eitaa logo
امام حسین ع
27.7هزار دنبال‌کننده
435 عکس
2.3هزار ویدیو
2.2هزار فایل
کانال مداحی و شعر و سبک https://eitaa.com/emame3vom
مشاهده در ایتا
دانلود
. شب ششم شده اما هنوز هم زارم هنوز در دلِ خود آهِ بی اثر دارم همیشه توبه شکستم همیشه بخشیدی ولی به جای شما این منم طلب‌کارم اگر چه از تو به من خیر می‌رسد، اما به جای تو، به گناهم فقط گرفتارم تو بودی آنکه ندیده گرفتی عصیانم به عفو و بخشش تو سالها بدهکارم گناه کردم و شد نامه‌ام سیاهِ سیاه ذلیل و خوار شدم، کِرده‌ام نشد یارم اسیرِ نفس شدم خوبیِ تو یادم رفت جسور و، خیره سر و، بی وفا و، بی عارم شکسته بال و پرم در گناه یا شافی اسیرِ معصیتم، مستکین و بیمارم نشسته‌ام سرِ این سفره هر سحر، افسوس نشد ز سفره‌ی لطفِ تو رزق بردارم https://eitaa.com/emame3vom/41083 .
. هفتمین شب یادِ تشنگیِ محشر می‌کنم سختیِ آن روز را امروز باور می‌کنم گریه‌ام از قبر و تنهایی و وحشت کردن است تا زمان باقی است پس گریه مکرر می‌کنم نامه‌ی اعمال من خالی است از صدق و وفا لاجَرَم این ماه را به روزه‌ها سر می‌کنم وحشتِ روز قیامت خنده‌هایم را گرفت هر سحر می‌آیم و این دیده را تر می‌کنم غرقِ عصیانم، ولی با لطفِ بی پایانِ تو در میانِ روضه‌ها خود را مطهر می‌کنم گر چه رویم از گناهانم سیاه و تیره شد یک حسین می‌گویم عالم را معطر می‌کنم تشنگی این روزها من را به روضه وصل کرد هفتمین شب گریه بر حلقومِ اصغر می‌کنم ................ هفتمین روزِ روزه را هر سال روضه ی قحط آب می خوانیم هر کجا شیرخواره ای دیدیم شعر "بس کن رباب" می خوانیم کودکان تشنه اند در خیمه از همه تشنه تر علی اصغر آه پرپر نزن عزیز دلم مرغ بی بال و پر علی اصغر در حرم باز اضطراب افتاد داخل خیمه رفت و آمد شد جان مادر کمی تحمل کن حرف سقا دوتا نخواهد شد خیر باشد، در علقمه غوغاست یل ما را خدا نگه دارد تیر دشمن اگر خطا رفته! پس چرا حرمله فرح دارد..!؟ دل من شور می زند زینب نگرانم برای عباسم تا قیام قیامت کبریٰ خجل از دستهای عباسم جای باران از آسمان امروز نیزه و تیر و سنگ می بارد دارد از چشم تنگ یاغیشان بی حیایی و‌ ننگ می بارد... ┄┅┅❅💠❅┅┅┄ گره افتاده در کارم ز لطف و مرحمت وا کن شبِ هشتم بیا با حالِ من قدری مدارا کن پر و بالی شکسته از معاصی پیشت آوردم مرا یا جابرالعظم ‌الکسیر امشب مداوا کن شدم مرده دل از اعمالِ نافرجامِ بیهوده خدایا این دلِ وامانده را یک روزه احیا کن به فضل تو پناه آورده‌ام یا نور و یا قدوّس تو بخشنده ترین بخشنده‌ای من را تماشا کن مسیرم گم شده افتاده‌ام در جاده‌ی غفلت به نورِ فضلِ خود گم گشته را در راه، پیدا کن به هر در می‌زنم نفسَم نمی‌گردد جدا از من رهایم کن ز نفسم، از گنه من را مُبَّرا کن ز خجلت سر به زیر انداختم شرمنده‌ام از تو دوباره عفو کن من را، شکستم توبه، رسوا کن عُقابِ مرگ سایه بر سرم افکنده می‌ترسم گرفتی دستِ من امروز، قدری فکرِ فردا کن جدایم کن از این دنیای وانفسا، زمین گیرم مرا امشب اسیرِ روضه‌ی فرزندِ لیلا کن زمین افتاد از مرکب، حسین آمد به بالینش صدا زد ای عصایِ پیریِ من فکر بابا کن نمی‌خواهد برای من ز روی خاک برخیزی تنت پاشیده از هم ای پسر، کمتر تقلّا کن ......... نُه شب گذشت و بنده ز رویِ تو رو گرفت بیراهه رفت و جایِ تو، با غیر خو گرفت این نفسِ تیره بخت، که شد صاحبِ دلم تقوا هر آنچه بود ز من، مو به مو گرفت شیطان نشست در دلم هنگامه‌ی سحر از من دوباره فرصت هر گفتگو گرفت عصیان، امید و آرزویم را به باد داد پیشِ تو هر چه داشته‌ام آبرو، گرفت عمری است تر نگشته دو چشمانِ تارِ من سنگینیِ گناه ز من آبِ رو گرفت صحبت ز تشنگیِ قیامت شد و دلم در گوشه‌ای ز اشک، وجودم وضو گرفت العفو گفتم و نفسم تازه شد دمی دیدم تمامِ پیکر من شستشو گرفت بینِ دعا و ذکرِ مناجاتِ هر شبم گفتم حسین و زندگیَم رنگ و بو گرفت آتش گرفتم از نَفَسِ دختری که گفت ( یک مشک از قبیله‌ی ما یک عمو گرفت ) .............. شکر خدا با اینکه غرقِ در گناهم ده شب در این میخانه آقا داد راهم آغوش خود وا کرد من را هم بغل کرد اصلا نپرسید از خطا و اشتباهم با اینکه آلوده ترین مهمان اویم حرفی نزد از زشتی و روی سیاهم یک عمر غفلت کردم و یک عمر بخشید یک عمر در وقت گنه کرده نگاهم ای کاش از عصیان جدا گردم ببینم در سایه‌ی رحمت خدا داده پناهم بال و پرم زخمی شده نایی ندارم از اینکه بی بال و پر هستم عذرخواهم دیگر دعاهایم خدایا کارگر نیست زیرا صفایی نیست در این سوز و آهم باید یکی دست مرا گیرد، و گرنه تا در گنه افتاده‌ام در قعر چاهم ذکر حسین این روزها باب نجات است تا با حسین هستم همیشه سر به راهم امشب دلم یاد غم عصر دهم کرد یاد امام بی کفن در قتله‌گاهم عصر دهم آقای ما را سر بریدند جسم عزیزش را به خاک و خون کشیدند https://eitaa.com/emame3vom/41084 .
. ای کاش من هم اهل تسبیح و دعا بودم جای ریاکاری فقط اهل بُکا بودم ای کاش عقبا را به دنیایم نمی‌دادم این عمر را در محضر آل عبا بودم ای کاش جای اینکه معصیت وَبالَم شد با دوستان با خدایت آشنا بودم اشک ندامت می‌چکد از چشم من، زیرا یک عمر در دشت گناهانم رها بودم نَفسَم تمام عمر بر من پادشاهی کرد جای تو، بر نفسِ جسور خود گدا بودم اما گناهم را نسنجیده تو بخشیدی ور نه شب و روزم گرفتار بلا بودم آقا خودت که از دل زارم خبر داری خیلی دلم می‌خواست امشب کربلا بودم پای پیاده از نجف تا کربلا، ای کاش دورِ ضریحت بودم و پایینِ پا بودم خیلی دلم می‌خواست وقتی مادرت آمد شبهای جمعه تا سحر پیش شما بودم بر روی سنگ قبر من اینگونه بنویسید گریه کُنِ داغ امامِ مجتبی بودم زهر ستم کنج لبش را نیلگون کرده می‌گفت اما من شهید کوچه‌ها بودم آن روز كه زهرا زمین افتاد، در پیشم از کوچه تا خانه به چشم تر عصا بودم موی سفیدم باعث و بانیش، آن کوچه است من شاهد یک ضربِ دستِ بی هوا بودم .
. امشب شب قدر و به لب اقرار دارم من از معصیت‌ها یک دل بیمار دارم من پرونده‌ای آلوده از کردار دارم من در پیشگاه حضرت استغفار دارم من از بنده‌ای گمراه، امشب دستگیری کن آقا به اشک چشم زینب دستگیری کن پایین گرفتم پیش تو روی سیاهم را گم کرده بودم در کویر خشک راهم را شرمنده‌ام تکرار کردم اشتباهم را چشم انتظارم، پرده پوشی کن گناهم را این شرمساری حاصل یک عمر عصیان است ارحمنی ای رب کریم، حالم پریشان است از هر که امشب آمده غم بیشتر دارم زیرا شب قدر است و اشکی مختصر دارم گرد و غبار معصیت را روی سر دارم از کارهایم من خودم بهتر خبر دارم اندازه‌ی یک عمر از من معصیت دیدی لب وا نکرده، هر چه کردم را تو بخشیدی این بزم را با مغفرت امشب مجلل کن فعل بدِ من را به خوبی‌ها مبدل کن کار مرا هم دست اربابم مُحَوَل کن روز قیامت لحظه‌ای من را معطل کن شاید بیاید آنکه باید از نجف آید بهر شفاعت باز شاه لوکشف آید من را ببخشا جان آن آقا که مظلوم است آن شیر مردی که ز حق خویش محروم است دلتنگیِ زهرا ز رویش آه، معلوم است یک امشبی که میهمان ام‌کلثوم است... ...گاهی خدا را زیر لب تنها صدا می‌زد گاهی میان اشک، زهرا را صدا می‌زد ۴👇
4_5895577091822323585.mp3
زمان: حجم: 117.5K
سی سال لب گزیدم و کابوس کوچه‌ها لحظه به لحظه بال و پرم را شکسته است تیغی که در سجود، شکسته سر مرا قبلا غلاف او کمرم را شکسته است ۴
. امشب که مهمان منی با چشم تر بابا خیلی هوای وصل داری بیشتر بابا من را مکن با گریه‌هایت خون‌جگر بابا از رفتن مسجد بیا و درگذر بابا شاید هوای روضه‌های فاطمه داری انا الیه الراجعون را زمزمه داری دیدم که با خونِ جگر افطار می‌کردی بر خوردن نان و رطب اصرار می‌کردی نام خدا را زیر لب تکرار می‌کردی گاهی شکایت از در و دیوار می‌کردی وقت اذان صبح دیدم اشک می‌باری یافاطمه یافاطمه روی لبت داری سی سال درد سینه را با چاه می‌گفتی این روزهای آخری جانکاه می گفتی در سجده هایت ذکر یا الله می گفتی سبحانَ یا قدوس را با آه می گفتی آهِ دلت را امشب از سینه برو‌ن کردی قلب مرا قصد سفر کردی و خون کردی باید بمانی سایه‌ی بالا سرم باشی دلواپس جسم حسین و معجرم باشی ای دلشکسته قوتِ بال و پرم باشی حالا که مادر نیست جای مادرم باشی سی سال، بعد مادرم مویت پریشان است شب‌های بعد فاطمه شام غریبان است قصد جدایی کرده‌ای از دخترت امشب دیگر توانی نیست در بال و پرت امشب خیلی شدی دلتنگ روی همسرت امشب این چه بلایی هست کآید بر سرت امشب اصرار من را گوش کن من دخترت هستم دلواپس این حال گریه آورت هستم گفتم نرو، رفتی سرت را غرق خون کردی این قامت استاده‌ات را واژگون کردی از خون فرقت پیکرت را لاله گون کردی نقش زمینت معنیِ هُم راکعون، کردی رفتی و حالا دخترت ماند و پریشانی من مانده‌ام با سینه‌ای از غصه طوفانی رفتی و حالا آمدی و من پر از دردم دلشوره دارم می‌زنم بر سینه‌ام هر دم زخم سرت را دیدم و دور تو می‌گردم یاد شکستگیِ دست مادرم کردم یادت می‌آید ضربه‌ی مسمار را بابا حوریه در بینِ در و دیوار را بابا محراب، غرق خون شد از فرق سرت، اما خیلی شبیهِ مادری در بسترت، اما بعد از تو رحمی نیست بر این دخترت، اما گفتی به من محکم گره زن معجرت، اما بالای جسمت ای پدر غرقِ محن هستم دلواپس جسم حسین بی کفن هستم ۳👇
چشمی که دریا می شود شبهای جمعه محبوب زهرا می شود شبهای جمعه توبه همان اشک است، با اشکی که دارم این دیده زیبا می شود شبهای جمعه گرچه گنهکارم، ولی با دست زهرا این نامه امضا می شود شبهای جمعه درد فراق کربلا، درد گناهم این دو هم آوا می شود شبهای جمعه هر دو مداوا می شود شبهای جمعه خیلی دلم حال و هوای گریه دارد در سینه غوغا می شود شبهای جمعه از اول هییت همیشه رسم این است با روضه معنا می شود شبهای جمعه عطر حرم تا بر مشام من می آید دردم مداوا می شود شبهای جمعه فرقی به فرزندان زهرا نیست اما باب الحسین وا می شود شبهای جمعه هرجا که نامی از حسین آید یقیناً عرش معلا می شود شبهای جمعه با روضه های شاه بی لشکر همیشه غم خانه بر پا می شود شبهای جمعه چون قامت زهرا خمید از زخم حنجر هر قامتی تا می شود شبهای جمعه اصلاً نميخواهم دگر روضه بخوانم... ...مادر که تنها می شود شبهای جمعه شبهای جمعه سوختن را دوست دارم گریه به شاه بی کفن را دوست دارم .
. اصلا خبر داری چه آمد بر سر من؟ بازیچه ی شمر و سنان شد معجر من تو جان من بودی و بعد از رفتن تو جانی  نمانده بی گمان در پیکر من بر نیزه ها رفتی مقام تو رفیع است پایین بیا، یک لحظه بنشین در بر من الگوی دختر می شود بابا مگر نه؟ مثل سرت بابا شکسته شد سر من دستم به پهلو دست دیگر روی بازو این درد ها ارثیه شد از مادر من هر لحظه می خوانم تو را: بابایِ خوبم ای کاش می گفتی تو هم: جان!دختر من . غیر از بیابان ها دگر جایی ندارم آن قدر سیلی خورده ام نایی ندارم باید بیایند و تو را اینجا ببینند آن ها که می گفتند بابایی ندارم در بین صحرا می کشیدم زجر و حالا می خواهم از جا پا شوم پایی ندارم مانند هجده سالگی مادر تو سرو کمانم قد و بالایی ندارم با چشم دل روی تو را باید ببینم من تازگی چشمان بینایی ندارم این روزها گیسوی زیبایی نداری این روز ها گیسوی زیبایی ندارم تنها یک امشب را شدی مهمانم اما شرمنده اسباب پذیرایی ندارم . سرت کو؟ سرت کو؟ که سامان بگیرم سرت کو؟ سرت کو؟ به دامان بگیرم سراغ سرت را من از آسمان و سراغ تنت از بیابان بگیرم تو پنهان شدی زیر انبوه نیزه من از حنجرت بوسه پنهان بگیرم... قرار من و تو شبی در خرابه پیِ گنج را کنج ویران بگیرم... هلا! می‌روم تا که منزل به منزل برای تو از عشق پیمان بگیرم ...................... . ای مصطفی را محرم اسرار ای مرتضی را یاور و غم‌خوار سلمان مِنّایِ اهل‌البیت، آقایم غریب است غم از روی دوش علی بردار سلمان پشت علی خالی شده یاری ندارد خیری ندیده از همین انصار سلمان در این سه ماهه صورتم بسکه کبود است دائم گرفتم از علی رخسار سلمان اصلا خبر داری چه آمد بر سر من؟ خوردم زمین بین در و دیوار سلمان چشمم سیاهی می‌رود هم روز هم شب انگار در چشمم نشسته خار سلمان سویی ندارد چشمم از ضرب کشیده می‌بینم حتی چهره‌ات را تار سلمان از تو چه پنهان، نیمه شب‌ها چند وقتی‌است از درد پهلو می‌شوم بیدار سلمان با زخم بستر خو گرفتم گرچه، اما کشته مرا این زخمِ بد رفتار سلمان وقتی که سر وا می‌کند زخمی که دارم پیراهن من می‌شود گلدار سلمان با اینکه هجده سال از عمرم گذشته افتاده دست و بازویم از کار سلمان چون پوستی بر استخوانی مانده از من حالم شده این روزها غم‌بار سلمان در خانه‌ام هم از در و دیوار خوردم هم از مغیره هم نوکِ مسمار سلمان وقتی که در، روی تنم افتاد، چرخید دور سر من گنبد دواّر سلمان آن لحظه‌ای که پشت در آتش گرفتم شد آسمان‌ها بر سرم آوار سلمان دیگر امید زنده ماندن هم ندارم از این مدینه گشته‌ام بیزار سلمان تا چشم‌هایم می‌شود بسته، دوباره کابوس کوچه می‌شود تکرار سلمان این روزهای آخری از بین بستر پا می‌شوم با زحمت بسیار سلمان ✍ .
امام حسین ع
. بسم الله الرحمن الرحیم انا لله و انا الیه راجعون بدینوسیله توهین و جسارت وقیحانه گرگیج ناصبی به س
گرگیجِ عمر پرستِ نِکبت زاده ای مردکِ در طویله‌ها لَم داده توهین به مقدسات ما کردی،‌ پس مرگ تو به دستِ شیعیان افتاده .
. بیا تا برای یه بارم شده ببینم تو رو بین قاب چشام همیشه تو رو از خدا خواستم یه بارم بیا تو دعا کن برام دلم رو به دست تو دادم، آخه تو این دنیا هستی قرار دلم بیا تا بهاری بشه دنیامون کجایی کجایی بهار دلم می‌خوام زنده باشم ببینم تو رو همون لحظه‌ی سبز روز ظهور آهای عابر خسته‌ی کوچه‌ها یه روزم بیا از دلم کن عبور همون عشقی که خواسته بودم تویی بزار تا قیامت کنارت باشم می‌دونی که خونت توی قلبمه اجازه بده پس قرارت باشم بدون تو خوشبختی می‌خوام چه‌کار یه عمرِ تموم خوشیام تویی همه رو گرفتن ازم غیر تو همینه که رویای شبهام تویی غروبا همین که هواییت می‌شم با یاد تو تنهاییام پُر می‌شه دلم که می‌گیره، سوی جمکران به شوق وصال تو پر می‌کشه .
@Maddahionlinمداحی_آنلاین_این_چه_ظلمی_است_در_حق_شما_بانوی_من_سیب_سرخی.mp3
زمان: حجم: 3.8M
🔳 (س) 🌴این چه ظلمی است در حق شما بانوی من 🌴با تمام این مصیبت‌ها غمت از یاد رفت 🎤 🎤 این چه ظلمی هست در حق شما بانوی من با تمام این مصیبت‌ها غمت از یاد رفت تشنگی بود و تو بودی و صدای آب آب تا علی اصغر به نیزه رفت، آب آزاد رفت در کنار زینب کبری، میان کربلا زیر یک خنجر تمام هستی‌ات بر باد رفت مادرت قبل تو آمد، کربلا هم شاهد است تا که چشمش بر گلوی بی‌کفن افتاد، رفت بی‌حیایی استخوان سینه را با پا شکست بی برادر گشتی و بر نیزه‌ی بیداد رفت روی ناقه با سر و رویی کبود و پر ورم بین گودالی و جسمت همره سجاد رفت ✍ .
. ‍ . 🎤 عمه‌ی صاحب الزمان، بانو من فداي شما گداي شما مددي كن كه خاك بوس توأم ام‌كلثوم، دختر زهرا بي بي ِ چاره ساز ادركني اي شفاعت كننده‌ی فردا ما همه مستحق لطف توئيم دستمان را بگير، روز جزا من و ايل و تبار من مجنون  تو و ايل و تبار تو ليلا پدر و مادرم به قربانت خواهر بي نظيرِ خون خدا جان زهرا بيا همين امشب كربلاي مرا نما امضا نوه‌ی پاك حضرت احمد جايگاهت بود بسي بالا در حجاب و عفاف، فاطمه‌اي خواهر خوبِ زينب كبري در صبوري حسن، به شكل دگر در شجاعت شبيه شير خدا زنده‌ی ربناي تو حيدر کشته‌ی گريه‌هاي تو عيسي فرش راه تو بال جبرائيل خاك پاي تو جنت‌الْاَعلي اي نجابت دخيل چادرتان وي سخا و شرف دخيل شما اُسوه‌ی پايداري و عفت اي وقار هميشه پا بر جا دائماً بر زبانتان جاري سورهی قدر و كوثر و شورا چشم تو ساحلِ نجات همه دل طوفانيِ شما دريا ساكن كوي تو همه عالم ريزه خوار دو دست تو موسي شب آخر چه روضه‌اي داري در دلت باز هم شده غوغا تا كه يك جرعه آب مي‌بيني خود به خود روضه مي‌شود بر پا بوده‌اي در كنار اهل حرم در زمين غريب كرببلا نينوايي شدي بلا ديدي اي ركابِ امام عاشورا موقع رفتنت فقط بودي ياد لبهاي تشنه‌ی سقا غمِ زينب غمِ شما بانو غمتان داغ سيدالشهدا ياد آن روزها كه مي‌ديدي آتش از خيمه‌ها كه زد بالا... معجرش سوخت بينِ آتش و دود دختري از نوادگانِ شما ياد آن روز كه ميان حرم تشنگي بود و آه بود و نوا ياد آن روز كه به نِي زده  شد سرِ شش ماهه‌ی رباب حتي ديدي از نِي چگونه مي‌افتاد سرِ پاك عليِ اصغرها دست و پا زد مقابل چشمت قاسم و اصغر و گل ليلا مادري كودكش لبش تشنه در پيِ آب بود واويلا روي تل بوده‌اي؟ نمي دانم همره خواهرت گل طاها ياد آن روز كه جدا مي‌شد رأس پاك برادرت ز قفا بين گودال دست و پا مي‌زد شاه، در زير دست و پا تنها كربلا داشت زير و رو مي‌شد با صداي شكسته‌ی زهرا كربلا بود و نغمه وَلَدي كربلا بود و ذكر وا اُمّا ✍ 👇