eitaa logo
امام حسین ع
18.8هزار دنبال‌کننده
399 عکس
2هزار ویدیو
1.9هزار فایل
کانال مداحی و شعر و سبک https://eitaa.com/emame3vom
مشاهده در ایتا
دانلود
سری به نیزه شد و آفتاب را گریاند نبی و فاطمه و بوتراب را گریاند صدای مویه ی زلفش که دست باد افتاد چقدر حضرت ختمی مآب را گریاند لباس تیره به تن کرد آسمان بعدش ز بام، بارش سنگین، سحاب را گریاند کسی مقابل نی آب را زمین میریخت اشاره بر لب او کرد و آب را گریاند سوال "أین ابی" بین کاروان پیچید رسید بر سر نیزه، جواب را گریاند کمان حرمله بر قامتی کمان خندید کمان حرمله خیلی رباب را گریاند به آستین نزارش گرفت رو زینب وقار پوشیه ی او حجاب را گریاند شراب تا به سر گیسوی حسین رسید دو چشم عنبر و مشک و گلاب را گریاند قلم شکست و ... در آخر فقط نوشت، کنیز ورق ورق صفحات کتاب را گریاند
خنده بر روی لبش مرد ستمکاری هست آه انگار نه انگار عزاداری هست آن طرف دامن طفل آتش سوزان دارد این طرف در تب شعله تن بیماری هست …و زنی باز سوی علقمه میکرد نگاه که به پا خیزد اگر دست علمداری هست همه دیدند که خون چشم دلش را پر کرد از فرات سخنش ناله سرشاری هست : مبریدم که در این دشت مرا  کاری هست گل اگر نیست ولی صفحه ی گلزاری هست ساربانا مزن این همه آواز رحیل آخر این قافله را قافله سالاری هست به امیدی شوم از کشته مظلوم جدا که سوی کوفه مرا وعده ی دیداری هست
: دیدم سرت را ، زیبای زیبا بر روی نیزه ، بودی دل آرا وجه عیان و ، نامحرمان و ، چشمم به سوی نیزه وای از دل من ، شد قاتل من ، رأس تو روی نیزه ( مظلوم حسین جان ۲ مظلوم حسین مظلوم حسین جان ) ۲ ماه مبینم ، نیزه نشینم من با چه حالی ، رأس تو بینم در کوفه ی غم ، با قامتی خم ، اما چه جاودانه بردم پیامت ، هر گوشه نامت ، خواندم چه عاشقانه ( مظلوم حسین جان ۲ مظلوم حسین مظلوم حسین جان ) ۲ این دختر تو ، نیلوفر تو گردیده زائر ، بهر سر تو بر نیزه گاهی ، دارد نگاهی ، باشد اسیر دیدار در بی پناهی ، با سوز آهی ، گوید خدا نگهدار ( مظلوم حسین جان ۲ مظلوم حسین مظلوم حسین جان ) ۲ با بال بسته ، قلبی شکسته داغ غمت بر ، جانم نشسته محزون و بی تاب ، در هجر مهتاب ، ریزم ز چشمم ستاره ره می کنم طی ، تو از سر نی ، کن سوی من نظاره ( مظلوم حسین جان ۲ مظلوم حسین مظلوم حسین جان ) ۲
کاروانی آمد از دشت بلا خون جگر از ماتم کرببلا عاشقان از جام غم ها جرعه گیر جملگی در دست نا اهلان اسیر دست های شاپرک ها بسته بود چهره ها مانند نیلوفر کبود آسمان اینجا به رنگ نیلی است میهمانی ها به ضرب سیلی است کوفیان مهمان نوازی می کنند همچو مستان نغمه سازی می کنند نعره ها آید ز جمعی بد مرام سنگ ها می بارد از بالای بام کوفه هر کس را که مهمان می کند میهمان را تشنه قربان می کند محفلی بر پا شد از اندوه و غم کنج ظلمت خانه ی کاخ ستم یک طرف محنت کِشانِ جام عشق یک طرف گرگان کوفه یا دمشق یک طرف اردوی عشاق الست یک طرف خفاش پست شب پرست یک طرف یاران عاشق در نماز سوی دیگر نغمه ی آواز و ساز جمله ی گل های خاتم یک طرف جمع نامردان عالم یک طرف ساقی اهل ولا سجاد بود آن که در زنجیری از بیداد بود سوزد از تب ، زین جفا جان بر لب است دیده ی نامحرمان بر زینب است آن سر جانانه در محفل چو شمع در بَرَش پروانه ها گردیده جمع با رخ پر خون و پر خاکسترش جلوه ای دارد به چشم خواهرش کودکانش جملگی ماتم نشین دیده ها گریان و دل ها آتشین آرزوی کودکان این گونه بود چون سر جانانه اش رخ می نمود کاش می شد بوسه ای از راه دور می نشست از لب بر آن دریای نور گر چه داغ دلبرش دیرینه بود آرزوها این چنین در سینه بود ظالمی این آرزوها را شکست تا که چوبش بر لب و دندان نشست چوب زد بر بوسه گاه احمدی ناله می آید ز عرش سرمدی قدسیان خاک عزا بر روی سر حوریان برکنده گریان موی سر سر ز پا نشناخته جمع ملک گشته گریان همچو آن روز فدک ناله ی زهرا به پا گردیده چون محشر کبری شده گویا کنون وای امان از کودکانِ خون جگر جمله می گویند با چشمان تر کمتر ای ظالم بر آن لب ها بزن جای آن لب ها به جسم ما بزن .
🔁 بازنشر 🔁 (عج) علیه السلام سبک: محسن عرب خالقی شعر: 〰〰〰〰〰〰 یابن‌الحسن می‌دونم که صاحب عزایی آقا یابن‌الحسن دلم باز گرفته کجایی؟ کجا یابن‌الحسن نشستم برای گدایی بیا شال عزات و قربون / بغض صدات و قربون هر صبح و شام می‌باری / خونْ گریه هات و قربون حق داری کوه غیرت / سنگینه این مصیبت چون همخوانی نداره / "زینب" "بازار" "اسارت" یابن الزهرا یامولا ۴ 〰〰〰〰〰〰 یابن‌الحسن کجا مجلس روضه داری آقا یابن‌الحسن کجا سر رو دیوار می‌ذاری کجا یابن‌الحسن بخون روضه‌ی بی قراری بیا سرِخورشید به نیزه است / حاملِ نیزه هم مست تماشاچی زیاده / گذرها میشه بن بست کاش حاملینِ این سر / قدری برن جلوتر تا نگاها نیفته / به حرم پیمبر یابن الزهرا یامولا ۴ ______ علیه السلام سبک: محسن عرب خالقی شعر: 〰〰〰〰〰〰 شبِ جمعه محاله نیفتم به یادِ حرم این هفته هم جاموندم آخه رام نداده حرم توو هیأتم همین از سرم هم زیادِ حرم دیر نمیشه ایشالا / یک شب جمعه هم ما زائر قتلگاهیم / با ناله های زهرا ای بی کفن بُنیَّ / خونین دهن بُنیَّ به رو اُفتادی رو خاک / عریان بدن بُنیَّ مادر برات بمیره 〰〰〰〰〰〰 زبانحال امام سجاد علیه السلام 🔻 امامی که شده بین آتیش گرفتار منم امامی که شکسته غرورش هزار بار منم امامی که همه عمر و بوده عزادار منم من بین قتل و غارت / رسیدم به امامت! آتیش خیمه اوّل / اومد برای بیعت خورشید بی پیرهن بود / آسمون سینه زن بود فرارِ اهل خیمه / اوّلْ فتوای من بود واویلتا واویلا 〰〰〰〰〰〰 امامی که با زنجیر کشیدن توو بازار منم امامی که حرم رو دیده بین انظار منم امامی که همه عمر و بوده عزادار منم یادم نمیره غربت / چهل منزل جسارت ملعونی کرد اشاره / به ناموس نبوّت اونکه برام عذابه / یادِ بزم شرابه یادم نمیره دفنِ / سه ساله توو خرابه واویلتا واویلا
متن غزل اسارت -(به روی نی سر تو می برد هوش از سر زینب) به روی نی سر تو می برد هوش از سر زینب چه سازد چون کند بی تو دل غم پرور زینب به سان شمع می سوزی به روی نی ولی افسوس که چون پروانه از غم سوخته بال و پر زینب جدایی من و تو ای برادر غیرممکن بود اگر ممکن شود روزی، نگردد باور زینب بخوان قرآن که قرآن خواندنت را دوست می دارم که می بخشد صدای تو توان بر پیکر زینب دهد هرتارموی تو خبر ازمادرم زهرا گمانم بوده ای دیشب به نزد مادر زینب @emame3vom من ژولیده می گویم که زینب گفت با افغان به روی نی سر تو می برد هوش از سر زینب شاعر: -_ژولیده_نیشابوری .
سلام الله علیها علیه السلام 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ حرامی دید آشوب تو را چشم ترَت را نه تحمل میکنم؛ اما وداعِ آخرت را نه لباست کهنه پیراهن، تحمل میکنم باشد ولی ای عشق، غارت کردن انگشترت را نه غریبی تو را شاید دهَم دست فراموشی هجوم و ازدحام شمرها دور و برت را نه فراموشم شود گاهی لبان تشنه ات اما به روی خاک های داغِ صحرا پیکرت را نه اسارت شاید از یادم رود! یک عمر باورکن - - به دختر بچه ها طرز نگاه دخترت را، نه نبودی و به شهر شام بی انصاف ها بردند زنان خویش را در پرده، اما خواهرت را نه بیادم هست گفتی: "زینبم آسوده خاطر باش سرم را میدهم اما نخی از معجرت را نه!" .
شد دلخوشی برای سرم سایه ی سرت آرامش دو چشم ترم روی اطهرت آیات سجده دار بخوان روی نی که من با دست بسته سجده کنم در برابرت بهر گریز روضه ی روز و شبم بس است آن بوسه ای که من زده ام روی حنجرت از بعد ِظهر ِ روز دهم قامتم خمید سروم شده ست خم ز غم یاس پرپرت لیلا دراین میان شده مجنون چو دیده است صدها هلال شد قمر روی اکبرت سرتاسر مسیر ِ سرت سرخ گشته است از لکه های خون ِ کف پای دخترت دارد همیشه روی لبانش دعا رباب تا که نیفتد از سر ِ نی رأس اصغرت قلبت هزار مرتبه در کربلا شکست یک مرتبه فقط شده رأسم مکسّرت بهر تداعی شرر کوچه کافی است فکر طناب بسته به دستان خواهرت 📝عبدالمحسن .
علیه‌السلام 🔹پیام‌آورِ قبیلۀ عشق🔹 سرت اگر چه در آن روز رفت بر سرِ نی نخورد دشمنت اما جُوِی ز گندم ری سری که بود دمادم به روی دوشِ نبی سری که بر سرِ نی شد به جرم حق‌طلبی سرت شریف‌ترین سجده‌گاهِ باران است سرت امانتِ سنگینِ روزگاران است منم مسافر بی‌زاد و برگ و بی‌توشه سلامِ من به تو، ای قبله‌گاهِ شش‌گوشه سلام وارث آدم، سلام وارث نور سلام ماه درخشانِ آسمان و تنور سلام تشنه‌لبِ کشتۀ میانِ دو رود سلام خیمۀ جانت اسیر آتش و دود سلام ما به تو ای پادشاه درویشان چه می‌کنند ببین با تو این کج‌اندیشان تو آبروی شرف، آبروی مرگ شدی کتاب وحی تو بودی و برگ‌برگ شدی تو در عراقی و رو کرده‌ای به سمت حجاز میان معرکه هم ایستاده‌ای به نماز بخوان که دل به نوایی دگر نمی‌بندم که خورده تیر غمت بر دوازده‌بندم چه با مرام شما کرده‌اند بی‌دینان هزار بار تو را سر بریده‌اند اینان چه سود بعدِ تو چون برده، بندگی کردن حباب‌وار، یزیدانه زندگی کردن حسین گفتن و دل باختن به خویِ یزید بدا به غیرت ما کوفیانِ عصر جدید چه زود در کنفِ رنگ و رِیب فرسودن مدام بردۀ تزویر و زور و زر بودن چه سود دل به غمت دادن و زبانم لال حسین گفتن و... آتش زدن به بیت‌المال حسین، کوفی پیمان‌شکن نمی‌خواهد حسین، سینه‌زنِ راهزن نمی‌خواهد حسین را، ز مرامش شناختن هنر است حسین دیگری از نو نساختن هنر است «بزرگ فلسفۀ قتل شاه دین این است که مرگ سرخ به از زندگی ننگین است» شبی رسیده ز ره، شب نگو، بگو سالی ببین ز خواجۀ رندان گرفته‌ام فالی «نماز شام غریبان چو گریه آغازم به مویه‌های غریبانه قصه پردازم» سلام، کوهِ غم و کوهِ صبر و کوهِ بلا سلام، حنجرۀ بی‌بدیل کرب‌وبلا تو با مرامِ حسینی میان کوفه و شام بنای ظلم فرو ریختی به تیغ کلام بگو به ما که به گوشَت مگر چه خواند حسین بگو! مگر ز لبانش چه دُرّ فشاند حسین بگو که گفت من این راه را به سر رفتم به پای‌بوسیِ این راهِ پرخطر رفتم تو هم به پای برو ما نگاهمان که یکی‌ست مراممان که یکی رسم و راهمان که یکی‌ست بگو که گفت: هلا نور چشم من زینب! بخوان به نام گل سرخ در صحاریِ شب بخوان که دود شود دودمان دشمن تو بنای جور بلرزد ز خطبه خواندن تو نبینمت که اسیر حرامیان باشی اسیر فتنه و نیرنگ شامیان باشی که در عشیرۀ ما عشق، ارث اجدادی‌ست اسارت است که سنگِ بنای آزادی‌ست سلام ما به اسارت، سلام ما به دمشق سلام ما به پیام‌آورِ قبیلۀ عشق ببین نشسته به خون، مقتل لهوفیِ ما گرفته رنگِ فغان نامه‌های کوفیِ ما شرابِ نور که هشیار و مست خورده تویی که گفته‌ است که کشتی شکست‌خورده تویی سرت اگر چه در آن روز رفت بر سرِ نی نخورد دشمنت اما جُوِی ز گندم ری 📝 🌐
. السلام علیک یا صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف یارب الحسین بحق الحسین اشف صدرالحسین بظهورالحجّه... ذکر هر شیعه با اشک و ناله العجل آقام یا اباصالح انتظار تو خیرالاعماله العجل آقام یا اباصالح هنوزم تو خیمَت نشستی بدون یه دلدار و مونس قدم روی این دیده بگذار تو ای صاحب این مجالس امام غریبم دوباره کجا مجلس روضه داری میدونم که این روزا آقا واسه عمه ها بی قراری یارب الحسین بحق الحسین اشف صدرالحسین بظهورالحجّه... 🌸🌸🌸🌸🌸 همراه زینب با امّ کلثوم میری با گریه ای شاه مظلوم جاده به جاده منزل به منزل میری سمت شام با قومی قاتل واسه تو تداعی میشه باز غم لحظه لحظه اسارت دارن میبرن عمه هاتو به شام بلا با جسارت به جای تسلّای خاطر چقد میخورن کعب نیزه با هجده سری که می بینن همش داغشون مونده تازه یارب الحسین بحق الحسین اشف صدرالحسین بظهورالحجّه... 🌸🌸🌸🌸🌸 بر روی نیزه هجده تا ماهه هر گل بین خار لبریز آهه وقتی که میرن از تو بیراهه می افته از نی رأس شيش ماهه همش خنده ی حرمله،وای توی گوش بی بی ربابه لالایی میخونه دوباره که رو نیزه اصغر بخوابه نگاشه گاهی سمت اصغر گاهی هم به رأس حسینه قدش زیر بار مصیبت خمیده مث زینبینه یارب الحسین بحق الحسین اشف صدرالحسین بظهورالحجّه... ✍عبدالمحسن 👇