هدایت شده از رایحه سیب (طب ایرانی اسلامی)
#آقایان_بخوونن
💟 هیچوقت به همسرتان #برتریهای دیگر زنان را گوشزد نکنید.
☑️ به خصوص هنگام #بحث و دعوا!! زیرا کدورتها رفع میشوند اما حرفهای شما در #ذهن همسرتان باقی خواهد ماند.
💕 @Ravanshenac
هدایت شده از رایحه سیب (طب ایرانی اسلامی)
#لطافت_زنانه
نکته_مهم
🔴وظیفه اصلی یک خانم وقتی ازدواج می کنه و میشه یک همسر !
♦️نه صرفا خوب بچه داریه
♦️ نه صرفا خانه داری
♦️ نه صرفا پول دراوردن و
♦️ نه خیلی چیزای دیگه که ما فکر می کنیم !
📍بلکه #خوب_همسرداریه!
💢نمیگم بقیش بده و نباشه ولی وظیفه تو نيست
😐بلد نیستی؟
😃یاد بگیر !
♦️#افسردگی ،♦️#تنبلی ،♦️#بی_حوصلگی، ♦️#بی_حسی،♦️#غرور ،♦️#خجالت و خیلی چیزای دیگه رو باید بزاری کنار .
😊🙈همسر شدن فقط عشق بازی و بوسه و ...نیست!
💢همسر شدن👇
▧ سیاست می خواد
▧ تعقل می خواد
▧ تفکر می خواد
▧زبون می خواد
▧نشاط می خواد
▧ تحمل می خواد
و خیلی چیزای دیگه !...
💢و واسه یک بانو اینا اصلا کار سختی نیست.
📍خدا همه اینها رو تو درون همه زنهای عالم گذاشته این خود خانومه که باید استعداد 💪نهفته اش رو بیدار کنه.😍
💕 @RavanshenaC
هدایت شده از عارفین
12.06M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#محاسبات_ریاضی_میوه_فروش❗️
🎥کلیپ تصویری زیبا
🍃آیت الله فاطمی نیا ؛ حکایت زیبای میوه فروشی که روی میوه سوم فهمید چه کلاهی سرش رفته...
#کانال_عارفین
🆔 : @Arefin
خلاصۀ سخنرانی سرکار خانم لطفیآذر در شهر تهران
29 رمضان 1439
بنده و معبود (قسمت سوم)
همه چیز، عبدند و وقتی ببینند کسی در جایگاه مملوکیت خود نسبت به خدا غلط حرکت میکند، نه تنها تحت #اختیار او قرار نمیگیرند، بلکه به او ضرر میرسانند. این درواقع #ولایت است که در مقام «ضارّ» ظهور پیدا میکند و «ضارّ» بودن خدا به همین معناست. او در بطن تمام هستی است و با تمام هستی به چنین فردی پشت میکند.
بنابراین هرچه دنبال عوامل و موانع بیرونی باشیم، به جایی نمیرسیم؛ چون تا خودمان به سوی خدا برنگردیم، هیچ چیز به ما برنمیگردد.
چگونه برگردیم؟ نگاهمان را درست کنیم. با تقلید ظاهری نمیتوانیم به محبوب نزدیک شویم؛ نگاهمان باید توحیدی و همسنخ با محبوب شود. وگرنه با نگاه غلط و طبق همان اندیشهای که هستی را علیه ما کرده، نمیتوانیم شرایط پیشآمده را جبران کنیم و هستی را با خود هماهنگ سازیم.
این اشتباه است که گمان کنیم با خدا آشتی داریم، وقتی با مظاهرش و تمام هستی قهریم! چون مظاهر او در مسیر مملوکیت او حرکت میکنند و اگر ذرهای مالکیت در ما ببینند، دیگر با ما روراست نیستند و اصلاً نمیتوانند باشند.
ما اصلاً صدای هستی را نمیشنویم که بفهمیم خدا از ما چه میخواهد. بعد هم به هستی اعتراض میکنیم که درست شود؛ حال آنکه هستی، درست است و وظیفهاش همین است که وقتی کسی با معبود خود کج رفت، با او کج برود؛ اگرچه آن فرد طبق دریافتهای ذهنی خود، گمان کند طبق فرمان معبودش عمل کرده است.
در آیات بعد، پاسخ مردم به استدلال حضرت #ابراهیم آمده است:
"قالُوا بَلْ وَجَدْنا آباءَنا كَذلِكَ يَفْعَلُونَ. قالَ أَ فَرَأَيْتُمْ ما كُنْتُمْ تَعْبُدُونَ. أَنْتُمْ وَ آباؤُكُمُ الْأَقْدَمُونَ. فَإِنَّهُمْ عَدُوٌّ لي إِلاَّ رَبَّ الْعالَمينَ." [5]
گفتند: «[نه؛] اما پدرانمان را بر این مرام یافتیم.» گفت: «آیا نمیبینید آنچه شما و پدران گذشتهتان میپرستیدید، دشمن من هستند؟ مگر پروردگار جهانیان.»
یعنی آنها به ظهور #ربوبیت خدا کار نداشتند و سنّتی که در آبا و اجدادشان دیده بودند، برایشان مهم بود. مثل خیلی از ما که دینمان را موروثی میگیریم و دیگر برای واکاوی و عمیقاندیشی، وقت و حال و انرژی نمیگذاریم. نتیجهاش این میشود که هیچ حرف جدیدی را حتی اگر بهحق باشد، نمیپذیریم.
در طول تاریخ همواره همین بوده و کسانی که براساس جمود ظاهری و ذهنیات خود با دینشان حرکت کردهاند، هر حرف جدید را تکفیر نمودهاند؛ به ویژه عالمان و اندیشمندان آن دین. برای همین حضرت ابراهیم به قوم خود گفت: «نوع پرستش و دین شما، دشمن است»؛ نه کفر و بیدینیتان! بعد هم ربّالعالمین را به آنان معرفی کرد.
البته خبر و شعار نداد؛ بلکه عیناً به آنها نشان داد. کجا؟ آنجا که بتها را شکست یا وقتی به فرمان نمرود، در آتش رفت. حتی جبرئیل که آمد و پرسید چه میخواهی، به او اعتنا نکرد؛ چون میدید خدا بالاتر است و آنچه بخواهد و لازم باشد، خودش میکند [6].
برخلاف ما که تا پایمان در آتش نرفته، ادعایمان تا عرش اعلی بالا میرود. اما همین که خبری شود، دیگر همان ادعا را هم نمیتوانیم بکنیم، چه رسد به عمل؛ چون ادعا عینیت میخواهد و باید در درونمان واقعیت داشته باشد!
..........
[5] سورۀ شعرا، آیات 74 تا 77.
[6] الإحتجاج على أهل اللجاج، ج1، ص24.
ادامه دارد...
#خلاصه
#رمضان1439
#جلسه_سیزدهم
@Lotfiiazar
هدایت شده از عرفان
🌹هدیه برای اموات 🌹
آیت الله بهجت(ره):
خدا می داند یک صلواتی را که انسان بفرستد و برای میّتی هدیه کند چه معنویتی، چه صورتی، چه واقعیتی برای همین یک صلوات است. باید به کمی و زیادی متوجه نباشد، به کیفیت اینها متوجه باشد. اگر برای خدا کسی انفاق کرد، ولو یک پول باشد، و برای خدا انفاق نکرد، هزارها طلا و نقره باشد. اینها فانیات هستند و آنها باقیات هستند. [انسان] هر آن به آن ترقی و رشد می کند، محال است که یک کار خیری برای خدا بکند مغفولٌ عنه باشد؛ «لا یعزُبُ عنه مثقال ذرة» ملائکه خبردار نشوند، کسی ننویسد، ضبط نکند. باید ملتفت باشد! هر خیری و هر شری از هر کسی صادر شود، در آنجا آشکار است.
❤️کانال عرفان ❤️
@erfan1212
هدایت شده از استاد محمد شجاعی
25.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کلیپ
#از_خانه_تا_آسمان ۸
رهنمودهای #استاد_شجاعی در خانواده
👈 چرا بچه هامون، تو رویِ ما می ایستند؟
👈 چرا، حُرمت پدر و مادرا رو نگه نمی دارند؟
👈 چرا قلبِ بچه هامون، مطیعِ ما نیست؟
@ostad_shojae
هدایت شده از مرکز نشر آثار آیتالله بهجت
🗓 شنبه ۶ مرداد ماه ١٣٩٧
📝 شب پانزدهم ماه ذیقعده، شب عبادت و استجابت است و کسی که در این زمان، حاجتی از خدا بخواهد، خداوند به او عطا فرماید...
@bahjat_ir
عارفین:
#ما_نگهش_میداریم...❗️
🍃ميرزا محمدحسن نائيني در اشغال ايران در جنگ جهاني اول شبي به امام عصر(عج) متوسل ميشود و درخواب ميبيند: ديواري است به شکل نقشه ايران که شکست برداشته و خم شده و در زير آن تعدادي زن و بچه نشسته اند ، در همين حال حضرت تشريف مي آورند با انگشتشان ديوار را بلند کرده و ميفرمايند: اينجا شيعه خانه ماست
مي شکند ، خم ميشود ، خطر هست ولي ما نميگذاريم سقوط کند ما نگهش ميداريم...
📚 ملاقات با امام عصر ص۱۳۷
شـــ😂ــادی و نکات مومنانه:
#داستان_واقعی_عشق_جوان_فقیر_کارگر
#و_خانوم_صاحب_کار_زیبا_و_مومنه
یکی از صاحب کار ها یکی از زنان باحجاب بود همیشه نقاب به صورت داشته و خیلی هم مذهبی بود. او می خواست مسجدى بنا کند .
به همه کارگران و معماران اعلام کرد دستمزد شما را دو برابر مى دهم ولى شرطش این است که فقط با وضو کار کنید و در حال کار با یکدیگر مجادله و بد زبانى نکنید و با احترام رفتار کنید. و اخلاق اسلامى و یاد خدا را رعایت کنید . او به کسانى که به وسیله حیوانات مصالح و بار به محل مسجد میآورند علاوه بر دستور قبلى گفت سر راه حیوانات آب و علوفه قرار دهید و این زبان بسته ها را نزنید و بگذارید هرجا که تشنه و گرسنه بودند آب و علف بخورند . بر آنها بار سنگین نزنید و آنها را اذیت نکنید . اما من مزد شما را دو برابر مى دهم ..
خانوم صاحب کار هر روز به سرکشی کارگران به مسجد میرفت؛ روزى طبق معمول براى سرکشى کارها به محل مسجد رفت بود، در اثر باد مقنعه و حجاب او کمى کنار رفت و یک کارگر جوانى چهره او را دید . جوان بیچاره دل از کف داد و عشق خانوم صاحب کار صبر و طاقت از او ربود تا آنجا که بیمار شد و بیمارى او را به مرگ نزدیک کرد. چند روزی بود که به سر کار نمی رفت0 و خانوم صاحب کار حال او را جویا شد . به او خبر دادند جوان بیمار شده لذا به عیادت او رفت..
چند روز گذشت و روز به روز حال جوان بدتر میشد. مادرش که احتمال از دست رفتن فرزند را جدى دید تصمیم گرفت جریان را به گوش خانوم صاحب کار برساند .وگفت اگر جان خودم را هم از دست بدهم مهم نیست. او موضوع را به خانوم گفت و منتظر عکس العمل او بود. خانوم بعد از شنیدن این حرف با خوشرویى گفت: این که مهم نیست چرا زودتر به من نگفتید تا از ناراحتى یک بنده خدا جلوگیرى کنیم؟ و به مادرش گفت برو به پسرت بگو من براى ازدواج با تو آماده هستم ولى قبل از آن باید دو کار صورت بگیرد . یکى اینکه مهر من چهل روز اعتکاف توست در این مسجد تازه ساز . اگر قبول دارى به مسجد برو و تا چهل روز فقط نماز و عبادت خدا را به جاى آور. و شرط دیگر این است که بعد از آماده شدن تو . من باید از شوهرم طلاق بگیرم . حال اگر تو شرط را مى پذیرى کار خود را شروع کن.
جوان عاشق وقتى پیغام صاحب کارش را شنید از این مژده درمان شد و گفت چهل روز که چیزى نیست اگر چهل سال هم بگویى حاضرم . جوان رفت و مشغول نماز در مسجد شد به امید اینکه پاداش نماز هایش ازدواج و وصال همسری زیبا باشد . روز چهلم خانوم صاحب کار قاصدى فرستاد تا از حال جوان خبر بگیرد تا اگر آماده است او هم آماده طلاق باشد . قاصد به جوان گفت فردا چهل روز تو تمام مى شود و خانوم منتظر است تا اگر تو آماده هستى او هم شرط خود را انجام دهد . جوان عاشق که ابتدا با عشق صاحب کارش به نماز پرداخته و حالا پس از چهل روز حلاوت نماز کام او را شیرین کرده بود جواب داد : به خانم بگوید اولا از شما ممنونم و دوم اینکه من دیگر نیازى به ازدواج با شما ندارم. قاصد گفت منظورت چیست؟ مگر تو عاشق خانوم نبودى ؟؟ جوان گفت آنوقت که عشق ایشان من را بیمار و بى تاب کرد هنوز با معشوق حقیقى آشنا نشده بودم ، ولى اکنون دلم به عشق خدا مى طپد و جز او معشوقى نمى خواهم . من با خدا مانوس شدم و فقط با او آرام میگیرم. اما از خانوم هم ممنون هستم که مرا با خداوند آشنا کرد و او باعت شد تا معشوق حقیقى را پیدا کنم . . و آن جوان شد اولین پیش نماز مسجد گوهر شاد و کم کم مطالعات و درسش را ادامه داد و شد یک فقیه کامل و او کسی نیست جز آیت اله شیخ محمد صادق همدانی
وان خانوم هم ملکه مومنه خانوم گوهرشاد بانو👇
(همسرشاهرخ میراز و عروس امیر تیمور گورکانی)بودن که در کنار حرم مطهر رضوی مشغول ساخت مسجد گوهرشاد بودن
روحشون شاد