eitaa logo
زندگی برای ❞ علوم انسانی ❝
1.7هزار دنبال‌کننده
837 عکس
199 ویدیو
10 فایل
❞ فلسفه، علوم اجتماعی، شعر ❝ « یک نیمه من شعور افلاطون است یک نیمه دیگرم دل مجنون است» • گروه #شعر و هنر ما : https://eitaa.com/joinchat/1530200446C77195466fb 👥 ارتباط: @taha_mojahed https://virasty.com/Taha_mojahed
مشاهده در ایتا
دانلود
در اکثر ادوار تاریخی، روحانیت با یک چالش مواجه بود؛ آن چالش امروز هست، یک چالش دیگر هم وجود دارد. اشتغال و چالش اصلی روحانیت - که در ادوار مختلف، حوزه‌های علمیه و علمای ما با آن مواجه بودند - تبیین و تعلیم دین به معنای واسع کلمه بوده است؛ فقه‌اللَّه، فقه‌الدین. فقط فروع نیست؛ فقه اکبر، و است؛ چیزهایی است که با غور در مسائل عقلی باید آنها را به دست آورد و فهمید و با آنها را صیقل داد. میخواستند را فرابگیرند و آن را به مخاطبان خودشان تعلیم بدهند. تعلیم دین هم ابعادی دارد؛ یکی از ابعاد، رشد دادن فکر و عقل است - که «و یثیروا لهم دفائن العقول» - یکی دیگر از آن ابعاد، رفع شبهات است. شبهات همیشه بوده، اما نوع شبهات متفاوت بوده است. در دوره‌های مختلف، علمای بزرگ ما را ملاحظه کنید؛ یکی از مسؤولیتهای خودشان را این میدانستند که با مقابله کنند. مقابله هم یا به نحو پیشگیری است یا به نحو درمان. پیشگیری، بهتر از درمان است. این‌که کلام را تعلیم میدادند، را تعلیم میدادند و شخصیتی مثل علامه‌ی حلی - که عالیقدری است - هم در کلام کتاب دارد، هم در فلسفه کتاب دارد، به‌خاطر این بود که با باور کردن عقلیت مخاطبانِ خودشان بتوانند از ورود یا جایگیر شدن شبهه‌ها در ذهن پیشگیری کنند. مخاطب آنها - چه انسان معمولی یا طالب علم، یا شخص فرزانه و تحصیلکرده - در مقابل شبهه‌یی که به او میرسید یا دیگری به ذهن او وارد میکرد، درنمی‌ماند. کار دیگر هم این بود که شبهه را درمان کنند؛ اگر شبهه‌یی پیش میآمد، مجالس و بحث و پاسخ به سؤالات تشکیل دهند و بنویسند تا شبهه‌ها را برطرف کنند. برای این کار، فقه و فلسفه و و تفسیر و علوم مقدماتی میخواندند؛ از مطلع میشدند و بسیاری از علوم عصر خود را فرا میگرفتند تا بتوانند دین را کنند؛ «لقد منّ اللَّه علی المؤمنین اذ بعث فیهم رسولا من انفسهم یتلوا علیهم ایاته و یزکّیهم و یعلّمهم الکتاب والحکمة». یکی هم است. تعلیم با تزکیه متفاوت است. اگرچه تعلیم چنانچه به شیوه‌ی صحیح و با درست انجام بگیرد، تزکیه را هم در خود دارد؛ اما تزکیه جریان مستقلی است. شما امروز با این چالش مواجه‌اید و مسأله‌ی شما مهمتر و دشوارتر است از مسأله‌ی یا مسأله‌ی یا مسائل علمای بزرگی که در طول تاریخ بوده‌اند؛ با آنها قابل مقایسه نیست ۱۳۸۳/۰۴/۱۵ __ @soha_humanism
در اکثر ادوار تاریخی، روحانیت با یک چالش مواجه بود؛ آن چالش امروز هست، یک چالش دیگر هم وجود دارد. اشتغال و چالش اصلی روحانیت - که در ادوار مختلف، حوزه‌های علمیه و علمای ما با آن مواجه بودند - تبیین و تعلیم دین به معنای واسع کلمه بوده است؛ فقه‌اللَّه، فقه‌الدین. فقط فروع نیست؛ فقه اکبر، و است؛ چیزهایی است که با غور در مسائل عقلی باید آنها را به دست آورد و فهمید و با آنها را صیقل داد. میخواستند را فرابگیرند و آن را به مخاطبان خودشان تعلیم بدهند. تعلیم دین هم ابعادی دارد؛ یکی از ابعاد، رشد دادن فکر و عقل است - که «و یثیروا لهم دفائن العقول» - یکی دیگر از آن ابعاد، رفع شبهات است. شبهات همیشه بوده، اما نوع شبهات متفاوت بوده است. در دوره‌های مختلف، علمای بزرگ ما را ملاحظه کنید؛ یکی از مسؤولیتهای خودشان را این میدانستند که با مقابله کنند. مقابله هم یا به نحو پیشگیری است یا به نحو درمان. پیشگیری، بهتر از درمان است. این‌که کلام را تعلیم میدادند، را تعلیم میدادند و شخصیتی مثل علامه‌ی حلی - که عالیقدری است - هم در کلام کتاب دارد، هم در فلسفه کتاب دارد، به‌خاطر این بود که با باور کردن عقلیت مخاطبانِ خودشان بتوانند از ورود یا جایگیر شدن شبهه‌ها در ذهن پیشگیری کنند. مخاطب آنها - چه انسان معمولی یا طالب علم، یا شخص فرزانه و تحصیلکرده - در مقابل شبهه‌یی که به او میرسید یا دیگری به ذهن او وارد میکرد، درنمی‌ماند. کار دیگر هم این بود که شبهه را درمان کنند؛ اگر شبهه‌یی پیش میآمد، مجالس و بحث و پاسخ به سؤالات تشکیل دهند و بنویسند تا شبهه‌ها را برطرف کنند. برای این کار، فقه و فلسفه و و تفسیر و علوم مقدماتی میخواندند؛ از مطلع میشدند و بسیاری از علوم عصر خود را فرا میگرفتند تا بتوانند دین را کنند؛ «لقد منّ اللَّه علی المؤمنین اذ بعث فیهم رسولا من انفسهم یتلوا علیهم ایاته و یزکّیهم و یعلّمهم الکتاب والحکمة». یکی هم است. تعلیم با تزکیه متفاوت است. اگرچه تعلیم چنانچه به شیوه‌ی صحیح و با درست انجام بگیرد، تزکیه را هم در خود دارد؛ اما تزکیه جریان مستقلی است. شما امروز با این چالش مواجه‌اید و مسأله‌ی شما مهمتر و دشوارتر است از مسأله‌ی یا مسأله‌ی یا مسائل علمای بزرگی که در طول تاریخ بوده‌اند؛ با آنها قابل مقایسه نیست ۱۳۸۳/۰۴/۱۵ __ @soha_olom_ensani
زندگی برای ❞ علوم انسانی ❝
@soha_olom_ensani چگونه میشود فاصله معنوی بین امام و بقیه علما را مقایسه کرد؟ اگر امام پیغبمر بود بق
: یادم می‌آید در گذشته‌ها، در دلم به دو نفر از علما افتخار می‌کردم. یکی بود...چون در دنیای اسلام، تنها مذاهب رسمی، همین مذاهب اربعه‌ اهل تسنّن بود؛ نقل شده که این بزرگوار گفته بود: «هشتادهزار دینار از مال خودم می‌دهم، برای اینکه شیعه را هم رسمی کنند». این، قدم بسیار بزرگی بود که البته عملی نشد. آنها قیمت را بالا برده بودند و ایشان هم نتوانسته بود بدهد و این کار، انجام نگرفت. من همیشه در دلم، به این مرد که این‌گونه بوده که می‌خواسته شیعه را به رسمیت برساند، افتخار می‌کردم و از جوانی، در قلبم هیجانی نسبت به او داشتم. یکی هم مرحوم (رضوان‌ا...‌علیه) بود. ایشان در یکی از کتاب‌هایش می‌نویسد: «مردی از بنی‌هاشم و آل علی، قبل از قیام قائم، به خواهد رسید. من، از جهات مختلف که به خودم نگاه می‌کنم، می‌بینم آن شخص، باید باشم». یک است. کسانی‌که ابن‌طاووس را می‌شناسند، می‌دانند که ابن‌طاووس مظهر زهد است و کسی است که با همه‌ عالی‌ که داشته، از ترس خدا و به‌خاطر تقوا، فتوا نمی‌داده است. این مرد که چهره و وجهه‌ او در بین علمای ما، وجهه‌ زهد و تقوا و تعبّد و محو شدن در وظیفه‌ شرعی است، اهل دنیا نبوده است. اما همین آدم، که این‌گونه فی‌الله و اهل عبادت است، می‌گوید: «به نظرم می‌رسد آن‌کسی‌که باید به این مقام دست پیدا کند -مقام حکومت شیعه و اسلام- قاعدتاً باید من باشم». یعنی خودش را برای این قضیه آماده می‌کرد. من همیشه افتخار می‌کردم که فکر یک عالم، این‌گونه بیرون از و سیر کند و در این باشد. معیارهای ما اینها بود. در تاریخ اسلام و علمای شیعه، وقتی آدم‌هایی را در این حد می‌دیدیم که چنین فکر و آرزویی را در سرشان می‌گذراندند، به آنها افتخار می‌کردیم.حال شما اینها را با مقایسه کنید. این فاصله را، فاصله‌ و بگوییم؟! فاصله‌ بین با بگوییم؟! این فاصله را چگونه تعبیر کنیم؟ اصلاً این بین امام و سایر علما را چگونه می‌شود ترسیم کرد و چه کسی را می‌شود در این زمینه‌ها با امام مقایسه کرد؟! اصلاً یک چیز و واقعاً است. نه از او چنین کسی آمده و نه گمان می‌کنم از او، چنین کسی بتواند بیاید، یا تا آن کند. مثل او که ؛ تا آن هم کسی نمی‌تواند کند. شخصیت امام، چنین شخصیتی است.  ۱۳۷۲/۰۲/۲۷ 💠 @soha_olom_ensani
گفته بودی همه زرقند و فریبند و فسوس سعدی آن نیست ولیکن چو تو فرمایی هست _ و گفت: گوسفند از آدمی آگاهتر است از آنکه بانگ شبان او را از چرا کردن باز می دارد و آدمی را سخن خدای از مراد خویش باز نمی‌دارد. 📚از تذکره الاولیا | نوشته‌ی ___ 💠 @ensani_islami
لزوما هر فکر کردنی حرکت ساز نیست، یعنی تفکری که باعث سعه و گسترش نفس ما بشه میتونه حرکت ایجاد کنه، خیلیا ممکنه کلی هم بخونن ولی اهل فکر نباشن و انسان راکدی باشن، قدرت تحلیل و تولید فکر رو نداسته باشن صرفا جمع کننده اطلاعات کتاب هایی باشن که خوندن. پس لزوما کتاب خوندن و کتاب نوشتن هم قوام بخش کار فرهنگی نیست