خلاصۀ سخنرانی سرکار خانم لطفیآذر در شهر مشهد
11 ذیالقعده 1439
خندۀ رضایی (قسمت چهارم)
بذرِ شکفته اگرچه دانهگیاش را از دست میدهد و آسیب میبیند، به مرور ریشهدارتر و محکمتر میشود. ولی ما به جای اینکه روحمان قویتر و رهاتر شود، هر روز سستتر و تنگتر میشویم. دیروز از خیلی چیزها نمیترسیدیم و بیمحابا به وظایفمان عمل میکردیم. اما امروز که سنّمان گذشته، میترسیم و برای هر حرکتی حساب و کتاب میکنیم که چه گیرمان میآید و چه از دستمان میرود. دیروز خیلی مصیبتها اینقدر برایمان سنگین و سخت نبود؛ اما امروز بستهتر و وابستهتر شدهایم. به راستی این چه سیر و حرکتی است که داشتهایم؟!
حقیقت آن است که ما انبساط درونی نداشتهایم و به جای اینکه "هُوَ أَضْحَكَ وَ أَبْكی" [3] باشیم، "فَلْيَضْحَكُوا قَليلاً وَ لْيَبْكُوا كَثيراً..." [4] شدهایم! همین که سنّمان بالا میرود، بیشتر دچار #قبض و افسردگی میشویم و باید به حال خود بگرییم. دیگر چه رسد به آنکه گرفتاری یا بیماری هم داشته باشیم و دیگران نیز رهایمان کنند و حقّ ما را ادا نکنند. هستیمان در هم میپیچد و زمین و زمان را به هم میریزیم.
نکتۀ دیگر دربارۀ #ضحک، اختیاری بودن آن است. اما ما گاه حتی نمیدانیم برای چه میخندیم. البته وقتی دین و نمازمان موروثی و بدون شناخت است، چطور خندهمان اختیاری باشد؟! #اختیار، نشان از وجود دوراهی است و هر عمل اختیاری، نیاز به تفکر برای انتخاب دارد. وگرنه عمل بی تفکر نهایتاً فقط حیوانیت انسان را رشد میدهد.
ضحک باید با #تقوا و دور از نیات بد مثل اهانت، تحقیر یا تمسخر باشد. همچنین الکی و لغو و بدون بسط درونی نباشد. اصلاً ضحک برای عالم ماده نیست که همه چیزش فانی و گذراست. ضحک، آنجا رواست که وجودمان جوانه زده و اسم خدا را چشیدهایم. این، انبساطی است که در وجه باقی ما اتفاق میافتد و وجودمان را دریا میکند؛ "لِكَيْلا تَأْسَوْا عَلى ما فاتَكُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاكُمْ..." [5]. یعنی وجود منبسط، نه در سودها خوشحال میشود و نه در زیانها ناراحت.
#خنده، ریشه در #بسط درونی دارد و بسط، همان رشد و تعالی وجود در ظهور #فطرت، نفخۀ #روح و اسماء الهی است. البته هر پیشرفت و حرکت رو به جلو، ظهور اسماء خدا در ورود به ملکوت آسمانها و زمین است؛ حتی پیشرفت تکنولوژی در غرب. اما آنها این را نمیفهمند و نمیدانند چطور از این ظهور به نفع وجود خود استفاده کنند. اگرچه ما هم که میدانیم، در این باره کاری نکردهایم و اصلاً برای ظهور #اسماء خدا نکوشیدهایم!
مسئله این است که قواعد هستی برای همه یکی است. مثلاً هرکس جای درست را در زمین بکَند، به آب میرسد؛ چه علی(علیهالسلام) باشد، چه معاویه(لعنهالله). اما فرق در این است که علی(علیهالسلام) چون میداند این ظهور اسم «ساقی» خداست، آب را به او میسپارد و طبق ارادۀ او آن را برای بهرهبرداری کل، آزاد میکند؛ اما معاویه(لعنهالله) کار به دست جسم و غرایزش میدهد و همه چیز را در جهت سود و زیان شخصی خود حبس میکند.
..........
[3] سورۀ نجم، آیۀ 43: او [خدا] میخنداند و میگریاند.
[4] سورۀ توبه، آیۀ 82: پس باید کم بخندند و زیاد گریه کنند، [به جزای آنچه کردهاند].
[5] سورۀ حدید، آیۀ 23: تا بر آنچه از دستتان رفت، تأسف نخورید و به آنچه به دستتان رسید، سرخوش نشوید.
ادامه دارد...
#خلاصه
#ذیالقعده1439
#جلسه_دوم
#میلاد_امام_رضا (علیهالسلام)
@Lotfiiazar
هدایت شده از 🙏دعاهای مشکل گشا 🙏
💙🍃
🍃🍁
#دحوالارض②
#اعمال_این_روزچیست
❇️⇦⑴روزه
روز دحوالارض از چهار روزےاست ڪه در تمام سال به فضیلت روزه گرفتن، ممتاز است و در روایتی آمده است ڪه روزه اش مثل روزه هفتاد سال است؛ و در روایت دیگر ڪفاره هفتاد سال است و هر ڪه این روز را روزه بدارد و شبش را به عبادت بسر آورد از براے اوعبادت صد سال نوشته شود؛ و هر چه در میان آسمان و زمین وجود دارد براے ڪسی ڪه در این روز روزه دار باشد استغفار می ڪنند. و این روزے است ڪه رحمت خدا در آن منتشر گردیده.
❇️⇦⑵نماز
آن دو رڪعت است در وقت چاشت در هر رڪعت بعد از حمد پنج مرتبه سوره و الشمس بخواند و بعد از سلام نماز بخواند:لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ إِلا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ پس دعا ڪند و بخواند یَا مُقِیلَ الْعَثَرَاتِ أَقِلْنِی عَثْرَتِی یَا مُجِیبَ الدَّعَوَاتِ أَجِبْ دَعْوَتِی یَا سَامِعَ الْأَصْوَاتِ اسْمَعْ صَوْتِی وَ ارْحَمْنِی وَ تَجَاوَزْ عَنْ سَیِّئَاتِی وَ مَا عِنْدِی یَا ذَا الْجَلالِ وَ الْإِکْرَامِ.
❇️⇦⑶دعا
ڪفعمی در ڪتاب مصباح فرموده ڪه خواندن این دعا مستحب است:
اللَّهُمَّ دَاحِیَ الْکَعْبَةِ وَ فَالِقَ الْحَبَّةِ..........
📚مراجعه به مفاتیح
❇️⇦⑷ذڪر خداوند
معناے ڪکر، فقط گفتن الفاظ و اوراد و نام هاے خداوند نیست. بهترین نوع ذڪر خدا، به یاد خدا بودن و او را بر اعمال و گفتار و ڪردار خویش ناظردانستن است.
❇️⇦⑸شب زنده دارے
احیا و شب زنده دارے ڪه برابر
با عبادت صد سال است.
❇️⇦⑹غسل
انجام غسل مستحبی به نیت روز دحوالارض
❇️⇦⑺زیارت امام رضا (ع)
زیارت حضرت امام رضا(ع) ڪه میرداماد (ره) در رساله اربعه ایام خود در بیان اعمال روز دحو الارض آن را از افضل اعمال مستحبه دانسته است.
#التماس_دعا
➢ @Ganje_aarsh ❤️
🍃🍁
💙🍃
هدایت شده از عارفین
#برداشت_آزاد...
🍃چقدر سبک زندگی مدرن ، انسانها رو از هم دور کرده ، یادش بخیر سبک زندگی قدیما ...
#کانال_عارفین
@Arefin
هدایت شده از عارفین
#روایتی_عجیب...❗️
#چه_طراحی_دقیقی_داره_روایت...
🍃امام سجاد(ع) : انسان مومن پنج نشانه دارد : پرهیز از گناه در خلوت ، صدقه در تنگدستی ، صبر در مصیبت ، بردباری در خشم و راستگویی در ترس..
#کانال_عارفین
@Arefin
هدایت شده از عارفین
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#به_یاد_شهید_کاظمی...
🎥کلیپ تصویری
🍃لحظات اخر سقوط هواپیمای "تهران_ارومیه"حامل سرداران سپاه ، صدای شهید حاج احمدکاظمی تو صوت هست که تو اون وضع صلوات میگیرن از جمع...
#کانال_عارفین
🆔 : @Arefin
هدایت شده از ریحانه
🌸 شهربانوی ایران
❇️ خانم شهربانو ثمنی، مادر چهار شهید و همسر شهید نوروزعلی یزدانخواه، چهارم مرداد همین امسال و پس از ۱۵ ماه بیماری سخت، رخت از دنیا بست. رهبر انقلاب، سه سال پیش در دیدار جمعی از خانوادههای شهدا، چفیهای را به یادگار به او میدهند؛ این چفیه، میشود همسفر آخرت خانم ثمنی که با او در قبر قرار میگیرد...
👇 در ادامه مختصری درباره ایشان و خانوادهی شهیدپرور ایشان میخوانیم:
هدایت شده از ریحانه
🌸 شهربانوی ایران
📝 مختصری درباره خانم شهربانو ثمنی که دو شهید دختر تقدیم کرد
👧 خانم ثمنی، تنها فرزند خانواده بود. دو سه ماه بعد از تولد در سال ۱۳۱۹، مادرش به رحمت خدا میرود و پدرش رحیم آقا، به رحمت خدا امید میبندد؛ کفش میدوزد و دختر یکییکدانه را تنهایی بزرگ میکند. و چه دختری! که میشود مادر شهید و همسر شهید...
🌺 دو شهید اول را قبل از پیروزی انقلاب، تقدیم میکند و سه شهید بعدی را در بحبوحهی دفاع مقدس؛ اما چنان بلندطبع و بیچشمداشت، که در پاسخ به تمام رسانهها و کسانی که میپرسیدند «حاج خانم! از مسئولان نظام چه انتظاری دارید؟»، میگفت «هیچ! فقط برای جوانان کار کنند!»
👭 دخترانی که زود بال درآوردند
سال ۱۳۵۷ که رژیم پهلوی نفسهای آخرش را میکشید، خدیجه هنوز سه سالش نشده بود؛ طوبی هم تقریباً یازده ساله بود. طوبی، بیخبر از مادر، خدیجه را به دوش میگیرد و راهی تظاهرات میشود. وقتی تانکها به خیابانهای فریدونکنار میآیند و درگیری آغاز میشود، مردم سراسیمه به خانههای اطراف پناه میبرند و طوبی که بار سنگینی بر دوش دارد، از جمعیت عقب میماند. آخرین نفری که وارد خانهی آقای ساداتی میشود، طوبی است
آقای پرتقالی، فرمانده وقت پاسگاه، به آقای عنایتی دستور شلیک میدهد. عنایتی، از سلاح ژسه به سمت درِ خانهی ساداتی شلیک میکند که گلولهی آن، قسمت دو خواهر کوچک است. گلوله سینه طوبی را میدرد، به سینه خدیجه میخزد و همانجا آرام میگیرد.
خدیجه در جا آسمانی میشود؛ طوبی هم نزدیکیهای بیمارستان به خواهر میپیوندد. پیکر دو دختر را به خانه میآورند و مادر غرق در بیتابی مادرانه، دلنگران پاسخی است که باید به پدر بدهد...
پدر، خبر شهادت دخترها را باور نمیکند. اما وقتی به خانه میرسد، با دیدن پیکر دخترها، جایی برای شبهه باقی نمیماند. اگرچه پدر هرگز، کلامی به شهربانو خانم گلایه نکرد و میگفت دخترانش را فدای انقلاب کرده است.
عصر همان روز، دخترها را با این شرط که «شعاری علیه رژیم شاهنشاهی داده نمیشود!» تشییع میکنند. ظهر فردا، پرتقالی اعلام میکند خواهرها گلوله نخوردهاند و از ترس صدای گلوله، ایست قلبی کردهاند!
با همین ادعا، طوبی را نبش قبر میکنند و با سینه شکافتهاش روبرو میشوند، در حالی که گلولهای در کار نیست. گلوله ژسه را در سینه خدیجه پیدا کردند... وقاحت مأموران به اینجا ختم نمیشود؛ از پدر و مادر دخترها هزار تومان، پول تیر طلب میکنند!
👨👦👦 همسر و پسرانی که پای ماندن نداشتند
همسر و دو پسر بزرگ شهربانو خانم همیشه در جبهه بودند. قربانعلی، سه روز بعد از شهادت شهید رجایی، در سفری که با حاج حسین بصیر به فریدونکنار میآید تا نیرو ببرد، بین فریدونکنار و بابلسر تصادف میکند و به سوی معبود پر میکشد؛ اگرچه زمینیها، «شهید» تلقیشان نکردند، اما مگر معیار شهادت، اعلام سازمانی و ابلاغ اداری است؟!
پسر بزرگ که همنام پدر خانم ثمنی بود، به همراه پدر، در عملیات کربلای ۴، در منطقه امالرصاص، به شهادت میرسد.
وقتی مشهد به فریدونکنار میآید
اما مسئولی در فریدونکنار نبود که به شهربانو خانم سری نزند و احوالپرسش نباشد. مراسم تشییع پیکرش، آنچنان شلوغ میشود که انگار همه ایران همدرد این خانوادهاند در از دست دادن مادری که همه «ننه» صدایش میزنند.
بسیار بیتوقع و بهشدت صبور بود. بیش از یک سال، زمینگیر بود و زخم بستر شدید داشت، اما یک بار هم «آه» نکشید.
پسر بزرگش آقا کریم، میخواست او را به پابوس امام رضا (ع) ببرد، اما زخم و درد، مجال سفر به خانم ثمنی نمیداد. کاروان «زیر سایه خورشید» که به فریدونکنار رسید، سراغ خانه خانم ثمنی را گرفت و به عیادتش شتافت. پرچم گنبد طلایی خورشید هشتم را که باز کردند و بر سر شهربانو خانم کشیدند، پسر، امید از مادر کشید و فهمید مادر دیگر نه قصد ماندن دارد، نه توان ماندن...
یکی دو روز بعد، مادر که بعد از زیارت پرچم گنبد آقا امام رضا (ع) سبک شده، انتظارش به سر میرسد و به همسر و فرزندان شهیدش محلق میشود.
📝 #تحریریه_ریحانه
❣️ @Khamenei_Reyhaneh