إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ یعنی حرکت انقلاب ما آغازش از اوست و منتهایش هم به اوست. قوه این انقلاب با خون #شهید به فعلیت مطلق میرسد و سفره رنگین آن تا قیامت بر روی تاریخ انسانیت پهن خواهد شد!
شهدای #شاهچراغ فعلیت این حرکت را سرعت بخشیده اند...
در نفس این انقلاب عقلانیت آغشته به شور عرفانی است که اختیارش منجر به حرکت سمت کمال مطلق را رقم میزند و نظاره به ثبات آن از عالم تجرد چیزی جز خون سید الشهدا را نشان نمیدهد.
آری مبدا و منتهی حرکت این انقلاب توحیدی است و حشر امت ما در قیامت کبری یک حشر جمعی حسینی است.
_
#شاهچراغ
❞ زندگی برای علوم انسانی ❝
༺ @ensani_islami ༻
#شعر_آخر_شب ☕
در کوشش گریختن از دست خویشتن
چون برگ بیمزارم و چون باد بیوطن
پیروز رزم رستم و سهراب هر که هست
غیر از شکست نیست در این جنگ تنبهتن
خاموش از آن شدم که به جایی نمیرسد
فریادهایِ جنگلِ در حالِ سوختن
چون کودکی که بر لب ساحل دویده است
پیداست رد پای تو بر شعرهای من
بر دشت لاله برف نشستهست و دور نیست
رزوی که سر دوباره برآریم از کفن
.
#فاضل_نظری
❞ زندگی برای علوم انسانی ❝
༺ @ensani_islami ༻
خوب است اما برای همسایه!
برخی از این دوستان عزیز و یا نسبتاً عزیز و یا ناعزیزِ سیاسیِ خارج از کشور گویی راه خود را به کلی گم کردهاند و یا به موقعیت خود واقف نیستند!
آنها حتی با اصل خشونتپرهیزی نیز به جنگ و نزاع برخاستهاند! یعنی رسماً طرفدار اعمالِ خشونت شدهاند؟ اگر خشونت در نگاه آنان مشروع است، پس با کدام منطق، خشونت حکومتی را محکوم میکنند؟
آنها از راه دور، بیوقفه و خستگیناپذیر جوانان داخل ایران را به حضور در خیابان و درگیری با نیروهای امنیتی و انتظامی و نادیده گرفتنِ توصیههای مسالمت جویانه فرا میخوانند و این شیوه را تنها راه نجات ایران معرفی میکنند. نتیجۀ این کار روشن است: بازداشتهای گسترده، حبسهای طولانی، ضرب و جرح و احیاناً قتل.
در واقع آنها به صراحت، جوانان ما را تشویق میکنند که خود را در معرض بازداشت و انواع ضرب و جرح و احیاناً قتل قرار دهند. فرض کنیم که اصلاً این کاری درست و تنها راه نجات ایران است. خب چرا خودشان این "وظیفۀ مقدس" را شخصاً به عهده نمیگیرند و با تشریففرماییشان به داخل کشور، به مصاف لباس شخصیها و دیگر نیروها در خیابان نمیروند؟
لابد خواهند گفت؛ اگر ما وارد کشور شویم، دستگیر و زندانی و چه بسا اعدام خواهیم شد؛ پس صلاح این است که خود را به مخاطره نیاندازیم و از همین راه دور زنان و جوانان کشور را تشویق به "جانفشانی" و از آنها حمایت کنیم! عجب! مرگ خوب است اما برای همسایه!
همین منطق در مورد آن دسته از فعالان داخلی هم که از یک طرف مردم را به اعتراض خیابانی تشویق میکنند و از طرف دیگر خودشان در خیابان آفتابی نمیشوند، صدق می کند!
اگر کسی کاری را در این دنیا صحیح و درست و مفید میداند، اخلاق و انصاف حکم میکند که ابتدا خودش در آن کار پیشگام شود نه آنکه خود به گوشۀ عافیت بخزد و بچههای مردم را بدان کار پرخطر ترغیب کند!
گاهی البته پیش میآید که افرادی داوطلبانه دست به کاری توأم با خطر میزنند و دیگرانی که قادر به انجام آن کار نیستند اما آن را می پسندند، به اعلام حمایت از آنان میپردازند. اعلام حمایت اما با ترغیب و تشویق به خطرپذیری دیگران زمین تا آسمان فرق دارد.
برخی از این فعالان خارج از کشور فقط از اعتراضها اعلام حمایت نمیکنند بلکه با تمام ابزارهای در خدمت خود معترضان را به ریسک پذیری فرا میخوانند چنانچه گویی هیچ مسئولیتی در مقابل خونهای به زمین ریخته شده ندارند! چقدر هم به این کار غیرمسئولانه و غیراخلاقی خود مفتخرند!
احمد زیدآبادی
#رصد
------------
❞ زندگی برای علوم انسانی ❝
༺ @ensani_islami ༻
📝 آیا راست است که زن وفا ندارد؟ پیمان محبت زن سست است؟ به عشق زن نباید اعتماد کرد؟.
#شهید_مطهری
این، هم راست است و هم دروغ. راست است اگر عشق از زن شروع شود. اگر زنی ابتدا عاشق مردی بشود و به او دل ببندد آتشش زود سرد میشود. به چنین عشقی نباید اعتماد کرد. اما دروغ است در صورتی که عشق آتشین زن به صورت عکس العملی از عشق صادقانه مردی و به عنوان پاسخگویی به عشق راستین پیدا شده باشد. اینچنین عشقی عملاً مستبعد است که فسخ بشود، مگر آنکه عشق مرد به سردی بگراید و البته در این صورت عشق زن تمام میشود. عشق فطری زن همین نوع از عشق است.
شهرت زن به بیوفایی در عشقهای نوع اول است و ستایشهایی که از وفاداری زن شده مربوط به عشقهای نوع دوم است. جامعه اگر بخواهد پیوندهای زناشویی استحکام پیدا کند، چارهای ندارد از اینکه از همان راهی برود که قرآن رفته است؛ یعنی قوانین فطرت را رعایت کند و از آن جمله نقش خاص هر یک از زن و مرد را در مسئله عشق در نظر بگیرد. قانون مهر هماهنگی با طبیعت است از این رو که نشانه و زمینه آن است که عشق از ناحیه مرد آغاز شده و زن پاسخگوی عشق اوست و مرد به احترام او هدیهای نثار او میکند. از این رو نباید قانون مهر- که یک ماده از یک اساسنامه کلی است و به دست طراح طبیعت تدوین شده- به نام تساوی حقوق زن و مرد ملغی گردد.
📚 استاد مطهری، نظام حقوق زن در اسلام، ص194
____
❞ زندگی برای علوم انسانی ❝
༺ @ensani_islami ༻
📝 در دنیا به زحمت دانشمند و مخترعی میشود پیدا کرد که با خلق و خوی کاخ نشینی عالم و دانشمند شده باشند.
___
#عرفان_خمینی
----------
❞ زندگی برای علوم انسانی ❝
༺ @ensani_islami ༻
✍️ سید علی محمودی
📝 کانت، عقلانیت، روشنگری و ایران امروز
1️⃣ روشنگری چیست؟ مبانی روشنگری کداماند؟ چرا محدودیت شناخت بشری به تساهل و مدارا میانجامد؟ آزادی، عدالت و حقوق بشر چه جایگاهی در روشنگری دارند؟
2️⃣ در نگاه کانت، انقلاب، شورآفرین، انگیزنده و الهامبخش است، اما اصلاح شیوۀ تفکر از انقلاب برنمیآید.
انقلاب میتواند منشاء تحولات بسیار باشد، اما با فروریختن نظام کهن، حکومت جدید بر پایۀ«قانون اساسی» بنیان نهاده میشود.
قانون اساسی نوین، دارای ماهیت و ادبیات مدنی است، نه انقلابی؛ به این معنی که ترکیبی از گزارههای مدنی و انقلابی نیست. در غیر این صورت، با دو مشکل اساسی مواجه میشود: یکی، تناقض میان«رویکرد مدنی»- که از جنس حقوقی و قانونی است- ، با«رویکرد انقلابی»؛ دودیگر(و در نتیجه)، تضاد و تنازع در مقام اجرا و در میدان عمل.
3️⃣ در دوران روشنگریِ اروپا، فیلسوفان و دینشناسان به دلیل جانبداری از آزادی، از سوی خودکامگان به«بیبندوباری» متهم شدند. در ایرانِ دورۀ اصلاحات نیز، شاهد همین شیوۀ فرصتطلبانه و ویرانگر از سوی استبدادگران بودیم.
4️⃣ فیلسوفان و متألهان روشنگری، دینستیز نبودند. آنان به خدا و دین باور داشتند و از آن جانبداری میکردند، اما با کلیسای مسیحی به عنوان نهاد«استبداد دینی» در چالش و تعارض بودند. آنان به ارتباط بین«دین و سیاست» باورداشتند، اما معتقد به جدایی میان«نهاد دین و حکومت» بودند.
5️⃣ مقالۀ روشنگری کانت، دارای این پیام بود که انسان باید از«نابالغی» به درآید و به جای دنبالهروی از ارباب سیاست، ثروت و دین، خود از سرِ اختیار با بهرهجستن از خرد انسانی، سرنوشت خویش را رقم بزند.
6️⃣ «توسعه» دارای تعریف و شاخصهای علمیِ، کاربردی و محاسبه پذیراست و از اینرو، مفهوم و سازوکاری جهانشمول و پذیرفته شده از سوی سازمان ملل متحد است. در برابر،«رشد» فاقد تعریف علمیِ دقیق، کاربردی و محاسبهپذیر، در جهت تعیین میزان توسعهیافتگیِ کشورها است.
7️⃣ پرسش بنیادین ایناستکه ایران امروز چه نسبتی با روشنگری دارد؟ آیا انسان در ایران به مثابۀ «غایت ذاتی و فینفسه» پذیرفته شده است؟ آیا آزادی، عدالت و حقوق بشر در آن به سامان رسیده است؟ آیا تساهل و مدارا به شیوۀ تفکر، منش و رفتار حاکمان و شهروندان راه یافته است؟ آیا در ایران،«عقلانیت» به عنوان گرانیگاه روشنگری، مبنا و معیار تدوین قانون، سیاستگذاری عمومی، برنامهنویسی و اجرا در راستای توسعۀ متوازن و پایدار قرار گرفته است؟
.
#رصد
❞ زندگی برای علوم انسانی ❝
༺ @ensani_islami ༻
#شعر_آخر_شب ☕
من آن درسم که روز امتحانش را نمیدانی
همان آهنگ زیبا که زبانش را نمیدانی!
مرا، حل کرده ای پاسخ بدست آورده ای اما
از این ارقام طولانی یکانش را نمیدانی!
نمازی بود در شهری میانِ راهِ دلبستن
وضو داری ولی وقت اذانش را نمیدانی!
مرا چون عیدفطری دوست داری، مشکلت اینجاست
به این عیدی که دل بستی زمانش را نمیدانی
محبت کافه ای شیک و تماشایی ست در تهران
که وصفش را شنیدی و نشـانش را نمیدانی
به خاطر داشتی من را شبیه شعری از حافظ
که ترکیب درست واژگانش را نمیدانی
#سید_سعید_صاحب_علم
___
❞ زندگی برای علوم انسانی ❝
༺ @ensani_islami ༻
♦️روحانیت، سازمانی منتشر
📝 حسن محدثی گیلوایی
من تعبیر نهاد روحانیت را مناسب نمیبینم؛ چون وقتی از نهاد دین صحبت میکنیم، این نهاد متشکل از نیروها و کارگزاران و سازمانهایی است؛ لذا مناسب میبینم تا از اصطلاح "سازمان روحانیت" استفاده کنم.
تعریف سازمان روحانیت: در ابتدا باید به این موضوع پرداخت که سازمان روحانیت چهگونه سازمانی است؟ در برخی کشورها سازمان روحانیت از نظر نوع اداره به شکل متمرکز دیده میشود. مانند الازهر در مصر و یا سازمان روحانیت در مالزی. یکی از مزیتهای این نوع سازمانهای متمرکز، این است که اگر تحولات سیاسی در حکومت روی دهد، حکومت کاملا واقف است که با یک سازمان یکپارچه به نام سازمان روحانیت طرف است و نحوهی ارتباط حکومت با این سازمان کاملاً مشخص و تعریف شده است.
اما سازمان روحانیت در ایران از نگاه اداری سازمانی غیر متمرکز (منتشر) است. بهعبارت دیگر نوعی انعطافپذیری سازمانی در آن وجود دارد که فاقد یک بوروکراسی متمرکز و سیستماتیک است. معمولاً در راس آن مرجع تقلیدی وجود دارد که از طریق نمایندگان و رابطین خود در سایر نقاط با مقلدینشان در ارتباط هستند. این شعبات و حلقات به حدی متکثر، پراکنده و پیچیده اند که بهراحتی نمیتوان مسیرهای مشخصی را برای آن متصور شد. بهعبارت بهتر از ویژگیهای این نوع سازمان غیر متمرکز این است که حکومت دقیقا نمیداند که با کدام کارگزار دینی طرف است؛ یعنی یک نوع بوروکراسی منظم و سیستماتیک در این سازمان دیده نمیشود و آراء و نظریات هر کدام از مراجع میتواند متفاوت با یکدیگر باشد، بهخصوص این مشکل و اختلافات در روابط میان نظام سیاسی و سازمان روحانیت نیز دیده میشود که نظام سیاسی را در راستای اجرای تصمیماتاش دچار مشکل میکند. این کلیتی است که من دربارهی نهاد یا سازمان روحانیت میاندیشم و به عنوان مقدمه باید به آن اشاره میکردم.
تعریف روحانی: در تعریف شخص روحانی، من از بحثهای وبر استفاده میکنم. وبر روحانی را با شخص پیامبر مقایسه میکند. او معتقد است که پیامبر یک شخصیت فرهمند و کاریزماتیکی است که در مقابل سنت میایستد و هنجارها و ارزشهای جدیدی ایجاد مینماید و سنت تازهای بنا میکند. پیامبر هنجارهای موجود را زیر سوال برده و خواستار ایجاد یک نظم اجتماعی جدیدی در جامعه است. بهعبارتی او در مقابل سنت میایستد و در انجام کارش نیز به دنبال هیچ اجر و پست و مقام و موقعیتی نبوده و در سلسله مراتب مشخصی هم کار نمیکند.
اما روحانی بر عکس در درون سنت دینی کار میکند و در یک سلسله مراتبی قرار دارد. روحانی دارای موقعیت سازمانی است و اجر هم دریافت میکند. این ویژگیی یک کارگزار دینی بهنام روحانی است. روحانی کارگزار دینیای است که علاوه بر کار سازمانی، خود را حافظ قلمرو دینی نیز میداند.
روحانی به دلیل داشتن نوعی اقتدار اجتماعی، در مقابل هر نیرو و عاملی که درصدد وارد کردن نگاه و تعریف جدیدی از دین یا نقد قلمرو دینی برآید، به شدت مقابله میکند. در این راه آنها از سازوکارهای طرد کنندهای برخوردار هستند. مثلاً در جهان اسلام چهار نوع ساز و کار طرد کننده وجود داشته که روحانیون در سطوح مختلف از آنها استفاده کردهاند: در سطوح عالی بحث ارتداد، و تکفیر، را داریم. در سطوح پایینتر هم تفسیق و تضلیل را داریم. روحانیون (بهویژه از نوع مفتی یا فقیه) در طول تاریخ به دو دلیل نیز به نیرومندترین نیروی فرهنگی در جوامع اسلامی تبدیل شدند: یکی اینکه حکومتها در تنظیم قواعد و قوانین همیشه به اینها متوسل میشدند و دیگری اینکه خود مردم سعی میکردند تا عمل و رفتار و دینداری خویش را بر اساس سخن روحانیون بنا کنند.
بهعبارت دیگر تقاضا از سطح بالای جامعه (حکومتها) و سطوح پایین اجتماع (مردم)، سبب شد تا روحانیون به جایگاه قدرتمندی در جوامع اسلامی دست پیدا کنند که بتوانند سرنوشت سایر معرفتهای انسانی مانند معرفت عرفانی و فلسفی را تعیین کنند. لذا در منازعهی میان سه معرفت دینی، عرفانی و فلسفی، معرفت دینی همیشه دست بالا را داشته است. این امر در بسیاری مواقع سبب میشد تا زندگیی کارگزاران سایر معرفتها من جمله عارفان و فیلسوفان از سوی کارگزاران معرفت دینی (فقها و مراجع) به خطر افتاده یا حتی از بین برود.
#رصد
____
❞ زندگی برای علوم انسانی ❝
༺ @ensani_islami ༻
زندگی برای ❞ علوم انسانی ❝
♦️روحانیت، سازمانی منتشر 📝 حسن محدثی گیلوایی من تعبیر نهاد روحانیت را مناسب نمیبینم؛ چون وقتی از
🔸نقدی کوتاه بر نوشته آقای حسن محدثی، جامعه شناس استاد یار دانشگاه آزاد اسلامی
#طاها_مجاهد
کانت زمانی که ملاک واقعیت را از واقعیت عالم به نفسانیت منتقل کرد منکر هرگونه واقعیت خارجی ای در ماورای ذهن خود شد. مقوله بندی کانت بر اساس مفاهیم ذهنی طوری شکل گرفت که مدرنیته بعد از او سعی در مقوله بندی و ساختار سازی کل عالم کردند. این مقوله بندی و تحمیل ساختار های ذهنی بر واقعیت خارجی تا جزئی ترین روابط انسانی و حریم شخصی انسان سرایت کرد به طوری که مدرنیته خلاقیت و انسان بودن را از ما گرفت. برده داری را گرچه در اسم برداشت اما کارمند، کارگر، دانشجو را جایگزین کرد.
سازمان دانشگاه بر اساس مقوله بندی ساختاری خود تقریبا اراده "من" را در دانش پژوه نابود کرد و تمام مدل خلاقیت و حکمرانی را در قالب مقولات از پیش تعیین شده بیان نمود. به طوری که حتی تعداد کلمات مقالات شما هم خارج از سلطنت این سازمان قرار نگرفت و شما اگر بخواهید خارج از مقوله بندی یاد شده مقاله ای هم بنویسید ولو مفاهیم ناب را داشته باشد فاقد هرگونه اعتبار علمی است.
مفهوم نهاد بر اساس واقعیتی ماورای انسان که هم در بردارنده فردیت انسان و هم رابطه آن با جامعه و هم صرف جامعه است شکل گرفته. این جامعیت واقعیت هویتی متفاوت به ساختار آموزشی میبخشد، به طوری که هویت انسانی و همچنین هویت اجتماعی هریک به نوبه خود در عدالت میتوانند رشد کنند. حوزه علمیه_ اگر آن را به بهانه اصلاح و تحول تبدیل به دانشگاه نکنند_ در این سنت "واقعی" شکل گرفته است. نهاد حوزه نه یک نهاد ساختاری مقوله بندی شده، بلکه نهادی واقعی و دارای متشخصات مختلف وجودی در یک هویت واحد فرهنگی شکل گرفته است. مدل اجتماعی ای که درک آن را برای یک ذهن مدرن سخت کرده است.
رابطه نهاد حوزه و دولت، فارغ از یک نگاه سازمانی بر اساس هویت ولایت شکل میگیرد ولایت بعد فرهنگی و فکری راهبری حوزه است که اجازه ظهور فردیت را نیز به طرف مقابل خود در زیر پرچم خود داده است و رابطه فکری و فرهنگی بین ولی و حوزه عامل حرکت دهنده این نهاد است. و باز ذهن کانت زده نمیتواند تفاوت رابطه ساختاری دولت مدرن و ولایت را درک نماید.
اساسا روحانیت جامعه اسلامی غیر از روحانیت مسیحیت است، که البته تاریخ تحریف شده مسیحیت نسبت به وضعیت پیشین کلیسا ها به قدری بازگو شده که ذهن غرب زده مدرن حتی توان درک روحانیت مسیحیت را نیز ندارد. چه افسوس که بخواهد مفهوم روحانیت اسلامی را با مفهوم روحانیت مسیحی درک کند.
___
❞ زندگی برای علوم انسانی ❝
༺ https://eitaa.com/joinchat/2795962370C57415e19ef ༻
مرگ بر دیکتاتور! اما دیکتاتور کیست..؟
___
#توییت
❞ زندگی برای علوم انسانی ❝
༺ @ensani_islami ༻