🌄یک تصویر، چند درس
⛔️این کوههایی که داری با خودت حمل می کنی،قرار بود فقط ازشون بالا بری!
حمل این کوهها باعث کوچک شدنشون نمیشه، باعث رسیدن به نوک قله و دیدن زیباییهای اون طرف نمیشه، باعث حرکت تو به سمت بالا نمیشه،
حمل این کوهها نشونه این نیست که تو آدم مسئولیتپذیری هستی که ذهنت دائم درگیر مشکلاته
حمل این کوه ذهنی مشکلات تو یا دیگران رو حل نمیکنه
📌اونا فقط تو رو خسته میکنن
کمرت رو خم میکنن
و از رسیدن به قله ناامیدت میکنن
❓جملههای زیر که نمونهای از کوه ذهنی است، برای شما آشنا نیست؟
" الان باید در شرایط بهتری بودم"
" نباید اشتباه میکردم"
عمرمو تباه کردم"
" چرا این انتخابو کردم"
" نکنه این وضع ادامه پیدا کنه"
" بدبخت شدم"
"نباید با من چنین میکردند..."
درگیری ذهن به این باید و نبایدها، معمولا فقط سرزنشگری و حسرت نسبت به گذشته و نگرانی نسبت به آینده را به دنبال دارد، و باعث تغییر شرایط شما نمیشود.
✳️ ذهن خود را عادت بدهید که چنین جملاتی را به جملاتی (در صورت امکان پرسشی) تبدیل کند تا برای آنها پاسخ و راه حل بیابید.
مثلا
" چکار کنم شرایطم بهتر بشه؟"
"چطور میتونم دوباره اشتباه نکنم؟
" با چه برنامهای از باقیمانده عمر، استفاده بهتری بکنم؟"
" برای تغییر اوضاع چه کنم؟"
چه کارایی باعث میشه آینده بهتری داشته باشم؟"
@ertebatmoaserdini
#مدیریت_ذهن
#عزت_نفس
#مسئله_شناسی
#مسئولیت_پذیری
#احساس_گناه
#منفی_نگری
.
⭕️ داستان شکار شدن...
میگویند: آقامحمدخان قاجار علاقه خاصی به شکار روباه داشت. او با اسبش تمام روز را در پی یک روباه میتاخت تا جایی که روباه از فرط خستگی نقش زمین میشد، بعد حیوان بیچاره را میگرفت و دور گردنش، زنگولهای آویزان میکرد، و در نهایت هم رهایش میکرد.
تا اینجای داستان به ظاهر مشکلی نیست. روباه مسافت، زیادی را دَویده، وحشت کرده؛ اما زنده و سالم است. هم جانش را دارد، هم دُم و پوستش سر جای خود است.
میماند فقط آن زنگوله!...
از آن به بعد، روباه هر جا که برود یک زنگوله بر گردن دارد که صدا میکند.
دیگر نمیتواند شکار کند، زیرا صدای آن زنگوله، شکار را فراری میدهد و او «گرسنه» میماند.
صدای زنگوله، جفتش را هم فراری میدهد، پس «تنها» میماند.
از همه بدتر، صدای زنگوله، خود روباه را هم «آشفته» میکند، «آرامش»اش را به هم میزند.
🔸 این داستان دقیقا این همان بلایی است که انسان امروزی سر ذهن پُرتَنشِ خودش میآورد.
دنبال خودش میکند، خودش را اسیر توهماتش میکند. زنگولهای از افکار منفی، دور گردنش قلاده میکند.
بعد خودش را گول میزند و فکر میکند که آزاد است؛ ولی نیست.
او اسیرِ افکار منفی خودش شده و هر جا برود آنها را با خودش میبرد. آن هم با چه سر و صدایی، درست مثل سر و صدای تکان دادن پشت سر هم یک زنگوله...
@ertebatmoaserdini
#مدیریت_ذهن
#عزت_نفس
#مسئله_شناسی
#مسئولیت_پذیری
#احساس_گناه
#منفی_نگری
.
📝تفاوت کمرویی کودکان و اضطراب اجتماعی
💠حدود ۱۵ درصد کودکان به شکل طبیعی خجالتیتر از دیگران به نظر میرسند، اگر این احساس طبیعی از حالت متعادل و مناسبش خارج و بیشازاندازه ادامه پیدا کند میتواند برای والدین نگرانکننده باشد.
💠مهمترین زمانی که کودکان از افراد غریبه دوری میکنند حدود ۸ ماهگی است، در این سن بهطور طبیعی کودک احساس غریبگی یا اضطراب در حضور افراد غریبه کرده و نشانهای کاملاً طبیعی در رشد است، در حدود ۳ تا ۴ سالگی هم کودک احساس خجالت و شرم را تجربه میکند و نسبت به قبل کمی بیشتر خجالتی به نظر میرسد.
💠اضطراب یا هراس اجتماعی احساس اضطراب شدید در موقعیتهای اجتماعی مانند جمع و صحبت کردن با دیگران است، اگر این احساس اضطراب آنقدر در یک موقعیت اجتماعی شدید شود که مانع ارتباط کودک شما با دیگران باشد و عملکرد او را در بازی، تحصیل و ارتباط با دوستانش مختل کند و احتمال تشخیص اختلال هراس اجتماعی وجود دارد.
💠یکی از راههایی که میتوانید بین کمرویی و اضطراب اجتماعی کودکتان تفاوت بگذارید آن است که آیا او تنها از بزرگترها خجالت میکشد یا حتی از همسنهای خودش نیز خجالت میکشد، اگر در حضور همسنها هم خجالت میکشد.
💠 کودکان کمرو و خجالتی معمولاً به حضور با دیگران و ارتباط و بازی با همسنوسالهایشان علاقه دارند اما احساس خجالت مانع ارتباط آنها میشود، در مقابل کودکان منزوی در کنار دیگران هیچ لذتی نمیبرند و حتی حضور در جمع میتواند برایشان آزاردهنده هم باشد، منزوی بودن میتواند نشانهای از افسردگی یا مشکلات دیگر باشد و نباید با کمرویی اشتباه گرفته شود.پیدا کردن علت کمرویی فرزندتان به درمان آن نیز کمک میکند اما باید بدانید پیدا کردن علت اصلی به این سادگیها نیست و نیاز به بررسی دقیق و طولانی دارد.
💠تحقیقات نشان داده والدین کمرو حداقل یکی از کودکانشان هم خجالتی میشود، اما آیا این تنها به دلیل ارثی بودن کمرویی است؟ در حقیقت کمرویی تا حدی میتواند ناشی از ویژگیهای ژنتیکی باشد اما مسئله مهمتر آن است که اگر شما خودتان فردی کمرو و خجالتی هستید احتمالاً کودک شما علاوه بر گرفتن ژنهایتان از رفتار شما نیز یاد میگیرد.
مقاله کامل را در سایک نیوز مطالعه کنید👇🏻
http://psychnews.ir/19875
@ertebatmoaserdini
#شرم
#خجالت
#اضطراب
#اضطراب_اجتماعی
.
🔸 یکی از دلایل اصلی که آرزوهای اکثر افراد همیشه آرزو میماند این است که آن خواستهها پروژههای بزرگی هستند که شروع کردنشان سخت است.
🔹 اگر از حجم کاری که باید شروع کنید واهمه دارید، سعی کنید آن را به مراحل کوچکتر تقسیم کنید که شروع آن برایتان راحتتر شود.
@ertebatmoaserdini
#هدف_گذاری
#برنامه_ریزی
#حل_مسئله
#شروع
#اهمال_کاری
.
🔵 یک خاطره، چند درس
از چهار ماهِ پیش که به شهرِ کوچیک آتن (Athens) در ایالت جورجیا (Georgia) در آمریکا اومدیم، در محلِ کارم متوجه یک نکته جالب شدم. مردمِ این شهر عاشقِ این هستند که صورتحساب شون رو با نوشتنِ چک پرداخت کنند؛
روزای اول به نظرم میومد چقدر تو این شهرِ کوچیک، آدم هایِ با دست خطِ خوب و زیبا زیاده. بیشتر که دقت کردم، دیدم تقریبا همه این آدمهایِ خوش خط، خانم هستند و همشون هم در رِنجِ سنیِ ۵۰ تا ۶۵ بودند. نه اینکه دیگران اصلا خوش خط نباشن، نه؛ ولی تو این گروه خیلی تعدادشون زیاد بود.
به چند نفرشون گفتم: «تو این شهر خوش خط زیاده ها!» همشون بدونِ استثنا با تعجب میگفتن: «جدی؟ نمیدونم!» سوالمو عوض کردم؛ این دفعه پرسیدم: «کی باعث شد اینقدر خط تون خوب شه؟» جالب این بود همه جوابشون باز یکی بود: «خانومِ باربارا، معلمِ کلاسِ دوم! اون همیشه می گفت که خوش خط بنویسم.»
یه معلم تو یه شهرِ کوچیک در طولِ زمانِ کارش رویِ خوش خطیِ دانش آموزانش کار کرده بود و من داشتم اثرِ کارشو بعدِ سال های سال می دیدم.
از یکیشون پرسیدم: «خانمِ باربارا آدمِ خاصی بود؟»
گفت: «نه!»
- معلمِ معروفی بود؟
- نه!
- زنده ست؟
- نمیدونم!
این سوالها رو از چند نفرِ دیگه هم پرسیدم و دقیقا همین جوابها رو شنیدم.
این ماه سوالم رو عوض کردم. از هر خانمی در اون گروهِ سنی که خطِ خوبی داشت میپرسیدم: «معلمِ کلاسِ دوم تون خانومِ باربارا بوده؟» همشون با قیافههایِ حیرت زده، با تعجب یه جواب میدادن: «آره... از کجا میدونی؟!»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
📌 قدر کارهای ساده و کوچک موثر را بدانیم و خود را ماندگار کنیم.
@ertebatmoaserdini
#پرسش_خوب
#ارتباط_موثر
#تربیت
#یادگیری
#برنامه_ریزی
#تاثیر_گذاری
#ریز_اقدام
.
داستان «ارمنی بادمجان»
⛔️ اشتباه است اگر خیال کنیم که یک جامعه به اصطلاح دینی حساسیتهایش همیشه رنگ و شکل دینی دارد و احیانا انگیزه دینی هم دارد، آیا اگر حساسیتها در موضوعات دینی بود و حتی انگیزهها هم دینی بود کافی است که آن حساسیتها را با آن دین و مصالح آن دین منطبق بدانیم؟
🔹 جواب این است:
نه، نکته مهم همین جا است. گاهی مردم به علل خاص اجتماعی درباره بعضی مسائل بسیار اصولی دین حساسیت خود را از دست میدهند، گویی شعورشان نسبت به ان اصول خفته است، به چشم خود میبینند که آن اصول پایمال میشود ولی ککشان به اصطلاح نمیگزد. ولی درباره بعضی مسائل که از نظر خود دین جزء اصول نیست، جزء فروع است، یا احیانا جزء فروع هم نیست، جزء شعائر است، یا خیر جزء اصول است ولی بالاخره اصلی است در عرض اصلهای دیگر، آن چنان حساسیت نشان میدهند که حتی توهم خدشهای بر آن، یا شایعه دروغ خدشه بر آن، آنها را به جوش میآورد.
گاهی هم حساسیتهای کاذب در جامعه بوجود میآورند یعنی مردم درباره اموری حساسیت نشان می دهند که دلیلی ندارد.
🔸 یکی از آقایان نقل میکردند که در یکی از شهرستانها مردی از کسبه که خیلی مقدس بود، خدا به او فرزندی نداده بود جز یک پسر، آن پسر برایش خیلی عزیز بود، طبعا لوس و ننر و حاکم بر پدر و مادر بار آمده بود، این پسر کمکم جوانی برومند شد. جوانی، فراغت، پولداری، لوسی و ننری دست به دست هم داده بود و او را جوانی هرزه بار آورده بود. کار به جایی رسید که کمکم در خانه پدر که هیچ وقت جز مجالس مذهبی مجلسی تشکیل نمیشد بساط مشروب پهن میکرد. تدریجا زنان هر جایی را میآورد، پدر بیچاره دندان به جگر میگذاشت و چیزی نمیگفت.
در آن اوقات تازه «گوجه فرنگی» به ایران آمده بود. عدهای علیه این گوجه ملعون فرنگی! تبلیغ میکردند به عنوان این که فرنگی است و از فرنگ آمده حرام است و مردم هم نمیخوردند و تدریجا مردم آن شهر حساسیت شدیدی درباره گوجه فرنگی پیدا کرده بودند و از هر حرامی در نظرشان حرامتر بود.
در آن شهر به این گوجه «ارمنی بادمجان» میگفتند، این لقب از لقب «گوجه فرنگی» حادتر و تندتر بود، زیرا کلمه گوجه فرنگی فقط وطن این گوجه را مشخص میکرد؛ ولی کلمه «ارمنی بادمجان» مذهب و دین آن را معین کرد! قهرا در آن شهر تعصب و حساسیت مردم علیه این تازه وارد بیشتر بود.
🔸 روزی به آن حاجی که پسرش هرزه و لاابالی شده بود و خودش خون میخورد و خاموش بود، اهل خانه خبر دادند که امروز آقا پسر کار تازهای کرده است، یک دستمال «ارمنی بادمجان» با خود به خانه آورده است. پدر وقتی که این خبر را شنید دیگر تاب و توان را از دست داد آمد پسر را صدا زد و گفت : پسر شراب خوردی صبر کردم، دنبال فحشاء رفتی صبر کردم، قمار کردی صبر کردم، خانهام را مرکز شراب و فحشاء کردی صبر کردم، حالا کار را به جایی رساندهای که «ارمنی بادمجان» به خانه من آوردهای، این دیگر برای من قابل تحمل نیست. دیگر من از تو پسر گذشتم باید از خانه من به هر گوری که میخواهی بروی!
📚 استاد علامه شهید مرتضی مطهری، امدادهای غیبی در زندگی بشر، ص ۱۵۳- ۱۵۵
@ertebatmoaserdini
#تربیت
#تعصب
#انتخاب
#تشخیص_مسئله
#مسئولیت_پذیری
.
14.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔷 پیرزن عاشقی که هیجده سال در پیاده روی اربعین به یاد سختیهای آل الله، آب و غذا نخورد...
@ertebatmoaserdini
#معنویت
#عشق
#اربعین
.
وقتی دغدغههای زیادی داشته باشید، وقتی که دغدغه هرکس و هر چیز را داشته باشید،
وقتی میپندارید که همیشه باید خوشحال و آسوده باشید و همه چیز باید دقیقا همان طور باشد که شما میخواهید، و این حق شماست...
متاسفانه این بیماری است و شما را زنده زنده خواهد خورد.
با این افکار و توقعات، هر مشقتی را به عنوان بیعدالتی خواهید دید، هر چالشی را به عنوان شکست، هر رخداد ناخوشایندی را به عنوان تحقیر و هر مخالفتی را به عنوان خیانت، هر ناملایمتی را به عنوان مصیبت و بلا تلقی می کنید
و در جهنم کوچکی به اندازه ذهن و در محدوده جمجمهتان محبوس خواهید شد...
📚 از کتاب هنر ظریف رهایی از دغدغهها
@ertebatmoaserdini
#مدیریت_ذهن
#خود_تخریبی
#منفی_نگری
#عزت_نفس
#گفتگوی_درونی_آسیب_زا
.