویسه ، میگه انقدر با لگد زینبُ زدن .. بی بی رو از گودال انداختن بیرون .. خوب شد بچه هات ندیدن خانم ...* بهتر این که وقت غارت نیستند می روم‌ وقتی‌ اسارت نیستند می خورم سیلیِ غربت نیستند وقت‌ تقسیم غنیمت نیستند موقعی که بین لشگر زینب است شاعر : سید پوریا هاشمی *بچه ها اومدند مقابل ابی عبدالله حضرت یه نگاه کرد به سرو پاشون یه دفعه حسین گریه کرد .. فرمود: برگردین پیش مادرتون . اومدن مقابلِ مادر هی پا به زمین میکوبیدند .. مادر چه عیبی در ما دیده حسین .. تو سفارش کن .. کفن به تنشون کرد .. خودش براشون شمشیر حمایل کرد .. گفت یه رمزی بهتون میگم ، یه قسمی .. اگر رفتید خواست برتون گردونه ، بگید مادرمون گفته به حق مادرت .. اذن گرفتند رفتند "نحن ابنا الزینب" گفتند جنگ کردند ، این دو تا آقازاده رو سنگ باران و تیر باران ، بدن هاشون افتاد .. اما زینب بیرون نیامد .. بچه ها رو تو خیمه ی دار الحرب آوردن .. گذشت قافله اومد مدینه ، عبدالله صدا کرد خانم چرا نرفتی استقبالشون ؟! صدا زد عبدالله از گوشه ی خیمه نگاه میکردم .. دیدم با یه خجالتی بچه هارو داره میاره ...* ای حسین .... ______
⇦• غزل ابتدایی جلسه و توسل به دوطفلان حضرت زینب سلام الله علیه اجرا شده شبِ چهارم ماهِ محرم سال 1397 به نفسِ حاج حسین سازور✨ •┈┈••✾❀🕊✿🕊❀✾••┈┈• « اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ » روزی ام را از سرِ خانِ کرم برداشتم از تو چیزی کم نیامد هرچه هم برداشتم روزِ محشر که شود بسیار حسرت میخورم که چرا از سفره هایِ روضه کم برداشتم نیست محدوده به دنیا عشقِ من بر اهلِ بیت از ازل عشقی به اولادِ پیمبر داشتم با تفکرهایِ پوچ و شبه ها جنگیده ام در دفاعِ از حریم تو قلم برداشتم احترامِ دستمالِ اشکِ روضه لازم است هرکجا افتاد آن را محترم برداشتم ذره ای از ماتمِ داغِ عظیمت کم نشد هرچه هم از رویِ قلبِ خویش غم برداشتم خواستم مردم ببینن آمدم پابوسِ تو عکس هایِ یادگاری از حرم برداشتم هر زمانی از مسیرِ مستقیمت کج شدم گام در بیراه ای پُر پیچ و خم برداشتم گرچه آلوده ست دستم به گناه اما حسین با همین دستم برایِ تو علم برداشتم *نگی یه وقت من گنه کارم ، منو با مجلسِ حسین چه کار ؟.. اصلاً او آمده ، محرمُ آورده ، عاشورا آورده ، گریه آورده منو تو با خدا آشتی کنیم ... يا سَريعَ الرِّضا اِغْفِرْ لِمَنْ لا يَمْلِكُ إلاّ الدُّعاءَ فَاِنَّكَ فَعّالٌ لِما تَشاءُ، يا مَنِ اسْمُهُ دَواءٌ وَذِكْرُهُ شِفاءٌ وَطاعَتُهُ غِنىً، اِرْحَمْ مَنْ رَأْسُ مالِهِ الرَّجاءُ وَسِلاحُهُ الْبُكاءُ، يا سابِـغَ النِّعَمِ، يا دافِعَ النِّقَمِ، يا نُورَ الْمُسْتَوْحِشينَ فِي الظُّلَمِ، يا عالِماً لا يُعَلَّمُ، صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد ..* با همین پایی که رفتم سویِ جرم و معصیت از نجف تا کربلایِ تو قدم برداشتم شمر را در شعر از گودال بیرون کرده‌ام نام او را از میان دفترم برداشتم شاعر : آرش براری ________
محرم عالم محرم است سلامُ علی الحسین این ذکر عالم است سلامُ علی الحسین این جمله واجب است بگوییم و بشنویم هرجا که پرچم است سلامُ علی الحسین بعد از خدا و قبله سوال درون قبر تنها همین دم است سلامُ علی الحسین  هر ثانیه اگر چه بگوییم این سلام نه؛ بازهم کم است سلامُ علی الحسین هم ذکر فاطمه است سلام علی الغریب هم ذکر خاتم است سلامُ علی الحسین بر زخم های پیکر آقای تشنگان این ذکر مرهم است سلامُ علی الحسین  هر کس ز بهترین دم عالم سوال کرد گویید این دم است سلامُ علی الحسین واجب شده است در همه جا شعر محتشم باز این چه ماتم است سلامُ علی الحسین هرکس شده است محرم حق هر کسی که هست مدیون این دم است سلامُ علی الحسین وقتی خدا نوشته به عرشش غم تو پس این اسم اعظم است سلامُ علی الحسین .
fdb703ed72-5bc5e647c2fbb89a008b80de.mp3
7.06M
*خرابه چراغونه إمشب.... *قناری غزل خونه امشب.... سینه زنی حاج محمود کریمی باآهنگ ابوعطای دوم از دستگاه شور مطابق با آهنگ خمیر مایه(دامن کشان رفتی)
باسمه تعالی السلام علی الفاطمه الصغیره بنت الحسین بانوی بی بدیل یتیمان عالمم من ، افتخار خلقت و ایجاد آدمم بابای من یگانه ترین شاه عالم است من زاده ی حسین ، شهید محرمم لرزش به جان کاخ یزید است نام من در شام ، ابوالفضائل و چون کوه ، محکمم بنت الحسین هستم و باب البکاء او دریای بی نهایت فضلم ، اگر کمم بر دردهای خیل محبین اهل بیت داروی بی نظیرم و اکسیر و مرهمم مرهون صبر ما شده اسلام و مسلمین از خون ماست اینکه بجا هست اصل دین یک کاروان و این همه دشمن برابرش مرعوب کرده قلب مرا حر و لشکرش انگار از زمین و زمان ترس می رسید وقتی که شمر آمد و شمشیر و خنجرش ما صد هزار مرتبه مردیم با پدر وقتی که دشت ، پر شد از اعضای اکبرش قاسم ، تمام قسمتش افتاد بر زمین بابا شکست و پیر شد از داغ اصغرش گویا حسن رسید به گودال و ذبح شد بر عرشه گاه سینه ی سرخ برادرش با دست پر که شمر ز گودال زد برون بشنید داد فاطمه ، لرزید از درون بابا که رفت ، روز و شب من سیاه شد کارم مدام ندبه و فریاد و آه شد بابا که رفت ، عمه سپر شد برایمان او یک تنه حریف تمام سپاه شد بابا که رفت حرمت اسلام هم شکست ناموس کاروان خدا بی پناه شد بابا که رفت ، جشن گرفتند شامیان در مجلس یزید به ما بد نگاه شد در پیش چشمهای پر از اشک من ، عدو سیلی به صورتم زد و پلکم سیاه شد من شهسوار عرصه ی اندوه و ناله ام میراث دار حضرت زهرا ، سه ساله ام بابا گمان کنم که مرا سنگ می زدند نامردمان شهر ، آهنگ می زدند ماندم چرا به شام بلا ، دست های پست جای ملاطفت به رخم چنگ می زدند پرتاب تکه تکه ی نانها روا نبود ما آل عصمتیم به ما انگ می زدند از پشت بام ها به سر آل فاطمه با نیت رضای خدا سنگ می زدند از بس خرابه ها همه سرد و نمور بود زنجیر ها به گردنمان زنگ می زدند پهلوی من شبیه به زهرا شکست آه پاهای کوچکم به روی خار ، خست آه شاعر = خاک درگاه رقیه سادات سلام الله علیها .
. دلم گرفته خدایا در انتظار فرج دو دیده ام شده دریا در انتظار فرج هنوز می رسد از کوچه های شهر حجاز صدای گریۀ زهرا در انتظار فرج هنوز در همه عالم میان دشمن و دوست علی ست بی کس و تنها در انتظار فرج هنوز می رسد از چاه های کوفه به گوش صدای نالۀ مولا در انتظار فرج هنوز ناله کشد از جگر امام حسن گشوده دست دعا را در انتظار فرج هنوز پرچم سرخ حسین منتظر است گشوده چشم به صحرا در انتظار فرج هنوز می رسد آوای دلربای حسین ز نوک نیزۀ اعدا در انتظار فرج هنوز تشنه لبان اشکشان بود جاری کنار کشتۀ سقا در انتظار فرج هنوز خون شهیدان کربلا جاری ست ز چشم زینب کبرا در انتظار فرج هنوز ناله "میثم" رسد به گوش که هست چو چشم فاطمه، دنیا در انتظار فرج @emame3vom
. نمی گویم ز نوک نیزه با خواهر تکلم کن نگاهت پاسخ من داد، بر طفلت ترحم کن اگرچه غنچه ی بی آب، نشکفد اما درِ فردوس را بگشا، به روی من تبسم کن به چشم خارجی ما را تماشا می کند کوفی به نی قرآن بخوان و رفع این سوء تفاهم کن اگر بهر نماز شکر می خواهی وضو سازی ندارم آب، با خاک سر زینب تیمم کن تو قلب عالمِ امکانی و آگاهی از قلبم به دریا با نگاه خود بگو، کم  تر تلاطم کن نگه با اختیار و اشک من بی اختیار آید ز برج نی نظر ای ماه من امشب به انجم کن اگر چه کاسه ی صبر مرا هم کرده ای لبریز ز بهر حفظ جان کودکت با او تکلم کن @emame3vom .
. مرثیه حضرت رقیه سلام الله علیها خوب شد آمدی و فهمیدم سرِ در خون خضاب یعنی چه خیزران را که خوب حس کردم آه بابا شراب یعنی چه؟   خواهرم بعد مجلس آن روز گوشه ای بهت کرده می لرزد من نفهمیده ام چرا اینقدر او از اسم کنیز می ترسد   قاریِ نیزه ها ،مسافر من زیر چشمت ردِ کبودی چیست؟ راستی ای سلاله ی حیدر قصه ی خیبر و یهودی چیست؟   یادگاریِ آن شبِ صحرا استخوان درد و این کبودی هاست ولی این زخم تاول دستم اثر کوچه ی یهودی هاست   حرکت دست هام علتش این است تار گردیده چشم کم سویم گیسوی من که خوب یادت هست نیست حالا ولی نمی گویم...   ازدحام و شلوغیِ بازار ملأ عام و رقص و خوشحالی دور تا دورم از غریبه پر حیف جای عمویمان خالی   پرِ خاکستر است رگ هایت جای سر که تنور روشن نیست طاقت من زیاد گشته بگو قصه ی ذبح از قفایت چیست؟ .
. طفلان حضرت زینب سلام الله علیها نور چشمم فدای طفلانت جان زینب همیشه قربانت زندگی من و تب و تابم دست من خالی است دریابم حیف شد بیش از این توانم نیست حاصلی جز دو نوجوانم نیست تو که دریای رحمتی آقا تحفه ام را عنایتی آقا این دو فرزند نازنین،هدیه من و شرمندگی از این هدیه این دو گرچه تعلقات منند حاصل عمر من حیات منند تو ولی زندگی و جان منی من زمینم تو آسمان منی دوست دارم به راه تو بروند پیش مرگ سپاه تو بروند لحظه لحظه اگر سترگ شدند این دو با عشق تو بزرگ شدند من نبینم غریب خواهی شد لحظه ای بی حبیب خواهی شد فکر این دو نشسته بر آهم فکر غیر از تو را نمی خواهم بعد از این خستگی نباید داشت جز تو وابستگی نباید داشت ای که آهنگ التماس منی بعد از این تو فقط حواس منی می شوم بی سپر فدای سرت مادری خون جگر فدای سرت سر تو نازنین سلامت باد سر این دو پسر فدای سرت اشک هایم فقط به خاطر توست این همه چشم تر فدای سرت سر طفلم اگر شود فردا روی نی جلوه گر فدای سرت تن اینها اگر ز هم پاشید آه من را کسی نخواهد دید نوه ی مرتضی همان بهتر که نبیند اسیری مادر ۹۸/۶/۱۰ .
بابا بابا دلم شده هوایی بابا بابا به من بگو کجایی؟ بابا بابا دلم شده هوایی بابا بابا به من بگو کجایی؟ چه روزایی که بی تو گذشته دیدنت شده رویای هر شبه تا همین جا هنوز اگه زنده ام فقط از صدقه سر زینب باشه بابا یادت باشه آخرشم نیومدی رفتی و بی خدافظی دیگه حرم نیومدی باشه بابا یادت باشه آخرشم نیومدی رفتی و بی خدافظی دگه حرم نیومدی بابا بابا دلم شده هوایی بابا بابا به من بگو کجایی؟ بابا بابا از هر طرف رسیدن بابا بابا منو رو خاک کشیدن بابا بابا از هر طرف رسیدن بابا بابا منو رو خاک کشیدن کجایی ببینی مث خواهرت غم عشقتو رو شونه میبرم چی بگم به تو از غم راه شام چه بلایی اومد سر معجرم کجایی ببینی مثل خواهرت غم عشقتو رو شونه میبرم چی بگم به تو از غم راه شام چه بلایی اومد سر معجرم قول داده بودی که میای کاش که بهش عمل کنی کاش که بیای مثل قدیم دخترتو بغل کنی دخترتو بغل کنی قول داده بودی که میای کاش کی بهش عمل کنی کاش که بیای مثل قدیم دخترتو بغل کنی دخترتو بغل کنی باشه بابا یادت باشه آخرشم نیومدی رفتی و بی خدافظی دگه حرم نیومدی دگه حرم نیومدی __ بابا بابا دلم شده هوایی بابا بابا له من بگو کجایی بابا بابا دلم شده هوایی بابا بابا له من بگو کجایی بابا بابا منم همون سه ساله  بابا بابا ببین قدم هلاله بابا بابا منم همون سه ساله بابا بابا ولی قدم هلاله فقط از روی نیزه نگاه نکن دگه بس آخه یه چیزی بگو توی بزم شراب جای ما نبود  کجا رفته چرا نمیاد عمو عممونو که میزدن بر میخوره به غیرتم  چشم عمو رو دور دیدن سیلی زدن تو صورتم باشه بابا یادت باشه آخرشم نیومدی رفتی و بی خدافظی  دگه حرم نیومدی بابا بابا دلم شده هوایی بابا بابا به من بگو کجایی؟ بابا بابا دلم شده هوایی بابا بابا به من بگو کجایی؟ چه روزایی که بی تو گذشته دیدنت شده رویای هر شبه تا همینجا هنوز اگر زنده ام فقط از صدقه سر زینب باشه بابا یادت باشه آخرشم نیومدی رفتی و بی خدافظی دگه حرم نیومدی دگه حرم نیومدی بابا بابا از هر طرف رسیدن بابا بابا منو رو خاک کشیدن کجایی ببینی مث خواهرت غم عشقتو رو شونه میبرم چی بگم به تو از غم راه شام چه بلایی اومد سر معجرم قول داده بودی که میای کاش کی بهش عمل کنی کاش که بیای مثل قدیم دخترتو بغل کنی دخترتو بغل کنی 🔷
Alimi-Shab3Moharram1392[01].mp3
12.07M
🎤کربلایی حمید علیمی 🎼زمینه فووووق العاده زیبا لطمه زنی_مقتل_حضرت رقیه 🎧بابا بابا به من بگو کجایی
⇦🕊*‌روضه وتوسل جانسوز _ شب پنجم محرم 95 _دو طفلانِ حضرتِ زینب سلام الله علیها _حاج حسن خلج *↯ ┄┅═══••↭••═══┅┄ @emame3vom ┄┅═══••↭••═══┅┄ قسم به این دلی که خون شد به مادری که قد کمون شد تو دست رد مزن به سینم ببین که اشکِ من روون شد .... تو چشمام زمزم ... اشکایِ مادرِ همه هستیِ من این دو تا نوکرِ .... غم تو رو تو سینه دارم ببین که سر به پات میذارم فدایِ زلف تو دو عالم اینا که قیمتی ندارن ... نباید سهم من از کسی کمتر شه نذار زینب خجل از روی مادر شه آبرو داری کن برای من تا برن میدون لاله های من بذار برای تو سپر شن تو قتلگاه بدونِ سر شن ... میخوام که هدیه هایِ زینب رو نیزه با تو همسفر شن میخرن دردایِ تو شامِ بلا رو میگیرن تو کوفه جلویِ سنگا رو .... عمریه دارم تو دلم امید تا منم باشم مادر شهید *یه وقت عباس دید خانم ام کلثوم رفت تو خیمه تنها نشست * ____________ ╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯
صلی الله علیک یامولای یا اباعبدالله اگرخواهرت اذن میدان ندارد... *حالاکه نمیذاری منم برم دورت بگردم در ارتباطات عاشقانه ابی عبدالله و این خانم واقعاچیزی نمیشه گفت چون حقیقتا ازدرک مادوره؛به درک مانمیاداین نوع عاشقی یعنی چی! روایت دیدم ازاون اولین نمازی که زینب خونده تاآخرین نمازی که زینب خونده حتما بایدقبل از هرنماز مدتی مینشست به صورت حسین نگاه میکرد،توشه میگرفت؛البته عرض کرده باشم که روایت اینه که تاوقتی امام حسین زنده بود؛بنده گمانم اینه بعدازشهادت امام حسین حتماقبل ازهرنمازی حسینشو میدید؛دقایقی مینشست صورت به صورت حسین" دیشب عرض کردم عزیزانی که میخوان امضاء اربعین کربلا روبگیرن دست بندازن دامن امام چهارم ؛امشب میخوام پیشنهادکنم به پیشگاه شما عزاداران ابی عبدالله اگه میخوای مزه ی عاشقی حسین روبچشی؛اگه میخوای مزه دربه دری حسین روبچشی؛ اگه میخوای دلداده حسین بشی؛امشب گوشه چادرعمه جان سادات زینب رابگیر،عرضه بدار بی بی جان یه گوشه ازعاشقیتو بین ماتقسیم کن؛ یه ذره ازدلدادگیت روبین ماتقسیم کن؛ماهم یه کمی بفهمیم عشق ابی عبدالله یعنی چی،حالااین زینب بااین شکل بااین دل بااین دلدادگی عرصه ی کربلاست یکی یکی رفتن حالادیده داداشش تنهامانده این لشکربی ادب بی حیا جسور دیدن که همون چهارتا که شهیدشده دیگه کسی نمونده حسینم دیگه تنهاست جسارتشون دیگه بیشترشدزینب مگه قرارمیگره اومدجلو* اگرخواهرت اذن میدان ندارد نمیخواهیَش پای تو جان سپارد دراینجا که واغربتایت بلند است *فکر دل زینب روبکن دیگه تواینجوری وایسی هل من ناصرن بگی من میتونم آروم بشینم حسین جان* دراینجا که واغربتایت بلند است دو گل دسته دارم برایت بیارم *یه دوتاگل دسته کوچولو گذاشتم کنارذخیره کردم داداش اجازه میدی اینها روبیارم پابوست، دست بوست؟!* غم بی کسی تو ای مرد تنها گرفته گلوی مرا میفشارد *دیگه طاقت ندارم داداش* الهی نبینم تورا درغریبی الهی نبینم که چشمت ببارد *برای چی داری گریه میکنی حسین جان؟! صدازد زینب جان به این مردم میگم برای چی میخواید من رابکشید؟حلالی راحرام کردم یاحرامی راحلال کردم چشم توچشم به من میندازن نگاه به چشمام میکنن بانهایت جسارت و بی ادبی میگن حسین می کشیمت چون باباتو دوست نداریم، میگن حسین می کشیمت "بغضا لابیک"برای اینکه نمیتونیم بابات روببینیم؛نشستن خواهروبرادری زار زار گریه کردن انقدربرای غربت باباگریه کردن علی.... حالابیا یه جوری این دوتا خواهراین خواهربرادر ازتنهای درآرید دیگه یه کاری بکنیددیگه گرچه بعدازهزارچهارصدسال رسیدید دیررسیدیدامااین که ازما برمیاد:علی علی علی علی... خانم به بابای شما بی ادبی کردن حالا ماجبران میکنیم علی علی علی... لعنت به دشمن علی، علی علی علی... ای قربون توعلی گو برم زینب نگهدارت باشه....علی علی علی علی لعنت به دشمن علی.... * الهی نبینم تورادرغریبی الهی نبینم که چشمت ببارد (دوقربانی آورده ام تانگویند مگراین بلاپیشه خواهرندارد)۳ *دوتاپسراش توخیمه صدازدگفت عزیزان من شما همه ذخیره منید برای امروز؛ میبینید داییتون تنهاست، لباس آراسته و نو تن این دوتا آقازاده کرد ؛موهاشون شانه زد بی بی ؛عطروگلاب بهشون زد؛ چشماشون سرمه کشید؛ درنهایت زیبایی و آراستگی دستاشون گرفت اومدپشت خیمه حسین فرمودمیرید توخیمه دایی خودتونو میندازیدروپاهاش اینقدر التماسش میکنید تااجازه میدون بگیرید اجازه نگرفته نیاییدبیرون مادرا....
اتل متل خرابه!  اینجا یه بچه خوابه! هم بدنش کبوده! هم جگرش کبابه...!  اتل متل اسیری! سیلی و سربه زیری!  کی تا حالا شنیده؟!  سه سالگی و پیری...؟  اتل متل سه ساله!  این همه آه و ناله!  این دختر از ضعیفی!  هنوز یه پا نهاله...! اتل متل بیابون!  کویر و دشت و هامون!  بس که پیاده رفتیم!  تاول زده پاهامون...! اتل متل بهونه!  بابا چه مهربونه!  وقتی دلم میگیره!  برام قرآن می خونه...! اتل متل گل یاس!  مهر و وفا و احساس!  دلم گرفته امشب!  به یاد عمو عباس...!  اتل متل یتیمی!  خدا، چقدر کریمی!  دادی بهم تو غربت!  یه عمه‌ی صمیمی...! اتل متل شب و تب!   سینه ز غم لبالب!   دلم میسوزه خیلی!   به حال عمه زینب...! اتل متل چه خوب شد!   بالاخره غروب شد!   قسمت عمه امروز!   توهین و سنگ و چوب شد...!  اتل متل سه روزه!   عم,ه گرفته روزه!   عمه چقدر غریبه؟!  خیلی دلم می سوزه...!  اتل متل خبردار!  تو چنگ دشمن انگار!  مثل یه شیر زخمی!  عمه شده گرفتار...! اتل متل خدایا !  تو این همه بلایا !  عمه مظلومه ام !  چیا کشید خدایا .
✅یاران و اصحاب امام 1⃣5⃣🔻عمرو بن جناده 🔹«عمرو » فرزند «جناده» شهيد كربلا است(۲). ✳️او در حالي كه عمري بيش از يازده سال نداشت، پس از شهادت پدرش به خدمت امام آمد تا اذن جهاد بگيرد. حضرت او را اذن ميدان نداد و فرمود: 😭«پدر اين نوجوان در اولين حمله كشته شده است. شايد مادرش كشته شدن او را خوش نداشته باشد»(۳).  😭✳️نوجوان گفت: «البته مادرم مرا به جهاد امر كرده است»(۴).  پس از آن امام به او اجازه جنگيدن داد. او در هنگام ورود به ميدان اين بيت را ترنم مي‌كرد : ▪️«اميري حسين و نعم الامير سرور فؤاد البشير النذيرعلي و فاطمه والده و هل تعلمون له من نظير ( ۵ ). ▪️سالارم حسين است و چه نيك اميري، كه نشاط دل پيامبر و مژده‌دهنده (به سعادت) و بيم‌دهنده (از انحراف و دوري از حق) است. علي و فاطمه پدر و مادر اويند و آيا مانند او كسي را مي‌شناسيد؟ » 🔻شهادت عمرو 🔸پس از اجازه امام «عمرو» بي‌درنگ به ميدان رفت و پس از كارزاري نه چندان طولاني به شهادت رسيد. اين نوجوان نيز همراه پدرش در زيارت ناحيه مقدسه مورد سلام امام است: ▪️«السلام علي جنادة بن كعب الانصاري الخزرجي، و ابنه عمرو بن جناده؛ سلام بر جناده پسر كعب انصاري خزرجي و فرزندش عمرو پسر جناده ». ------------------------- 📚پی نوشت‌ها :  ( ۱ ) ابصار العين، ج ۱۸۰ ( ۲ ) كتاب الفتوح، ج ۵، ص ۱۱۰ ( ۳ ) عبارت امام از ابومخنف گزارش شده است: عن الحسين عليه‌السلام: «ان هذا غلام قتل ابوه في المعركة و لعل امه تكره ذلك». مقتل الحسين عليه‌السلام مقرم، ص ۲۵۳ ( ۴ ) فقال الغلام: «اني امي هي التي امرتني». ابصار العين، ص ۱۵۹ ( ۵ ) مناقب آل ابي‌طالب، ج ۴، ص ۱۰۴
✅یاران و اصحاب امام 2⃣5⃣🔻عبدالله بن عمير 🔹«عبدالله»(۱ ) فرزند «عمير»(۲) از قبيله «بني‌عليم»(۳)است. «ابومخنف» مي‌گويد ابوجناب به من گزارش كرد كه «عبدالله بن عمير» از ما بود. او پيش از اين به كوفه آمده بود، و نزديك چاه «جعد» از همدان سكني گزيده بود. همسري داشت از «نمر بن قاصد» كه او را «ام‌وهب» دختر «عبد» مي‌ناميدند. علامه مجلسي رحمه الله مي‌گويد: روايتي ديده‌ام كه در آن اين گونه گزارش شده: ✳️«جناب وهب پيش از اين نصراني بود. او به همراه مادرش به دست حضرت اباعبدالله الحسين عليه‌السلام اسلام آورده بود»(۴). او مردي شريف و شجاع بود در بين قوم خود با قامتي بلند و بازواني پرتوان و مهارتي در رزم بود. او از شيعيان مخلص و شجاع حسين عليه‌السلام به شمار آمده است(۵). او پيش از آن، در كوفه ساكن بود ولي هنگامي كه لشكر «ابن‌زياد» از كوفه براي جنگ با امام حسين عليه‌السلام عازم كربلا شد، او نيز به اتفاق همسر خود رهسپار كربلا شد و توفيق يافت به سپاه امام ملحق شود(۶ ). 🔸حركت عبدالله به سوي امام 🔹ابن‌مخنف مي‌گويد: روزي «عبدالله بن عمير» متوجه گروهي شد كه همگي به اردوگاه «نخيلة» رونهاده‌اند تا از آنجا به سوي امام حسين عليه‌السلام بروند . «عبدالله» جلو آمد و از آنها پرسيد كه چه عزمي دارند. به او گفتند كه به سوي حسين فرزند فاطمه دختر رسول خدا صلي الله عليه و آله بسيج مي‌شوند .  عبدالله گفت : ✳️«سوگند به خدا براي جهاد با اهل شرك حريص هستم. من اميدوارم كه ثواب جهاد كساني كه با پسر دختر پيامبرشان قصد جنگ دارند، از جهاد با مشركان آسان‌تر به دست آيد ». او نزد همسرش رفت و آنچه شنيده بود و قصد خويش را براي او بازگفت. ✳️همسرش گفت : «به واقع رسيده‌اي. اميدوارم كه خداي تعالي به تو روي كند و در كارهايت رشد يابي! آري، چنين كن و مرا نيز با خود از اين شهر خارج ساز ». او شبانه همراه همسرش از شهر خارج شد تا به حسين عليه‌السلام برسد و با او در قيام شركت كند(۷ ) 🔸مبارزه عبدالله 🔹عبدالله براي پاسخ‌گويي «يسار» و «سالم» از جاي برخاست، امام او را اجازه داد و فرمود : ▪️«اني لاحسبه للاقران قتالا! اخرج ان شئت ! ؛ ▪️او را براي مبارزه با همتاي خود نگه داشته‌ام، اگر مايلي (براي جنگ) خارج شو!» لحظاتي بعد، او وارد ميدان شد. آن دو پرسيدند تو كه هستي؟ عبدالله خود را معرفي كرد. آنها گفتند: ما تو را نمي‌شناسيم. بايد براي كارزار با ما افرادي چون «زهير»، «حبيب» و يا «برير» بيايند. در حالي كه «يسار» فاصله چنداني با «عبدالله» نداشت، گفت: «اي حرامزاده، آيا مايلي با من مبارزه كني؟» سپس با شمشير به او حمله‌ور شد. در اين درگيري «سالم» از جانبي ديگر به عبدالله روي آورد كه دوستانش فرياد برآوردند: «عبدالله» بهوش باش، غلام خونت را نريزد» اما او اعتنايي نكرد و «سالم» با شمشير به او حمله كرد . «عبدالله» هنگامي به خود آمد كه دير شده بود. او به ناچار دست چپ خود را جلو آورد تا از خود دفاع كند، ولي انگشتان دستش قطع شد. عبدالله به «سالم » نزديك شد، پيش از اين كه او خود را جمع كند او به را قتل رساند. ديري نگذشت كه «عبدالله» روي به سوي حسين عليه‌السلام كرد و شعار پيروزي سر مي‌داد در حالي كه هر دو را كشته بود(۸ ). ▪️«ان تنكروني فانا ابن‌كلب اني امرؤ ذو مرة و غضب‌و لست بالخوار عند النكب ( ۹ ).  ▪️اگر مرا نمي‌شناسي من پسر كلب هستم، آري من شخصي قوي و سخت هستم. و در سختي‌ها هرگز تسليم نخواهم شد ». 🔻حمله ناجوانمردانه سپاه ابن‌سعد 🔹پس از آن «عبدالله بن عمير» نزد امام درنگ چنداني نداشت كه ناگاه «عمرو بن حجاج» به طرف راست سپاه امام حمله‌ور شد در اين حال «عبدالله» بر اسب سوار شد و با نيزه خود به استقبال آنها رفت، آري او يك تنه جلوي آن موج را گرفت تا ديگران فرارسيدند و آنها را به عقب پس راندند(۱۰ ). 🔻شهادت عبدالله 🔸گفته شده «عبدالله» يك تنه ۱۹ سوار و ۱۶ پياده را به قتل رسانيد(۱۱). بنابر گزارش مجلسي ✳️وي و مادرش ابتدا نصراني بودند، ولي به دست مبارك امام حسين عليه‌السلام مسلمان شدند، و توانست در روز عاشورا ۱۲سواره و ۲۴ پياده را از پاي درآورد(۱۲ ). او پس از آن به دست دشمن به اسارت افتاد و به دستور عمر سعد سرش را از تن جدا كردند و 😭سر مطهر وي را به جانب امام حسين پرتاب كردند؛ همسرش سر مطهر و پاك او را گرفت. و خاك را از سر و صورت او زدود و چنين گفت بهشت گوارايت باشد(۱۳).  😭سپس ستون خيمه را از جاي كند و به طرف دشمن حمله كرد. امام پيش آمد و او را برگردانيد و فرمود : ▪️«خداي رحمتت كند، از شما جهاد برداشته شده است.»(۱۴) او بازگشت، در حالي كه مي‌گفت: «پروردگارا! اميدم را نااميد مكن». امام حسين فرمود: «خداوند، اميدت را نااميد نخواهد كرد»(۱۵ ). ------------------------- 📚پی نوشت‌ها :  ( ۱ ) شيخ طوسي رحمه الله، ايشان را از ياران حضرت اباعبدالله الحسين عليه‌السلام شمرده است. رجال شيخ طوسي، ص
✅ یاران و اصحاب امام 3⃣5⃣🔻ام‌وهب، همسر عبدالله بن عمیر 🔹«ام وهب» دختر «عبدالله» و همسر «عبدالله بن عمير الكلبي» و مادر «وهب نمريه قاسطيه» است(۱). ✳️او وارد معركه جنگ شد، در حالي كه به شوهر خود مي‌گفت: 😭«پدر و مادرم فداي تو، آري، تو اي مرد در راه پاكان نسل محمد صلي الله عليه و آله و سلم مبارزه كن»(۲) عبدالله، - شوهر او - هر چه كرد تا همسرش را به خيمه برگرداند موفق نشد. آن زن پيراهن همسرش را مي‌كشيد و مي‌گفت: 😭«اني لن ادعك دون ان الموت معك؛ 😭تو را رها نمي‌كنم تا با تو كشته شوم» ✳️امام با مشاهده او فرمود : 😭«از خاندان پيامبرتان جزاي خير بينيد، به خيمه برگرد چون بر زنان و بانوان جهاد نيست » پس او به جانب خيمه‌گاه بازگشت(۳).  🔸روز عاشورا پس از حمله شمر و يارانش به جانب چپ سپاه امام، «عبدالله بن عمير كلبي» به اسارت گرفته شد و به شهادت رسيد. 😭بعد از شهادت وي ناگهان همسر باوفايش، ام‌وهب خود را به بالين او رسانيد و در كنار او نشست. خون از صورت او برگرفت و اين گونه مي‌گفت : ▪️😭«هنيئا لك الجنة، اسأل الله الذي رزقك الجنة ان يصحبني معك؛(۴)  ▪️بهشت بر تو گوارا باد، از خداوندي كه بهشت را روزي تو گردانيد طلب مي‌كنم مرا همنشين با تو قرار دهد ». 🔻شهادت ام‌وهب 🔹شمر «رستم» غلام خود را صدا زد تا با عمود به فرق زن بزند. آن غلام با عمود آهنين حمله‌ور شد و ام‌وهب در دم جان داد. ✳️او اولين بانوي شهيد از ياران حسين است كه در روز عاشورا در ميدان جهاد، جسم پاكش به خون نشست(۵ ). ✳️درسي كه مي‌توان گرفت : اگر وهب تازه مسلمان باشد و اسلام‌نمايان مدعي در جبهه مخالف، غرورهاي زشت، آخر الامر ما را در كدام جبهه قرار مي‌دهد؟مبادا به هنگام ظهور مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف تازه مسلمانان با صلابت‌تر از ما به ميدان آيند ! 🔻طلب كمك و هدايت الهي 🔸عده زيادي از ياران امام به شهادت رسيده بودند. راوي مي‌گويد : ✳️امام محاسن شريف را گرفت در حالي كه از شدت خشم چهره‌اش برافروخته شده بود، فرمود : 🔻«بر يهود خشم الهي شدت يافت؛ چرا كه براي خدا فرزند تراشيدند و خشم او بر نصاري نيز شدت يافت، چون سه‌گانه‌پرست شدند. بر زرتشتيان نيز خشم گرفت چرا كه او را نپرستيدند و به پرستش خورشيد و ماه روي آوردند. غضب خدا بر اين قوم شدت يابد كه بر قتل پسر دختر پيامبرشان متحد شده‌اند. آري! به خدا سوگند هرگز آنها را به آن چه از من طلب مي‌كنند اجابت نخواهم كرد، تا اين كه خداوند را با محاسني گلگون از خونم ملاقات كنم »(۶ ). ترديدي نيست كه آنها بيعت با ظلم را از امام درخواست داشتند، ولي امام دست رد به سينه يزيد و خلفاي دروغين زد تا مسلمانان بدانند روش اهل بيت عليهم‌السلام ظلم ستيزي همراه با حفظ عزت نفس است.سپس امام فرياد برآورد: ✳️«آيا پناه دهنده‌اي هست كه ما را پناه دهد؟ و آيا حمايت‌كننده‌اي هست كه دشمن را از حرم رسول الله دور سازد؟»(۷).  🔹در پاسخ اين نداي الهي ناگهان عده‌اي از لشكر كفر به سمت امام روي آوردند كه به آنها اشاره‌اي خواهيم داشت. درسي كه مي‌توان گرفت: براي دعوت به حق نه تنها عقل و منطق، بلكه گاه تحريك احساسات و عواطف زنده ديگران، كارآمد است .نداي غربت امام در آخرين روز حيات، دل‌هاي بي‌رمق پاره‌اي را كه هنوز از حيات برخوردار بودند چنان تحت تأثير قرار داد كه اين گروه به ريسمان محكم الهي چنگ زدند و در اردوگاه حسيني براي هميشه بارنهادند. تلاش براي بيداري از جهالت، رسالتي است كه در لحظه لحظه عاشورا در رفتار امام حسين عليه‌السلام متبلور مي‌شود؛ اما امام هرگز از ابزار نامناسب و مخالف شرع و عقل استفاده نكرد. شعار معروف «هدف وسيله را توجيه مي‌كند» غلط روشن و فاحشي است كه امامان معصوم ما از آن بيزار و متنفر بوده‌اند، البته يكي از ابزارهاي اهل دنيا همين شعار بوده و هست . ------------------------- 📚پی نوشت‌ها :  ( ۱ ) ابصار العين، ص ۲۲۷ ( ۲ ) «فداك ابي و امي، قاتل دون الطيبين ذرية محمد صلي الله عليه و آله » ( ۳ ) تاريخ الامم و الملوك، ج ۵، ص ۴۳۰؛ الكامل في التاريخ، ج ۲، ص ۵۶۴؛ اعيان الشيعه، ج ۱، ص ۶۰۳، وقعة الطف، ص ۲۱۸؛ الارشاد، ج ۲، ص ۱۰۱ ( ۴ ) تاريخ الامم و الملوك، ج ۵، ص ۴۳۸ ( ۵ ) تاريخ الامم و الملوك، ج ۵، ص ۴۳۸؛ مقتل الحسين مقرم، ص ۲۹۸؛ ابصار العين، ص ۲۲۷ ( ۶ ) اما و الله لا اجيبهم الي شيي مما يريدون حتي القي الله و انا مخضب بدمي» سيد بن طاووس، اللهوف، ص ۴۴ ( ۷ ) «ثم صاح: اما من مغيث يغيثنا، اما من ذاب يذب عن حرم رسول الله.» سيد بن طاووس، اللهوف، ص ۴۴ .
بدن امام چهارم را آوردند بقیع بخاک سپردند،امام باقر وقتی که بدن بابا راغسل می داداصحاب دیدند گردن مبارک امام چهارم کبوداست سؤال کردند یابن رسول الله اثر کبودی گردن مبارک پدر بزرگوارتان چه است؟ فرمود : این کبودی اثر همان روزهایی است که در شام غل و زنجیر به گردن بابایم بوده ،آخر امام سجاد را از کربلا سوار یک ناقه برهنه کردند پاهای مبارکش را زیر شکم شتر با غل و زنجیر بستند . تشییع جنازه با شکوهی شد مدینه ،آخر فرزند پیغمبر است ، فرزند زهرا ست باید تجلیل شود اما کربلا ، مگر ابی عبدالله فرزند پیغمبر نبود ، بگویم چطور تشییع شد ، ده ها نفر اسبهای خود را تازه نعل زدند وارد گودی قتلگاه شدند که وقتی خواهرش آمد برادرش را نشناخت .    متن روضه شهادت امام سجاد (ع) - سید مهدی میرداماد   دانلود روضه امام سجاد - سید مهدی میرداماد   بی تو سجاده ای اگر هم بود فرش رسوایی دو عالم بود بی تو یا حرفی از بهشت نبود یا اگر بود هم جهنم بود خطبه های گلوی زخمی تو انعكاس غروب ماتم بود تو اگر خطبه ای نمی خواندی خانه هامان بدون پرچم بود تو اگر روضه ای نمی خواندی سال ما سال بی محرم بود از تو داریم فصل ماتم را ده شب گریه ی محرم را احترام تو را سلام نبود حق تو كوچه های شام نبود حق آیینه ها شكستن نیست گیرم این آینه سر امام نبود هیچ جایی برای حال شما   امام سجاد؛ علم گریه برداشت، همه حرفش و بعد از کربلا با گریش زد، من می خوام بگم چرا گریه میکرد، دلایل زیاده، اما مگه یادش میره صحنه های کربلا یکی یکی جلوی چشماشه منو تو یه روضه گوش میدیم، می شنویم، بی مقدمه تو هر روضه مون میگیم: حسین؛ حالا زین العابدین که خودش دیده، من می خوام بعضی از این صحنه ها رو یادت بیارم، مگه یادش میره صحنه وداع با پدرش رو، پدرش اومد تو خیمه یه نگاه زین العابدین کرد، دید باباش آشفته است، رنگ پریده است، یه نگاه کرد دید سر تا پا غرق خاک خونه، زین العابدین رو خاک خیمه افتاده، یه نگاه کرد دید بابا داره یه جوری حرف میزنه، انگار این لحظه لحظه آخره، صدا زد: بابا از داداش اکبرم چه خبر، ابی عبدالله گفت: داداشت رفت، یکی یکی اسم برد، یه مرتبه دید هرکی اسم می بره بابا میگه به شهادت رسید، یه لحظه صدا زد: بابا از عمو عباس چه خبر، تا ابی عبدالله گفت: بی عمو شدی، میگن زین العابدین بلند شد، با اون حال زارش، تا ومد بلند شه بابا نگه اش داشت گفت: عزیزم تو بخواب، فقط یه جمله بهت بگم پسرم: غیر منو تو دیگه مردی تو خیمه ها نمونده، تو دیگه بلند نشو، زینب یه محرم می خواد.   مگه یادش میره غروب یازدهم، مگه یادش میره اون لحظه ای که از کنار گودال رد شد، مگه یادش میره اون لحظه ای که اومد بابا رو دفن کنه، خودش گفت: برید بوریا بیارید، خودش رفت تو قبر، بنی اسد دیدن دیر کرد از قبر بیرون نیومد، مگه یادش میره، نگاه کردن دیدن لباش گذاشته رو لبای بریده، من میگم همه ی اینا یادش نرفت، اما همه ی اینا یه طرف اونی که امام سجاد رو 35 سال روضه خون کرده اینا نیست، حالا بشنو   احترام تو را سلام نبود حق تو كوچه های شام نبود   حق آیینه ها شكستن نیست گیرم این آینه امام نبود   هیچ جایی برای حال شما بدتر از مجلس حرام نبود   گریه كردی صدا زدی ای كاش هیچ سنگی به روی بام نبود   كاش مادر مرا نمی زایید من امامم، خرابه جام نبود   حرفِ ویرانه در میان آمد دختر شاه، یادمان آمد      متن روضه شهادت جانسوز امام سجاد (ع) - حاج حسن خلج   دانلود روضه شهادت جانسوز (ع) - حاج حسن خلج منم قاهر ، منم والی ، منم غالب منم لحظه به لحظه درد را طالب حسین ابن علی را اولین نائب علی ابن حسین ابن علی ابن ابیطالب ... منم دریایِ بی ساحل   منم پیغمبری که کربلا بر او شده نازل نه یک بخشش!تمام بخش هایش کاملاً کامل تمام کربلا با سوره های قاسم و عون و علی اکبرو آیات کوتاه علی اصغر و آیات مکی ابوفاضل منم آنکه سنان و ازرق و خولی و شمر و حرمله با هم مرا گشتند هی قاتل همین که چشم وا کردم خودم دیدیم علی اکبر ارباب پیش چشم بابایم قدم میزد قدم میزد دل بابا و نظم شانه های محکم عباس و سقف آسمان را با قدم هایش بهم میزد برای قد بابایم خمیدن را رقم میزد ...  همین که چشم بستم در میان دشت غوغا شد   همین که چشم وا کردم بمیرم قاتلش از پیکرش پا شد نفهمیدم چه شد از حال رفتم   تا صدایی آمد از دشمن چرا ساکت نشستید؟..آی فرزند رشیدش در میان خاک صحرا اربا اربا شد ... *بازم بگم چی دیدم ؟!!...*   هراسان نجمه را دیدم که بالای سر نعشی کشیده ... گوییا داغ امام مجتبی دیده که قاسم هست اگر چون آن جگر گوشه برایش مثل آن روزی که می امد جگر های حسن در تشت حالا پیکر قاسم میان دشت روی خاک پاشیده ... *آخ نمی دونید چه روزی بود اون روز ...